« راز خطقرمزهای رهبر انقلاب چه بود؟ | ارزش و اعتبار هر انسان » |
با یک اشاره مرغ دلم را صدا کنی!
نوشته شده توسطرحیمی 30ام فروردین, 1395
امشب دلم هوای تو را دارد ای عزیز
امشب من و خیال تو و چشم اشک ریز
پروازم آرزوست صد افسوس بال نیست
رام دلم سمند نجیب خیال نیست
اینجا همیشه قبله به سوی دل شماست
از آبشار و آینه و نور، تا خداست
مادر همیشه داشت در آن قصه های سبز
نام تو را، غریب ترین آشنای سبز
از آن زمان به خاطر من نقش بسته است
یک قامت کشیده و بر تن ردای سبز
کی می شود دوباره بخوانم نماز عشق؟
در آن حریم روشن بی انتهای سبز؟
ای بوده تا سپیده ی شب های اضطراب
همراه من شبیه دو دست دعای سبز
هرگز رها نکرده دلم دامن تو را
ای عشق من! عزیز من! ای با صفای سبز!
در اولین سفر که دلم پیش تر رسید
از من به بارگاه تو ای همصدای سبز-
منآمدم، ولی دلم اهل سفر نگشت
در شهر، شهرِ عشق تو جا مانده بر نگشت
غربت نشین برای شما گریه می کند
مثل زلال آینه ها گریه می کند
دل از زمان کودکی ام عاشق شماست
نام شما برای دلم نامی آشناست
آقا، شما غریب و دل ما غریب تر
آنجا شما غریب و من اینجا غریب تر
آقا، دلم گرفته هوای تو در سرم
دعوت نمی کنید چرا بار دیگرم؟
دل تشنه ی دو قطره از آن آب کوثر است
در فکر دانه دادن فوج کبوتر است
ای کاش یک نگاه به این آشنا کنی
با یک اشاره مرغ دلم را صدا کنی
چادر نماز کودکی ام را به سر کنم
سوی تو عاشقانه دوباره سفر کنم
شهروز دانش پژوه
میلاد بر شما مبارک!
فرم در حال بارگذاری ...