« زمان تأثير توبهرابطه‌ي درهاي دوزخ با ملكات نفساني »

ايمان به هدف

نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1391

نشان مرد مومن با تو گويم

اگر مرگش رسد خندان بميرد

     ايمان به هدف محرك باطنى و درونى است كه خواه ناخواه انسان را به سوى هدف مى كشاند. از آنجا كه حب ذات در انسان ريشه عميقى دارد و ريشه آن هرگز گسستنى نيست ، هر گاه انسان مطمئن باشد كه سعادت و كاميابى او در گرو فلان كار است ، خواه ناخواه به سوى آن مى رود.
      فردى كه به صحت و تندرستى خود علاقه دارد، روزى كه بيمار مى وشد داروى تلخ را به آسانى مى خورد و خود را زير چاقوى جراحان قرار مى دهد. چرا؟! زيرا مى داند بهداشت و عافيت او در گرو دارو خوردن ، جراحى و بريده شدن عضوهاى فاسد است .
     غواصى كه يقين دارد در دريا جواهرات گرانبهائى وجود دارد با عشق خاصى خود را در كام امواج آن قرار مى دهد، ولى اگر اعتقاد و ايمان از بيمار و غواص سلب شود، دست روى دست گذارده ، نه دارو مى خورد، و نه در امواج دريا فرو مى رود.
در پرتو اين ايمان ، انسان كه كميابى و نيل به هدف را در سر مى پروراند سختيها و مرارتها را آسان مى شمارد و با خار و تير همبستر مى گردد و نمى نالد. گاهى براى عشق به هدف مى كند. با چهره باز به استقبال مرگ مى رود و با نشاط فراوان در راه هدف جان مى سپارد.

>

نشان مرد مومن با تو گويم
اگر مرگش رسد خندان بميرد

     اين همان عشق و علاقه و اعتقاد و ايمان به هدف است كه فضانوردان را تا آستانه مرگ مى كشاند و براى گشودن طلسم آسمانها و تسخير كرات سماوى آنان را به تلاش همه جانبها وادار مى كند.

     چهارده قرن پيش در بيابان بدر، مسلمانان كه شماره آنها از 313 نفر تجاوز نمى كرد، و از نظر ابزار جنگى و دفاعى تجهيز كافى نداشتند. با ارتش مجهز و نيرومند قريش روبرو شدند.

    احتمال پيروزى مسلمانان از نظر محاسبه يك كارشناس نظامى بسيار ناچيز بود و هرگز تصور نمى شد كه اين گروه ناچيز سزازمان يك ارتش نيرومند را درهم كوبند. ولى برخلاف پندارهاى مردم مادى و كارشناسان ماده پرست ، يك اقليت داريا نيروى ايمان به هدف ، در ظرف چند ساعت بر يك ارتش مجهز پيروز گرديد.

     علت كاميابى و پيروزى اين اقليت همان ايمان به هدف بود كه مرگ و شهادت را براى آنها آسان كرد.

     اين حقيقتى است كه خود دشمن به آن اعتراف كرد زيرا پيش از نبرد قهرمانى از سپاه دشمن مامور شد كه قدرت مادى و روحى سپاه مسلمانان را ارزيابى كند و گزارش صحيحى در اين باره به فرماندهى كل قوا تسليم نمايد. او پس از يك بررسى صحيح چنين گزارش داد:

     مسلمانان اگر چه از نظر شماره در اقليت هستند ولى از نظر توانائى روحى و استقامت در راه عقيده خود بسيار ممتازند. آنان جمعيتى هستند كه جز شمشيرهاى خود پناهگاهى ندارند. تا هر نفر از آنها يك نفر از شما را نكشد كشته نخواهد شد. هر گاه به تعداد خودشان از شما كشتند ديگر زندگى چه سودى خواهد داشت .

     سرباز مومن به هدف از هيچگونه جانبازى و فداكارى مضايقه نمى كند و ميدان نبرد با حجله عروسى براى او فرق ندارد. چنين نمونه هاى بارزى در تاريخ اسلام و ساير اديان وجود دارد.

     گردانى از ارتش اسلام اسير روم مسيحى گرديد و در دادگاه نظامى دشمن همه به اعدام محكوم شدند. به فرمانده گردان پيشنهاد شد كه اگر به آئين مسيح بگرود، دادگاه راءى خود را پس خواهد گرفت . فرمانده مسلمان كه هدف را بالاتر از جان خويش مى پنداشت و مى دانست كه اگر حتى به ظاهر دست از اسلام بردارد، و به آئين مسيح بگرود، علاوه بر اينكه به آئين خود كه آن را بالاتر از جان خويش مى داند اهانت كرده ، سبب خواهد شد كه سائر سربازان اسلام كه در همان زمان در جبهه هاى جنگ با كمال مردانگى مى جنگيدند، شهامت خود را از دست بدهند و روح تسليم بر آنها حكومت نمايد.

     لذا با صراحت پيشنهاد دادگاه را رد كرد. دادگاه به فرمانده كه نامش حذافه بود وعده داد كه اگر آئين مسيح عليه السلام را انتخاب كند، با دختر قيصر ازدواج خواهد كرد و به پست هاى عالى گمارده خواهد شد. وى بازپيشنهاد دادگاه را رد كرد. قيصر كه خود در دادگاه حاضر بود دستور داد يكى از سربازان اسلام را در ديك داغ پر از روغن زيتون بيندازند تا حذافه ببيند كه حكم دادگاه قطعى است و شوخى بردار نيست . او با ديدگان خود ديد كه گوشتهاى سرباز از استخوانهايش جدا شده و جسدش در ميان ديگ روغن بالا و پائين مى رود. در اين لحظه حذافه سخت گريست و آنان تصور كردند كه وى از ترس به گريه افتاده است . وى فورا رو به آنها كرد و چنين گفت :

     من هرگز از اين سرنوشتى كه در انتظارم است گريان نيستم . من از اين جهت گريه مى كنم كه يك جان بيش در اختيار ندارم تا آنرا فداى اسلام سازم . ايكاش به شماره موهايم جان داشتم و آن را فداى عقيده خود مى ساختم .

     حضار از اين ايمان راسخ انگشت تعجب به دندان گرفتند و به بهانه خاصى او را با هشتاد سرباز ازاد ساختند.(1)
     تا چند پيش در جهان سياست مساله اى به نام ويتنام وجود داشت . يك ملت پابرهنه و مسلح به نيروى تير و كمان ، در پرتو ايمان و اعتقاد به هدف ، اقتصاد و ارتش امريكا را به زانو در آورد و در حقيقت يك ويت كنگ براى آمريكا يك ميليون دلار خرج تراشيد.
     در سال 1965، امريكا 80000 تن بمب برفراز ويتنام جنوبى (مناطق تحت اختيار ويت كنگها) و ويتنام شمالى ريخته است ، و بيش از 15 ميليارد و 800 مليون دلار در سال 1966 خرج كرده است .(2)

     كشيشان بودائى در ميدان هاى سايگون خود را آتش مى زنند و بدون آنكه كمترين لرزش در سيمايشان مشاهده شود، مانند مشعل مى سوزند و بودائيان در اطرافشان سرود مذهبى مى خوانند. اين معلوم ايمان راسخى است كه سرزمين آنها را ميدان مبارزه شرق و غرب كرده است .

     ولى براى تقويت اراده افسران و سربازان امريكائى لازم است هر ماه دسته اى از هنر پيشه ها با مخارج گزاف براه افتند و به زندگى تيره آنها با تشكيل محافل و مجالس رقص صفاى مادى بخشند.

     سربازان ويتنامى براى هدف مشخص مى جنگند و هدف آنها خاتمه دادن به دوران استعمار و آزاد زيستن است . ولى سرباز امريكائى نمى داند براى چه مى جنگد. زيرا سرزمين وى با سرزمين ويتنام هزاران فرسنگ فاصله دارد.

     ايمان به هدف آثار فراوانى دارد. بزرگترين آثار ايمان همان جانبازى و فداكارى است و در كتاب آسمانى مسلمانان تصريحات زيادى نسبت به اين موضوع شده است .

پاورقی:

  1. اسد الغابه 3، ص 143.
  2. روزنامه اطلاعات ، شماره 11947

 

رمز پيروزى مردان بزرگ/آية اللّه جعفر سبحانى


فرم در حال بارگذاری ...