« با رعایت آداب شرعی از اطباء مستغنی شوید...دورترین حالت های انسان از خدا »

بار الها ! هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود به آن پایان ده..

نوشته شده توسطرحیمی 2ام فروردین, 1396

 

الهی:

وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ.

بارالها!

تا زمانی که عمرم در اطاعت تو مصروف می گردد مرا از نعمت طول عمر برخوردار فرما و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود به آن پایان ده و روحم را قطع کن پیش از آنکه دشمنی شخص تو متوجه من شود یا خشمت بر من استوار گردد.

دعای مکارم الاخلاق

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
این قسمت از دعای مکارم الاخلاق به خواست خدا موضوع سخنرانی امروز است.

امام علیه السلام از پیشگاه الهی درخواست می کند:

بارالها! تا زمانی که عمرم در اطاعت تو مصروف می گردد

مرا از نعمت طول عمر برخوردار فرما

و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود

به آن پایان ده و روحم را قطع کن

پیش از آنکه دشمنی شخص تو متوجه من شود یا خشمت بر من استوار گردد.

در سخن امام علیه السلام دو کلمه به کار رفته که برای روشن شدن بحث، لازم است در مورد هر دو به اختصار توضیح داده شود: یکی کلمه بذله است و آن دیگر کلمه مرتع. بذله در لغت عرب به معنای لباس کار و خدمت است. به کار بردن این تشبیه بسیار لطیف در کلام امام می تواند روشنگر پاره ای از حقایق جالب باشد.

لباس کار، برای مصون ماندن بدن از عوارض نامطلوب است، لباس کار، تمام بدن را می پوشاند حتی در بعضی از کارها باید سر و صورت نیز با لباس کار پوشیده شود. خداوند در قرآن شریف، کلمه لباس را در حفظ عفت زن و شوهر به کار برده و فرموده است:
هن لباس لکم و انتم لباس لهن(352)

زنان برای شما مردان لباس پوشش اند و شما مردان هم برای زنان لباس پوشش، یعنی ازدواج مرد با زن به منزله لباسی است که آن دو در بر می کنند و به وسیله آن لباس، عفت و پاکی خود را از هر جهت محافظت می نمایند و در تمام ابعاد جنسی مصون و محفوظ می مانند.

امام سجاد علیه السلام عمری را از خدا طلب می کند که لباس طاعت باری تعالی باشد، یعنی تمام وجودش از لباس طاعت پوشیده شود و تمام قوایش در مسیر فرمانبرداری از ذات اقدس الهی مصروف گردد.

نکته دیگری که می تواند در کلام امام سجاد علیه السلام مورد دقت و توجه شنوندگان محترم قرار گیرد این است که معمولاً از لباس کار در موقع خدمت استفاده می شود و چون ساعات کار پایان پذیرد کارگر لباس کار را از بر بیرون می آورد، ولی عمر آدمی لباسی است که در تمام شبانه روز آن را در بر دارد و تا زنده است هرگز از صاحبش جدا نمی شود. امام سجاد علیه السلام از خدا درخواست عمری دارد که در تمام شبانه روز برای او لباس کار و خدمت در اطاعت ذات اقدس باری تعالی باشد، حتی عمری را که در خواب صرف می کند به منظور حفظ سلامت و اطاعت از امر حضرت احدیت باشد، به عبارت دیگر، اگر لباس عمر در تمام شبانه روز، جامه اطاعت از فرمان خدا باشد، برای امام سجاد علیه السلام ارزشمند و پرقیمت است، اما اگر عمر گاهی در طاعت الهی صرف شود و گاه در عصیان سپری گردد، آن عمر در نظر امام سجاد علیه السلام لباس اطاعت نیست و فاقد ارزش مورد نظر امام است.

مرتع در لغت عرب به معنای چراگاه است. امام سجاد علیه السلام به پیشگاه خدا عرض می کند: بارالها! اگر عمر من چراگاه شیطان باشد آن را از من بگیر و به زندگیم پایان بخش. به کار بردن کلمه مرتع در مورد عمر، تشبیهی بسیار لطیف است و حاوی پاره ای از نکات دقیق و جالب توجه است. خوراک گاو و گوسفند را گاهی در کیسه ای می ریزند و به گردنش می آویزند، تمام جیره غذایی حیوان چیزی است که در کیسه ریخته اند. حیوان همان را می خورد و نمی تواند از آن حد تجاوز نماید. اما اگر گاوان و گوسفندان را به چراگاه ببرند در آنجا میدان وسیعی دارند، به هر طرف که بخواهند می روند، هر گیاهی را که سر راهشان باشد می خورند، گاهی از برگ نهالهای کوچک درختان استفاده می کنند و گاه با دندان می گیرند و بشدت آن را تکان می دهند، به طوری که گیاه، ریشه کن می شود. و ساقه و ریشه را با هم می جوند و می خورند. خلاصه، خاصیت مرتع وسعت میدان فعالیت حیوان در چریدن است.
شیطان نیز در مرتع عمر آدمی میدان فعالیت بسیار وسیع دارد، گاهی از اعضای ظاهری بدن استفاده می کنند مانند چشم و گوش و زبان و دست و پا و هر کدام را به مسیر گناه سوق می دهد و آدمی را به اعمال غیرمشروع وا می دارد. گاهی در چراگاه باطنی عمر انسان وارد می شود، فکر و اندیشه و تخیل و توهم را زمینه فعالیتهای خود قرار می دهد و انسان را به راه گناه می برد، گاه آدمی را وادار می کند که به اعمال غیر مشروعی راضی شود و بر اثر این رضایت به گناه با آنان که مرتکب معاصی شده اند شریک شود، گاهی انسان را وا می دارد به مسلمانی گمان بد ببرد و در مقام تحقق و تفتیش برآید و به گناه آلوده شود، و خلاصه، مرتع عمر آدمی برای چریدن شیطان میدان بسیار وسیعی دارد، هم از نظر جنبه ظاهری و قوای مادی بدن و هم از نظر معنوی و نیروهای روحانی انسان. علی علیه السلام در موارد متعدد وسوسه های گوناگون شیطانی را خاطرنشان فرموده و پیروان خود را از آن برحذر داشته است، از آن جمله در یکی از خطبه ها فرموده است:
ان الشیطان یسنی لکم طرقه و یرید ان یحل دینکم عقده عقده و یعطیکم بالجماعه الفرقه، و بالفرقه الفتنه(353)
شیطان، راههای خود را برای شما آسان می کند و قصدش این است که پیوندهای دینی ضمیرتان را گره گره بگشاید، جماعت شما را به پراکندگی مبدل سازد، و با تفرق افکنی ایجاد فتنه و فساد نماید، و برای همیشه مسلمانان را سیه روز و بدبخت کند.
لازم است شنوندگان محترم به این نکته توجه نمایند که گوسفندان در مرتع گاهی گیاه را از بیخ و بن می کنند و ریشه آن را هم از بین می برند، شیطان نیز در مرتع عمر آدمی گاهگاهی ودایع الهی و ذخایر خداداد را که نورانیت فطری باری تعالی است از میان می برد و آدمی را برای همیشه از آن مزیت انسانی و ذخیره بزرگ الهی محروم می سازد. قرآن شریف در این باره فرموده است:
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیاوهم الطاعوت یخرجونهم من النور الی الظلمات(354)
خداوند ولی مردمان با ایمان است و به وسیله تعالیم خود آن مؤمنین را از تیرگی های جهل و نادانی و از ظلمتهای غفلت و بی خبری خارج می کند و آنان را از نورانیت هدایت برخوردار می سازد. اما افرادی که کافرند ولی آنان طاغوت یعنی آن شیطانهای انسان نما هستند و درباره آنها خیانت بزرگ می کنند، نه تنها به آنها نور نمی دهند بلکه آنها را از نورانیت به ظلمت می کشانند.
گاهی افراد در معنای این آیه سؤال کرده اند که کفار چه نوارنیتی دارند که طاغوتیان آنان را از نورانیت بیرون می برند؟ پاسخ مطلب این است که خداوند در تمام انسانها، از دوران گذشته تا امروز دارای هر مذهب و آیین و عقیده ای که بوده اند، موحد باشند یا غیرموحد، مادی باشند یا الهی، نورانیت را به نام الهام فطری به آنان داده است و در قرآن فرموده:
و نفس وما سویها، فالهمها فجورها وتقویها(355)
قسم به جان بشر و قسم به خداوندی که آن جان را موزون و معتدل آفریده است، نیک و بدهایش را به وی الهام نموده.
این الهام الهی نورانیت است و در کتابهای روانشناسی امروزه آن را به عنوان وجدان اخلاقی تعبیر می کنند. همه مردم دارای این نوارنیت هستند، حتی وحشیان هم این نورانیت را دارند، همه می دانند که وفای به عهد خوب است و عهد شکنی بد، ادای امانت خوب است و خیانت در امانت بد، انصاف خوب است و عمل ضدانصاف بد، و امثال این صفات. این نورانیت فطری است که در وجود بشر است. کسانی که تحت تاثیر طاغوتیان هستند نه تنها دست و پا و چشم و زبان آنان را به ظلمت گناه سوق می دهند، بلکه کاری می کنند که فطریات انسانی هم که نور خدا است در ضمیر آنان خفه شود و بمیرد و نابود گردد، و گاهی کار به جایی می رسد و آن فرد طاغوتی آنچنان از صراط انسانیت منحرف می شود که وجدان اخلاقی در ضمیرش بکلی تیره می گردد، درک نمی کند که وفای به عهد خوب است و عهدشکنی بد، نمی فهمد که انصاف خوب است و عمل ضد انصاف بد… بنابراین شیطان در پاره ای از مواقع علاوه بر اینکه قوای بدن را به مسیر گناه سوق می دهد نورانیتهای فطری را از آن آدمی می گیرد و در مرتع عمر شعارهای انسانیت را از بیخ و بن برمی کند. در قرآن شریف کلمه ابلیس و کلمه شیطان مکرر به کار برده شده ولی شیطان در کتاب و سنت دارای معنای وسیعتری است. ابلیس، موجودی از جن است و مدتها در صف فرشتگان قرار داشته و با آنان خدای را بندگی می کرده است. وقتی پروردگار، آدم را آفرید به ملائکه امر فرمود که او را سجده کنند، همه اطاعت نمودند جز ابلیس، او تکبر نمود و از اطاعت امر باری تعالی سر باز زد، بر اثر این نافرمانی مطرود درگاه الهی شد، و برای انتقامجویی به خدا عرض کرد که: اولاد آدم را اظلال خواهد نمود و بر این کار همت گذارد و سخنان ابلیس در قرآن مجید آمده است. اما شیطان نام تمام موجودات گمراه کننده است و این اسم شامل ابلیس هم می شود، ابلیسی که از امر حق سرپیچی نمود و آدم را سجده نکرد و همچنین تمام وسوسه گران و گمراه کنندگان از جن و انس را دربر می گیرد، بعلاوه، بعضی از روایات هوای نفس هر انسان را شیطان دل خوانده و اعلام نموده است که شیطان هوای نفس، صاحبش را وسوسه می کند و او را به گمراهی و ناپاکی می کشاند.
عن علی علیه السلام قال: شیطان کل انسان نفسه(356)
علی علیه السلام فرموده است: شیطان هر انسانی نفس اماره اوست. گاهی شیطان درون، یعنی نفس اماره، انسان متدین را از جنبه های معنوی اغفال می کند، افکار نادرست در وی به وجود می آورد، و زمینه را برای خیانتکاری های ابلیس مهیا می سازد.
عن النبی صلی الله علیه و آله قال: بینما موسی بن عمران جالس اذ اقبل ابلیس. قال له موسی علیه السلام: فاخبرنی بالذنب الذی اذا اذنبه ابن آدم استحوذت علیه، فقال: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله و صغر فی عینه ذنبه(357)
رسول اکرم فرمود: حضرت موسی بن عمران در نقطه ای نشسته بود. شیطان به سویش آمد.از وی پرسید: کدام گناه است که وقتی اولاد آدم مرتکب آن می شود تو بر وی غلبه می کنی؟ پاسخ داد: وقتی از اعمال خویش به عجب آید، کارهای خوب خود را بسیار بشمرد و گناه خویشتن را ناچیز نماید.
یکی از خطرناکترین حالاتی که ممکن است دامنگیر انسان شود و موجب هلاکت و تباهی گردد این است که در یک مورد، هوای نفس و آرزوی دراز با هم بیامیزند و آدمی را برای نیل به هدف درونی به تلاش و کوشش وادار سازند.
عن النبی صی الله علیه و آله: ان اخوف ما اخاف علی امتی الهوی و طول الامل. اما الهوی فانه یصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره(358)
رسول گرامی فرمود: بزرگترین خوف من برای امتم هوای نفس و آرزوی دراز است. اما هوای نفس، آنان را از حق رویگردان می کند و آرزوی دراز، آخرت را از یادشان می برد.
واضح است که در چنین موقعی میدان وسوسه شیطان گسترده می شود و چراگاه عمر آدمی برای او بسیار وسیع می گردد و اگر به فرض در اعماق جان آن انسان اندیشه گناه بیاید او را به امید توبه از آن فکر باز می دارد و مانع را از سر راهش برطرف می کند. علی علیه السلام درباره چنین انسان سیه روزی فرموده است:
فان اجله مستور عنه و امله خادع له، والشیطان موکل به، یزین له المعصیه لیرکبها، و یمنیه التوبه لیسوفها(359)
ساعت مرگ خود را نمی داند، آرزویش وی را فریب می دهد، شیطان موکل بر اوست که گناه را در نظرش زیبا جلوه دهد تا آن را مرتکب شود و در آرزوی توبه نگاهش می دارد تا آن را به تاخیر اندازد.
از جمله وسایل موثر که شیطان برای انحراف مردم و آلوده ساختن آنان به گناهان بزرگ، از آن استفاده می کند خشم و شهوت است و در این باره روایات زیادی از اولیای اسلام رسیده است:
عن علی علیه السلام قال: لیس لا بلیس وهق اعظم من الغضب و النساء(360)
علی علیه السلام فرمود است: شیطان هیچ دامی برای گمراه کردن مردم، مهمتر از خشم و شهوت ندارد.
خشم، در وجود آدمی به منزله نیروهای دفاعی برای کشور است، همانطور که مأمورین مسلح در مرزها حافظ استقلال و امنیت و مانع تجاوز بیگانگان هستند خشم نیز برای دفاع از بدن و جلوگیری از تجاوز عناصر فاسد، مهیا و آماده است. اگر درنده ای یا گزنده ای یا راهزنی به آدمی حمله کند نیروی خشم تحریک می شود و با قوت، آدمی را مهیای دفاع می کند و او را از خطر مصون می دارد. بنابراین وجود خشم برای دفاع از حیات انسان و حفظ سلامت تن امری مهم است، اگر نیروی خشم نابجا به کار برده شود همانند آن است که مرزداران سلاحهای گرم خود را به روی یکدگر نشانه روند و در مقام قتل یکدیگر برآیند. اولیای گرامی اسلام این خطر را خاطرنشان فرموده و به پیروان خود اعلام کرده اند: به هوش باشید، غضب را نابجا به کار نبرید، و موجبات سقوط و تباهی خویشتن را فراهم نیاورید.
عن ابیجعفر علیه السلام قال: ان هذا الغضب جمره من الشیطان توقد فی قلب ابن آدم(361)
امام باقر علیه السلام فرموده است: غضب آتشی از شیطان است که در دل فرزندان آدم می افروزد و آنان را برافروخته می کند.
عن علی علیه السلام قال: الغضب نار موقده. من کظمه اطفاها و من اطلقها کان اول محترق بها(362)
علی علیه السلام فرموده است: غضب آتشی است افرخته. اگر کسی آن را در دل نگاه دارد و ظاهر نسازد آن را فرونشانده است و اگر آزادش بگذارد و زبانه کشد اول کسی که در آن می سوزد شخص غضب کننده است.
و فی وصیه له علیه السلام لعبد الله بن العباس عند استخلافه ایاه علی البصره: ایاک والغضب فانه طیره من الشیطان(363)
از جمله وصایای علی علیه السلام به عبدالله بن عباس موقعی که او را مأمور بصره نمود بود این بود که فرمود: بپرهیز از غضب برای اینکه غضب سبک سری از ناحیه شیطان است.
کسی که می خواهد از خطرات مصون بماند باید در قدم اول به وسیله سجیه حلم، خود را پرورش دهد و خویشتن را به آن خلق پسندیده متخلق سازد و تا وقتی آن صفت از ملکات نفسانیش نشده متظاهر به حلم شود و خود را مانند افراد حلیم بنمایاند.
عن ابیعبد الله علیه السلام قال: اذا لم تکن حلیماً فتحلم(364)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حلیم و بردبار نیستی با تکلف، خود را به حلم وادار ساز.
اولیای گرامی اسلام مانند پدری مهربان همواره مراقب کارهای دوستان و پیروان خود بودند و در مواقع لازم آنان را به وظایفشان متوجه می کردند.
عن جابر قال: سمع امیرالمؤمنین علیه السلام رجلاً یشتم قنبراً و قد رام قنبر ان یرد علیه. فناداه امیر المؤمنین علیه السلام مهلاً یا قنبر! دع شاتمک، بها ترضی الرحمن وتسخط الشیطان و تعاقب عدوک فوالذی فلق الحب و برا النسمه ما ارضی المؤمن ربه بمثل الحلم ولا اسخط الشیطان بمثل الصمت و لا عوقب الا حمق بمثل السکوت(365)
جابر می گوید: علی علیه السلام شنید که مردی به قنبر بد گفت: قنبر خواست گفته او را پاسخ دهد. امام علیه السلام به قنبر ندا داد که آرام باش. بد گوی خود را با خواری رها کن که با این عمل، خدا را راضی می کنی، شیطان را به غضب می آوری و دشمنت را مجازات می نمایی، قسم به خدایی که حبه را شکافته و بشر را آفریده است مؤمن نمی تواند با هیچ عملی همانند حلم، خدای را خشنود کند و مانند سکوت، شیطان را خشمگین نماید و مانند خاموشی، شخص احمق را کیفر دهد.
علاوه بر حلم و خویشتنداری، انسان خشمگین برای مصون ماندن از عوارض غضب می تواند محیط خشم را ترک گوید و از مجلسی که در آن سخنان تند رد و بدل می گردد بیرون رود یا آنکه وضع و هیئت خود را تغییر دهد: اگر ایستاده است بنشیند، اگر نشسته است به پا خیزد یا موقع افروختگی، دست و صورت خود را با آب سرد بشوید، و خلاصه، با کارهایی از این قبیل، خود را از دام شیطان دور نگاه دارد.
شهوت نیز همانند غضب دام بزرگ شیطان است و می تواند آدمی را به ناپاکی و انحراف سوق دهد و موجب سقوطش گردد. برای مصون ماندن از این خطر باید مرد و زن اجنبی با یکدیگر خلوت نکنند و خویشتن را در معرض گناه قرار ندهند.
عن النبی صلی الله علیه و آله: لا یخلون رجل بامراه الا کان ثالثهما الشیطان(366)
رسول اکرم فرموده: هیچ مردی با زن اجنبی خلوت نمی کند مگر آنکه سومی آن دو شیطان است.
و عنه صلی الله علیه و آله: من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلایبیت فی موضع یسمع نفسه امراه لیست له بمحرمه(367)
و نیز رسول اکرم فرموده است: کسی که به خدا و روز جزا ایمان دارد شب را در جایی نمی خوابد که صدای نفس کشیدن او را زن نامحرم بشنود.
خلاصه، شهوت و غضب دو دام بزرگ است که شیطان برای گرفتار ساختن انسانها و گمراه کردن آنان در اختیار دارد.
افراد، هر قدر با ایمان باشند در خطر این دو قرار دارند و برای رهایی از آنها باید مراقبت کنند که با زن اجنبیه خلوت ننمایند و اگر در محیط خشم واقع شدند فوراً آن را ترک گویند و از آن مجلس خارج شوند.
قال الصادق علیه السلام: ان رجلاً جاء الی عیسی بن مریم فقال له یا روح الله! انی زنیت فطهرنی. فامر عیسی علیه السلام ان ینادی فی الناس لایبقی احد الا خرج بتطهیر فلان. فلما اجتمع واجتمعوا وصارالرجل فی الحفره. نادی الرجل فی الحفره لایحدنی من لله تعالی فی جنبه حد. فانصرف الناس کلهم الا یحیی و عیسی. علیهما السلام فدنا منه یحیی، فقال له: یا مذنب! عظنی. فقال له: لا تخلین بین نفسک و بین هواها فتردی. قال: زدنی. قال لا تعیرن خاطئا بخطیته. قال؛ زدنی. قال: لا تغضب. قال: حسبی(368)
امام صادق علیه السلام فرمود: مردی حضور حضرت مسیح آمد و عرض کرد: مرتکب زنا شده ام، مرا تطهیر کن. عیسی دستور داد که اعلام کنند تا تمام مردم در تطهیر گناهکار حضور یابند. وقتی همه جمع شدند و گناهکار در حفره اجرای حق قرار گرفت به صدای بلند گفت: کسی که خودش باید مورد حد الهی واقع شود نباید در حد من شرکت کند. همه مردم رفتند، فقط حضرت مسیح ماند و یحیی. در این موقع یحیی کنار حفره، نزد مرد مجرم آمد و گفت: ای گناهکار مرا موعظه کن. مرد گفت: خودت را با هوای نفست آزاد مگذار که سقوط خواهی کرد. یحیی گفت: موعظه دیگر بگو. گفت: گناهکار را در گناهش مورد ملامت قرار مده. یحیی گفت: باز هم موعظه کن. مرد گفت: از به کار بردن خشم خوداری نما. یحیی گفت: موعظه ات مرا کافی است.
در این حدیث چند نکته است که باید مورد کمال توجه شنوندگان محترم واقع شود: اول آنکه یحیی به مردم خطاب کرد، ای گناهکار! مرا موعظه کن. یحیی نمی خواست از این جهت که آن مرد مرتکب گناه شده به وی اهانت نماید، بلکه می خواست بگوید که تو آنقدر باایمانی که خودت آمده ای و نزد مسیح به گناه پنهانت اعتراف نموده ای تا بر تو اجرای حد کند. از تو می خواهم مرا از بعد گناه کردن یک فرد با ایمان آگاه سازی و موعظه کنی. مرد در پاسخ گفت: خودت را با هوای نفست آزاد مگذار که مثل من سقوط خواهی کرد. در جمله دوم که مجرم به یحیی می گوید: گناهکار را برای گناهش ملامت مکن، یعنی با من که دچار لغزش شده ام و با زن بیگانه خلوت نموده ام و مرتکب بی عفتی گشته ام با زبان ملامت سخن مگو، بلکه بر من متأثر باش که چنین گرفتاری برایم پیش آمد. سوم آنکه مرد گناهکار شهوت و غضب را در کنار هم آورده و به یحیی اعلام می کند: خطر شهوت و خطر غضب را همواره مورد توجه قرار بده و هرگز از این دو مهم غافل و بی خبر مباش.
حضرت یحیی علیه السلام مردی است الهی و از پیمبران حضرت باری تعالی، او با آنکه همواره پاک و منزه زیست نموده از مرد گناهکار درخواست موعظه می کند تا خویشتن را مورد مطالعه دقیق قرار دهد و اگر نقطه ضعفی در خود یافت آن را اصلاح نماید. گویی یحیی ضعفی در خود یافت آن را اصلاح نماید. گویی یحیی همیشه در این فکر بوده و از هر فرصتی برای خود سازی استفاده می نمود. ضمن حدیث مفصلی از حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام است که یحیی شیطان را دید و از دامهای او که برای گمراه نمودن مردم به کار می برد سؤال کرد و در پایان حدیث چنین آمده است:
قال یحیی علیه السلام: فهل ظفرت بی ساعه قط؟ قال: لا، ولکن فیک خصله تعجبنی. قال یحیی: فما هی؟ قال: انت رجل اکول. فاذا اکلت و بشمت فیمنعک ذلک من بعض صلوتک و صیامک باللیل. قال یحیی علیه السلام : فانی اعطی الله عهداً الا اشبع من الطعام حتی القاه. قال له ابلیس: و انا اعطی فی الله عهداً الا انصح مسلماً حتی القاه(369)
یحیی علیه السلام از شیطان پرسید: آیا شده است که ساعتی بر من تسلط یابی؟ پاسخ داد: نه ولی به یحیی گفت: در شما خصلتی است که مایه اعجاب من است. یحیی پرسید: آن خصلت چیست؟ شیطان گفت: شما مردی هستی پرخوراک، موقعی که افطار می کنی و غذای سنگین می خوری تغذیه ای اینچنین باعث می شود که پاره ای از نمازهای مستحب شبانه را انجام ندهی و از آن باز مانی.
یحیی گفت: من با خدا عهد می بندم که از این پس غذای سیر نخورم تا خدا را ملاقات نمایم. شیطان گفت: من نیز با خدا عهد می بندم که هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم تا خدا را ملاقات نمایم.
نتیجه آنکه: عمرهای مردم با ایمان چراگاه شیطان است، او همواره سعی دارد از راهی که ممکن است فرزندان آدم را اغفال نماید و آنان را به عصیان وادار سازد.
عن النبی صلی الله علیه و آله: ان ابلیس رضی منکم بالمحقرات(370)
رسول اکرم فرموده است: شیطان از گناهکاران شما خشنود می شود هر چند آنها معاصی صغیره باشند.
خداوند مهربان، در مقابل وسوسه های شیطان در توبه و استغفار را به روی مردم گشوده و به آنان وعده عفو و مغفرت داده است تا گناهکاران هرگز مأیوس نشوند وخویشتن را از فیض باری تعالی بی نصیب نپندارند.
قل یاعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطلوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم(371)
پیمبر گرامی! به مردم بگو: ای بندگانی که بر نفس خود اسراف نموده و بر خویشتن ستم کرده و مرتکب گناه شده اید هرگز از رحمت باری تعالی مأیوس نباشید که او بخشنده مهربان است.
عن علی علیه السلام قال: الذنوب الداء و الدواء الاستغفار والشفاء ان لا تعود(372)
علی علیه السلام فرموده است: گناهان بیماری و دوای آن استغفار و طلب عفو از پیشگاه باری تعالی است و نشانه شفا یافتن گناهکاران این است که دوباره پیرامون آن معصیت نگردند و مرتکب نشوند.
امام سجاد علیه السلام در این قسمت از دعای مکارم الاخلاق موضوع سخنرانی امروز، از خداوند عمری طلب می کند که لباس خدمت در اطاعت باری تعالی باشد، اما اگر عمرش چراگاه شیطان شود عرض می کند: بارالها آن عمر را از من بگیر و به حیاتم پایان بخش پیش از آنکه خشم شدیدت متوجهم شود و غضب بر من استوار گردد.
در پایان بحث لازم است این نکته تذکر داده شود که امام سجاد علیه السلام و تمام ائمه طاهرین علیهم السلام در پناه باری تعالی از گناه، مصون و محفوظاند و به صریح قرآن شریف، شیطان بر این بندگان واقعی خداوند سلطه ندارد.
ان عبادی لیس لک علیهم سلطان(373)
پیروان آن حضرت باید از این جمله امام که ضمن دعای مکارم الاخلاق آمده استفاده کنند و مراقب باشند که عمرشان چراگاه شیطان نشود و اگر مرتکب گناه شدند هر چه زودتر استغفار کنند، از پیشگاه باری تعالی طلب عفو و بخشش نمایند و آن لکه تیره را از صفحه اعمال خویش بزدایند که اگر توبه نکنند و در فکر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاکی ادامه دهند در صف کسانی قرار می گیرند که اسیر بی باکی و تجری شدیدند و به معصیت خداوند متعال اصرار دارند.
عن ابیجعفر علیه السلام قال: الاصرار ان یذنب العبد ولا یستغفر ولا یحدث نفسه بالتوبه فذلک الاصرار(374)
امام باقر علیه السلام فرموده: اصرار در معصیت عبارت از این است که بنده ای گناه کند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننماید و در دل نیز به فکر توبه نباشد، چنین شخصی مصر در گناه است.
خشم شدید خداوند متوجه اینان است و غضب باری تعالی بر این قبیل افراد بی باک، استوار خواهد بود.


352) سوره 2، آیه 187.
353) نهج البلاغه، خطبه 121.
354) سوره 2، آیه 257.
355) سوره 91، آیات 7 و 8.
356) شرح ابن ابی الحدید، ج 20، کلمه 342.
357) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 16.
358) سفینه البحار، ج 2، ص 728.
359) نهج البلاغه، خطبه 64.
360) فهرست موضوعی غررالحکم، ص 175.
361) سفینه البحار، ج 2 (غضب)، ص 319.
362) میزان الحکمه، ج 7، ص 232.
363) نهج البلاغه، نامه 76.
364) کافی، ج 2، ص 112.
365) سفینه البحار، ج 1، ص 300.
366) میزان الحکمه، ج 9، ص 108.
367) میزان الحکمه، ج 9، ص 108.
368) بحار الانوار، ج 14، ص 188.
369) بحارالانوار، ج 14، ص 173.
370) سفینه البحار، ج 1، ص 489.
371) سوره 39، آیه 53.
372) فهرست موضوعی غرر، ص 126.
373) سوره 15، آیه 42.
374) میزان الحکمه، ج 3، ص 462.
375) نهج الفصاحه، کلمه 143.


شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق جلد اول
نویسنده : محمد تقی فلسفی

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ط.جمالی [عضو] 
5 stars

سلام خواهر بزرگوار
احسنت
بسیار بسیار عالی بود

1396/01/02 @ 11:09


فرم در حال بارگذاری ...