« «آثار توکل»نشانه های ظهور/خروج خراساني/سید حسنی »

عاقبت حب و دوستی با دنیا

نوشته شده توسطرحیمی 10ام شهریور, 1394

 

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا(الأعلي/16)

ليکن [شما] زندگي دنيا را بر مي‏گزينيد

مسلّما برای افراد مؤ من این محاسبه قرآنی که در آیات فوق آمده در مقایسه دنیا با آخرت که می فرماید:

وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى(الأعلي/17)

با آنکه [جهان] آخرت نيکوتر و پايدارتر است

کاملا روشن است، اما با این حال چگونه انسان مؤ من در بسیاری از اوقات این علم و آگاهی خود را زیر پا می گذارد و آلوده گناهان و جرائمی می شود؟!

پـاسـخ ایـن سـؤ ال یـک جمله است، و آن غلبه شهوات بر وجود انسان، و سرچشمه غلبه شهوات نیز حب دنیا است.

حب دنیا اعم از حب مال، مقام، شهوت جنسی، تفوُّق طلبی، برتری جویی، تن پروری، انـتـقـام جـویـی، و مـانـنـد ایـنـها، گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که تمام مـعـلومـات او را بـر بـاد می دهد، و حتی گاه حس تشخیص او را از میان می برد، و در نتیجه حیات دنیا بر آخرت مقدم می دارد.


ایـنـکه در روایات اسلامی کرارا حب دنیا به عنوان سرچشمه تمام گناهان شمرده شده است یک واقعیت عینی و محسوس است که در زندگی خود و دیگران بارها آن را آزموده ایم. بـنـابـرایـن بـرای قـطـع ریـشـه هـای گـنـاه راهـی جـز ایـن نـیـست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم. باید به دنیا هم چون وسیله ای، گذرگاهی، پلی، و یا همچون مزرعه ای بنگریم. مـمـکـن نـیـسـت عـاشـقـان دنـیـا بـر سـر دو راهـی(وصـول بـه مـتـاع ایـن جـهـان و نیل به رضای خدا) دومی را مقدم شمرند. اگـر پـرونـده هـای جـنـایی را بنگریم واقعیت حدیث فوق را در آنها به خوبی مشاهده می کنیم. هـنـگـامـی کـه عـلل جـنـگ ها، خونریزی ها، کُشت و کشتارها(حتی برادران و دوستان) را مورد توجه قرار می دهیم جای پای حب دنیا در همه آنها مشهود و نمایان است. اما چگونه می توان حب دنیا را از دل بیرون کرد با اینکه ما همه فرزند دنیاییم، و علاقه فرزند به مادر یک امر طبیعی است؟!

این نیاز به آموزش فکری و فرهنگی و عقیدتی، و سپس تهذیب نفس دارد. و از جمله اموری کـه مـی تـوانـد بـالاترین کمک را به سالکان راه در این مسیر کند ملاحظه عاقبت کار دنیا پرستان است. فـراعـنه با آن همه قدرت و امکانات مالی سرانجام چه کردند؟

قارون از این همه گنج هائی که کلید آنها را چندین انسان نیرومند به زحمت می کشیدند چه اندازه با خود برد؟!

إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيهِمْ وَآتَينَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْفَرِحِينَ(القصص/76)

قارون از قوم موسي بود و بر آنان ستم کرد و از گنجينه ‏ها آن قدر به او داده بوديم که کليدهاي آنها بر گروه نيرومندي سنگين مي ‏آمد آنگاه که قوم وي بدو گفتند شادي مکن که خدا شادي‏ کنندگان را دوست نمي‏دارد

 قـدرت های عظیمی را که در عصر و زمان خود می نگریم، و با نسیمی دفتر زندگانی شان بـر هـم مـی خـورد، و بـا یـک گـردش لیل و نهار از تخت قدرت فرو می افتند، و کاخ ها و ثـروت هـایـشـان را مـی گذارند و می گریزند، و یا به زیر خاک پنهان می شوند، خود بهترین واعظ و معلم ماست. ایـن سـخـن دامـنـه دار را با حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام که بسیار رسا و گویا است تقدیم می گردد، از حضرتش پرسیدند که افضل اعمال نزد خدا چیست؟

سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟

فَقَالَ مَا مِنْ عـَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا وَ إِنَّ لِذَلِکَ لَشـُعـَبـاً کـَثـِیـرَةً وَ لِلْمـَعـَاصـِی شـُعـَباً فَأَوَّلُ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ الْکِبْرُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ إِبـْلِیـسَ حـِیـنَ أَبـَی وَ اسـْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ وَ الْحِرْصُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ حِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمَا فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَیْهِ فَدَخَلَ ذَلِکَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِمَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَکـْثـَرَ مـَا یَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَیْهِ ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ ابْنِ آدَمَ حَیْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِکَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حـُبُّ الْکـَلَامِ وَ حـُبُّ الْعـُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ فـَصـِرْنَ سـَبـْعَ خـِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِی حُبِّ الدُّنـْیَا فَقَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ وَ الدُّنْیَا دُنْیَاءَانِ دُنْیَا بَلَاغٍ وَ دُنْیَا مَلْعُونَةٍ[1]

از عـلی بـن الحـسـیـن پـرسـیـدنـد، کـدام عـمـل نـزد خـدای عـزوجـل بـهـتـر اسـت؟ فـرمـود: هـیـچ عـمـلی بـعـد از مـعـرفـت خـدای عـزوجـل و رسـولش بـهـتـر از بـغض دنیا نیست، و برای آن شعبه های بسیاری است و برای گناهان (نافرمانی های خدا) شعبه های بسیاری است: نـخـسـتـیـن نـافـرمـانی که خدا را نمودند تکبر بود و آن نافرمانی شیطان بود، زمانیکه سرپیچی و گردن فرزای کرد از کافران گشت. و دیـگـر حـرص اسـت کـه نـافـرمـانـی آدم و حـوا بـود، زمـانـی کـه خـدای عـزوجـل بـه آنها فرمود: از هر چه خواهید بخورید ولی باین درخت نزدیک می شود که از ستمکاران باشید. پس آدم و حوّا چیزی را گرفتند که بدان احتیاج نداشتند، و ایـن خـصـلت تـا روز قـیـامـت در ذریه آنها رخنه کرد، از اینرو بیشتر آنچه را آدمیزاد می طلبید بدان احتیاج ندارد. و دیـگـر حـسـد اسـت کـه نـافـرمـانـی پـسـر آدم(قـابـیـل) بـود، زمـانـیـکـه بـه برادرش(هـابـیل) حسد برد و او را کشت، و از این نافرمانی ها دوستی زنان و دوستی دنیا و دوستی ریـاست و دوستی استراحت(راحت طلبی) و دوستی سخن گفتن(زیاده گویی) و دوستی سروری(برتری طلبی) و ثروت منشعب گشت، و اینها هفت خصلت است که همگی در دوستی دنیا گرد آمده اند، از این رو پیغمبران و دانشمندان بـعـد از شناختن این مطلب گفتند: دوستی دنیا سَرِ هر خطا و گناه است و دنیا دو گونه است: دنـیـای رساننده و دنیای ملعون(یعنی دنیایکه انسان را به طاعت و قرب خدا می رساند بقدر کفاف است که آن ممدوح و پسندیده است و دنیای که بیش از مقدار کفاف و زیادتر از احتیاج است که آن مایه لعنت و دوری از رحمت خداست.[2]

فرمود: بعد از معرفت خدای عزّ و جلّ و شناخت رسولش، هیچ عملی برتر از بغض داشتن و دشمنی نسبت به دنیا نیست.» سـپـس افـزود: زیـرا بـرای حـب دنیا شُعب بسیاری است، و معاصی نیز شعب بسیاری دارد، اولیـن چـیـزی کـه بـا آن مـعـصـیـت خـدا شـد مـعـصـیـت ابـلیس بود در آن زمان که ابا کرد و(تکبر) ورزید و از کافرین شد. سپس(حرص) بود که سرچشمه معصیت(و ترک اولی) آدم و حوا گشت، در آن زمان که خـداونـد مـتـعال به آنها فرمود: از هر جای بهشت می خواهید بخورید، ولی نزدیک این درخت(مـمـنـوع) نشوید که از ستمکاران خواهید بود ولی آنها به سراغ چیزی رفتند که به آن نـیـاز نـداشـتـنـد! و هـمـیـن بـرای فـرزنـدان آنـهـا تا روز قیامت باقی ماند، چرا که غالب چیزهایی را که انسان می طلبد به آن نیازی ندارد(نیازها غالبا منشاء گناه نیستند، آنچه مـنشاء گناه است هوس ها و امور زائد بر نیاز است) سپس(حسد) بود که سرچشمه گناه فـرزنـد آدم شـد، نـسـبـت بـه بـرادرش حـسـد ورزیـد و او را بـه قتل رساند. و از شُعب آن حب زنان، حب دنیا، حب ریاست، حب راحتی، حب سخن، حب برتری، و حب ثروت اسـت، ایـنـهـا هـفـت خـصـلتند که همگی در حب دنیا جمعند، و لذا پیامبران و دانشمندان بعد از آگـاهـی بـر ایـن حـقـیـقـت گـفـتـه انـد: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ. خـداونـدا! حـب دنـیـا را کـه ریـشـه هـمـه گـنـاهـان اسـت از دل ما بیرون ببر.


پی نوشت ها:

[1] کلینی، اصول کافی، ج3،ص197

[2] همان.

منبع:پايگاه حوزه

 

نظر از: زهرا [بازدید کننده]
زهرا

عالی بود

1395/07/30 @ 15:56


فرم در حال بارگذاری ...