« تفاوت نعمت های بهشتی و دنیوی از نگاه سه اندیشمند حوزهداستانی هشدار دهنده !!! »

حدود قواميت مرد بر همسرش یا لزوم اطاعت زن ازهمسرش

نوشته شده توسطرحیمی 4ام شهریور, 1394

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيا كَبِيرًا*وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَينِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يرِيدَا إِصْلَاحًا يوَفِّقِ اللَّهُ بَينَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا (النساء35/34)

مردان کارگزاران و تدبیر کنندگان زندگى زنان هستند این کارگزارى بخاطر این است که خدا مردان را [از جهت توان جسمى و بدنى و تحمل مشکلات و قدرت تصمیم‏ گیرى صحیح و بدون احساسات زدوگذر] بر زنان برترى داده و به سبب این که مردان از اموالشان هزینه زندگى زنان را به عنوان نفقه واجب مى ‏پردازند، پس زنان صالحه درست‏کار با رعایت قوانین شرعى و مقررات حق فرمانبردار و مطیع شوهراند، و در برابر حقوقى که خدا به نفع آنان بر عهده‏ شوهرانشان نهاده است در غیاب شوهر حقوق و اموال و اسرار شوهران را حفظ مى‏ کنند.

و زنانى که از سرکشى و نافرمانى آنان بیم دارید در مرحله اول پندشان دهید و با نصیحت به فرمان بردن از خود بازشان گردانید، و اگر نشد از آنان در خوابگاه دورى کنید و راه قهر و قطع رابطه حکیمانه در پیش گیرید، و اگر اثر نبخشید [به گونه‏اى که سبب آزار بدنى آنان نشود، و کار به دیه نرسد] آنان را مورد تنبیه قرار دهید، نهایتاً اگر به فرمان بردن از شما بازگشتند هیچ راهى براى آزار دادن آنان مجوئید، به یقین خداوند بلند مرتبه بزرگ است.

اکنون چند نکته را به اختصار توضیح می دهیم:

اول ـ مفهوم اصلی آیه مربوط به شوهران و همسرانشان می باشد، یعنی مردان در محیط زندگی خانوادگی مسئولیت سرپرستی و مدیریت خانواده را بعهده دارند بنابراین اینچنین نیست که بگوئیم جنس زن باید تحت سرپرستی جنس مرد قرار بگیرد و چنانکه می دانیم مردان به عنوان فرزند تحت قیومیت و مدیریت والدین و از جمله مادران خود هستند و به هر مقام علمی و سیاسی که برسند، دستورات مادر برای آنان واجب الاتباع است.

 همچنین باید دانست که زن در غیر امور خانوادگی و در امور شخصی از قبیل حفظ اموال شخصی، اداره و اجرای برنامه های آن، مراجعه به محاکم و … تحت قیومیت شوهر نیست [البته در صورتی که امور مذکور با حق خانواده و شوهر، که بوسیلة قرار داد ازدواج ثابت شده منافات و تعارض داشته باشد، مسئله ایست که احکام خاص خود را داشته و از موضوع بحث بیرون است].

 دوم ـ برتری هائی که خداوند برای مردان قرار داده، دو مفهوم می تواند داشته باشد:

 الف ـ برتری در توانائی کسب کمال، جهات انسانی، کرامت، فهم و شعور حقائق و … .

 ب ـ برتری از جهت توانائی اداری، اجرائی، قدرت دفاع، تحمل کارهای سخت و سنگین.

 باید دانست که برتریهای مذکور در آیة کریمه طبق نظر مفسرین، برتری از جهت دوم است و این منافاتی ندارد که زن نیز در جهات دیگر برتری داشته باشد.

 شک نیست که توانائی اداری و اجرائی و دفاع از حریم خانواده، حریم اقتصادی و … . عموماً و غالباً در مرد بیشتر است و زنان بالطبع عاطفی و احساسی بوده و طبیعت ایشان بر عطوفت و ظرافت مبتنی است. آری ممکن است زنانی در همین جهات بر شوهران خود امتیاز داشته باشند لکن قوانین [و از جمله مدیریت خانواده] به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد. بلکه نوع و کلی را در نظر می گیرد. و البته کارهائی هم که بعهده زن گذاشته شده بسیار مهم است و از وظایف مرد کمتر نیست.

 خلاصه باید گفت:

 مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره زندگی را مرد بر عهده می گیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است، سرپرستی داخل منزل هم با مرد است. اما چنین نیست که مرد از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم بدست آورد! نه، این یک کار اجرائی است و وظیفه، و ما باید این آیه را بصورت تبیین وظیفه تلقی کنیم نه اعطای مزیت(1)

اذن شوهر

امام محمد باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند: زنی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت حق شوهر بر زن چیست؟

پیامبر فرمودند:

از مرد اطاعت کنید و عصیان نکنید…، بدون اجازه او روزه نگیرید…، بدون اذن شوهر از منزل خارج نشوید.

روایت دیگری – که هم به سند کلینی و هم مرحوم صدوق دارای سند معتبری است – از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:

زنی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای فرستاده خداوند، حق شوهر بر زن چیست؟

فرمود: …از خانه اش بیرون نرود، مگر با اجازه شوهرش و اگر بی اجازه او بیرون رود، فرشتگان آسمان، فرشتگان زمین، فرشتگان خشم و فرشتگان مهر و رحمت، او را نفرین کنند، تا به خانه اش برگردد.

همچنین در تفسیر نمونه در ذیل آیه «الرجال قوامون علی النساء …» آمده است:

«قرآن در اینجا تصریح می کند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهای لازم است) … و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است.

اطاعت شوهر
در آیه ۳۰ سوره روم ،اشاره به خلقت انسان بر اساس فطرت الهی است ،فطرتی که به تعبیر قرآن غیرقابل تغییر می باشد ،خدا دین خود را براین فطرت بنا نهاده و با آن هما هنگ است ؛و رشد وارتقای انسان براساس عمل به فرامین دینی است که براین فطرت بنا شده است .

درآیه ۳۴ سوره نساء خدای مهربان و حکیم قیومیت زن را به مرد واگذارده است (اَلرِّجال ُقوّامونَ عََلَی النِّساءِ) .ودر همان آیه یکی از صفات زن صالح را «همسر متواضع ومطیع »معرفی کرد است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بهترین زن را این گونه معرفی کرده است«اِنَّ مِن خَیرِنِسائِکُم …..اَلّتی تَسمَعُ قََولَهُ وَ تُطیعُ امرَهُ » (به درستیکه از بهترین زنان شما ……زنی است که حرف همسرش را گوش کند و فرمان او را اطاعت کند ) وهمچنین در حدیث دیگر زن خوشبخت و بزرگ را این گونه تعریف کرده است زن بزرگ وخوشبخت زنی است که همسرش را اکرام می کند و او را آزار و اذیت نمی کند و در تمام حال از او اطاعت می کند ).(بحار الانوارج ۱۰۳ص۲۵۳).

با توجه به آیه قرآن و احادیث نبوی ،اطاعت زن از همسر خود ،از آموزه های اسلامی می باشد که موجب رشد وقرب الی اللِه زن مسلم خواهد شد .
زن مسلم همواره در فکر رشد و قرب به سوی خالق خود می باشد ،او می داندعمرش سرمایه ای است تا دراین فرصت بندگی خدا کند و به وسیله آن به مقامات بهشتی که رب رحیم برای او آماده کرده است ،دست یابد.

البته قابل ذکر می باشد که اسلام نیز در مورد اکرام زن و معاشرت معروف به او را سفارش اکید نموده است ، به گونه ای که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند بهترین شما در ایمان کسی است که نسبت به همسرش خوب رفتار کند. )

متأسفانه بعضی از مردان به وظایف خود نسبت به همسر عمل نمی کنند ،و حتی رفتارهایی که در شأن یک مؤمن نیست، نسبت به او دارند. هرچند که خدا در قرآن کریم چنین مردان را به سختی تهدید کرده است :

(البته خدا کلام زنی که در مورد همسرش گفتگو می کرد و درباره او به سوی خدا شکایت می کرد ،شنید ؛وخدا گفتگوی شما دو را می شنود ، البته خدا شنوای بینا است )(آیه ۱ سوره مجادله )

اطاعت از شوهر در هر حال می تواند دو پیامد مفید داشته باشد :اولاً به تغییر رفتار همسر منجر شود ،و از رفتار خود پشیمان گردد. ثانیاً موجب قرب زن به سوی خدا می شود ، وهمچنین از هم پاشیدگی خانواده جلوگیری می کند .از این رو امام صادق علیه السلامدر حدیثی چنین زنی را این گونه ستایش می کند :

(سه زن خدا عذاب قبر را از آنها بر می دارد وبا حضرت فاطمه (س)دختر محمد صلی الله علیه و آلهمحشور می شونند :زنی که برغیرت همسرش صبر کند ،وزنی که بر سوء اخلاق همسرش صبر کند ،زنی که مهرش را به همسرش ببخشد ،خدا در ازای هر واحد از آن ثواب هزار شهید می دهد و برای هر واحد ازآن ثواب یک سال عبادت می نویسد )(وسایل الشیعه ج ۱۵ص ۳۷).

ما در هیچ آیه و روایتی نداریم که إطاعت از شوهر إطاعتی مطلق و همه جانبه باید باشد بلکه مربوط به همان حقوقی است که خداوند متعال برای مردان نسبت به زنان قرار داده چنانکه خداوند متعال حقوقی نیز برای زنان قرار داده و مردان موظفند در انجام آنها کوتاهی نکنند.
حقوقی که در آیات و روایات برای شوهران نسبت به زنان خود قرار داده شده متعدد است و به دو صورت حقوق واجب و مستحب مؤکّد تقسیم می شود.
درباره لزوم إطاعت از شوهر در مسائل زناشویی و بهره مندی جنسی در یکی از آیات قرآن می خوانیم:« …وَ اللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ.. » (نساء آیه ۳۴)«و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید»
دومین موردی که إطاعت از شوهر در آن برای زنان واجب است مسأله خروج زن از منزل است که در قرآن کریم به حکم آن تصریح نشده و در روایات پیامبر صلی الله علیه و آله و معصومین (علیهم السلام) حکم آن بیان شده و عدم ورود یک مطلب در قرآن، دلیل بر عدم صحت و عدم إعتبار آن نیست زیرا بسیاری از احکام در قرآن کریم به صورت تفصیلی بیان نشده و خداوند متعال تفصیل و توضیح آیات را بر عهده پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیای وی قرار داده چنانکه فرموده:

« وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (نحل آیه ۴۴)

« و ما این ذکر [قرآن‏] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبیین نمائی»

و لذا اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و اولی الامر که همان ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند را واجب دانسته و فرموده:

« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ…» (نساء آیه ۵۹)

« اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را»

درباره مسأله ممنوعیت خروج زن از منزل در صورت منع شوهر در روایتی از امام صادق علیه السلام که در آن برخی از نواهی رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده می خوانیم:« نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَهُ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا» «رسول خدا صلی الله علیه و آله از اینکه زن بدون إجازه شوهر از منزل خارج شود نهی فرموده است»
همچنین در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می خوانیم که به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره یکی از حقوقی که شوهر بر زن خود دارد می فرماید:« وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ» «زن از منزلش بدون إجازه شوهرش خارج نمی شود»

رضایت شوهر

زن مرد آزار از رحمت حق دور، و در گردونه خشم خدا، و به هر صورت ظالم و ستمگر محسوب مى‏ شود، و قیامت سختى را براى خود رقم مى‏ زند.

از رسول خدا روایت شده است:

«لا تؤذى امرءه زوجها فى الدنیا الا قالت زوجه من الحور العین لاتؤذیه قاتلک الله فانما هو عندک دخیل یوشک ان یفارقک الینا:»

هر زنى که همسرش را در دنیا آزار دهد، همسر بهشت ى‏ اش، در ملکوت عالم مى‏ گوید، او را میازار، خداوند تو را از میان بردارد، او با این آزار تو نزد تو مانند یک بیگانه است، نزدیک است که از تو جدا شود و به همسرى من درآید. و نیز آن حضرت به عایشه فرمود:

«ایما امرءه توذى زوجها بلسانها الاجعل الله لسانها یوم القیامه سبعین ذراعا ثم عقد خلف عنقها ….»

هر زنى که همسرش را با درشت گوئى، و هجوم به شخصیت او، و پشت هم اندازى آزار دهد، خداوند زبانش را در قیامت هفتاد زراع قرار مى ‏دهد، سپس به گردنش مى‏ بندد!!

و در برابر چنین زنانى نسبت به زنان صالحه و آنان که دنبال رضایت شوهر هستند فرمود:

«ایما امرءه ماتت و زوجها عنها راضى دخلت الجنه:»

هر زنى که بمیرد، در حالى که همسرش از او بخاطر رفتار درست و صحیح ‏اش، و کردار انسانى و اخلاقى ‏اش خوشنود و راضى باشد وارد بهشت مى ‏شود.

قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر

نافرمانى زن از خواسته‏ هاى به حق شوهر، و ناامن کنند خانه براى همسر، و تن ندادن به کارگزارى و تدبیر مرد، و تلخى ایجاد کردن در محیط خانه، و آزار دادن به شوهر با عمل و رفتار و با زبان، و اصرار برخواسته‏ هاى نابجا و خارج از قدرت و توان مرد همه و همه بدون شک جنبه معصیت و گناه دارد، گناه و معصیتى که خشم خدا و عذاب قیامت را در پى خواهد داشت، و قطعاً عاقلانه نیست که زنى با آزار دادن به شوهر و سرپیچى از او در ا مور حق، خود را مستحق عذابى کند که براى هیچ صاحب حیاتى قابل تحمل نیست.

*****************


حدود قواميت مرد بر همسرش كه در آيه 34 سوره نساء آمده در چه آيات ديگري از قرآن تعيين شده است؟ 

نخست بايد دانست آنچه در اسلام توصيه شده مهرباني و لطف در ميان اعضا خانواده است و در آيات و روايات درباره خوش اخلاقي و رسيدگي مردان نسبت به خانواده سفارشات بسياري شده است. سيره خود پيامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگي نيكي و محبت به همسر و فرزندان بوده است و براي مرداني كه بداخلاقي دارند مجازات فشار قبر قرار داده شده است.
جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:
درباره آيه شريفه «الرجال قوامون علي النساء» بايد معناي آن را به درستي فهم نمود. در اين رابطه بايد ابتدا درك درستي از (قوام ) بودن مرد و دايره شمول آن داشت , تا بتوان به دليل و فلسفه آن راه يافت . بنابراين در اينجا سه نكته بايد روشن شود: معنا, گستره و حكمت .
الف ) در رابطه با معناي كلمه (قوام) آمده است : «القوام من القيام و هو اداره المعاش; يعني , (قوام) مشتق شده از (قيام) و آن به معناي اداره امور زندگي است». (تفسير الميزان , ج 4, ص 215)
ب ) گستره اين حكم محدود به روابط خانوادگي است . به عبارت ديگر اين آيه , بيانگر برتري مطلق مرد نسبت به زن نيست و تنها مسؤوليت مرد در سرپرستي كانون خانواده را بيان نموده و به دنبال آن , به برخي از توابع اين مسؤوليت (مانند لزوم تأمين نيازهاي اقتصادي خانواده ) اشاره مي كند.
ج ) فلسفه اين حكم آن است كه به طور طبيعي مرد, توانايي بهتري براي اداره خانواده و تأمين نيازمندي هاي آن دارد.
از طرف ديگر زن نيازمند محيطي امن همراه با آسايش كافي است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظايف ديگري كه در نظام آفرينش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربيت فرزند و…) بپردازد. بنابراين رياست و مسؤوليت مرد و در راستاي آن تلاش براي اداره و تأمين نيازهاي خانواده , نه تنها امري شرعي ; بلكه حقيقتي تكويني و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آيه فوق پس از آنكه اعلام مي دارد قوام زندگي زن يعني مسؤوليت اداره و تأمين نيازهاي او بر عهده مرد است , دستوراتي را در رابطه با چگونگي برخورد با برخي از مشكلات احتمالي در روابط زوجين بيان مي دارد. در اين رابطه نكاتي چند شايان توجه است :
1- دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است و نشوز آن است كه زن در مقابل تكاليف اختصاصي اش يعني تمكين در نزديكي و آميزش جنسي بدون هيچ عذر موجهي سرپيچي نمايد. جالب اين است كه اگر زني از انجام كارهاي خانه , بچه داري و … سر باز زند شارع مقدس هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمي تواند در اين موارد واكنش نشان دهد. بنابراين آيه فوق در رابطه با بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساكت است و هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمي تواند در اين موارد واكنشي نشان دهد. و هيچ حقي براي مرد جز در دو مورد فوق كه زن با پيمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نكرده است.
2- «نشوز» مسلما امري برخلاف حقوق مرد است و براي مقابله با آن بهترين راه اين است كه قبل از مراجعه به ديگران مشكل را در داخل خانه حل نمود, ولي اگر چنين چيزي ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مي رسد كه در آيه بعد سالمترين راه آن عنوان شده است .
3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفي انجام پذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايمترين راه ها شروع نموده و در صورت تأثير گذاري آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنين روشي حكيمانه ترين شيوه در حل مشكلات زوجين است . ليكن اگر زني در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پايداري ورزيد چه بايد كرد؟ در اينجا نيز خداوند راه دومي را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفي عاطفي بالاتر نمي رود و آن خودداري از همبستر شدن با وي مي باشد. در اينجا نيز اگر مشكل حل شد ديگر كسي حق پيمودن راه سوم را ندارد, امأ اگر زن در چنين وضعيتي نيز سرسختي نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟ در اينجا چند راه قابل تصوير است :
الف ) مرد حقوق خود را ناديده انگارد و در مقابل نشوز زن به كلي ساكت شود, هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد. چنين چيزي براساس هيچ منطقي قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد, يعني در هيچيك از نظامهاي حقوقي جهان نمي توان به صاحب حقي الزام كرد كه در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند, يعني از نظر اخلاقي , آنهم در موارد خاصي مي توان چنين توصيه اي نمود ولي نبايد بين مسأله حقوقي و اخلاقي خلط كرد. از طرف ديگر نشوز زن اقسامي دارد كه برخي از آنها مسلما به زيان خود او هم تمام مي شود و بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب ) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن استيفاي حقوق نمايد. چنين چيزي را هرگز شارع اجازه نمي دهد و براي استيفاي حق روشهاي معيني وضع نموده است , زيرا در غير اينصورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج ) راه ديگر آن است كه مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايي يا افراد ذي نفوذ ديگر حقوق خود را استيفا كند, چنين چيزي اگر چه ممكن است حق مرد را تأمين كند ولي هنوز با امكان حل مشكل در داخل خانه بهتر است مسأله به بيرون كشيده نشود. زيرا ابراز خارجي مسائل داخل خانه آسيب هاي فراواني براي خانواده به بار مي آورد كه در اينجا جاي ذكر آن نيست , لذا خداوند حكيم حل خارجي را به عنوان آخرين راه ممكن پيشنهاد مي نمايد.
د) راه ديگر آن است كه مرد اندكي قاطعانه تر از برخورد منفي عاطفي فوق برخورد نمايد. لذا قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه مسأله (ضرب) را مطرح نموده است . البته اين مسأله نيز حدودي دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومي يا تبليغات مسموم مطرح مي شود, سازگاري ندارد.
در رابطه با حد و چگونگي زدن , علامه مجلسي (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روايتي از فقه الرضا(ع) نقل نموده است كه «…والضرب بالسواك و شهبه ضربا رفيقا; زدن بايد با وسايلي مانند مسواك و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملايمت».
ظاهر روايت فوق به خوبي نشان مي دهد كه (ضرب) بايد در پايين ترين حد ممكن باشد و هرگز نبايد اندك آسيبي بر بدن وارد كند. وسيله اي كه در اين روايت اشاره شده چوبي بسيار نازك مانند سيگار، مسواك و سبك و كم ضربه اي است . نكته ديگري كه از آيه شريفه به دست مي آيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد, زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مي رود: يكي آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود, در اينصورت قرآن مي فرمايد: «فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد». يعني , اگر زن در برابر حقوقي كه بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وي ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختي نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بي ثباتي نمايد, در اين رابطه در آيه بعد فرموده است : «و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا ; اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد, پس حكمي از ناحيه مرد و حكمي از بستگان زن برگزينيد, اگر از پي آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد, همانا خداوند دانا و آگاه است».
نكته جالب توجه اين است كه قرآن مجيد در آخرين مرحله گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار مي دهد تا مسأله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طي كند و براي اينكه حقي از هيچيك از طرفين زايل نشود و تبعيضي رخ ننمايد فرموده است كه از هر جانب حكمي برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين مشكل را برطرف نمايند.
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مي شود:
1. اختصاص به مورد سرپيچي زن از تكليف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقي كه با پيمان ازدواج , زن وفاداري خود نسبت به آن را متعهد شده است .
2. در راستاي حل مشكل در داخل خانه و خودداري از بروز آن در خارج از منزل وضع شده .
3. سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست .
4. حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبي بر بدن زن شود.
5. موقتي است و چه داراي نتيجه مثبت و چه منفي باشد بايد به زودي از آن دست كشيد. نكته ديگري كه شايان ذكر است اين است كه اساسا ديدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشي منفي است و نصوص زيادي در نهي از اين عمل وارد شده است . اين روايات همه در زماني بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشي تا ضرب و جرح و حتي قتل را شامل مي شد, و اسلام آنها را تحريم و مستوجب مجازات فقهي و قضايي در دنيا و عذاب آخرت دانست . برخي از اين روايات عبارتند از:
1- پيامبر(ص ) فرمود: «من در شگفتم از كسي كه زن خود را مي زند, در حالي كه خودش براي كتك خوردن, سزاوارتر است. زنانتان را مزنيد كه قصاص دارد».
2- و نيز فرمود: «زنان بر مرد كريم, غالب مي شوند و مرد لئيم, بر زنان مسلط مي گردد. من دوست دارم كريم مغلوب باشم نه لئيم غالب».
3- از امام صادق (ع) از پدرش روايت شده كه گفت: «وقتي با زني ازدواج مي كنيد, احترامش كنيد. زن مايه آرامش شما است. زنان را آزار ندهيد و حقوق آنان را ضايع نكنيد».
4- پيامبر(ص) فرمود: «هر مردي كه بر بد اخلاقي همسرش صبر كند, خدا اجر داوود (ع) را به او مي دهد و به هر زني كه بر بداخلاقي مردش صبر كند, همچون اجر آسيه را كه با فرعون, كنار آمد, عطا مي كند».
5- حضرت محمد(ص ) فرمود: «زنان را نزنيد و تقبيح مكنيد».
6- حضرت علي (ع ) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا كن و با او به نيكي رفتار نماي تا زندگي لبريز از صفا و صميميت باشد».
7- آخرين چيزي كه به وقت وفات , از رسول خدا (ص ) شنيدند - كه در زير زبان همي گفت - سه سخن بود: «نماز بر پا داريد و مراقب حقوق بردگان باشيد و ستم نكنيد. و الله الله در حديث زنان , كه در دست شمايند. با زنانتان , نيكو زندگي كنيد و حريم آنان را نگاه داريد».
8- و رسول خدا(ص), خشم و توهين زنان را تحمل مي كرد. روزي زن عمر جواب وي به خشم, باز داد. عمر گفت: «يالكعا؛ جواب باز مي دهي؟ گفت: آري كه رسول (ص) از تو بهتر است, زيرا زنان, وي را جواب باز مي دهند و او تحمل مي كند».
9- يك روز, زني به خشم , دست فراسينه رسول خدا(ص) زد. مادر وي با وي درشتي كرد كه : چرا كردي؟ رسول خدا گفت : بگذار بيش از اين نيز كنند و من درگذرم. (احاديث به نقل از بولتن انديشه , ويژه زن , ص 350)
نكته اي كه لازم است در پايان به آن اشاره كنيم اين كه اصولا در بررسي يك كتاب بويژه كتب مهم نبايستي تنها با ديدن يك آيه در موردي به قضاوت نشست . حال اگر آن كتاب كتاب آسماني باشد موضوع اهميت فوق العاده تري پيدا مي كند. وقتي مي توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت كه مجموعه آيات در اين زمنيه ديده شود نه اين كه - كلوا و اشربوا در گوش كرد و لا تسرفوا را فراموش كرد. بنابراين وقتي مي توان ديدگاه در اين زمينه ارائه داد كه به مجموع آيات قرآن نظر شود. ثانيا: قرآن براي خود مفسر و مبين تعريف كرده است: «و انزلنا اليك الذكر ليتبين للناس مانزل اليهم ; و ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا براي مردم آنچه را كه ما نازل كرديم بيان كني» حال براي درك محدوده معناي يك آيه بايستي ديگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانكه براي فهم آيه قوامون بايستي آيات ديگر و هم چنين روايات صحيحي كه براي تبيين محدوده هر يك از آنها وارد شده مورد توجه قرار گيرد.
توانايي مرد در مسائل اجتماعي و شم اقتصادي و تلاش و كوشش براي تحصيل مال و تأمين نيازمندي هاي منزل و اداره زندگي بيشتر است. و چون مسؤل تأمين هزينه، مرد است سرپرستي داخله منزل هم با مرد است اما اين چنين نيست كه از اين سرپرستي بخواهد مزيتي به دست آورد و بگويد من چون سرپرستم پس افضل هستم بلكه اين كار كار اجرايي است، وظيفه است نه فضيلت، روح قيوم و قوام بودن وظيفه است و اين چنين نيست كه قرآن به زن بگويد تو در تحت فرمان مرد هستي، بلكه به مرد مي گويد تو سرپرستي زن و منزل را به عهده داري. اگر اين آيه به صورت تبيين وظيفه تقلي شود نه اعطاي مزيت، آنگاه روشن مي شود: «الرجال قوامون علي النساء» يعني: «يا ايها الرجال كونوا قوامين» يعني اي مردها شما به امر خانواده قيام كنيد همان طوري كه براي مسائل قضايي مي فرمايد: «كونوا قوامين بالقسط شهداءلله»؛ (نساء، 135) ؛«الرجال قوامون علي النساء» گرچه جمله خبريه است ولي روحش انشا است يعني اي مردها شما قوام منزل باشيد، سرپرست منزل باشيد، كارها را در بيرون انجام دهيد، اداره زندگي را در منزل به عهده بگيريد، زيرا آسايش و آرامش زندگي مرد، در خانه است. اين نكته كه آيه شريفه مي فرمايد: «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها»؛ (روم، 21)
آنچه در تعبيرات روايي آمده است «لياوي اليها» برابر همين تعبير قرآني است. «الرجال قوامون علي النساء» به اين معنا نيست كه زن اسير مرد است و مرد قوام، قيوم و مدير است و مي تواند به دلخواه خود عمل كند. هرگز اين تكليف نيامده فتواي يك جانبه بدهد و به مرد بگويد تو فرمانروا هستي و هر چه مي خواهي بكن، بنابراين اسلام اين دو حكم الزامي را در كنار هم ذكر كند و به زن در مقابل شوهر تمكين مي دهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستي مي دهد، تنها بيان وظيفه و جريان امور خانواده است و هيچ يك نه معيار فضيلت است و نه موجب نقص.
در نتيجه، اولا، «الرجال قوامون علي النساء» مربوط به زن در مقابل شوهر است نه زن در مقابل مرد. ثانيا، قيم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده است. گاهي زن قيم مرد است و گاهي مرد قيم زن. و در اصول خانوادگي بسياري از مسائل عوض مي شود. اطاعت فرزند چه پسر و چه دختر از ساحت مقدس پدر و مادر واجب است، و اگر فرزند كاري بكند كه پدر يا مادر برنجد عاق پدر و مادر مي شود و عقوق والدين حرام است. بنابراين اگر مادر فرزند را از كاري نهي كرد و گفت: اين كار كايه آزردگي من مي شود. در اينجا اطاعت مادر واجب است و پسر نمي تواند بگويد كه من چون در رتبه اجتهاد به سر مي برم يا مهندس و طبيب شده ام،‌ ديگر تحت فرمان مادر نيستم و در حقيقت در چنين مواردي زن بر مرد قيم است، مادر بر پسر قيم است گرچه پسر مجتهد و يا متخصص باشد.
نكته:
آيا اسلام اجازه تنبيه بدني داده است؟
ممكن است ايراد كنند چگونه اسلام به مردان اجازه داده كه در مورد زنان متوسل به تنبيه بدني شوند؟!
پاسخ اين ايراد، با توجه به معني آيه، و رواياتي كه در بيان آن وارد شده و توضيح آن در كتب فقهي آمده است و هم چنين با توضيحاتي كه روانشناسان امروز مي دهند چندان پيچيده نيست؛ زيرا:
اولا: آيه، مسأله تنبيه بدني را در مورد افراد وظيفه نشناسي مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگري براي اصلاح آنها مفيد واقع نشود.
اتفاقا اين موضوع تازه اي نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامي كه طرق مسمالت آميز براي وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مي شوند، نه تنها از طريق ضرب، بلكه گاهي در موارد خاصي مجازات هائي شديدتر از آن نيز قائل مي شوند، كه تا سر حد اعدام پيش مي رود.
ثانيا: «تنبيه بدني» در اينجا -همان طور كه در كتب فقهي نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد به طوري كه نه موجب شكستگي شود، نه مجروح گردد و نه باعث كبودي بدن.
ثالثا: روانكاوان امروز، معتقدند جمعي از زنان داراي حالتي به نام «مازوشيسم» (آزار طلبي) هستند، كه گاه اين حالت در آنها تشديد مي شود، تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدني است.
بنابراين، ممكن است ناظر به چنين افرادي باشد كه تنبيه خفيف بدني در مورد آنان جنبه آرام بخشي دارد و يك نوع درمان رواني است.
جهت مطالعه بيشتر ر.ك:
1- زن در آئينه جلال و جمال، جوادي آملي، ص 388 تا 393
2- زن در تاريخ و انديشه اسلامي، دكتر فتاحي زاده، ص 76 تا 83<
تفسير نمونه، ج 3، ص 474>آيه 34 سوره مباركه نساء در موضوع مديريت خانواده است، و به بحث حقوق زن و مرد در خانواده اشاره دارد. لازم است پيش از ورود به صحنه بحث، متن و ترجمه آيه نقل شود تا بر اساس آن بحث كنيم: الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم مردان سرپرست زنان هستند، به واسطه برتريهايى كه خداوند برخى از ايشان را بر برخى ديگر داده است و همچنين به دليل اين كه آنها از اموالشان بايد به زنان نفقه بدهند. پيش از بحث درباره مفاد اين آيه، آيه ديگرى از قرآن را بيان و تشريح مى‏كنيم تا با ديد دقيقترى به تفسير اين آيه بپردازيم. و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و همانند ـ وظايف و حقوقى ـ كه به طور شايسته بر عهده زنان است، به نفع آنان ـ بر عهده مردان هم حقوق و وظايفى است ـ و مردان بر آنان درجه‏اى برترى ـ از نظر حقوق و وظايف ـ دارند. در روايتى كه در ذيل آيه است، امام (عليه السلام) مى‏فرمايند كه حق مردان بر زنان بيشتر از حق زنان بر مردان است. از اين آيه چند مطلب روشن مى‏شود:
1 ـ زنان با توجه به وظايفشان، از حقوقى برخوردارند و مردان هم با توجه به وظايفشان داراى حقوقى هستند.
2 ـ زنان و مردان نسبت به هم حقوق متقابل دارند زيرا حقوق يكطرفه نيست، هم له شخص و هم عليه اوست و اين حقوق متقابل را در اجتماع بايد شناخت و رعايت كرد.
3 ـ حق و وظيفه از هم جدا نيستند و هركس به هر ميزانى كه وظيفه بر عهده دارد، به همان ميزان حق خواهدداشت. به عبارت ديگر حقوق هر كس به اندازه مسؤوليت و وظايف اوست نه بيشتر و نه كمتر از آن. به طور مثال مدير عامل اداره نسبت به كارمندان خود، وظايف بيشترى دارد و به همان ميزان حقوق و اختيارات بيشترى دارد.
4 ـ مردان در امور خانواده و اجتماع وظايف سنگين‏ترى دارند، و به همين ميزان از حقوق بيشترى برخوردارند. تفاوتهاى جسمانى و روحى زن و مرد غير قابل انكار است. و وظايف هم بر اساس توانايى‏ها تقسيم مى‏شود. اسلام وظيفه سنگين‏ترى براى مرد نسبت به زنان قرار داده است و به همين دليل اختيارات و حقوق بيشترى هم براى آنها قرار داده است. در هر حال در خانه و خانواده يك نفر بايد مدير باشد، و اسلام مديريت را بر عهده مرد قرار داده و زن را از وظيفه سنگين تأمين معاش خانواده معاف كرده است تا در خانه آرامش خانه را تأمين كند و تربيت فرزندان را كه با ساختمان وجودى او هماهنگ‏تر است، بر عهده بگيرد. پس آيه شريفه بيان يك حكم حقوقى است كه طبق آن اشاره به حكمى عقلايى دارد و آن اينكه هركس وظيفه بيشترى دارد، حقوق و اختيار بيشترى دارد و درجه و برترى مرد بر زن فقط در حد برترى حقوقى است كه در اداره خانواده لازم است.
لازم به يادآورى است كه عدالت حكم مى‏كند كه در رعايت حقوق افراد رعايت تفاوتها بشود و اين با تساوى حقوق منافات ندارد. مثلاً حقوق و اختيارات مدير عامل سازمان با معاون ادارى و مالى سازمان، برابر نيست، و مديرعامل نسبت به مسئوليت و وظايفش از حقوق و اختيارات بيشترى برخوردار مى‏باشد و عدالت حكم مى‏كند كه هركدام با توجه به مسئويت خود از حقوق مساوى با آن برخوردار باشد و اين اصل عقلايى در رابطه با حقوق خانواده هم بايد اجراء شود كه اسلام چنين كرده است.
با روشن شدن اين مقدمه، وارد بحث آيه 34 سوره نساء مى‏شويم. مردان وظايف بيشترى از زنان دارند و به اين دليل از اختيارات بيشترى برخورددار هستند، از اين اختيارات و وظايف در آيه مذكور به سرپرستى مردان بر زنان تعبير شده است، خلاصه پيام آيه اين است كه نظام مديريت خانواده به عنوان يك واحد اجتماع بر عهده مردان است. آيه دو دليل بر اين سرپرستى بيان داشته است: 1 - بما فضل الله بعضهم على بعض برترى نسبى جسمى و جسمانى مردان بر زنان و قدرت بيشتر بر تحمل مشكلات اجتماعى كه در بطن خلقت به آنها داده شده است. ممكن است اشكال شود كه برترى‏هاى جسمى و جسمانى مردان بر زنان همگانى نيست و چه بسا در بعض موارد زنان برتر باشند.
پاسخ اين است كه اين سخن حقى است و به اين دليل قرآن از قيد بعضهم على بعض استفاده كرده است، اما احكام و قوانين براى تك تك افراد وضع نمى‏شود، بلكه براى نوع بشر و به صورت كلى وضع مى‏شود. در اين مورد هم در غالب خانواده‏ها چنين قاعده‏اى رعايت مى‏شود و هم اكنون تحقيقات روانشناسان و پزشكان و به ويژه جامعه شناسان خانواده بر صحت اين مطلب صحه مى‏گذارد. مطلب ديگر اينكه اين برترى در امور اجتماعى و خانوادگى كه موجب سپردن مسئوليت خانواده به مردان مى‏شود، هيچ دلالتى بر برترى‏هاى ديگر مردان بر زنان ندارد.
زيرا از نظر شخصيتى زن و مرد هر دو داراى روحى خدايى مى‏باشند و بدين جهت از تمامى موجودات مادى برتر هستند و از نظر معنوى نيز برترى به تقواست كه هر دو مى‏توانند به آن برسند، از نظر علمى هم وضع روشن است و همينطور است برترى‏هاى ديگر. پس مردان نه در دنيا و نه در آخرت بر زنان برترى حقيقى و واقعى ندارند. تنها در زندگى اجتماعى و اعتبارى و حقوقى و قراردادى، كه يك نفر بايد مدير باشد و ديگرى زير نظر او كار كند، مديريت واحد خانواده برعهده مرد است. 2 ـ بما انفقوا من اموالهم؛ به دليل اينكه مردان متعهد هستند كه هزينه آبرومندانه زندگى خانواده و همسران خود را تأمين كنند. در قبل تذكر داديم كه اسلام اصرار زيادى دارد كه مسئوليت سنگين مالى و تأمين مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بياندازد تا آنان راحت‏تر به اداره خانواده و ايجاد محيطى عاطفى و آرام براى كل اعضاء خانواده و تربيت فرزندان كه سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند.
چند تذكر:
1 ـ سرپرستى مردان بر زنان تنها در حدود قانون الهى است و حق تعدى و تجاوز از آن را ندارند و در صورتى كه سرپرستى و مديريت به ديكتاتورى و استبداد بيانجامد و موجب آزار و اذيت همسر فراهم شود، او صلاحيت خود را از دست مى‏دهد و دادگاه وى را مجازات ـ حتى مجازات بدنى ـ مى‏كند. 2 ـ سرپرستى با استقلال و آزادى زنان و حقوق فردى و اجتماعى زنان مغايرت ندارد و قرآن و اسلام با جديت اين حقوق را به رسميت شمرده است
3 ـ سرپرستى مردان مساوى با وظايف بيشتر آنها در خانواده است كه تأمين زندگى معقولانه و آبرومندانه همسرانشان از جمله آنهاست و اجازه تخطى از آن را ندارند.
4 ـ معناى قوامون برترى نيست، بلكه سرپرستى است و چنانچه روشن شد، برترى واقعى به تقوى است و آيه درصدد بيان برترى مردان بر زنان نيست. بنابر منطق قرآن، تمام انسانها، اعم از زن و مرد با سرمايه اوليه فطرت آفريده شده‏اند، و همگى استعداد رسيدن به تكامل واقعى را دارند و برترى واقعى هم به تقوى است. ان اكرمكم عند الله اتقـكم گرامى‏ترين و باكرامت‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست
. 5 ـ زندگانى خانوادگى از نظر اسلام و قرآن بر اساس مودت ـ دوستى ـ و رحمت بنا مى‏شود كه آرامش و عشق را به همراه دارد و زن در ايجاد اين زندگى نقش بيشترى از مرد دارد، زيرا زنان معدن عاطفه و مهربانى هستند و مردان نسبت به آنها خشن‏ترند. به عبارت ديگر هر زندگى مشترك از دو عنصر اساسى تشكيل مى‏شود، يكى زن كه عاطفى‏تر از مرد است و ديگرى مرد كه به جنبه‏هاى معقولانه زندگى بيشتر توجه دارد، به همين دليل جنبه‏هاى مديريتى كه با حساب و كتاب و درگيرى اجتماعى همراه است، به مردان واگذارده شده است و جنبه‏هاى اداره خانه و ايجاد محيط آرام و تربيت فرزندان كه با عاطفه هماهنگى بيشترى دارد، به زنان واگذاشته شده است.
6 ـ اسلام دين جامع است كه داراى ظاهر و باطن است و مسلمان واقعى كسى است كه هر دو جنبه را در خود پياده كند. احكام فقهى و دستورات قانونى به منزله اسكلت ساختمان هستند و احكام اخلاقى به منزله سفيدكارى آن. زندگانى به صرف احكام، بسيار سخت است و مانند اين مى‏ماند كه در خانه‏اى ناآماده و نيمه تمام كه در مرحله سفت‏كارى است منزل گزينيم كه سخت و غير قابل تحمل است. اما رعايت هر دو جنبه احكام فقهى و حقوقى و احكام اخلاقى مانند اين است كه در خانه‏اى آماده و مجهز زندگى كنيم كه آسان است و گوارا. در زندگانى مشترك زناشويى هم اگر تنها به احكام فقهى بسنده شود، زندگى خشن و بيروح مى‏شود.
زيرا شوهر حق ندارد به زن خود فرمانى بدهد و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر خود از خانه بيرون برود. اما اگر اين قوانين با اخلاق اسلامى درباره زندگى زناشويى همراه شود، زندگى مشترك زيبا و گوارا و محل دوستى‏ها و محبت‏ها و عشقها خواهد بود. متأسفانه بسيارى از ما به ظاهر دين، اكتفاء مى‏كنيم و چون نمى‏توانيم خود را با آن انطباق دهيم، به زياده خواهى‏ها و تجاوزات از دستورات دينى دچار مى‏شويم كه اين ظلم آشكار است كه موجب عقاب و مجازات دنيوى و اخروى مى‏شود. بنابراين آيه مذكور حكمى حقوقى است كه قوام و نظام خانواده را مستحكم مى‏نمايد و عقل سليم نيز بر آن فتوا مى‏دهد و اگر با دستورات اخلاقى اسلام درباره خانواده همراه شود، زندگى پر از آرامش و دوستى و محبت و نشاط را در محيط خانواده ايجاد مى‏كند، محيطى كه باعث تربيت فرزندانى سالم و صالح و سرشار از اميد مى‏گردد و جامعه‏اى، ايده‏آل را نويد مى‏دهد. و اين عين عدالت است كه در اجتماع خانواده وظايف تقسيم شده است و حقوق هركس بر اساس وظيفه‏اش معين شده و نقش مديريت نيز به مردان سپرده شده تا زنان به وظيفه ايجاد آرامش در خانواده مبادرت ورزند.

 

منابع:

1. پایگاه حوزه / این مقال خلاصه ایست از کتاب تفسیر نمونه نوشته جمعی از دانشمندان زیر نظر آیه الله مکارم شیرازی جلد 3 تفسیر آیه مربوطه و کتاب زن در آیینة جلال و جمال نوشته آیه الله جوادی آملی صفحة 365 تا صفحه 369 و شما می توانید برای اطلاعات بیشتر به منابع مذکور و همچنین تفسیر المیزان نوشته علامه طباطبائی جلد 4 مراجعه نمائید.

2. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها،

3. مبلغان سایبری


فرم در حال بارگذاری ...