« آخرين يادگار كربلا ... | فضیلت حُسن ظن » |
اقسام بدگمانی و وسوسه اندیشه
نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391بدگمانی به دیگران
خداوند متعال می فرماید:
«یا ایّها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظّنّ انّ بعض الظّنّ اثم.»[حجرات/12].
ای کسانی که ایمان آوردید، از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، همانا بعضی گمانها، گناه است.
از آیه شریفه فوق، اینطور بر می آید که بدگمانی، مطلقاً حرام است، و اگر به زبان اظهار شود، در این صورت نیز مستوجب عذاب است و هر چه که اظهار نشود قابل گذشت است، چون خواطر و اذهان از آن گذشته و رد شده است. و در این مورد میتوان از روایات بهره گرفت که مشهورترین آنها روایت «رفع» است.
حضرت صادق - علیه السلام - روایت کرده که رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - فرمود:
«وضع عن امّتی تسع خصال: الخطأ و النّسیان و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون و ما اضطرّوا الیه و ما استکرهوا علیه و الطّیرة و الوسوسة فی التفکّر فی الخلق و الحسد ما لم یظهر بلسان أو ید.»[1].
نُه خصلت از امّت من برداشته شده: خطا و فراموشی و آنچه ندانند و آنچه نتوانند. آنچه بدان توانایی ندارند. آنچه به ناخواه بر آن وادار شوند و طیره (فال بد)، و وسوسه در تفکر و - اندیشه - در آفرینش و حسد، در صورتی که به زبان یا کردار آشکار نشود.
خلاصه سخن اینکه، آیه دلالت دارد بر اینکه بدگمانی اخلاقاً حرام است و اگرچه از نظر فقهی حرام نیست، لیکن اظهار نمیشود. و شاید برداشته شدن عذاب از آن، به این دلیل باشد که مانند حسد، همه مردم بدان مبتلا میشوند.
لیکن باید آن را بلایی بزرگ دانست، به همین سبب، امیرمؤمنان - علیه السلام - دارنده آن را از داشتن ایمان محروم دانسته است، چنان که فرموده است:
«لا ایمان مع سوء الظّنّ.»[2].
ایمان همراه با بدگمانی نیست.
همچنین حضرت، او را بدترینِ مردم دانسته و دستور داد به اینکه از چنین شخصی پرهیز شود، چنان که فرمود:
«شرّ النّاس من لا یثق باحد لسوء ظنّه.»[3].
بدترین مردم، کسی است که به خاطر بدگمانیش، به هیچ کس اعتماد نکند.
بلکه آن را بدترین گناه و زشتترین ستم دانسته و فرمود:
«سوءالظّنّ بالمحسن شرّ الاثم و اقبح الظلّم.»[4].
بدگمانی نسبت به نیکوکار، بدترین گناه و زشتترین ستم است.
این قبیل روایات بسیار است که - ان شاء اللَّه تعالی - ذکرش خواهد آمد.
از این رذیلت، مفاسد بزرگی همچون غیبت، بیحرمتی، شایعات ناپسند، بهتان و فسق، تکفیر، کشتار، جدایی میان دوستان و طلاق میان زوجین، ناشی میشود. چه بسا گمراهی نیکان، و تکفیر و کشتنشان را که میبینیم به خاطر همین مفسده و رذیلت فاسد است. چه بسا فحشایی که به زنان عفیف و پاکدامن نسبت داده میشود، به سبب همین رذیلت فاسد باشد، و همینطور گناهان بزرگی همچون تهمت و غیبت و بیحرمتی به سبب این رذیلت فاسد، مترتّب میشود.
پس بر توست که از این رذیلتی که رذائل زیاد و گناهان بزرگی را فراهم میآورد، بر حذر باشی. و اگر نسبت به فساد این رذیلت، آگاهی نداری، حدیث «افک» در قرآن و سخن حقتعالی، تو را کفایت کند تا ماده این مفسده بزرگ را از بین ببری. خداوند میفرماید:
«اذ تلقّونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هیّناً و هو عنداللَّه عظیم… انّ الذین یحبّون ان تشیع الفاحشة فی الذینء امنوا لهم عذاب الیم فی الدّنیا و الاخرة…»[نور15و19].
زیرا شما، آن سخنان منافقان را از زبان یکدیگر تلقّی کرده و حرفی بر زبان میگویید که علم به آن ندارید و این کار را سهل و کوچک میپندارید، در صورتی که نزد خدا - گناهی - بسیار بزرگ است… آنان که دوست میدارند که در میان اهل ایمان، کار منکری را اشاعه و شهرت دهند، آنها را در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود.
این درد بزرگ، نوعی از دیوانگی است که بیشترین تخیّل و وهم بر آن مترتّب است. خیالی که حتی فرد داغدیده و غمگین هم، بدان میخندد و آن فرد را به خاطر آن خیال، سرزنش میکند. آثاری که بر آن مترتّب است، مانند آثاری است که بر کودکان و دیوانگان مترتّب میشود. به عنوان مثال، شاید در بیرون از خانهاش صدای سرفهای یا سخنی بشنود، پس گمان کند یا یقین کند به اینکه تبانیای میان صاحب صدای سرفه و زنش وجود دارد، لذا خشمگین میشود و چیزی میگوید که در شأن فرد گناهکار و گمراه هم، نیست چه برسد به مسلمان، و نسبت به زن خود افتراء و دروغ میبیند و حدّ شرعی تعیین میکند.
گاهی زن بیماری که به شدّت بدگمان است، وقتی مشاهده میکند که شوهرش نسبت به مادر و خواهرش، بیشتر از نزدیکان دیگر، مهربانی میکند، پس گمان میکند، بلکه یقین پیدا میکند که آن فروتنی و مهربانی جز به خاطر شهوت جنسی نیست، بنابراین آتش حسدش شعلهور میشود و خود و شوهرش را میسوزاند.
خلاصه سخن اینکه، خطر بدگمانی نسبت به دیگران خیلی بزرگ است، پس برطرف کردن و عدم توجه به آن واجب است و نباید تحت تأثیر آن قرار گرفت تا اینکه، خشک شده و ریشه کن شود. پس، پیش از آنکه ایمان و شخصیّت و حیثیّت و شرف صاحبش بسوزد، باید دست از اثرپذیری نسبت بدان برداشت وگرنه اصل و فرع او را میسوزاند. در روایات، امر به حُسن ظن و نهی از بدگمانی شده است که بعضی از آنها را از باب تیمّن و تبرّک نقل خواهیم کرد و امیدواریم که شخص بدگمان به آن روایات استعانت جسته و ماده فساد را از بین ببرد و دلش را با آن نورانی کند، و ظلمات آن رذیلت را - ان شاء اللَّه تعالی - برطرف کند.
- اصول کافی، ج 2، ص 463، کتاب ایمان و کفر، باب «ما رفع عن الامة»، ح 2.
- غررالحکم.
- همان.
- همان.
کاوشی در اخلاق اسلامی / ج2/ آیة الله مظاهری
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...