« تحکیم خانواده در آموزه های قرآنی | ضرورت مدیریت زبان از دیدگاه نهج البلاغه » |
جرائم و آفات زبان
نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1395سایر اعضاء انسان از نظر گناه و معصیت محدود است مگر زبان كه گناهان مختلفى انجام مىدهد لذا پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم مى فرماید:
«ان اكثر خطایا ابن آدم من لسانه» (نهج الفصاحة حدیث 5081)
مرحوم فیض كاشانى حدود 20 گناه را براى زبان شمرده است.
«ان اكثر خطایا ابن آدم من لسانه» (نهج الفصاحة حدیث 5081)
مرحوم فیض كاشانى حدود 20 گناه را براى زبان شمرده است.
آیات قرآن
1 - غیبت:
«و لا یغتب بعضكم بعضاً» حجرات، 12
هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند .
«و لا یغتب بعضكم بعضاً» حجرات، 12
هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند .
2 - كتمان شهادت:
«و لا تكتموا الشهادة» بقره، 283
شهادت را كتمان نكنید .
«و لا تكتموا الشهادة» بقره، 283
شهادت را كتمان نكنید .
3 - سخن چینى:
هماّز مشّاء بنمیم» قلم، 11
كسى كه بسیار عیبجو است و به سخن چینى آمدوشد مىكند .
هماّز مشّاء بنمیم» قلم، 11
كسى كه بسیار عیبجو است و به سخن چینى آمدوشد مىكند .
4 - همراهى با باطل:
«و كنّا نخوض مع الخائضین» مدثر 45
و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم .
«و كنّا نخوض مع الخائضین» مدثر 45
و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم .
5 - بدعت:
«و لا تقولوا لما تصف السنتكم الكذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا على اللَّه الكذب»
نحل، 116
به خاطر دروغى كه بر زبانتان جارى مىشود نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا افترا ببندید .
v>
6 - نفاق:
«یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم» فتح 11
آنها به زبان چیزى مىگویند كه در دل ندارند .
«یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم» فتح 11
آنها به زبان چیزى مىگویند كه در دل ندارند .
7 - استهزاء:
«لا یسخر قوم من قوم عسى ان یكونوا خیراً منهم» حجرات، 11
نباید گروهى از مردان شما گروهى دیگر را مسخره كنند شاید آنها از اینها بهتر باشند .
«لا یسخر قوم من قوم عسى ان یكونوا خیراً منهم» حجرات، 11
نباید گروهى از مردان شما گروهى دیگر را مسخره كنند شاید آنها از اینها بهتر باشند .
8 - دروغگوئى:
«انما یفترى الكذب الذین لا یؤمنون بایات الله» نحل، 105
تنها كسانى دروغ مىبندند كه به آیات خدا ایمان ندارند .
«انما یفترى الكذب الذین لا یؤمنون بایات الله» نحل، 105
تنها كسانى دروغ مىبندند كه به آیات خدا ایمان ندارند .
9 - عیبجوئى:
«ویل لكلّ همزه لمزه» همزه، 1
واى بر هر عیبجوى مسخره كنندهاى .
«ویل لكلّ همزه لمزه» همزه، 1
واى بر هر عیبجوى مسخره كنندهاى .
10 - غناء
11 - مراء ومجادله
13 - فحش
14 - افشاء سرّ
15 - مدح بى جا
16 - ذمّ بى جا
17 - مزاح خارج از حد شرعى
17 - مزاح خارج از حد شرعى
18 - سخنان بى جا
19 - سخنان بیش از حدّ و اندازه
20 - سخنان خصومت آفرین.
روایات
1 - زبان وسیله ى شناسایى
قال على علیه السلام :
20 - سخنان خصومت آفرین.
روایات
1 - زبان وسیله ى شناسایى
قال على علیه السلام :
«تكلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه».
سخن بگویید تا شناخته شوید زیرا شخصیت انسان در زیر زبانش پنهان است.
(نهجالبلاغه/حكمت392)
سخن بگویید تا شناخته شوید زیرا شخصیت انسان در زیر زبانش پنهان است.
(نهجالبلاغه/حكمت392)
2 - زبان میزان عقل
قال علىعلیه السلام : «یستدل على عقل كل امرء بما یجرى على لسانه».
به آنچه كه بر زبان جارى مىشود بر میزان عقل انسان استدلال مىشود . (غرر الحكم / 10957)
قال علىعلیه السلام : «یستدل على عقل كل امرء بما یجرى على لسانه».
به آنچه كه بر زبان جارى مىشود بر میزان عقل انسان استدلال مىشود . (غرر الحكم / 10957)
3 - زبان عامل سلامت عقل
قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «لا یستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه».
ایمان بندهاى درست نمىشود جز آنكه قلب او درست شود و قلب او درست نمىشود مگر آنكه زبان انسان درست شود . (كنز العمال / 24925)
قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «لا یستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه».
ایمان بندهاى درست نمىشود جز آنكه قلب او درست شود و قلب او درست نمىشود مگر آنكه زبان انسان درست شود . (كنز العمال / 24925)
4 - زبان عاقل
قال على علیه السلام :
قال على علیه السلام :
«لسان العاقل وراء قلبه وقلب الاحمق وراءلسانه».
زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب احمق پشت زبان اوست . (نهجالبلاغه/حكمت40)
زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب احمق پشت زبان اوست . (نهجالبلاغه/حكمت40)
5 - زبان كلید خوبى ها و بدى ها
قال الباقرعلیه السلام : «انّ هذا اللسان مفتاح كل خیر و شرّ فینبغى للمؤمن ان یختم على لسانه كما یختم على ذهبه و فضّته».
به درستى كه این زبان كلید هر خوبى و بدى است، پس شایسته است براى مؤمن كه بر زبانش مهر بگذارد (زبانش را حفظ كند) همانطورى كه طلا و نقره خود را نگهدارى مىكند . (تحف العقول / 298)
قال الباقرعلیه السلام : «انّ هذا اللسان مفتاح كل خیر و شرّ فینبغى للمؤمن ان یختم على لسانه كما یختم على ذهبه و فضّته».
به درستى كه این زبان كلید هر خوبى و بدى است، پس شایسته است براى مؤمن كه بر زبانش مهر بگذارد (زبانش را حفظ كند) همانطورى كه طلا و نقره خود را نگهدارى مىكند . (تحف العقول / 298)
6 - آثار حفظ زبان
الف - سلامتى؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «سلامة الانسان فى حفظ اللسان».
سلامت انسان در نگهدارى زبان است . (بحار/68/286)
ب - تكریم از خویشتن؛ قال علىعلیه السلام : «من حفظ لسانه اكرم نفسه».
كسى كه زبانش را حفظ كند نفس خود را گرامى داشته است . (غرر 8005)
ج - نجات؛ قال الصادقعلیه السلام : «نجاة المؤمن فى حفظ لسانه».
نجات مؤمن در نگهدارى زبان است . (ثواب الاعمال / 405)
د - پوشاندن عیب؛ قال علىعلیه السلام : «من حفظ لسانه ستراللَّه عورته».
كسى كه زبانش را حفظ كند، خداوند عیب او را مىپوشاند . (ثوابالاعمال/405)
ه - عزت میان مردم؛ قال الرضاعلیه السلام : «احفظ لسانك تعزّ».
زبانت را نگهدارى كن تا به عزّت برسى . (كافى / 2 / 175)
و - تسلط بر شیطان؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «اخزن لسانك الاّ من خیر فانّك بذلك تغلب الشیطان».
زبانت را كنترل كن مگر از سخن خوب كه بدین وسیله بر شیطان مسلّط مىشوى . (محجة البیضاء / 5 / 195)
الف - سلامتى؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «سلامة الانسان فى حفظ اللسان».
سلامت انسان در نگهدارى زبان است . (بحار/68/286)
ب - تكریم از خویشتن؛ قال علىعلیه السلام : «من حفظ لسانه اكرم نفسه».
كسى كه زبانش را حفظ كند نفس خود را گرامى داشته است . (غرر 8005)
ج - نجات؛ قال الصادقعلیه السلام : «نجاة المؤمن فى حفظ لسانه».
نجات مؤمن در نگهدارى زبان است . (ثواب الاعمال / 405)
د - پوشاندن عیب؛ قال علىعلیه السلام : «من حفظ لسانه ستراللَّه عورته».
كسى كه زبانش را حفظ كند، خداوند عیب او را مىپوشاند . (ثوابالاعمال/405)
ه - عزت میان مردم؛ قال الرضاعلیه السلام : «احفظ لسانك تعزّ».
زبانت را نگهدارى كن تا به عزّت برسى . (كافى / 2 / 175)
و - تسلط بر شیطان؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «اخزن لسانك الاّ من خیر فانّك بذلك تغلب الشیطان».
زبانت را كنترل كن مگر از سخن خوب كه بدین وسیله بر شیطان مسلّط مىشوى . (محجة البیضاء / 5 / 195)
7 - خطرات زبان
الف - خونریزى؛ قال علىعلیه السلام : «كم من دم سفكه فم».
چه اندازه خونهایى كه به خاطر زبان ریخته شده است . (غرر الحكم / 6928)
ب - هلاكت؛ قال علىعلیه السلام : «كم من انسان اهلكه لسان».
چه اندازه انسانهایى كه به خاطر زبان نابود شدهاند . (غرر الحكم 6929)
ج - رنج و مصیبت؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «بلاء الانسان من اللسان».
گرفتارى انسان به خاطر زبان اوست . (بحار / 68 / 286)
د - آتش جهنم؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولى به».
كسى كه سخن او زیاد شود، سقوط او زیاد مىشود و كسى كه سقوط او زیاد شود گناهان او زیاد مىشود و كسى كه گناهان او زیاد شود آتش براى او سزاوارتر است . (محجةالبیضاء/ 5 / 196)
اشاره
امام صادق علیه السلام دوستى داشت كه همواره ملازم امام بود. روزى با امام در بازار مىرفتند و او غلامى داشت كه پشت سرش مىآمد. آن شخص نگاه به عقب كرد غلام را ندید تا سه مرتبه، بار چهارم كه او را دید به او نسبت ناروا داد حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «سبحان اللَّه تقذف امّه قد كنت ارى انّ لك ورعاً فاذا لیس لك ورع». آن شخص گفت: مادرش مشرك است. حضرت فرمود: آیا نمىدانى هر قومى براى خود ازدواجى دارند، بنا بر این از من دور شو. راوى گوید: دیگر ندیدم امام با آن شخص راه برود. (كافى/ 2 / 324)
الف - خونریزى؛ قال علىعلیه السلام : «كم من دم سفكه فم».
چه اندازه خونهایى كه به خاطر زبان ریخته شده است . (غرر الحكم / 6928)
ب - هلاكت؛ قال علىعلیه السلام : «كم من انسان اهلكه لسان».
چه اندازه انسانهایى كه به خاطر زبان نابود شدهاند . (غرر الحكم 6929)
ج - رنج و مصیبت؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «بلاء الانسان من اللسان».
گرفتارى انسان به خاطر زبان اوست . (بحار / 68 / 286)
د - آتش جهنم؛ قال رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم : «من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولى به».
كسى كه سخن او زیاد شود، سقوط او زیاد مىشود و كسى كه سقوط او زیاد شود گناهان او زیاد مىشود و كسى كه گناهان او زیاد شود آتش براى او سزاوارتر است . (محجةالبیضاء/ 5 / 196)
اشاره
امام صادق علیه السلام دوستى داشت كه همواره ملازم امام بود. روزى با امام در بازار مىرفتند و او غلامى داشت كه پشت سرش مىآمد. آن شخص نگاه به عقب كرد غلام را ندید تا سه مرتبه، بار چهارم كه او را دید به او نسبت ناروا داد حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «سبحان اللَّه تقذف امّه قد كنت ارى انّ لك ورعاً فاذا لیس لك ورع». آن شخص گفت: مادرش مشرك است. حضرت فرمود: آیا نمىدانى هر قومى براى خود ازدواجى دارند، بنا بر این از من دور شو. راوى گوید: دیگر ندیدم امام با آن شخص راه برود. (كافى/ 2 / 324)
فرم در حال بارگذاری ...