« ماجرای یک رؤیای صادقه درباره آینده رهبری | سؤالات شب اول قبر با قیامت چه تفاوتی دارند؟ » |
قلب سلیم و راه به دست آوردن آن
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اسفند, 1394وَلَا تُخْزِنِي يوْمَ يبْعَثُونَ
يوْمَ لَا ينْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(الشعراء87/88/89)
و روزي که [مردم] برانگيخته ميشوند رسوايم مکن
روزي که هيچ مال و فرزندي سود نميدهد
مگر کسي که دلي پاک به سوي خدا بياورد.
یکی از اصطلاحات قرآنی قلب سلیم است که منظور از آن قلبی است که آینه تمام نمای رخ جمال و جلال الهی باشد.
از این رو در آیات و روایات بر سلامت قلبی که همه حقیقت انسان است تاکید شده است. در مطلب حاضر مراد از قلب در آیات و روایات تشریح و به برخی راه های حفظ سلامت قلب اشاره شده است.
مراتب سلامت و مرض قلب
براساس آیات قرآن، قلب که عبارت است از حقیقت وجودی انسان، نامی از نام های نفس انسانی است؛ زیرا برای نفس انسانی با توجه به مراتب ظهوری و کارکردها و آثار وجودی نام و مرتبه ای است. از همین رو در قرآن فهم و ادراک و تفقه به قلب نسبت داده می شود.[1]
از نظر قرآن سلامت و بیماری حقیقت وجودی انسان به قلب نسبت داده می شود. این گونه است که وقتی در قرآن از بیماردلی و سلامت دل سخن به میان می آید مراد سلامت و مرض حقیقت وجودی انسان یعنی نفس اوست. قلب بیمار، قلبی است که دیگر آینه ای از حقایق هستی نیست و نمی تواند مظاهر الهی را بازتاب دهد؛ در حالی که قلب سالم و سلیم از چنین توانایی برخوردار است. قلب بیمار، گرایش به فسق و فجور می یابد و تحت تاثیر وسوسه های شیطانی به مردم آزاری و تجاوز از حدود می پردازد.[2]
این که گفته شد در اصطلاح قرآنی مراد از قلب همان نفس انسانی الهی است که حقیقت وجود انسانی را شکل می دهد، به سبب آن است که خداوند در برخی از آیات یک امر را به نفس نسبت می دهد و در آیاتی دیگر به قلب نسبت می دهد. به عنوان نمونه گرایش به خیر و شر و تقوا و فجور را گاه به قلب و گاه به نفس نسبت داده است.[3]
از همین روست که قلب آدمی شگفت انگیزترین چیز در آدمی معرفی می شود. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می گرداند و اگر طمع در آن سر بکشد، حرص نابودش می کند و اگر ناامیدی بر آن مسلط شود، اندوه، او را می کشد… هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی آفرین.[4]
پیامبر(ص) نیز می فرماید: بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش در خور پاداش است.[5]
پس این قلب همان نفس یا روح انسانی است که خداوند در انسان پس از ساختن کالبد در آن دمیده است و به عنوان روان در فارسی از آن یاد می شود.[6]
از نظر قرآن قلب یا روان یا نفس آدمی همواره در حال تغییر و انقلاب است؛ زیرا افکار و رفتارها در حقیقت انسانی تاثیر می گذارد همان طوری که غذا در بدن انسان تاثیر مثبت و منفی می گذارد.
هر کاری که انسان انجام می دهد نوعی تغییر مثبت و منفی در قلب و حقیقت آدمی ایجاد می کند. به عنوان نمونه کسی که خطا و اشتباه می کند و از آن درس نمی گیرد و عذر نمی خواهد و توبه نمی کند، گرفتار زنگار قلب می شود[7] و سپس گرفتار گناه نهان شده و قلب وی تیره و تار گشته و طبیعت آن عوض می شود[8] آنگاه این قلب دفن می شود[9] به طوری که آن قلب ممهور شده، راهی برای ورود حقایق به آن باقی نمی ماند.[10]
در یک کلمه باید گفت که با فجور و عبور از مرزها و حدود شرعی و تجاوز از آن، قلب می میرد، به طوری که شخص به ظاهر زنده است ولی دل مرده است.
قلب سلیم، قلب متقین
همان طوری که قلب با گناه و فجور می میرد، با حفظ تقوای تکوینی و فطری که در نهاد همه انسان ها سرشته شده و خوب و بد و حق و باطل و خیر و شر را می شناسد و نسبت به خیر و حق گرایش و از شر و باطل گریزش دارد، و نیز تقوای تشریعی که براساس عمل به آموزه های اسلام به دست می آید، قلب سلامت خویش را حفظ کرده و به رشد و بالندگی اش ادامه می دهد به طوری که آیینه تمام نمای جمال الهی می شود.
از همین رو خداوند در آیات 89 و 90 سوره شعراء قلب سلیم را به متقین نسبت می دهد که همواره در تقوای فطری و تشریعی هستند و صفت تقوا، حقیقت وجودی آنان شده است. خداوند می فرماید: الا من اتی الله بقلب سلیم و ازلفت الجنهًْ للمتقین؛ مگر آن کس که با قلبی سالم و رسته از شرک به نزد خدا بیاید و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک شود. پس این قلب سلیم از آن متقین است که بهشت به استقبال و پیشواز آنها می اید.
با توجه به اینکه انسان های اهل خشیت و خداترس و متقی، همواره از هرگونه خطا هراسان و گریان و در حال انابه و توبه هستند، خداوند، قلب سلیم را به این دسته از انسان ها نسبت می دهد و می فرماید: من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب؛ آنکه در نهان از خدای بخشنده بترسد و با دلی توبه کار و مطیع و رام باز آید.[11]
همچنین خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به خاطر قلب سلیم می ستاید؛ زیرا تنها برای خداوند عبادت کرد و از هرگونه شرکی در هر مرتبه، پاک و سالم ماند و قلبش سرشار از توحید محض بود. اذ جاء ربه بقلب سلیم،[12]
با توجه با این مطالب باید گفت اصولا کسانی دارای قلب سلیم هستند که از نظر اعتقادی گرایش به توحید داشته و از هرگونه شرک در هر مرتبه ای در امان باشند[13] و از نظر رفتاری از هرگونه گناه و آلودگی پاک بوده و از آن پرهیز داشته و با دلی توبه کار به سوی پروردگار می روند تا اگر خطایی کرده اند ببخشد و آنان را بیامرزد[14] و تلاش می کنند تا قلب و دل از هرگونه امراض روحی و اخلاقی پاک و طاهر شود[15]
دارنده چنین قلبی از نظر قرآن از پاداش ویژه ای برخوردار است به طوری که بهشت به استقبال و پیشوازش می آید[16] و از رسوایی و خواری قیامت در امان می ماند.[17]
راه حفاظت و مراقبت بر سلامت قلب
چنانکه گفته شد قلب آدمی اساسا سلیم و سالم است[18] و این خود انسان است که با گناه و فجور و بی تقوایی آن را بیمار می کند. گاه انسان با مباحات نیز به قلب خود آسیب می زند، یعنی همان طوری که پرخوری موجب می شود که قلب صنوبری بیمار شود، همین پرخوری موجب می شود تا قلب باطنی و ملکوتی نیز دچار قساوت و سنگدلی شود. در همین رابطه پیامبر(ص) می فرماید: من قل طعمه صح بدنه و من کثر طعمه سقم بدنه و قسا قلبه؛ هرکس کم بخورد، سالم می ماند و هرکس زیاد بخورد تنش بیمار می شود و قساوت قلب پیدا می کند.[19]
در روایات راه هایی برای حفاظت و مراقبت از سلامت قلب بیان شده که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1.موعظه و نصیحت:
یکی از راه های حفظ سلامت قلب بهره مندی از مواعظ و نصایح است. مواعظ، کلی گویی و در ارتباط با مسایل عمومی و فراگیر است، اما نصایح درباره شخص و مشکل خاص است. پس گاهی در مقام موعظه گفته می شود که از غیبت کناره گیرید تا قلب نمیرد؛ و گاه در مقام نصیحت به شخص می گویند شما در حال غیبت کردن هستید و این سخن شما مصداق غیبت است و از این توبه کنید. به هر حال، این دو، ابزار کارآمدی است که می تواند قلب را در سلامت خود حفظ کند.
امیرمومنان(ع) درباره موعظه فرموده است: دلت را با موعظه زنده گردان.[20] و نیز فرموده است: المواعظ صقال النفوس، و جلاء القلوب؛ اندرزها صیقل بخش جان ها و جلا دهنده دل هاست.[21]
2.محافظت بر تقوا و ترک گناه:
در آیات و روایات بر این اصل تاکید شده است؛ زیرا تقوا و پرهیز از گناه و فسق موجب می شود تا قلب، همچنان سالم بماند. امیرمومنان درباره نشانه قساوت قلب به خشک شدن چشم از اشک به سبب زیادی گناه اشاره می کند و می فرماید: چشمها خشک نمی شود مگر به خاطر قساوت قلب و دلها قساوت پیدا نمی کند مگر به سبب زیادی گناه.[22]
3.حکمت آموزی:
مهم ترین علم در هستی، علم حکمت است. حکمت به دانشی گفته می شود که اهداف غایی هر کار و چیزی را بیان می کند.
بسیاری از مردم کاری را انجام می دهند یا چیزی را می خواهند ولی نمی دانند که غایت اصلی آن چیست. به عنوان نمونه غایت از زندگی و آفرینش انسان را نمی دانند؛ اما کسی که دنبال حکمت می رود می داند و می فهمد که حکمت آفرینش انسان عبادت و کسب تقوا از این راه است.[23] پس کسب دانش حکمت بسیار مهم است تا انسان هدف و فلسفه وجودی هر چیزی و هر کاری را بشناسد.
پیامبر(ص) نابودی قلب و سلامت آن را به ترک دانش حکمت دانسته است. ایشان می فرماید: دلی که در آن حکمتی نیست، مانند خانه ویران است پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.[24]
4.ترک محبت دنیا و مال دوستی:
محبت به مال و نه بهره گیری از مال از مهمترین آفات و آسیب هایی است که در روایات به آن توجه داده شده است. پیامبر(ص) می فرماید: و خدای عزوجل به موسی(ع) وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب می آورد.[25]
در آیات و روایات راه های دیگری برای سلامت قلب یا همان روح آدمی از قبیل صمت و سکوت، روزه، شب بیداری و نماز شب و عمل به مستحبات و ترک متشابهات و شبهات و مانند آنها بیان شده که برای جلوگیری از اطاله کلام به همین میزان بسنده می شود.
پی نوشت:
[1] اعراف، آیه 179؛ توبه، آیات 87 و 127؛ کهف، آیه 93
[2] احزاب، آیه 32
[3] نگاه کنید؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ احزاب، آیه 32
[4] علل الشرایع ج1، ص 109
[5] جعفریات ص 168
[6] حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9
[7] مطففین، آیه 14
[8] اعراف، آیات 100 و 101؛ توبه، آیات 87 و 93
[9] شمس، آیات 7 تا 10
[10] بقره، آیه 7
[11] ق، آیه 33
[19] نهج الفصاحه، ص 728، ح 2779
[20] نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 31، ص 392
[21] تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 224، ح 4524
[23] ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیه 21
[24] نهج الفصاحه ص 600، ح 2095
فرم در حال بارگذاری ...