« دو نشانه مسلمان واقعى | چگونه فرزندانمان را به نمازخواندن تشویق کنیم؟ » |
ردپای شیطان
نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394
نماز كه تمام شد، مردم يكي يكي از مسجد خارج شدند حاج آقا سجادهاش را جمع كرد. قرآني برداشت و نزديك ياسر آمد، نشست و شروع به تلاوت قرآن كرد. نمازهاي پي درپي ياسر جايي براي بازكردن سرصحبت نميگذاشت. حاج آقا به تلاوتش ادامه داد تا بالاخره نماز ياسر تمام شد حاج آقا رو كرد به ياسر و با تبسم گفت:
- ياسر جان! اضافه كار معنوي برداشتي؟
نه حاج آقا من نماز خودم را هم بخوانم كلاهم را بالا مياندازم.
- مدتي است از من خيلي سئوال ميپرسي، وضوها و نمازهايت توجه نمازگزاران را به خود جلب كرده است.
شرمندهام حاج آقا، راستش خودم هم اين كار را دوست ندارم. آره خودم هم متوجه شدهام مردم نگاه عجيبي به من ميكنند اما.
ياسر كلامش را ناتمام گذاشت و سري از روي تأسف تكان داد.
حاج آقا گفت: امّا چي؟
- اين روزها نه وضوهام نه نمازهام، هيچكدام، «به دلم نمينشينند». يك حسي به من ميگويد، تكرار كن تا عبادتت كامل شود و فردا «احساسگناه» و «عذاب وجدان» گريبانگيرت نشود. به همين دليل، دوباره اعمالم را به جا ميآورم تا خدا از من راضي شود. حاج آقا قرآن را بست و بوسيد و كنار ياسر چهار زانو روي زمين نشست و گفت: با يك داستان چه طوري؟
>لبخندتلخي زد و گفت بفرماييد.
«وه كه زيبا و باشكوه بود. همه فرشتهها در صفوفي منظم در برابر فرمان خدا تسليم شدند و مقابل حضرت آدم پيشاني خشوع بر مُهر اخلاص گذاشتند. منظرهاي بسيار حيرتانگيز و تحسينبرانگيز بود. به قدري كه زبانسخنرانان و قلم نويسندگان تا به امروز نتوانستهاند به قلهروصفش صعود كنند و هيچ پرندهي خيالي نتوانسته همه ابعادش را بر بوم انديشهاش بکشد. سراسر عرش را سكوت معنوي فراگرفت. در اين ميان شيطانِ شيدا همچنان تمام قد ايستاده بود. نگاهي به ملكوتيانِ گوش به فرمان ميكرد و نگاهي به عظمت خدا. به او امر شد تو هم در برابر جانشين من، سر احترام به زمين بندگي بگذار. غُل غرور و زنجير كبر تاب و توان هركار مثبتي را از او گرفته بود. به دست و پا افتاد، شروع كرد به چك و چانه زدن. نداي رحماني را شنيد: در يك كلام، اگر خواسته يا حرف حسابي داري، شفاف بگو؟
خدايا! من غافلگير شدم. من گُلواره كجا و آدم گِلواره كجا؟ به من يك «فرصتي» بده؛ مرا از اين تكليف معاف كن تا چنان عبادتي در محراب كبريايات كنم كه همه جن و انسان تا قيامت، انگشت حيرت به دهان گيرند و از«فكر انجامش» فرو مانند. قبولِ؟ و خداوند به او گفت: تو از يك معناي دقيق عبادت غافلي:
«عبادت چيزي است كه من، خدايتو، ميخواهم نه آن چيزي كه تو،بندهي من، ميخواهي»
ياسرجان! من عمداً به خاطر تو و امثال تو، مدتی شب است بعد از نماز دربارهي اين كه «كثيرالشك»، «حرام» است به شكّش اعتناء كند گفتگو ميكنم بعد دست ياسر را در دست خود گرفت، كمي فشرد و گفت: ياسر جان! مراقب باش شيطان براي تو با «دانهي بندگي» «بند و كمند بيچارگي» پهن كرده است. قبل از اين كه كمرت را به زمين داغ رسوايي بخواباند، در «باشگاه خودپايي» خودت را براي كُشتي با او آماده كن.
عزيزمن! خدا خودش گفته نميخواهم شهد دينم را با سختگيري دركامتان تلخ كنم. به همين دليل به ما دستور داده است كه اگر زياد داري شك ميكني، بيخيال شك باش و به شكّت اعتنا نكن. و «هديه»ي آسان گرفتن بر تو را از خدا قبول كن و شاكر باش. با سنگِ «چهار قل» و سلاحِ «لااله الاالله» او را بران. مراقب باش به اسم عبادت سرت كلاه نگذارد و خطاي شيطان را تكرار نكني؟
ياسر جان!«كسي كه جغد راهنمايش باشد راهبريش بهسوي خرابههاست». هر كسي متناسب با شرايط جسمي و روحي خود تكليف مخصوص به خود را دارد. اگر تو عملت را تكرار كني مثل اين است كه در سفر بگويي خدايا نماز چهار ركعتي كاملتر است من به دلم نمينشيند و نماز چهار ركعتي بخواني. حاج آقا حرفش كه تمام شد در چشمهاي اشكبار ياسر نگاهي كرد و گفت تلاش كن من هم دعات ميكنم تو اين مبارزه كم نياري بعد عبايش را به دوش انداخت و رفت. او رفت ولي سخنان منطقياش مهمان ذهن ياسر شد.
نیش ها نوش ها/ محمد حسین قدیری
با عرض سلام
مطلب بسیار مفید و آموزنده و ظریفی بود. مشکلی که شاید بسیاری از ما به آن دچاریم و به حساب بندگی خالصانه تر می گذاریم.
موفق باشید.
سلام
خیلی زیبا بود
ممنون
ممنونم ازتون
از این تیکه خیلی خوشم امد
.
.
«عبادت چيزي است كه من، خدايتو، ميخواهم نه آن چيزي كه تو،بندهي من، ميخواهي»
با سلام
از آن جا كه شيطان اغواگرى و فريب است ، بايد زمينه اى مناسب براى نفوذ خويش داشته باشد. و اين زمينه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسيت ها، محروميت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
اين گونه صفات ، راه فعاليت و نفوذ قطعى را براى شيطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برايش فراهم مى آورد.
بنابر اين ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بينى ها، همگى از دام هاى خطرناك شيطان اند. هر كس راه اين امراض روانى را ببندد، به دام شيطان نخواهد افتاد.
از انتخاب مطلب خوبتان متشکرم.
مطلب پیشنهادی شما برای مطالعه دیگر کاربران در قسمت منتخب ها درج شد.
فرم در حال بارگذاری ...