موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

بین ١٢٤ هزار پیامبر و ١٤ معصوم تنها یک نفر زن است. چرا؟

نوشته شده توسطرحیمی 17ام شهریور, 1392

چرا در بین پیامبران، زن وجود ندارد؟!
پاسخگو: حضرت آیت‌الله العظمی جوادی‌ آملی

این طور نیست که فقط یک زن معصومه داشته باشیم آن هم وجود زهرای مرضیه ‏سلام اللّه علیها باشد. ما دلیلی بر عدم عصمت بعضی از زن‌های دیگر نظیر «حضرت زینب کبری» و «‏حضرت فاطمه معصومه» سلام اللّه علیهما نداریم.

اما این‌که ١٢٤ هزار پیامبر همه مرد ‏هستند برای این است که نبوّت و رسالت، کارهای اجرایی دارد و خصوصیات بدنی و ‏جسمی مردها به گونه‌ای است که کارهای اجرایی وظیفه مردهاست. از طرف دیگر ‏پشتوانه نبوت و رسالت، مقام ولایت است. کمال انسان در آن است که بشود ولی اللّه ‏و این مقام اختصاصی به مرد یا زن ندارد. زنان بزرگی نظیر آسیه، مریم، حضرت زهرا، ‏زینب کبری و حضرت معصومه در عالم بوده‌اند و این‌ها هرکدام با حفظ مرتبه و درجه ‏خاص خود می‌توانند به ولایت رسیده باشند.

نبوت و رسالت امر اجرایی است، این‌که ‏زنی پیامبر نشده است برای این است که زن باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد، در ‏جنگ و صلح فرماندهی جنگ را به عهده بگیرد. این کار اجرایی برای زنان دشوار است ‏این‌چنین نیست که اگر پیامبران همه از جنس مرد بودند معنایش این است که کمال ‏معنوی مخصوص مرد است، بلکه کمال معنوی مربوط به ولایت است و در ولایت الهی ‏بین زن و مرد تفاوتی نیست، زن و مرد هر دو می‌توانند ولی اللّه بشوند.‏

منبع:http://www.abna.ir

پیام رهبر معظم انقلاب به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز:

نوشته شده توسطرحیمی 13ام شهریور, 1392

صاحبان اندیشه، دارندگان رسانه‌ها و منبرها و مسئولان دستگاه‌ها وظیفه خود در ترویج نماز را ادا کنند.

به گزارش  پايگاه اطلاع‌رساني دفتر آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيام به بيست و دومین اجلاس سراسري نماز، کیفیت بخشیدن به نماز و ترویج و همگانی کردن آن را در صدر وظایف مؤمنان خواندند و تأکید کردند:

صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانه‌ها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری و مسئولان دستگاهها نیز متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفه‌ی بزرگ را ادا کنند.

متن پیام رهبر انقلاب که صبح امروز (چهارشنبه) در اجلاس سراسری نماز از سوی حجت الاسلام و المسلمین میرعمادی نماینده ولی فقیه در استان لرستان قرائت شد، به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن کریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامه‌ی نماز را نام برده است:

الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاة…

این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی کردن آن.

کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ “میعاد ملاقات با خدا” بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.

و ترویج نماز، هر حرکت و تلاشی است که در راه همگانی کردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان کردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.

صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانه‌ها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یک متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفه‌ی بزرگ را ادا کنند.

کمبود مسجد در شهر و شهرک و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراکز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در کتابهای درسی؛ نپرداختن به پاکیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر کمبود دیگری از این قبیل‌ ها، نقاط ضعفی است که باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانه‌ی ایمان صاحبان تمکّن یعنی اقامه‌ی نماز، در جامعه‌ی اسلامی ما روز بروز نمایان‌تر گردد. انشاء الله

والسلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنه‌ای
11/ شهریور / 1392

مسجد امام خمینی (ره) بروجرد

بازپرسي در قيامت !!!

نوشته شده توسطرحیمی 12ام شهریور, 1392

 

 

حضرت امام رضا«سلا‌م‌الله‌عليه» از قول پيامبراکرم«صلي‌الله‌عليه وآله وسلّم» نقل فرمودند:

 

«إِذَا کَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت»[1]

 در قيامت قبل از آن که کسي وارد حساب و کتاب شود، راجع به چهار چيز از او بازپرسي مي‌شود. اگر بتواند پاسخ قانع کننده‌اي ارائه بدهد، به جلو مي‌رود و انشاءالله مورد شفاعت اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» واقع مي‌شود. اما اگر قادر به پاسخ‌گويي سؤالات اين بازپرسي نباشد، قيامت سختي خواهد داشت.

 

 سؤال از چگونگي گذران عمر و جواني

 بيش از نود درصد مردم عمر خويش را تلف مي‌کنند. از اين عمر بسيار مي‌شود استفاده کرد تا جايي که اگر کسي در راه مستقيم بيفتد و از عمر خويش به خوبي بهره‌برداري کند، مي‌تواند به مقام عنداللّهي برسد. مقامي که بهشت و نعمت‌هاي آن در مقابل او کوچک و ناچيز است. به چنين کسي خطاب مي‌شود:

 

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»[2]

 به واسطۀ عمر به جايي مي‌رسد که خداوند متعال به او مي‌گويد: «بيابيا پيش خود من بيا».

 اما بسياري از مردم عمر خويش را هدر مي‌دهند و شقاوت‌مند مي‌شوند. هنگامي که به جهنّم مي‌افتند، درمي‌يابند که چه بهره‌اي مي‌توانسته‌اند از عمر خويش ببرند و نبرده‌اند. از اين‌رو ناله و فرياد آنان بلند مي‌شود و افسوس مي‌خورند. قرآن کريم مي‌فرمايد:

 «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير»[3]

 در جهنّم مي‌سوزند و التماس مي‌کنند که به دنيا بازگردانده شوند ولي التماس آنان ديگر نتيجه‌اي ندارد و ياوري پيدا نمي‌کنند.

 اگر براي ضرورت استفاده از عمر، فقط همين يک آيه را داشتيم، بس بود که بگوييم: عمر بسيار ارزشمند است. ارزش و منزلت عمر، به هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست. حتي اين‌که مشهور است مي‌گويند: «عمر طلا است»، جسارت به عمر است و از ارزش عمر مي‌کاهد.

 لذا از همه به خصوص نسل عزيز جوان تقاضا دارم که به عمر خويش اهميّت دهيد. علّامۀمجلسي«ره» شصت و چهار سال عمر کرده است.

ولي در اين شصت و چهار سال که حدود سي سال آن براي تحقيق و مطالعه مفيد است، خدمات فراوان و ارزشمندي ارائه کرده است. در حالي‌که ايشان بنابر مصالح زمان خويش، مجبور بوده است با دربار صفويّه نيز ارتباط داشته باشد و بخشي از وقت خويش را در اين ارتباط صرف کند.

نظير علّامۀ مجلسي در بين علما و مراجع تقليد، فراوان وجود دارد. فصل مشترک سيرۀ همۀ آن بزرگواران اين است که از دقايق و لحظات عمر خويش، بهترين بهره‌برداري را کرده‌اند. نسل کنوني بايد پاسخ قانع کننده‌اي در خصوص سؤالي که راجع به اتلاف عمر از آنان مي‌شود، ارائه کنند وگرنه در قيامت گرفتار مي‌شوند.

بسياري از مردم دچار روزمرّگي هستند. برنامۀ زندگي روزانۀ آنان فقط خوردن و خوابيدن و ارضاي غرايز است. بدتر از آن، سرگرم شدن به فيلم‌ها و موسيقي‌هايي که اگر حرام نباشد، دست‌کم بيهوده است. چند ساعت يک خانواده صرف ديدن يک فيلم مي‌شود، اما به فکر خواندن نماز شب نيستند. براي شيعيان ننگ است که نماز شب نخوانند، اما متأسّفانه اهميّت لازم به نوافل و نماز شب و ارتباط با خداي متعال داده نمي‌شود.

صفحات: 1· 2

هويت شرق نشينان و گستره تهاجم فرهنگى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392

سخن امام راحل(قدس سره) درباره مبارزه با تهاجم فرهنگى
«اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد، بپاخيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات سالم مجتمع شويد و دست خيانت ابر قدرتها را، از ممالك خود و خزائن سرشار آن، كوتاه كنيد و مجد اسلامى را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد، كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و برروشنفكران غربزده و شرق زده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجير شده بلايى بر سر ملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين، تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تاكنون گذشته است. امروز زمانى است، كه ملتها بايد چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آنان را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب، نجات دهند كه امروز، روز حركت ملتهاست»1.

در باب تهاجم فرهنگى، سخن، بسيار گفته شده است و در بيان اهميت و حساسيت اين پديده قرن، و نوع برخورد با آن، گفته ها و نظريه هاى مختلفى ابراز شده كه هر يك، اغلب ناظر به بعدى از ابعاد فرهنگ است و بنابر اين كه در آنها به كداميك از عناصر تشكيل دهنده فرهنگ اصالت داده شده باشد و به ميزان ارزشيابى آن عنصر، با يكديگر متفاوتند.
آنچه در اين تهاجم، مورد توجه و تأكيد انديشمندان مسلمان و مسؤولان دلسوز جامعه قرار گرفته، اساسى ترين عنصر فرهنگ ما، همانا معارف و ارزشهاى دينى مى باشد كه به شدت، هدف هجوم دشمنان ما واقع شده است.
در جهان معاصر، هويت و شخصيت حقيقى ما شرقيان، در پرتو فرهنگ آسمانى مان رقم مى خورد، بدان معنا كه در آن سوى كره زمين ـ اگر چه نمى توان به سخن دشمن زياد خوشبين بود، اما به هر منظورى كه باشد ـ شناسنامه ما را، با مباحث عرفانى و معارف الهى ترسيم مى كنند.
امروز، اگر غرب با تكنولوژى پيشرفته اش شناخته مى شود، شرق نيز با معنويت و انسانيت، اخلاق و عاطفه، و با فلسفه و حكمت و ايدئولوژى متافيزيكى اش هويت مى يابد. و اين همان چيزى است كه به ذائقه دشمنان ما تلخ مى آيد و قرنها است كه در برابر آن صف آرايى كرده اند.
استعمار فرهنگى براى قطع ريشه هاى اعتقادى، در كشورهاى اسلامى مبارزه مى كند كه اين مبارزه، مقدمه اى براى از ميان بردن تفكر و بينش توحيدى در تمامى جهان است.
اگر چه مساله تهاجم در كشورما، از مدتها قبل مطرح بوده است، اما پس از پيروزى انقلاب اسلامى و نفوذ فرهنگ پوياى اسلام در عرصه هاى بين المللى، نمودى تازه يافته است و استكبار جهانى با سرمايه گزارى هاى وسيعى تلاش مى كند تا حركت انقلاب و نفوذ فرهنگ اسلامى را متوقف سازد و نه تنها راه صدور آن را به كشورهاى ديگر سد كند، بلكه تا آنجا كه مى تواند، فرهنگ ماترياليستى و مبتذل خود را به صورتى گسترده تر، به كشورهاى اسلامى و شرقى، خصوصاً به كشور ما وارد كند و اين همان «تهاجم فرهنگى» است كه امروزه درباره آن سخن مى گوييم.
از آنجا كه هر پديده اى داراى ويژگيها و جنبه هاى خاصى است كه شناخت صحيح آن، ارتباط مستقيم و وابستگى تامى به تشخيص آن ويژگيها دارد، از اينرو، پيش از ورود در گستره بحث تهاجم فرهنگى نيز لازم است كه ابعاد آن را به خوبى بشناسيم و عناصرش را با دقت تجزيه و بررسى كنيم. بديهى است كه لازمه مقابله با هجوم دشمن، آگاهى و احاطه به ابعاد آن است؛ پس بايد ابتدا دشمن و ماهيت او را بشناسيم و انگيزه و هدف او را بدانيم، پس از آن، زمان حمله و ناحيه نفوذ و عوامل داخلى او، و نيز ابزار و تجهيزات و شيوه ها و تاكتيك هايى را كه در اين حمله بكار خواهد برد، شناسايى كنيم. سپس با دقت، نيروهاى خودى و راههاى مقابله با تهاجم دشمن را مورد بررسى قرار دهيم. در اين صورت مى توانيم اميدوار باشيم كه در اثر احاطه بر همه جوانب مبارزه، فريب دشمن را نخواهيم خورد و به پيروزى در برابر او دست خواهيم يافت. اكنون در بحث «تهاجم فرهنگى» نيز نخست بايد منظور از «فرهنگ» و معناى «تهاجم» روشن گردد. پس از آن، وجود چنين تهاجمى به جامعه اسلامى امروز ما نفياً و اثباتاً بررسى شود. سپس جريان و يا گروههاى مهاجم، زمان تهاجم و همچنين هدف، انگيزه و شيوه هاى آنان مورد شناسايى قرار گيرد.
در اين بحث، لازم است كه رابطه ميان فرهنگ و تكنولوژى نيز مورد بررسى واقع شود و روشن گردد كه آيا با توجه به ضرورتهاى زمان، اصولا مقابله با تهاجم فرهنگى امكان پذير است؟ و همچنين روشن شود كه تفاوت ميان ترويج فرهنگ و جذب آن با تحميل و تهاجم فرهنگى چيست و آيا ترويج يك فرهنگ نيز در همه حال، امرى نامطلوب و ناپسند است؟

صفحات: 1· 2

پيروى از اهل بيت(عليهم السلام) ، راه رسيدن به عرفان حقيقى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392

هرچه شيئى نفيس تر و باارزش تر باشد، دشمن بيش ترى دارد. هر قدر كالايى گران بهاتر باشد، نوع تقلّبى و غير واقعى آن بيش تر ساخته مى‌شود؛ مثلا، الماس چون سنگى قيمتى است، زياد سعى مى‌كنند تا سنگ‌هاى ديگرى را مانند آن درست كنند و به جاى الماس بفروشند. اين مسأله به دليل كمياب بودن كالاى اصلى از يك سو و ارزش مند بودن آن از سوى ديگر است. عرفان و سير و سلوك واقعى راهى است دشوار و صعب الوصول كه پيمودن آن نياز به اخلاص كامل، استقامت و پشتكار دارد. گذشته از اين، هركس به قدر همت و ظرفيت خويش مى‌تواند مراحلى از آن را بپيمايد. ممكن است در ميان ميليون‌ها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عاليه آن دست پيدا كنند. به دليل محبوبيت اين كالا و پرمشترى بودنش، زيادند افرادى كه نوع بدلى و تقلّبى آن را عرضه مى‌كنند. متأسفانه امروز بازار عرفان‌هاى تقلّبى در دنيا رواج زيادى دارد، و اين خلاف انتظار نيست. اكنون در اين ميان، چه بايد بكنيم تا اين نياز فطريمان را اشباع كنيم و در رسيدن به كمال نهايى خود كامياب باشيم؟

به نظر ما تنها راه براى رسيدن به اين مهم شناخت هرچه بهتر و بيش تر اهل بيت(عليهم السلام) و مكتب و روش آنان و محك زدن ساير چيزها با آن است. هر معرفتى كه عرضه مى‌شود و هر دستورالعملى كه ارايه مى‌گردد، بايد با معارف و دستورات آنان بسنجيم؛ اگر متناسب با آنها بود حقيقى است، وگرنه بدلى و از نوع غير واقعى است. با اين محك، مى‌توانيم بفهميم در ميان روش‌هايى كه براى سير و سلوك و تكامل انسان عرضه مى‌شود، كدام يك سالم تر و مفيدتر است.

يكى از رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد، وصيت امام صادق(عليه السلام) به يكى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است كه مقامات والايى در معنويات و معارف داشته است. در اين وصيت، حضرت ابتدا هشدار مى‌دهند و متذكر مى‌شوند، كسانى كه در مسير صحيحى قرار مى‌گيرند و مى‌خواهند راه درست خداشناسى را طى كنند، بايد توجّه داشته باشند كه خطرات بسيارى در پيش رويشان وجود دارد. طرح اين نكته از سوى امام صادق(عليه السلام) در ابتداى اين روايت براى توجه دادن به اين نكته است كه گرچه بحمداللّه، خداوند ايمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در ميان تمام اديان آسمانى، كامل ترين آنها، يعنى اسلام را پذيرفته ايم؛ هم چنين در ميان مذاهب منسوب به اسلام نيز مذهب اهل بيت(عليهم السلام) را انتخاب كرده ايم و ظاهراً راه خود را يافته ايم و هيچ مشكلى نداريم، اما از يك نكته نبايد غفلت كنيم.

بزرگ ترين خطر تهديد كننده سالك

راحت طلبى و تنبلى هميشه در انسان وجود دارد. همين موجب مى‌شود انسان وقتى به جايى مى‌رسد تصور كند ديگر مشكلى ندارد و كار تمام است، در حالى كه اگر خوب بينديشد، مى‌بينيد كه تازه اول مشكل است. هر قدر انسان در نردبان تكامل بالاتر مى‌رود، سقوطش خطرناك تر مى‌شود. كوه بزرگى را تصور كنيد كه عده‌اى قصد دارند به قلّه آن صعود كنند. كسانى كه در دامن كوه سير مى‌كنند، خطر چندانى تهديدشان نمى‌كند. آنها كه كمى بالاترند، اگر بلغزند، ممكن است فقط يكى دو متر سقوط كنند، ولى بالاخره جان سالم به در مى‌برند. اما آنها كه تا نزديكى قلّه بالا رفته اند، اگر سقوط كنند، به هيچ وجه نجات نخواهند يافت.

وضعيت ما در مسير تكامل نيز به همين ترتيب است. درست است كه بسيارى از مراحل كمال را طى كرده ايم و راه درازى را پيموده ايم، و اگر ادامه دهيم به مقصد مى‌رسيم، ولى در چنين مرحله‌اى اگر در بين راه سقوط كنيم، خطر هلاكتمان قطعى است.

شيطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده كه  «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/82)گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»، سعى و تلاش او بر اين است كه انسان‌ها را از مسير حق منحرف كند. هر قدر انسان در راه صحيح پيش تر برود، شيطان بيش تر تلاش مى‌كند تا او را منحرف سازد. شيطان با كسانى كه از ابتدا قدم در اين راه نگذاشته اند، كارى ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نيست شيطان آنها را منحرف كند. به محض آن كه كسى يك قدم در راه صحيح برمى‌دارد، شيطان متوجه او مى‌شود و سعى مى‌كند تا از همان ابتدا او را منحرف نمايد. اگر دو قدم به پيش رفت، تلاش شيطان مضاعف مى‌شود. هر قدر در اين راه جلوتر برود، شيطان سعى بيش ترى براى گمراهى او مى‌نمايد.

بنابراين ما كه راه حق را شناخته ايم و در بين اديان و مذاهب، صحيح ترين آنها را انتخاب كرده ايم، شيطان دشمنى بيش ترى با ما دارد و نيروهايش را صرف مى‌كند تا منحرفمان سازد. پس بايد توجه داشته باشيم كه دچار لغزش نشويم و در مبارزه با شيطان كاملا حواسمان را جمع كنيم. به هدايت فعلى خودمان هم نبايد مغرور باشيم؛ زيرا از عاقبت كار خود خبر نداريم. بايد نسبت به آينده بيم ناك باشيم؛ چون شيطان تمام نيروهايش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد كرد. اين اولين نكته‌اى است كه در اين حديث بر آن تكيه شده است. البته چون مخاطب امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خاص آن حضرت بوده، نيازى نبوده به تفصيل اين مطالب را ذكر كنند؛ فرموده اند:

يا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابليسُ حبائِلَهُ في دارِ الغرورِ؛‌اى عبداللّه، شيطان در اين عالم فريب كارى، دام‌هاى خود را گسترده است. فما يَقْصُدُ فيها اِلاّ اولياءَنا؛ از اين كار هم هيچ مقصودى ندارد، جز آن كه دوستان ما را به دام بيندازد. به عبارت ديگر، هدف اصلى شيطان به دام انداختن دوستان ما است.

منبع: پندهای امام صادق علیه السلام به ره جویان صادق/آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

درمان جامعه ما جز با«اخلاق»ممکن نیست!

نوشته شده توسطرحیمی 2ام شهریور, 1392

تنها درمان جامعه كنوني, اخلاق است ولو انسان كافر باشد همان بيان نوراني سيدالشهداء فرمود:

«إن لَم يَكُن لَكُم دين وَكُنتُم لاتَخافونَ المَعاد فَكونوا أَحرارا فى دُنياكُم»

اينكه گفته شد اخلاق و اديان با اينكه كسي خدا را قبول ندارد قيامت را قبول ندارد ولي يك حرف مياني را مي‌شود زد و آن اخلاق است.

اينكه مي‌گويند قرآن كتاب جهان‌شمول است نه معنايش اين است كه شما اگر همه‌تان مسلمان بشويد من برنامه دارم نه, مسلمان باشي برنامه دارم, مسيحي باشي برنامه دارم, بت‌پرست باشي برنامه دارم, ملحد هم باشي برنامه دارم.


جمعی از اعضای کمیته علمی و اجرایی همایش بین المللی «اخلاق و ادیان» در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیت الله جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند.

حضرت آیت الله جوادی آملی در این دیدار با بیان اینکه تحرير محلّ نزاع سهم تعيين‌كننده‌اي در تبیین مسائل دارد، گفت: بسياري از مسائل با تشخيص صحيح صورت مسئله حل مي‌شود و بسياري از مغالطات در اثر خفاي صورت مسئله بوجود می آید، اينكه مي‌بينيم يك رياضيدان، يك فيلسوف يا يك فقيه ماهر يك مطلب را از چند راه حل مي‌كند، براي اينكه آن موضوع را خوب تشخيص داد، محمول را خوب تشخيص داد، نسبت را خوب تشخيص داد اگر صورت مسئله خوب روشن بشود اين موجود يك تافته جدابافته نيست.

ايشان با تبیین مرز اخلاق با فقه و عرفان تاکید کرد : ما يك اخلاق داريم يك فقه داريم يك عرفان داريم كاملاً مرزها جداست هرگز اخلاق را با فقه, هرگز اخلاق را با عرفان نمي‌شود يكجا جمع كرد فقه يك بايد و نبايد است همانطور که مرحوم شيخ انصاري در مسئله غيبت مي‌گويد كار فقيه اين است كه بگويد غيبت حرام است موارد استثنايش را هم بگويد اما چطور مي‌شود آدم غيبت مي‌كند آن عُقده رواني‌اش چيست از كجا باعث مي‌شود غيبت بكند خطر غيبت چيست فساد غيبت در جامعه چيست چطور ما اين فساد دروني را درمان كنيم اينها فنّ اخلاق است فنّ فقه نيست.
ايشان ادامه داد: مرز اخلاق و عرفان نيز كاملاً از هم جداست، اخلاق در جهاد اوسط است، عرفان در جهاد اكبر است، جهاد اوسط اين است كه آدم, آدم خوبي بشود بهشتي بشود باتقوا و عادل شود، همه واجب‌ها را انجام بدهد همه محرّمات را ترك بكند مستحبات را انجام بدهد متخلّق هم است اما تازه اين نردبان است براي عرفان, عرفان اين نيست كه آدم, آدم خوبي بشود عرفان اين است كه آدم ببيند خدا چيست بهشت كجاست جهنم كجاست, بهشت رفتن كار متخلّقين است بهشت ديدن كار عرفاست جهنم نرفتن كار متخلّقين است جهنم را ديدن كار عرفاست.

ایشان مشکل جامعه امروز را اخلاقی دانست و تصریح کرد: تنها درمان جامعه كنوني, اخلاق است ولو انسان كافر باشد همان بيان نوراني سيدالشهداء فرمود: «إن لَم يَكُن لَكُم دين وَكُنتُم لاتَخافونَ المَعاد فَكونوا أَحرارا فى دُنياكُم» اينكه گفته شد اخلاق و اديان با اينكه كسي خدا را قبول ندارد قيامت را قبول ندارد ولي يك حرف مياني را مي‌شود زد و آن اخلاق است. اينكه مي‌گويند قرآن كتاب جهان‌شمول است نه معنايش اين است كه شما اگر همه‌تان مسلمان بشويد من برنامه دارم نه, مسلمان باشي برنامه دارم, مسيحي باشي برنامه دارم, بت‌پرست باشي برنامه دارم, ملحد هم باشي برنامه دارم.
آيت الله جوادی آملی با اشاره به آيه هشتم سوره ممتحنه «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ» گفت: بالأخره ما يك مشرك داريم يك ملحد داريم يك اهل كتاب, فرمود هيچ چيز را قبول نداشته باشي نداشته باش ولي يك چيز قابل مشترك ما داريم، اخلاق اين است. اخلاق و اديان معنايش اين نيست كه آنها كه خدا و قيامت و بهشت و جهنم را قبول دارند آنها فقط داراي اخلاق‌اند نه, قرآن مي‌گويد اگر خدا را هم قبول نداري و قيامت را قبول نداري هيچ ديني هم قبول نداري يك زبان مشتركي به نام فطرت ما داريم، بالأخره بشر بايد با هم زندگي كنند اين زندگي مسالمت‌آميز يك زبان مشترك مي‌خواهد زبان مشترك همان زبان فطرت است اخلاق و اديان اين است.

منبع:اسلام باب

راز نجات در توسل به قرآن

نوشته شده توسطرحیمی 2ام شهریور, 1392

حاج شيخ محمّد ابراهيم رياحى درباره آية الله كوهستانى مى گويد:

به محضرش تشرف حاصل كرديم. ايشان بيمار بودند (و مدّتى بعد بر اثر آن، رحلت نمودند.) تا موقع نماز شد، با آن جسم ناتوان به نماز ايستاد. آن قدر نماز را با خضوع و طمأنينه خواند و سجده هايشان به قدرى طولانى بود كه با وجود آن كه ماجوان بوديم، برايمان مشكل بود. در هر حال، نماز را خوانديم و از ايشان تقاضاى گفتارى كرديم كه به آن عمل كنيم، فرمود:

«توجهتان به قرآن باشد كه اين روزها قرآن خيلى غريب است.»

اين سخن را آن چنان با سوز دل بيان كردند كه ما به گريه افتاديم و چون با اصرار تقاضاى دستورالعملى كرديم، فرموند:

«ذكرى را برايتان مى گويم كه اگر به آن عمل كنيد، هر حاجتى داشته باشيد به آن مى رسيد و آن چنين است: تا 40 روز، هر روز 12 بار «انّا انزلناه» را بخوانيد. بعد از آن، حاجت شما برآورده مى شود. ان شاء الله.»

 

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام

دانلود کتاب قهرمان توحید(مخصوص کامپیوتر و موبایل)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام شهریور, 1392

در میان تاریخ انبیا که قرآن مجید به آن پرداخته، فرازهایى است که درخشندگى خاصّى دارد، و سراسر آموزنده و پرمایه و عبرت انگیز است; به عنوان نمونه مى توان به تاریخ حضرت نوح(علیه السلام)، و سرگذشت قهرمان توحید حضرت ابراهیم(علیه السلام)، و زندگى پرفراز و نشیب حضرت موسى(علیه السلام)، و داستان تولّد اعجازآمیز و حوادث پس از ولادت حضرت عیسى(علیه السلام)، و تاریخ اسلام اشاره کرد.

 

در این کتاب قصد تاریخ زندگانى حضرت ابراهیم بت شکن(علیه السلام) را مرور می شود، که هم قدرت نمایى پروردگار در آن به عیان دیده مى شود، و هم درس هاى توحید در آن موج مى زند، و هم ما را به یاد جهان آخرت مى اندازد، و هم به سوى مبحث مهمّ امامت رهنمون مى گردد، و هم فلسفه اعمال و مناسک حج را براى ما روشن مى سازد.
مسائل مربوط به زندگى حضرت ابراهیم(علیه السلام) فراوان است، که با استفاده از قرآن مجید و روایات اسلامى و تواریخ معتبر، در این کتاب پیرامون چهارده موضوع، در چهارده فصل بحث خواهیم می گردد:

 1. ولادت حضرت ابراهیم(علیه السلام) و دوران کودکى.

 2. دوران جوانى حضرت ابراهیم(علیه السلام) و ایمان قوى به خداوند.

 3. گفتگوهاى آن حضرت با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشیدپرستان.

 4. گفتگوى آن حضرت با عمویش آزر، درباره بت پرستى.

 5. گفتگوهاى آن حضرت با نمرود، سلطان و حاکم آن دوران.

 6. داستان بت شکنى آن حضرت و به آتش افکندن وى.

 7. هجرت ابراهیم(علیه السلام) از سرزمین بابل به سوى مصر و مکّه.

 8. معاد و جهان پس از مرگ.

 9. بناى خانه کعبه.

 10. ابراهیم(علیه السلام) و ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام).

 11. مناسک حج.

 12. امامت ابراهیم(علیه السلام).

 13. شخصیّت ممتاز ابراهیم(علیه السلام).

 14. آخرین برگ زندگى ابراهیم(علیه السلام).

 محورهاى چهارده گانه فوق عمده ترین مسائل مربوط به زندگانى این پیامبر بزرگ خداوند است که بحث و بررسى دقیق آن، هم زوایاى مختلف زندگى آن حضرت را روشن ساخته، و ما را با آن آشنا مى کند، و هم درس هاى عبرت و نکات آموزنده فراوان، و مطالب اعتقادى و علمى و اجتماعى و کلامى و مدیریّتى مهمّى را در اختیار ما قرار خواهد داد.

 

 دانلود کتاب قهرمان توحید نسخه موبایل

 دانلود کتاب قهرمان توحید نسخه کامپیوتر

دانلود کتاب قهرمان توحید نسخه pdf

 

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی

حقیقت ذکر

نوشته شده توسطرحیمی 31ام مرداد, 1392

حقيقت ذكر در درون انسان و در قلب او عينيت مى يابد و ذكر لفظى تنها نمود خارجى همان حقيقت درونى است كه مى گذرد.

ذكر خدا تنها تكرار كلمات نيست بدون آن كه آن كوچك ترين نقش و تاءثيرى در زندگى انسان داشته باشد، و بدون اين كه گوينده به معنا و مفهوم والاى آنها توجه كند. چگونه ممكن است به ياد دوستى باشيم و در همان حال عملا با او دشمنى بورزيم ؟! چگونه ممكن است ذكر خدا با اعمالى كه در حقيقت ذكر لفظى تلقى مى شود، اما توجه به حقيقت ذكر و استعمالات آن در روايات و آيات ، ما را به اين نكته رهنمون مى سازد كه معناى حقيقى ذكر، همان توجه درونى و قلبى است و اساسا به ياد كسى بودن ، از مقوله لفظ نيست .

اطلاق ذكر بر ذكر لفظى ، در واقع از آن رو است كه لفظ كاشف از معنا و حكايت گر چيزى است كه در دل مى گذرد. وجود علاقه دال و مدلول بين لفظ و معنا موجب شده كه مجازا بر ذكر لفظى نيز ذكر اطلاق گردد.البته بر اثر كثرت استعمال ، اين اطلاق و استعمال جنبه حقيقت يافته و ديگر نيازمند قرينه نيست و بر اين اساس ، ما حقيقتا ذكر را به دو نحو استعمال مى كنيم :

يكى به معناى ياد كردن زبانى بدون هيچ مرتبه اى از توجه قلبى ميسور نيست زيرا كسى كه مى خواهد ذكرى بگويد - مثلا ذكر لا حول و لا قوة الا بالله يا سبحان الله و الحمدالله بايد در آغاز توجهى هر چند اندك به خداوند و تكليف و ثواب و عقاب الهى داشته باشد، تا انگيزه انجام آن رفتار مستحبى در او ايجاد مى گردد.

البته ذكر لفظى تنها در صورتى ارزش مطلوب را خواهد داشت كه برخاسته از دل يا راهى براى رسيدن به ذكر قلبى باشد و در اين صورت است كه در عمل نيز مؤ ثر خواهد بود. كسى كه سعى مى كند به ياد خدا باشد، طبعا در عمل نيز با ديگران متفاوت خواهد بود امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:

من اءشد ما فرض الله على خلقه ذكر الله كثيرا. ثم قال : لا اءعنى سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر، و ان كان منه ، و لكن ذكر الله عند ما اءحل و حرم ، فان كان طاعة عمل بها و ان كان معصية تركها؛ (بحار الانوار، ج 71، باب 65، روايت 9) از زمره مهم ترين و والاترين چيزهايى كه خداوند بر بندگانش فرض كرده اين است كه فراوان ذكر خدا كنند. سپس حضرت فرمودند:

مقصود من تنها گفتن سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر نيست ، اگر چه اينها نيز ذكرند؛ بلكه مقصود من ياد خدا در رويارويى با چيزى است كه خداوند حلال و يا حرام كرده است . پس اگر آن كار طاعت خداوند بود، بنده آن را انجام دهد و اگر معصيت و نافرمانى بود، رهايش ‍ كند.

با توجه به اهميت و جايگاه ذكر قلبى است كه در قرآن كريم غايت و هدف بر پا داشتن نماز، ذكر و توجه به خداوند قرار داده شده است .خداوند خطاب به حضرت موسى عليه السلام مى فرمايد:

« وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي »
و نماز را براي ياد من بپادار! (طه/14)

اگر ما نماز را تركيبى از اعمالى چون ركوع ، سجود و اذكار لفظى بدانيم ، لازمه اش اين است كه غايت جزيى از مغيا باشد؛ يعنى مجموع نماز كه در برگزيده اعمال و اوراد و اذكار است به هدف بهره مندى از ذكرى كه بخشى از نماز است اقامه گردد. البته چنين چيزى غلط نيست ، اما هم آهنگ با بلاغت در سخن نمى باشد و از نظر ادبا پذيرفته نيست كه جزيى از كل و بخشى از مركبى غايت آن كل مركب قلمداد گردد. و نيز روشن است كه توجهى كه غايت و هدف بر پا داشتن نماز قرار داده شده ، توجه قلبى عميق و قوى است نه توجه ضعيف و سطحى كه لازمه اقدام به هر عبادتى است . اگر انسان هيچ توجهى به خداوند پيدا نكند و به ياد او نيفتد، گر چه توجهى مبهم و ضعيفى باشد، انگيزه اى براى گفتن ذكر و انجام نماز نخواهد داشت . اصلا شرط صحت نماز قصدش اطاعت امر خداوند باشد.از اين رو امكان ندارد عبادت او خالى از توجه به خداوند باشد.

با توجه به آنچه گفته شد، ذكرى كه در آيه شريفه به عنوان غايت نماز ذكر شده نه ذكر لفظى است و نه آن توجهى كه براى شروع نماز و نيت آن ضرورت دارد. غايت اصلى در نماز عبارت است از توجه ژرف و عميق قلبى به خداوند كه ثمره نماز و مرتبت به آن است .

منبع: یاد او/ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

توفیق نماز شب

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مرداد, 1392