موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
تبیین سرّ اشتهار حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) به عقیلة بنی هاشم
نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1393برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در باب سرّ اشتهار حضرت زینب به عقیله بنی هاشم فرمودند: در باب سرّ اشتهار آن بانو به عقیلۀ بنی هاشم باید توضیحی عرض کنم. برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.
کسانی که عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است، بتمام معنای کلمه، عقیله اند. حسین بن علی (سلام الله علیهما) “عقیلة بنی هاشم” است و زینب کبرا (سلام الله علیه) نیز “عقیلة بنی هاشم”؛ این “تاء"، “تا"ی مبالغه است، نه “تا"ی تأنیث. وقتی می گویند انسان خلیفةالله است به همین صورت است. آدم خلیفةالله است نه خلیف الله، چرا؟ برای این که این “تاء"، “تا"ی مبالغه است. همان طور که می گوییم فلان شخص علامه است. بنابراین هم وجود مبارک حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیلۀ بنی هاشم است و هم وجود مبارک زینب کبرا؛ عقل برای این ها به منزلۀ فصل مقوّم بود. اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او. کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند [اما] برخی از افراد، حافظ کمالند؛
ذات اقدس الاهی دربارۀ وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[1] برای این که آن حضرت مسلّط بر عدل و فضیلت بود. کسانی می کوشند که فضیلت، آن ها را رها نکند و برخی از افراد می کوشند که فضیلت را حفظ کنند. اگر ذات، بالا بیاید و خلیفۀ خدا شود و نورانی شود، از ذات نورانی وی، خُلق عظیم نشأت می گیرد. فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد.
دربارۀ بعضی کسان قرآن کریم فرموده است: «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»؛[2] منظور این آیه کسانی است که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. دربارۀ آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند.
نمودار پیام مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز:
نوشته شده توسطرحیمی 12ام دی, 1393برای دریافت تصویر در سایز اصلی روی نمودار کلیک کنید.
متن پیام معظم رهبری (مد ظله العالی) به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز:
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامهی نماز را نام برده است: الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاة…
این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی کردن آن.
کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حرکت و تلاشی است که در راه همگانی کردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان کردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانهها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یک متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفهی بزرگ را ادا کنند.
کمبود مسجد در شهر و شهرک و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراکز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در کتابهای درسی؛ نپرداختن به پاکیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر کمبود دیگری از این قبیل ها، نقاط ضعفی است که باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانهی ایمان صاحبان تمکّن یعنی اقامهی نماز، در جامعهی اسلامی ما روز بروز نمایانتر گردد. انشاءالله
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّد علی خامنهای
۱۱ شهریور ۱۳۹۲
غرب یک باغ وحش منظم است!
نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1393جمعی از مدیران و کارشناسان ارشد وزارت امور خارجه با حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء ضمن اقامه نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با معظم له دیدار و به طرح پرسش هایی در خصوص روابط بین الملل از منظر اسلام از محضر ایشان پرداختند.
در ابتدای این دیدار حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در سخنانی، دستورات اسلام در خصوص تعامل با دیگر کشورها و جوامع را دارای تقسیم بندی سه گانه دانستند و فرمودند:
اسلام در خصوص تعامل مسلمانان با دیگران در سه حوزه دستورات و سفارشاتی دارد. نخست حوزه اسلام و مسلمین هستند که با آنها دارای اشتراکات متعدد دینی و فرهنگی هستیم، حوزه دوم حوزه موحدان عالم است که با انها در اصل توحید و برخی دیگر از موارد دارای اشتراک هستیم و سوم حوزه انسانیت است که شامل همه افراد غیر مسلمان و غیر موحد می باشد که با آنها در اصل انسانیت مشترکیم.
معظم له خاطر نشان کردند:
در دستورات دین، دو عنصر مشترک در خصوص تعامل با این سه حوزه وجود دارد و آن دو عنصر عبارتند از عنصر عقل و عدل؛ یعنی در بخش انگیزه و رفتار عادلانه و در بخش اندیشه عاقلانه رفتار کنیم.
امروزپرچم اسلام در دست توست !
نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1393
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه نیکان همگی بار سفر بربستند
شیر مردی چو علی خامنهای هست هنوز
دانلود آهنگ بسیار زیبای در نماز جمعه شهر (اشک رهبری در راز و نیاز با امام زمان ارواحنافداه )
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1393نماهنگ بسیار زیبا و شنیدنی در نماز جمعه شهر کلیپ زیبای امام خامنه ای موزیک و صدا و تصویر سازی از رادیو میقات که بعد از فتنه 88 تهیه گردید.
ای سید ما ، ای مولای ما
ما آنچه باید بکنیم ، انجام می دهیم؛
آنچه باید هم گفت،هم گفتیم و خواهیم گفت.
من جان نا قابلی دارم ، جسم ناقصی دارم ،
اندک آبرویی هم دارم ؛ که این را هم خود شما به ما دادید.
همه ی اینها را من کف دست گرفتم ؛
در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد ؛ اینها هم نثار شما باشد.
سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما؛
صاحب ما توئی،صاحب این کشور توئی،صاحب این انقلاب توئی
پشتیبان ما شما هستید؛
ما این راه را ادامه خواهیم داد؛با قدرت هم ادامه خواهیم داد.
در این راه ما را با دعای خود ، با حمایت خود ،
با توجه خود، پشتیبانی بفرما.
*******
زمان : 4:20 * حجم : MB 3.99 * کیفیت : 128 kbps
نماهنگ تصویری در نماز جمعه شهر(کلیپ زیبای امام خامنه ای)
زمان : 00:04:19
خطبه های نماز جمعه تهران ۲۹ خرداد ۱۳۸۸
برای مشاهده ویدیو به این لینکها مراجعه کنید :
در سایت آپارات : http://www.aparat.com/v/vOYzD
در سایت افسران : http://www.afsaran.ir/link/168519
کلیک نمایید.
صدای میقات
سران فتنه بواسطه حکم حکومتی رهبرانقلاب اعدام نشدند.
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1393
علامه مصباح یزدی در گفتگویی تفصیلی به مناسبت فرارسیدن یومالله 9دی، به نکات مهمی درباره مبانی مبارزه در اسلامی سیاسی، رویکرد جریانات انقلابی و حضرت امام در ایام مبارزه، نسبت اسلامیت و جمهوریت نظام و همچنین جرم بزرگ سران فتنه و مجازات متناسب با آن و همچنین نقش حکم حکومتی رهبر انقلاب در جلوگیری از اجرای این مجازات اشاره کرد.
علامه مصباح یزدی در این گفتگو که هفته نامه 9 دی بمناسبت چهارمین سال انتشار و فرارسیدن ایام 9 دی آنرا تدارک دیده بود، به برخی شبهات رسانه ساز پیرامون فعالیتهای سیاسی خود از جمله صحت خبری مبنی بر تذکر رهبر انقلاب به ایشان برای کناره گیری از فعالیت سیاسی نیز اشاره کرده و با رد این ادعا از تاییدات ضمنی نسبت به برخی اقدامات سیاسی سالهای اخیر توسط رهبر انقلاب سخن گفت.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به چالش این روزهای سیاست خارجی کشور نیز پرداخت و با اشاره به خوش باوری مفرط برخی مسئولین دولتی نسبت به امریکا، این رویکرد را نه از روی ضدیت با اسلام و ایران، بلکه به دلیل عدم شناخت کامل از اسلام عنوان کرد.
آنچه در ادامه میخوانید متن کامل این گفتگوی مهم علامه مصباح یزدی است.
***
بسم الله الرحمن الرحيم
تشکر ميکنيم از حضرتعالي که لطفتان امسال هم شامل هفته نامه 9دي شد و توفيق مصاحبهاي ديگر براي اين رسانه فراهم شد. ان شاءالله توضيحات شما و پاسخ تان به سئوالات دوستان به همه آنها که اين گفتگو را ميخوانند براي ادامه حرکت در خط مقام معظم رهبري و انقلاب اسلاميکمک کند. اولين سوالي که مطرح است با توجه به بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس است که ايشان به مسئله مبارزه و اينکه مسئولان کشور هميشه در مسير مبارزه اند، اشاره کردند و پيدايش و بقاي نظام اسلاميرا هم با همين مبارزه دانستند و بعد فرمودند که مبارزه تمام شدني نيست چون شيطان و جبهه شيطان هميشه وجود دارد. البته شيوه هاي مبارزه شايد متفاوت باشد اما سئوال ما اين است که از نگاه شما مبارزه امروز با مبارزه در دهه چهل حتي دهه پنجاه و يا در مقايسه با سال هاي نخست انقلاب چه نسبتي و چه تفاوتي دارد؟
مبارزه آن است که دين از ما بخواهد.
آيت الله مصباح: بسم الله الرحمن الرحيم. ما چون عادت کرده ايم به بحث هاي طلبگي، در هر بحثي ابتدا سعي ميکنيم که اول واژهها را تعريف کنيم تا لااقل در آن گفتگو، منظور از آن تعبيرات روشن بشود.
کلمه مبارزه يعني چه؟ در ادبيات سياسي وقتي مبارزه گفته ميشود، يک معناي عاميدارد که هم شامل برخوردهاي فکري، اعتقادي و آرماني ميشود، هم شامل فعاليت هاي جناحي، گروهي و حتي رقابت هاي شخصي؛ همه اينها اسمش مبارزه است. ما که ميگوييم مبارزه، به عنوان يک تکليف واجب که از امام (رضوان الله عليه) آموختهايم، معنا و مصداقي خاص از مبارزه را منظور داريم که آن هم مبتني است بر نگاه خاصي که اساساً به زندگي و به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي داريم.
ما معتقديم که انسان در اين عالم آفريده شده تا بعد از شناختن هدف زندگي اش، راه هاي صحيح رسيدن به آن هدف را بشناسد و با انتخاب خودش بپيمايد و چون همه اين راهها با جزئياتش فقط با عقل و تجربه قابل شناختن نيست، خدا پيغمبران را فرستاد. بنابراين انسان بايد در اين عالم، قبل از هر چيز بفهمد که براي چه خلق شده؟ هدفش از زندگي چيست؟ چه راه هايي بايد برود، چه راه هايي نبايد برود؟ چه کساني مانع راه او هستند، آنها را بشناسد، و اين که چگونه با آنها برخورد کند؟ هم با دشمنان دروني خود هواي نفس و شيطان، هم با دشمنان بيروني - چه داخل جامعه خودش و چه در سطح بين المللي- بداند که چه رفتاري بايد داشته باشد. همه اينها اسمش دين است. يعني ما ياد بگيريم چگونه بايد زندگي کنيم، هدف کجاست؟ چگونه بايد برويم؟ چگونه با ديگران برخورد کنيم؟ اين مجموعه با هم ميشود دين.
وقتي به اين تعريف از دين توجه کنيم، خواهيم دانست که جايگاه دين، تمام و سراسر زندگي انسان است و هيچ بخشي از زندگي خارج از حوزه دين نميماند. عرصه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، بين المللي، نظاميو هر عرصهي ديگري شما براي زندگي انسان فرض کنيد، همه اينها بايد از دين سرچشمه بگيرد. اين بينشي است که ما نسبت به دين داريم. آن وقت مبارزه هم همينجا معنا پيدا ميکند. يعني مبارزه آن است که دين از ما بخواهد، در راه رسيدن به اهداف دين باشد. شيوه مبارزه آن است که دين تعيين ميکند و ساير مسائلي که در اينجا مطرح ميشود، همه در قالب دين براي ما مطرح است و چيز ديگري نداريم. آنجايي که مسائل شخصي باشد، هوسهاي فردي باشد اينها خارج از حوزه دين است و ارزشي نخواهد داشت. همه آنچه که ارزش دارد آن است که در سايه دين واقع شود و نهايتاً براي رسيدن به هدف دين که قرب خداست.
مقتدر مظلوم
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393
رهبر معظم انقلاب:
نظام جمهورى اسلامى با حملات گوناگون سیاسى، اقتصادى، نظامى، امنیتى از بین نمیرود بلکه روزبهروز هم قوىتر می شود؛ تا امروز که نظام جمهورى اسلامى نظامى است به معناى واقعى کلمه مقتدر.
البته نظام اسلامى، هم مقتدر است، هم مظلوم است.
این اقتدار نظام، منافاتى ندارد با مظلومیت؛ مثل امیرالمؤمنین علی علیه السلام حاکم مقتدرِ نظام اسلامى در زمان خود، اما درعینحال مظلومترین مظلومان؛ نظام جمهورى اسلامى هم همینجور است.۱۳۹۳/۶/۱۳
بازسازى فرهنگى
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393
در شرايط كنونى جامعه ما بيش از حد نيازمند فعاليت هاى فرهنگى است. عليرغم منافع غنى فرهنگى، بزرگترين كمبود انقلاب ما كمبود فرهنگى است. متأسفانه عوامل گوناگونى چه پيش از انقلاب و چه پس از آن موجب شده اند كه حركت فرهنگى لازم در جامعه ما به وجود نيايد. شايد بهترين عامل آن پس از انقلاب وقوع جنگ تحميلى بود كه ضرورتاً تمام توان و نيروى فعال جامعه ما را به سوى خود متوجه ساخت، ولى اكنون كه دوران جنگ سپرى شده و بسيارى از فتنه هاى داخلى كه در ابتداى پيروزى انقلاب چنگ و دندان نشان مى دادند نابود گرديده است، موقع آن رسيده كه به چيزى بپردازيم كه از روز اول پيروزى بايد بدان مى پرداختيم و آن مسئله بازسازى فرهنگى است.
هر چند جامعه ما در تمامى زمينه ها كمبود و نارسائى دارد، در زمينه اقتصادى، فرهنگى، نظامى …… صنعتى، ادارى و غيره و در تمام آنها احتياج به بازسازى هست، ولى آنچه بيش از هر چيز بايد مورد توجه واقع شود كمبود فرهنگى و بازسازى فرهنگى است. هر كس در هر نهادى به اندازه توانش بايد به اين بازسازى كمك كند. كمبود و بازسازى فرهنگى مسئله اى است كه تنها در انقلاب ما نقش مهمّى را ايفا مى كند، در حركت انبياء الهى نيز اين مسئله در رأس همه امور بوده. و به يقين مى توان گفت حركت انبياء در طول تاريخ بشر بيش از هر چيز صبغه فرهنگى و الهى داشته است، سر و كارش با عقل و دل و فكر و انديشه مردم بوده است، و ساير مسائل از قبيل مسائل اقتصادى، روابط اجتماعى و غير ذلك نقش ابزار يا مقدمه را داشته اند.
خط اصلى حركت انبياء خط فرهنگى است، و اين انقلاب هم كه دنباله حركت انبياء و ائمه اطهار سلام الله عليهم مى باشد، بر همين اساس بنا شده است. امروز ما موظف ايم كه مردم خود را از نظر فكرى تغذيه كرده بينش هاى صحيح اسلامى را به آنها ارائه دهيم و ارزش هاى اسلامى را ترويج نموده زنده كنيم، بنابراين اساس تبليغ، در اين دوره بازسازى و نيز در دوره هاى آنى مى بايست بر تبيين حقايق اسلام و ترويج ارزشهاى آن، و در يك كلام بر پايه بازسازى و ارائه فرهنگ اصيل اسلامى استوار گردد.
عرصه فرهنگ و سلاح فرهنگى
عرصه فرهنگ عرصه فكر و انديشه است، عرصه اعتقاد و گرايش است، عرصه جلوه گرى انواع مكاتب حق و باطل است، بنابراين بازسازى فرهنگى نيز به معناى مبارزه با انديشه هاى باطل، برداشت هاى نادرست، گرايش هاى شيطانى، روش هاى غلط و مكاتب انحرافى و جايگزينى حق و صواب است. پيدا است كه چنين مبارزه اى، با زور سلاحهاى سرد و گرم و بكارگيرى تكنولوژى پيشرفته و بسيج نيروهاى فيزيكى ميسر نيست. اگر مردم دنيا دست به دست هم دهند و مدرن ترين تكنولوژى را بكار گيرند تا يك فكر غلط را از ذهن يك فرد بزدايند نخواهند توانست.
اين مبارزه سلاح ديگرى نياز دارد. در اين عرصه تنها سلاح مؤثر علم است، فقط با منطق صحيح است كه مى توان غلط را نابود ساخت، نه با زور و يا شعار. البته شعار و زور نيز هر يك در جاى خود مؤثر است و بايد از آن استفاده نمود اما ميدان انديشه و فرهنگ، ميدان منطق و علم است، عقل بايد تجلى كند، فكر بايد بكار افتد، حقايق بايد روشن شود تا دشمن فرهنگى مغلوب گردد. پس بايد با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفكر و تحقيق، با سلاح دانش و علم مجهز شويم تا بتوانيم در دنياى انديشه هاى متضاد و مكاتب متقابل، حق را از باطل، سره را از ناسره جدا نموده هر يك را به جاى خود نشانيم. اين وظيفه ماست، اين نبرد اگر چه مثل نبرد نظامى درگيرى مشهود و محسوسى ندارد، انسان تماشاگر صحنه اى كه هزاران كشته و زخمى در آن باشد نيست، ولى اهميت آن به مراتب بيش از نبردهاى نظامى است، و آثار مطلوب يا نامطلوب آن در دراز مدت گسترده تر عميق تر از آثار نبردهاى نظامى است. بايد اعتراف كرد كه اين حقيقت در گذشته آنچنان كه مى بايست شناخته نشده و هم اكنون نيز آن گونه كه در خور و شايسته آن است مورد توجه نيست.
در مبارزه نظامى معمولا دشمن كاملا شناخته مى شود قيافه و جهت گيرى اش مشخص است. انسان مى بيند گلوله و بمب و موشك از چه سوئى مى آيد و چه سوئى را هدف قرار مى دهد. به راحتى نوع سلاح بكار رفته را مى توان تشخيص داد، اما در مبارزه فرهنگى اين گونه نيست. نه دشمن به راحتى قابل شناخت است و نه عرصه مورد هجوم وى و مزارع سلاح بكار رفته. چه بسا در زير ماسك دلسوزى براى اسلام سالها و شايد قرنها فعاليت كند و زير پوشش آن، ضربه هاى كارى بر پيكر آن وارد سازد.
چنان وانمود كند كه از دلسوختگان اسلام و دلباختگان اين مكتب است، حتى كارهاى به ظاهر خوب و رياكارى هاى نسبتاً چشمگيرى نيز در اين زمينه انجام دهد ولى در لابلاى همين كارها زهر خود را به پيكر اين فرهنگ تزريق نمايد به طورى كه اكثر مردم و گاهى همه آنها جز نوادرى نفهمند كه اين خوراك فرهنگى حاوى چه زهر خطرناكى است، و چه بسا چهره پر فريب و رياى دشمن آن قدر زيركانه گريم شده باشد كه مردم آن را به عنوان كسى كه لياقت رهبرى فرهنگى دارد بپذيرند.
برگرفته از سخنرانى هاى استاد
محمد تقى مصباح يزدى
ولايت خدا نسبت به مؤمنان
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393
ولايت خداوند نسبت به انسان چند گونه است:
1ـ ولايت عامّى كه نسبت به همه انسانها دارد، بر اين اساس كه ولىّ مطلق است و بر همه چيز ولايت دارد.
2ـ ولايت خاصّى كه نسبت به مؤمنان دارد. قرآن به اين قسم ولايت الهى اشاره مىفرمايد:
«… اللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا…» (بقره/257)
خداوند ولىّ كسانى است كه ايمان آوردند.
اين ولايت مختصّ مؤمنان است، همچنان كه هدايت خدا نيز دو نوع است:
هدايت عمومى كه شامل همه انسانها مىشود، از اين جهت كه به آنها عقل و ابزار شناخت داده، هدايتى خاص نيز نسبت به مؤمنان دارد؛ يعنى كسانى كه دعوت انبيا را لبّيك گويند و از دعوت الهى استقبال كنند، تحت اين هدايت الهى، راه حق را مىيابند و خداوند نورانيت بيشتر، درك صحيح تر و شناخت عميق ترى به آنها عطا مىفرمايد. اين هدايت مخصوص كسانى است كه به خدا ايمان مىآورند و همه چيز خود را به خدا واگذار مىكنند. در دعاى عرفه مىخوانيم:
«اِلهي اَغْنِني بِتَدْبيرِكَ عَنْ تَدْبيرى وَ بِاخْتِيارِكَ عَن اِخْتيارى» ؛
خدايا، با انتخاب خود مرا از انتخاب كردن بى نياز كن. (كار مرا خودت تدبير كن و مرا محتاج تدبير خودم مگردان). شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) .
كسانى كه به اين مرحله رسيدهاند، خداوند نيز ولايت خاصّ خود را در حقّ آنها اعمال مىكند، در همه شؤون زندگى آنها تصرّف مىكند، امور زندگى آنان را اداره مىنمايد و آنان را محتاج تدبيرات خودشان نمىگرداند. از اين رو، گاهى به جاى سلامتى به بنده مؤمن خود بيمارى و به جاى ثروت براى او فقر اختيار مىكند. حتى گاهى كه بيمار است و براى سلامتى خود دعا مىكند، بر اثر اين دعا مرضش شدّت مىيابد! اين شدّت مرض نيز نعمتى است كه خدا به او مىبخشد تا در اثر دعا، آمادگى و تحمّل بيشترى پيدا كند و در اثر صبر به كمالات بيشترى برسد. و به همين جهت است كه برخى از دعاهاى ما به جاى استجابت در امور دنيوى براى مصالح اخروى ذخيره مىگردد يا به شكل ديگرى كه مصلحت دنيوى فرد اقتضا مىنمايد مستجاب مىشود.
البته اين گونه موارد در حّد فهم همه كس نيست و تنها كسانى مىتوانند اين سخنان را درك كنند كه به اين مقامات رسيده باشند.
اين گونه ولايت را خداوند تنها نسبت به بندگان خاصّ خود اعمال مىكند، نه نسبت به همه افراد.
البته خداوند از بخل منزّه است؛ اما چون ديگران نخواستهاند، در حقّ آنان چنين ولايتى را اعمال نمىكند؛ زيرا انسان بايد بر اساس اختيار خود به پيش برود و از روى ميل، خود را در اختيار خدا قرار دهد تا هر چه را خداوند صلاح مىداند درباره او اِعمال كند، وگرنه كسانى كه اين گونه نمىخواهند خداوند به اجبار ولايت خاصّ خود را نسبت به آنان اِعمال نمىنمايد.
بر درگاه دوست شرح فرازهايي از دعاهاي
افتتاح، ابوحمزه و مكارم الاخلاق/آيتاللّه محمدتقى مصباح يزدى
دلسوزان ، نگذارند معيارهاى الهى در جامعه عوض شود!
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393روزگارى براى مسلمين ، پيشرفت اسلام مطرح بود، رضاى خدا مطرح بود، تعليم دين و معارف اسلامى مطرح بود، آشنايى با قرآن و معارف قرآن مطرح بود، دستگاه حكومت ، دستگاه اداره ى كشور، دستگاه زهد و تقوا وبى اعتنايى به زخارف دنيا و شهوات شخصى بود، و نتيجه اش آن حركت عظيمى شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنين وضعيتى ، شخصيتى مثل على بن ابيطالب ،عليه السلام ، مى شود خليفه ، كسى مثل حسين بن على ،عليه السلام ، مى شود شخصيت برجسته . معيارها در اينها، بيش از همه هست .
وقتى معيار خدا باشد، تقوا باشد، بى اعتنايى به دنيا باشد، مجاهدت در راه خداباشد،آدمهايى كه اين معيارها را دارند، در صحنه ى عمل مى آيند و سر رشته ى كارها رابه دست مى گيرند و جامعه ، جامعه ى اسلامى مى شود.
اما وقتى كه معيارهاى خدايى عوض شود، هر كس كه دنيا طلب تراست ، هر كس كه شهوتران تراست ، هر كس كه براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگ تراست ، هر كس كه با صدق و راستى بيگانه تر است ، سر كار مى آيد. آن وقت نتيجه اين مى شود كه امثال عمربن سعد و شمر و عبيدالله بن زياد مى شوند روسا، و مثل حسين بن على ،عليه السلام ، مى رود به مذبح ، و در كربلا به شهادت مى رسد،
اين ، يك حساب دودوتا چهارتاست ، بايد كسانى كه دلسوزند، نگذارند معيارهاى الهى در جامعه عوض شود. اگر معيار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه انسان با تقوايى مثل حسين بن على ،عليه السلام ، بايد خونش ريخته شود. اگر زرنگى و دست و پادارى در كار دنيا و پشت هم اندازى و دروغگويى و بى اعتنايى به ارزشهاى اسلامى ملاك قرار گرفت ، معلوم است كه كسى مثل يزيد بايد در رأس كار قرار گيرد، و كسى مثل عبيدالله شخص اول كشور عراق شود.
همه ى كار اسلام اين بود كه اين معيارهاى باطل را عوض كند. همه ى كار انقلاب ما هم اين بود كه در مقابل معيارهاى باطل و غلط مادى جهانى بايستد و آنها را عوض كند.(امام خامنه اى ، حديث ولايت 22/4/1371)