موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

معرفی کتاب: زندگی پر ماجرای حضرت نوح(علیه السلام)، آموزه ها و عبرت ها

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

     کتاب حاضر حاصل جلسات تفسیرى مرجع عالى قدر حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى مدّظله العالى در ماه مبارک رمضان سال 1432 هـ ق در حرم مطهر حضرت معصومه(س) است، که در حضور هزاران نفر از نمازگزاران و روزه داران برگزار شد.
    موضوع این جلسات «انبیاى اولواالعزم» بود، و در این کتاب به شرح حال اوّلین پیامبر اولواالعزم، حضرت نوح(علیه السلام)، پرداخته شده است.

     تهیـه و تنظیـم: ابوالقـاسم علیـان نـژادى

      

ختم چهل روزه (عجيب و شگفت اور)ذكر يونسيه كه مرحوم كشميري فرموده اند.

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

هو الرحمن الرحيم

لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

     اول اينكه عامل(فردي كه ختم را انجام ميدهد) بر يگانگي خداوند ايمان داشته باشد نه در زبان بلكه با تمام وجود و با شناخت اندكي كه دارد كه سرلوحه همه انها يكتايي و بي همتايي خداوند در تمام صفات ثبوتي و مبر بودن او از تمام صفات سلبي است.

     توجه كامل به وجود بي همتاي خداوند و اين كه عامل بداند خداوند در همه حال ناظر بر عمل اوست همان طور كه هنگامي كه با يك نفر صحبت ميكنيد تمام حواس شما به اوست در اينجا نيز بايد حالتي مشابه داشته باشيد حال انكه در هنگام گفتن اين ذكر با سرچشمه وجودو هستي صحبت مي كنيد.

     پشيماني از گذشته سرشار از كوتاهي و ناسپاسي زيرا كه اين ذكر طبق گفته بزرگان اهل معرفت خود نوعي توبه به درگاه باري تعالي است.

     نياز نيست كه تنها به معني ايه اكتفا كنيد بلكه به رابطه مضموم ايه با خودتان نيز بايد اهميت بدهيد .منظور اينكه در قسمت اول ايه كه در يگانگي و يكتايي و منزه بودن خداوند گواهي داده مي شود به عظمت خداوند در جهان هم توجه شود به نظم و هماهنگي در كره زمين و در سيارات وستاره ها و خورشيديا حيات در خشكيها و درياها وساير نشانه هاي عظمت حقتعالی و در قسمت بعدي ذكر گناهان و كوتاهي ها و ناسپاسي هايي كه انجام شده به ياد اورده مثل كفران نعمت يا كوتاهي در انجام اعمال پسنديده و…

     و غرض اين نيست كه در هر بار خواندن ذكر تمام اين مطالب دوره شود بلكه هر كدام از اين دو قسمت را كه باعث مي شود شما بيشتر در ان لحظات قرب به حضرت دوست پيدا كنيد انتخاب كنيد كه اكثر اوقات به هردو معني توجه ميشود.

     زمان مناسب همانطور كه قبلا گفته شد بعد از عشاء است (حدودا ساعت ده به بعد)و دليل ان هم قبلا ذكر شد.

     در مورد تعداد اين ختم هم بايد از 400 شروع شود و كم كم زياد شود البته نيازي نيست حتما شما تعداد بشماريد بلكه از 20دقيقه كه زمان تقريبي 400 ذكر است شروع كنيد و ذره ذره (مثلا سه دقيقه يا پنج دقيقه)انرا زياد كنيد.قبلا گفته شد يكي از دوستان چگونه ختم گرفته بود او حدود20 دقيقه اين ذكر را مي خوانده و بعد انقدر مي خوانده تا در سجده خوابش مي برده است بسياري از انها هم كه اين ختم را تجربه كرده اند اين را توصيه مي كنند اينجانب نيز همين طور. زيرا مرحوم كشميري اين را فرمودند.

     شايد كمي دشوار به نظر ايد اما ايا نتيجه كار انقدر ارزشمند نيست كه اين سختي ها را بجان خريد؟

     ايا نياز نيست كه انسانها بخشي از شبانه روز را به مناجات با باريتعالي بپردازند حال انكه چنين نتايج عظيمي همچون:((( چشم برزخي.ارتباط با عالم ملكوت.و راهيابي به دنياي ارواح. و نوراني شدن قلب. و زدودن لكه هاي سياه گناه از روح ادمي. و بسيار چيزهاي ديگر))) حاصل اين عمل گرانبها نزد علماي اهل معرفت و استادان و بزرگان است.
________________________________________

     از امام باقر (ع) روايت شده است كه :يونس عليه السلام سه روز در شكم ماهي درنگ كرد و در تاريكي هاي سه گانه تاريكي شكم ماهي تاريكي شب تاريكي دريا ندا در داد و گفت:لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ آنگاه خداوند دعايش را اجابت كرد و سپس ماهي وي را بر حال افكند.

________________________________________

     مرحوم استاد علامه طباطبائي فرمودند كه مرحوم قاضي ( استاد آنجناب عارف عظيم و سالك مستقيم حضرت آيت الله حاج سيد علي قاضي تبريزي ) اول دستوري كه مي دادند ذكر يونسي بود لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ كه در مدت يك سال در وقت خاص به حالت سجده ات بازخوانده شود.

يا مهدي ادركني

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 3

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

 خشم و خشنودى عوام و خواص

     جاهايى است كه اگر اقدامى را در زمينه ى صنعت، در زمينه ى مسايل اقتصادى، در زمينه ى مسايل پولى، در زمينه ى مسايل فرهنگى، در زمينه ى مسايل گوناگون انجام بدهيم، به نفع مردم است؛ اما گروه هاى خاصّى در جامعه هستند گروههاى پولى، مالى، اقتصادى، ثروتمندان، گروههاى فرهنگى، گروههاى سياسى كه اينها متضرر خواهند شد. اين ، آن نقطه ى حساس است. آن صراط مستقيم، اين جا معلوم مى شود. اين، جاى همان فرمايش اميرالمؤ منين (ع ) است كه «فانّ سخط العامة ، يجحف برضى الخاصة». يعنى اگر يك وقت مردم خشمگين بودند، خشنودى گروههاى خواص بكل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت . سخط و خشم عمومى ، خشنودى گروههاى خاص را پايمال خواهد كرد. گيرم كه حالا چند صباحى ، ما در فلان سياستى كه اعمال كرديم ، فلان كارى كه اجرا كرديم ، چهار نفر از گروههاى خاص يا گروههاى پولى و مالى را هم از خودمان راضى كرديم ؛ اما اگر خداى ناكرده با اين كار، مردم را ناراضى كرده باشيم ، اين نارضايى مردم ، مثل طوفانى مى آيد و همه ى اينها را در مى نوردد. اين ، هيچ ارزشى ندارد. بعد عكسش را مى فرمايند: «وانّ سخط الخاصة ، يغتفر مع رضى العامة ». يعنى اگر فرض كنيم كه گروههاى خاص سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى و غيره ، سر سياست و عملى از ما خشمگين و ناراضى شدند و گفتند كه دولت چرا اين كار را انجام داد، چنانچه «يغتفر مع رضى العامة »؛ يعنى وقتى كه عامه و به تعبير امروز ما توده ى مردم خشنود و راضى باشند، خشم آن گروهها قابل بخشايش است . بايد اين را فكر كرد.

ديدار با رئيس جمهور و هيات وزيران به محمد(ص ) ناسبت آغاز هفته دولت ، 2/6/1376

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية الله العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

بهترين رفيق

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام):

«حُسْنُ الْخُلْقِ خَيْرُ رَفيق» و قالَ اَيْضاً: «رُبَّ عَزيز اَذَلَّهُ خُلْقُهُ وَ ذَليل اَعَزَّهُ خُلْقُهُ»:
«بهترين رفيق انسان اخلاق نيكوى اوست» و نيز مى فرمايد: «چه بسا اخلاق (بد) انسان عزيزى را ذليل كند و اخلاق (خوب) انسان ذليلى را به (اوج) عزّت برساند»(1).

شرح و تفسير
     زندگى انسان، يك زندگى دستجمعى است و لذا نمى تواند تنها زندگى كند; زيرا در اين صورت از همه چيز عقب مى ماند. و روشن است كه در زندگى اجتماعى و دستجمعى نياز به دوست و رفيق وجود دارد، تا در مشكلات و گرفتارى ها، خوشى ها و ناخوشى ها، فراز و نشيب هاى زندگى همراه انسان باشد و به او كمك كند. زندگى بدون دوست و رفيق، زندگى بسيار ناگوارى است و موجب عذاب روح انسان مى شود، بدين جهت يكى از شكنجه هاى سخت براى زندانيان، زندان انفرادى است.
     طبق روايت فوق، بهترين دوست انسان خلق و خوى خوب خود اوست! زيرا اخلاق خوش موجب مى شود كه ديگران به سوى او جذب شوند و دوستان فراوانى داشته باشد، چون كسى كه خوش اخلاق است همه مردم رفيق او هستند. گاه انسان تمام نقاط قوّت را داراست; مال، مقام، شخصيّت، تحصيلات عالى، خانواده اى اصيل و مذهبى، اعتقادات راسخ و عميق و مانند آن، ولى فاقد اخلاق خوش است. چنين انسانى ذليل مى گردد. و بالعكس امكان دارد شخصى هيچ يك از امكانات فوق را نداشته باشد، امّا داراى اخلاقى نيكو و پسنديده باشد، بدون شك چنين انسانى در نزد همگان عزيز خواهد شد و همه به ديده عزّت به او مى نگرند.
     روايت فوق به همين مطلب مهمّ اشاره دارد، و معناى آن اين است كه حُسن خُلق پوششى بر تمام بدى ها و كاستى ها و نقاط ضعف است، همان گونه كه اخلاق بد تمام محاسن و خوبى ها و نقاط مثبت انسان را تحت الشعاع قرار مى دهد و آن ها را مى پوشاند.
     تأكيد فراوانى كه در روايات و آيات قرآن مجيد بر مسأله اخلاق مى شود براى اين است كه اخلاق در مديريّت و رهبرى جامعه تأثير فراوانى دارد. مخصوصاً اهل علم بايد نسبت به اين مسأله دقّت بيش ترى داشته باشند، بداخلاقى ها و توهين ها را با نرمى پاسخ گو باشند، تا آن ها را متّهم به خشونت نكنند.

پی نوشت:

1. سفينة البحار، جلد 2، صفحه 678.

110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 2

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1391

شجاعت در برخورد با متخلفين

     خود آن بزرگوار در نامه يى به عثمان بن حنيف ، بعد از آن كه وضع خود را شرح داد كه «الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه» زندگى من اين گونه مى گذرد فرمود: «الا و انكم لاتقدرون على ذلك »: مبادا خيال كنيد كه شما مى توانيد مثل من رفتار كنيد! نه ، اين يك رب النّوع است ، يك مقام دست نيافتنى است ؛ ولى الگوست . سعى كنيم به سمت اين الگو برويم .
    كسى نمى تواند مثل شجاعت على را داشته باشد. نزديكترين انسانها به اميرالمؤ منين ، جناب عبداللّه بن عباس بود پسر عمو و شاگرد و رفيق و همراز و مخلص و محب واقعى اميرالمؤ منين خطايى از آن بزرگوار سر زد؛ اميرالمؤ منين به او نامه يى نوشت . تعبير اميرالمؤ منين اين است كه تو خيانت كردى ! او يك مقدار از اموال بيت المال را فكر كرده بود كه به او مى رسد؛ برداشته بود و به مكه رفته بود. اميرالمؤ منين ، آن چنان نامه يى به عبداللّه بن عباس نوشته است كه مو برتن انسان ، راست مى ايستد!
     اين چه مردى است ! اين چه انسان عظيمى است ! به عبداللّه بن عباس ‍ مى فرمايد:«فانك ان لم تفعل ». اگر اين كارى را كه گفتم نكنى اين اموال را برنگردانى «ثم امكننى اللّه منك »، بعد دست من به تو برسد،«لاعذرن الى اللّه فيك »، پيش خدا درباره ى تو، خودم را معذور خواهم كرد؛ يعنى سعى مى كنم به خاطر تو پيش خدا، خجل و سرافكنده نشوم ، «و لاضربنك بسيفى الذى ما ضربت به احدا الا دخل النّار». تو را با همان شمشيرى خواهم زد كه به هركس زده شد، وارد جهنم گرديد!
«واللّه لو ان الحسن والحسين فعلا مثل الذى فعلت ما كانت لهما عندى هواده »، به خدا سوگند اگر اين كارى كه تو كردى ، حسن و حسين من اين كار را بكنند، پيش من هيچ گونه عذرى نخواهند داشت ! «ولاظفرا منى باراده»، هيچ تصميمى به نفع آنها نخواهم گرفت ،«حتى آخذ الحق منهما و ازيح الباطل ان مظلمتهما»، حق را از آنها هم خواهم گرفت !
     خوب ، اميرالمؤ منين مى داند كه حسن و حسين ، معصومند؛ اما مى گويد اگر چنين اتفاقى هم كه نخواهد افتاد بيفتد، من ترحم نخواهم كرد! اين شجاعت است . البته از يك ديدگاه ، عدل است ؛ از يك ديدگاه ، ملاحظه ى قانون و احترام به قانون است ؛ عناوين گوناگونى دارد. اما از اين ديدگاه هم شجاعت و قدرت نفس است .
     امروز، من و شما به اين شجاعت احتياج داريم ؛ ملت ايران به آن احتياج دارد. هركس كه كارگزار اين حكومت است ، بيشتر احتياج دارد. هركسى دستش به چيزى از اين بيت المال مسلمانها مى رسد، بيشتر به اين شجاعت احتياج دارد. هر كس كه مردم به او بيشتر اطمينان دارند، بيشتر به آن احتياج دارد. امروز، آحاد مردم ، ملت ايران در مجموع هم به اين شجاعت احتياج دارد.

خطبه هاى نماز جمعه تهران،1374/11/20

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية اللّه العظمى امام خامنه ای/معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

بهترين شيوه بندگى

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام):

     «يا كُمَيْلُ! اِنَّ اَحَبَّ مَا امْتَثَلَهُ الْعِبادُ اِلَى اللهِ، بَعْدَ الاِْقْرارِ بِه وَ بِاَوْليائِه، التَّعَفُفُ وَ التَّحَمُّلُ وَ الاِْصْطِبارُ»:
     «اى كميل! محبوب ترين چيزى كه بندگان خدا مى توانند به وسيله آن بندگى خدا كنند، بعد از اقرار به وحدانيّت خدا و حقانيّت اوليائش، (سه چيز مى باشد): تعفّف و تحمّل و اصطبار است»(1).

شرح و تفسير
1ـ «تعفّف» چيست؟ تعفّف يك معنى خاص دارد و يك معنى عام: معنى خاصّش همان عفّت در مسايل جنسى است، به تعبير قرآن مجيد: (وَ الَّذينَ هُمْ لِفُروجِهِمْ حافِظُونَ); «مؤمنين كسانى هستند كه دامن خود را (از آلوده شدن به بى عفّتى) حفظ مى كنند»(2)، همان چيزى كه حضرت يوسف (عليه السلام)براى حفظ آن بهاى سنگينى پرداخت.
و امّا معنى عامّ آن، هرگونه پارسايى و زهد و بى اعتنايى به حرام در مورد مال و مقام و تمام امكانات زندگى مى باشد. تعفّف طبق اين تفسير، چشم پوشى از حرام در تمام زمينه ها است. عفّت به معناى وسيع كلمه نشانه شخصيّت و ايمان انسان است.
2ـ منظور از «تحمّل» چيست؟ بدون شك زندگى براى هر كس مشكلاتى در پى دارد; درس خواندن، معاشرت با مردم، كسب روزى حلال، بندگى خدا، صداقت و عفاف، سير و سلوك الى الله و خلاصه هرگونه فعاليّتى، مشكلاتى بر سر راه خود دارد، كه بايد آن مشكلات را تحمّل كرد و از پاى نيفتاد. در تحمّل مشكلات ـ همانند ساير مسايل ـ بايد از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) درس بگيريم، هنگامى كه دشمن دندان هاى آن حضرت را مى شكند و پيشانى اش را مجروح مى نمايد، حضرت نه تنها نااميد نمى شود، بلكه با غلبه بر اين مشكلات حتّى در همان لحظه دست از هدايت مردم برنمى دارد و براى آنان دعا مى كند! «اَللّهُمَّ اهْدِ قَوْمى فَاِنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ; پروردگارا! قوم مرا هدايت كن، (اگر آنان اشتباهى كردند و مرا آزردند) آن ها مردمى جاهل و نادان هستند»(3). هدايت مردم و تبليغ دين نياز به تحمّل دارد; تحمّل ملايمات و سختى ها.
3ـ «اصطبار» چيست؟ اصطبار از مادّه «صبر» است. تفاوت «صبر» و «تحمّل» در اين است كه «صبر» جنبه مثبت دارد، ولى تحمّل داراى جنبه منفى است. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: «فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً; (در طول خلافت خلفاى ثلاثه) صبر كردم، در حالى كه (بسان انسانى بودم كه) استخوانى در گلو و خار و خاشاكى در چشم داشت»(4). حقيقتاً بيست و پنج سال چنين صبر كردن، كار بسيار مشكلى است.
ما هم براى رسانيدن انقلاب اسلامى به نسل هاى آينده بايد صبر و تحمّل داشته باشيم. عفّت و چشم پوشى از محرّمات الهيّه و تحمّل مشكلات و ناملايمات و صبر و خويشتن دارى، موجبات مناسبى براى حفظ و بقاء انقلاب اسلامى خواهد بود.

پی نوشت:

1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 414.
2. سوره مؤمنون، آيه 5.
3. بحار الانوار، جلد 20، صفحه 21.
4. نهج البلاغه، خطبه سوم.

منبع:

110سرمشق از سخنان حضرت على عليه السلام/ آیت الله مکارم شیرازی

برای رسیدن به تکامل به چه چیزهایی نیاز داریم؟

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1391

     استاد مطهرى (ره) مى گوید: از نظر قرآن انسان موجودى است برگزیده از طرف خداوند،‌ خلیفه و جانشین او در زمین،‌ نیمه ملکوتى و نیمه مادی، داراى فطرتى خود آشنا، آزاد مستقل امانتدارِ خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى شود و به سوى قوّت و کمال سیر مى کند وبالا مى رود اما جز در بارگاه الهى و جز با یاد او آرام نمى گیرد. ظرفیت علمى و عملى اش نامحدود است.

     از دیدگاه اسلام ارزش انسان به آن است که به هدف خلقت که قرب الهى است نائل گردد و این کمال انسان است و منظور از کمال، کمال روحى و نفسانى است چون روح اصل و مبناى هویت و شخصیت آدمى است. از نظر قرآن انسانى سعادت مند است که به این هدف دست یابد. سعادت در گرو کسب لذّت یا قدرت بیشتر و مانند این ها نیست.
     سعادت تنها در پیوند با خدا حاصل مى شود که در قرآن از آن به عبادت تعبیر شده است: «و ما خلقتُ الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انس را نیافریدم جز آن که مرا بپرستند
     براى رسیدن به کمال نهایی،‌ ابزارهایى لازم است که عبارتند از:
1- معرفت خدا:
     کلید نیل به هدف نهایى معرفة الله است. بدون شناخت خداوند، تقرب به او امکان پذیر نیست و از این رو امام علی(ع) مى فرماید: اوّل الدّین معرفته؛ معرفت خدا سرآغاز تدین است.
2- تقوا:
      براى دستیابى به مقام شکر و نیل به اجر عظیم و احاطه بر مسائل با روشن بینى خاص و کسب موفقیت، قرآن مجید تقوا را مطرح کرده که همة این موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است.
3- عبادت:
      در حدیث قدسى آمده است: « هیچ بنده اى به عبادتى بهتر از واجبات به من نزدیک نشده است و او به وسیلة نوافل به من تقرب مى جوید تا جایى که او را دوست بدارم،‌ آنگاه گوش شنوا و دیدة بینا و دست تواناى او خواهم بود. اگر مرا بخواند پاسخش مى دهم و چنانچه چیزى از من بخواهد ارزانى اش مى دارم
4- ترک گناه:
     بزرگ ترین مانع رسیدن به کمالات،‌ گناه و هواى نفس است به طورى که امام صادق(ع) مى فرماید: «بین بنده و خدا هیچ پرده اى تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوى نیست و براى از بین بردن این دو وسیله اى مانند احتیاج به خدا و خشوع براى خدا و گرسنگى در روز و بیدارى در شب نیست

حذر از پیروى نفس که در راه خدا
مردم افکن تر از این غول بیابانى نیست

     امام صادق(ع) مى فرماید: از هواى نفس بپرهیزید همان طورى که از دشمنانتان مى پرهیزید. هیچ چیز دشمن تر براى مردان از پیروى هواهایشان و نتیجة زبان هایشان نیست
     بر این اساس،‌ دست یابى به کمال، ریاضت و مجاهده با نفس مى خواهد.
     بزرگان دین برای سیر و سلوک مواردی را پیشنهاد کرده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
     خودشناسی، آگاهی، تذکر، تفکر، تولی و تبری، علم به احکام، انتخاب رفیق صالح، پرهیز از گناه، توبه انجام واجبات انجام مستحبات و ترک مکروهات محاسبه و مراقبه، اخلاص، مجاهدت با نفس، نظم، غنیمت شمردن فرصت ها، خدمت به بندگان خدا، توکّل بر خدا، خوشرفتاری با مردم، زهد و قناعت .
     در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیشتر تأکید شده مانند قرائت قرآن، تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، راز و نیاز در دل شب، التزام به اوّل وقت در خواندن نمازهای واجب، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنّت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، طولانی کردن قنوت و سجده های نماز، سه روز روزه در هر ماه، زیارت اولیا، توسل به امامان، صلة رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد.
     در احادیث آمده است: خواندن چهار آیه از آخر سوره حشر که از آیه لو انزلنا هذا القرآن شروع شده و تا آخر سوره به پایان می رسد، هر روز صبح بسیار خوب است.
     بهتر است در سجده شکر خوانده شود. تداوم این عمل بسیار مجرب و مفید است.
    صد بار لا اله الا الله و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح بسیار مجرّب است
     در پایان یاد آور می شویم که برای شروع در مراتب بالاتر کمال، ابتدا سعی نماید در مراتب اولیه، راسخ تر شده و ثبات قدم بیابد و سپس برنامه معنوی زندگی خود را به تدریج آغاز کنید، ابتدا با برنامه های سبک تر و پائین تر و بعد از آن که راسخ شدید و ثبات قدم یافتید به مراتب بالاتر بپردازید و سعی نمایید خود را خسته ننماید.
     در روایات نیز آمده، گاهی قلب انسان رو می کند و گاهی پشت، اگر قلب رو کرد و آماده است، خود را در راه نوافل قرار داده و اگر پشت کرده و آماده نیست، به واجبات اکتفا کنید.

اللهم عجل لوليك الفرج

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره) 

خصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 1

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1391

شجاعت در بازگرداندن بيت المال

     اين منطق اميرالمؤ منين بود منطق شجاعانه و همين را هم در زندگى خود به كار بست. در حكومت خود هم كه پنج سال اندكى كمتر طول كشيد، باز همين منطق در مقابل اميرالمؤ منين بود. هرچه نگاه مى كنيد، شجاعت است . از ساعت اول حالا مبالغه نكنيم از روز دوم بيعت اميرالمؤ منين ، درباره ى قطايعى كه قبل از اين بزرگوار، به اين و آن داده شده بود، فرمود: «و اللّه لو وجدته تزوج به النساء ملك به الاماء»، چه و چه ؛ به خدا اگر ببينم اين پولهايى كه قبل از من ، به ناحق به كسانى داده شده است ، مهر زن قرار داده ايد، ازدواج كرده ايد، كنيز خريده ايد، ملاحظه نمى كنم ؛ همه ى آنها را برمى گردانم ! و شروع كرد به اقدام و آن دشمنيها به وجود آمد!
     شجاعت از اين بالاتر؟! در مقابل لجوج ترين افراد، شجاعانه ايستاد. در مقابل كسانى كه نام و نشان در جامعه ى اسلامى داشتند، شجاعانه ايستاد. در مقابل ثروت انباشته ى در شام كه مى توانست دهها هزار سرباز جنگجو را در مقابل او به صف آرايى وادار كند، شجاعانه ايستاد. وقتى راه خدا را تشخيص داد، هيچ ملاحظه يى از هيچ كس نكرد. اين شجاعت است . در مقابل خويشاوندان خود ملاحظه نكرد.
ببينيد، گفتن اينها واقعاً آسان است ؛ ولى عمل كردن اينها خيلى سخت و خيلى عظيم است . روزى ما اين مطالب را به عنوان سرمشقهاى زندگى على بيان مى كرديم حقيقت قضيه را بايد اعتراف كنم ولى درست به عمق اين مطالب پى نمى برديم ؛ اما امروز كه موقعيت حساس اداره ى جامعه ى اسلامى در دست امثال بنده است كه با اين مطالب آشنا هستيم ، مى فهميم كه على ، چقدر بزرگ بوده است !
عزيزان من ، برادران و خواهران نمازگزار مؤ من ، من اينها را بيشتر براى خودم مى گويم و براى كسانى كه مثل خود ما دستى در كارها دارند و دوششان زير بار بخشى از اداره ى جامعه ى اسلامى است . اما اين مسايل ، مربوط به همه است ؛ مربوط به يك قشر و يك جماعت خاص نيست .
اميرالمؤ منينى كه توانست كارى كند كه ميليونها انسان ، اسلام و حقيقت را به بركت شخصيت او بشناسند، اين جور زندگى كرد! اميرالمؤ منينى كه او را نزديك به صد سال بر روى منبرها لعن كردند و همه جاى دنياى اسلام ، عليه او بدگويى كردند، هزاران حديث جعلى عليه او، يا عليه حرفهاى او خلق كردند و به بازار افكار دادند و توانست بعد از گذشت اين سالهاى طولانى ، خود را از زير بار اين اوهام و خرافات بيرون بياورد و قامت رساى خود را در مقابل تاريخ نگه دارد، اين گونه بود كه توانست .

خطبه نماز جمعه تهران،1374/11/20 

رفتار علوى در كلام رهبر معظم آية اللّه العظمى امام خامنه ای

معاونت فرهنگى و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاى مسلح

شيطان شناسى

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1391

     همه ما شيطان را دشمن رسمى خود مى پنداريم ليكن خيلى به حيله هاى او دقت نمى كنيم و نفس اماره را نيز بعنوان يكى از ابزارهاى قوى شيطان مى دانيم استدعا دارد حضرتعالى در اين خصوص و اغوأگري هاى شيطان راهنمائى هائى بفرمائيد.؟

     مكائد نفس و شيطان در دل از روى ميزان و اساس است . هيچ گاه ممكن نيست نفس به شما كه داراى ملكه تقوى و خوف از خدا هستيد، تكليف قتل نفس يا زنا كند. يا (به ) كسى كه داراى خصلت شرافت و طهارت نفس است ، پيشنهاد دزدى و راهزنى نمايد.
     از اوّل امر ممكن نيست به شما بگويد در اين ايمان و أ عمال ، به خداى خود منّت گذار، يا خود را از زمره محبوبين و محبّين و مقربين درگاه قلمداد كن . ابتداى امر از درجه نازله گرفته ، رخنه در دل شما باز مى كند، و شما را وادار مى كند به شدّت مواظبت در مستحبّات و اءذكار و اءوراد، و در ضمن ، عمل يكى از اهل معصيت را در نظر شما به مناسبت حال شما جلوه مى دهد، و به شما إ لقاى مى كند كه شما از اين شخص به حكم شرع و عقل بهتريد، و اءعمال شما موجب نجات شما است و بحمداللّه شما پاك و پاكيزه هستيد و از معاصى عارى و برى هستيد.
     از اين ، دو نتيجه مى گيرد: يكى بدبينى به بندگان خدا و ديگرى خودپسندى ، كه هر دو از مهلكات و سرچشمه مفاسد است . به نفس و شيطان بگوييد ممكن است اين شخصى كه مبتلا است به معصيت ، داراى ملكه يى باشد يا اعمال ديگرى باشد كه خداى تعالى او را به رحمت خود مستغرق كند و نور آن خُلق و آن ملكه او را هدايت كند و منجر شود كار او به حُسْن عاقبت . شايد اين شخص را خدا مبتلا به معصيت كرده ، (تا) به عجب كه از معصيت بدتر است ، (مبتلا) نشود…(1)
     بالجمله ، آنچه تو را از حق باز دارد و از جمال جميل محبوب جلّ جلاله محجوب كند شيطان تو است ، چه در صورت انسان باشد يا جن . و آنچه كه به آن وسيله تو را از اين مقصد و مقصود باز دارند دامهاى شيطانى است ، چه از سنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم و كمالات يا حِرَف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج و ذلّت يا غير اينها. و اينها عبارت از دنياى مذمومه است ؛ و به عبارت ديگر، تعلّق قلب به غير حق دنياى او است و آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه از آن بايد كرد.(2)
     شيطان باطنى انسان بسيار استاد است و او - اين - همچو نيست كه ابتدا انسان را به فساد بكشد، ابتدا قدم كوچكى را وا مى دارد كه انسان بردارد، اين قدم كه برداشت فردايش يك قدم يك قدرى بلندترى ، انسان را يواش يواش به جهنم مى فرستد، يواش يواش به فساد مى كشد … شيطانى كه در باطن انسان است با كمال استادى انسان را به تباهى مى كشد. اگر از اول بگويد كه تو بيا برو يك آدمى را بكش ، هرگز نخواهد رفت . اين از اول انسان را وادار مى كند كه اين آدم چطور است ، يك غيضى به او بكن . بعد يك قدرى زيادتر تا كم كم مهيا مى كند انسان را از براى اينكه آدم هم مى كشد. همه اينهائى كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند. هيچ كس يك دفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماها هم بايد تصور نكنيم كه ماءمون از اين هستيم كه فاسد بشويم . همه در معرض فساد هستيم ، همه ما دست به گريبان شيطان است و خصوصاً شيطان نفس ، همه گريبانمان به دست اوست ، هيچ كس هم از ابتدا فاسدِ فاسد نبوده است و هيچ كس هم مامون نيست از اينكه - از - به فساد و به دام شيطان نيفتد.
     انسان از خودش هميشه غافل است ، نمى تواند ادراك كند كه چكاره است . ممكن است چهل پنجاه سال يكى فكر كند كه براى خدا كار مى كند و آن كه به او القاء مى كند شيطان باشد…(3) اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است و اين تلبيسات ابليسى را اگر چنانچه مسامحه كنيد شما را به جهنم مى فرستد، در همين دنيا هم به تباهى مى كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفس ايستاده است ، تا آنجائى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد هيتلر حاضر بود تمام بشر از بين برود و خودش در آن قدرت بين همان آلمان باقى باشد(4) … انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس ‍ خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم .(5)

پی نوشت:

  1. چهل حديث ، ص 56.
  2.  آداب الصلوة ، ص 231.
  3.  صحيفه نور، ج 14، ص 238.
  4.  صحيفه نور، ج 14، ص 245 و 253.
  5.  صحيفه نور، ج 14، ص 245 و 253.

منبع:خورشيد عرفان/چهل سؤ ال عرفانى و اخلاقى از امام خمينى/محمد رضا رمزى اوحدى

بهترين زاد و توشه ها

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام):    

     «لا خَيْرَ فى شَىْء مِنْ اَزْوادِها اِلاَّ التَّقْوى»:

    «هيچ يك از زاد و توشه هاى دنيا بركتى ندارد، مگر زاد و توشه تقوى»(1).

شرح و تفسير
     آن حضرت پس از بازگشت از جنگ صفّين، هنگامى كه به دروازه كوفه مى رسد، در كنار قبرستان مسلمين توقّف مى كند، حوادث و خبرهاى دنيا را براى ارواح مردگان بيان مى كند! سپس از آن ها خواست كه حوادث و اخبار جهان آخرت را براى او و همراهانش بيان كنند! حضرت در ادامه و در ميان بهت و حيرت همراهان فرمود:

     «اَما لَوْ اُذِنَ لَهُمْ فِى الْكَلامِ لاََخْبَرُوكُمْ اَنّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى:

     اگر به آن ها اجازه سخن داده شود به شما خواهند گفت: بهترين زاد تقوى است»(2).
     در حقيقت دو روايت فوق، و روايات مشابه ديگر، از آيه شريفه (تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى): «زاد و توشه برگيريد كه بهترين زاد و توشه تقوى است»(3) گرفته شده است.
     مسأله زاد و توشه در مسافرت هاى قديم بسيار مهمّ بود; برخلاف امروز كه اهميّت چندانى ندارد. مسافران در گذشته روستا به روستا و شهر به شهر، لوازم سفر و موادّ خوراكى، كه از آن به زاد و توشه تعبير مى شود، را تهيّه مى كردند. زاد و توشه بايد سه ويژگى داشته باشد:

  1. كم حجم باشد.
  2. پرقوّت باشد.
  3. فاسد نشدنى باشد.

     در آيه شريفه فوق و دو روايتى كه نقل شد، دنيا به منزلگاهى تشبيه شده كه مردم همچون مسافران مى آيند و اندكى در آن اقامت مى كنند و زاد و توشه اى برمى گيرند و به حركت خويش ادامه مى دهند، سپس بهترين زاد و توشه، كه واجد ويژگى هاى سه گانه باشد، را تقوى معرّفى مى كند. حقيقتاً تقوى در هر كجا باشد آن جا را آباد مى كند و هر كجا نباشد ويرانه خواهد شد. بدون شك پليس بيرونى و ممانعت مردم از كارهاى خلاف لازم است، ولى كافى نيست. آنچه كارآيى اصلى دارد پليس درونى و تقواى الهى است. آنچه ملّت سرافراز ايران اسلامى را پس از هشت سال جنگ تحميلى و طاقت فرسا و نا برابر، پيروز كرد و عزّت و عظمت اسلام را در نظر جهانيان دو چندان نمود، تقواى رزمندگان ما بود. ما نبايد از اين سرمايه بزرگ غافل شويم.
     از امام صادق (عليه السلام) در مورد آيه شريفه (يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللهَ بِقَلْب سَليم): «آن روز (روز قيامت) كه مال و فرزندان سودى نمى بخشد، مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد»(4) پرسيده شد، حضرت فرمودند: «قلب سليم قلبى است كه خدا را ملاقات كند در حالى كه غيرخدا در آن نباشد»(5). و ثمره غيرخدا نبودن تقوى است; آرى تقوى ميوه قلب سليم است.


پی نوشت:

1. نهج البلاغه، خطبه 111.
2. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 130.
3. سوره بقره، آيه 197.
4. سوره شعراء، آيات 88 و 89.
5. تفسير نمونه، جلد 15، صفحه 274.

 

110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام/ آیت الله مکارم شیرازی