« دلنوشته: «بغض»سفرنامه حج ( حالا هنگام سعي در رسيده است ) »

باز شناسی روایت ثقلین در بيانات مرجع عالیقدر حضرت آیت الله مظاهری«مدّ‌ظلّه‌العالي»

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آبان, 1391

      إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ‌ ـ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ ـ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا(3)

      من همانا دو چيز در ميان شما مي‌گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد، مادامى كه به آن دو چنگ زنيد: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بيت و خاندان من‌اند؛ زيرا خداى لطيف و آگاه به من سفارش كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشت (كه با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمي‌گويم مانند اين دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا يكى بر ديگرى پيش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى اين‌ها چنگ زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد، و بر ايشان جلو نيفتيد كه گمراه مي‌شويد.

      در کتب معتبر شيعه و سنّي آمده است که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»  پس از اين خطبه که در آن خبر رحلت خود را نيز به مردم داده بودند، به منزل رفتند. برخي از نزديکان و اصحاب، دور ايشان جمع شده بودند. پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» وقتي ديدند اين افراد جمع شده‌اند، فرمودند:

      ايتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً(4)

      براي من مرکب و استخواني(5) بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم که پس از آن هرگز گمراه نشويد.

    پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» در طول عمرشان چيزي ننوشتند، حتّي قرآن را اميرالمؤمنين«علیه السلام»  و ديگران مي‌نوشتند.

     نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت                  به غمزه مسأله‌آموز صد مدرّس شد

      بنا بود پيامبر نه بخواند و نه بنويسد، و الا اگر مي‌خواست بنويسد، بدون شک مي‌توانست. امّا در اين مورد خاص به جهت اهميّت فوق‌العادّه‌ي آن، مي‌فرمايند: براي شما بنويسم.

      به هر حال، وقتي پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» چنين درخواستي کردند، عده‌اي از اطرافيان، مانع اين کار شدند و سخنانی گفتندکه موجب بروز اختلاف ميان اطرافيان شد(6) و پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» نيز به آنان دستور دادند از آن جا خارج شوند و همگي به جز اهل بيت خارج شدند و پس از آن نيز پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» از دنيا رحلت فرمودند.

      به هر ترتيب، معلوم مي‌شود که اين روايت از مهم‌ترين روايات است و نکات مهمي از آن فهميده مي‌شود که به برخی از آن نکات اشاره می شود:

 نکتۀ اول: ولایت و خلافت امیرالمومنین علی«علیه السلام»

      نکتۀ اوّل اينکه خلافت بلافصل پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» متعلّق به اميرالمؤمنين«علیه السلام»   است و هيچ کس حق ندارد خود را به جاي ايشان خليفۀ مسلمين بپندارند. هر کس غیر علی «علیه السلام» ادعای حکومت کند پوچ است. برای اینکه پیغمبراکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» مکرراً فرموده اند قرآن و عترت، ثقل یکدیگرند و اگر کسی یکی از این دو ثقل را نفی کند، معلوم است پوچ است.این استفاده از روایت، دلیل محکمی برای ردّ دشمنان شیعه است. ردّ آن کسانی که می‌گویند شیعه پایه و اساس ندارد.

 نکتۀ دوم: امامت ائمّۀ اطهار«علیهم السلام»

      نکتۀ مهم ديگري که اين حديث بر آن دلالت دارد، اين است که بعد از اميرالمؤمنين«علیه السلام» و تا روز قيامت نيز بايد از عترت پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»، يک نفر به عنوان خليفۀ مسلمين و در کنار قرآن باشد؛ چرا که تا روز قيامت اين دو بايد در کنار هم باشند. دوازده امام «علیهم السلام»، همان عترتی هستند که پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» در روایت، ثقل قرآن معرفی می نمایند. تا حال هیچ کس نگفته آن بزرگواران عترت نیستند. بیش از چهار هزار روایت از پیغمبراکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» راجع به دوازده امام «علیهم السلام» داریم، اینقدر که راجع به حضرت مهدی «روحی فداه» روایت داریم، راجع به هیچ حکمی در اسلام روایت نداریم. یعنی بیش از ده هزار روایت از سنی و شیعه راجع به دوازده امام «علیهم السلام» من جمله حضرت مهدی «روحی فداه» موجود است. و بیش از چهار هزار روایت از این روایات، الان در کتاب‌های اهل سنّت، یعنی صحاح ستّه، سنن ستّه و سایر کتاب های سنّی موجود است. عترت بودن دوازده امام «علیهم السلام» به اندازه‌ای نزد اهل سنّت واضح است که ابن عربی دربارۀ‌ آن کتاب نوشته است. در فتوحات مکیّه یک باب مفصّلی وجود دارد که به صورت کتاب جداگانه هم چاپ شده است. ابن عربی، سنی، اما عارف است. این عارف سنّی دربارۀ اهل بیت «علیهم السلام» کتاب نوشته است. و از یک یک آن بزرگواران اسم آورده تا رسیده به حضرت مهدی «روحی فداه» و ادعای تشرف خدمت آن حضرت کرده است. ابن صباغ مالکی سنی است و کتابی به نام «فصول المهمه» نوشته است. یعنی یک کتاب دربارۀ دوازده امام «علیهم السلام» و بالاخره بیش از پانصد کتاب از سنی و شیعه دربارۀ عترت «علیهم السلام» تألیف شده است. نام مبارک دوازده امام «علیهم السلام» در زمان پیغمبراکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» به اقرار شیعه و سنی بارها برده شده و نبیّ گرامی «صلی الله علیه و آله و سلم» عترت «علیهم السلام» را تعیین کرده اند. به همین جهت اکنون کسی از اهل سنت نداریم که بگوید عترت«علیهم السلام»، دوازده امام نیستند، مگر اینکه انصاف نداشته باشد. افزون بر این، کسی تا به حال نتوانسته است دیگران را عترت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» معرفی نماید. و همه اقرار دارند عترت، همان دوازده نفر هستند.

نکتۀ سوم: مهدویت

     نتیجۀ سومی که از این روایت شریف گرفته می شود، این است که قرآن و عترت «علیهم السلام» از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت، و این موضوع حیات امام زمان «روحي فداه» و غیبت ایشان و امامت آن حضرت در پشت پردۀ غیبت را اثبات می نماید. زیرا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» می فرمایند: «کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» یعنی قرآن و عترت «علیهم السلام» یک لحظه هم تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. و خواه ناخواه باید در زمان ما، امام زمان «روحی فداه» حضور داشته باشند. همان امام زمان «روحی فداه» که بیش از ده هزار روایت راجع به ایشان نقل شده است. و خصوصیات غیبت و ظهور آن حضرت و حوادثی که قبل و بعد از ظهور ایشان، رخ خواهد داد، در آن روایات تشریح شده است. جوانان نباید تصور کنند که این روایات محدود بوده و صرفاً در کتب شیعه موجود است. برخی از آن روایات نظیر روایت «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»(7)،نزد همۀ فرق اسلامی از متواترات است. یعنی به اندازه‌ای از پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» صادر شده است که هیچ کس نمی‌تواند منکر آن بشود. لذا استفادۀ دیگری که از این روایت می شود، این است که بالاخره روزی به دست شیعه و به رهبری حضرت ولی عصر «روحی فداه» پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته می‌شود و عدالت اسلامی سراسر جهان را فرا می‌گیرد. امیدوارم که این برکت در زمان ما باشد. پروردگار عالم جمهوری اسلامی را به این نسل عنایت فرمود و امیدوارم لیاقت حضور در زمان ظهور حضرت ولی عصر«علیه السلام» را هم به نسل کنونی عطا فرماید و به دست شیعه، به رهبری امام زمان «روحی فداه» پرچم اسلام روی کره زمین افراشته شود.

 نکتۀ چهارم: رَجعت

      استفادۀ دیگری که از روایت ثقلین می شود، اثبات مسئلۀ رجعت است. حضرت مهدی «روحی فداه» مدتی پس از ظهور حکومت می‌کنند و به شهادت می رسند. انفکاک ناپذیری قرآن و عترت«علیهم السلام» تا روز قیامت،  به ما می فهماند که پس از حکومت حضرت مهدی«روحی فداه»باید یکی از ائمۀ دوازدهگانه«علیهم السلام»زنده شوند و بر جهان حکومت کنند و این همان معنای رجعت است. به عبارت روشنتر، بر اساس مسئلۀ رجعت، حکومت جهانی اسلام تا روز قیامت در خاندان نبوت (که زنده می شوند) خواهد بود و به اهل بیت «علیهم السلام» اختصاص دارد. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که ائمه «علیهم السلام»، آن آیات را به رجعت تفسیر کرده اند. و علامه مجلسی بیش از صد و پنجاه روایت در این خصوص در بحارالانوار آورده اند.

      قاعدۀ لطف پروردگار متعال نیز اقتضا می کند که پس از ظهور حضرت مهدی «روحی فداه» تا روز قیامت، اهلبیت«علیهم السلام» روی کرۀ زمین حکومت کنند. اسوه و سرمشق در حکومت آن ذوات مقدس نیز،حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» خواهند بود. چنانچه امام زمان «علیه السلام» می‌فرمایند که: سرمشق حکومت من، مادرم زهرا است. «فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(8)

      علی کل حالٍ از روایت ثقلین این نتیجه حاصل می شود که با رجعت اهل بیت«علیهم السلام»، قرآن و عترت تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند و در روز قیامت، قرآن کریم با آن شکل خاصّش که به صحرای محشر درخشندگی خاصی می‌دهد و عترت «علیهم السلام» با درخشندگی ویژه ای که دارد، لب حوض کوثر به پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» وارد می‌شوند.

 نکتۀ پنجم: عصمت اهل بیت«علیهم السلام»

      استفاده دیگر که شاید مهمتر از نتایج قبلی باشد، این است که پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» هنگام خواندن روایت شریف ثقلین، دو انگشت پهلوی شصت از دو دست خود را که هیچ کدام بزرگتر و کمتر از دیگری نیست، کنار هم قرار می دادند و روایت را می خواندند. منظور پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» از این کار این است که قرآن کریم و عترت «علیهم السلام» هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. به عبارت روشنتر یکی از آن دو، قرآن صامت و دیگری، قرآن ناطق است. استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضوان‌الله تعالی علیه» یک جمله دارند که انصافاً به دنیا و آنچه در دنیا است ارزش دارد. ایشان می‌فرمایند: پرودگار عالم در ازل تجلّی کرد با همۀ اسماء و صفاتش حتی اسماء و صفات مستأثره‌اش، قرآن موجود شد. تجلّی دیگری کرد با همۀ اسماء و صفاتش حتی اسماء و صفات مستأثره‌اش، عترت «علیهم السلام» پیدا شد. لذا هیچ کدام نسبت به دیگری افضل نیست. برای اینکه هر دو تجلّی ذاتی خداوند سبحان با همه اسماء و صفات حتی اسماء و مستأثره هستند. نه قرآن مجید برتری به اهل‌بیت «علیهم السلام» دارد و نه اهل‌بیت «علیهم السلام» برتری بر قرآن مجید. پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» این مهم را متذکر می شدند و دو  انگشت مساوی خود را پهلوی هم می‌گذاشتند و می‌فرمودند که قرآن و عترت «علیهم السلام»، دو ثقل گرانبها هستند. پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» قصد داشتند به جهانیان تا روز قیامت بفهمانند که همانگونه که در قرآن کریم، باطل راه ندارد «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد»(9) و سهو و نسیان و شک و تخیّل و وهم در آن نیست، ثقل قرآن و تال و تلو آن هم باید چنین باشد. بنابراین ائمۀ طاهرین «علیهم السلام» از شک و سهو و غفلت و نسیان و جهل و عجز،عاری هستند. صفت رذیله در آنان راه ندارد. صفت فضیلت به طور تام و اتمّ در آنها موجود است. همین طور که قرآن شریف خودش را معرفی می‌کند و می فرماید من باطل نیستم، در من شک نیست، در من شبهه نیست، در من کم و زیادی نیست، و هر چه هست از طرف خدا است و نیز می فرماید: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»(10)، اهل‌بیت «علیهم‌السلام» هم باید تا روز قیامت چنین باشند. سهو و نسیان و شک و تخیّل در قرآن نیست و هرچه هست وحی است، هرچه هست از طرف خدای متعال توسط جبرئیل با یک وضع خاصی، در لوح محفوظ، در یک لوح نورانی بر قلب پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» نازل می شد، و هیچ خدشه ای به آن وارد نمی شود، در مورد عترت «علیهم السلام» هم باید همین باور وجود داشته باشد تا مقصود پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» تحقق یابد.

 پی نوشت:

1.‌ وسائل‏الشيعة، ج 27 ، ص 33

 2. مائده / 67

3.اين متن از روايت به نقل از شيخ کلينی است. (الکافي، ج 2، ص 415) اين روايت به عبارات مختلفی نقل شده که مهم‌ترين دليل اختلاف عبارات آن، تعدّد صدور آن در مواقع مختلف است. جهت اطلاع از مصادر روايت ن. ک: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 23، ص 106 ـ 152؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقات آن، ج 9، صص 309 ـ 375 و ج 18، صص261 ـ 289 و ج 24، صص161ـ 236 و ج33، صص 39 ـ50.

 همچنين مرحوم مير حامد حسين هندي تمامي مجلدات «18 تا 21»ام کتاب عبقات را به بحث پيرامون سند و دلالت اين حديث اختصاص داده است.

 4. الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184؛ صحيح البخاري، ج 4، ص 1612 و ج 5، ص 2146 و ج 6، ص 2680؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 719.

 5. کتف، استخوان پهنی است که در اصل از استخوان کتف حيوان بوده و به جهت نبودِ کاغذ در قديم، بر روی آن می‌نوشتند. (لسان العرب، ج 9، ص 294)

6. الأمالي (للمفيد)، ص 36؛ صحيح البخاري، ج 4، ص 1612 و ج 5، ص 2146 و ج 6، ص 2680؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 719.و الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 760؛ الطبقات الکبری، ج 2، ص 243.

 7. بحارالانوار، ج26، ص 262

8. بحارالانوار، ج 53، ص 178

9. فصلت / 42: «كه از جلو رو و پشت سرش باطل بهآن راه نمى‏يابد (در احكام و معارف و خبرهايش نسبت به گذشته و آيندهبطلانى رخ نمى‏دهد)، فرو فرستاده از كسى است كه صنعش در تكوين متقن و درتشريع محكم، و خود ستوده از تمام جهات است».

10. انعام / 59

 پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مظاهری

صفحات: · 2

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: الزهراء(سلام الله علیها) [عضو] 
4 stars

ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ ی عصمت، هادی امّت، اسوه‏ ی مجد و شرافت، نای پرخروش ولایت،ناخدای کشتی هدایت،

حضرت امام هادی (ع) بر پیروان ولایت خجسته باد…

1391/08/10 @ 09:18


فرم در حال بارگذاری ...