« نفاق و منافق (مقاله) | چهل حدیث حج » |
اینگونه باشیم!- سبک زندگی دینی
نوشته شده توسطرحیمی 15ام شهریور, 1395حُسن خُلق
«حسن خلق» یک گوهر است.
قیمت این گوهر، در سفر بیشتر آشکار می شود و در سفر زیارتی حج، باز هم بیشتر.
برخورد خوب، ادب در گفتار، متانت در حرکات، همکاری در امور، روحیه گذشت و ایثار، نداشتن حالت جدال و جرّ و بحث با همسفر، پرهیز از مشاجرات لفظی، تواضع و فروتنی، خدمت رسانی به دیگران و بسیاری از این گونه امور، نمونه هایی از حسن خلق است.
در حدیثی امام باقر می فرماید: کسی که به حج می رود و راهی این مسافرت می شود، اگر سه خصلت نداشته باشد، چندان مورد توجه خدا قرار نمی گیرد و از این سفر بهره معنوی لازم نمی برد:
1.ورع و پرهیزکاری، که او را از معصیت های خدا باز دارد.
2.حلم و بردباری که هنگام غضب، بتواند خویشتن داری کند.
3.رفتار خوب و مناسب با مصاحبان و همراهان «… وَ حُسنُ الصُّحبَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ».[1]
در این سفر، عواملی می تواند انسان های کم ظرفیت و ضعیف را ناراحت و عصبانی کند و مشکلات مسافرت می تواند زائر را به ستوه آورد و در نتیجه، بداخلاق شود و رفتارش با همراهان از حدّ متعارف و مرز «اخلاق حسنه» فراتر رود و پرخاشگری ها سبب کاهش ثواب حجّ او گردد.
خوش اخلاقی در سفر، سبب می شود هم به خود انسان خوش بگذرد، هم دیگران از همراهی و همسفری با او، خاطره خوشی داشته باشند.
امام صادق فرمود: (در سفر حج) خودت را آماده ساز تا با هرکس همراه می شوی همنشین خوب و خوش اخلاقی برای او باشی. زبانت را نگاه دار، خشم خود را فرو بنشان، از کارهای
بی فایده و لغو کم کن، عفو و بخشایش خود را برای دیگران بگستران و سخاوتمند و گشاده دست باش.[2]
کسی به حضور پیامبر خدا رسید و از آن حضرت نصیحت و توصیه ای خواست.
پیامبر خدا سفارش هایی به او کرد، از جمله این توصیه که:
«با برادر دینی ات با روی گشاده برخورد کن»
حسن خلق در سفر، کاری است بی خرج و زحمت، اما آثار و برکات فراوانی دارد. اخلاق خوب، سفر زیارتی را برای زائران شیرین و سرشار از خاطرات خوب می سازد.
سازگاری اخلاقی
«جنبه داشتن» و تحمل، سختی ها را بر انسان هموار می سازد. همسفری را برای دیگران نیز، خوشایند می گرداند.
بعضی ها تندخود و کم ظرفیت اند، نه طاقت تحمل مشکلی را دارند، نه انتقادی را می پذیرند، نه تندی دیگری را برمی تابند، نه با تنگی جا و سرو صدای دیگران و دیرشدن غذا و. .. می سازند، و نه با اخلاقشان، با هم کاروانی و هم اتاقی همگام می شوند.
سختی های سفر را با «سازگاری» می توان آسان ساخت.
بدخلقی و کج خلقی و عصبانیت، نه تنها مشکلی را حل نمی کند، که بر مشکلات یک جمع، می افزاید.
خود افراد بداخلاق و ناسازگار هم گاهی به مرز انفجار نزدیک می شوند.
در سفر حج، که سفر زیارت و عبادت و بهره های معنوی و صفاست، به «سازگاری اخلاقی» نیازمندتریم.
پیامبر اکرم در یکی از سفرها که قصد حج داشت، فرمود: «هرکس بداخلاق است، و هر که بدرفتار با همراه و همسایه است، با ما همراه نشود!»[3]
سازگار بودن یعنی:
تندخویی دیگران را تحمل کردن، با حرف های نسنجیده دیگری از کوره در نرفتن، به خاطر غذا و میوه و چای و نوشابه، سر و صدا راه نینداختن، وقت خواب و بیداری خود را با جمع، هماهنگ کردن، به خاطر همراهان و به سبب کمبودها در سفر، کنار آمدن با همسفران و با خوش اخلاقی رفتار کردن.
اینگونه سازگاری، سفری خوش و پرخاطره برایمان به ارمغان می آورد.
همکاری
تقسیم کار در سفر، هم از مشکلات می کاهد، هم موجب پیشرفت کار می شود.
کسانی پیوسته از کار می گریزند، حتی کار خود را به دوش دیگران می اندازند.
گروهی نیز، با روحیه بالا، در کارها تعاون و مشارکت می کنند.
آنان کجا و اینان کجا؟!
رسول خدا در مسافرتی، درباره کسی که پیوسته در طول سفر، ذکر می گفت و حتی در علوفه دادن به شترش و تهیه غذای خودش هم همکاری نمی کرد، به همراهان او فرمود: همه شما از او بهترید![4]
در یک کار جمعی یا مسافرت گروهی،
کارهای مختلفی وجود دارد که بعضی آسان است و بعضی دشوار. کسانی در پی راحت ترین کار می روند، کسانی هم از سخت ترین کارها استقبال می کنند.
آنان کجا و اینان کجا؟!
باز هم از اخلاق وسیره حضرت رسول در سفر بگوییم:
در یکی از سفرها که آن حضرت با اصحاب خود بود، گوسفندی ذبح کردند تا غذای جمع را تهیه کنند. یکی ذبح گوسنفد را به عهده گرفت، دیگری پوست کندن گوسفند را عهده دار شد، کسی هم گفت: من هم گوشت ها را تکه تکه می کنم. چهارمی هم بنا شد آن را بپزد.
رسول خدا نیز فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا هم (که سخت ترین کارها در این برنامه بود) با من.
یاران هرچه خواستند وی را از این کار بازدارند و خودشان به آن بپردازند، حضرت قبول نکرد و فرمود: خداوند دوست ندارد که وقتی کسی با جمعی سفر می کند، گوشه ای بنشیند و
کار نکند. آنگاه برخاست و به جمع آوری هیزم پرداخت.[5]
این خصلت، نشانه ای از اخلاق متواضعانه نیز به شمار می رود.
همکاری در کارها، از سنگینی آن می کاهد، مایه دلگرمی دیگران می شود و روح تکبر و خود برتربینی را هم از بین می برد.
در سفر زیارتی حج، «همکاری» و کمک کردن به دیگران، نزد خداوند اجر و پاداش دارد.
هر چند کسانی به عنوان خدمتگزار زائران در کاروان ها حضور دارند، اما نباید از ثواب «همکاری و تعاون» محروم ماند.
گذشت و چشم پوشی
از چیزهایی که نباید فراموش کرد، «نیکی» دیگری به ماست و از چیزهایی که باید به فراموشی سپرد، «بدی» دیگری به ماست.
سفر، گاهی کسی را به پرخاش یا بدرفتاری یا تندخویی می کشاند.
نباید گذاشت بدی های دیگران، صفحه دل را تیره و غبارآلود سازد و ما را از نیکی و محبّت و مساعدت به آنان دور کند.
دل را باید صاف کرد، تا صفا و دوستی و احسان از آن بجوشد و به مردم برسد.
آنچه غبار از دل می زداید و تیرگی از خاطر می شوید، «گذشت» است، یعنی نادیده گرفتن بدی های دیگران، قبول عذرخواهی و پوزش از خطاکاران، کینه به دل نگرفتن از قصور و کوتاهی
و بی ادبی و گستاخی افراد، لغزش های دیگران را با بزرگواری عفو کردن، پرهیز از پرونده سازی برای خطاهای دیگران.
اگر کسی «سعه صدر» داشته باشد، می تواند با عفو و گذشت، حوزه ای از جاذبه پیرامون خود به وجود آورد و با این اخلاق و برخورد، خیلی ها را به راه خیر و صلاح بکشاند.
گشودن حساب ویژه برای شمارش لغزش های دیگران و پرونده سازی برای خطاهای مردم، با صفت والای «گذشت» منافات دارد و با روح ایمان هم ناسازگار است.
در حدیثی از حضرت صادق روایت شده است: «نزدیک ترین حالت و وضعیت یک فرد به کفر و بی ایمانی، آن است که با کسی دوستی و رفاقت کند، تا خطاهای او را به شمارد و روزی به خاطر آن عیوب و خطاها وی را ملامت و سرزنش کند.»[6]
این شیوه، دشمنی و تفرقه می آورد، دوستی ها را به هم می زند و گاهی آبروی مؤمنان را می ریزد.
در سخن دیگری از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: «ای کسانی که به زبان اسلام آورده اید، ولی ایمان در دل های شما نفوذ نکرده است! مسلمانان را نکوهش نکنید و به دنبال عیوب آنان نباشید، که هرکس چنین کند، خداوند عیب های او را پیگیری می کند و هرکس که خداوند در پی عیوب او باشد، رسوایش می کند، هر چند درون خانه اش باشد».[7]
خصلت گذشت، خصلت جوانمردان بزرگوار است.
به خصوص در سفر، جوّ آرام و با صفایی را میان همراهان پدید می آورد.
تواضع و فروتنی
به همان اندازه که تکبر و خود بزرگ بینی، انسان را از چشم ها می اندازد و منفور و مطرود می سازد، فروتنی و خاکساری محبوبیت می آورد.
تواضع، نعمتی است که هیچ کس بر آن حسد نمی ورزد!
این سخن، مضمون یک حدیث ناب است که از امامان نقل شده است.
بنای سفر، برهمکاری و مساعدت و تلاش جمعی است. برای آنکه کسی همسفر خوب باشد، باید هر چه بیشتر خود را ندیده بگیرد و خود را در جمع، ذوب کند، تا روحیه تعاون و یاری در او زنده تر شود. این خصلت در سایه فروتنی پدید می آید.
تواضع نشانه های مختلفی دارد:
یکی، سلام کردن به هر کس که بر می خوریم، دیگری، نشستن در جایی پایین تر از موقعیت و شأن خود، سوم، هم صحبتی و همنشینی با تهیدستان و محرومان، چهارم، قبول نصیحت و تذکر از دیگران، انتقادپذیری، پنجم، مشورت با دیگران در کارها و پرهیز از استبداد به رأی، ششم، احترام به بزرگان و تکریم سالخوردگان و پدر و مادر و. .. نمونه هایی از این دست، که در روایات ما آمده است.
امام صادق فرمود: «احترام به مرد سالخورده، احترام به خداست».[8]
در سفر و در کاروان و در رفت و آمدها، هوای بزرگ ترها را داشتن، به آنان کمک کردن، حمل وسایل آنان هنگام سوار شدن و پیاده شدن، راهنمایی در کارهایی که نیازمند به راهنمایی صبورانه است، از جمله نشانه های چنین احترام و تواضع است.
حتی سلام کردن به دوستان کاروان و همسفران، نشانه فروتنی است. به فرموده پیامبر، بخیل ترین مردم کسی است که از سلام دادن بخل ورزد.[9]
سیره آن پیامبر بزرگ این بود که به هرکس می رسید سلام می داد، حتی به کودکان سلام می کرد و می فرمود: می خواهم پس از من به عنوان یک سیره و روش باقی بماند.[10]
کمک در جمع کردن ظروف و سفره، مشارکت در تمیز کردن اتاق، خدمت رسانی به زائران خانه خدا، ارشاد و امداد گمشدگان، پذیرایی از تازه واردین، برخورد محبت آمیز با مردم، نوعی «تواضع در رفتار» به شمار می رود.
هر چه ثروت و مقام و موقعیت انسان بیشتر و بالاتر باشد، تواضع و فروتنی از او، زیباتر و ارزشمندتر و خداپسندتر است.
نظرکردن به درویشان، بزرگی کم نگرداند
سلیمان با همه حشمت، نظرها داشت با موران
مثبت نگری
سفر گروهی، هم خوشی هایی دارد، هم ناراحتی هایی.
گاهی صفات شایسته و خوبی ها و فضیلت های اخلاقی همراهان برای انسان در طول مسافرت آشکار می شود.
گاهی هم نقاط ضعف، عیب های اخلاقی و جنبه های منفی افراد، روشن می شود و بروز می کند.
توصیه اولیای دین آن است که هم سختی ها و مشقت ها و رنج های سفر را برای این و آن نقل نکنیم، هم اگر بدی ها و عیوبی از همسفران در طول سفر برای ما معلوم شد، آن را برای دیگران بازگو نکنیم.
هم برخورد بزرگوارانه نسبت به سختی های سفر، هم روش رازداری و حفظ آبروی دیگران.
بعضی ها وقتی از مسافرت بر می گردند، آنچه به عنوان خاطره یا حوادث سفر برای دیگران نقل می کنند، مشکلات و اختلافات و درگیری ها و کاستی هاست و نگاه بدبینانه و انتقادگرانه به همه چیز و همه کس. و اگر مطالبی هم از افراد بازگو می کنند، نقل اشتباهات و خلاف ها و عیب های آنان است.
این شیوه، نه جوانمردانه است، نه منطبق با دستورهای دینی.
در حدیثی از حضرت صادق آمده است که: جوانمردی نیست که انسان پیشامدهای ناگوار سفر را برای دیگران بازگو کند.[11]
در حدیث دیگری می فرماید:
از نشانه های فتوت و جوانمردی در سفر، آن است که اسرار را کتمان کنی و راز همسفران را پس از جداشدن از ایشان، برای دیگران برملا نسازی.[12]
درست است که ما در سفر، خلق و خوی و روحیات و ویژگی های رفتاری و خصلت های مثبت و منفی افراد را بهتر می شناسیم و برای شناخت یک فرد، یک راه مطمئن و مفید، همسفر شدن با اوست، اما حفظ اسرار و آبروداری و مثبت نگری، یکی از فضایل اخلاقی است.
اگر هم می خواهیم نسبت به برادران و همسفران «آینه» باشیم، این آینه تنها در برابر خود او باید قرار گیرد، تا اشتباهاتش را ببیند و بشناسد و برطرف سازد، نه آینه بودن پشت سر و از بین بردن آبروی او.
نیکو سخن گفتن، مؤدبانه حرف زدن، پرهیز از حرف های رکیک و ناهنجار، در همه جا خوب است و در سفر، خوب تر.
گاهی مردم از کسی می ترسند، نه به خاطر مقام و موقعیتش، یا قدرت و زورگویی اش، بلکه به خاطر بددهانی و تندگویی و هتّاکی و فحّاشی او. این گونه افراد، به تعبیر حضرت رسول از بدترین خلایق اند، چون مردم برای مصون ماندن از شرارت و بدزبانی آنان، در ظاهر تحویلشان می گیرند و احترامشان می کنند، نه به خاطر فضیلت و ارزش وجودی ایشان.
کسی که ناگهان صدایش را پرخاشگرانه بلند می کند و به زمین و زمان ناسزا می گوید و مراعات ادب و حیا را نمی کند، همسفران و همراهان را در فشار روحی و اخلاقی قرار می دهد. حتّی گاهی بلند حرف زدن و داد کشیدن هم نوعی بی عفّتی در گفتار است و از دیگران سلب آرامش و آسایش می کند.
حضرت لقمان به پسرش توصیه می کند: فرزندم! صدای خودت را پایین بیاور (و فریاد نزن)، چرا که زشت ترین و ناخوشایندترین صداها صدای الاغ هاست.[13]
رعایت ادب و عفاف در گفتار، نشانه خردمندی است.
داد کشیدن بر سردیگری، به خصوص اگر دوست و همکار و همراه و همسفر باشد، رشته های پیوند را می گسلد و کینه و کدورت پدید می آورد.
امام سجاد در یکی از دعاهای صحیفه از خداوند درخواست می کند که: «خدایا صدایم را برای پدر و مادرم ملایم و سخنم را برای آنان خوشایند گردان».[14]
نزاکت و ادب، نشانه خردمندی و کمال عقل است. گفتار مؤدبّانه و محترمانه، گوینده را محبوب و مورد احترام قرار می دهد.
صاحبان زبان های تند و تیز و عادت کردگان به بدزبانی و ناسزاگویی که نسبت به «ادب گفتار» بی مبالاتند و از لغویات و سخنان رکیک پروایی ندارند، شخصیت خود را پیش دیگران پایین می آورند.
خردمندان، به خاطر داشتن شرم و حیا (این گوهر گرانبها) از بعضی حرف ها پرهیز می کنند و آن را در شأن یک فرزانه فهیم نمی دانند.
زیر پا گذاشتن حیا، نه تنها به «بی عفّتی در گفتار» می انجامد، بلکه زمینه ساز بسیاری از گناهان نیز خواهد شد.
مناعت طبع
بلندی همت و روحیه بزرگوارانه و اخلاق کریمانه، از نشانه های کمال در انسان است. همسفری با دیگران، خصلت های درونی را بروز می دهد و نیک و بدافراد و حقارت نفس و مناعت طبع اشخاص را نشان می دهد.
«عزت نفس»، سبب می شود که مسافر، در میان همراهانش محبوب گردد.
برعکس، طمع ورزی و بخل و حرص، مایه رنجش دیگران می شود.
برخی در سفر، نه تنها ره توشه مورد نیاز خود را با خود بر می دارند تا کم و کسری نداشته باشند، بلکه بیش از نیاز شخصی هم وسایل و امکانات و توشه و غذا و پول بر می دارند، تا به دیگران نیز کمک کنند. توکلشان هم برخداست و از او چشمداشت پاداش اخروی دارند.
بعضی هم سعی می کنند خود را کلّ بر دیگران کنند و سر سفره این و آن بنشینند و چیزی خرج نکنند و خیری به دیگران نرسانند. نام آن را هم به غلط، «توکل» می گذارند.
در کتب تفسیر نقل شده است: گروهی از بادیه نشینان عرب، در سفر حج بدون همراه داشتن غذا و خوراکی به راه افتاده بودند و سخنشان این بود که: ما اهل توکل بر خداوندیم. بعضی شان می گفتند: ما حج خانه خدا را انجام می دهیم، چطور ممکن است خدا به ما طعام نرساند؟
با این تفکر و روش، بار خود را بر دوش دیگران می گذاشتند، بی آنکه باری از دوش دیگران بردارند.
اخلاق کریمانه اقتضا می کند که حاجی (و هر مسافر دیگر) در سفر خویش دست و دل باز باشد و از سخاوت و بذل و بخشش خویش، همراهان را برخوردار سازد. خسّت نفس و روحیه حقیر و کوچک داشتن، زیبنده یک مسلمان نیست،
به خصوص در سفر حج، که سفر متمکنان و اهل استطاعت است و خداوند از کسانی که توانگر مالی باشند. دعوت کرده و بر آنان واجب ساخته که به فریضه حج بپردازند.
او کریم و بزرگوار است. دوست دارد مهمانش هم خلق و خوی بزرگوارانه و مناعت طبع داشته باشد.
جوانمردی
فتوّت و جوانمردی، آمیخته به نوعی ایثار، گذشت، بزرگواری و کرامت نفس است. زمینه بروز خصلت جوانمردی در مسافرت بیشتر پدیدار می شود.
در اینکه مروّت و جوانمردی چیست و چه نشانه هایی دارد، در روایات ما نکات سودمندی مطرح شده است. در حدیثی از رسول خدا روایت است که فرمود: تلاوت قرآن، ساختن مسجد، دوستی با مؤمنان به خاطر خدا، بخشیدن غذای خود به دیگران، خوش خلقی و شوخ طبعی و مزاح بدون ارتکاب معصیت، از نشانه های «جوانمردی در سفر» است.[15]
موارد یاد شده، برخی زمینه ساز ارتباط با خداوند است، برخی در قلمرو مودت و دوستی شایسته با بندگان خدا.
در سفر، برخی تنها به راحتی و رفاه خود می اندیشند و اینکه دیگران در چه شرایطی به سر می برند اصلًا برایشان مطرح نیست.
بعضی هم حاضرند برای آسایش دیگران، خودشان در زحمت باشند، برای راحت خوابیدن دیگران، خودشان بی خوابی بکشند، برای سیر شدن و سیراب شدن دیگران خود گرسنه و تشنه بمانند.
در اتاق و اتوبوس و محل استراحت، جاهای بهتر و راحت را در اختیار دیگران می گذارند، در استفاده از آسانسور، تخت، وسیله نقلیه، دیگران را بر خودشان مقدّم می دارند.
اینها نشانه هایی از «اخلاق جوانمردی» است.
طبق آنچه در احادیث آمده، اگر کسی از همفسران در سفر حج، عهده دار حفاظت از اموال و اثاثیه دیگران شود، تا آنان با خاطرجمعی به حرم و زیارت مشرّف شوند، آن کس که نگهبانی و حفاظت می کند، پاداش او کمتر از دیگران نیست.
گرچه همه دوست دارند به حرم مشرّف شوند و فیض ببرند، اما آنکه پیشگام می شود و در نگهداری وسایل دیگران، نوعی گذشت و جوانمردی از خودش نشان می دهد، پاداش او نزد خداوند محفوظ است.
پیامبر اکرم فرمود: «سیدُ القومِ خادِمُهم فی السّفر».[16]
سرور و سالار یک گروه، کسی است که در مسافرت به آنان خدمت کند.
روزهای سخت تری در پیش داریم. وقوف در عرفات، شب مشعر، ایام تشریق در منا، قربانی و رمی جمرات و اعمال بعدی حج تمتّع، نیاز به «اخلاق کریمانه» و «رفتار جوانمردانه» دارد.
هر که خدمت و ایثارش بیشتر باشد، نزد خداوند عزیزتر و مقرّب تر است.
خدمت به زائران خدا را «عبادت» بدانیم و با قصد قربت کار کنیم.
خیررسانی به مردم
بهره رساندن به دیگران، عامل جذب دل هاست.
در مسافرت، اگر کسی از خود سخاوت و مردانگی و ایثار نشان دهد و داشته های خود را در اختیار دیگران نیز قرار دهد و با آنان «مواسات» داشته باشد، در دل ها جا باز می کند. دیگران نیز دعاگو و خیرخواه او خواهند بود.
زاد و توشه را برخی به تنهایی مصرف می کنند، بعضی هم دیگران را سر سفره احسان خود می نشانند.
خداوند، چنین سنت نهاده که دل ها را به سمت و سوی خیررسانان و خادمان و نیکوکاران بکشاند و محبوبیت را در گرو خدمت و نیکی قرار دهد.
مُعلّی بن خُنیس، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام ، هنگام سفر برای خداحافظی خدمت آن حضرت رسید.
حضرت فرمود: ای معلّی! به وسیله خدا عزت بطلب، تا خداوند عزیزت سازد.
پرسید: چگونه، یابن رسول الله؟
امام صادق علیه السلام فرمود: ای معلّی، از خداوند متعال بترس تا همه از تو بترسند.
ای معلّی، با بخشش به برادرانت، به آنان اظهار دوستی کن، زیرا خداوند، بخشش را وسیله دوستی قرار داده و عطا نکردن و بخل را وسیله دشمنی قرار داده است.
به خدا قسم، اگر شما از من چیزی بخواهید و آن را به شما ببخشم، برای من بهتر از آن است که از من چیزی درخواست نکنید و من نیز آن را به شما ندهم و در نتیجه، مرا دشمن بدارید.
هرگاه خدای عزّوجلّ، به دست من خیری جاری کند و به دست شما برسد، همان مورد پسند و ستایش خداوند است.[17]
پیشگام شدن در نیکی به دیگری، یک «امتیاز اخلاقی» است و عطا و بخشش قبل از سؤال، امتیازی دیگر. دست و دل بازی و اخلاق کریمانه در سفر، محبوبیت می آورد، هم نزد خدا و هم پیش بندگان خدا.
مراعات حقوق مسلمانی
مسلمان، بر برادر دینی حقوقی دارد که مراعات و ادای آنها، بسیاری از اختلاف ها را می کاهد و روابط اجتماعی را در جامعه اسلامی تقویت می کند.
شناخت این حقوق و وظایف، گام اول است، مراعات و ادای آنها، گام دوم و مراعات متقابل و دو جانبه آنها گام سوم.
در هر یک از این سه مرحله خلل پیش آید، آن هدف یاد شده تأمین نمی شود.
حدیثی که نقل می شود، گوشه ای از این حقوق را بیان می کند:
ابان بن تغلب، به امام صادق علیه السلام عرض کرد: مرا از حقّی که مؤمن به گردن دیگری دارد آگاه نمایید.
حضرت ابتدا طفره رفت و جواب نداد و فرمود: آنها را واگذار و پاسخش را نخواه.
اما ابان با اصرار زیاد، از امام خواست که آن حقوق را بیان نماید.
حضرت فرمود: ای ابان، تا آنجا حق دارد که نیمی از مالت را به او بدهی.
سپس فرمود: اگر تو مالت را با او قسمت کنی، او را بر خود مقدّم نداشته ای بلکه او را برابر با خود داشتی. وقتی او را مقدّم می داری که آن نیمه دیگر را که برای خویش نگه داشته ای نیز به او بدهی.[18]
این جلوه ای از حقّ مسلمان بر گردن ماست، یعنی «ایثار»، که فراتر از «مواسات» است.
در حدیث دیگری، نقل شده که کسی به امام باقر علیه السلام گفت: شیعیان شما نزد ما فراوانند.
حضرت فرمود: آیا ثروتمندان به مستمندان کمک می کنند؟
آیا نیکوکاران، از بدرفتاران می گذرند و
گذشت می کنند؟
آیا با هم برابری و مساوات دارند؟
پاسخ داد: نه.
امام فرمود: پس اینان که گفتی «شیعه» نیستند. شیعه کسی است که چنین باشد.[19]
اگر وظایف خود را نسبت به برادران دینی خود ندانیم، ممکن است قصور و کوتاهی از ما صورت بگیرد و به خاطر آن مورد مؤاخذه قرار گیریم.
اهمیت مسأله تا بدان حدّ است که امام سجاد علیه السلام در حدیث مفصّل و بلندی که به «رسالةالحقوق» معروف است، این وظایف و تکالیفی را که نسبت به دیگران داریم برشمرده است.[20]
شناخت و مراعات این حقوق نیز از «اخلاق سفر» به شمار می آید.
توفیق خدمت رسانی
گاهی مشکلات پیش بینی نشده، سفر را به کام انسان تلخ می سازد.
مثلًا کسی بیمار می شود، ره توشه اش تمام می گردد، پول خود را گم می کند، بی خانه و مسکن می ماند، گرفتار رهزنان و شیادان می شود و. .. این گونه حوادث.
حق برادری ایجاب می کند که همراهان، باری از دوش او بردارند و غبار غم و اندوه از چهره اش بزدایند و با یاری خویش، خاطر او را شاد سازند.
پیشقدمان در این مسأله، به خلق و خوی اسلامی و آیین مسلمانی نزدیک ترند.
ابان بن تغلب گوید: با امام صادق علیه السلام مشغول طواف بودم.
مردی از یاران ما پیش آمد و با اشاره خواست تا برای انجام کاری همراه او بروم.
من به خاطر همراهی با امام صادق علیه السلام ، دوست نداشتم حضرتش را رها کنم و دنبال او بروم. بار دوم آمد و اشاره کرد. حضرت که او را دید، به من فرمود: آیا این مرد با تو کار دارد؟ گفتم: آری.
پرسید: آیا با تو هم مذهب و هم مرام است؟
گفتم: آری. فرمود: پیش او برو.
گفتم: طواف را قطع کنم؟
فرمود: آری. پرسیدم: اگرچه طواف واجب باشد؟
فرمود: آری.[21]
وی برای انجام کار برادر دینی اش رفت، و پاداشی بیشتر از طواف، نصیب او شد.
در میان تربیت شدگان پیامبر اکرم و اصحاب ائمه، چنین کسانی بسیار یافت می شدند که همت خود را صرف رفع نیاز از نیازمندان و کمک به مددجویان می کردند.
آن قدر در روایات اسلامی بر فضیلت «قضای حاجت» و رفع نیاز برادر مؤمن تأکید شده است که بُهت آور است.
مسافرت، صحنه بروز این گونه نیازهاست.
اگر کسی توفیق داشته باشد که گرهی از مشکلات دیگران بگشاید، یا برادران دینی اش برای رفع نیازهایشان به او روی آورند، این موهبت الهی و نعمت بزرگی است که خداوند برای او فراهم ساخته است.
باید قدرش را بداند و از خدمت رسانی کوتاهی نکند.
تداوم آشنایی
بسیاری از دوستی های ریشه دار و درازمدت، نتیجه یک برخورد و آشنایی در سفرهاست.
سفر، اگر طولانی باشد، زمینه کسب دوستی و آشنایی هم بیشتر خواهد بود.
سفر حج نیز یکی از این گونه سفرهاست.
مجموعه ای که در قالب یک کاروان به سفر زیارتی می روند، اغلب، آشنایی های عمیق و روابط قبلی میان افراد نیست و در طول همراهی و همسفری، کسانی با هم آشنا و دوست و همدم و هم اتاق می شوند، با روحیات هم آشنا می گردند، از سوابق یکدیگر کسب اطلاع می کنند و از همین رهگذر «رفاقت» تداوم می یابد.
دوام یافتن و استمرار دوستی، همسفران را از برکات این گونه آشنایی ها در طول عمر
برخوردار می سازد.
اگر در روایات، تأکید شده که با هم خوشرو و خوشخو باشید، تا دوستی هایتان پا برجا شود. یا آنان که حسن خلق و خوش رفتاری داشته باشند، دوستانشان فراوان می شوند، یا به تعبیر حضرت امیر علیه السلام : «خوش رویی و گشاده رویی، رشته پیدایش دوستی است»[22]، اینها همه، علاوه بر تأکید بر اخلاق والا و شایسته به عنوان زیربنای روابط اجتماعی خوب، بر ارزشمند بودن تداوم دوستی ها دلالت می کند.
با این حساب، نباید آشنایی های به دست آمده در طول سفر را به فراموشی سپرد و از تداوم آن غفلت کرد.
«مکاتبه و نامه نگاری»، یکی از راه های استمرار رفاقت هاست، آنجا که دو همسفر، از دو شهر باشند.
«دیدار و رفت و آمد»، راه دیگری برای تداوم دوستی است، وقتی همسفران، همشهری یا هم روستایی باشند.
«تماس تلفنی» و احوال پرسی های دورادور نیز می تواند مانع گسسته شدن رشته رفاقت گردد.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
التَّواصُلُ بَینَ الإخوانِ فِی الحَضَرِ التَّزاوُرُ وَ فِی السَّفَرِ التَّکاتُب.[23]
عامل پیوند بین برادران دینی در حَضر و شهر و وطن، «دیدار» است و در مسافرت، «نامه نگاری».
امروز که افراد با دوربین از یکدیگر عکس یادگاری می گیرند یا فیلم تهیه می کنند، ارسال نمونه ای از عکس یا فیلم یادگاری از سفر، می تواند عامل تحکیم پیوندهای دوستی باشد.
آشنایی و دوستی، ارمغانِ سفر است.
آن را حفظ کنیم و از تباه شدن یا گسسته شدنش جلوگیری کنیم.
پی نوشت ها
[1] كافى، ج 4، ص 286.
[2] كافى، ج 4، ص 286.
[3] « مَن كانَ سَيّئَ الخُلقِ وَ الجَوارِ فَلا يَصحَبنا» بحارالانوار، ج 73، ص 273.
[4] مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ص 265.
[5] بحارالأنوار، ج 76، ص 273
[6] كافى، ج 2، ص 354.
[7] كافى، ج 2، ص 354.
[8] كافى، ج 2، ص 658.
[9] ميزان الحكمه، ج 1، ص 234.
[10] بحارالانوار، ج 76، ص 10.
[11] مكارم الاخلاق، ج 1، ص 541.
[12] آثار الصادقين، ج 8، ص 492.
[13] لقمان: 19.
[14] دعاى 24.
[15] بحارالانوار، ج 73، ص 266.
[16] محجه البيضاء، ج 5، ص 61.
[17] امالى طوسى، ص 304.
[18] كافى، ج 2، ص 171.
[19] كافى، ج 2، ص 173.
[20] مكارم الاخلاق، باب دوازدهم.
[21] اصول كافى، ج 2، ص 171.
[22] نهج البلاغه، حكمت 6.
[23] آثار الصادقين، ج 8، ص 493.
فرم در حال بارگذاری ...