« دانلود نرم افزار مفاتیحالجنان برای رایانه و انواع گوشیهای همراه | روز هشتم شوال اقامه عزا کنید. » |
اهل سياست و طرفداران تز جدائی دین از سیاست.
نوشته شده توسطرحیمی 24ام مرداد, 1392اگر دین از سیاست جدا بود، آن گونه كه سكولارها میگویند، نباید انبیا و یارانشان كشته یا تبعید یا شكنجه میشدند: «وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ» (بقره،61)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمیكردند كه چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی میشود: «قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشاء» (هود، 87)
اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانهداری مصر كاندیدا نمیكرد: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت موسی آب نمیخواستند: «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ» (بقره، 60)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت عیسی، غذا نمیخواستند:«إِذْ قالَ الْحَوارِیونَ یا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطیعُ رَبُّكَ أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَه مِنَ السَّماءِ» (مائده، 112)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از ذوالقرنین امنیت نمیخواستند:«قالُوا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِنَّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُمْ سَدًّا» (كهف، 94)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، انبیا به دنبال تأمین مسكن مردم نبودند: «وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَكُمْ قِبْلَه» (یونس، 87)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از انبیا تعیین فرمانده نظامی را نمیخواستند: «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ» (بقره، 246)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، خداوند به حضرت داود زره سازی نمیآموخت: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» (انبیاء،80)
در قرآن، نفی طاغوت مقدمه ایمان است. یعنی تا طاغوتها را زیر پا نگذاریم به ایمان نمیرسیم:«فَمَنْ یكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ» (بقره، 256)
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی كه بزرگترین نامههای حضرت علی(ع)در نهج البلاغه نامه سیاسی است.
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی كه اولین ماموریت حضرت موسی مبارزه با فرعون «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه،24) و آزاد سازی مردم از اسارت بود. «أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ» (شعراء،17)
در آیات قرآن، كلمات «لا تُطِعِ» (احزاب،1)، «لا تُطیعُوا»( شعراء، 151)، «لا تَتَّبِع» (مائده، 49) و «لا تَتَّبِعُوا» (بقره، 168) بسیار به چشم میخورد كه فرمان عدم پیروی از طاغوتهاست.
برای بهتر شناختن سیاست در قرآن و سیاست در دنیای امروز، باید دو تابلو ترسیم كنیم و با تعیین مشخصات، تفاوتها را مقایسه نماییم:
همان گونه كه در مهندسی یك خانه و شهرك، نباید تنها به درون خانه و مصالح ساختمانی نگاه كرد، بلكه باید به اموری از قبیل جغرافیای منطقه، هوای منطقه، مجاری سیل و زلزله، دسترسی به آب و گاز و برق و تلفن، امنیت و اقتصاد منطقه، فاصله آن با كارخانهها و جادههای اطراف، راههای ورود و خروج، دوری از ازدحام و ترافیك، تجاری یا مسكونی بودن شهرك و مانند آن توجه شود، در پایه ریزی سیاست نیز باید شناخت ما نسبت به هستی و جهان روشن باشد، كه آیا این خانه (كره زمین):
1- صاحب و حسابی دارد (مبدا و معاد) یا نه؟
2- نظارت و مسئولیتی هست یا نه؟
3- هدفی در كار هست یا نه؟
4- ساكنان خانه (انسانها) چه نیازهایی دارند؟
5- نیازهایشان جسمی است یا جسمی و روحی؟
6- زندگی ساكنان خانه با مرگ خاتمه مییابد یا ابدی است؟
اگر این هستی صاحب و حساب و هدف و نظارتی ندارد و پرونده ما با مرگ تمام میشود، سیاستگذاریها باید به سمت تأمین خوراك و پوشاك و مسكن و همسر و رفاه و لذت باشد و اگر غیر از این باشد، خسارت كردهایم و اگر ایمان داشتیم كه این خانه صاحب و حساب و هدف و نظارتی دارد، باید تمام برنامهریزیها و سیاستها در راستای رضای صاحبخانه (آفریدگار) و براساس اهدافی كه برای آن آفریده شدهایم، قرار گیرد.
بنابراین نگاه مادی و الهی در برنامه ریزیها و سیاستگذاریها تأثیرگذار است. در نگاه الهی، هر برنامه و سیاستی كه برخلاف هدف و گفتار خالق باشد از اعتبار خارج است، ولی در نگاه مادی، سیاستها براساس آن است كه ما انسانها چه دوست داریم. اصل، رفاه است، از هر راهی و به هر قیمتی كه شد.
نگاه مادی، برهنگی را تمدن، اسراف و تجمل را نشانه شخصیت، استعمار را نشانه قدرت، و دروغ و ریا را نشانه سیاست میداند.
قرآن میفرماید: افرادی كه زندگی را فقط زندگی دنیوی میدانند و به آخرت ایمان ندارند، كارهای خلافشان را زیبا میپندارند و در دنیای خیال سرگردانند:«إِنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَینَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یعْمَهُونَ» (نمل،4)
كسانی كه به مبدا و معاد ایمان ندارند، پیشرفت خود را به خاطر علم و تخصص خود میدانند، همانگونه كه قارون میگفت: ثروت من به خاطر تخصصی است كه دارم: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص، 78)
اما كسانیكه ایمان به خدا دارند، در كنار تحصیل علم و تلاش و برنامه ریزی، دست خدا را فوق همه دستها میدانند:«یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ» (فتح،10) آنان معتقدند كه:
تمام تدبیرها دست خداست: «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمیعاً» (رعد، 42)
تمام عزتها از اوست:«فَلِلَّهِ الْعِزَّه جَمیعاً» (فاطر،10)
تمام قدرت ها از اوست:«أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (بقره، 165)
مثال افراد با ایمان، مثال كسی است كه در حال آموزش رانندگی است. گرچه فرمان و گاز و ترمز ماشین به دست اوست، ولی او از نقش مربی غافل نیست كه هر لحظه میتواند جلوی حركت او را بگیرد. خدا نیز به انسان قدرت و اراده و انتخاب داده است، ولی ممكن است جلوی اعمال او را بگیرد. همان گونه كه اختیار روشن كردن برق منزل بدست ماست، ولی ممكن است اداره برق به دلیلی برق را قطع كند. آری انسان اراده دارد ولی اراده خدا فوق همه اراده هاست.
آمیختگی سیاست ودیانت در اسلام
اگر یك نگاه به دستورات حضرت علی(ع) و رفتار طاغوت های امروز بكنیم، دو تابلویی كه در نظر داشتیم روشن میشود؛ حضرت امیر به رزمندگان دستور میدهد به هنگام جنگ، درختان دشمن را قطع نكنید، آبشان را مسموم نكنید، به سالمندان و زنان آسیبی نرسانید و به فراریان كاری نداشته باشید، ولی سیاست مداران امروز حاضرند برای پیروزی خود از همه نوع بمبهای شیمیایی و هستهای استفاده كنند.
از امتیازات اسلام آن است كه سیاست اسلام از دیانت آن جدا نیست
در نمازجمعه، عبادت عین سیاست و سیاست عین عبادت است. نمازجمعه به جای نماز ظهر است، ولی دو ركعت خوانده میشود، زیرا دو خطبه جایگزین دو ركعت نماز میشود و امام جمعه در خطبه دوم مسایل جامعه و جهان را برای مردم بازگو و تحلیل می كند: «وَ یخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الْآفَاقِ» (وسائل الشیعه، ج 7، ص 344.) و مردم باید با وضو و رو به قبله اخبار جهان را بشنوند، گویا در حال نمازند.
نه تنها در مسئله سیاست، بلكه در حقوق، اقتصاد، مدیریت و سایر رشته های علوم انسانی، باید اول نگاه ما به هستی و انسان و هدفها و آینده روشن شود تا ببینیم چگونه برنامه ریزی و مدیریت كنیم.
سیاست قرآن، با توجه به حكمت الهی، نظارت الهی، عدل الهی، تكلیف الهی، پیروی از انبیای الهی، امداد های الهی، معجزات الهی، مهلتهای الهی، آزمایش های الهی و سنت های الهی است.
اگر امروز سیاسیون بر اساس سلطه گری، تهدید، ارعاب، استثمار و درآمد بیشتر برنامهریزی میكنند، سیاست در قرآن، به معنای برپایی عدالت است. قرآن یك جا میفرماید: «أَقیمُوا الدِّینَ» (شوری، 13)، در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» (روم، 31) و در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الْوَزْنَ» (الرّحمن، 9) یعنی دینداری و عبادت و عدالت هر سه با یك تعبیر مطرح شده است.
قرآن، عدالت واقعی را در سایه پیروی از انبیا و قانون آسمانی میداند:«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید، 25)
اسلام، عدالت را در امام جماعت، قاضی، شاهد، مرجع تقلید و رهبر شرط دانسته و به عدالت میان فرزندان، در وصیت و حتی با دشمن سفارش كرده است: «وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده، 8) و میفرماید: شما با كسانی كه به خاطر دین با شما نجنگیدهاند و از خانههایتان بیرونتان نكردهاند، نیكی كنید: «لا ینْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه، 8)
در سیاست قرآن، تأمین امنیت برای همه مردم حتی كفاری كه در بلاد اسلامی زندگی میكنند مورد عنایت است، آن هم امنیت مالی، اقتصادی، روانی، جانی، اجتماعی، امنیت ملی، تا آنجا كه اگر كسی دیگری را با اسلحه تهدید كند، گرچه از آن استفاده نكند، لقب «مفسد فی الارض» به او داده شده و با سختترین كیفر، قصاص میشود.
کرامت و آزادی انسان
در سیاست اسلام آزادی وجود دارد، ولی در چارچوب دستورات دین. قرآن میفرماید: آنجا كه خدا و رسول امری را مقرر كنند، هیچ زن و مرد با ایمانی حق انتخاب راه دیگری ندارند:«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب، 36) یعنی آزادی انسان در چهارچوب قوانین الهی است.
در سیاست قرآن، حكومت و قدرت مخصوص خدا، پیامبران و افراد معصوم است و در زمان غیبت و دسترسی نداشتن به معصوم، علمای ربانی باید براساس كتاب آسمانی حكومت كنند. البته این شیوه مخصوص اسلام نیست؛ بلكه در زمان حضرت موسی نیز این گونه بوده است. چنان كه قرآن میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ» (مائده، 44) یعنی پس از انبیا، علما باید براساس كتب آسمانی حكومت كنند، كه این همان ولایت فقیه است.
امروزه سیاسیون دنیا، برای رسیدن به اهداف خود، از تهدید و تطمیع و فریب فروگذار نمیكنند، ولی سیاست قرآن اجازه نمیدهد كه برای رسیدن به هدف ،ذرهای از راه حق منحرف شد: «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیكَ» (مائده، 49)
در سیاست قرآن، انسان دارای كرامت است و مال و جان و آبروی او محترم است و هیچ گونه تبعیض میان آدمیان روا نیست. برخورد نیكو، مدارا، تواضع، دلسوزی، سادگی، عیب پوشی، نیكوكاری و انصاف، هدف سیاست دینی است.
در سیاست دینی، حركت و رشد انسان باید آنگونه باشد كه عقل و وحی میگوید، نه آنگونه كه تمایلات شخصی یا جامعه میخواهد.
در سیاست دینی، نگاه به ابدیت است نه زندگی مادی.
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، اقامه نماز و زكات و احیای امر به معروف و نهی از منكر است: «الَّذینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» (حج، 41)
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، برداشتن غل و زنجیرهایی است كه آداب و رسوم غلط به گردن مردم انداخته است: «وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی كانَتْ عَلَیهِمْ» (اعراف، 157)
قرآن نمونه هایی از حاكمان و سیاستمداران دینی را این گونه معرفی میكند:الف) ما به ذوالقرنین قدرت دادیم و او در طی سفرهایی به شرق و غرب با كمك مردم و ساختن سدی بزرگ، ایجاد امنیت كرد.
ب) ما به یوسف تدبیری دادیم و او كشور را از قحطی نجات داد.
ج) ما به طالوت توان جسمی و علمی دادیم و او لشكر متجاوز را تار و مار كرد.
سیاسیون دینی، اطاعت مردم را بر اساس فرمان خدا میخواهند، برای وطن دوستی ارزش قائلند، ولی نه به قیمت وطن پرستی.
این سیاست قارونی است كه برای رفت و آمد خود در جامعه، انواع تشریفات را ایجاد میكند: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (قصص، 79)
این سیاست فرعونی است كه خودش را خدای مردم میداند و میگوید: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (نازعات، 24)
این سیاست نمرودی است كه خود را مالك حیات و مرگ مردم میداند و میگوید: «قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ» (بقره، 258)
سیاسیون غیر الهی، پا به هر منطقه ای بگذارند فساد میكنند: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْیهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّه أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ یفْعَلُونَ» (نمل،34)
در سیاست الهی، مقامها بر اساس لیاقت است. خداوند حضرت ابراهیم را با چند حادثه سخت امتحان كرد و بعد فرمود: «إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره، 124)
ملاک عزل و نصب ها
در سیاست الهی ملاك عزل و نصبها عبارت است از:
1. ایمان: «أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لایسْتَوُونَ» (سجده، 18)
2. تقوا: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات، 13)
3. علم: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایعْلَمُونَ» (زمر، 9)
4. سابقه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه، 10-11)
5. توانایی بر حفظ بیت المال: «حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
6. امانت داری و توان جسمی: «إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمینُ» (قصص، 26)
7. هجرت و تلاش: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یهاجِرُوا» (انفال، 72)
در سیاست الهی، از تمامی نیروها، گرچه از جنس ما نباشند، استفاده میشود: «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یغُوصُونَ لَهُ وَ یعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ» (انبیاء، 82)
در سیاست الهی از تمامی نیروها تفقد میشود: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ» (نمل، 20)
در سیاست الهی، برای پیشرفت و توسعه تلاش میشود:«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها» (هود، 61) و برای توسعه، از ایمان وتقوا كمك گرفته میشود:«وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیكُمْ مِدْراراً وَ یزِدْكُمْ قُوّه إِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ» (هود، 52)
یكی از ابعاد امامت، سیاست و حكومت است. در حدیث میخوانیم: بنای اسلام بر نماز و روزه و زكات و حج و ولایت است، ولی ولایت و سرپرستی امت كه امری سیاسی است، در میان آنها برجستهترین است. البته مسئله امامت، محدود به دنیا نیست بلكه تا قیامت ادامه دارد. قرآن میفرماید: به یادآور روزی را كه هر گروهی از مردم را به همراه امامشان فرا میخوانیم.
قرآن، رهبران الهی را چنین معرفی میكند:
زندگی آنان مردمی: «رَسُولاً مِنْهُمْ» (بقره، 129)، همراه با اخلاق نیكو: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم، 4)، رفت و آمد و خوراكشان مثل سایر مردم: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ یمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان، 20) مردم را برادر خود میدانند: «وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» (اعراف، 65)، نسبت به مؤمنین رئوف و مهربانند: «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (توبه، 128) خود را شاه نمیدانند: «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ» (انعام، 50) در عمل به حرفشان پیشگام و مقاوم، اهل توكل و امید و حامی مظلوم هستند.
در سیاست الهی، غیر خودی ،همراز گرفته نمیشود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَه مِنْ دُونِكُمْ» (آل عمران، 118)
در سیاست الهی، وحدت جامعه حفظ میشود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران، 103)
در سیاست الهی، نزاع جایی ندارد: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ» (انفال،46)
در سیاست الهی، جامعه روی پای خود میایستد: «فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ» (فتح، 29)
در سیاست الهی، مكر و فریب و دغل بازی جایی ندارد. قرآن میگوید: فریب تاكتیك دشمن را نخورید. جمعی از بزرگان یهود برای تهاجم و شبیخون فرهنگی طراحی كردند كه صبح مسلمان شوند و غروب به یهودیت برگردند و با این كار هم بین مسلمانان تردید ایجاد كنند كه چرا سخنان پیامبر اسلام آنان را جذب نكرد و هم یهودیان را در راه خود مقاوم كند كه بگویند سران ما هم كه رفتند، غروب برگشتند: «آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» (آل عمران، 72)
برنامه های دشمنان
باید بدانیم كه دشمنان برای ما چه آرزوها و برنامههایی دارند :
آرزو میكنند كه در تنگنا قرار بگیریم: «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (آل عمران، 118)
آرزو میكنند از موضع خود كوتاه بیاییم:«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» (قلم، 9)
آرزو میكنند غافل شویم: «وَدَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» (نساء، 102)
آرزو میكنند دست از مكتب خود برداریم: «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً» (نساء، 89)
نه تنها آرزو، بلكه تدبیر میكنند: «وَ یمْكُرُونَ وَ یمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماكِرینَ» (انفال، 30)
نه تنها تدبیر، بلكه پول و امكاناتی خرج میكنند: «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (انفال، 36)
ولی خداوند قول داده كه همه طرحها را خنثی كند: «إِنهَُّمْ یكِیدُونَ كَیدًا وَ أَكِیدُ كَیدًا» (طارق، 15-16)
قرآن میفرماید: علامت دشمن آن است كه اگر به شما خیری از قبیل پیشرفت علمی، صنعتی ،نظامی و اقتصادی برسد، ناراحت میشوند:«إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه، 50)
در سیاست قرآنی، نباید در هیچ قرارداد و برنامهای كفار راه نفوذ بر مسلمانان داشته باشند:«وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء، 141)
قرآن به پیامبرش میفرماید: به فكر راضی كردن مخالفان نباش كه آنها هرگز از تو راضی نمیشوند، مگر اینكه از آنها پیروی كنی: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره، 120)
بارها در قرآن میخوانیم، اسلام سراسر زمین را فراخواهد گرفت: «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهیداً» (فتح، 28) و سرانجام بندگان صالح وارث زمین خواهند شد:«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ» (انبیاء، 105)
در اسلام، استبداد ممنوع است و باید كارهای جامعه با مشورت انجام گیرد:«وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» (شوری، 38) و هیچ كس از مشورت بی نیاز نیست: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل عمران، 159)
باید از متخصصین گمنام و بی نشان استفاده شود، همان گونه كه پادشاه مصر از یوسف كه در زندان بود، برای تعبیر خوابش و حل مشكل قحطی استفاده كرد.
در سیاست قرآنی رجوع به كارشناسان و خبرگان، اصل است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل، 43) توجه به اهم و مهم اصل است. قاعده لا ضرر اصل است، خواه ضرر به خانواده باشد:«وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیقُوا عَلَیهِنَّ» (طلاق، 6) خواه آموزش های مضرّ و بی فایده باشد: «وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ» (بقره، 102) خواه ضرر مكتبی باشد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» (توبه، 107) خواه ضرر به مردم باشد: وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ (مائده، 2)
در سیاست اسلام، دعوت مردم به دین از طریق حكمت و موعظه و مناظره است: «اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (نحل، 125)
در سیاست اسلام، حتی در جبهه جنگ اجازه تحقیق برای شناخت دین داده میشود: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (توبه، 6)
در سیاست قرآن، دفاع از مستضعفین واجب و ترك آن مورد توبیخ قرار گرفته است: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ» (نساء، 75)
این مقدمه با نگاهی گذرا به آیات سیاسی قرآن بود كه بدون شك دین از سیاست جدا نیست. ان شاءالله با مطالعه این كتاب به شناخت بیشتری در این زمینه خواهید رسید./
محسن قرائتی
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمیكردند كه چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی میشود: «قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشاء» (هود، 87)
اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانهداری مصر كاندیدا نمیكرد: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت موسی آب نمیخواستند: «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ» (بقره، 60)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت عیسی، غذا نمیخواستند:«إِذْ قالَ الْحَوارِیونَ یا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطیعُ رَبُّكَ أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَه مِنَ السَّماءِ» (مائده، 112)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از ذوالقرنین امنیت نمیخواستند:«قالُوا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِنَّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُمْ سَدًّا» (كهف، 94)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، انبیا به دنبال تأمین مسكن مردم نبودند: «وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَكُمْ قِبْلَه» (یونس، 87)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از انبیا تعیین فرمانده نظامی را نمیخواستند: «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ» (بقره، 246)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، خداوند به حضرت داود زره سازی نمیآموخت: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» (انبیاء،80)
در قرآن، نفی طاغوت مقدمه ایمان است. یعنی تا طاغوتها را زیر پا نگذاریم به ایمان نمیرسیم:«فَمَنْ یكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ» (بقره، 256)
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی كه بزرگترین نامههای حضرت علی(ع)در نهج البلاغه نامه سیاسی است.
چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی كه اولین ماموریت حضرت موسی مبارزه با فرعون «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه،24) و آزاد سازی مردم از اسارت بود. «أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ» (شعراء،17)
در آیات قرآن، كلمات «لا تُطِعِ» (احزاب،1)، «لا تُطیعُوا»( شعراء، 151)، «لا تَتَّبِع» (مائده، 49) و «لا تَتَّبِعُوا» (بقره، 168) بسیار به چشم میخورد كه فرمان عدم پیروی از طاغوتهاست.
برای بهتر شناختن سیاست در قرآن و سیاست در دنیای امروز، باید دو تابلو ترسیم كنیم و با تعیین مشخصات، تفاوتها را مقایسه نماییم:
همان گونه كه در مهندسی یك خانه و شهرك، نباید تنها به درون خانه و مصالح ساختمانی نگاه كرد، بلكه باید به اموری از قبیل جغرافیای منطقه، هوای منطقه، مجاری سیل و زلزله، دسترسی به آب و گاز و برق و تلفن، امنیت و اقتصاد منطقه، فاصله آن با كارخانهها و جادههای اطراف، راههای ورود و خروج، دوری از ازدحام و ترافیك، تجاری یا مسكونی بودن شهرك و مانند آن توجه شود، در پایه ریزی سیاست نیز باید شناخت ما نسبت به هستی و جهان روشن باشد، كه آیا این خانه (كره زمین):
1- صاحب و حسابی دارد (مبدا و معاد) یا نه؟
2- نظارت و مسئولیتی هست یا نه؟
3- هدفی در كار هست یا نه؟
4- ساكنان خانه (انسانها) چه نیازهایی دارند؟
5- نیازهایشان جسمی است یا جسمی و روحی؟
6- زندگی ساكنان خانه با مرگ خاتمه مییابد یا ابدی است؟
اگر این هستی صاحب و حساب و هدف و نظارتی ندارد و پرونده ما با مرگ تمام میشود، سیاستگذاریها باید به سمت تأمین خوراك و پوشاك و مسكن و همسر و رفاه و لذت باشد و اگر غیر از این باشد، خسارت كردهایم و اگر ایمان داشتیم كه این خانه صاحب و حساب و هدف و نظارتی دارد، باید تمام برنامهریزیها و سیاستها در راستای رضای صاحبخانه (آفریدگار) و براساس اهدافی كه برای آن آفریده شدهایم، قرار گیرد.
بنابراین نگاه مادی و الهی در برنامه ریزیها و سیاستگذاریها تأثیرگذار است. در نگاه الهی، هر برنامه و سیاستی كه برخلاف هدف و گفتار خالق باشد از اعتبار خارج است، ولی در نگاه مادی، سیاستها براساس آن است كه ما انسانها چه دوست داریم. اصل، رفاه است، از هر راهی و به هر قیمتی كه شد.
نگاه مادی، برهنگی را تمدن، اسراف و تجمل را نشانه شخصیت، استعمار را نشانه قدرت، و دروغ و ریا را نشانه سیاست میداند.
قرآن میفرماید: افرادی كه زندگی را فقط زندگی دنیوی میدانند و به آخرت ایمان ندارند، كارهای خلافشان را زیبا میپندارند و در دنیای خیال سرگردانند:«إِنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَینَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یعْمَهُونَ» (نمل،4)
كسانی كه به مبدا و معاد ایمان ندارند، پیشرفت خود را به خاطر علم و تخصص خود میدانند، همانگونه كه قارون میگفت: ثروت من به خاطر تخصصی است كه دارم: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص، 78)
اما كسانیكه ایمان به خدا دارند، در كنار تحصیل علم و تلاش و برنامه ریزی، دست خدا را فوق همه دستها میدانند:«یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ» (فتح،10) آنان معتقدند كه:
تمام تدبیرها دست خداست: «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمیعاً» (رعد، 42)
تمام عزتها از اوست:«فَلِلَّهِ الْعِزَّه جَمیعاً» (فاطر،10)
تمام قدرت ها از اوست:«أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (بقره، 165)
مثال افراد با ایمان، مثال كسی است كه در حال آموزش رانندگی است. گرچه فرمان و گاز و ترمز ماشین به دست اوست، ولی او از نقش مربی غافل نیست كه هر لحظه میتواند جلوی حركت او را بگیرد. خدا نیز به انسان قدرت و اراده و انتخاب داده است، ولی ممكن است جلوی اعمال او را بگیرد. همان گونه كه اختیار روشن كردن برق منزل بدست ماست، ولی ممكن است اداره برق به دلیلی برق را قطع كند. آری انسان اراده دارد ولی اراده خدا فوق همه اراده هاست.
آمیختگی سیاست ودیانت در اسلام
اگر یك نگاه به دستورات حضرت علی(ع) و رفتار طاغوت های امروز بكنیم، دو تابلویی كه در نظر داشتیم روشن میشود؛ حضرت امیر به رزمندگان دستور میدهد به هنگام جنگ، درختان دشمن را قطع نكنید، آبشان را مسموم نكنید، به سالمندان و زنان آسیبی نرسانید و به فراریان كاری نداشته باشید، ولی سیاست مداران امروز حاضرند برای پیروزی خود از همه نوع بمبهای شیمیایی و هستهای استفاده كنند.
از امتیازات اسلام آن است كه سیاست اسلام از دیانت آن جدا نیست
در نمازجمعه، عبادت عین سیاست و سیاست عین عبادت است. نمازجمعه به جای نماز ظهر است، ولی دو ركعت خوانده میشود، زیرا دو خطبه جایگزین دو ركعت نماز میشود و امام جمعه در خطبه دوم مسایل جامعه و جهان را برای مردم بازگو و تحلیل می كند: «وَ یخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الْآفَاقِ» (وسائل الشیعه، ج 7، ص 344.) و مردم باید با وضو و رو به قبله اخبار جهان را بشنوند، گویا در حال نمازند.
نه تنها در مسئله سیاست، بلكه در حقوق، اقتصاد، مدیریت و سایر رشته های علوم انسانی، باید اول نگاه ما به هستی و انسان و هدفها و آینده روشن شود تا ببینیم چگونه برنامه ریزی و مدیریت كنیم.
سیاست قرآن، با توجه به حكمت الهی، نظارت الهی، عدل الهی، تكلیف الهی، پیروی از انبیای الهی، امداد های الهی، معجزات الهی، مهلتهای الهی، آزمایش های الهی و سنت های الهی است.
اگر امروز سیاسیون بر اساس سلطه گری، تهدید، ارعاب، استثمار و درآمد بیشتر برنامهریزی میكنند، سیاست در قرآن، به معنای برپایی عدالت است. قرآن یك جا میفرماید: «أَقیمُوا الدِّینَ» (شوری، 13)، در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» (روم، 31) و در جای دیگر میفرماید: «أَقیمُوا الْوَزْنَ» (الرّحمن، 9) یعنی دینداری و عبادت و عدالت هر سه با یك تعبیر مطرح شده است.
قرآن، عدالت واقعی را در سایه پیروی از انبیا و قانون آسمانی میداند:«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید، 25)
اسلام، عدالت را در امام جماعت، قاضی، شاهد، مرجع تقلید و رهبر شرط دانسته و به عدالت میان فرزندان، در وصیت و حتی با دشمن سفارش كرده است: «وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده، 8) و میفرماید: شما با كسانی كه به خاطر دین با شما نجنگیدهاند و از خانههایتان بیرونتان نكردهاند، نیكی كنید: «لا ینْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه، 8)
در سیاست قرآن، تأمین امنیت برای همه مردم حتی كفاری كه در بلاد اسلامی زندگی میكنند مورد عنایت است، آن هم امنیت مالی، اقتصادی، روانی، جانی، اجتماعی، امنیت ملی، تا آنجا كه اگر كسی دیگری را با اسلحه تهدید كند، گرچه از آن استفاده نكند، لقب «مفسد فی الارض» به او داده شده و با سختترین كیفر، قصاص میشود.
کرامت و آزادی انسان
در سیاست اسلام آزادی وجود دارد، ولی در چارچوب دستورات دین. قرآن میفرماید: آنجا كه خدا و رسول امری را مقرر كنند، هیچ زن و مرد با ایمانی حق انتخاب راه دیگری ندارند:«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب، 36) یعنی آزادی انسان در چهارچوب قوانین الهی است.
در سیاست قرآن، حكومت و قدرت مخصوص خدا، پیامبران و افراد معصوم است و در زمان غیبت و دسترسی نداشتن به معصوم، علمای ربانی باید براساس كتاب آسمانی حكومت كنند. البته این شیوه مخصوص اسلام نیست؛ بلكه در زمان حضرت موسی نیز این گونه بوده است. چنان كه قرآن میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ» (مائده، 44) یعنی پس از انبیا، علما باید براساس كتب آسمانی حكومت كنند، كه این همان ولایت فقیه است.
امروزه سیاسیون دنیا، برای رسیدن به اهداف خود، از تهدید و تطمیع و فریب فروگذار نمیكنند، ولی سیاست قرآن اجازه نمیدهد كه برای رسیدن به هدف ،ذرهای از راه حق منحرف شد: «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیكَ» (مائده، 49)
در سیاست قرآن، انسان دارای كرامت است و مال و جان و آبروی او محترم است و هیچ گونه تبعیض میان آدمیان روا نیست. برخورد نیكو، مدارا، تواضع، دلسوزی، سادگی، عیب پوشی، نیكوكاری و انصاف، هدف سیاست دینی است.
در سیاست دینی، حركت و رشد انسان باید آنگونه باشد كه عقل و وحی میگوید، نه آنگونه كه تمایلات شخصی یا جامعه میخواهد.
در سیاست دینی، نگاه به ابدیت است نه زندگی مادی.
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، اقامه نماز و زكات و احیای امر به معروف و نهی از منكر است: «الَّذینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» (حج، 41)
در سیاست دینی، هدف از به دست آوردن قدرت، برداشتن غل و زنجیرهایی است كه آداب و رسوم غلط به گردن مردم انداخته است: «وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی كانَتْ عَلَیهِمْ» (اعراف، 157)
قرآن نمونه هایی از حاكمان و سیاستمداران دینی را این گونه معرفی میكند:الف) ما به ذوالقرنین قدرت دادیم و او در طی سفرهایی به شرق و غرب با كمك مردم و ساختن سدی بزرگ، ایجاد امنیت كرد.
ب) ما به یوسف تدبیری دادیم و او كشور را از قحطی نجات داد.
ج) ما به طالوت توان جسمی و علمی دادیم و او لشكر متجاوز را تار و مار كرد.
سیاسیون دینی، اطاعت مردم را بر اساس فرمان خدا میخواهند، برای وطن دوستی ارزش قائلند، ولی نه به قیمت وطن پرستی.
این سیاست قارونی است كه برای رفت و آمد خود در جامعه، انواع تشریفات را ایجاد میكند: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (قصص، 79)
این سیاست فرعونی است كه خودش را خدای مردم میداند و میگوید: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (نازعات، 24)
این سیاست نمرودی است كه خود را مالك حیات و مرگ مردم میداند و میگوید: «قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ» (بقره، 258)
سیاسیون غیر الهی، پا به هر منطقه ای بگذارند فساد میكنند: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْیهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّه أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ یفْعَلُونَ» (نمل،34)
در سیاست الهی، مقامها بر اساس لیاقت است. خداوند حضرت ابراهیم را با چند حادثه سخت امتحان كرد و بعد فرمود: «إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره، 124)
ملاک عزل و نصب ها
در سیاست الهی ملاك عزل و نصبها عبارت است از:
1. ایمان: «أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لایسْتَوُونَ» (سجده، 18)
2. تقوا: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات، 13)
3. علم: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایعْلَمُونَ» (زمر، 9)
4. سابقه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه، 10-11)
5. توانایی بر حفظ بیت المال: «حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
6. امانت داری و توان جسمی: «إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمینُ» (قصص، 26)
7. هجرت و تلاش: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یهاجِرُوا» (انفال، 72)
در سیاست الهی، از تمامی نیروها، گرچه از جنس ما نباشند، استفاده میشود: «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یغُوصُونَ لَهُ وَ یعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ» (انبیاء، 82)
در سیاست الهی از تمامی نیروها تفقد میشود: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ» (نمل، 20)
در سیاست الهی، برای پیشرفت و توسعه تلاش میشود:«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها» (هود، 61) و برای توسعه، از ایمان وتقوا كمك گرفته میشود:«وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیكُمْ مِدْراراً وَ یزِدْكُمْ قُوّه إِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ» (هود، 52)
یكی از ابعاد امامت، سیاست و حكومت است. در حدیث میخوانیم: بنای اسلام بر نماز و روزه و زكات و حج و ولایت است، ولی ولایت و سرپرستی امت كه امری سیاسی است، در میان آنها برجستهترین است. البته مسئله امامت، محدود به دنیا نیست بلكه تا قیامت ادامه دارد. قرآن میفرماید: به یادآور روزی را كه هر گروهی از مردم را به همراه امامشان فرا میخوانیم.
قرآن، رهبران الهی را چنین معرفی میكند:
زندگی آنان مردمی: «رَسُولاً مِنْهُمْ» (بقره، 129)، همراه با اخلاق نیكو: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم، 4)، رفت و آمد و خوراكشان مثل سایر مردم: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ یمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان، 20) مردم را برادر خود میدانند: «وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» (اعراف، 65)، نسبت به مؤمنین رئوف و مهربانند: «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (توبه، 128) خود را شاه نمیدانند: «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ» (انعام، 50) در عمل به حرفشان پیشگام و مقاوم، اهل توكل و امید و حامی مظلوم هستند.
در سیاست الهی، غیر خودی ،همراز گرفته نمیشود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَه مِنْ دُونِكُمْ» (آل عمران، 118)
در سیاست الهی، وحدت جامعه حفظ میشود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران، 103)
در سیاست الهی، نزاع جایی ندارد: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ» (انفال،46)
در سیاست الهی، جامعه روی پای خود میایستد: «فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ» (فتح، 29)
در سیاست الهی، مكر و فریب و دغل بازی جایی ندارد. قرآن میگوید: فریب تاكتیك دشمن را نخورید. جمعی از بزرگان یهود برای تهاجم و شبیخون فرهنگی طراحی كردند كه صبح مسلمان شوند و غروب به یهودیت برگردند و با این كار هم بین مسلمانان تردید ایجاد كنند كه چرا سخنان پیامبر اسلام آنان را جذب نكرد و هم یهودیان را در راه خود مقاوم كند كه بگویند سران ما هم كه رفتند، غروب برگشتند: «آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» (آل عمران، 72)
برنامه های دشمنان
باید بدانیم كه دشمنان برای ما چه آرزوها و برنامههایی دارند :
آرزو میكنند كه در تنگنا قرار بگیریم: «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (آل عمران، 118)
آرزو میكنند از موضع خود كوتاه بیاییم:«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» (قلم، 9)
آرزو میكنند غافل شویم: «وَدَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» (نساء، 102)
آرزو میكنند دست از مكتب خود برداریم: «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً» (نساء، 89)
نه تنها آرزو، بلكه تدبیر میكنند: «وَ یمْكُرُونَ وَ یمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماكِرینَ» (انفال، 30)
نه تنها تدبیر، بلكه پول و امكاناتی خرج میكنند: «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (انفال، 36)
ولی خداوند قول داده كه همه طرحها را خنثی كند: «إِنهَُّمْ یكِیدُونَ كَیدًا وَ أَكِیدُ كَیدًا» (طارق، 15-16)
قرآن میفرماید: علامت دشمن آن است كه اگر به شما خیری از قبیل پیشرفت علمی، صنعتی ،نظامی و اقتصادی برسد، ناراحت میشوند:«إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه، 50)
در سیاست قرآنی، نباید در هیچ قرارداد و برنامهای كفار راه نفوذ بر مسلمانان داشته باشند:«وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء، 141)
قرآن به پیامبرش میفرماید: به فكر راضی كردن مخالفان نباش كه آنها هرگز از تو راضی نمیشوند، مگر اینكه از آنها پیروی كنی: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره، 120)
بارها در قرآن میخوانیم، اسلام سراسر زمین را فراخواهد گرفت: «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهیداً» (فتح، 28) و سرانجام بندگان صالح وارث زمین خواهند شد:«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ» (انبیاء، 105)
در اسلام، استبداد ممنوع است و باید كارهای جامعه با مشورت انجام گیرد:«وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ» (شوری، 38) و هیچ كس از مشورت بی نیاز نیست: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل عمران، 159)
باید از متخصصین گمنام و بی نشان استفاده شود، همان گونه كه پادشاه مصر از یوسف كه در زندان بود، برای تعبیر خوابش و حل مشكل قحطی استفاده كرد.
در سیاست قرآنی رجوع به كارشناسان و خبرگان، اصل است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل، 43) توجه به اهم و مهم اصل است. قاعده لا ضرر اصل است، خواه ضرر به خانواده باشد:«وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیقُوا عَلَیهِنَّ» (طلاق، 6) خواه آموزش های مضرّ و بی فایده باشد: «وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ» (بقره، 102) خواه ضرر مكتبی باشد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» (توبه، 107) خواه ضرر به مردم باشد: وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ (مائده، 2)
در سیاست اسلام، دعوت مردم به دین از طریق حكمت و موعظه و مناظره است: «اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (نحل، 125)
در سیاست اسلام، حتی در جبهه جنگ اجازه تحقیق برای شناخت دین داده میشود: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (توبه، 6)
در سیاست قرآن، دفاع از مستضعفین واجب و ترك آن مورد توبیخ قرار گرفته است: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ» (نساء، 75)
این مقدمه با نگاهی گذرا به آیات سیاسی قرآن بود كه بدون شك دین از سیاست جدا نیست. ان شاءالله با مطالعه این كتاب به شناخت بیشتری در این زمینه خواهید رسید./
محسن قرائتی
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...