موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"

محبت به فرزند از آزمون‌های سخت الهی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1393

اندر احوال پسری که پدر به طغیان همی خواند!

فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم نموده و گوهر بندگی وانسانیت خویش را از دست می دهد ، که گاهی ممکن است پدر صالح وشایسته را به انسانی ناصالح مبدل گرداند ;

حضرت امیر مومنان علی (علیه السلام) درباره زبیر فرموند :

«پیوسته زبیر مردی از ما اهلبیت (علیهم السلام) بود تا اینکه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد و او را از ما جدا کرد .» (نهج البلاغه، قصار الحکم، شماره 453)


آزمون‌های الهی در شرایط دشوار و مسائل سخت ، انسان را غافلگیر می‌کند و هرچه انسان‌ها درارتفاع بالاتر،خطر غفلت و تکبر و خودشیفتگی وسقوط بیشتر . و به همین دلیل ابتلائات الهی جدی‌تر و پیچیده‌تر.

حکمت‌هایی که قرآن کریم به دوستان خود هدیه می‌کند، عبرت‌آموز و شگفت‌آور است. والبته در این حکمت‌ها، پندهایی برای خردمندان است. براساس آنچه که آیات ۶۵ تا ۸۱ سوره کهف با ما سخن می‌گوید: خضر دانا که پیامبر خدا در جستجویش بود تا از او حکمت بیاموزد، به سختی حضرت موسی علیه‌السلام را پذیرفت و اجازه همراهی و مصاحبت داد. …

خضر دانا سفر آغاز کرد و از همسفرش پیمان گرفت تا نسبت به آنچه می‌بیند، صبر و اندیشه کند. اما موسی(ع) که رفتار خضر را غیرمتعارف و غیرعادلانه تلقی می‌کرد، شگفت‌زده می‌شد و برمی‌آشفت تا اینکه:

… در مسیر سفر، خضر دانا پسری را دید که نقش او می‌دانست. ناگاه ضربتی بر او فرود آورد که از پای افتاد. این بار موسی(ع) که طاقت از دست داده بود صبر بشکست و خروش برآورد:

چرا چنین کردی؟!

خضر دانا:

گفتم که تو را شکیب همراهی با من نیست!

… سپس فرمود:

آن پسر (نااهل) پدر و مادری مومن داشت. ترسیدیم آن دو را به طغیان و کفر اندازد.

خواستیم که پروردگارشان فرزندی بهترجایگزین سازد و به مهربانی نزدیک‌تر،

….و البته من این کار به میل خود نکردم.

موسی(ع) که تا قبل از این همراهی و مصاحبت، خود را بی‌نیاز از علم و حکمت دیگران یافته بود در حال خود اندیشه کرد.

قدرت، شهرت، ثروت، علم و گاهی عبادت در انسان خودشیفتگی و توهم ایجاد می‌کند.

در همین زمینه امیرالمومنین(علیه السلام) در عهدنامه خود با مالک اشتر ، می‌فرمایند:

اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ‌بینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می‌دهد و تندروی تو را فرو می‌نشاند و عمل و اندیشه‌ات را به جایگاه اصلی باز می‌گرداند.این قبیل خودشیفتگی‌ها و توهم‌ها زمینه‌ساز طغیان می‌شوند. یکی از عواملی که موجب غفلت‌زدایی و هشیاری چنین انسان‌هایی می‌شود، مواجه شدن با ابتلائات و امتحانات الهی است. در قرآن کریم ثروت و فرزند نیز از موارد ابتلا توصیف شده‌اند.

ومسئله محبت به فرزند از آزمون‌های سخت ذکر شده است.

آزمون‌های الهی در شرایط دشوار و مسائل سخت ، انسان را غافلگیر می‌کند و هرچه انسان‌ها درارتفاع بالاتر،خطر غفلت و تکبر و خودشیفتگی وسقوط بیشتر . و به همین دلیل ابتلائات الهی جدی‌تر و پیچیده‌تر. بعضی از بزرگان در طول زندگی مبارزاتی خود از حبس و تبعید و شکنجه رژیم طاغوت سربلند بیرون آمدند اما در آزمون رعایت جانب عدالت در مورد تخلفات فرزند، لغزیدند!…

انقلابی که با خون هزاران شهید به دست آمد و به آنها بزرگی و اعتبار بخشید، انقلابی که با فداکاری وایثار میلیون‌ها انسان در عرصه دفاع مقدس و مقابله با منافقین و تروریست‌ها، وجهادسازندگی در مناطق محروم، و مقاومت در برابر فشارهای نظامی و محاصره اقتصادی و توطئه فرهنگی و سایر جهادهای خاموش و آشکار، استوار بر پای خود ایستاد،انقلابی که درظلمتکده ستم و فساد و جنایت و نسل‌کشی شیاطین کوچک وبزرگ دنیا،پرچم عدالت ومعنویت وظلم ستیزی رابردستهای خودبالا برده است، نبایدملعبه دست چنین فرزندانی می گردید!

از اتهاماتی نظیر ویژ‌ه خواری اقتصادی و تصرف غیرقانونی در بیت‌المال تافتنه‌انگیزی و بحران سازی سیاسی تا اعمال نفوذبرای منصرف کردن دستگاه قضائی از رسیدگی به تخلفات آنان!‌ همه اینها توهین به منزلت و هویت یک ملت بزرگ و سربلند محسوب می‌شود. آزمون‌ الهی قدر و قیمت واقعی اشخاص را به خودشان و به جامعه معرفی می‌کند تا در جستجوی لباسی باشند که برازنده قامت آنان است نه مانند کسانی که لباسی بزرگ‌تر از اندام خود به تن کردند و جامعه اسلامی و تاریخ را به بیراهه کشیدند. ابتلائات و آزمون‌های الهی انسانها را در معرض کسب آبرو یا از دست دادن آن قرار می‌دهند. برخی با تسلیم در برابر هوای نفس همه خدمات گذشته خود را از دست می‌دهند و برخی در اثر مخالفت با هوای نفس وتسلیم بودن در برابر خدای متعال اعتلا پیدا می‌کنند.

پیامبران بزرگ الهی مثل حضرت نوح، حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب علیهم السلام نیز هرکدام به نوعی در مورد محدوده محبت به فرزندموردامتحان الهی واقع شدنداماهمه آنهاباتسلیم محض دربرابرتکلیف الهی ازاین آزمون سخت سربلندبیرون آمدند.درزمان ما نیزمردم رفتار عادلانه حضرت آیت‌الله خزعلی و مرحوم آیت‌الله محمدی گیلانی را در مورد فرزند متخلف از یاد نمی‌برند که اجازه ندادند ایمان‌ و لباس مقدس‌شان زیر پای فرزندی نا اهل قربانی شود . و نه تنها برای دستگاه قضائی در جهت رسیدگی به پرونده آنان ایجاد مزاحمت نکردند که اقدام قانونی و اجرای عدالت درباره آنان را مورد حمایت قرار دادند.

اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً

منبع: جهان نیوز

کلام ولایت( خطاب به طلبه ها)

نوشته شده توسطرحیمی 16ام مرداد, 1393

«طلبه بايد با دعا، با ذكر و با مناجات انس پيدا كند.

طلبه بايد زندگى خود را يك زندگى دينىِ محض بكند.

طلبه بايد دل خود را پاك و صاف كند، تا وقتى در مقابل انوار معرفت و توفيقات الهى قرار گرفت، تلألؤ پيدا كند؛

برادران! بدون اينها نمى‌شود. ما كسانى را داشتيم كه از لحاظ علمى، مراتب بالايى هم داشتند و مغزشان قوى بود؛ اما دل و روحشان ضعيف و آسيب‌پذير بود. وقتى اين‌جا آن بنيه‌ى معنوى و دينى ساخته نشود، آن‌جا كه پاى مقام و امكانات مادّى به ميان مى‌آيد، انسان مى‌لرزد؛ آن‌جا كه پاى فداكارى به ميان مى‌آيد، انسان مى‌لرزد و نمى‌تواند جلو برود؛ آن وقت چه‌طور مى‌شود يك ملت و يك مجموعه را هدايت كرد؟

بايد عمل كنيم، تا بتوانيم اثر بگذاريم».

نتایج دنیایی استغفار در قرآن کریم

نوشته شده توسطرحیمی 14ام مرداد, 1393


ـ مشمول رحمت الهی واقع شدن

« لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(النمل/46)

چرا از پیشگاه خدا تقاضای آمرزش گناهان خویش نمی کنید تا مشمول رحمت او واقع شوید؟

این آیه به دنبال تقاضای قوم صالح(ع) برای نزول عذاب الهی بر آنها نازل شده است؛ چون آنها به حضرت صالح(ع) می گفتند: «تو اگر راست می گویی چرا مجازات الهی دامان ما را نمی گیرد؟» (سوره اعراف،آیه 77)

حضرت صالح این چنین پاسخ دادند:«چرا تمام فکر خود را روی فرارسیدن عذاب الهی متمرکز می کنید؟ حال آنکه اگر عذاب الهی شما را فراگیرد به حیاتتان خاتمه می دهد و مجالی برای ایمان باقی نخواهد ماند؛بیایید گفتار مرا در برکات و رحمت الهی که در سایه ایمان به شما می رسد بیازمایید.»


ـ به دست آوردن ثروت و قدرت

«وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا وَيزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ»(هود/52)

[و هود(ع) ادامه داد] ای قوم من از پروردگارتان طلب آمرزش کنید؛سپس به سوی او بازگردید و توبه نمایید تا او از آسمان،پی در پی بر شما باران بفرستد [چنانکه گویی همه آسمان در حال ریزش است] و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید؛و از (راه حق) به خاطر گناهانتان روی بر نتابید.

در این آیه بارش باران پی در پی موجب و مظهر ثروت است چرا که خشکسالی تمام باغ ها و بوستان ها را خشک می کند و چهارپایان هم تلف می شوند و از نظر مالی ضرر هنگفتی به آن منطقه وارد می شود.

و در ادامە آیه ﴿یزدکم قوة الی قوتکم﴾ اشاره به افزایش هر گونه نیروی مادی و معنوی دارد.

 

ـ فزونی اموال،فزونی فرزندان،باغ های پربرکت و نهرهای آب جاری

در آیات 10 ، 11 ، 12 سوره نوح به شش نعمت که در اثر استغفار به دست می آید اشاره شده است که یکی از آنها معنوی است و آن بخشودگی گناهان است و پنج نعمت مادی شامل ریزش باران مفید،فزونی اموال، فزونی فرزندان( سرمایه انسانی)،باغ های پر برکت و نهرهای آب جاری که نعمت باران در آیه 52 سوره هود اشاره شده بود.

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا»(نوح/10)
به آنها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است…
«يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا»(نوح/11)
تا بارانهاي پربرکت آسمان را پي در پي بر شما فرستد،
«وَيمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا»(نوح/12)
و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد!

 

ـ زندگی دلنشین در دنیا

«وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا …»(هود/3)

و از پروردگارتان طلب مغفرت کنید و به سوی او بازگردید تا شما را به بهره ای نیکو تا مدتی معین(که عمر دارید) کامیاب کند…

علامه طباطبایی در ذیل آیه فوق در تفسیر المیزان جلد10،صفحه 210 می فرماید:بهرە دنیایی وقتی حسن و نیکو می شود که آدمی در آن حیات به سوی سعادتی که برایش امکان دارد روانه شود و خدای تعالی او را به سوی آرزوهای انسانی اش که همان دستیابی به نعمت های دنیوی از قبیل وسعت،امنیت، رفاه، عزت و شرافت است هدایت کند.پس این حیات حسن در مقابل عیش ضنک و تنگی است که در آیه 124 سورە طه به آن اشاره شده است که «کسی از یاد من روی برگرداند معیشتی تنگ خواهد داشت.«

 

ـ افاضە نعمتهای خداوند بر بندگان

« وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ »(هود/90)

[پس بیایید] و از پروردگارتان آمرزش بطلبید و به سوی او بازگردید که پروردگار من مهربان و دوستدارـ توبه کنندگان ـ است.

کلمه ودود بر وزن فعول از اسماء خدای تعالی است و از ماده «ود» اشتقاق یافته و کلمه «ود» به آن دوستی گفته می شود که دارای آثار بوده و استمرار داشته باشد.پس کسانی که از خداوند طلب استغفار می کنند و به سوی او بازمی گردند،خداوند آثار محبت خود را با افاضه نعمتهایش بر آنان ظاهر می سازد آن هم چه نعمت هایی که کسی قادر به شمارش آنها نیست.

 

ـ استغفار،مانع نزول بلا و عذاب

«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يسْتَغْفِرُونَ»(الأنفال/33)

ولی تا تو(پیامبر اسلام(ص)) در میان مردم هستی خداوند بر آن نیست که آنان را عذاب کند،و تا آنان استغفار می کنند خداوند آنان را عذاب نمی کند.

در ذیل این آیه امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) فرمودند:«یکی از دو امان از میان ما رفت،امن دیگر که استغفار است را حفظ کنید.» (نهج البلاغه،حکمت 88)

منبع: حوزه نت

کلبه شما هم در حال سوختن است؟

نوشته شده توسطرحیمی 13ام مرداد, 1393


تنها بازمانده یک کشتی شکسته، توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد. با بیقراری به درگاه خداوند دعا کرد تا او را نجات بخشد، ساعت ها به اقیانوس چشم دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نیامد.

سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا از خود و وسائل اندکش بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، اندوهگین فریاد زد:

خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟

صبح روز بعد، او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب بیدار شد، می آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟

آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم!

آسان می توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی روند، اما نباید امیدمان را از دست بدهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعۀ آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می گوییم، خداوند پاسخی مثبت دارد.

تو گفتی«آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد«همه چیز ممکن است».

تو گفتی«هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد«من تو را دوست دارم».

تو گفتی«من نمی توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد«من تو را بخشیده ام».

تو گفتی«من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد«من به تو آرامش خواهم داد».

تو گفتی«من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد«رحمت من کافی است».

تو گفتی«من نمی توانم مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد«من گامهای تو را هدایت خواهم کرد».

تو گفتی«من نمی توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد«تو هر کاری را با من می توانی به انجام برسانی».

تو گفتی«آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد«آن ارزش پیدا خواهد کرد».

تو گفتی«من احساس تنهایی می کنم»، خداوند پاسخ داد«من هرگز تو را ترک نخواهم کرد».

تو گفتی«من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد«من به تو عقل داده ام».

تو گفتی«من می ترسم»، خداوند پاسخ داد«من روحی ترسو به تو نداده ام».

تو گفتی«من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد«تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار».

تو گفتی«من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد«من به همه به یک اندازه ایمان داده ام».

این پیام را به دیگران نیز بدهید، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون احساس می کند که کلبه اش در حال سوختن است.

منبع:http://www.hawzah.net

ساعتی که خدواند همه خواسته‌های بنده‌اش را برآورده می‌کند

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1393

ببنده‌ام امیدوار به سه چیز از جانب من می‌باشد:

اول آنکه گناهانش را بیامرزم، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم؛

اى فرشتگان! شاهد باشید که خواسته‌های او را برآورده کردم.

على بن محمد نوفلى می‌گوید: شنیدم از او (امام صادق علیه‌السلام) که فرمود:

گاه مى‌شود که بنده‌اى براى نماز شب برمی‌خیزد در حالی که خواب بر او غلبه مى‌کند و به سمت راست و چپ مایل می‌شود (و از خستگى و شدت خواب) چانه او به روى سینه‌اش مى‌چسبد، در این حال خداوند متعال به درهای آسمان و زمین فرمان مى‌دهد و آنها برای او گشوده می‌گردند.

سپس به فرشتگان فرماید: به این بنده من نظر کنید که براى نزدیک شدن به من، چه سختى هایى را بر خود روا مى‌دارد در حالى که من این عمل را بر او واجب نکرده‌امو او امیدوار به سه چیز از جانب من می‌باشد: اول آنکه گناهانش را بیامرزم، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم؛ اى فرشتگان! شاهد باشید که خواسته‌های او را برآورده کردم.

متن حدیث:

عن علی بن محمد النوفلی قال سمعته یقول إن العبد لیقوم فی اللیل فیمیل به النعاس یمینا و شمالا و قد وقع ذقنه على صدره فیأمر الله تبارک و تعالى أبواب السماء فتفتح ثم یقول للملائکة انظروا إلى عبدی ما یصیبه فی التقرب إلی بما لم أفترض علیه راجیا منی لثلاث خصال ذنبا أغفره له أو توبة أجددها له أو رزقا أزیده فیه فأشهدکم ملائکتی أنی قد جمعتهن له.
«ثواب‌الاعمال،صفحه 91»

منبع:به گزارش وبگردي2030:؛،

کدام تقوا به درد می‌ خورد ؟

نوشته شده توسطرحیمی 19ام تیر, 1393

بزرگی به ما نوشته بود: مراقب باشید کار حرام انجام ندهید، کار واجب انجام بدهید. مراقبت یعنی همین، آنچه از ما خواستند، این است.

شرح حدیث خارج فقه رهبرمعظم انقلاب

حدیث:

فی الکافی، عن الثمّالی، قال: … انهّا لتَرفعُ الخَمیل و تضَع الشریفِ و توُردِ اقواماً الی النار غداً فَفی هذا مُعتبَرٌ و مُختبَر و زَواجِرُ لمِنتبَهِ.[1

ترجمه:

[دنیا] انسان پست را بلندمرتبه کرده و انسان شریف را خوار می‌گرداند و اقوامی را در آینده به جهنم وارد می‌سازد. در این مطلب، عبرتی و آزمونی و بازدارنده‌ای برای اهل بصیرت و خرد است.

شرح:

دنبالۀ فرمایش مکتوب امام سجاد (ع) است که ابی حمزۀ ثمالی نقل می کند. ضمیر انهّا به دنیا برمی‌گردد، خمیل یعنی آدمِ غیرمعروف منزوی، خاملُ الذکر یعنی: کسی که شناخته نمی‌شود، او را نمی‌شناسند، ناگهان می‌بینید یک انسان گمنام را حوادث دنیا و صُروف دهر بالا می‌آورد! گاهی به عکس، یک انسان شریف را که در جامعه شرافتی دارد، احترامی دارد، او را پایین می‌آورد! همۀ اینها خلاف قواعد متعارفی است که انسان در ذهن خود برای امور جاری فرض می‌کند، اما دنیا این کار را می‌کند، طبیعت دنیا این است. از اینها بالاتر این است که یک مردمی را، گروه‌هایی را فردا به سمت آتش می‌کشاند!

جاذبه‌های چرب و شیرینِ دنیا، افرادی را چنان گرفتار می کند که سرنوشتشان آتش است. نتیجه این است که ما اگر موقعیتی داریم، مقام و جایگاهی داریم، اسمی و اعتباری داریم، تصور نکنیم این یک امر دائمی و تضمین شده است. وقتی که این تصور را نکردیم، چکار می‌کنیم؟ آنجا هر قدمی که می‌خواهیم برداریم، مراقبت می‌کنیم که درست برداریم. وقتی انسان خاطرش جمع بود، همین طور چشمش را روی هم می‌گذارد، فرض کنید یک جادۀ آسفالتۀ اتوبانِ عریضی است، شما هم پشت فرمان نشسته اید، اصلاً احتیاج به نگاه‌کردن نیست. چون جاده صاف است، اما اگر احتمال دادید که نه، جاده هموار نیست، بی مانع نیست، طبعا چشم را باز می‌کنید، مراقبت می‌کنید.

این، یعنی تقوا، تقوا یعنی بازکردن چشم، جمع کردن حواس، مراقب بودن پیش پا که ناگهان لغزشی پیدا نکنید، ناگهان ضربه‌ای نخورید! نکتۀ مهم اینجاست. حال که می‌خواهیم مراقب باشیم، از چه حیث مراقبت بکنیم؟

گاهی انسان مراقب کارهایش است که مبادا خلاف نظر زید باشد، مبادا امر زید زمین بماند. گاهی تقوای انسان یا آن مراقبتی که انسان می‌کند، به ملاحظۀ هوس‌ها و شهوات نفسیِ خودش است؛ مبادا طوری عمل بکنم که درآمدم کم بشود! یا دوستی که به من اطمینان کرده، پولش را در اختیار من گذاشته، نسبت به من بدبین بشود! این تقواها به درد نمی خورد، اینها همه‌اش مظاهر دنیاست.

آنچه لازم است، تقوَی الله است، تقوَی الله یعنی: در همۀ امور انسان مراقبت کند در هر قدمی که می‌خواهد بردارد. ببیند واقعا این کار مورد رضای خدا هست یا نیست؟ البته به ما دستور ندادند وسواس به خرج بدهیم، شبهه‌های کوچک را قوی بگیریم، جای جریان اصول و عمل به امارات عقلائی و این حرفهاست، یعنی شرع مقدس زندگی را بر انسان سخت نکرده است. عرض کردیم بزرگی به ما نوشته بود: مراقب باشید کار حرام انجام ندهید، کار واجب انجام بدهید. مراقبت یعنی همین، آنچه از ما خواستند، این است. این چیزهایی که گفتیم، از صروف دهر و حوادث دنیا و ثابت نبودنِ جریان زندگی در این عالم و این تغییر و تبدیل‌ها، در اینها اعتباری است برای انسان که انسان عبرت بگیرد، جای آزمایش است و هشدارهایی هست، نه برای غافل، بلکه برای کسی که بیدار باشد، حواسش جمع باشد، یک اشارۀ کوچک، او را متوجه می‌کند.

منبع: ویژه نامه ضیافت- مشرق نیوز در ماه مبارک رمضان، روزانه، شرح یکی از احادیث اخلاقی مقام معظم رهبری که در ابتدای درس خارج معظم‌له مطرح می‌شود را برای مخاطبین منتشر می‌کند.


[1] . الشافی، صفحه 845.

ماه تمرین و تقویت معنوی

نوشته شده توسطرحیمی 17ام تیر, 1393


توسلات و توجهاتتان را به پروردگار بيشتر كنيد.

نوافل - مخصوصا نافله‌ى شب - وسيله‌ى مهمى است. شما ببينيد كه خداوند متعال در سوره‌ى مزمل با پيامبر خودش چگونه حرف مى‌زند. بعد از آن‌كه او را به برخاستن در شب و تضرع در نيمه‌ى شب امر مى‌كند، مى‌فرمايد:

«انا سنلقى عليك قولا ثقيلا». البته قيام او با قيام امثال ما فرق مى‌كند؛ طبعا آن ثقلى كه بر دوش آن بزرگوار بود، با ثقلهايى كه بر دوش لاغر و ضعيف ما هست، فرق مى‌كند؛ به همان نسبت، خود ما هم كوچك و ضعيفيم و همان تمرين براى ما هم لازم است. من در زندگى امام بزرگوارمان (رضوان‌الله‌تعالى‌عليه) اين را يافتم كه وقتى بار عظيمى بدون سابقه بر دوش او قرار مى‌گرفت، با اتصال و ارتباط معنوى و قلبى، خودش را تقويت مى‌كرد. در اين اواخر، معمولا ايشان در ماه رمضان با كسى ملاقات نمى‌كردند. من بعد از ماه رمضان كه ايشان را زيارت مى‌كردم، بوضوح مى‌ديدم كه نورانى‌تر شده‌اند؛ به خاطر همين نورانيت بود كه ايشان تا آخرين ماههاى عمرشان مثل كوه ايستاده بودند. سن پيرى معمولا فصل ضعف و انحطاط جسمى و روحى در انسان است؛ ولى جوان از لحاظ روحى و جسمى - هر دو - قوى است؛ اما اين را بايستى به خداى متعال وصل كند، تا در او هيچ چيزى نفوذ نكند. به‌هرحال، در اين مبارزه‌ى عظيمى كه در مقابل شماست و بايد آن را ادامه بدهيد، من تقويت جانب معنوى را واجب مى‌دانم.

بيانات در ديدار با اعضاى كادر مركزى جنبش انقلابى حزب‌الله لبنان 12/12/1370

الطاف الهی در ماه رمضان

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1393

حضرت رضا علیه السلام مي‌فرمايند:

روزه‌دار هنگام افطار يک دعاي مستجاب دارد، …

يعني 30 شب و 30 دعاي مختلف…

دعاهايي که قول اجابتش را داده‌اند!

افطاري‌هايتان پر دعا…

 

 

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، خودش گفته است اگر بنده من بداند ماه رمضان چيست، آرزو مي‌کند همه ماه‌هاي سال رمضان باشند… . پس فرصتي است که داده است و فرصت‌ها براي ما چون ابر بهاري در گذرند! خدا در اين ماه خيلي به ما نظر لطف دارد و از الطاف خاصش…

لطف اول: شياطيني که در زنجيرند

ناب‌ترين فرصتش، ميهماني در شهري خالي از شياطين است! اين يکي از بزرگترين خدماتي است که ميزبان‌ براي ميهمانانش قائل شده است. محيطي امن که هيچ شيطاني در آن پرسه نمي‌زند و راهي است براي شناخت نفس‌مان، براي شناخت بهتر خودمان! وقتي دست وسوسه‌هاي شيطان از دل ما کوتاه باشد و ما با يک زره فولادين به نام روزه به سمت خدا مي‌رويم، لابد يک چيزي از درون‌مان قلقلک‌مان مي‌دهد تا به سمت نافرماني برويم. چيزي شبيه نفس! شبيه دل‌مشغولي‌ها و دل‌خواستني‌هاي خودمان! پس وقتي شيطان در زنجير است و زره بر تن داريم، راحت‌تر مي‌شود خودمان را بشناسيم و طبيب دل بيمار خود باشيم و بيماري‌هايش را يکي يکي درمان کنيم.

لطف دوم: هر چه بخواهي همان مي‌شود!

نشان به آن نشان که هر شب ماه رمضان، خداوند 3 بار خطاب به ما ندا مي‌دهد: «آيا سوال کننده‌اي هست تا خواسته‌اش را بدهم؟ آيا توبه کننده‌اي هست تا توبه او را بپذيرم؟ آيا آمرزش‌کننده‌اي هست تا او را بيامرزم؟» چرا به نداي هل من تائب خدا لبيک نگوييم؟! کيست به توانگر بي احتياج و ادا کننده عادل قرض بدهد؟!

لطف سوم: نفس‌هايي که تسبيحند

لابد شما هم شنيده‌ايد از حضرت رضا(عليه السلام): «خواب روزه‌دار عبادت و سکوتش تسبيح و دعايش مستجاب و عملش دو چندان است.» يعني براي خدا فرقي ندارد که کل روزت را بخوابي يا دعا کني يا ساکت باشي در هر صورت غرق رحمتي! خدا، خدايي‌اش را مي‌کند، ماييم که بايد بندگي کنيم در اين ماه!

لطف چهارم: دعايي که مستجاب است!

روزه‌دار هنگام افطار يک دعاي مستجاب دارد، حضرت رضا مي‌فرمايند. يعني 30 شب و 30 دعاي مختلف… دعاهايي که قول اجابتش را داده‌اند! افطاري‌هايتان پر دعا…

لطف پنجم: باشد که باتقوا شويد!

«اي کساني که ايمان آورده‌ايد! روزه بر شما واجب شد، همان‌گونه که بر کساني که قبل از شما بودند واجب شد، اميد است باتقوا شويد» (183سوره بقره) خط قرآن است که اميد به تقواپيشگي ما دارد و يکي از راه‌هايش را روزه مي‌داند، شايد فرصت غنيمت شمريم…/

شب زنده‌داری در حقيقت آموزش و پرورش روز است

نوشته شده توسطرحیمی 6ام تیر, 1393


هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

 

امام هادى عليه السلام :

اَلسَّهَرُ اَ لَذُّ لِلمَنامِ وَ الجوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ؛

شب زنده دارى، خواب را شيرين تر و گرسنگى، غذا را لذت بخش تر مى كند.

(تنبيه الخواطر، ص 141، ح 18)


بيان نوراني امام عسکري(سلام الله عليه) اين است که وصول به خدا و نِيل به مقام قُرب الهي يک راه طولاني است و پیمودن این راه طولانی مرکب مي‌خواهد و بهترين و راهوارترين مرکب اين سفر، نماز شب است. جريان شب زنده‌داري در حقيقت آموزش و پرورش روز است، براي اينکه وقتي ما شب برخاستيم و حداقل چهل نفر را دعا کرديم، روز هم حداقل به فکر حلّ مشکلات چهل نفر هستيم، اگر کسي شب برخيزد و از خداي سبحان حل مشکلات چهل نفر را طلب کند يقيناً روز به فکر آن چهل نفر هم است، چنين انساني نه بيراهه مي‌رود نه راه کسي را مي‌بندد، آن وقت اين نظام مي‌شود نظام ولايي، مي‌شود نظام قرآن و عترت و منشأ برکت. 
بر گرفته از درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی 19/10/92

گزیده هایی از برگزیدگان(عجایب زندگی آخوند خراسانی ره)

نوشته شده توسطرحیمی 3ام تیر, 1393

هنگامی که پس از پنجاه سال، قبر آخوند خراسانی را شکافتند تا دخترش را کنارش به خاک بسپارند، دیوار قبر آخوند فرو ریخت؛ مردم با تعجب دیدند که جسد آخوند پس از آن همه مدت ذره‌ای متلاشی نشده است.

او رابطه دین با سیاست را به عمل ثابت کرد و در عصر مشروطیت چون نگینی در آسمان اجتهاد درخشید، او کسی نیست جز «ملامحمد کاظم خراسانی» معروف به آخوند خراسانی که در 21 ذی‌الحجه سال 1329 هجری قمری در نجف اشرف به ملکوت اعلی پیوست.

در ادامه به گوشه‌ای از زندگی این عالم مجاهد اشاره می‌کنیم:

*ماجرای خانه آخوند خراسانی و گله فرزندش

آخوند به تمیزى سر و وضع و لباس اهمیت فراوانى مى‌داد، همراه سه فرزند که همگى آنها متأهل بودند، در یک خانه زندگى مى‌کرد. این چهار خانواده، چهار اتاق داشتند، روزى یکى از پسرانش از تنگى جا به پدر شکایت کرد، پدر گفت: اگر قرار باشد که خانه‌هاى این شهر را بین نیازمندان بخش کنند، به ما بیش از این نمى‌رسد.

*مرجعی که چهل سال گوشت نخورد

ایشان می‌فرمود: «چهل سال است نه گوشت خورده‌ام و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم، تنها خوراک من، فکر بود و به این زندگی راضی و قانع بودم، هیچ‌گاه نشد سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگی خود ناراضی هستم، پولی برای خرید یک شمع به من دادند، ولی من در تاریکی می‌گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می‌دادم، سی سال تمام، تنها خورش من، داغی و گرمی نان بود.

* پیراهنی که شیخ انصاری به شاگردش بخشید

روزی، هنگامی که مجلس درس شیخ انصاری به پایان رسید، استاد به آخوند خراسانی نگاه کرد و گفت: آخوند، می‌بینم خیلی مؤدب می‌نشینی! او سر به زیر افکند و عبای خود را بیش‌تر روی سینه‌اش کشید، شیخ دریافت پیراهن تن شاگردش نیست و قبای خود را پیش آورده تا گردن خود را بپوشاند و معلوم نشود که پیراهن به تن ندارد، زیرا تنها چیزی که داشت و می‌توانست بگوید مالک آن هست، یک قبای پاره، یک عبای کهنه و یک جفت کفش بود که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می‌گرفت و به رویه کفش می‌چسباند تا پایش بر زمین کشیده و کثیف نشود تا آن جا که روزی، مجبور شد سه بار پای خود را بشوید.

یکی از طلاب، که گوشه مدرسه نشسته بود، او را دید، دلش به حالش سوخت و کفش مندرسی به او داد، در این وقت، گویی دنیا را به آخوند خراسانی داده‌اند.

آن روز هم، شیخ پس از مجلس درس از برهنگی شاگردش آگاه شد و فهمید که پیراهن به تن ندارد، امر کرد پیراهنی به آخوند دهند.

*ماجرای پدری که 50 سال بعد از مرگ دست دخترش را می‌گیرد

هنگامی که پس از پنجاه سال، قبر آخوند خراسانی را شکافتند تا دخترش را کنارش به خاک بسپارند، دیوار قبر آخوند فرو ریخت؛ مردم با تعجب دیدند که جسد آخوند پس از آن همه مدت به هیچ وجه متلاشی نشده و حتی صورت و محاسن او اصلاً تغییر نکرده بود.

یکی از شاهدان می‌گفت: عجیب آنکه وقتی دست آخوند را گرفتم و روی دست دخترش گذاشتم، دست شیخ مانند کسی که به خواب رفته باشد، حرکت کرد و همه حاضران سخت متعجب شده بودند، زیرا وضع کفن و صورت، به گونه‌ای بود که گویا آخوند را لحظاتی پیش به خاک سپرده‌اند.

منبع: «داستان‌های علمای شیعه» نوشته سیدعلی حسینی قمی