موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"

شب اول قبر چقدر طول می کشد؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آبان, 1393

یکی از سوالاتی که درباره عالم آخرت مطرح است، این که هنگامی که مرده را دفن می کنند، شب اول قبر از چه زمانی است و چقدر طول می کشد؟

آیا در آن لحظه کسانی که در دنیا برای آن مرده ای دعا می خوانند در آن لحظه به او می رسد و از عذاب او کم می شود؟

قبل از هر چیز لازم است چند نکته را متذکر شویم:

 

1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن…) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست.

 

مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ‌نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست[1].

 

2. در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است.

 

در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: برزخ چیست آن حضرت فرمود:

قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود[2].

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود[3].

ادامه »

آسیب های ماهواره+عکس نوشته+دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آبان, 1393

متن شعر:

از لاله های سرخ از آفتاب عشق این خاک روشنه
قلب تموم ما با دوست شیشه ای با دشمن آهنه
نســـل جــوون مــا پیــــروز جنـــگ شــــد 
پــــیروز هــر نبــــرد هــر قــله ای که دیــد 
راهـــی شــد و رســید،دنیــارو دوره کــرد 
حـــالا میخــــوان کـه مـا از یــادمــون بره
یاد ستــــــــاره ها یاد ستــــــاره ها
هرچی میخوان میگن،هرچی میگن میخوان
این ماهـــــواره ها این ماهــــــواره ها
از خاطر ما خاطرات رو دشمن نمیتونه بگیره
هر مــوج یک دشخیمه اما تو آسمونه ما اسیره
یک روز یک شبه از اعتقادمون میخوان که بگذریم
هی قصــــه می‌بافـــن تا یــادمون بره باهم بـــرادریم
سبـــز و سفیـــــد و ســــرخ لبخنـــــد می زنیــــم
ما صـــــاف و ســـــاده ایم
از غــــرب تا به شـــــرق جنوب تا شمـــــال
یک خـــــانــــواده ایم
راهــــــی که مــا میـــریم راه رهــــا شــدن
راه رسیدنه تهدید میشـــه و لبخنـــد میـــزنه
این کشور منـــــه 
ایـــــــــــــــــــران 
بـــــالاتـــــــرین صـــــدا تــــو اوج ازدهـــام
سوز دعــــای مــــا سختــــی ایــــن روزا
بامـــــا نمیمـــــــونه فردا بـــــــرای ما
از خاطر ما خاطرات و دشمن نمیتونه بگیره
هر موج یک دشخیمه اما تو آسمون ما اسیره

دانلود آهنگ:
ندای یک بسیجی

صفحات: 1· 2

طلبه های جوان!

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آبان, 1393


مقام معظم رهبری :

شما طلبه‏ هاى جوان و فضلاى جوان  این جوانى را قدر بدانید.

این دلهاى پاکیزه و آلوده نشده‏ ى شما امروز می تواند شخصیتى از شما بسازد که در طول زمان این چراغ معنویت در درون قلب شما روشن بماند.

(دیدار با حوزویان استان فارس)

فضائل اصحاب سید الشهداء علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1393

فضائل اصحاب سید الشهداءعلیه السلام در کلام آیت الله وحید خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین واللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

برنامه ی اهل علم در دو کلمه است. این همه دستگاه ها برای برنامه ریزی طلاب، ولی اثری، نتیجه ای؟! ابدا، چرا؟ چون برنامه، برنامه ای است که خدا معیّن کرده. برنامه ی طلاب معیّن شده ، محتاج به تعیین زید و عمرو نیست؛ آن برنامه دو جمله است:

جمله اول: لیتفقهوا في الدین ،

جمله دوم: ولینذروا قومهم. دیگر سوم ندارد. منتها باید کار کرد این دو کلمه را فهمید.
وقت را باید غنیمت شمرد. عمر من و تو چیست؟ بافته است از یک ریسمان ؛ رشته های این ریسمان چیست؟ نفسی که ما می کشیم؛ هر نفسی یک رشته را پاره می کند. خواه ناخواه می رسد به آخرین رشته فاذا جاء اجلَهم ، دیگر نه تقدیمی است ، نه تأخیر، چون بافت تمام شد.
هر نفسی باید محصولی بدهد، آن محصول چیست؟ دو کلمه است: کلمه اولی: التفقه في الدین، فصلش ایام گذشته بود، دوم : ولینذروا قومهم، فصلش دهه آخر صفر است.
خوشا به حال کسانی که فهمیدند ، از این عمر بهره بردند. به میرزای شیرازی… . میرزا خصوصیاتی دارد؛ شناختن رجال علم، خودش فنی است. ریشه افکار نائینی که فحل الفحول متأخرین است در افکار میرزای شیرازی پیدا می شود. میرزا با آن مشاغل علمی ، با آن گرفتاری های اجتماعی فرصت ملاقات با احدی نداشت. یک روز یک معمّمی با لباس کهنه ای درِ خانه میرزا نمایان شد، به حاجب گفت: من به میرزا کار دارم ، گفت: دسترسی به میرزا برای اعلام میسر نیست تا چه برسد به تو. گفت: فقط تو برو به میرزا بگو: فلانی دم در است. میرزا مشتغل، با آن همه مشاغل ! دربان آمد، گفت: شیخی است با لباس مندرسی، بر درگاه حاضر شده، این کلمه را گفت. تا به میرزا اسم را گفت، رنگ میرزا پرید ، لباس پوشید، خود میرزا آمد تا دم در. شیخ را مقدم بر خودش قرار داد، خودش پشت سر . همه اعلام متحیّر اند، مثل استاد حاج شیخ عبدالکریم، سید، مثل میرزا محمد تقی شیرازی، اعیان همه مبهوت اند در این رفتار.

شیخ را نشاند به مسند خودش، میرزا جلو [او نشست]، مدتی مکالمه بود خلوت ، بعد هم حرکت کرد، میرزا رفت

تا دم در. شیخ رفت. میرزا همچنان نگاه می کرد به قد و بالا، تا وقتی از نظر پنهان شد.

همه متحیّر که این چه واقعه ای بود. پرسیدند مقربّین که این رفتار چه بود؟ این شخص که بود؟ گفت: یک کلمه من می گویم: حاضرم تمام آنچه در همه عمرم انجام دادم، همه را بدهم، کار این شیخ را در نامه عمل من بنویسند. بهت اصحاب خاص بیشتر شد، پرسیدند: مگر چه داستانی است؟ گفت: من و این هم بحث بودیم، - خوب فکر کنید، چه چور بردند و چه جور ما باختیم - گفت: من و او هم بحث بودیم، او از من آینده اش درخشان تر بود، یک روز آمد پیش من ، گفت: من تکلیفم را تشخیص دادم، گفتم: چیست؟ گفت: تکلیف من این است، منطقه ای پیدا کردم که در آنجا ذکری از اهل بیت نیست، همه مردم آن سامان بیگانه اند از مذهب، می روم آنجا. گفتم چه می کنی؟ گفت: سکنی در مسجد می کنم، بعد هم در مسجد مکتب باز می کنم، بچه های آنها را از الفبا درس می دهم، کار من این است دیگر بعد از این.

میرزای شیرازی منقلب ، شرح حال را داد، گفت: رفت در آن منطقه ، زندگی این جور گذشت بر این فرد. آشیانه اش مسجد ، آنجا مکتبی تأسیس کرد ، به مردم اعلان کرد: من اطفال شما را مجانی درس می دهم، مردم هم از خدا می خواستند. روز از الفبا شروع کرد به آن بچه ها . زندگی هم این جور گذشت بر این مرد: شبها که تاریک می شد، می رفت در کوچه ها، نان های خشکی که از سفره ها دور ریخته بودند جمع می کرد. این قوتش ، آن کارش. آن بچه ها به ثمر رسیدند، تمام آن منطقه منقلب شد. من از خدا می خواهم، همه اعمالم را ، علمم، عملم ، تدریسم ، نمازهای شبم، همه را در نامه عمل او بنویسند، فقط کاری که او کرد در نامه من[نوشته شود].

جاهدوا فی الله حق جهاده.

حالا این شیخ ، که پیش میرزا این جور آبرومند است، پیش امام زمان چیست؟ این است که مغتنم بشمارید دهه آخر صفر، ول معطل نگردید، بروید در مناطق محروم، زنده کنید مذهب را. یک گنهگار را اگر توبه بدهید، یک جاهل به یک مسئله را در همان مسئله دانا کنید، اجرت چقدر است؟ اجرت اجر احیاء تمام بشر است. من أحیاها… کسی که یک انسان را زنده کند، آنچنان است که تمام ناس را از بدو تا ختم زنده کرده است، بعد هم خود حجت خدا فرمود: إحیاء نفس به اخراج اوست از یک گمراهی به یک هدایت، من ضلال إلی هدی . این فوز عظیم را از دست ندهید.

صفحات: 1· 2

اندرز شیطان به حضرت یحیی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1393

امام صادق علیه السلام درباره سخنانی که میان حضرت یحیی علیه السلام و ابلیس(لعنت الله علیه)رد و بدل شد می فرماید:

ابلیس بر یحیی بن زکریا علیه السلام ظاهر شد در حالیکه آویزهایی از هر چیز بر او بود.یحیی به ابلیس گفت:این آویزها چیست؟

شیطان گفت:این ها شهوات و امیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است.

یحیی گفت:آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟شیطان گفت:هرگاه از خوراک سیر شوی تو را از نماز و یاد خدا باز داریم.

یحیی گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم.

ابلیس گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز انسانی را اندرز ندهم.

پیشگیری از افسردگی

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آبان, 1393

این روزها مصرف فراوان داروهای آرام بخش حکایت از فراوانی بیماری های روحی و خصوصاً افسردگی دارد. در زیر نکاتی جهت پیشگیری از افسردگی یاد آوری می کنیم:

1. پرهيز از تنها ماندن(صله رحم، شركت در مراسم ديني اجتماعي و..).
2. شرکت در تفريحات، گردشها، ورزشها و بازيهاي جمعي.
3. انجام کارهايي که زود به نتيجه مي رسد.
4. مطالعه تاريخ اقوام و ملل، فراز و نشيب زندگي آنان.
5. برنامه ريزي صحيح با استفاده از کمک افراد داراي صلاحيت.
6. بالا بردن سطح مطالعه.
7. پرهيز از بيکاري.
8. دقّت در انتخاب ها.
9. شناخت هدف از زندگي.
10. پرداختن به امور هنري مانند خطاطي، نقاشي و …. طبق استعداد خود.
11. خودداري از حضور در محيط هاي آلوده به انحرافات اخلاقي و گناه آلود.
12. وضو داشتن و تجديد وضو در طول روز.
13. محاسبه در پايان روز و مقايسه با روزهاي گذشته.
14. فکر نتوانستن را از سر بيرون کنيد.
15. عرضه و ارائه توانايي‌هاي علمي و عملي خود به ديگران و استفاده از آنها در جهت خدمت به مردم.

 

16. اميد داشتن به آينده.
17. نترسيدن از شکست و توجه به طبيعي بودن شکست ها براي همة انسانها.
18. مطالعه و توجه به شکست هاي شخصيت هاي مطرح تاريخ.
19. شناسايي نقاط قوّت جسمي و روحي، زيباييهاي ظاهري و توانايي هاي باطني.
20. توجه به اختلاف بين انسانها و مقايسه نکردن خود با ديگران.
21. در صورت شکست در يک کار يا رشته يا حرفه، پرداختن به امور ديگر.
22. همنشيني با افراد موفّق و مثبت گرا، اجتناب از افراد منفي باف.
23. پرهيز از قضاوت عجولانه.
24. توجّه و اهتمام به انجام وظيفه به جاي انديشيدن به شکست يا پيروزي.
25. توجّه به اجر و ثواب اخروي اعمال.
26. طي مراحل مختلف براي رسيدن به نقطة کمال در هر کار.
27. تحکيم رابطة معنوي با خداوند متعال و معصومين(عليهما السلام).
28. نترسيدن از انتقاد ديگران و استفاده از انتقادات براي رفع کاستي ها.
29. صبر و پايمردي در مقابل مشکلات.
30. پرهيز از ملامت و سرزنش افراطي خود.
31. مطالعه و شناخت احکام شرعي و مرز حلال و حرام.
32. ترک گناهان، هر چه که باشد.
33. جبران آثار گناهان گذشته.
34. احترام به حقوق ديگران و خودداري از تضييع حقوق مردم.
35. تدارک و جبران عبادات فوت شده به قدري که موجب خستگي نشود.
36. توبه از گناه.
37. شناخت راههاي فرار از گناه و تمرين آن.
38. تشکر از انتقاد ديگران.
39. بحث با کساني که براي کوبيدن شما انتقاد مي کنند؛ البته با منطق و استدلال صحيح.

 

40. درخواست پيشنهاد از انتقاد کننده.
41. انجام کارها براي رضاي خدا و توقع پاداش و تقدير نداشتن از مردم.
42. اگر بناست کاري در قبال مزد و اجرت انجام دهيد، بايد قبلاً هماهنگ شود.
43. پرهيز از افراط در امور معنوي.
44. پرهيز از عصبانيت و زمينه هاي ايجاد آن.
45. مراجعه به مشاورين در صورت مشاهدة علايم افسردگي.
46. حساب کردن روي قابليت هاي خود.
47. کنار گذاشتن «نمي توانم» ها.
48. آغاز کارها حتي در صورتي که انگيزه نداريد. پس از شروع انگيزه پيدا خواهد شد.
49. در نظر گرفتن منافع و سرانجام کارها و اهتمام به انجام آنها.
50. توجه به اين که: «هيچ يک از حوادث پيرامون ما ارزش ناراحت کردن ما را ندارند».
51. پرهيز از بزرگ کردن گناهان، در حدّي که نااميدمان کند. همانطور که کوچک دانستن گناهان بد است.
52. بايد به ديگران حق داد که گاهي خطا کنند.
53. قبول عذر اطرافيان و عفو آنها؛ حتي تراشيدن عذر براي آنان.
54. به مقدار کافي و با رعايت آداب، بخوابيد.
55. بپذيريد که افکار شما با واقعيت هاي بيروني مطابقت ندارد [1]

 


پی نوشت :

 

1.      سايت انديشه قم دات كام، توصيه‌هاي تربيتي(براي خواندن مجموعه توصيه‌هاي تربيتي به اين سايت رجوع كنيد.

میزان کوچک و بزرگ بودن گناه + دانلود کتاب

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1393

سرچشمه تقسیم گناهان به صغیره و کبیره در حقیقت آیات قرآن مجید است. یکی از این آیات چنین است:

«اِنْ تَجْتَنِبُوا کَباِئَر ماتُنْهَؤنَ عَنْهُ نُکَفرِّعَنْکُمْ سَیئاتِکُم»

«اگر از گناهان کبیره بپرهیزید، از گناهان کوچک شما در می‏گذریم»( نساء (4) آیه 31).

میزان کوچک و بزرگ بودن گناه چیست؟

در نظر علمای دینی هر گناه(کبیره یا صغیره) از آنجا که مخالفت با فرمان خداوند است به خودی خود گناهی بزرگ است. مقیاس کوچک و بزرگ بودن گناه این نیست که آن را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجیم؛ زیرا براساس این سنجش همه گناهان، کبیره است. این تقسیم نظر به سنجش یک دسته از گناهان نسبت به دسته دیگر است. در این سنجش عموم گناهان دو دسته‏ اند:

1. گناهان کبیره

2. گناهان صغیره
راه های بسیاری برای شناسائی این دو قسم گناه هست. معروف‏ترین راه شناسایی در میان دانشمندان این است که هر گناهی که در برابر ارتکاب آن وعده عذاب در قرآن و روایات داده شده است گناه کبیره است، مانند قتل نفس که قرآن درباره آن چنین می‏ فرماید:

«وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤمِناً مَتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فیها»

«هر کس مسلمانی را عمداً بکشد، سزای او دوزخ است و همواره در آنجا خواهد بود.»( همان، آیه 93)

برخی دانشمندان قید دیگری افزوده ‏اند و می‏ گویند گناه کبیره، گناهی است که برای ارتکاب آن وعده عذاب داده شود و یا لااقل اکیداً از آن نهی شده باشد، چه بسا گناهانی که در قرآن در برابر ارتکاب آن وعده عذاب داده نشده، امّا به طور اکید و یا با نهی ‏های مکرر از ارتکاب آن پرهیز داده شده است؛ مثلاً هرگاه فرض کنیم که درباره ربا فقط این آیه نازل می‏شد به تنهایی نشانگر کبیره بودن گناه رباخواری بود:

«فأذَنُوا بِحَربٍ مَنِ‏اللَّهِ»

«پس رباخواران به خداوند اعلان جنگ بدهند.»( بقره (2)آیه 279)

بنابراین بزرگ و کوچک بودن گناهان، نسبی نیست، بلکه هر یک مرزی جداگانه دارد و یک گناه هرگز نمی‏تواند صغیره و کبیره باشد، زیرا -چنانکه گفتیم - اگر در برابر ارتکاب گناه وعده عذاب داده شده باشد و یا از آن نهی اکید شده باشد، گناه کبیره است و در غیر این صورت صغیره است.

علمای اسلام گناهان کبیره را هفت و برخی ده و برخی بیست و بعضی سی و چهار و بعضی چهل و برخی بیشتر ذکر کرده اند. از مجموعة روایات و کلمات بزرگان دین میتوان فهمید آن چه ذکر شده، به عنوان نمونه ها و مصادیقی از گناهان کبیره است.

مراجعه به کتاب “گناه شناسی” اثر استاد محسن قرائتی که توسط آقای محمد محمدی اشتهاردی تنظیم و نگارش یافته، یا کتاب کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن “تألیف سید هاشم رسول محلاتی و کتاب” گناهان کبیره” آیت الله دستغیب مراجعه شود.

دانلود كتاب گناهان کبیره شهید دستغیب pdf

گناه شناسی

امام خمینی(ره) گناهان زیر را به عنوان گناهان کبیره مطرح کرده است:
نومیدی از رحمت خدا

ایمنی از مکر الهی

دروغ بستن به خدا و پیامبر

قتل

عاق پدر و مادر

صفحات: 1· 2

نقش کل یوم عاشورا در سرنوشت انسانها

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1393

پیشینه مبارزه حق و باطل به تاریخ پیدایش انسان بر مى گردد؛ زیرا این تقابل ازهمان پیدایش انسان ها آغازشد:

یک سو ستم ها، حق کشى ها و جنایت ها به نمایش گذاشته شده اند و در سوى دیگر عدالت، حق و انسانیت ظهور نموده اند. پرچمداران بدى ها رهبران ستمگر و قانون شکن بوده اند که به عدالت کشى کمر همت بسته و در راه رسیدن به منافع و قدرت، از هیچ جنایتى دریغ نمى کردند. در سوى دیگر طلایه داران خوبى ها رهبران الهى بوده و دو جبهه حق و باطل همیشه درتقابل و مبارزه بوده اند.

جملات: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نشان دهنده پیوستگى و تداوم جبهه درگیرى حق و باطل در همه زمان ها و مکان ها است.

در حادثه کربلا بار دیگر مبارزه حق و باطل تکرار شد و امام حسین(ع) به منظور دفاع از دین، آزادى و عدالت قیام نمود و همه خوبى ها را به نمایش گذاشته و قیام او نماد همه زیبایى ها است.

در آن سوى حادثه یزید و یزیدیان قرار دارند که همه زشتى ها و بدى ها به نمایش گذاشتند.

امام حسین(ع) در برابر بیعت خواستن یزید فرمود: «ناپاک ناپاک زاده مرا بین دو چیز: شمشیر و ذلت مخیّر نموده است، امّا ذلّت از ما دور است».

روز امتحان نزدیک است!!!

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آبان, 1393

یکی از فرا گیرترین و عمومی ترین امتحانات الهی که زمینه ی آن با فرستادن پیامبران و امتداد شریعت آنان در طول زمان مهیا شده و همواره بستر آن جاری است، امتحان بزرگ ولایت بوده است .

سختی این آزمون آنجا روشن می شود که می بینیم عده ای از اصحاب نزدیک پیامبرکه وجود مقدس حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم را درک کرده، با پیامبر نشسته و برخاسته اند، ازمحضر ایشان و سخنان گران سنگش فیض برده اند، نتوانستند بر هوای نفس خویش غلبه کنند و آنچنان در سیاهترین روز تاریخ، حق ولایت را غصب نموده و بشریت را از وجود حکومت الهی برای همیشه محروم کرده اند(لعنة الله علی القوم الظالمین).

و این امتحان همچون تمام تاریخ ، لحظه به لحظه تکرار شد تا با آنکه سرافکندی دسته ای از درندگان انسان نما در این آزمون، خون سلاله ی زهرای اطهر سلام الله علیها را به زمین ریخت.

این خون ، جوشنده و جاری همچنان در رگهای زمین و زمان جاریست و وجود بخش پیکر ایستادگی و شهامت و ایثار و جانفشانی در راه خداوند است. خونی که بر پیشانی آسمان نیز جریان یافت و سفاکی بشر را تماماً معنا بخشید . در این صحنه عجیب می بینیم که عده ای سر بلند تر ازهمه ی تاریخ، آزمون ولایت را پشت سر نهاده اند.

چه کسانی به اندازه ی زینب و عباس علیهما السلام می توانند اینچنین حق ولی زمان خود را بشناسند وآن را به تمامی ادا کنند؟

آیا عشق اینها به حسین علیه السلام فقط عشق خواهر و برادری است ؟

یا اینکه پای عشقی پاک تر و مقدس تر از این عشق های خاکی در میان است؟

آنسوی میدان می بینیم که عده ای، سرشکسته ترین مردودان و مزدوران تاریخ ، ولایت را مظلومانه سر می برند وآن را به سیم و زر می فروشند!

راستی که ولایت عجیب نردبانی به سوی خداست!

لحظه ای اگر غفلت کنیم از اوج بلندای آن به پست ترین حضیض حیوانیت سقوط خواهیم کرد.

پس بیدار باشیم و وظيفه شناس و حق ولی زمان خود را آنگونه که شايسته است ادا نماييم.

ان شاءالله

طلبه دانش آموخته رقیه رحیمی

جمع آوری گناه!!!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1393

امیر مومنان حضرت علی علیه السلام :

لا يَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ وَ لا يَشقَى امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصيَةِ اللّه ِ. غررالحكم، ص183
هيچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى شود و جز با معصيت خدا بدبخت نمى گردد.


روزى پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در سفرى ، همراه اصحاب خود، به سرزمين بى آب و علفى فرود آمدند، آن حضرت به يارانش فرمود:

ائتوا بحطب :هيزم بياوريد كه از آن آتش روشن كنيم (و مثلا غذا بپزيم )

اصحاب گفتند: اينجا سرزمين خشكى است و هيچگونه هيزمى در آن وجود ندارد.

پيامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمود: برويد هر كدام، هر مقدار مى توانيد، جمع كنيد.

اصحاب رفتند هر كدام، مختصرى هيزم يا چوب خشكيده اى با خود آورد، و همه را در پيش روى پيامبرصلی الله علیه و آله وسلم ، روى هم ريختند، پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اين گونه، گناهان، روى هم انباشته مى شوند:

سپس فرمود: اياكم والمحقرات من الذنوب … :

«از گناهان كوچك بپرهيزيد كه همه آنها جمع و ثبت مى گردد زيرا هر چيزى، بازخواست كننده اى دارد، بدانيد كه به فرموده قرآن، (آيه 12 سوره يس) آنچه را كه مردم (از گناهان و ثوابها) پيش فرستاده اند و آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در امام مبين لوح محفوظ يا نامه اعمال ) شمارش نموده ايم.

کافی، ج2، ص 288، باب استصغار الذنب، حديث3.