دعا و توسل، دو نیاز آدمی و دو بال پرواز او برای فرار از دلمردگی حاکم بر فضای زندان دنیا هستند. همین امر انسان را بر آن میدارد تا در پی دست یابی به عواملی باشد که او را در راه درک مفاهیم ادعیه و زیارات یاری میرسانند. در میان این عوامل، دقت در فرازهای دعا، سهم بسزایی در فهم معنای روح بخش آن ایفا میکند؛ یعنی فهم سیر و انتقالاتی که برای تربیت روح انسانها در نیایشهای معصومین علیهم السلام است، همانطور که نیاز به ترجمه و شرح واژگان دارد، محتاج آگاهی از اسرار پنهان در بین فقرات و نظم و سیاق کلی آنها نیز میباشد؛ زیرا ترکیب کلّی و مجموعه ی فرازهای دعا، منظومه ی به هم پیوسته ای هستند که بر زبان اولیای خدا علیهم السلام برای رشد و صعود و در نهایت تقرب روح آدمی به معبود یکتا،جاری شده اند.
ترتیب و فراز و نشیب دعا با نیازهای پیچیده روح انسانی،هماهنگ است. معصوم علیه السلام با نگاه جامعی که به مجموعهی ابعاد وجودی انسان دارد و میخواهد او را به سوی سعادت رهنمایی کند، به یقین با ظرافت و دقت ویژهای سخن میگوید تا روان آدمی را از مرحلهای به مرحلهی عالیتری حرکت دهد. همین است که نمیتوان هیچ کلمه ای را جایگزین کلمه ی دیگری کرد یا فرازها و جملات دعا را با یکدیگر جابه جا کرد.
بنابراین، دقت در کلمات و نوع واژگان، فرازها و فقرات دعا برای فهم بهتر نقل و انتقالاتی که در آن جریان دارد، امری لازم است. ما در این نوشتار در صدد آنیم تا با چنین دیدگاهی، به شرح و بیان ارتباط بین فرازهای دعای شریف ندبه بپردازیم. باشد که در راه کشف مقصود نهایی این دعای ملکوتی مورد توجه و عنایت آن غایبی که وجودش از میان ما خالی نیست، قرار گیریم.پیش از پرداختن به اصل بحث، بهتر است مطالبی را جهت آشنایی با سند این دعای شریف بیان کنیم.
سندشناسی
برای این دعا، دو سند ذکر شده است، که در ذیل به بیان و بررسی هر کدام از آنها میپردازیم.
سند اول
این سند مربوط است به نقلی که مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف مصباح الزائر آورده است. عین عبارت ایشان چنین است:
ذکر بعض اصحابنا قال: قال محمد بن علی بن أبی قره، نقلت من کتاب محمد بن الحسین بن سفیان البزوفریقدس سره دعاء الندبه و ذکر انه الدعاء لصاحب الزمان صلوات اللَّه علیه و یستحب أن یدعا به فی الأعیاد الاربعه و هو…(۲)
بعضی از اصحاب ما چنین گفتهاند که جناب محمد بن علی بن أبی قرّه از کتاب مرحوم محمد بن الحسین بن سفیان بن البزوفری، دعای ندبه را نقل کرده و گفته است که این دعا، دعایی است برای حضرت صاحب الزمان صلوات اللَّه علیه که مستحب است آن را در عیدهای چهارگانه – روز جمعه، عید قربان، عید فطر و عید غدیر – بخوانند.
سند دوم
دوّمین سندی که برای دعای ندبه، از خلال کتابهای روایی بهدست میآید، سندی است که مرحوم مجلسی در بحارالانوار(۳) نقل میکند:
قال محمد بن المشهدی فی المزار الکبیر: قال محمد بن ابی قرّه: نقلت من کتاب أبی جعفر محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری….
محمد بن مشهدی در کتاب مزار خویش – مزار کبیر – چنین گفته که دعای ندبه را محمد بن ابی قرّه از کتاب ابی جعفر محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری، نقل کرده است.
همانطور که ملاحظه میشود، آن تزلزل و ضعفی که در سند اول وجود دارد، در سند دوم به چشم نمیخورد؛ زیرا در سند دوم، مرحوم مشهدی به طور مستقیم میفرماید: محمد بن علی بن ابی قرّه چنین گفت که دعای ندبه منقول از کتاب مرحوم بزوفری است، در حالی که در سند اول، مرحوم سید بن طاووس میفرماید:
ذکر بعض اصحابنا.
بعضی از اصحاب ما امامیه چنین ذکر کرده اند.
لازم به ذکر است که مرحوم مجلسی بعد از بیان هر دو سند، چنین اظهار نظر میکند: ((گمان میرود مرحوم سید بن طاووس نیز این دعا را از جناب مشهدی گرفته باشد و مراد وی از بعض اصحابنا همان مرحوم مشهدی باشد.))
البته ناگفته نماند که اگر سید بن طاووسقدس سره دعای ندبه را با واسطهی مرحوم مشهدی نقل کند، یک اشکال پدید میآید و آن اینکه، جناب سیدقدس سره بعد از بیان دعای ندبه، چنین میگوید:
ثم صل صلاه الزیاره و قد تقدم و صفها ثم تدعوا بما أحببت فأنک تجاب ان شاء اللَّه تعالی.(۴)
سپس به کیفیتی که در گذشته بیان شد نماز زیارت را به جای آرید و از خدا آنچه را میخواهید در خواست کنید که ان شاءاللَّه اجابت خواهد شد.
در حالی که کتاب مزار مرحوم مشهدی از چنین نماز زیارتی در پایان دعای ندبه، خبر نمیدهد. ولی خود مرحوم سید در اقبال الاعمال،(۵) چنین نمازی را بعد از دعای ندبه نقل نمیکند که این میتواند علامتی باشد بر اینکه مرحوم سید، نماز زیارت را در مصباح به عنوان رجاء آورده است.
اما به هر حال، سندی که نزد اهل فنّ، از استناد بیشتری برخوردار است، همان سند مرحوم محمد بن مشهدی است که ما نیز به بررسی آن میپردازیم. ولی قبل از پرداختن به بررسی سند دعا، لازم است در نگاهی کوتاه، به معرفی کتاب مزار محمد بن مشهدی بپردازیم.
آشنایی با کتاب مزار کبیر
مزار محمد بن مشهدی، کتابی است که در مورد زیارتهای وارد شده برای پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله و خاندان نورانی آن حضرت نوشته شده است.
مرحوم مجلسی در بحارالانوار، از این کتاب با عنوان ((مزار کبیر)) یاد کرده است.(۶) و بنابر آنچه علامه طهرانی در الذریعه بیان کرده است(۷) و همچنین از خاتمهی مستدرک الوسایل ظاهر میشود، این کتاب، یکی از مدارک مرحوم نوری برای ((مستدرک الوسایل)) بوده است.(۸) از عبارتی که در مقدمهی مزار کبیر آمده است، چنین آشکار میگردد که مرحوم مشهدی فقط روایاتی را که به سند قابل اعتماد و از راویان موثق به دست آورده، نقلکرده است.(۹)
در پایان باید افزود مرحوم سید بن طاووس علاوه بر اعتماد به این کتاب و نقل فراوان از آن، زبان به مدحش نیز گشوده است.(۱۰)
آشنایی با محمد بن مشهدی
ازکلمات مرحوم آیتاللَّه خویی در معجم الرجال به نقل از شیخ حرّ عاملی چنین ظاهر میشود که مراد از محمد بن مشهدی، محمد بن علی بن جعفر است.(۱۱) ولی مرحوم حاجی نوری در خاتمهی مستدرک الوسایل در این باره میفرماید: ((مراد از محمد بن مشهدی، محمد بن جعفر بن علی بن جعفر المشهدی است که از وی با عنوان ((حائری)) نیز یاد شده است. ایشان یکی از کسانی است که از ابی الفضل شاذان بن جبرییل قمی روایت نقل میکند. او همچنین با دو واسطه از مرحوم محمد بن نعمان – شیخ مفید – به نقل روایت میپردازد)).(۱۲)
ولی به هر حال مقصود از محمد بن مشهدی، هر کدام از این دو که باشد (((محمد بن علی بن جعفر – یا – محمد بن جعفر بن علی بن جعفر المشهدی)))، شخص قابل اعتماد، مورد وثوق و جلیل القدری است که توصیف و مدح وی در کتب رجال آمده است.
آشنایی با محمد بن علی بن أبی قرّه
دربارهی آشنایی با ((محمد بن علی ابی قرّه)) باید گفت که ایشان از جمله راویان صاحب کتاب و مورد اعتماد است. رجال نجاشی دربارهی وی چنین میگوید: ((محمد بن علی بن یعقوب، اسحاق بن أبی قرّه، ابوالفرج القنائی الکاتب کان ثقه و سمع کثیراً و کتب کثیراً و کان یوردق لاصحابنا و معنا فی المجالس، له کتب منها: کتاب عمل یوم الجمعه، کتاب عمل الشهور، کتاب معجم رجال ابی المفضل، کتاب التهجّد؛ أخبرنی و أجازنی جمیع کتبه))؛(۱۳) (محمد بن علی بن یعقوب اسحاق بن أبی قرّه ابوالفرج القنائی، که ملّقب به ((کاتب)) است، شخص ثقه و مورد اعتمادی میباشد که شنیدهها و نوشتههای زیادی از او به جای مانده است.
وی شخصی بود که کتابها را ورق به ورق برای اصحاب امامیه میخواند و همواره در مجالس، با ما بود.
کتابهای او عبارتند از: عمل یوم الجمعه، عمل الشهور، معجم رجال ابی المفضل و التهجد).
مرحوم نجاشی در پایان میفرماید: ((محمد بن ابی قره برای من روایت نقل کرده و اجازهی نقل کتابهایش را به من داده است)). همانطور که روشن است، از عبارت: ((کان یوردق لاصحابنا و معنا فی المجالس)) چنین استفاده میشود که مرحوم نجاشی در زمان ((ابن ابی قرّه)) میزیسته است.
و از عبارت دیگر که میفرماید: ((أخبر نی و أجازنی جمیع کتبه))، آشکار میگردد که مرحوم نجاشی، اجازهی نقل کتابهای ((ابن أبی قرّه)) را نیز داشته است.
بنابراین، میتوان چنین گفت که هر چند این دو بزرگوار هم عصر یکدیگر بودهاند، ولی به اعتبار اینکه مرحوم نجاشی، اجازهی نقل کتابهای ((ابن ابی قرّه)) را از وی داشته است، ((ابن ابی قرّه)) از مشایخ اجازهی مرحوم نجاشی محسوب میگردد.
آشنایی با محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری
بنابر آنچه مرحوم آیتاللَّه خویی در معجم الرجال آورده است،(۱۴) از این شخص با دو عنوان یاد شده است: ۱) محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری، ابوجعفر ۲) محمد بن الحسین البزوفری، ابو جعفر.
وی از شاگردان احمد بن ادریس بوده و از او روایت نقل کرده است. از آنجا که مرحوم محمد بن نعمان (شیخ مفید)، از محمد بن حسین بن سفیان بزوفری، روایت نقل کرده، میتوان گفت که ایشان از مشایخ مرحوم مفید نیز بوده است.
امّا درباره وثاقت وی باید گفت: هر چند پیرامون ((محمد بن حسین بن سفیان بزوفری)) در کتب رجالی، توثیق خاصّی وارد نشده است، ولی از آنجا که این فرد از جمله کسانی بوده که مرحوم مفید از وی روایت بسیار نقل کرده و همچنین در موارد مختلف برای وی رضا و رحمت خداوند متعال را طلب نموده است، میتوان بدون تردید گفت: قواعد توثیق عام، شامل حال وی میگردد؛ زیرا طبق قواعدی که بزرگان ازاهل فنّ رجال، بیان کردهاند: اگر شخصی از مشاهیر باشد و روایات فراوانی را هم نقل کرده و از طرفی هم قدح و تضعیفی دربارهی او بیان نشده باشد، همین نشانهی حُسن ظاهر و علامتی برای توثیق او میباشد؛ چون با شهرتی که از او به جای مانده، اگر ارباب رجال، عیب و مذمتی از وی سراغ داشتند، بیان میکردند.
معنای ((انّه الدعاء لصاحب الزمان))علیه السلام
بعد از روشن شدن وثاقت موجود در سلسلهی سند این دعای شریف، لازم است به عبارتی که ابن بزوفری قبل از این دعا آورده است، بپردازیم.
وی قبل از آوردن متن دعای ندبه چنین میگوید:
انّه الدعاء لصاحب الزمان صلوات اللَّه علیه و یستحب أن یدعی به فی الاعیاد الاربعه….(۱۵)
مرحوم بزوفری چنین گفته که دعای ندبه، دعایی است برای حضرت صاحب الزمانعلیه السلام و مستحب است آن را در عیدهای فطر، قربان، غدیر و روز جمعه بخوانند.
بر اهل دقت پوشیده نیست که در عبارت: ((انّه الدعاء لصاحب الزمان صلوات اللَّه علیه))، دو احتمال وجود دارد که عبارتند از:
۱) این دعای شریف، دعایی است که از جانب امام زمانعلیه السلام انشاء شده است.
۲) این دعا، دعایی است که برای وجود مقدس امام زمانعلیه السلام انشاء شده است، نه اینکه انشاء این دعا از طرف آن حضرت صورت گرفته باشد.
امّا از آنجا که مرحوم((ابن بزوفری)) در ادامه میفرماید:
و یستحب أن یدعی به فی الاعیاد الاربعه.
مستحب است که این دعا در عیدهای چهارگانه خوانده شود
معلوم میگردد که در نگاه مرحوم ((ابن بزوفری))، انشاء این دعای شریف از جانب کسی غیر از امام معصومعلیه السلام نبوده است؛ زیرا بزرگان اصحاب امامیه هیچگاه در رابطه با دعایی که از جانب شخصی غیر از معصومعلیه السلام صادر شده باشد، نمیگویند ((مستحب است آن را فلان وقت معیّن بخوانید)).
بنابراین، به دو قرینه، احتمال اینکه دعای ندبه از سوی شخص دیگری غیر از امام معصومعلیه السلام صادر شده باشد، مردود است:
۱) اینکه میفرماید: ((یستحب))؛ (مستحب است خواندن این دعا). و ظاهر این کلمه میرساند که این دعا از جانب معصوم صادر شده است؛ زیرا محکوم کردن هر کدام از افعال و أذکار به هر یک از احکام خمسه (وجوب و حرمت، استحباب، کراهت، اباحه) از امور توقیفیه میباشد که فقط باید از جانب اولیای خدا صورت گیرد.
۲) اینکه برای قرائت این دعا، زمان خاص (اعیاد اربعه) بیان شده و دعایی که از جانب غیر معصوم انشاء شده باشد، نمیتواند از چنین ویژگی برخوردار باشد.
دعای ندبه، انشاء کدام امام است؟
امّا اینکه این دعای شریف از جانب کدام یک از معصومینعلیهم السلام صادر شده است، باز هم به روشنی معلوم نیست.
از ظاهر عبارت مرحوم ((ابن بزوفری)) آشکار میشود که این دعا از امام زمانعلیه السلام است. در این صورت، باید بگوییم: این دعاء نیز از توقیعاتی است که از جانب حضرت صاحب الامرعلیه السلام برای مرحوم ابن بزوفری که در زمانی نزدیک به غیبت صغری میزیسته، صادر شده است همانند توقیعاتی که برای مرحوم شیخ مفید صادر شدهاند.
احتمال دوم ایناست که این دعا از سوی امام صادقعلیه السلام صادر شده باشد؛ همانطور که مرحوم مجلسی در کتاب ((زاد المعاد))(۱۶) فرموده است.
هر چند بعضی خواستهاند احتمال دوم را به خاطر ناسازگاری بعضی از مضامین دعا با صدور از جانب امام صادقعلیه السلام مردود سازند، ولی بر اهل تحقیق روشن است که این اشکالات قابل توجیه است؛ زیرا نظیر چنین مضامینی در موارد دیگر از امام صادقعلیه السلام(۱۷) و دیگر ائمهعلیهم السلام(۱۸) نقل شده است. امّا به هر حال آنچه از سند دعای ندبه معلوم میشود، این است که این دعا، دعای غیر مأثور نیست، بلکه دعایی است که از جانب یکی از ائمه هدیعلیهم السلام نقل شده است. علاوه بر این، با دقّت در متن این دعای شریف به آسانی آشکار میشود که چنین مضمون بلند و ملکوتی، خود از جمله تأییدات غیرقابل انکار بر صدور دعای ندبه از سوی امام معصومعلیه السلام است.
فرازهای دعا
این دعا از چهار فراز تشکیل شده که با یکدیگر مرتبط بوده و مجموعاً یک منظومهی منظم و سیر منسجم را تشکیل میدهند.
فراز اول: حمد و صلوات
این دعا با حمد بر ربوبیت خداوند و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت مکرّمشعلیهم السلام آغاز میشود.
الحمد للّه ربّ العالمین و صلی اللَّه علی سیدنا محمد نبیّه و آله و سلم تسلیماً.
ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و درود و سلام مخصوص خداوند بر آقای ما پیامبرش و خاندان او باد.
فراز دوم: ثنای بر قضاء
این فراز که با حمد و ثنای دوباره بر جریان قضای الهی نسبت به اولیائش شروع میشود، در واقع دربردارندهی همهی دعا به نحو اجمال است که با عباراتی مختصر، مضامین بعدی دعا را مورد اشاره قرار میدهد.
اللهم لک الحمد علی ماجری به قضاؤک فی اولیائک… و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیله الی رضوانک.
بار خدایا! ستایش فقط تو را سزاست بر آن قضاء و قدری که دربارهی اولیا و نمایندگانت جاری شد… و آنان را سبب دستآویزی به سویت و وسیلهای برای خشنودی محضت قرار دادی.
فراز سوم: تاریخ، از آغاز تا تکامل
در سومین فراز از این دعای شریف، ماجرای تفصیلی قضا و حکم الهی در مورد اولیائش مورد بررسی قرار میگیرد که در آن، نقطهی شروع تاریخ بشریت و تحوّلات اساسی و در نهایت، سیر تکاملی آن به سوی عصر حاکمیت حضرت بقیه اللَّهعلیه السلام که اوج تقرّب جامعهی بشری به خدای متعال وهدف نهایی از خلقت است، مورد توجه واقع میشود. این فراز با عبارت فبعض أسکنته جنتک آغاز میگردد و با جملهی و نحن نقول الحمدللّه رب العالمین به انتها میرسد.
فراز چهارم: استغاثه و طلب
استغاثه به درگاه حضرت حق، آخرین فراز از دعای ندبه را به خود اختصاص میدهد:
اللّهم أنت کشّاف الکرب و البلوی….
خدایا! تویی تنها برطرف کننده گرفتاریها و سختیها….
کلید فهم دعا
به نظر چنین میرسد که شاید بتوان از این دعای شریف، رهیافتهای جدّی و مفیدی را برای پیریزی یک فلسفهی تاریخ بر مبنای معارف اصیل اهل بیتعلیهم السلام به دست آورد. امّا قبل از ورود به بحث لازم است، اشارهای گذرا به تعریف فلسفهی تاریخ و دیدگاههای مختلف در رابطه با آن داشته باشیم.
مقصود از فلسفهی تاریخ، تحلیل کلّ تاریخ بشریت است؛ یعنی در این علم، جریان و حرکت تاریخ از ابتدا تا انتها، نحوهی تکامل تاریخ و عوامل حاکم بر تحول و تکامل آن مورد بررسی قرار میگیرند. بنابراین، از آنجا که تحلیل جریانها و تحولات تاریخی و نظر دادن در رابطه با حرکت تکاملی آنها، از یک سو به چگونگی نگاه انسان به جهان بستگی دارد و از سوی دیگر، به کیفیّت تحلیل از وجود انسان وابسته میباشد. دانشمندان مسلمان و موحّد که اساس آفرینش و تکامل آن را بر پایهی خالقیّت و ربوبیت حضرت حق بنا مینهند، نمیتوانند نظریات مادی گرایانی که نظام آفرینش را بر اساس استقلال و استغناء ماده تحلیل میکنند، بپذیرند؛ زیرا نظریهپردازان مادّی، کمال نهایی در خلقت را بر اساس مطلق گرایی حسّی و اصل بودن محسوسات و لذایذ مادّی تعریف میکنند و مبتنی بر همین دیدگاه، مرحلهی تکامل تاریخ را مرحلهای میدانند که در آن، غرایز انسانی به صورت تامّ و تمام ارضا شود. این نظر در تضادّ جدّی با عقاید و دیدگاههای پیروان آیین توحیدی اسلام است که بر پایهی اعتقاد به خالقیت مطلقهی خدای یکتا، تکامل خلقت را به ربوبیت الهی بر میگردانند و میگویند: این پروردگار یگانه است که با افاضه و ربوبیّت دایمی خود، همهی مخلوقات را در مسیر تکامل قرار میدهد. که در این صورت، کمال تاریخ نیز هنگامی خواهد بود که جامعه به سمت پذیرش بیشتر ربوبیّت و ولایت الهی و ظهور کاملتر آن، پیش رود. رسیدن به این هدف مهّم فقط در کنار ارادهی انسانها ممکن خواهد بود؛ یعنی این انسانها هستند که با اختیار و پذیرش ولایت الهی، خود را در تکامل تاریخ، شریک میسازد و راز نزدیک شدن جامعه به یک پرستش اجتماعی را باز میکنند. در نتیجه، جریان ولایت و سرپرستی الهی در عالم انسانی، ظهور بیشتری پیدا میکند که این، همان کمال نهایی تاریخ است .
در این میان، اولیای خاصّ خدا، نقش مجرا و مسیر اجرای ولایت الهی را بر انسانها ایفا میکنند؛ یعنی اینطور نیست که خداوند متعال برای اجرای ولایت خویش بر انسانها، به طور مستقیم با آنها ارتباط برقرار کند، بلکه ولایت خویش را با واسطه و از طریق اولیای برگزیدهی خویش بر جامعهی انسانی اعمال میکند. و این اولیای مخصوص خدا هستند که به خاطر پذیرش تامّ و تمام ولایت الهی و سربلند بیرون آمدن از ابتلائات و امتحانات، اراده شان مجرای ولایت الهی در عالم هستی شده است و به همین دلیل، در نگاه معارف ملکوتی تشیّع، کمال جامعهی انسانی و حرکت تاریخ به سمت کمال مطلوب، از بستر اولیای الهی گذر میکند و متناسب با ظهور ارادهی آنها در عالم انسانی خواهد بود؛ زیرا ایشان، خلیفه و جانشینان حضرت حق بر روی زمین هستند و انسانها وظیفه دارند که به ولایت آنها گردن نهند:
من أطاعکم فقد أطاع اللَّه و من عصاکم فقد عصی اللَّه.
هر که از شما پیروی کند، از خدا پیروی کرده و هر که از شما نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است.
به یقین هر کس که در این رهگذر، ولایت اولیای خدا را نپذیرد، تحت ولایت و سرپرستی شیطان درآمده است:
و الذین کفروا أولیائهم الطاغوت….(۱۹)
سرپرستی کسانی که کافر شدند به دست طاغوت است.
بنابراین، آنچه محور اساسی در پیوند افراد یک جامعهی توحیدی و حرکت آن به سوی کمال است، محبّت و پذیرش ولایت الهی و تولّی تام به ولایت ولّی اللَّه است. همانطور که محور پیوند بین افراد جامعهی شیطانی نیز محبت و تولّی به شیطان و حرکت به سوی ارضای هر چه تمامتر غرایز مادی است.
به نظر میرسد این نوعی نگاهِ فلسفهی تاریخی به ماجرای ولایت ائمه و اولیای الهیعلیهم السلام در عالم انسانی است که گویا میتوان تمام سیر عالم و حرکت جامعه به سوی خداوند متعال و حتی کیفیّت این سیر را از مضامین عالی و نورانی دعای ندبه استظهار کرد.
شرح فرازها
فراز اول: حمد و صلوات
الحمدللَّه رب العالمین و صلّی اللَّه علی سیّدنا محمد نبیّه و آله و سلم تسلیماً.
این فراز از دعای ندبه با تمام کوتاهیاش، بیان کنندهی خلاصهای از تمام ماجرایی است که در عالم هستی و جامعهی انسانی باید اتفاق بیافتد.
عبارت الحمدللَّه رب العالمین به ماجرای ربوبیت خداوند متعال بر تمام هستی اشاره دارد که در نتیجه، ولایت الهی را به دنبال خواهد داشت. عبارت و صلّی اللَّه علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیماً به مجرا و محور آن ربوبیت و ولایتی اشاره میکند که از جانب خدا بر تمام عالم سیطره دارد؛ زیرا محور ربوبیت الهی بر همهی هستی، از مسیر جریان این ربوبیت نسبت به نبی مکرم اسلام و اهل بیت گرامی آن حضرتعلیهم السلام میگذارد.
به طور کلی، میتوان این فراز کوتاه را به عنوان براعت استهلالی برای مجموعهی این دعای شریف و مطالبی که در بقیه فرازهای دعا به آنها پرداخته شده است، دانست.
فراز دوم: ثنای بر قضاء
در فراز دوم که با جملهی الّلهم لک الحمد علی ما جری به قضاؤک فی اولیائک الذین… آغاز میشود، خدا را بر آنچه از ناحیهی قضای الهی بر اولیائش جاری شده است، حمد میکنیم. در ادامهی این فراز، چگونگی جریان این قضاء را بر اولیا به طور مجمل چنین بیان میکند: از آنجا که خداوند تبارک و تعالی در عالم، نسبت به زهد در درجات و مراحل مختلف عالم دنیا از اولیائش، میثاقی گرفته و آنها نیز بر آن پیمان که با خدای خود بستهاند، پابرجا و استوار ماندند و همهی ابتلائات و سختیها را در راه حفظ آن میثاق تحمل کردند: بعد أن شرطتَ علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه… فشرطوا لک ذلک، خداوند متعال هم به پاس این مجاهدتها و پایداری در میثاق، برجستهترین نعمتهای ابدی خویش را برای ایشان برگزید، تلاشهای آنان را پذیرفت و ایشان را به خود نزدیک کرد. نامشان را بلند و پرآوازه ساخت و ستایش آشکار خود را بر آنها قرار داد. این نعمتهای عظیم تا آن جا ادامه یافت که خداوند، فرشتگان خود را بر آن اولیای گرامی فروفرستاد و با نزول وحی بر آنها، ایشان را اکرام کرد و نتیجهی این پذیرش و تقرب الهی آن شد که خدا با بذل علم خویش، اولیای خاص خود را کمک کرد. هنگامی که به این منزلت رسیدند، آنها را وسیله و دست آویزی برای جلب خشنودی خود قرار داد، یعنی به مرتبهای رسیدند که منشأ هدایت برای همهی عوالم شدند. فقبلَتهم و قّربتهم و قدّمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلیّ و أهبطت علیهم ملائکتک ….
بنابراین، به طور خلاصه میتوان گفت که در این فراز، چند نکتهی اساسی نهفته است که عبارتند از اینکه، اولیای الهی به خاطر میثاق زهدی که نسبت به درجات مختلف این دنیا با خدا بستند و بر تمامی ابتلائات و امتحانات سنگین آن نیز فائق آمدند، از جانب خدا از دو پاداش برخوردار شدند. نخست اینکه، خود مقرّب درگاه الهی گشتند. دیگر اینکه، باعث هدایت و دستگیری نسبت به دیگر مخلوقها شدند و این، همان ماجرای قضای الهی بر اولیائش است که ستودنی است؛ زیرا محور ربوبیت الهی بر همهی عالم، از این مجرا واقع میشود.
البته باید دانست که رسیدن به مرحلهی حمد خدا بر جریان قضای الهی، نسبت به اولیائش نیازمند پشت سر گذاشتن مرحلهی سنگین ابتلاء به بلای ولیّ خدا و درگیر شدن با بلای ولیّ خداست که چنین ابتلایی دارای مراتب مختلفی است؛ زیرا بعد از ابتلاء د رمرحلهی نخست، باید بر بلای ولیّ اللَّه صبر کرد و در درجهی بعد تسلیم آن بلا شد. سپس بر آن بلا راضی شد و در مرحلهی آخر، خدا را بر آن بلا شکر کرد. روشن است انسانی که از ابتلای ولیّ خدا فارغ است و به درک هیچ یک از بلایای اولیای خدا نرسیده است، هیچگاه نمیتواند به مرحلهی حمد و شکر نسبت به چنین بلایی برسد؛ زیرا درک حمد بر قضای الهی منوط به این است که انسان، مجموعهی سختیهای اولیای خدا را دیده و ثمرات آن را هم درک کرده باشد.هم چنین در این ماجرا، زیبایی صنع خدا نسبت به اولیای خودش را نیز دریافته باشد؛ که چنین انسانی پس از پیمودن این مراحل میتواند به حمد و ثنای خدا بر جریان قضائش نسبت به اولیائش برسد.
فراز سوم: تاریخ، از آغاز تا تکامل
این فراز از دعای ندبه که طولانیترین فرازهای آن به شمار میآید، به بیان تفصیلی مراحل تکامل تاریخ میپردازد که بر این اساس، این فراز را به چند بخش میتوان تقسیم کرد.
بخش اول:
فبعض اسکنته جنتک الی أن أخرجتَه منها … فنتبع آیاتک من قبل أن نذّل و نخزی.
در بخش اول، گذری اجمالی به ماجرای بعثت انبیا دارد که بعد از ذکر حضرت آدم و جریان بیرون رانده شدن او از بهشت، به بیان هر یک از انبیای اولوالعزم به همراه مهمترین حادثهای که در طول رسالت آنها رخ داده،میپردازد. در ضمنِ چند کلمه، محوریترین و اصلیترین صحنهی جریان قضای الهی بر ایشان را بیان کرده است که اگر از منظر فلسفهی تاریخی خواسته باشیم به این بخش از دعا نگاه کنیم، باید بگوییم که این بخش به بیان سرحلقههای اساسی تکامل تاریخ که همان بعثت انبیای اولوالعزم است، پرداخته است. چرا که اگر ما، کمال جامعهی بشری را مرحلهی تقرّب به سوی خدای متعال بدانیم که در آن ولایت الهی به ظهور رسیده و همهی شؤون جامعه بر مدار ارادهی الهی میچرخد، طبیعی است که عمدهترین مراحل کمال تاریخ را بعثت انبیای صاحب شریعت ارزیابی میکنیم؛ زیرا با بعثت هر کدام از انبیای اولوالعزم که پیوند بین خدای متعال و جامعه بشری بودند، شریعت الهی بر روی زمین از کمال بیشتری برخوردار شد. در نتیجه، زمینهی بندگی خدا بیش از پیش برای انسانها فراهم گشته است و این، ورود جامعهی بشری به مرحلهی جدیدی از هدایت را به دنبال میآورد. در پایان این بخش از دعا، یادآور میشود که به وسیلهی بعثت این انبیا، حجت الهی بر همهی تاریخ تمام شده و با این بیان، محدودهی ربوبیت و ولایت الهی بر تاریخ را روشن میکند که هیچ منافاتی با اختیار و اراده انسان ندارد، بلکه چه بسا انسانهایی که بعد از آمدن فرستادگان الهی (که از ناحیهی آنها، ولایت خدا بر جامعه جاری میشود) باز هم راه باطل را پیش گیرند و تولی طاغوت را بپذیرند؛ زیرا قبل از این، حفظ محور حق در تاریخ را مرهون تلاشهای این انبیا برمیشمرد.
بخش دوم:
الی أن انتهیتَ بالأمر الی حبیبک و نجیبک محمد صلی الله علیه وآله وسلم….
بعد از اتمام بررسی مراحل تحول تاریخ با بعثت برخی از انبیای اولوالعزم، در بخش دوم از این فراز دعا، با بیان ویژگیهایی از پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله به سراغ مرحلهی متکاملتری از تاریخ میرود که با بعثت آخرین فرستادهی خدا به وجود آمد. این مطلب را با دقت در ویژگیهایی که در این بخش از دعا برای رسول مکرم اسلامصلی الله علیه وآله برشمرده میشود، میتوان دریافت. انتخاب پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به عنوان سید و آقای همهی مخلوقات، زبدهی برگزیدگان، برترین انتخابشدگان و گرامیترین کسی که خدا به او اعتماد کرده، همه حاکی از آن است که تقدم و سرآمد بودنِ آن حضرت بر دیگر انبیا، امری روشن و آشکار است. در نتیجه، بعثت آن حضرت نیز از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار خواهد بود که از آن جمله میتوان، بعثت عام و فراگیر پیامبر اسلام نسبت به جن و انس، نفوذ شریعت و رسالت آن حضرت به مشرق و مغرب و نُصرتش با رعب و ترس و حفاظت آن بزرگوار به وسیلهی بهترین ملایکه و در نهایت، وعدهی پیروزی او و دینش بر دیگر ادیان و … را نام برد.
بنابر این، به یقین، میتوان گفت اگر مراحل بلوغ و تکامل عالم با بعثت انبیای اوالوالعزم شروع شده باشد، با آمدن حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله وسلم، وارد مرحلهی جدیدی از بلوغ گشته و این بلوغ و تکامل باید به دست چنین فرستادهای صورت میگرفته که از چنین کمالات و درجاتی برخوردار بوده است (که انبیای گذشته فاقد این ویژگیها بودند). پس اوست که بر تاریخ مسلط است و اوست که با غلبه بر عالم، هدایت و تکامل نهایی جامعهی بشری را به دست میگیرد و این، همان قضای خدای متعال بر نبی مکرّم اسلامصلی الله علیه وآله وسلم است.
بخش سوم:
و ذلک بعد أن بوّئتَه مبوّء صدقٍ من اهله ….
در بخش سوم این فراز از دعا، با مطرح شدن جانشینان و اوصیای پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم، به بیان نقش آنها در پیش بُرد اهداف آن حضرت و در نتیجه، سیر تکاملی تاریخ به وسیلهی هدایت آن بزرگواران پرداخته میشود.
هرچند در بخش اول از این فراز، به طور سربسته و مجمل از کنار مسألهی وصایت دیگر انبیای اولوالعزم گذر شد: و تخیرتَ له أوصیاء مستحفظاً بعد مستحفظ، ولی در این بخش، ماجرای وصایت و جانشینی پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم به طور مفصل بیان میشود و این نشانگر سهم عمدهی ایشان در این مرحله از تاریخ است، زیرا قضای خدای متعال بر نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از طریق اوصیای آن حضرت – که اولیای برگزیدهی خدا هستند – ادامه پیدا میکند. یعنی از آن جا که خاندان نبی گرامی اسلام که از جانب خدا به جانشینی آن حضرت انتخاب شدهاند، همگی نور واحدی هستند که خدا در بین ایشان، جایگاه خاصی رابه پیامبرش عطا کرده و در آیهای از قرآنش، تنها مزد رسالت را قدم نهادن در راه خدا بیان کرده و در آیهی دیگری، مودّت آن خاندان را تنها مزد رسالت معرفی کرده است، روشن میشود که مزد رسالت که قدم نهادن در راه خداست، چیزی جز مودّت اهل بیتعلیهم السلام نیست. پس ادامهی رسالت در حفظ خاندان رسول معنی میشود و هر بلایی را که ایشان متحمل میشوند، بلای پیامبر اکرم محسوب میشود و هدایتی هم که به وسیلهی ایشان برای جامعهی بشری محقق میشود، هدایت رسول خدا ارزیابی میشود. یعنی بخشی از هدایت جامعه به عهدهی خود حضرت رسولصلی الله علیه وآله بوده و بخش دیگری از آن بر دوش اهل بیت آن حضرتعلیهم السلام. به همین دلیل بعد از بیان سپری شدن دوران عمر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، بلافاصله به مسألهی وصایت امیرالمؤمنین علیعلیه السلام پرداخته و آن را به صورت مفصل بسط میدهد که این خود، نشاندهندهی نقش کلیدی حضرت علیعلیه السلام در جریان هدایت تاریخی جامعه به وسیلهی وصایت خویش و روشنکنندهی آن است که ظهور اصلی وصایت، در حضرت علی علیه السلام است و با آوردن عبارت: اذْ کان هو المنذر و لکل قوم هاد، به مخاطب خود میفهماند که انذار پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و آن مرحله از هدایت تاریخی که در دورهی زندگی پربرکت آن حضرت اتفاق افتاد، به تنهایی کافی نیست، بلکه در کنار آن انذار و هدایت تاریخی، یک هدایت مستمری هم لازم است که این هدایت مستمر به وسیلهی خاندان عصمت و طهارت و به ویژه حضرت علی علیه السلام واقع میشود.
بعد از بیان این مرحله با بیان فضیلتهای حضرت علیعلیه السلام، وارد کارهایی که پیامبر خدا جهت مهیاسازی جامعه برای پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیعلیه السلام انجام دادند، میشود که از ماجرای روز هجدهم ذیالحجه در محل غدیر خم که بارزترین آنهاست، شروع کرده و بعد از ذکر حدیث: أنا و علیّ من شجرهٍ واحده و سایر الناس من شجره شتّی به سراغ ماجرای جنگ تبوک و حدیث منزلت رفته و سپس به زیباترین حادثهای که مدینه پس از هجرت پیامبر به خود مشاهده کرد، رفته و پای ازدواج امیرالمؤمنین علیعلیه السلام با یگانه دختر رسول خدا را به میان میکشد و با تذکّر خاطرهی بستن درب همهی خانهها به حیاط مسجد النبی جز درب خانهی حضرت علی علیه السلام به معرفی حوادثی که هر کدام مقام و درجهی بلند و ملکوتی را برای آن حضرت ورق میزنند، میپردازد تا پرچم هادی بعد از خود را در میان امت به پا داشته و مسیر هدایت بعد از خود را آمادهسازی کند و اینها، همگی وقایعی بودهاند که هرکدام اساس تحولی مهم در تکامل تاریخ به شمار میروند و تک تک این ماجراها به منزلهی پلّههایی هستند که جامعه را به سمت پذیرش ولایت الهی به پیش میبرند. اما از آنجا که مصلحت عالم بر پایهی جبر ربوبی شکل نگرفته و جامعه در انتخاب مسیر ولایت پذیری خود مختار است که سر به تولّی ولایت اللَّه بگذارد یا در دامان تولّی و سرپرستی طاغوت و شیطان بیافتد و متأسفانه امت، بعد از پیامبر از مسیر تکاملی تقرّب به خدا منحرف شده و از پذیرش هدایت به سوی ولایت الهی اِعراض کرد، باعث پدید آمدن ابتلائاتی سنگین برای اهل بیتعلیهم السلام که اولیای خاص خدا و اوصیای نبی خدا بودند، شد. لم یمتثل امر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم فی الهادین بعد الهادین و الاُمه مصرّه علی مقته ….
ناگفته نماند که علیرغم رویارویی اولیای خدا با آن ابتلائات و بلایای طاقتفرسا، باز هم ولایت و سرپرستی جامعه از دست تدبیر ربوبی خارج نگشته و ارادهی الهی چنین تعلق گرفته که عاقبت و پایان نیکو و زیبای کار عالم به دست اولیائش بیافتد و این، نتیجهی تمامی آن زحمتهای خالصانهای است که در راه احیای دین خدا متحمل شدند. و جَرَی القضاءُ بما یُرجی له حسنُ المثوبه … والعاقبه للمتقین.
بخش چهارم:
بعد از پشت سر نهادن تمامی مراحل گذشته که انسان از طریق ندبه و اشک ریختن به بلای اولیا، آمادگی بهرهمندی از بلای آنها را در خود ایجاد کرد. در این بخش، دعا درصدد جهت دادن به آن مصیبتزدگی است که با پدیدآوردن روحیهی انتظار، انسان را به سوی بهرهگیری از این مصیبتزدگی سوق میدهد و او را به توجه به ساحت حضرت بقیه اللَّه الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء دعوت میکند، که این توجه در سه مرحله و با لحنهای متفاوتی در این دعای شریف، ظهور پیدا کرده است.
در مرحله ی اول با لفظ أین به جستوجوی آن حضرت که تنها امید اولیا برای جمع کردن بساط طاغوت است، میپردازد که در این جستوجو غالباً هدفهای حکومت امام زمان علیه السلام دنبال میشود: أین بقیه اللَّه التی لا تخلو من العتره الهادیه أین المعدّ لقطع دابر الظلمه …. در مرحلهی دوم، بعد از پشت سر گذاشتن مرحلهی اول با حرف نداء یا به طلب شخصیت خود آن حضرت پرداخته و با خطاب مستقیم به آن حضرت توجه پیدا میکند. این مرحله از مرحلهی قبل بالاتر است؛ زیرا ناشی ازاحساس حضور در محضر آن حضرت است و در این مرحله، بیشتر از اوصاف وجودی و شخصیتی آن حضرت، سخن به میان میآید: یا بن الساده المقربین یا بن …. و در مرحلهی آخر، شروع به نجوا و بازگو کردن سخنهای دل با آن جناب میکند که این نجواها آن زمان که گفت و گوهای انسان و راز و نیاز او با ولیّ خدا از حدّ لقلقهی زبان فراتر رفته و نیاز واقعی به آن حضرت را احساس کرد، در وجود آدمی پدیدار میشوند. رسیدن به این مرحله که از نوعی دلدادگی خاص، حکایت میکند، ناشی از شدت اوج طلبها در دو مرحلهی قبل است:
لیت شعری أین استقرتْ بک النّوی ….
فراز چهارم: استغاثه و طلب
الّلهم أنت کشّاف الکرب و البَلوی ….
در این فراز از دعای شریف ندبه که انسان را از حالت راز و نیاز با ولیّ خدا به حالت تقاضا و درخواست از درگاه الهی منتقل میکند، در ابتدا که با درخواست لقای ولیّ خدا شروع میشود و نشان دهندهی شدت عطش روحی و اشتیاق انسان به درک وجود امام زمانعلیه السلام است و البته همراه با تقاضاهایی است که انسان برای خود از خدای متعال دارد، و برای به استجابت رسیدن این درخواستها، آن هم نه فقط در دنیا، بلکه هم در دنیا و هم در آخرت، با صلوات بر محمد و آل محمدعلیهم السلام، توجهی دوباره به ساحت اولیای خاص خدا پیدا میکند و در پایان، تقاضای شفاعت و همراهی همیشگی و وصال بیپایان ولیّ خدا را که نتیجهی آن انتظارها و آن جستوجوهاست، از درگاه خدای متعال بر زبان جاری میکند.
همانطور که ملاحظه شد، این دعای شریف از ابتدای فراز سوم با بیان گزارشات کوتاهی از تحولات عمده و رو به تکامل جامعهی بشری، درصدد قرار دادن انسان، در متن ماجرای قضای الهی نسبت به اولیای خاص خدا برامد و خوانندهی دعا را در انتهای بخش سوم از همین فراز با بیان این جملات: فعلی الاطایب من اهل بیت محمدٍ و علی صلی الله علیهما و آلهما فیبک الباکون… درگیر با بلای اولیای الهی میکند و در همین حال با ذکر عباراتی چون: أین الحسین أین الحسین روح مبتلا و مصیبت زدهی او را به سوی انتظار روزگار رفع بلا و به نتیجه رسیدن زحمات اولیاء اللَّه سوق میدهد، یعنی درصدد هدایت مصیبتزدگی انسانی که مبتلا به بلای ولیّ خدا شده برمیآید و عزاداری او را با روشن نمودن چراغ انتظار در وجودش هدفمند مینماید (که این انتظار همان درخواست کمال نهایی برای جامعهی بشری است) و البته به همین مقدار هم اکتفا نمیکند، بلکه بعد از گذراندن مراتب سه گانهی انتظار، در فراز چهارم، پس از درخواست و دعا برای درک دولت حقهی ولیّ خدا بر روی زمین، خواننده را به سوی تقاضای وصال ابدی و اخروی نیز راهنمایی میفرماید. و این چیزی جز یک فلسفهی تاریخ توحیدی بر مبنای معارف ملکوتی اهل بیت عصمت و طهارتعلیهم السلام نیست که در قالب دعا از جانب ائمه معصومینعلیهم السلام صادر شده است. و الحمدلله رب العالمین.
پی نوشتها:
۱) نوشتهی حاضر، تقریر سلسله درسهای ((مروری بر دعای ندبه)) از استاد سید مهدی میرباقری است که در مرکز تخصصی مهدویت وابسته به بنیاد حضرت مهدی موعود (عج) در قم، برای جمعی از طلاب و دانش پژوهان ارایه شده است. از تلاش حجت الاسلام فلاح از دانشپژوهان کوشای این دوره برای تدوین این درسها، سپاسگزاری میشود.
۲) مصباح الزائر، سید بن طاووس، ص ۴۴۶٫
۳) بحارالانوار، مجلسی، ج ۹۹، صص ۱۰۴ – ۱۱۰٫
۴) مصباح الزائر، ص ۴۵۳٫
۵) اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج ۱، ص ۵۰۴٫
۶) بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۱۰٫
۷) الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۲۰، ص ۳۲۴٫
۸) مستدرک الوسایل، نوری، ج ۳،صص ۳۶۸ – ۳۶۹؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۲۴٫
۹) در مقدمهی کتاب مزار کبیر بعد از خطبه چنین آمده: ((فانی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات – المشاهد و ما ورد فی الترغیب فی المساجد المبارکات و الادعیه المختارات… مما اتّصلت به من ثقات الرواه الی السادات)). به نقل از: مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۳۶۸؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۲۴٫
۱۰) مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۳۶۸٫
۱۱) معجم الرجال، آیت اللَّه خویی، ذیل محمد بن مشهدی، ج ۱۷، ص ۲۵۹٫
۱۲) مستدرک الوسایل، ج ۳ ص ۳۶۸؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۲۴٫
۱۳) رجال نجاشی، ص ۲۸۳٫
۱۴) معجم الرجال، ج ۱۶، ش ۱۰۵۶۶، ص ۹٫
۱۵) مصباح الزائر، ص ۴۴۱٫
۱۶) زاد المعاد، علامه مجلسی، ص ۴۹۱٫
۱۷) کمال الدین، مناجاتی که سدیرازامام صادقعلیه السلام در رابطه با امام زمانعلیه السلام نقل میکند.
۱۸) منتخب الاثر، باب ۳، فصل ۱۰، ح ۴، ص ۱۴۰٫ امام رضاعلیه السلام در بیان علت دست بر سر نهادن، هنگام ذکر نام قائمعلیه السلام در ضمن عبارتی میفرماید عبد خاضع هنگام مشاهدهی مولایش، چنین میکند و خود امّا رضاعلیه السلام نیز چنین میکرد، به نحوی که گویا امام زمانعلیه السلام، آن حضرت را نیز مشاهده میکند. البته توجیهاتی مانند ارادهی تعلیم به شیعیان در مورد چنین مواردی بجا به نظر میرسد.
۱۹) بقره، ۲۵۷٫