« سن مناسب ازدواجخواهر منو بگیر! »

شتابزدگی عامل خسران و پشیمانی!

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اسفند, 1393
شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله[1] و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنينه در کارها است[2]) مطرح شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است كه هر یک از عقل و جهل را داراي هفتاد و پنج سرباز هستند[3] كه در آن روايت، شتابزدگى و بى‏ثباتى و بى‏قرارى را از سربازان جهل معرفي مي‌كند و ضد آن كه تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل مي‌داند.[4]

  شتابزدگی، روحیه‌ای است ثابت و دائمى در دل كه باعث مى‏شود انسان به هر كارى كه به خاطرش خطور كند بى‏درنگ اقدام كند و اين نيز از نتايج ضعف نفس است و ضدّش درنگ، تأنّى (آهستگى)،[5] توقف و وقار است.[6]

 

 

 

شتابزدگي در قرآن و روایات

 

  خدای متعال در قرآن می­فرماید: انسان از عجله آفريده[7] شده است[8] و انسان‌ها در به دست آوردن «خوبى»­ها عجله دارند[9] و بلکه می­فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدي­ها را طلب مى‏كند آن گونه كه نيكي­ها را مى‏طلبد و انسان، هميشه عجول بوده است![10] زیرا بشر به خاطر همين عجله‏اش ميان خير و شر فرق نمى‏گذارد، بلكه هر چه برايش پيش بيايد همان را مى‏خواهد و در طلبش برمى‏خيزد، بدون اينكه خير و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخيص دهد. در نتيجه با همان علاقه‌ شديدي كه عاشق خير است شر را نيز به همان شکل طلب مى‏كند.[11]

 

پيامبر اكرم(ص) فرمود: شتاب در كارها از جانب شيطان است و تأنّى در كارها از جانب خداوند است[12] و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی­کردند هیچ­کس نابود نمی­شد.[13]

 

از روایات چنین استفاده می­شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بی­راهه می­برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می­گردد.[14]روايت است كه چون حضرت عيسى(ع) متولّد شد شياطين از پرستش بت­ها (در بین مسیحیّت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابكارى و سبُك­سَرى بزنيد.[15]

 

 

 

«وقار و تأنّى» ضد شتابزدگی

 

  ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى»  است؛ تأمل نمودن پيش از شروع را «توقف» گويند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل اين هر دو است و معنی مشترک این صفات اين است كه انسان در گفتار، كردار، حركات و سكنات، داراي اطمينان نفس و آرامش باشد؛ هم پيش از آنكه شروع در گفتار يا حركت يا سكوني كند و هم بعد از شروع  آن‌ها، تا هر جزئى از آن كار را به موافق فكر و تدبير به جای آورد.[16]

 

شتابزده نبودن، نتيجه قوّت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به اين جهت انبياء، اصفيا و برگزيدگان خدا را به اين صفت مدح مى‏كنند و در ستایش سرور پيغمبران(ص) مى‏گويند: صاحب الوقار و صاحب السكينه.[17]

 

همچنین شتابزده نبودن از صفات الهي است چنان‌چه در دعا وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمی‌کند.[18] و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می­فرماید: پس صبر كن آن گونه كه پيامبران «اولو العزم» صبر كردند و براى(عذاب) آنان شتاب مكن[19] و می‌دانیم که غايت و هدف نهايي اخلاق نيز تخلّق به اخلاق الهي است.[20] پس برای رسیدن به قرب او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.

 

 

 

ريشه‌ي شتابزدگي

 

همانطور که گذشت خدای متعال در قرآن کریم، نوعی ریشه‌ی سرشتی[21] برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه­ی سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:

 

1. کوچکی نفس و حقارت روحی.[22]

 

2. ترس از فروماندن از لذات: بدون شك تمام عجله‏ها و شتابزدگي­ها و بى‏ثباتي‌ها و بى‏قراري‌ها، از ترس نداشتن يا دست نيافتن به خواسته‌هاي نفساني و لذّات و شهوات حيوانيّه در آينده است.[23] حتی عموم مردم چون اسير مقاصد نفسانيّه هستند، در دعا نيز شتابزده هستند كه مبادا مقاصد دنياوى يا حيوانى از دست آنها برود.[24]

 

3. حب دنیا: که ریشه­ی عجله (و بلکه هر رذیله­ای) است و خداوند در قرآن كريم، آن­را «عاجله» ناميده است[25] و معناي اين تعبير اين است كه نعمت­هاى دنيا زودگذر است.[26]

 

4.  تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى كه از معرفت به این­که مجارى امور به قدرت خدای متعال است تهی باشد و تنها خود و جدّيت و حركت و سكون خود و موجودات را ببیند، در حجاب­هاى خودبينى و شهوات و لذّات حيوانى است، از واماندن از لذّات حيوانى هراسان است. چنين شخصى طمأنينه قلب را از دست داده و در كارها با عجله و شتابزدگى اقدام مى‏كند.[27]

 

 

 

آثار منفي شتابزدگي

 

  سرّ اين­كه اين صفت تا اين اندازه سرزنش شده اين است كه كارها بايد از روى بصيرت و معرفت باشد و اين‏ها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابكارى مانع تأمّل است و كسى كه در كارى عجله مى‏كند شيطان مكر و شرّ خود را -به طورى كه آدم شتابزده نفهمد- بر او مى‏افكند و تجربه گواه است كه هر كارى كه بى‏تأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشيمانى، زيان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشيمانى به دنبال نياورده، بلكه همواره مورد رضايت واقع شده است.

 

در نكوهش اين صفت همين بس است كه هر عجول سبكى در چشم مردمان خوار و در دل‌ها بى­ارزش است و كسى كه در كارها تأمّل مى‏كند مى‏داند كه سبب بزرگ در فروختن آخرت و حيات جاويد به مزخرفات پست دنيا شتابكارى است.[28] زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابكار خلق شده است شيطان لعين از اين راه برآمده و به عجله -كه مقتضاى طبع انسان است- متوسل شده و خوشی­های حاضر را در نظر او زينت داده و آخرت را با اميدوارى فریب­­آلود که انشاءالله درست می‌شود از او گرفته است.[29] به همین جهت است که علمای اخلاق گفته‌اند شتابزدگی از درهاى مهّم ورود شيطان است[30] و منشأ خسران در دنيا و آخرت است.[31]

 

 

 

شتابزدگی مذموم

 

گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتاب‌زدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کرده‌اند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آن‌هابه طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است:

 

عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می­شود.[32]

 

عجله در به دست آوردن مال و روزي: روايت است كه رسول خدا(ص) در حجة الوداع فرمود: خداوند روزى را به طور حلال، بين مردم تقسيم كرده، نه به طور حرام. بنابراين هر كس از خداى عزوجل بترسد و صبر كند، خداوند از راه حلال روزى او را مى‏دهد و هر كس پرده حرمت را بدرد، عجله كند و از راه حرام روزى به دست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بكاهد و در روز قيامت از او حساب كشيده شود.

 

عجله در غذا خوردن؛ مثلاً  هنوز لقمه را قورت نداده‌ دست به لقمه‌ی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.[33]

 

عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان را رفت که ناشی از تنبلی یا تکبر باشد.[34]

 

عجله در کیفردهی: امام علی(ع) فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.[35]

 

عجله در امر به معروف و نهى از منكر؛ كه مخالف وظيفه هاديان إلى اللّه است.[36]

 

عجله در خواندن اذكار: زیرا از ذكر بى آرامش دل  و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمی‌شود.[37]

 

عجله كردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.[38]

 

عجله كردن در قرائت دعاهاي رسيده از معصومين؛ كه در همين باره علماي اخلاق توصيه نموده‌اند كه: «لازم نيست يك دعاى طولانى را يك دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفكر در معانيش نكنى، بنده و شما حال سيد سجّاد(ع) را نداريم كه آن دعاى مفصل را با حال بخوانيم، شبى يك ربع آن را، يك ثلث آن را، با حال بخوان و تفكر كن در فقراتش شايد صاحب حال شوى»‏[39]

 

شتاب در قرائت قرآن؛ زيرا خواندن آيات به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بيشتر ممكن مى‏سازد.[40]

 

شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می­گردد.[41] حافظ می­گوید:

 

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل    بیفتد آن­ که  در  این راه  با شتاب رود

 

 

 

شتابزدگی ستوده

 

همانطور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص:

 

غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی(ص) است.[42]

 

نماز اول وقت.[43]

 

انفاق: چنان­که امام صادق(ع) مى‏فرمايد: انفاق جز با سه خصلت صلاحيت قبول پيدا نمى‏كند و يكي از آن سه را عجله كردن در انجام آن مي‌دانند.[44]

 

هر جا كه رفق و مدارا باعث زحمت شود، بايد آن را كنار گذاشت و عجله كرد.[45]

 

به­ طور کلی در هر کار خیر ؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد[46] خصوصاً در فرصتهاى خوب؛ زيرا خداوند، مومنان اهل كتاب را به پيشى گرفتن در انجام كارهاى نيك مي‌ستايد[47] و بر اساس روایات، عجله و شتاب در اين صورت پسنديده‏تر است؛[48] همانطور كه اميرالمؤمنين(ع) مى‏فرمايد: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصت‌هاي نيكي كردن؛[49] كه درنگ باعث از دست رفتن آن فرصت‌ها مي‌شود و بر همين اساس است كه حضرت موسى(ع) با عجله به سوي كوه طور براي مناجات با خداي متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب كردم، تا از  من خشنود شوى!»[50] و به همین علت است مربیان اخلاق و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می­دانند؛ يعنى در آنچه از وظایف را که ]البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص[ برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم  نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آنكه شيطان مجال وسوسه يابد.[51]

 

 

 

درمان شتابزدگی

 

معالجه­ی این صفت و دست­یابی به تانّی و وقار و روحیّه­ی درنگ، دارای روش­هایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه­ی این رذیله را برمی­کند. این مراتب به این شرح است:

 

فكر كردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاق‌خواه بايد با توجه به آثار زشتي كه براي اين صفت نكوهيده وجود دارد و برخي از آن‌ها پيشتر ذكر شد، سبكى و خوارى و پشیمانی و خسران اين صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را را كه خوى پيامبران و نيكان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد كند كه كارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سكون درونى و بيرونى را در همه احوال و حركات و سكنات از دست ندهدو چون مدّتى به اين شيوه عمل كرد -گرچه با زحمت باشد- اين حالت براي او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زايل خواهد گشت و وقار و آرامش پديد خواهد آمد.[52]

 

تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرايت اين آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانيّه است كه آثار آن در ظاهر نيز طمأنينه و سنگینی در حركت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقايد نيز حاصل می­شود و از آن وقار در كردار و گفتار نيز حاصل آيد، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نيز از قلب سرايت به ظاهر كند. زیرا اخلاق نفسانيّه، ظهور حقايق و سراير باطنيّه روحيّه است، چنانچه اعمال ظاهريّه، ظهور ملكات و اخلاق نفسانيّه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانيّه، تمام احكام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرايت می­كند. از اين جهت در شريعت مطهّره به حفظ ظاهر و صورت، خيلى اهميّت داده شده است، حتى در كيفيّت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو كردن دستوراتى داده شده است؛ زيرا از تمام اعمال ظاهريّه، در نفس و روح وديعه‏هائى گذاشته مى‏شود كه روح به واسطه آنها تغييرات كلّى حاصل مى‏كند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى كند، در روح او نيز توليد شتابزدگى شود، چنان­چه روح شتابزده نيز ظاهر را شتابزده كند و همين طور انسان اگر در اعمال ظاهريّه وقار و سكينه و طمأنينه را اعمال كند -گر چه با تكلّف- كم كم در باطن روح، ملكه شريفه طمأنينه و حاصل می­شود و اين ملكه شريفه، مبدأ بسيارى از خيرات و كمالات است. [53]

 

گسسته نمودن قلب از تعلقات دنيوي و رسيدن به نور توحيد: قلبى كه در آن نور توحيد و معرفت كمال مطلق تابيده شده باشد، داراى طمأنينه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى كه نورانى به معرفت حق جلّ­وعلا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مى‏داند و خود و جدّيت و حركت و سكون خود و همه موجودات را از او مى‏داند و زمام امر موجودات را به دست خود آنها نمى‏داند. چنين قلبى اضطراب و شتابزدگى و بى‏قرارى ندارد.[54]

 

 

 



[1] . نراقى، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377، ‌ص 228.
[2] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه‏ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ سوم، 1378، ص 357.

[3] . برقى، ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقي)، دار الكتب الإسلامية، قم ، چاپ دوم، 1371 ق، ج1، ص 196.

[4] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 362.

[5] . نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377، ج1، ص 114.

[6] . نراقى، ملا احمد؛پیشین، ‌ص 231 و 232

[7] . باید توجه نمود که شتاب­کاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه­ای خام و به­ عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصت­های مناسب ­ است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آن‌ها دستور به شتاب­کاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبی‌ها نیز نمی‌رسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهاده­ی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارت‌زا خلق نموده است!

[8] . الأنبياء : 37  

[9] . يونس : 11

[10] . الإسراء : 11

[11] . طباطبایی سید محمد حسین؛ تفسير الميزان ترجمه­ی موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم ، قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج‏13، ص 67.

[12] . مكى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دار الكتب العلمية،  بيروت، چاپ اول، 1417 هجرى قمرى،‌ص  313.   

[13] . برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج1، ص 215.

[14] . ری­شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1422، ج 6، ص 2418.

[15] . نراقی ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 335.

[16] . نراقى، ملا احمد؛پیشین، ‌ص 231 و 232

[17] . همان.

[18] . ابن طاووس، سید رضى الدين على؛ جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، دار الرضي، قم ، چاپ اول، ق، ص 198.

[19] . الأحقاف : 35

[20] . سعادت‌پرور، علي؛ سرالاسراء في شرح حديث المعراج،  انتشارات تشيع، قم، 1374، چاپ اول، ج1، ص5.

[21] . در پاورقی‌های قبل، توضیحی درباره‌ی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایسته‌ی دقت و  توجه است.

[22] . نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 335.

[23] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 362.

[24] . امام خمينىَ؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 364.

[25] . الإسراء : 18

[26] . مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج‏12، ص 63.

[27] . امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 363.

[28] . نراقی ملامحمدمهدی، پیشین،  ج1، ص 336.

[29] . نراقى، ملا احمد؛پیشین، ‌ص 229 و 230

[30] . فیض کاشانی؛ راه روشن(ترجمه المحجة البيضاء)، ترجمه­ی سيد محمد صادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 هجرى شمسى، ج 5، ص 86.

[31] . نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 339.

[32] . آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 267.‏

[33] . فيض كاشانى، ملا محسن؛ المحجة البيضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، 1417 هجرى،ج 4، ص 13.

[34] . طوسی، خواجه نصیر­الدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه،  تهران،  چاپ اول، 1413 ق،  ص 192.

[35] . آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ پیشین، ص 286.‏

[36] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 316.

[37] . امام خمينى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هفتم، 1378، ص 18.

[38] . ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرريگى، ابراهيم، انتشارات اخلاق، 1376، ص 242.

[39] . امام خمينى؛ چهل حديث، مؤسسه‏ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ بيستم، 1378، ص 22.

[40] . فیض کاشانی؛ راه روشن(ترجمه المحجة البيضاء)، پیشین، ج 1، ص602

[41] . حسن حسن زاده آملى؛ ولايت تكوينى، قيام - قم، چاپ اول، 1387 ش، ص 25.

[42] . فيض كاشانى، ملا محسن؛ المحجة البيضاء، پیشین، ص 39.

[43] . ری­شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1422، ج 6، ص 2420.

[44] . صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم ، دوم، 1413 ق، ج 2، ص 621.

[45] . امام خمينى؛شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 314.

[46] . كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب؛ الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 142.

[47] . آل‏عمران : 114

[48] . مهدوى كنى محمد رضا؛ نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1376، ص 472.

[49] . نورى، محدث، ميرزا حسين؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البيت عليهم­السلام، بيروت ، چاپ اول، 1408ق، ج 12، ص 142.

[50] . طه : 83 و 84 

[51] . سيد بحر العلوم؛ رساله سير و سلوك (تحفة الملوك)، انتشارات علامه طباطبايى،چاپ چهارم، 1418 ق، ص 152.‏

[52] . نراقی ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 339.

[53] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 357 و 358.

[54] . امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 363.

نویسنده :  مصطفي همداني

منبع:پژوهشکده باقرالعلوم

 

صفحات: · 2

نظر از: ذره و آفتاب [عضو] 

سلام. خیلی قشنگ بود.
مخصوصا این حدیث خیلی زیبا بود برایم: (با درنگ كردن سلامت است و با عجله ندامت ! )
یا علی

1393/12/09 @ 09:53


فرم در حال بارگذاری ...