« کاشت یک درخت، صدقه حساب می شود | بر پیامبر (ص) صلوات ناقص نفرستید » |
به نامِ نامی یک اَبَر احساس
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396زن به ماهو زن
؛گاهی دختر می شود،آنقدر دست پینه بسته پدر را می بوسد که لب هایش پینه می بندد، گاهی آنقدر سنگ صبور بردار می شود که سنگ از روی آن آب می شود و گاهی آنقدر خواهر که عالم شرمنده خواهرانگی اش.گاهی همسر می شود؛ از بیدادهای مردانه، زیباترین شعر را می سراید تا عشقش را نثار کند، گاهی آنقدر می سازد که از هیچ هم می تواند زندگی به بلندی آسمان هفتم بنا کند.گاهی مادر می شود، لقمه هایش را کوچک بر میدارد تا لقمه های بیشتری برای عزیز جانش بماند، گاهی رویاهایش را در رویای خودنگه می دارد تا رویای فرزندانش را محقق کند، گاهی ترک درد دلش را می پوشاند تا دل کسی را به درد نیاورد، گاهی حتی فرشته بودن برایش کم است.همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است.
مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است. به نام نامی زن در بنای خانواده سهم زن و مرد یک اندازه نیست به صورت طبیعی، اولاً یکسان نیست، ثانیاً یک اندازه نیست؛ یعنی آنها سهم مشابهی در بنای خانواده ندارند و نیز سهم هر یک هم به یک اندازه و میزان نیست و هر کدام کمّیّت خاصّ خودشان را دارند. پس در ادارهی خانواده زن و مرد هر دو سهیم هستند؛ ولی هر یک سهم خاصّ یا کمّیّت خاصّی دارند. مثلاً اگر زن و مرد را در تولید و «تکثیر نوع» که یکی از کارهای اساسی انسان است در نظر بگیریم، می بینیم در این زمینه نقش مرد یک نقش کمتر و نقش زن یک نقش بیشتر و طولانی تر است. مثلاً برای زن دوران بارداری و شیرخوارگی فرزند هست و اصلاً امکان حضانت زن نسبت به فرزند بیش از آنکه مرد چنین امکانی را داشته باشد هست و از این قبیل، یا مثلاً فرض بفرمایید که مسئله ی تأمین معیشت خانواده، این از نظر اسلام مربوط به مرد است، یعنی داده شده به مرد، که آن هم یکی از اجزاء اداره ی خانواده است دیگر، یعنی شما نمی توانید بگویید که اداره ی خانواده یعنی اداره ی داخلی خانواده فقط، که از خانه آدم بیرون نیاید. نه، اداره ی خانواده شامل اداره ی همه ی شئون خانواده است از جمله تأمین معیشت.این مثلاً در شرع اسلام به عهده ی مرد است، زن هیچگونه مسئولیِت و تکلیفی در این مورد ندارد، ولو پولدار هم باشد، ثروتمند هم باشد، توان کار هم داشته باشد، پول هم در بیاورد، آن پولی که در آورده مال خودش است؛ یعنی می تواند صرف معیشت خانواده اصلا نکند و یک چنین تکلیفی ندارد. پس در اداره ی خانواده زن و مرد هر دو سهیم اند، هر کدام سهمی خاص و با کمّیّتی خاص از این را دارند.
همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است. مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است.
خانواده را هم زن به وجود می آورد و اداره می کند؛ این را بدانید عنصر اصلی تشکیل خانواده زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانواده ای باشد.زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ می کند. امّا اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمی تواند خانواده را حفط کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می کند. زن در نگاه نخستین و به عنوان بزرگترین و اولین مسئولیت مسئولیت حفظ و اداره ی کانون گرم خانواده را که ما آن را پایه ی تشکّل اجتماعی خودمان می دانیم بر عهده دارد. این کار به عهده ی مرد نیست و از مرد بر نمی آید.
زن؛ محور اصلی عواطف خانوادگی
مسئله ی مادری، همسری و خانه و خانواده بسیار اساسی و حیاتی است در همه ی طرحهایی که ما داریم خانواده باید مبنا باشد؛ شما اگر بزرگترین متخصّص پزشکی بشوید، ولی زن خانه نباشید، ناقص هستید. شما می توانید ضمن آن کارها زن و کدبانوی خانه هم باشید اصلاً محور این است و اگر بخواهیم در این مورد یک تشبیه ناقص بکنیم، باید به ملکه ی زنبور عسل اشاره کنیم. کانون خانواده جایی است که باید در آن عواطف و احساسات وجود داشته باشد و رشد و بالندگی پیدا کند. بچه ها در آن کانون محبّت و نوازش ببینند طبیعت مرد در یک محدوده ی خاصّی خام تر و شکننده تر از طبیعت زن است و لذا مرهم زخم او فقط نوازش زن است. حتّی نوازش مادر هم برای او نمی تواند جایگزین نوازش همسر باشد؛ یعنی همسر برای او کاری را می کند که مادر برای بچه کوچک خود می کند. زنهای دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند. احساسات و عواطف خانوادگی محتاج یک محور اصلی است که آن خانم خانه است و اگر او نباشد، خانواده شکل بدون معنایی خواهد بود.
نفوذ روحی زن؛ از اسرار و زیبایی های خلقت
زنان هم از نفوذ خاص و غیرقابل توصیفی بر شوهرانشان برخوردارند؛ مگر موارد استثنایی. البتّه این بدان معنا نیست که اگر زنی بر شوهرش مسلّط است، بگوییم او نفوذ دارد؛ نه. حرف از نفوذ قهری و طبیعی خدا داده است. من گاهی در بعضی از جلسات عقد که عروس و دامادها پیشم می آیند، وقتی نصیحتشان می کنم، در خلال حرفهایم به این نکته هم اشاره دارم، که بعضی حمل بر شوخی می کنند. من در محاسبات نهایی، زن را قوی تر از مرد می دانم. اعتقادم این است. مرد، هارت و هورتش زیاد است؛ امّا آنکه بالاخره در یک مقابله- اگر این مقابله طول بکشد- پیروز خواهد شد، زن است. یعنی زن بالاخره با روشها و وسایلی که خدای متعال در اختیار و طبیعت او گذاشته، بر مرد غالب می شود. این، یکی از زیبایی های طبیعت و از اسرار خلقت است به مرد، استخوان درشتتر، قد بلندتر و صدای کلفتتر داده اند؛ امّا به زن، در مقابل این امکانات، لطافتهای روحی و وسایل نفوذ روی مرد را داده اند تا تعادل برقرار شود.
من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان می گویم، می گویم برخلاف آنچه که معرف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوی تر زن است زن ها قوی تر از مردهایند. زن ها می توانند با تدبیر و با ظرافت مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده می کند، هم با قیاسهای فکری و عقلی این را می تواند اثبات نکند. این واقعیّتی است بله، زن هایی هستند که بی تدبیری می کنند؛ لذا این کار را نمی توانند انجام بدهند، اما زنی که اهل تدبیر باشد، مرد را می کند رام خودش. این مثل این است که یک نفری بتواند یک شیر درّنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قوی تر است، معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قوی تر است، معنایش این است که توانسته این اقتدار معنوی را به کار ببرد، زن ها این توانایی را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنی ظرافتی که می گوییم، تنها ظرافت در ترکیب جسمانی و ساختمان جسمانی نیست، بلکه ظرافت در فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیم گیری است که خدای متعال در زن قرار داده.
منبع:مجموعه موضوعی بیانات مقام معظم رهبری در مورد سبک زندگی زنان
فرم در حال بارگذاری ...