« روشهای تهیه و حفظ لقمه حلالآذرخشی در ظلمت (ویژه نامه شهادت شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام) »

برگی از دفتر اشرف کائنات

نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
 

پیامبران پیشین نه تنها ویژگی های عمومی پیامبر خاتم را برشمرده، بلکه ویژگی های دیگری مانند: زادگاه، محل هجرت و خصوصیات روزگار بعثت و ویژگی های جسمی و رفتاری و شریعت آن حضرت را بیان داشته اند تا از این راه مخاطبان مژده ظهور آن حضرت، به صورتی دقیق ایشان را بشناسند. به همین دلیل قرآن در مورد بنی اسرائیل فرموده است: آنان شخصیت پیامبر گرامی اسلام را که در کتب عهد قدیم و جدید به ظهورش مژده داده شده بود، نظیر فرزندان خود می شناختند.

s="item-text" style="text-align: justify;"> 
آخرین پیامبر در یک نگاه

خاتم پیامبران و سرور فرستادگان الهی، حضرت محمد بن عبد اللّه بن عبد المطلب صلّی اللّه علیه و اله و سلم در هفدهم ربیع الاوّل عام الفیل دیده به جهان گشود. وی قبل از تولد، پدر را از دست داده بود. دوران شیرخوارگی حضرت در قبیله سعد سپری گشت. در چهار یا پنج سالگی به مادرش بازگردانده شد. در شش سالگی مادر بزرگوارش دنیا را وداع گفت و جدش وی را تحت سرپرستی و مراقبت ویژه خود قرار داد. دو سال در کنار او حضور داشت و جدش هنگام وفات، امر سرپرستی وی را به عموی مهربانش ابو طالب سپرد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا زمان ازدواج خویش هم چنان در کنار عمویش باقی ماند.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در دوازده سالگی به اتفاق عمویش به شام سفر کرد و در مسیر راه به بحیرای راهب برخورد. بحیرا وی را شناخت و در جهت مراقبت از وی به ابو طالب هشدار داد و از حوادث ناگواری که از جانب یهود در انتظار پیامبر بود، برای عمویش پرده برداشت.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در بیست سالگی در حلف الفضول (پیمان جوانمردان) شرکت جست و بعدها به آن افتخار می کرد. وی برای تجارت با اموال خدیجه به شام سفر کرد و در بیست و پنج سالگی و عنفوان جوانی، که به راستگوی امانت دار معروف بود، با خدیجه ازدواج کرد و قبایلی که برای نصب حجر الأسود با یکدیگر در کشاکش بودند، وی را برای حلّ نزاع خود برگزیدند و حضرت با دست زدن به ابتکاری بسیار جالب به گونه ای عمل کرد که همه طرف های درگیر از آن خرسند شدند.

در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شد و با بصیرتی کامل مردم را به سوی خدا دعوت کرد و از میان کسانی که قبل از دیگران ایمان آورده بودند، یاران خویش را گرد آورد و پس از سپری شدن سه یا پنج سال از آغاز دعوت وی به سوی حق، خداوند به او فرمان داد تا بستگان خویش را- از عذاب الهی- بترساند. سپس به وی دستور داد رسالت خویش را آشکار کند و مردم را آشکارا به اسلام فراخواند تا کسانی که به اسلام علاقه مندند به جمع مسلمانان و مؤمنان بپیوندند.

از همان زمان، قریش در برابر حرکت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم مانع به وجود آوردند و کوشیدند مردم را از راه خدا بازدارند و از انتشار رسالت وی جلوگیری کنند. پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز ناگزیر در پی گشودن روزنه جدیدی برای دعوت خود در خارج از مکه برآمد و گروهی از مسلمانان را به حبشه اعزام نمود که با استقبال گرم «نجاشی» پادشاه آن سرزمین روبرو شدند. این گروه به رهبری جعفر بن ابو طالب در آن سرزمین اقامت گزیدند و جعفر، تا سال هفتم هجری آن دیار را ترک نکرد.

قریش که در جهت همدست کردن نجاشی با خود و بر ضد مسلمانان توفیقی نیافتند، به طرحی جدید متوسل شدند که در تحمیل محاصره اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نمودار گشت. این محاصره سه سال به طول انجامید و آن گاه که قریش از به تسلیم واداشتن پیامبر و ابو طالب و سایر بنی هاشم برای اهداف خود نومید گشتند، حصر را شکستند؛ ولی پیامبر و نزدیکانش پس از آن که پیروزمندانه از محاصره بیرون آمدند در سال دهم بعثت با وفات ابو طالب و خدیجه- سلام اللّه علیهما- در بوته آزمون سختی قرار گرفتند. اندوه این دو رویداد تأثیری شگرف بر وجود مقدس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم داشت، زیرا وی طی یک سال دو پشتیبان قدرتمند خویش را از دست داد.

در این جا برخی از تاریخ نگاران، وقوع رخداد سیر به آسمان ها و معراج را در اوج اندوه و فشار روحی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و ترجیحا در این زمان دانسته اند، زیرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در آن زمان شاهد مانع تراشی قریش بود که با تمام توان در برابر رسالت آن حضرت ایستادگی می کردند. ازاین رو، خدای متعال آفاق آینده را با نمایاندن نشانه های بزرگی از قدرتش، به روی آن حضرت گشود. رویداد «معراج» برای شخص پیامبر اکرم و مؤمنان همگی، برکات بزرگی در بر داشت.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای دست یابی به پایگاهی جدید، به طائف هجرت نمود ولی در این سرزمین که مجاور مکه و تحت تأثیر فضای آن قرار داشت، به فتح و گشایش نوینی دست نیافت. با انتخاب همسایگی مطعم بن عدی، به سمت مکه بازگشت و برای گسترش رسالت خود در موسم حج به فعالیت جدیدی دست زد و با قبایلی که برای ادای مناسک حج و بازرگانی در بازار عکاظ، آهنگ بیت اللّه الحرام می کردند، تماس برقرار می کرد. پس از دیداری که با مردم مدینه داشت، خداوند درهای پیروزی را به رویش گشود و دعوت وی به پرستش خدای یگانه ادامه یافت و اسلام در مدینه منتشر شد. و پس از آن خداوند او را از نیرنگ قریش، که برای از سر راه برداشتن وی همدست شده بودند، آگاه ساخت. حضرت تصمیم گرفت خود، به مدینه هجرت نماید. ازاین رو، به علی علیه السّلام فرمان داد تا در بسترش بخوابد و خود بااحتیاط کامل به سمت مدینه هجرت کرد و درحالی که مردم مدینه برای استقبال وی در آمادگی کامل به سر می بردند وارد آن دیار گردید و در آغاز ماه ربیع الاول به منطقه «قبا» رسید و بدین سان، هجرت مبارک آن بزرگوار به دستور آن حضرت مبدأ تاریخ اسلام به شمار آمد.

پیامبر خاتم دست به تأسیس نخستین دولت اسلامی زد و در سال نخست هجرت، با شکستن بت ها و بنای مسجد نبوی به عنوان مرکز فعالیت و دعوت و حکومت خویش و با ایجاد پیمان برادری میان مهاجر و انصار پایه و اساس این دولت را استحکام بخشید تا بدین وسیله پایگاه مردمی استواری ایجاد کند و بنای دولت جدید بر آن قرار گیرد، افزون بر آن، به نگارش بخشنامه ای پرداخت که ارتباط برخی قبایل با بعضی دیگر در آن تنظیم یافته بود و نیز پیمان نامه ای با قبایل یهود امضا نمود که خطوط کلی نخستین نظام اداری و حکومتی اسلام را شامل می شد.

دولت نوپا و هم چنین رسالت اسلامی، با رویارویی ددمنشانه ای که از ناحیه قریش در جهت براندازی رسالت و دولت اسلامی انجام گرفت، مواجه شد و بدین ترتیب، جنگی پس از جنگ دیگر بر ضد مسلمانان افروخته گشت و پیامبر اکرم و مسلمانان، ناگزیر به دفاع از خویش شدند.

سال های دفاع از این دولت جوان با نخستین سریه [1] اعزامی نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فرماندهی عمویش حضرت حمزه در هفتمین ماه پس از هجرت صورت پذیرفت و تا پایان سال نخست هجرت، سه سریه تدارک دید.

در این سال آیات بسیاری از سوره بقره بر آن حضرت نازل گردید تا دستورات جاودانه ای را برای پیامبر و دولت و امتش ترسیم و نقشه های منافقان را آشکار و رسوا سازد و از توطئه های یهود بر ضد پیامبر خاتم و دولت نوپا و جهانی اش پرده بردارد.

قریش از خارج مدینه و یهود از داخل این شهر، شخص پیامبر و دولت او را، نشانه رفتند. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تحرکات همگی را زیرنظر داشت و بدین سان، در سال دوّم هجرت، هشت غزوه و دو سریه پیاپی صورت گرفت و غزوه بدر بزرگ در ماه رمضان همان سالی که روزه واجب شد رخ داد و آن گاه قبله تغییر یافت. و به استقلال امت مسلمان و دولت اسلامی، بعد جدیدی بخشید.

سال دوم، از سویی سرشار از پیروزی های نظامی و از سویی دیگر فرو آمدن دستورات سیاسی و اجتماعی بود. در این سال، نخستین شکست خفّت بار نصیب قریش و یهودیان شد، چنان که در همین سال بنی قینقاع، نخستین قبیله یهود که مدینه را وطن خود برگزیده و در پی پیروزی مسلمانان در بدر بزرگ با رسول خدا پیمان شکنی کردند، از مدینه بیرون رانده شدند.

تحرکات نظامی قریش بر ضد اسلام و مسلمانان از خارج مدینه ادامه یافت و قبایل یهود سه سال پیاپی، چندبار پیمان خویش را با رسول اکرم شکستند و بدین ترتیب، به وجود آمدن پنج غزوه احد، بنی نضیر، احزاب، بنی قریظه و بنی مصطلق در این سه سال، بار فوق العاده سنگینی را بر دوش پیامبر و قاطبه مسلمانان نهاد.

در سال پنجم که مسلمانان از خود رشادت های بزرگی نشان دادند خداوند، مکر و حیله احزاب مدینه و یهود را، به خودشان برگرداند و با مأیوس شدن قریش از درهم کوبیدن قدرت مسلمانان، خداوند زمینه را برای فتحی آشکار مهیا ساخت و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از صلح حدیبیه با قبایل اطراف خود هم پیمان شد و به گردآوری آن ها پرداخت تا در برابر تمام نیروهای شرک و الحاد، از آن ها قدرتی یکپارچه به وجود آورد. خدای متعال در سال هشتم، مکه را برای آن حضرت گشود و پس از آن که گردنکشان قریش در برابر دولت و سیاست آن حضرت، سر تعظیم فرود آوردند، خدا به وی قدرت بخشید تا پایه و ارکان شرک را از شبه جزیره ریشه کن سازد.

سال نهم، با ورود هیئت های اعزامی قبایل، که دسته دسته به دین الهی می گرویدند، سالی پررونق بود.

سال دهم هجری، سال حجة الوداع و آخرین سالی بود که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در کنار امت خویش قرار داشت و برای پیشرفت دولت جهانی خویش و امتش، که شاهد بر سایر امت ها بود، زمینه سازی می کرد.

روح بلند پیامبر عظیم الشأن اسلام در روز 28 ماه صفر سال یازدهم هجری پس از تحکیم ارکان دولت اسلامی اش، که رهبر معصومی را برای آن مشخص کرد، به ملکوت اعلی پیوست؛ رهبری که جانشینی وی را برعهده داشت و در راه او گام برمی داشت و چنین ویژگی، تنها در شخص علی بن ابی طالب علیه السّلام وجود داشت. انسان کاملی که از دوران تولّد، تربیت یافته رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آمد و حضرت در طول زندگی به بهترین شکل ممکن از او مراقبت نمود. تمام ارزش های اسلامی در اندیشه و سیر و سلوک و اخلاق امام علی بن ابی طالب علیه السّلام تبلور داشت و در اطاعت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و دستورات و نواهی وی، برجسته ترین نمونه به شمار می رفت و شایسته نشان ولایت کبری و وصایت نبوی و خلافت اسلامی بود. ویژگی های امیر مؤمنان، آن حضرت را در کیان رسالت اسلامی و انقلاب الهی و دولت نبوی نامزد ساخت تا به دستور خدای سبحان پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نخستین جانشین وی گردد.

پیامبر والامقام اسلام با وجود اوضاع سخت و دشوار آن زمان، تبلیغ رسالت را با نصب علی بن ابی طالب علیه السّلام به عنوان راهنما و پیشوای مسلمانان عملی ساخت، روح بلندش به آسمان ها پر کشید و بدین سان، آن حضرت برترین نمونه در راه اطاعت از دستورات خدا بود، زیرا فرمان الهی را به بهترین وجه رساند و با رساترین بیان حجت را تمام ساخت. آنچه یادآوری شد نگاهی گذرا به شخصیت و زندگانی پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود. اکنون برای تحقیقی بیشتر دراین باره با ما همراه باشید.

نوید پیامبران، در روزگاران

قرآن کریم به صراحت بیان داشته که دوران تاریخی بشر با پدیده وجود نبوّت ها و بعثت پیامبران و فرستادن رسولان، که جوامع خود را به سمت و سوی زندگی برتر و انسانیتی کامل تر رهنمون می شدند، آغاز گردیده است. به گونه ای که می توانیم از آن نتیجه بگیریم درخشش نبوّت و ظهور پیامبران در جوامع بشری، آغاز دوران تاریخی بشر به شمار می آید.

خدای متعال فرمود:

مردم، در آغاز یک دسته بودند، خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را مژده و بیم دهند و کتاب آسمانی را که به سوی حق دعوت می کرد با آنان فرو فرستاد تا میان مردم در آن چه اختلاف داشتند، داوری کند، تنها کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه های روشن به آن ها رسیده بود به جهت ستم رواداری میان خویش، در آن به اختلاف پرداختند، خداوند آنان را که ایمان آورده بودند به فرمان خود به حقیقت مورد اختلاف، رهبری نمود و خدا هرکس را بخواهد به راه راست هدایت می کند.[2]

حکمت و رحمت الهی به فرستادن پیامبران تعلق گرفت، پیامبرانی که برنامه های هدایتگرانه با خود داشته باشند و بشر را از وادی غریزه به وادی عقل و از منطق نزاع و کشمکش که بنیانش غریزه و زور بود، به منطق قانونمندی سوق دهند. جامعه بشری به وسیله نبوّت ها از ساختار حیات مادی خارج و به وادی پدیده عقلی و معنوی وارد گشت. ارمغان این نبوّت ها برای آدمی، طرح پیوندی فراتر از پیوند خونی و زیستی و برخاسته از اعتقاد بود، به همین دلیل روابط انسانی، دگرگون شد و از روابط مادی به روابط معنوی ارتقا یافت.

اختلافاتی که پس از درخشش نبوّت ها میان نوع انسان بروز کرد، اختلافاتی معنوی و دینی و اعتقادی بود؛ زیرا علل و اسباب نزاع و کشمکش میان انسان ها نه تنها به وسیله دین و آیینی که نبوت ها آوردند از میان نرفت؛ بلکه ادامه پیدا کرد و تنوع یافت و در این عرصه، غریزه، مبنای کشاکش ها نبود بلکه قانون جای آن را گرفت. بنابراین، قانون برخاسته از دین، برای وحدت و همکاری و تکامل انسانی، بنیانی ثابت و استوار تلقی می شود.[3]

امام علی بن ابی طالب علیه السّلام در نخستین خطبه نهج البلاغه پس از بیان تاریخ آفرینش جهان و خلقت آدم علیه السّلام و اقامت دادن وی در زمین، می فرماید:

درخشش نبوّت ها و پیاپی بودن آن ها در گذر زمان، محور تاریخ انسان و حرکت وی به سوی کمال به شمار می آید چنان که قرآن با توضیح شیوه خود، در تعامل با تاریخ، به این مطلب تصریح کرده است.

امام علیه السّلام فرمود:

«و اصطفی سبحانه من ولد (آدم) انبیاء، أخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرسالة امانتهم لمّا بدّل اکثر خلقه عهد اللّه الیهم، فجهلوا حقه، و اتّخذوا الأنداد معه، و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته، و اقتطعتهم عن عبادته…

فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیاءه، لیستأدوهم میثاق فطرته، و یذکروهم منسی نعمته، و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة، من سقف فوقهم مرفوع، و مهاد تحتهم موضوع، و معایش تحییهم، و آجال تفنیهم، و أوصاب تهرمهم، و أحداث تتابع علیهم و لم یخل اللّه سبحانه خلقه من نبی مرسل، او کتاب منزل، او حجّة لازمة؛ او محجّة قائمة.

رسل لا تقصّر بهم قلة عددهم، و لا کثرة المکذّبین لهم: من سابق سمّی له من بعده، او غابر عرّفه من قبله.

علی ذلک نسلت القرون، و مضت الدهور، و سلفت الآباء، و خلفت الأبناء. إلی أن بعث اللّه سبحانه محمدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم لإنجاز عدته، و اتمام نبوّته، مأخوذا علی النبیین میثاقه، مشهورة سماته، کریما میلاده، و أهل الارض یومئذ ملل متفرّقه و أهواء منتشره، و طوائف متشتتّة، بین مشبّه للّه بخلقه، او ملحد فی اسمه، او مشیر الی غیره.

فهداهم به من الضلالة، و أنقذهم بمکانه من الجهالة. ثم اختار سبحانه لمحمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم لقاءه و رضی له ما عنده، و اکرمه عن دار الدنیا، و رغب به عن مقام البلوی، فقبضه الیه کریما صلّی اللّه علیه و اله و سلم و خلّف فیکم ما خلّفت الأنبیاء فی اممها اذ لم یترکوهم هملا بغیر طریق واضح، و لا علم قائم»؛

خدای سبحان از میان فرزندان آدم پیامبرانی را برگزید و در (ابلاغ) وحی و امانت داری در رساندن پیام الهی به مردم از آن ها پیمان گرفت [4]، در زمانی که بیشتر مردم پیمان خدا را دستخوش تغییر و تبدیل ساخته بودند و حق او را نمی شناختند و برایش همتا و شریکانی قرار داده بودند و شیاطین، آنان را از شناخت خدا بازداشته و آن ها را از پرستش او جدا نموده بودند. از این رو، خدا رسولان خود را میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی آنان فرستاد؛ تا پیمان فطرت الهی را از آنان مطالبه نمایند[5] و نعمت های فراموش شده را برایشان یادآور شوند و با ابلاغ دستورات خدا، حجّت را بر آن ها تمام کنند و گنج های پنهان عقل ها[6] را آشکار سازند و نشانه های قدرت الهی را به آنان نشان دهند. آن سقف بلندپایه آسمان را که بالای سرشان قرار گرفته، و این گاهواره زمین را که زیر پایشان گسترده شده است و وسایل معیشت و زندگی را که آن ها را زنده نگاه می دارد، و اجل هایی را که آن ها را نابود می سازد و مشکلات و رنج هایی را که آنان را پیر و فرسوده می سازد و حوادثی را که پیاپی بر آن ها وارد می گردد به یادشان آورند و خداوند، هرگز آفریدگانش را بدون پیامبری که فرستاده باشد و کتابی که نازل کرده باشد و یا دلیلی قاطع و راهی روشن رها نکرد؛ پیامبرانی که با اندک بودن نفرات و فراوانی دشمنان و تکذیب کنندگان، هرگز در انجام وظایف خود کوتاهی نمی کردند آن که پیش تر آمده بود از نام پیامبر بعدی آگاه شده بود و آن که در آینده می آمد توسط پیامبر پیشین معرفی شده بود.

به همین شیوه قرن ها سپری شد و روزگاران گذشت، پدران درگذشتند و فرزندان، جانشین آن ها گردیدند، تا این که خدای سبحان برای وفا به وعده خود و کامل گرداندن نبوّت، حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرستاده خویش را برانگیخت و پیمان پذیرش نبوت او را از همه پیامبران گرفته بود، نشانه هایش (که در کتب آسمانی پیامبران گذشته آمده بود) مشهور، و میلادش گرامی بود، در آن روز (که دیده به جهان گشود) مردم زمین ملت هایی پراکنده و با خواسته های گوناگون و در راه های مختلفی سیر می کردند. عدّه ای خدا را به آفریدگانش تشبیه می کردند و گروهی در نام او به انحراف رفته و جمعی غیر او را می پرستیدند، خداوند به وسیله پیامبرش آن ها را از گمراهی به هدایت رساند و با موقعیت خود از جهالت رهانید.

سپس خدای سبحان، لقای خویش را برای محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم اختیار کرد و آن چه را نزد خود داشت برای وی پسندید و او را با انتقال از دنیا، گرامی داشت و از گرفتاری و مشکلات رهایی بخشید و در نهایت احترام قبض روح کرد و به سوی خویش فرا خواند، که درود خدا بر او و دودمانش باد. او نیز آن چه را پیامبران پیشین برای امت خود به میراث نهاده بودند، میان شما به جای گذاشت، زیرا پیامبران هرگز امت خود را بی آن که راهی روشن و دانشی پایدار به آن ها بدهند، رها نساختند.[7]

مژده پیامبران گذشته در مورد نبوّت پیامبران بعدی، برای نسل های معاصر آنان و نسل های بعدی سودمند بود، زیرا دیده آن ها را می گشود و جهت استقبال از پیامبری که به نبوّتش مژده داده شده بود، آنان را در آمادگی کامل قرار می داد و شک و تردیدشان را در مورد وی برطرف می ساخت و به آنان اعتماد و اطمینان بیشتری می بخشید. زیرا اگر یأس و نومیدی از اصلاح جامعه، به دل راه یابد، قلب را فراگرفته، انسان را به تفکر و اندیشه در مسیر شرّ و خیانت، وا می دارد. بنابراین، مژده به آمدن پیامبران مصلح، یأس و نومیدی را از دل هایی که در انتظار اصلاحند، می زداید و آن ها را به سمت و سوی علاقه به زندگی و کوبیدن درهای خیر و نیکی متوجه می سازد.

این گونه مژده ها، ایمان مؤمنان را در مورد نبوّت پیامبرانشان افزایش می دهد و کافران را در کفر خویش، به شک و تردید می اندازد و بدین ترتیب استقامت و پایداری آنان را در برابر حق به ضعف می کشاند و زمینه پذیرش دعوت آن پیامبر را برایشان مهیا می سازد.

اگر این مژده به حصول اطمینان بینجامد، نیاز به درخواست معجزه ای از آن پیامبر نیست چنان که نبوّت سرشار از مژده، در دل ها نافذتر و به باور و اعتقاد به آن نبوّت نزدیک تر خواهد بود. افزون بر این که مردم را از فشارهای ناگهانی در برابر رویدادهای غیرمنتظره دور نموده و دعوت پیامبر را از حالت نامأنوسی در دل مردم خارج می سازد.[8]

همه پیامبران بر یک راه و رسم بوده اند. پیامبر گذشته به ظهور پیامبر بعدی مژده می داده و پیامبر بعدی به پیامبر پیشین ایمان داشته است. افزون بر شواهد و موارد کاربردی که در بحث بعدی بدان خواهیم پرداخت، آیه 81 سوره آل عمران نحوه این مژده ها را بیان می کند.

نوید رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم توسط انبیاء

1- به تصریح قرآن کریم، حضرت ابراهیم خلیل علیه السّلام به شیوه دعا در مورد رسالت خاتم پیامبران مژده داده است؛ آن گاه که در مورد بیت اللّه الحرام در مکه مکرمه و بالا بردن دیوارهای خانه کعبه سخن می گوید و برای پذیرفته شدن عمل خود و اسماعیل علیهما السّلام و درخواست پدید آمدن امّتی مسلمان از نسلشان، به دعا می پردازد، چنین عرضه می دارد:؛

«پروردگارا! میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند و آن ها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاک و پیراسته گرداند، زیرا تو توانا و حکیمی».[9]

2- قرآن کریم، به وجود مژده نبوّت پیامبر امی حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، در کتب عهد قدیم و جدید (تورات و انجیل) تصریح نموده و بیان داشته است که این دو کتاب هنگام نزول قرآن کریم و ظهور پیامبر اکرم موجود بوده اند و اگر این مژده در آن ها وجود نداشت، پیروانشان به تکذیب آن می پرداختند. خدای متعال فرمود:

آن ها که از فرستاده خدا پیامبر (امّی) پیروی می کنند؛ پیامبری که ویژگی هایش را در تورات و انجیل نزد خود می یابند. آن ها را به کارهای نیک دستور می دهد و از منکر بازمی دارد، اشیای پاکیزه را برای آنان حلال می شمرد و ناپاکی ها را تحریم می کند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آن ها قرار داشت از (دوش) آنان برمی دارد.[10]

3- آیه ششم سوره صف، به صراحت بیانگر این است که عیسی علیه السّلام تورات را صریحا تصدیق و به رسالت پیامبری به نام احمد که بعد از او می آید، مژده داد و نه تنها حواریان، بلکه همه بنی اسرائیل را در این خصوص مخاطب قرار داد.

اهل کتاب در انتظار آخرین پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم

پیامبران پیشین نه تنها ویژگی های عمومی پیامبر خاتم را برشمرده، بلکه ویژگی های دیگری مانند: زادگاه، محل هجرت و خصوصیات روزگار بعثت و ویژگی های جسمی و رفتاری و شریعت آن حضرت را بیان داشته اند تا از این راه مخاطبان مژده ظهور آن حضرت، به صورتی دقیق ایشان را بشناسند. به همین دلیل قرآن در مورد بنی اسرائیل فرموده است: آنان شخصیت پیامبر گرامی اسلام را که در کتب عهد قدیم و جدید به ظهورش مژده داده شده بود، نظیر فرزندان خود می شناختند.[11] بلکه براساس آن ها، به اقدام عملی پرداخته، با به دست آوردن مکان هجرت و دولتش، در همان مکان استقرار یافتند[12] و با پیشدستی در دادن مژده رسالت او به دیگران درصدد پیروزی بر کفار برآمده و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای پیروزی بر اوس و خزرج یاری خواستند[13]. این اخبار از طریق پارسایان و دانشمندان آن ها به دیگران رسید و با انتشار در مدینه، به مکه نیز راه یافت. [14]

پس از اعلان رسالت، نمایندگانی از قریش برای تحقیق و بررسی پیرامون صحت ادعای نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد یهودیان مدینه شتافتند و در این زمینه به اطلاعاتی دست یافتند که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم را با آن ها آزمودند[15] و از اطلاعات به دست آمده، صحت ادعای رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایشان روشن شد.

گروهی از اهل کتاب و دیگران براساس همین علامات و نشانه هایی که بدان آشنا بودند، بی آنکه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم معجزه ویژه ای بخواهند[16]، به او ایمان آوردند و این مژده ها را برخی از نسخه های تورات و انجیل،[17] تاکنون هم چنان در خود نگاه داشته است.

بدین سان، مژده به ظهور نبوّت خاتم پیامبران حضرت محمد بن عبد الله صلّی اللّه علیه و اله و سلم قبل از ولادت آن حضرت و در دوران زندگی قبل از بعثت وی، همواره ادامه داشت. و خبر دادن بحیرای راهب و دیگران در آغاز بعثت مبارک آن حضرت، از مژده های معروف و مشهور تلقی می شد[18].

امیر مؤمنان علیه السّلام آن جا که می فرماید: «…الی أن بعث اللّه سبحانه محمدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لإنجاز عدته و اتمام نبوّته، مأخوذا علی النبیین میثاقه مشهورة سماته[19]» به این حقیقت تاریخی گواهی می دهد.

در طبقات ابن سعد از سهل، مولای عتیبه- که مردی مسیحی اهل حریس بود و دوران یتیمی خود را در کنار مادر و عمویش گذراند و به قرائت و مطالعه انجیل می پرداخت- نقل شده که می گوید: «…نسخه ای از انجیل در اختیار عمویم بود. روزی من آن را برداشته و مطالعه کردم تا به ورقی رسیدم که نوع نوشته اش برایم ناآشنا بود. زمانی که ورق را با دستم لمس کردم ملاحظه نمودم قسمت هایی از آن به وسیله چسب به یکدیگر چسبانده شده است. وی می افزاید: آن ها را از یکدیگر جدا کردم دیدم ویژگی هایی بدین شرح از پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در آن نوشته شده: قامتش نه بلند است و نه کوتاه، چهره ای نورانی و دو گیسوی بافته دارد، میان شانه هایش مهری نقش بسته است، در حال نشستن همواره زانوهایش را به بغل می گیرد، صدقه نمی پذیرد، بر الاغ و شتر سوار می شود و گوسفندان را می دوشد و پیراهنی وصله خورده به تن می کند و کسی که دست به چنین کارهایی بزند، از تکبّر به دور است و او چنین عمل می کند. وی از دودمان اسماعیل و نامش احمد است.

سهل می گوید: هنگامی که از مطالعه ویژگی های حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فراغت یافتم، عمویم وارد خانه شد وقتی ورقه را در دست من دید مرا به خاطر از هم گشودن و مطالعه آن تنبیه کرد و مورد اعتراض قرار داد، در پاسخ او گفتم: عمو! من در این صفحات به ویژگی های پیامبر خدا احمد، برخوردم. در پاسخم گفت: این پیامبر هنوز نیامده است.»[20]

پی نوشت ها

[1] گروهى از لشكر به تعداد پنج تا سيصد تن.

[2] كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏ بقره/ 213.

[3] حركة التاريخ عند الامام على عليه السّلام/ 71- 73.

[4] خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه آن‏چه را از طريق وحى بدانان رسيده به مردم ابلاغ كنند و يا از آنان عهد و پيمان گرفت تا جز بر مبناى آن‏چه از طريق وحى دريافت كرده‏اند براى مردم قانون وضع نكنند.

[5] گويى خداى متعال كه در وجود انسان تمايلات و توان و قدرت به وديعه نهاده و برايش شواهد و ادلّه هدايت اقامه نمود، از او پيمان گرفت تا آن‏چه را به او عطا گشته در مسير اهدافى كه برايش آفريده شده، صرف نمايد. از اين‏رو، اگر دچار وسوسه‏ها و تمايلات نمى‏گشت، به آن عهد و پيمان عمل مى‏نمود و پيمان نمى‏شكست. به‏همين دليل، خداوند پيامبران را برانگيخت تا از مردم بخواهند به آن عهد و پيمان عمل كنند.

[6] گنج‏هاى پنهان عقل‏ها: انوار عرفانى كه راز و اسرار موجودات را براى انسان آشكار ساخته و او را به مرحله يقين به وجود آفريننده موجودات ارتقاء مى‏بخشد؛ ولى گاهى ابرى تيره از اوهام و خيالات، بر اين انوار سايه‏افكن مى‏شود. بنابراين، راز برانگيخته شدن پيامبران، آشكار ساختن آن معارف نهان و به ظهور رساندن آن راز و اسرار درونى است.

[7] يعنى پيامبران، امت‏هاى خويش را در امورى كه پس از رحلت هر پيامبر سبب هدايت آن‏ها گردد، به خود واننهادند و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم نيز همانند آنان عمل كرد و كتاب خدا را كه حاوى تمام امور مورد نياز دينى امتش بود ميان آن‏ها به وديعه نهاد و اهل بيت معصوم خود را جانشين قرار داد و آن‏ها را هم‏سنگ قرآن مجيد مقرر داشت، چنان‏كه در حديث ثقلين كه به نحو تواتر از آن بزرگوار نقل شده و جمع زيادى از محدثان به نقل آن پرداخته‏اند، بدان تصريح كرده است.

[8] محمد فى القرآن/ 36- 37.

[9] رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‏ بقره/ 129.

[10] الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ .. اعراف/ 157.

[11] انعام/ 20 نقل به مضمون.

[12] سيرة رسول اللّه 1/ 38- 39.

[13] بقره/ 89 نقل به مضمون.

[14] اشعة البيت النبوى 1/ 70 به نقل از اغانى 16/ 75، تاريخ يعقوبى 2/ 12، حياة نبى الاسلام 23 به نقل از سيره ابن هشام 1/ 181 و اعلام الورى 26.

[15] به مطالبى كه در شأن نزول سوره كهف وارد شده مراجعه شود.

[16] مائده/ 83.

[17] سيرة رسول اللّه و اهل بيته 10/ 39، انجيل يوحنا و اشعة البيت النبوى 1/ 70 به نقل از تورات. به بشارت عهدين بشارات و مقارنات مراجعه شود.

[18] به كتب سيره نبوى كه بخشى از اين مژده‏ها را در بر دارد مراجعه شود.

[19] نخستين خطبه نهج البلاغه ملاحظه شود.

[20] طبقات كبرى 1/ 363.


 پیشوایان هدایت، ج 1، ص: 29 ,


فرم در حال بارگذاری ...