« "آتش به اختیار" در قرآن کریمبررسی راهکارهای رهایی از آتش جهنم »

توصیه‌های امام علی علیه السلام پس از ضربت خوردن

نوشته شده توسطرحیمی 25ام خرداد, 1396
 
امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ضربت‌ خوردن در شب نوزدهم وصیت کوتاهی دارد. سال‌های آخر عمر را می‌گذراند و می‌خواهد به فرزندانش، به اهل کوفه و به مسلمانان سرگشته آن روزگار و به همه تاریخ پیامی را خلاصه کند و بدهد. آن پیام در یک صفحه می‌گنجد.
توصیه‌های امام علی(ع) پس از ضربت خوردن«آداب روزه‌داری، احوال روزه‌‌داران» شامل گزیده‌ای از مجموعه توصیه‌ها، نصایح، مواعظ و تحلیل‌های رهبر انقلاب، یکی از بهترین نمونه‌ها در تبیین دقایق و ظرائف معارف ماه رمضان است که در فرازهایی از بیانات معظّم‌ٌله در ماه‌های رمضان سال‌های 1369 تا 1390 ارائه شده است. در این اثر که به اهتمام علیرضا مختارپور قهرودی تدوین و از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشرشده، ضمن حفظ ترتیب زمانی بیانات معظّمٌ‌له، برای دسترسی آسان‌تر علاقه‌مندان به محورهای مباحث، فهرستی جامع از کلیدها و موضوعات متعدد مندرج در این مجموعه ارائه شده است.
«آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» نکات مهم معرفتی از سیره‌ علمی و عملی رهبر معظّم انقلاب را در زمینه‌های مختلف عبادی، اجتماعی و سیاسی از معارف ماه مبارک رمضان در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد. اگرچه ممکن است این مباحث برای برخی‌ها عادی و حتی تکراری به نظر بیاید که بارها در متون دینی خوانده‌اند و از لسان علما و مراجع شنیده‌اند. در همین کتاب و در فرازی از بیانات رهبر معظّم انقلاب، در قالب نکته‌ای دقیق و آموزنده به این موضوع پاسخ داده شده است:
 
«از بس اینها را تکرار کرده‌ایم و شنیده‌ایم و گفته‌ایم، برایمان عادی شده است. انسانی به کمال راه پیدا می‌کند که از بین همین چیزهای تکراری، حقایق را پیدا کند. علم مادی نیز همین‌طور است. همه در مدت عمرشان دیده‌اند که وقتی سیب از درخت جدا می‌شود، به طرف زمین می‌افتد. دیگر از این کار عادی‌تر، چیزی در دنیا هست؟! اما یک نفر متوجه شد که این یک پدیده است: چرا سیب پایین می‌آید؟ چرا از درخت که جدا می‌شود بالا نمی‌رود؟ آن وقت نیروی جاذبه کشف شد. یک باب جدید در دانش بشری باز شد. همه این چیزهای عادی زندگی ما از این قبیل است.»
 
در ادامه روزهای گذشته بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در این کتاب درباره مهم‌ترین توصیه‌های امام علی علیه السلام پس از ضربت خوردن ایشان منتشر می‌شود:

 
امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ضربت‌ خوردن در شب نوزدهم وصیت کوتاهی دارد که آن را ان‌شاءالله امروز برای شما ترجمه می‌کنم. علت هم این است که هر کس سعی می‌کند لُب افکار، روحیات و نظرات و منش خود را در لحظات آخر زندگی برای بهترین و امین‌ترین اشخاص بیان کند. امیرالمؤمنین علیه السلام اعجوبه خلقت، مسلمان درجه اول و تالی‌تلو نبی اکرم است، مقامات او در آسمان‌ها بیشترند تا در بین انسان‌ها، این انسان متصل به ملکوت، این عارف به همه معارف عالیه و راقیه الهی، این مجاهد درجه اول فی سبیل‌الله که جاهد فی الله حق جهاده همان‌طور که شایسته جهاد بود، در همه مراحل زندگی، جهاد کرد، آن زاهد، سیاست‌مدار و زمامدار درجه یک، انسانی با این خصوصیات والا از دنیا می‌رود. وقت او تنگ است و آن بزرگوار این ضیق وقت را پیش از ضربت‌ خوردن هم می‌دانست، ضربت که زدند معلوم شد.
 
سال‌های آخر عمر را می‌گذراند و می‌خواهد به فرزندانش، به اهل کوفه و به مسلمانان سرگشته آن روزگار و به همه تاریخ پیامی را خلاصه کند و بدهد. آن پیام در یک صفحه می‌گنجد و عباراتش خیلی دقیق انتخاب شده است. با چشم معمولی که نگاه کنیم جملات این وصیت گاهی ممکن است به نظر ناهمخوان بیاید. یک‌جا مطلب بسیار مهمی را از نظر دیدها و تحلیل‌های معمولی ما بیان می‌کند، بعد ناگهان مطلبی را که از نظر ما دارای اهمیت چندانی نیست، می‌گوید اما دید علی‌بن ابیطالب علیه السلام ، دید الهی است؛ دید صائب است، مثل نگاه خداوند متعال به موجودات عالم است، کوچک و بزرگ در معیار خدایی و در دید علوی، با کوچک و بزرگ در دید ما فرق دارد، لذا اگر کسی با این دید نگاه کند که البته دست ما کوتاه است و از دور تحلیل می‌کنیم، با همین تحلیل، آن‌ وقت عبارات همخوان است و مطالب، بسیار دقیق تنظیم شده است.
 
گوش کنید: و من وصیته، علیه‌السلام، للحسن و الحسین علیهم‌السلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله. این وصیت را به امام حسن و امام حسین علیهما السلام کرد. آنها را خواست، با آنها سخن گفت و این کلمات را بعد از ضربت خوردن بر زبان آورد، مجروح است و بدن نازنینش بر اثر زهر، تب دار شده است. ضعف و بیماری، مانع آدم‌های معمولی از ادای کلام می‌شود؛ اما مانع کسی مثل علی بن ابی طالب علیه السلام نیست. باید در همین ساعات کوتاه، بین ضربت خوردن تا شهادت که کمتر از چهل و هشت ساعت است، همه کارهای واجب و لازم و در درجه یک را انجام دهد؛ و انجام داد. یکی همین وصیت بود؛ که چنین شروع می‌شود اوصیکما بتقوی الله، بی مقدمه، اولین کلمه تقواست.
 
وصیت امیرالمومنین علیه السلام به همه نسل‌ها در تمام عصرها
 
جملات بعدی وصیت را، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، عمومی می‌فرماید:
«اوصیکما و جمیع ولدی» به شما دو پسرم و به همه‌ فرزندانم وصیت می‌کنم «و اهلی» و به همه‌ اهلم. «و من بلغه کتابی» و به هرکس که این نامه‌ من به او برسد. با این حساب، شما که این‌جا نشسته‌اید و من که این وصیتنامه را برای شما می‌خوانم، همه مخاطب کلام امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام هستیم. می‌فرماید:
«همه‌ شما را وصیت می‌کنم» به چه چیز؟
باز «بتقوی اللَّه» مجدداً «تقوا». اولین و آخرین کلمه‌ امیرالمؤمنین علیه السلام تقواست.
به دنبال آن «و نظم امرکم» نظم امرتان. یعنی چه؟
یعنی همه‌ کارهایی که در زندگی می‌کنید، منظّم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد. نفرمود «نظم امورکم» کارهایتان را منظم کنید. فرمود «نظم امرکم» آن چیزی که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، «یک چیز» است، «نظم امور» نفرموده است، فرموده است: «و نظم امرکم» انسان می‌فهمد که این نظم امر، عبارت است از امری مشترک بین همه است. به نظر من می‌رسد که «نظم امرکم» عبارت از اقامه‌ نظام و حکومت و ولایت اسلامی باشد. معنایش این است که با قضیه‌ حکومت و نظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بَلبَشُو نباشد.
 
دنیای اسلام بر اثر همان بلبشوها و به خودخوانی‌ها بود که به آن روزگار رسید. اگر آن روز که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام زمام امور دنیای اسلام را به دست گرفت و امّت اسلام، همه در آن روز با او بیعت کردند و بر آن بیعت می‌ماندند، کار به نابسامانی‌ها و تلخکامی‌ها نمی‌کشید. پیغمبر فرموده بود:
 
«اگر کسی امام شد و مردم او را پذیرفتند و مورد رضای خدا بود، کسی حق ندارد با او مخالفت کند.»
 
اگر به همین جمله‌ پیغمبر عمل می‌شد، آن جنگ‌ها پیش نمی‌آمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفیّن و نه جنگ نهروان. این‌که افرادی به میل و برای دل خود، مردم را متزلزل کنند (از این طرف بِکش؛ ازآن طرف بِکش) و نظام حکومت را به هم بزنند و انضباط عمومی کشور را مختل کنند، همان بدبختی بزرگی است که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در این عبارت از وصیت‌نامه، ازآن نهی می‌کند و به خلاف آن امر می‌فرماید: «و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم».
 
سومین اصلی که در بخش دوم وصیت می‌فرماید، «صلاح ذات بین» است، یعنی با هم خوب باشید، دلها با هم صاف باشد، اتّفاق کلمه داشته باشید و اختلاف و جدایی میانتان نباشد. این جمله را که بیان می‌فرماید، یک شاهد نیز از کلام پیغمبر می‌آورد. پیداست که روی آن خیلی تکیه دارد و از آن می‌ترسد. نه این‌که صلاح ذات بین، اهمیتش بیشتر از نظم امر است؛ از باب این‌که صلاح ذات بین، آسیب‌پذیرتر است. لذاست که این عبارت را از پیغمبر نقل می‌کند: «فانی سمعت جدکما صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم» از جدتان شنیدم که فرمود: «صلاح ذات البین افضل من عامّة الصّلاة و الصّیام.» صلاح ذات بین و صفای میان مردم از هر نماز و روزه‌ای بهتر است. نمی‌گوید «از همه‌ی نمازها و روزه‌ها بهتر است.» می‌فرماید «از هر نماز و روزه‌ای بهتر است.» شما می‌خواهید، دنبال نماز و روزه‌ی خود بروید. اما کاری هست که از هر دوی اینها، فضیلتش بیشتر است، آن چیست؟ آن، «اصلاح ذات البین» است. اگر دیدید جایی، در بین امّت اسلامی، اختلاف و شکافی وجود دارد، بروید آن شکاف را پرکنید. این، از نماز و روزه، فضیلتش بیشتر است.
 

خبرگزاری تسنیم


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم