« راه کنترل غضب | من و رهبری خیلی صمیمی هستیم! » |
بهترین کار در نبرد نرم،خلع سلام دشمن است
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1394استاد علیرضا پناهیان: چرا ما باید از یک ادبیاتی استفاده کنیم که هم برای خیلیها سوء تفاهم شود، و هم خیلیها متوجه نشوند؟! اگر با ادبیات واقعبینانه صحبت کنیم و از انقلاب دفاع کنیم، اسلحۀ دشمن را از دستش گرفتهایم. امروز واقعیتها آنقدر به نفع انقلابیگری شده که هیچ نیازی به سخنان آرمانگرایانه نداریم …
هنگامی که ابوموسی اشعری به عنوان نمایندۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حال مذاکره با نمایندۀ معاویه در محل مذاکرات بود، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او نامهای نوشتند که این نامه در نهج البلاغه آمده است. حضرت در این نامه از قیامت، آرمانهای رسول خدا(ص) یا ارزشهایی که باید حاکم شود، سخن نگفت. بلکه با ادبیات واقعبنیی سخن گفت و فرمود: «ای ابوموسی! تجربه را زیر پا نگذار، کسی که به تجربه و عقل بیاعتنا باشد شقیّ است»
در نبرد افکار و مبارزۀ اندیشهها، کلمات و مفاهیم حکم اسلحهها و مهماتی را دارند که هر کسی در خشاب تفکر خودش ذخیره کرده و آن را به طرف خصم اندیشه میفرستد. نبرد سخت قواعد خاص خودش را دارد. اما در نبرد نرم بهترین نبرد این نیست که شما با اسلحۀ خودت در مقابل دشمن بایستید و از این مهمات علیه یکدیگر استفاده کنید. یعنی بهترین نبرد این نیست که هر کسی از ادبیات خودش علیه ادبیات خصم استفاده کند و آن را بزند یا حقانیت خودش را اثبات کند. بلکه بهترین کار در نبرد نرم این است که طرف مقابل خودت را خلع سلاح کنی. آنوقت او دیگر سلاحی ندارد که بهوسیلۀ آن سلاح، شما را بزند. البته در نبرد سخت هم اگر بشود این کار را انجام داد-یعنی انبار مهمات دشمن را نابود کرد تا مهماتی برای جنگیدن نداشته باشد، خیلی خوب است.
الان احتیاج به «همدلی و همزبانی» داریم و امکاناتش بیش از هر زمانی مهیاست.
شیوۀ همدلی و همزبانی بر اساس آیۀ قرآن
این شیوه از مبارزه در آیات قرآن تصریح شده است، خداوند میفرماید: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ»(نحل/125) یعنی اگر میتوانی با آنها مجادله کن؛ آنهم مجادله به شیوۀ بهتر. این مجادله یعنی اینکه به طرف مقابل بگویی: «تو چه چیزی را قبول داری؟ هر چیزی را قبول داری، از همانجا شروع میکنیم.» نه اینکه بگویی:
«من اینها را قبول دارم و تو آنها را قبول داری، پس بیا با هم بجنگیم!» بلکه معنایش این است که بگوییم: «تو کدام طرف ایستادهای؟ من هم میآیم و همانطرف میایستم و همانطوری که تو نگاه میکنی، نگاه میکنم.» در این صورت هم همدلی بیشتر میشود و هم همزبانی. ضمن اینکه بددلی پیش نمیآید و ناهمزبانیها هم از بین میرود.
الان ما واقعاً در شرایطی قرار گرفتهایم که هم به «همدلی و همزبانی» بیشتر احتیاج داریم و هم امکاناتش را بیشتر از هر زمان دیگری داریم.
در طول انقلاب، جریانهای متعددی سعی کردند انقلابیگری را در مقابل واقعبینی ترجمه کنند
در طول مدت انقلاب جریانهای متعددی سعی کردهاند انقلابیگری را در مقابل واقعگرایی یا واقعبینی ترجمه و تفسیر کنند. گاهی اوقات انگار انسان خوشش میآید که انقلابیگری را در مقابل واقعبینی قلمداد کند، مثلاً اینکه بگوییم: «حضرت ابالفضل(ع) با اینکه عقل به او میگفت: آب بخور! ولی عشق به او میگفت: به خاطر امام حسین(علیه السلام) آب نخور! و او هم آب نخورد و این چقدر زیباست!» یا بگوییم: «آدم انقلابی کسی است که از هستی خودش میگذرد و این چقدر زیباست.»
انگار گاهی اوقات ادبیات انقلابیِ غیرواقعبینانه برای بعضیها قشنگ است. البته گاهی اوقات هم ضرورت دارد که آدم با ادبیاتهای دیگری-مثلاً ادبیات انقلابی،حماسی، آرمانی یا عاشاقانه و از سر شوریدگی، سخن خودش را بگوید. چون گاهی اوقات شما نمیتوانیید واقعیت را برای مخاطب یا مخالف خودت تبیین کنی و توضیح دهی، لذا با ادبیات عاشقانه و حماسی سخن میگویی, ولی الان شرایط ما اصلاً اینگونه نیست.
منبع: بیان معنوی
فرم در حال بارگذاری ...