موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيتالله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"
دعوت عملى به نماز
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391امر به معروف و دعوت به سوى حقّ،
يكى از وظايف هر مسلمانى است
و نماز بهترين معروف و كار نيك است .
اين دعوت ، هم با زبان مى شود و هم با عمل .
اگر چهره هاى بارز در صف اوّل قرار گيرند، اگر مردم هنگام رفتن به مسجد لباس خوب و بوى خوش مصرف كنند و اگر نماز، ساده و سريع برگزار شود، اين خود يك تشويق عملى براى اقامه نماز است .
اگر مثل حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهم السّلام براى نمازگزاران خانه خدا را تطهير مى كنند، پس بايد بدانيم كه اگر شخصيّت هاى مهم ، مسئول اقامه نماز باشند در دعوت مردم بسيار مؤ ثّر است .
منبع:
- يكصد و چهارده نكته در باره نماز/حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 8
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391اصحاب خاص اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام ) در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند.
عظمت امثال عمار ياسر، به همين است. عظمت آن اصحاب خاص اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام) در همين است كه در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدد در جنگ صفين ، اين عظمت را ديده ام ؛ البته مخصوص جنگ صفين هم نيست . در بسيارى از آن جاهايى كه براى جمعى از مؤ منين ، نكته يى مورد اشتباه قرار مى گرفت ، آن كسى كه مى آمد و با بصيرت نافذ و با بيان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مى كرد، عمار ياسر بود. انسان در قضاياى متعدد اميرالمؤ منين از جمله در صفين نشان وجود اين مردِ روشنگرِ عظيم القدر را مى بيند.
جنگ صفين ماهها طول كشيد؛ جنگ عجيبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مى ديدند كه نماز مى خوانند، عبادت مى كنند، نماز جماعت و قرآن مى خوانند؛ حتّى قرآن سرنيزه مى برند! خيلى دل و جراءت مى خواست كه كسى روى اين افرادى كه نماز مى خوانند، شمشير بكشد.
در روايتى از امام صادق (عليه الصّلاة والسّلام ) نقل شده است كه اگر اميرالمؤ منين (ع ) با اهل قبله نمى جنگيد، تكليف اهل قبله ى بد و طغيانگر تا آخر معلوم نمى شد. اين على بن ابى طالب بود كه اين راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چه كار بايد كرد. بچه هاى ما، وقتى كه به بعضى از سنگرهاى جبهه ى مهاجم وارد مى شدند و آنها را اسير مى گرفتند، در سنگرهايشان مهر و تسبيح پيدا مى كردند! بله ، درست مثل همان كسانى كه مقابل اميرالمؤ منين (ع ) قرار داشتند و نماز هم مى خواندند و نتيجتا يك عده هم به شبهه مى افتادند. آن كسى كه سراغ اينها مى رفت ، عمار ياسر بود. اين ، هوشيارى و آگاهى است و كسى مثل عمار ياسر لازم است .
ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سى ام ماه مبارك رمضان )،1369/02/06
كاهش ازدواج يك فاجعه بزرگ اجتماعى
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391
كاهش ازدواج، و عدم تمايل جوانان به زندگى زناشويى و روى آوردن به زندگى غير طبيعى تجرّد، و يا صحيح تر چيزى كه اصلا نمى توان نام آن را زندگى گذارد، فاجعه بزرگى است براى جهان انسانيّت كه همراه ديگر آثار منفى زندگى ماشينى، دامنگير انسان قرن ما شده است.
كاهش ازدواج تنها از اين نظر فاجعه آور نيست كه به انقراض يا كمبود نسل، مى گرايد، تا گفته شود فعلا - و شايد تا چندين سال ديگر - فكر ما از اين جهت آسوده است، زيرا جهان انسانيّت با كمبود نفرات روبه رو نيست، بلكه شايد ازديّاد جمعيّت در حال حاضر مايه نگرانى باشد (البتّه در كشورهاى غير صنعتى، و نه صنعتى كه جمعيّت كاملا در آنها كنترل شده است)!
بلكه عيب اين موضوع بيشتر از اين نظر است كه افراد مجرّد در واقع از نظر احساس مسئوليّت اجتماعى بسيار عقب هستند، آنها تقريباً به هيچ جامعه اى تعلّق ندارند و به افرادى مى مانند كه در يك فضاى بيكران در حالت بىوزنى در ميان كرات سرگردان باشند!
آنها ممكن است با كمترين چيزى پيوند خود را از آب و خاك خود بريده، فوراً به نقطه ديگرى پرواز كنند، و يا در صورت ناراحتى با زندگى وداع گويند و از آن چشم بپوشند.
آمار انتحار و خودكشى ها به خوبى اين واقعيّت را روشن مى سازد زيرا طبق اين آمار (خودكشى) در ميان افراد مجرّد به درجات از افراد متأهّل بيشتر است.
فرار مغزها بيشتر در ميان افراد مجرّد كه هنوز پيوند زندگى زناشويى با اجتماع كشور خود برقرار نساخته اند ديده مى شود.
بسيارى از جنايتكاران يا مجرّدند يا يك نوع زندگى شبيه به تجرّد دارند. در حقيقت زندگى زناشويى، انسان را از اين كه تنها متعلّق به خودش باشد، و هر آن اراده كرد هر نوع تصميمى درباره خود و آينده خود بگيرد بيرون مى برد، و بر اثر احساس مسئوليّت در برابر جامعه كوچكى كه نامش «خانواده» است از هرگونه تصميم خطرناك و غلط باز مى دارد.
صفحات: 1· 2
شکر نعمت عامل رشد انسان است
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391به گزارش خبرگزاری حوزه، رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، در مراسم جلسه اخلاق که در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شد، درباره روند رشد انسان و نیازهای آن در مراحل مختلف زندگی، گفت: انسان در ابتدای تولد نیاز به شیر خوردن دارد که با رشد او نیازهای جدیدی به وجود می آید که برای برطرف کردن آنها تلاش میکند.
ایشان با بیان این که بسیاری از این نیازها قابل فهم نیستند، ولی بر اساس شواهد و قرائنی انسان به آن دست مییابد و قابل فهم میشود، افزود: خدا از طریق انبیاء و وحی کمک میکند که انسان نسبت به نیازهای اصلی خود که برای آن خلق شده است، آگاه شود، همچنین کتابهای آسمانی و اولیای الهی تلاش میکنند که انسان را به حقیقت انسانی آشنا کنند.
عضو خبرگان رهبری افزود: این وسایل به انسان کمک میکند که انسان بداند بعد کمالی او چه اندازه است و نباید به لهو و لعب دنیا سرگرم شود؛ انسان باید بداند که وسایل دنیوی ابزاری برای رسیدن به کمال میباشد.
ایشان با بیان این که هنگامی که انسان زیباییهای دستگاه خلقت را می بیند و نسبت به نظم آن آگاه میشود، در برابر خدا تعظیم میکند، ابراز داشت: اگر انسان در همان دوره شیرخوارگی باقی میماند و نیاز او به غذا خوردن نیز تا ابد ادامه مییافت، در آن صورت تنها هدف او از خلقت همین غذا خوردن بود، اما تمایل انسان به بینهایت دلیل فطری اثبات خداوند است چرا که خواسته نهایی او خداست.
آیتالله مصباح یزدی خاطرنشان کرد: زمانی که انسان بفهمد نیازهای مادی و کوچک دنیایی مقدمهای برای هدف نهایی اوست، به سعادت دست مییابد؛ انسان با رسیدن به هدف نهایی خود به لذتی دست مییابد که ذرهای قابل مقایسه با لذایذ دنیوی نیست.
ایشان ادامه داد: وقتی که انسان شایسته رسیدن به این درجه از کمال است، چرا باید خود را متوجه مسایلی کند که با مرگ او تمام میشود؟
عضو خبرگان رهبری در ادامه شکر نعمت را عاملی قوی برای رشد انسان دانسته و گفت: شکر نعمت از بهترین راههای ترقی و رسیدن به خداست؛ انسان زمانی شکر میکند که از نعمت استفاده کرده باشد و زمانی از آن استفاده میکند که به آن احساس نیاز داشته باشد.
رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در پایان افزود: انسان بر اساس نظم طبیعت هر روز با نیازهای جدیدی روبرو میشود که در راستای برطرف کردن آنها از نعمتها استفاده میکند و با شکر آن به مقاماتی که باید دست یابد، میرسد.
برترين جهاد
نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391
قال على (عليه السلام):
«لا فَضيلَةَ كَالْجِهادِ، وَ لا جِهادَ كَمُجاهَدَةِ الْهَوى»:
«هيچ فضيلتى همچون جهاد نيست، و هيچ جهادى همچون مبارزه با نفس نمى باشد»(1).
شرح و تفسير
امام (عليه السلام) طبق اين روايت جهاد را سرلوحه تمام فضايل مى شمرد; زيرا جهاد نسبت به تمام عبادت ها مشكلاتش فراوان تر و انجام آن سخت تر است و به مقتضى روايتى كه از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل شده، كه «اَفْضَلُ الاَْعْمالِ اَحْمَزُها; برترين اعمال مشكل ترين آن هاست»(2). هيچ فضيلتى به مرتبه و منزلت جهاد در راه خدا نمى رسد. و در ميان شاخه هاى مختلف جهاد، جهاد با نفس، از همه سخت تر و بدين جهت برتر است و لذا پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) آن را جهاد اكبر ناميد(3).
سؤال: مگر مى شود كسى با خودش بجنگد؟ مبارزه معمولا دو طرفى است، از يك سو خود انسان و از سوى ديگر شخص بيگانه، امّا اين كه انسان با خودش جهاد كند به چه معناست؟
پاسخ: وجود انسان از بخش هاى متعدّدى تشكيل يافته است، به تعبير ديگر انسان تك بُعدى نيست، بلكه ابعاد مختلفى دارد و اين ابعاد مختلف همه يك سو و يك جهت نيستند، لذا ممكن است بعضى از ابعاد وجودى انسان با بعضى ديگر، كه در تضّاد است، به مبارزه برخيزد; زيرا بُعد انسانى و ملكوتى با بُعد حيوانى همواره در ستيز است.
آرى هواى نفس، دشمنى درونى و هميشه بيدار است كه در خانه دل لانه گزيده و همه جا همراه انسان است و پيوسته او را وسوسه مى كند و به آلودگى ها دعوت مى نمايد، و تنها با ذكر و ياد خداوند و مراقبت دائم مى توان بر اين دشمن خطرناك و بى رحم پيروز شد، چرا كه دل آرام گيرد به ذكر خدا; (اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(4).
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 75، صفحه 165.
2. بحار الانوار، جلد 67، صفحه 191 و 237 و جلد 82، صفحه 332.
3. بحار الانوار، جلد 19، صفحه 182.
4. سوره رعد، آيه 28.
110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
نماز در جلو چشم مردم نه در خفا
نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391
امام حسين عليه السّلام روز دوّم محرم وارد كربلا و روز دهم شهيد شد. بنابراين مدّت اقامت حضرت هشت روز بود و مسافرى كه كمتر از ده روز بماند نمازش شكسته است .
نماز دو ركعتى دو دقيقه بيشتر طول نمى كشد، به خصوص در هنگام خطر، امام حسين عليه السّلام نيز روز عاشورا بارها به خيمه ها رفت و آمد داشت و مى توانست نماز ظهرش را در خيمه بخواند، ولى بنا داشت در معركه بخواند. دو نفر از يارانش جلو نماز حضرت ايستادند و سى تير را به جان خريدند، ولى نماز آشكارا برگزار شد نه در خيمه .
آرى ، به صحنه كشاندن نماز يك ارزش است. نبايد در هتل ها، شركت ها، پارك ها، فرودگاه ها، خيابان ها و رستوران ها، نمازخانه در گوشه باشد، بلكه بايد در بهترين مكان و در جلو چشم ديگران نماز اقامه شود، زيرا هر چه از جلوه دين كم شود، به جلوه فساد اضافه خواهد شد.
اگر كاسب ها اوّل وقت كنار مغازه خود اذان بگويند، مشتريان بد حجاب ، خودشان را جمع تر خواهند كرد.
منبع:
- يكصد و چهارده نكته در باره نماز/حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 7
نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391خصم ظالم باش !
… بشريت بعد از اميرالمؤ منين (ع ) و تا امروز بدبخت و روسياه شد به خاطر نگرفتن گريبان ظالم ها، اگر گريبان ظالم ها را دستمان با ايمان مى گرفت ، ظلم در دنيا اين قدر پيش نمى رفت ، بلكه برمى افتاد. اميرالمؤ منين (ع ) اين را مى خواهد ((خصم ظالم باش )) هركى در دنيا هر جا ظلم است و يك ظالمى هست تو اين جا كه هستى خصم او بدان . نمى گوييم كه برويد حتما خصومت خودت را نشان بده . هر وقت و هرجايى فرست دست داد خصم او باش . گريبان او را بگيرد. يك وقت نمى تواند انسان برود نزديك از راه دور مخاصمه مى كند با كسى . امروز ببينيد به خاطر عمل نكردن به همين يك كلمه وصيت اميرالمؤ منين (ع ) چه منجلابى است در دنيا.
چه بدبختى دارد بشريت ، چه مظلوميتى دارند ملت ها، به خصوص مسلمان ها. همين يك وصيت اميرالمؤ منين اگر عمل مى شد امروز بسيارى از اين ظلم ها و مصيبت ها ناشى از ظلم ها وجود نمى داشت و ((للمظلوم عونا)) هر جا مظلومى هست ، كمك او باش . نمى گويد طرفدار او باش ، نه ، مى گويد كمك كنيد او را هر چقدر مى توانيد.
خطبه نماز جمعه تهران،1372/12/13
علمى بودن ايدئولوژى شيعه
نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391با توجه به اين كه مديريت جامعه جز در يك زمان كوتاه پنج ساله عصر اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اختيار ائمه (عليهم السلام)قرار نگرفت، برنامه حكومت دينى بر اساس ديدگاه شيعى تا چه حدّ از قابليت عملى بودن برخوردار و پياده كردن آن در جامعه امكان پذير است؟
پاسخ:
تفكر شيعى يك تفكر منطقى است كه زمينه و امكان پياده شدن را در متن تعليمات خود داشته و دارد.
ديدگاه شيعه در مسأله امامت اين است كه پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)بايد زمامدار دينى و سياسى جامعه كسى باشد كه به تمام احكام و اصولى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آن ها را از جانب خدا به مردم آورده است داناتر باشد; كه بى ترديد در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) غير از على (عليه السلام)كسى اين ويژگى را نداشت، لذا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) او را به جانشينى خود برگزيد، سپس ساير ائمه شيعه را كه در كل دوازده نفرند به ترتيب براى مردم معرفى كرد و آن ها را به جانشينى خود منصوب نمود.
البته اين كار بخاطر نسبت سببى آن ها با پيامبر نبود بلكه ويژگى هاى معنوى و توانايى هاى علمى و… آن ها باعث شد كه خداوند از ميان مردم فقط آن ها را براى جانشينى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)برگزيند. چنانكه درباره جانشينان انبيا هم قرآن مى فرمايد:
(اِنّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبراهيمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَى العالَمينَ)(1).
«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد».
صفحات: 1· 2
بزرگ ترين گناهان
نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1391قال على (عليه السلام):
«جَهْلُ الْمَرْءِ بِعُيُوبِه مِنْ اَكْبَرِ ذُنُوبِه»:
«از بزرگ ترين گناهان، عدم آگاهى انسان به عيوب خويش است»(1).
شرح و تفسير
گناهانى كه انسان انجام مى دهد معمولا ريشه نفسانى دارد; يعنى خلق و خويى دارد كه سبب اين گناه مى شود. مثلا، شخصى كه غيبت مى كند چون خلق و خوى حسادت دارد مرتكب اين گناه بزرگ مى شود. يا كسى كه از مال حرام اجتناب نمى كند چون دنياپرست و حريص است و آرزوهاى طولانى دارد، وابسته به دنيا مى گردد. يا كسى كه ديگران را تحقير مى كند، چون متكبّر و خود برتربين است اين گناه كبيره را به راحتى انجام مى دهد. حال اگر انسان اين گناهان را بشناسد و ريشه هاى نفسانى آن را اصلاح كند، سرچشمه هاى گناه در وجود او خشكيده مى شود. امّا اگر به سرچشمه ها توجّهى نشود و فقط به قلع و قمع شاخه ها بپردازد، موفقيّتى به دست نمى آيد. با توجّه به اين مطلب روشن مى شود كه چرا عدم شناخت ريشه هاى نفسانى از بزرگ ترين گناهان است.
سؤال: چرا انسان به عيوب خويش توجّه نمى كند؟ چطور آدمى خارى كه در كف پاى ديگرى مى رود را متوجّه مى شود، امّا اگر شاخه درختى در چشمش فرو رود متوجّه نمى شود؟
پاسخ: انسان «حُبّ ذات» دارد; يعنى خودش را دوست مى دارد. حبّ ذات وقتى شديد باشد، انسان حاضر نيست نقصى را براى خود ببيند، بلكه معايب خويش را محاسن مى انگارد! مثل اين كه فردى كه حال و حوصله كار و فعاليّت هاى اقتصادى ندارد و انسان تنبلى است، خود را زاهد مى پندارد! يا آدم وقيح و فحّاش خويش را شجاع مى انگارد! گذشتن از حبّ ذات از مشكل ترين مشكلات مسايل اخلاقى مى باشد و آخرين گردنه سخت سلوك الى الله است كه در عرفان به آن «إنانيّت» مى گويند.
سؤال: براى مبارزه با اين مشكل چه كنيم؟
پاسخ: آن ها كه بتوانند خود را در معرض انتقاد قرار دهند و بدين وسيله عيوب خويش را بيابند خوشا به حالشان، و امّا كسانى كه به اين مرحله نرسيده اند خوب است حداقل دو كار را انجام دهند:
1ـ دوستان خوبى براى خويش انتخاب نمايند كه همچون آينه كاستى ها و عيوب آن ها را متذكّر شوند و مصداق «اَحَبُّ اِخْوانى اِلَىَّ مَنْ اَهْدى عُيُوبى اِلَىَّ»(2) شوند.
2ـ ببينند چه چيز را براى ديگران عيب مى دانند، سعى كنند خود مرتكب آن نگردند; در يك مثال ساده اگر نياز به كمك فورى همسايه پيدا كرد و او كمك نكرد و او را نكوهش نمود، مواظب باشد اگر همسايه اى دست نياز به سوى او دراز كرد به كمكش بشتابد.
پروردگارا! ما را در مبارزه با «إنانيّت» و «حبّ ذات افراطى» موفّق بدار.
پی نوشت:
1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.
2. بحارالانوار، جلد 71، صفحه 282.
110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی
خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 6
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1391بنده غير خودت نباش
… اين آقاى ((جرج جرداق ))، نويسنده ى كتاب نامدار ((صوت العداله )) كه درباره ى اميرالمؤ منين است بين دو جمله يى كه يكى از اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام ) صادر شده است ، يكى هم از جناب عمر خليفه ى دوم مقايسه يى مى كند. يك وقت چند نفر از استانداران يا ولات زمان جناب عمر پيش ايشان آمده بودند، و چون گزارشى عليه آنها آمده بود، خليفه را خشمگين كرده بود. خليفه خطاب به آنها جمله ى ماندگارى را گفته است : ((استعبدتم الناس و قد خلقهم اللّه احرارا؟))؛ مردم را به بردگى گرفته ايد؛ در حالى كه خدا مردم را آزاد آفريده است ؟ جمله ى ديگرى اميرالمؤ منين فرموده است كه در نهج البلاغه آمده است ، و آن اين است : ((لاتكن عبد غيرك وقد خلقك اللّه حرا))؛ بنده ى غيرخودت مباش ؛ خدا تو را آزاد آفريده است . ((جرج جرداق )) بين اين دو جمله مقايسه مى كند و مى گويد جمله ى اميرالمؤ منين به مراتب برتر از جمله ى عمر است ؛ زيرا عمر به كسانى اين خطاب را مى كرد كه آزادى و حريت ، در دست آنها هيچ تضمينى نداشت ؛ چون خود آنها كسانى بودند كه عمر مى گفت : ((استعبدتم الناس ))؛ مردم را به بردگى گرفته ايد. مردم را به بردگى گرفته ايد؛ حالا به آنها آزادى بدهيد. اين يك طور حرف زدن است ؛ يك طور ديگر آن است كه اميرالمؤ منين به خود آن مردم خطاب مى كند و در حقيقت ضمانت اجرا را در خود كلام مى آورد: ((لاتكن عبد غيرك و قد خلقك اللّه حرا))؛ بنده ى غير خودت مباش ، خدا تو را آزاد آفريده است .
مراسم فارغ التحصيلى تربيت مدرس،77/06/12
رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح