« دانلود نرم افزار "پرس و جو حج" مخصوص موبایل | پيروى از اهل بيت(عليهم السلام) ، راه رسيدن به عرفان حقيقى » |
هويت شرق نشينان و گستره تهاجم فرهنگى
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392قبل از ورود به اصل موضوع، لازم است كه درباره تعدادى از اين پيش فرضها، بطور مختصر توضيح بدهيم و چهارچوب بحث را دقيقاً مشخص نماييم. البته بيان تفصيلى هر يك، در جاى مناسب خواهد آمد:
مفهوم واژه «فرهنگ» از مفاهيم بسيار پيچيده است و به رغم تعاريف بى شمارى كه درباره آن بيان شده، تاكنون تعريف روشن و جامعى از آن ارائه نشده است. با اين همه، منظور ما از آن در بحث «تهاجم فرهنگى» عبارت از مجموعه اى از مايه هاى فكرى و ارزشى است كه در رفتار اختيارى و اجتماعى انسان اثر مى گذارد. اين مجموعه داراى عناصر متعددى است كه در جاى خود، مورد شرح و بررسى قرار خواهند گرفت.
كلمه «تهاجم» از واژه هايى است كه از نظر لغوى معناى مشاركت طرفينى دارند، ولى اين معنا مراد نيست و حتى در استعمالات رايج عرف نيز، به معنى هجوم يك طرفه آمده است.
اگر چنين نباشد، اعتقاد كسانى كه اساساً اصطلاح «تهاجم فرهنگى» را يك لفظ بدون مصداق مى دانند و جريانات امروز را نشرو تبادل فرهنگى مى پندارند، با معناى طرفينى «تهاجم» سازگارتر است؛ در حالى كه به وضوح مشاهده مى كنيم كه فرهنگ مهاجم، يك فرهنگ سلطه جو است كه با اهداف خاصى در جهت بسط سيطره خود، برنامه ريزى و تلاش مى كند و همانگونه كه سردمداران و انديشه گران كنونى آن اظهار كرده اند قصد دارد كه جهان را به «دهكده واحد جهانى» بر اساس مبانى و ارزشهاى اومانيستى مبدل سازد. بنابر اين، معنى تهاجم با غافلگيرى و تحميل توام است و علت آنكه اين كلمه در عرف ما ارزش منفى دارد، اين است كه دشمن مى خواهد باورها و ارزشهاى معتبر و متعالى را از جامعه ما بربايد وبه جاى آن، باورهاى نادرست و ارزشهاى منفى را بر ما تحميل كند.
درباره رابطه فرهنگ و تكنولوژى ـ همان طور كه در مقدمه اشاره كرديم ـ گرچه تاكنون رشد تكنولوژى به ميزان زيادى در بالا رفتن سلطه فرهنگى بيگانگان، تأثير داشته است اما در واقع، پذيرش آن ذاتاً مى تواند بدون هر گونه وابستگى فرهنگى صورت گيرد. بنابراين على رغم تصور عده اى از دست اندركاران مسائل فرهنگى، كه نسبت به تعريف فرهنگ و ارزشيابى آن، در مغالطات لفظى و به هر حال در دام حيله هاى شيطانى گرفتار شده اند، منظور ما از مبارزه با تهاجم فرهنگى، نفى هر گونه نوگرايى و پشت پا زدن به ابزارهاى مدرن فرهنگى و نيز تجديد حيات هر گونه آداب و سنن قديمى نيست، بلكه با توجه به ارزشيابى ما از فرهنگ، هدف اصلى مقابله، در جهت حفظ و تحكيم مبانى و اركان فرهنگ جامعه، يعنى اعتقادات و ارزشهاى والاى اسلامى، شكل مى گيرد و اين، دقيقاً همان چيزى است كه دشمنان ما، با همه سرمايه گزارى ها و امكانات و ترفندهاى خود، تلاش بىوقفه اى را در جهت تخريب و انهدام آن به كار مى برند و با انواع تيرهاى زهرآگين، نسلهاى آينده را، آماج حملات پياپى خود قرار مى دهند.
در چنين شرايطى كه تكنولوژى بويژه در بخش ارتباطات ماهواره اى، حملات رعد آساى استكبار جهانخوار را سرعت بخشيده و ديوانه وار راه خود را مى پويد، به عنوان يك وظيفه الهى، بر فرد فرد امت اسلامى واجب است كه در يك بسيج همگانى بپاخيزند و توطئه جهانى مستكبرين را عليه اسلام و مصالح مسلمين خنثى نمايند.
از مجموع آنچه گذشت، پاسخ سؤال پايانى نيز در مورد تفاوت ترويج فرهنگ با تحميل آن به دست مى آيد واضح است كه تلاش غرب در گسترش شبكه هاى ارتباطى و خبرى، به منظور آن است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاى رفتارى و اخلاقى خود را در قالب فيلمها، شوهاى تلويزيونى و ديگر برنامه هاى سرگرم كننده مبتذل، در سراسر كره زمين و به تمام بشريت تحميل كند و اين نيست مگر آنكه در زير آن، اهداف شيطانى سودجويانه نهفته است. در حالى كه ترويج فرهنگ سالم، دور از هر گونه دسيسه و با پشتوانه اى كه از حقيقت دارد، با اهداف الهى انجام مى شود. بنابر اين ترويج هر فرهنگى يك امر ناپسند تلقى نمى شود و علت اساسى مخالفت ما با فرهنگ مهاجم غرب، آثار ضدالهى و ضد معنوى آن است كه به عنوان يك بار منفى، در آن به وجود آمده است.
گذشته از اين، مغرب زمين به اعتراف مورّخان و دانشمندانش، قرنها تحت تأثير فرهنگ عظيم اسلامى بوده است، به طورى كه هنوز نيز آثار آن باقى است وحتى در تمدن كنونى خود، مديون درخشش نيروهاى خارق العاده مسلمان در بسيارى از علوم و فنون مى باشد. زيرا جنگهاى صليبى كه موجب ارتباط نزديك اروپاييها با مسلمين شد، على رغم خسارات فراوانى كه به طرفين وارد كرد، موجب انتقال فرهنگ اسلامى و شرقى به اروپا گرديد.
گوستاولوبون در كتاب «تمدن اسلام و عرب» مى نويسد:
«تا مدت پانصد سال، مدارس اروپا روى كتابها و مصنفات مسلمين داير بود، همانها بودند كه اروپا را از لحاظ علم و عمل و اخلاق تربيت كرده، داخل در طريق تمدن نمودند …»
آرى دانشمندان منصف غرب، از صدور فرهنگ اسلامى به جوامع اروپايى تمجيد نيز نموده اند؛ بنابر اين كسى كه امروز بر صدور انقلاب اسلامى ما به آن سوى مرزها، نام تهاجم مى نهد و بدين وسيله مى خواهد غارتگرى و سلطه فرهنگى جنايتكاران را توجيه كند و شعله خشم مسلمانان غيور را عليه روش استكبارى آنان خاموش سازد، بدون ترديد فرق پاكى را با ناپاكى قبول ندارد!
تاكنون در اين مقدمه، به نكاتى پيرامون تعريف فرهنگ و تهاجم، اثبات وجود تهاجم فرهنگى، انگيزه و هدف تهاجم و مسائل ديگرى اشاره كرديم. بايد دانست كه به اعتقاد ما، در جامعه اى كه اسلام به طور كامل تحقق و حاكميت يافته باشد، سلسله اى از شناختها و باورها و همچنين ارزشهاى اخلاقى ـ اجتماعى مورد قبول اسلام وجود دارد كه داراى يك شيوه رفتارى منسجم و هماهنگ مى باشد. اين شناختها و ارزشها به علاوه رفتارهايى كه داراى انسجام كامل بوده و دقيقاً ناشى از همان شناختها و ارزشها مى باشد، فرهنگ اسلامى را تشكيل مى دهند.
چنانچه گفتيم، اين مربوط به جامعه اى است كه اسلام در آن بطور كامل متحقق شود، بنابر اين اگر فرهنگ برخى از جوامع اسلامى، از اين هماهنگى و انسجام رفتارى برخوردار نيست، علت آن آميختگى و ناخالصى است كه در اثر نفوذ عناصر فرهنگ بيگانه، در فرهنگ اسلامى صورت مى گيرد و نتيجتاً اينگونه جوامع را داراى فرهنگى التقاطى مى سازد كه اين دوگانگى، با وحدت اسلام و يكپارچگى فرهنگ اسلامى هرگز سازگار نيست.
از آنجا كه شرط اول مبارزه با تهاجم فرهنگى غرب، شناخت فرهنگ و فلسفه آن است و همچنين براى روشن تر شدن اين بحث، به بيان نقش تخريبى فرهنگ و فلسفه غرب و ريشه تاريخى آن مى پردازيم.
________________________________________
1ـ امام خمينى(رحمه الله) ـ امام و انقلاب فرهنگى ـ صفحه 27 ـ جزوه جهاد دانشگاهى.
مفهوم واژه «فرهنگ» از مفاهيم بسيار پيچيده است و به رغم تعاريف بى شمارى كه درباره آن بيان شده، تاكنون تعريف روشن و جامعى از آن ارائه نشده است. با اين همه، منظور ما از آن در بحث «تهاجم فرهنگى» عبارت از مجموعه اى از مايه هاى فكرى و ارزشى است كه در رفتار اختيارى و اجتماعى انسان اثر مى گذارد. اين مجموعه داراى عناصر متعددى است كه در جاى خود، مورد شرح و بررسى قرار خواهند گرفت.
كلمه «تهاجم» از واژه هايى است كه از نظر لغوى معناى مشاركت طرفينى دارند، ولى اين معنا مراد نيست و حتى در استعمالات رايج عرف نيز، به معنى هجوم يك طرفه آمده است.
اگر چنين نباشد، اعتقاد كسانى كه اساساً اصطلاح «تهاجم فرهنگى» را يك لفظ بدون مصداق مى دانند و جريانات امروز را نشرو تبادل فرهنگى مى پندارند، با معناى طرفينى «تهاجم» سازگارتر است؛ در حالى كه به وضوح مشاهده مى كنيم كه فرهنگ مهاجم، يك فرهنگ سلطه جو است كه با اهداف خاصى در جهت بسط سيطره خود، برنامه ريزى و تلاش مى كند و همانگونه كه سردمداران و انديشه گران كنونى آن اظهار كرده اند قصد دارد كه جهان را به «دهكده واحد جهانى» بر اساس مبانى و ارزشهاى اومانيستى مبدل سازد. بنابر اين، معنى تهاجم با غافلگيرى و تحميل توام است و علت آنكه اين كلمه در عرف ما ارزش منفى دارد، اين است كه دشمن مى خواهد باورها و ارزشهاى معتبر و متعالى را از جامعه ما بربايد وبه جاى آن، باورهاى نادرست و ارزشهاى منفى را بر ما تحميل كند.
درباره رابطه فرهنگ و تكنولوژى ـ همان طور كه در مقدمه اشاره كرديم ـ گرچه تاكنون رشد تكنولوژى به ميزان زيادى در بالا رفتن سلطه فرهنگى بيگانگان، تأثير داشته است اما در واقع، پذيرش آن ذاتاً مى تواند بدون هر گونه وابستگى فرهنگى صورت گيرد. بنابراين على رغم تصور عده اى از دست اندركاران مسائل فرهنگى، كه نسبت به تعريف فرهنگ و ارزشيابى آن، در مغالطات لفظى و به هر حال در دام حيله هاى شيطانى گرفتار شده اند، منظور ما از مبارزه با تهاجم فرهنگى، نفى هر گونه نوگرايى و پشت پا زدن به ابزارهاى مدرن فرهنگى و نيز تجديد حيات هر گونه آداب و سنن قديمى نيست، بلكه با توجه به ارزشيابى ما از فرهنگ، هدف اصلى مقابله، در جهت حفظ و تحكيم مبانى و اركان فرهنگ جامعه، يعنى اعتقادات و ارزشهاى والاى اسلامى، شكل مى گيرد و اين، دقيقاً همان چيزى است كه دشمنان ما، با همه سرمايه گزارى ها و امكانات و ترفندهاى خود، تلاش بىوقفه اى را در جهت تخريب و انهدام آن به كار مى برند و با انواع تيرهاى زهرآگين، نسلهاى آينده را، آماج حملات پياپى خود قرار مى دهند.
در چنين شرايطى كه تكنولوژى بويژه در بخش ارتباطات ماهواره اى، حملات رعد آساى استكبار جهانخوار را سرعت بخشيده و ديوانه وار راه خود را مى پويد، به عنوان يك وظيفه الهى، بر فرد فرد امت اسلامى واجب است كه در يك بسيج همگانى بپاخيزند و توطئه جهانى مستكبرين را عليه اسلام و مصالح مسلمين خنثى نمايند.
از مجموع آنچه گذشت، پاسخ سؤال پايانى نيز در مورد تفاوت ترويج فرهنگ با تحميل آن به دست مى آيد واضح است كه تلاش غرب در گسترش شبكه هاى ارتباطى و خبرى، به منظور آن است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاى رفتارى و اخلاقى خود را در قالب فيلمها، شوهاى تلويزيونى و ديگر برنامه هاى سرگرم كننده مبتذل، در سراسر كره زمين و به تمام بشريت تحميل كند و اين نيست مگر آنكه در زير آن، اهداف شيطانى سودجويانه نهفته است. در حالى كه ترويج فرهنگ سالم، دور از هر گونه دسيسه و با پشتوانه اى كه از حقيقت دارد، با اهداف الهى انجام مى شود. بنابر اين ترويج هر فرهنگى يك امر ناپسند تلقى نمى شود و علت اساسى مخالفت ما با فرهنگ مهاجم غرب، آثار ضدالهى و ضد معنوى آن است كه به عنوان يك بار منفى، در آن به وجود آمده است.
گذشته از اين، مغرب زمين به اعتراف مورّخان و دانشمندانش، قرنها تحت تأثير فرهنگ عظيم اسلامى بوده است، به طورى كه هنوز نيز آثار آن باقى است وحتى در تمدن كنونى خود، مديون درخشش نيروهاى خارق العاده مسلمان در بسيارى از علوم و فنون مى باشد. زيرا جنگهاى صليبى كه موجب ارتباط نزديك اروپاييها با مسلمين شد، على رغم خسارات فراوانى كه به طرفين وارد كرد، موجب انتقال فرهنگ اسلامى و شرقى به اروپا گرديد.
گوستاولوبون در كتاب «تمدن اسلام و عرب» مى نويسد:
«تا مدت پانصد سال، مدارس اروپا روى كتابها و مصنفات مسلمين داير بود، همانها بودند كه اروپا را از لحاظ علم و عمل و اخلاق تربيت كرده، داخل در طريق تمدن نمودند …»
آرى دانشمندان منصف غرب، از صدور فرهنگ اسلامى به جوامع اروپايى تمجيد نيز نموده اند؛ بنابر اين كسى كه امروز بر صدور انقلاب اسلامى ما به آن سوى مرزها، نام تهاجم مى نهد و بدين وسيله مى خواهد غارتگرى و سلطه فرهنگى جنايتكاران را توجيه كند و شعله خشم مسلمانان غيور را عليه روش استكبارى آنان خاموش سازد، بدون ترديد فرق پاكى را با ناپاكى قبول ندارد!
تاكنون در اين مقدمه، به نكاتى پيرامون تعريف فرهنگ و تهاجم، اثبات وجود تهاجم فرهنگى، انگيزه و هدف تهاجم و مسائل ديگرى اشاره كرديم. بايد دانست كه به اعتقاد ما، در جامعه اى كه اسلام به طور كامل تحقق و حاكميت يافته باشد، سلسله اى از شناختها و باورها و همچنين ارزشهاى اخلاقى ـ اجتماعى مورد قبول اسلام وجود دارد كه داراى يك شيوه رفتارى منسجم و هماهنگ مى باشد. اين شناختها و ارزشها به علاوه رفتارهايى كه داراى انسجام كامل بوده و دقيقاً ناشى از همان شناختها و ارزشها مى باشد، فرهنگ اسلامى را تشكيل مى دهند.
چنانچه گفتيم، اين مربوط به جامعه اى است كه اسلام در آن بطور كامل متحقق شود، بنابر اين اگر فرهنگ برخى از جوامع اسلامى، از اين هماهنگى و انسجام رفتارى برخوردار نيست، علت آن آميختگى و ناخالصى است كه در اثر نفوذ عناصر فرهنگ بيگانه، در فرهنگ اسلامى صورت مى گيرد و نتيجتاً اينگونه جوامع را داراى فرهنگى التقاطى مى سازد كه اين دوگانگى، با وحدت اسلام و يكپارچگى فرهنگ اسلامى هرگز سازگار نيست.
از آنجا كه شرط اول مبارزه با تهاجم فرهنگى غرب، شناخت فرهنگ و فلسفه آن است و همچنين براى روشن تر شدن اين بحث، به بيان نقش تخريبى فرهنگ و فلسفه غرب و ريشه تاريخى آن مى پردازيم.
________________________________________
1ـ امام خمينى(رحمه الله) ـ امام و انقلاب فرهنگى ـ صفحه 27 ـ جزوه جهاد دانشگاهى.
منبع: تهاجم فرهنگى/برگرفته از سخنرانى هاى استاد محمد تقى مصباح يزدى/تحقيق و نگارش:عبدالجواد ابراهيمى
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...