موضوع: "تدبر در کلام وحی"
و خدا می بیند...
نوشته شده توسطرحیمی 25ام تیر, 1397
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ
آیا انسان نمی داند که خدا می بیند؟
Does he not know that Allah sees?
فیلم کوتاه: و خدا می بیند (با موضوع مراقبه) بر اساس آیه شریفه 14 سوره علق:
زمان: 114 ثانیه (01:54)
معاونت فرهنگی و هنری مؤسسه دارالحدیث
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
نه چنين است (كه مىپندارند). بىگمان آدمى طغيان مىكند. چون خود را بىنياز مىبيند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آيا ديدى آن كه منع مىكند. بندهاى را كه نماز مىخواند. آيا انديشيدهاى كه اگر (آن بنده) بر طريق هدايت باشد يا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نيست) آيا انديشيدهاى كه اگر تكذيب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آيا او نمىداند كه خداوند مىبيند.
توبه سریع
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اردیبهشت, 1397
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
بی گمان آنچه قطعا بر خداست پذیرش توبه کسانی است که از روی نادانی مرتكب كار زشت مىشوند و زود باز مى گردند. خداوند توبه چنين كسان را مى پذيرد كه او داناى حکیم است.
آیه 17 سوره نساء
"سفیه" در کلام خدای متعال
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اسفند, 1396كسى كه راه ابراهیم را كه براى نسل بشر، مركز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مى كند، رها كرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانى بیش نیست!!
استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه 130 سوره بقره پرداخته است.
آیه: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِّلَّةِ إِبْرَهِيمَ إلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَهُ فِى الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِى الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصَّلِحِينَ»
ترجمه: «كیست كه از آئین ابراهیم روى بگرداند، مگر كسى كه خود را (فریب داده و) بى خردى كند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است».
* نکته ها
در آیات قبل، گوشه هایى از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید. این آیه با توجّه به تابناكى و پاكى چهره ابراهیم و آئین او مىپرسد، چه كسى جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض مىكند؟! آئین او به قدرى ارزش دارد كه پیامبر صلى الله علیه وآله مفتخر است كه راه او راه ابراهیم است.
ابراهیم كسى است كه در منطق، مخالف كافر را مبهوت مىكند:
«فبهت الذى كفر » [1] و در شجاعت یك تنه همه بتها را مىشكند:
«فجعلهم جذاذاً» [2] قرآن او را حلیم معرّفى مىنماید و در صبر و توكّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا كه درون آتش افكنده مىشود بىآنكه واهمهاى داشته باشد. در سخاوت گوساله چاقى را براى مهمانان كباب مىكند. در تسلیم، كودك خود را در بیابان بى آب و گیاه مكه رها كرده و آنگاه كه او به سن نوجوانى مىرسد، به امر خداوند كارد بر گلوى او مىگذارد. آرى، انسان تنها با فریب دادن خرد خویش مىتواند از ادیان الهى گریزان باشد «سفه نفسه».
ابراهیم علیه السلام در دعایى از خداوند خواست كه:
«ألحقنى بالصالحین» [3] خداوند دعاى او را استجابت كرده و مىفرماید: ابراهیم در آخرت از صالحان است.
كسى كه راه ابراهیم را كه براى نسل بشر، مركز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مىكند، رها كرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانى بیش نیست!!
در فرهنگ قرآن، به افرادى كه حقائق را نادیده انگاشته و كفران نعمت كنند، سفیه گفته مىشود. چنانكه به بنىاسرائیل به جهت بهانههاى بى موردى كه دربارهى تغییر قبله مىگرفتند، سفیه گفته شده است: «سیقول السفهاء» در ذیل آیهى «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم» نیز از امام علیه السلام نقل شده است كه فرمود: كسى كه شراب بخورد، سفیه است. چنین شخصى به جاى نوشیدنىهاى مفید و حلال، به سراغ آشامیدنى مضرّ و حرام مىرود. آرى، كسانى كه راه حقّ را رها نموده و بىراهه مىروند، سفیه هستند و آن كس كه در انتخاب رهبر و مكتب، قدم درست بردارد عاقل است. در حدیث مىخوانیم: عقل همان چیزى است كه به وسیله آن خدا عبادت شود وگرنه شیطنت است.
1) بقره، 258.
2) انبیاء، 58.
3) شعراء، 83.
* پيام ها
1- سفیه كسى است كه منطق، مكتب، رهبر و راه حقّ را نادیده گرفته و به دنبال هوسهاى خود یا دیگران رهسپار شود. «سفه نفسه»
2- اعراض از دیندارى و خردورزى، دلیل بىخردى است. «منیرغب… سفه نفسه»
خبرگزاری حوزه
یاد خدا نباید به دورانهای سخت اختصاص داشته باشد
نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1396
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ
هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند)؛ امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مىشوند!
آيه شماره 65 از سوره مبارکه عنکبوت
1- ترس، غبارهاى غفلت را برطرف و فطرتخداجویى را بیدار مىكند. «فاذا ركبوا… دعوا اللّه…»
2- ایمان نباید موسمى و مقطعى باشد. «فلمّا نجّاهم… یشركون»
3- مهمتر از اخلاص، حفظ آن است. «مخلصین - اذا هم یشركون»
4- دعاى خالصانه، مستجاب است. «دعوا اللّه مخلصین… فلمّا نجّاهم» (پس از دعا، حرف «فاء» در «فلمّا»، نشانهى استجابت دعا مىباشد)
5- نجات از مشكلات وحوادث، راهى است براى شكر نه شرك.«اذا همیشركون»
مقام معظم رهبری:
فرمود: «و اذكر ربّك فی نفسك تضرّعا و خیفة»؛(۱) یاد خدا با تضرع، پشتوانهی همهی خیرات و همهی بركاتی است كه انسان میتواند در این مهلت زندگی به دست بیاورد. این یاد خدا نباید اختصاص داشته باشد به دورانهای شدت و محنت و زحمت و فشار؛ نه، در دوران راحت، در دورانی كه انسان دغدغه و نگرانی مادی هم ندارد، این یاد خدا را باید در دل نگه دارد. وقتی سختیهائی به ما افراد بشر روی میآورد، به یاد خدا میافتیم. فرمود:
«فاذا ركبوا فی الفلك دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ اذا هم یشركون»؛(۲) در حین بلا، انسان به خدا متوجه میشود؛ وقتی بلا برطرف شد، انسان یادش میرود. در جاهای مختلف قرآن، مكرر در مكرر - شاید ده بار یا بیشتر، كه من نشمردم - این گلایه را خدای متعال از انسانها میكند كه وقتی دچار شدت میشوید، توجه پیدا میكنید؛ وقتی شدت برطرف شد، غفلت پیدا میكنید. خب، این راهِ شما را مسدود میكند، حركت شما را متوقف میكند. در سورهی مباركهی یونس دو مرتبه این موضوع تكرار شده است؛ یك بار لحن عجیبی است، لحن گلایهی تند الهی از ماها است؛ فرمود: «و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعدا او قائما»؛ وقتی دچار سختی است، متوجه به ما میشود؛ دعا میكند، تضرع میكند، توجه میكند، در حال خواب، در حال راه رفتن، در حال نشستن؛ «فلمّا كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم یدعنا الی ضرّ مسّه»؛ وقتی مشكل برطرف شد، جوری حركت میكند كه كأنه از ما چیزی نخواسته و ما به او چیزی عنایت نكردیم؛ غفلت محض! بعد میفرماید:
«كذلك زیّن للمسرفین ما كانوا یعملون»؛(۳) یك لحن تند و توبیخ.
برادران و خواهران! در همه حال بایداز خدای متعال كمك خواست. رابطهی قلبی بین ما و خدا باید در حال آسایش، در حال راحت، در حال محنت، در حال كرب ادامه پیدا كند؛ این ضامن حركت تكاملی انسان است، ضامن تعالی انسان است؛ این است كه میتواند ما را به آن هدف اصلی آفرینش برساند. به نظر ما، این توسل و تضرع، در همهی عرصههای حیات، به عمل میانجامد. اگر این توجه به خدا باشد، ركود، سكون، ناامیدی، بازگشت به عقب و توقف در عرصههای گوناگون حیات وجود ندارد.۱۳۹۲/۰۴/۳۰بیانات در دیدار مسئولان نظام
۱ ) سوره مبارکه الأعراف آیه ۲۰۵
وَاذكُر رَبَّكَ في نَفسِكَ تَضَرُّعًا وَخيفَةً وَدونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ وَلا تَكُن مِنَ الغافِلينَ
ترجمه:
پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!
۲ ) سوره مبارکه العنكبوت آیه ۶۵
فَإِذا رَكِبوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَى البَرِّ إِذا هُم يُشرِكونَ
ترجمه:
هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند!
۳ ) سوره مبارکه يونس آیه ۱۲
وَإِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِدًا أَو قائِمًا فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلىٰ ضُرٍّ مَسَّهُ ۚ كَذٰلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفينَ ما كانوا يَعمَلونَ
ترجمه:
هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، میخواند؛ امّا هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم، چنان میرود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتی این عمل را درک نمیکنند)!
راه رسیدن به عالی ترین درجات با حداقل ایمان و عمل صالح!
نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1396بدون محاسبه نفس، کار خوب کردن مانند کشت دیمی است؛ دقت لازم است و اگر محاسبه نفس صورت بگیرد، از حداقل امکانات، بیشترین بهره را خواهیم برد و از حداقل ایمان و عمل صالح به بالاترین مراتب خواهیم رسید.
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در ماه محرم سال 95 در هیئت نور تهران، سلسله مطالب و سخنرانی هایی با موضوع «محاسبه نفس» را ایراد کرده است که بنا داریم، در 12 شماره به آنها بپردازیم که در ادامه شماره اول آن را مطالعه می کنید:
محاسبه نفس آثار بسیار زیادی در سبک زندگی انسان دارد و اگر به آن توجه نشود، آثار بسیار مخربی خواهد داشت، در باب اهمیت این موضوع، اهل بیت علیه السلام فرمودند:
«لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛
از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد»،
بنابراین کافی است ما محاسبه نفس نکنیم که در این صورت خوبی های خود را از دست داده ایم، مانند اینکه بنا داشته باشیم، ماشینی را درست کنیم و پیچ و مهره های آن را به ما داده باشند تا بخش های مختلف را به هم متصل کنیم و ما به جای وصل آنها، مانند کشت دیمی، پیچ و مهره ها را روی ماشین تنها بریزیم، در این صورت مردم به ما خواهند گفت؛ چه می کنی؟ هر پیچ و مهره را باید در جای خود دقیق قرار داد که حتی امروز برای این امر ربات تهیه شده است تا بصورت دقیق، محاسبه کند و پیچ و مهره را جای خود قرار دهد.
بدون محاسبه نفس، کار خوب کردن مانند کشت دیمی است زیرا دقت لازم است و اگر محاسبه نفس صورت بگیرد، از حداقل امکانات، بیشترین بهره را خواهیم برد و از حداقل ایمان و عمل صالح به بالاترین مراتب خواهیم رسید.
محاسبه نفس باید در سبک زندگی تبدیل به یک رویه شود و نباید تنها گاهی مانند: حج، روزه و جهاد به آن پرداخت بلکه باید یک رویه باشد تا روحیه ما را تغییر دهد زیرا افرادی که اهل محاسبه نفس هستند، روحیات و خلقیات متفاوتی با یکدیگر دارند و سبک نگاه این افراد نسبت به هستی متفاوت است. بسیاری از بخش های زندگی را باید به گونه ای طراحی کرد که اهل محاسبه نفس شویم، پیرمردی تجارت را بنا داشت، کنار بگذارد و بازنشسته شود و مغازه های خود را در اختیار شاگردانش قرار دهد و روزهای آخر عمر را به عبادت و استراحت بپردازم، این خبر به امام صادق علیه السلام رسید و ایشان فرمودند:
«نباید این کار را کند و باید تا پایان عمر تجارت کند والا عقل او کم خواهد شد».
این دردها برای خودمان خوب است.
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1396
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُفاطر/35
ای مردم ، شمایید که به خدا نیازمندید ،
و خداست که بی نیاز است و کارهایش همه پسندیده و زیباست .
حجت الاسلام عالی:
این دردها برای خودمان خوب است
فرض کنید همه ی انسان ها در رفاه و راحتی بودند و از مریضی هم خبری نبود،
این انسانی که هیچ دردی ندارد دیگر خدا را بنده نخواهد بود و فریاد انا الحق را می زند.
از امام کاظم علیه السلام پرسیدند:
چه چیزی باعث شد که خداوند ما را از عالم بالا به پایین بیاورد؟
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
اگر انسان ها در همان عالم بالا می ماندند یعنی همان بهشتی که حضرت آدم در آنجا بود و هیچ رنجی به آن راه نداشت، دیگر انسان ها ضعف های خود را نمی دیدند اما او را در عالم دنیا قرار دادند که این ها را درک کند و بفهمد چقدر به خدا نیاز دارد و این زانو زدن برای خودمان خوب است.
وارث/سخنرانی حجت الاسلام عالی در مسجد الزهرا(سلام الله علیها) - دی 95
خصلتی که ابلیس را از «درگاه خدا» بیرون کرد
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1396
«ساهُونَ» به چه معناست؟
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اردیبهشت, 1396- «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» منظور از خیر العمل، نماز است. اذان به عبادت «کار» گفته است. پس نماز کار است. از طرف دیگر کار هم عبادت است:
کسی که برای خرجی زن و بچهاش کار میکند مثل مجاهد فی سبیل الله است.
تغییر سرنوشت انسان
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اردیبهشت, 1396
لَهُ مُعَقِّبتٌ مِّن بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَایغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ [1]
برای او، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رویش، و از پشت سرش، او را از فرمان الهی (حوادث غیر حتمی) حفظ می کنند؛ در حقیقت خدا آن (سرنوشتی) که در قومی است را تغییر نمی دهد تا این که آنچه را در خودشان است، تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا برای قومی (به خاطر اعمالشان) بدی بخواهد، پس هیچ بازگشتی برای آن نخواهد بود؛ و جز او، هیچ سرپرستی برای آنان نخواهد بود.
نکته ها و اشاره ها:
1.واژه ی «مُعَقِّبات» به معنای گروهی است که همواره کاری را دنبال می کنند و در این جا مقصود فرشتگانی است که مأموریت دارند در شب و روز همواره به سراغ انسان بیایند و از پیش رو و پشت سر نگهبان او باشند.[2]
2.انواع بیماری ها و حوادث و خطرها هر لحظه انسان را تهدید می کند و خدا انسان ها را حفظ می کند. همه ی ما در زندگی خود بارها احساس کرده ایم که نیرویی غیبی ما را محافظت می کند و از خطرها می رهاند و ممکن نیست که همه ی این امور تصادفی باشد.
3.در حدیثی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که هیچ بنده ای نیست مگر این که دو فرشته با او هستند و او را محافظت می کنند، اما هنگامی که فرمان قطعی خدا فرا رسد، او را تسلیم حوادث می کنند.[3]
از این گونه احادیث استفاده می شود که آن فرشتگان انسان را در برابر حوادث غیرقطعی محافظت می کنند، ولی- همان طور که در پایان آیه یادآور شده است- اگر فرمان حتمی الهی فرا رسد کسی نمی تواند کاری و کمکی بنماید.
جایی که تیغ قهر برآرد مهابتت ویران کند به سیل عرم جنّت سبا
(سعدی)
4.ما وجود چنین فرشتگانی را با حواسّ معمولی درک نمی کنیم، اما هیچ دلیلی برای نفی آنها نداریم و آیات و احادیث وجود آنها را اثبات می کند.
5.این آیه یک قانون کلی جامعه شناختی اسلام را بیان می کند که می گوید: «سرنوشت شما قبل از هر چیز و هر کس به دست خود شماست و هرگونه تغییر در سرنوشت شما، بر اساس تغییرات درونی و اراده ی شما شکل می گیرد و خوش بختی یا بدبختی شما را رقم می زند.»
این یک اصل قرآن و یکی از پایه های جهان بینی و جامعه شناسی اسلام است که می گوید بدبختی جوامع عقب افتاده از عوامل درونی ناشی می شود و اگر استعمارگران و جهان خواران در درون انسان ها و ملت ها پایگاهی نداشته باشند، نمی توانند کاری از پیش ببرند.
6.برای بررسی عوامل سقوط تمدن ها و پیشرفت و عقب ماندگی ملت ها، نباید به دنبال علل خیالی شانس و بخت و اقبال بود بلکه باید علت را در ضعف درونی و مشکلات داخلی خود جست و جو کرد.
7.در حدیثی از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارت اند از: ظلم به مردم، ناسپاسی خدا و رها کردن کار خیری که انسان بدان عادت کرده است.[4]
آموزه ها و پیام ها:
1.انسان تحت حمایت و حفاظت نیروهای غیبی است.
2.تغییرات ظاهری اجتماعی از تغییرات درونی انسان ها سرچشمه می گیرد.
3.سرنوشت ملت ها به دست خود آنهاست.
4.اگر می خواهید سرنوشت ملت را تغییر دهید، از خود شروع کنید.
5.در برابر اراده ی قطعی خدا امداد هیچ کس سودی ندارد.
پی نوشت:
[1] سوره رعد، آیه 11
[2] مجمع البيان، ج 6، ص 431.
[3] تفسير برهان، ج 2، ص 283؛ نهج البلاغه، كلمهى قصار 201؛ خصائص الائمه، ص 114 و بحارالانوار، ج 5، ص 140.
[4] تفسير صافى، ج 3، ص 61؛ تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 487؛ معانى الأخبار، ص 270 و امالى طوسى، ص 13.