« چهل داستان و چهل حدیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای رایانه | فضایل علی علیهالسلام حق است اما گفتنی نیست » |
تقوا پلیس درونی
نوشته شده توسطرحیمی 12ام اردیبهشت, 1395همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز میدارد و کسی نمیتواند بگوید پشت چراغ قرمز نمیایستم، چون محدودیت میآورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. |
حضرت آیتالله ناصری در شرح خطبه متقین، مقدمهای در مورد تقوا ذکر کرده اند که گزیده آن در ادامه تقدیم خوانندگان ارجمند می شود .
دنیا،پوستین فرسوده غفلت را بر تن دوستان خود پوشانده است و در این میان گروهی هستند پشت به دنیا کرده حقایقی را میطلبند و از این فرسوده لباس بیزار؛ به دنبال پوشش در شأن خود و راه خودند و در این میان ندایی از غیب لباسی مناسب آن گروه را معرفی میکند و خطاب به آن حقیقتگرایان میگوید «ولباسُ التّقوی ذلکَ خَیْر» و آن گروه مشتاق، کوی به کوی در جستجوی تقوا ره میپویند تا شاید به متقین بپیوندند و پوستین فرسوده غفلت را با لباسی زیبا مبادله کنند. همام، حیرتزده به دنبال همین گمشده، از امیرمؤمنان علیه السلام درخواست کرد. «صِفْ لِیَ المتّقین؛ متقیان را برای من توصیف کن» و حضرت، خطبهای طولانی در وصف متقین برای سیراب کردن این تشنه کمال و تقوا بیان فرمودند.
همّام از امیرمؤمنان علیه السلام، درخواست کرد تا اوصاف و خصایص متّقین را بیان کند.
حضرت فرمودند: «اِتَّقِ الله وَ أحْسِنْ فَاِنَّ الله مَعَ الَّذینَ اتَّّقَوا وَالّذین هُم مُحْسِنون».
عبارتِ «اِتَّقِ الله وَ أحْسِنْ» کلام حضرت است، ولی ادامه آن آیه قرآن است که در آخر سوره نمل آمده.
*اهمیت تقوا
لفظ تقوا در قرآن هفده مرتبه و مشتقّات آن ۲۵۰ مرتبه ذکر شده است که مجموع آن ۲۶۷ مرتبه میشود. این واژه در نهج البلاغه ۴۵ مرتبه و مشتقّاتش متجاوز از صد مرتبه به کار رفته است. در کلمات دیگر ائمه علیهم السلام نیز فراوان از تقوا سخن گفته شده است. اینها همه نشان دهنده اهمیت زیاد آن است.
*تقوای فردی
در شرع، تقوا به معنای خویشتنداری انسان از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگهداری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری میکند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.
در آیات قرآن، گاهی خداوند میفرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنهای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا میگیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب میکند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمییابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نماندهاند. بنابراین باید خود را از فتنهای که غیر ظالمان را هم میگیرد، حفظ کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد میشود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار میرود».
* بندگی بهترین القاب نبیّ اکرم
بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمانبردار حق بودن، در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونهای که هیچ اراده و خواستهای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا میگوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد میگویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانهروز ریاضت بکشد و انزوا اختیار کند و آنگاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمهای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش میبرد. همه اینها در سایه عبودیت است.
*تقوا پلیس درونی
تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث میشود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذرهای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.
*تقوای اجتماعی
نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطهای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز میشود. بعضی گمان میکنند که تقوا محدودیت میآورد؛ ولی تقوا محدودیت نمیآورد، بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا میگوید ظلم و خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدیها مصون میماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمیماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمیکند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم میشود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز میدارد و کسی نمیتواند بگوید پشت چراغ قرمز نمیایستم، چون محدودیت میآورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش میپوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمیتواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، میخواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.
حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا میفرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت میشود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.
حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا از خدا دور میکند. نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست، وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمیگیرد. حتی فرمودهاند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجابهای ظلمانی بیشتر روحت را میگیرد و از خدا دورتر میشوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی.برخاست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آمدند. اعمال ائمه اطهار، باید سرمشق ما باشد. معصیتهایی که در مجالس میشود، تمامش حجابهای ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه
حضرت امیر علیه السلام فرمودهاند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها میشود. هر قدمی که بر میدارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.
منبع:
"text-align: justify;">با سلام واحترام
جالب بود مخصوصا عنوان پلیس درونی
سپاس
فرم در حال بارگذاری ...