« سه داستان در باره تفأل به لسان الغیب | امام خمينى ره از شيخ عباس قمى ره مى گويد! » |
مقاله: علم مطلوب در اسلام کدام است؟
نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1391به عنوان نمونه به برخي آيات و احاديث در ارتباط با موضوع علم اشاره مي شود:
انّه لذو علمٍ لما علّمناه(2)
و من الناس من يجادل في الله بغير علمٍ و يتّبع کلّ شيطانٍ مرير(3)
الذي علّم بالقلم (4)
قال الامام علي عليه السلام:
العلم حجابٌ من الآفات(5): علم حجابي براي آفات است.
قال الامام علي عليه السلام:
العلم مصباح العقل(6) : علم چراغ عقل است.
قال الامام علي عليه السلام:
لا کنزَ انفع من العلم(7): هيچ گنجي سودمندتر از علم نيست
قال الامام الباقر عليه السلام:
إنّ قلباً ليس فيه شيءٌ من العلم کالبيت الخراب الذي لا عامر له(8) : قلبي که در آن هيچ علمي نباشد همچون خانه خرابي است که آباد کننده اي ندارد.
قال رسول الله:
ما استرذل الله تعالي عبداً الّا حرم العلم(9) : خداوند بنده اي را خوار نکرد مگر آنکه او را از علم محروم کرد.
از مجموعه احاديثي که در باب علوم ممنوعه و علوم غير مفيد وجود دارند به روايات زير اشاره مي شود:
قال الامام الکاظم عليه السلام:
دخل رسول الله المسجد فاذا جماعه قد اطافوا برجل.
فقال: ما هذا؟
فقيل: علامه.
قال: و ما العلامه؟
قالوا: اعلم الناس بأنساب العرب و وقائعها و ايام الجاهليه و بالاشعار العربيه.
فقال النبي: ذاک علمٌ لا يضرُّ من جهله و لا ينفع من علمه(10) :
رسول خدا وارد مسجد شد، ديد عده اي گرد مردي جمع شده اند فرمود: چه خبر است؟
عرض شد: علامه است.
فرمود: علامه يعني چه؟
عرض کردند: او داناترين مردم است به انساب عرب و جنگ هاي ايشان و به روزگار جاهليت و اشعار عربي.
پيامبر فرمود: اينها دانشي است که اگر کسي نداند به او زياني نرسد و اگر کسي بداند او را سودي نبخشد.
قال الامام علي عليه السلام:
ايها الناس! اياکم و تعلم النجوم الا ما تهيدي به في برٍّ او بحرٍ فانّها تدعوا الي الکهانه و المنجم کالکاهن و الکاهن کالساحر و الساحر کالکافر و الکافر في النّار
اي مردم! از فرا گرفتن علم نجوم بپرهيزيد مگر آن مقدار که وسيله راهيابي در دشت و دريا باشد. زيرا چنين علمي به کهانت و پيشگويي مي انجامد و منجم در حکم کاهن است و کاهن چون ساحر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش دوزخ است.
نتيجه اين تتبع در علم و علم آموزي و وجوب آن از ديدگاه شريعت مقدس اسلام آن است که آموختن هر نوع علمي که به نوعي سعادت بشر را تأمين کند مطلوب است
اگرچه اولاً: بعضي علوم بر بعضي ديگر ارجحيت دارند و آموختن بعضي بر بعضي ديگر تقدم دارد.
ثانياً: نوع برداشت و استفاده از علم هم بسيار مهم است. براي مثال دانشمندي علوم هسته اي را فرا مي گيرد تا آن را در خدمت ساختن بمب اتمي و ويرانگري استفاده کند و ديگري آن را فرا مي گيرد تا به وسيله آن به بشر خدمات مطلوبي چون توليد نيروي برق ارائه دهد.
پس اگر قرار باشد که ديدگاه ما در مورد علم فقط علم دين باشد، بايد تلاشهاي ديگر عالمان و دانشمندان بي ارزش باشد.
مثلاً تلاش دانشمندان ايراني در زمينه علوم هسته اي. در حاليکه مي دانيم کشور ما حدود 150 سال از بعضي کشورهاي پيشرفته، عقب مانده است. اين تلاشها بسيار ارزنده است؛زيرا عقب ماندگي ما در مسائل ديني نيست بلکه اين عقب ماندگي عميق مربوط به مسائل علمي و در نهايت صنعتي و فني است. هر چند علم دين به منظور استفاده بيشتر از عقل و استفاده از علم در مرحله بعد و در نهايت سعادت انسان، نوعي تقدم و ترجيح بر ديگر علوم دارد.
اين بحث، همان بحثي است که استاد شهيد مطهري در کتاب تعليم و تربيت مطرح نموده اند.
ايشان تحت عنوان “کدام علم” چنين مي گويند: بعضي علم ها واجب عيني است يعني خود آن علم به عنوان يک اعتقاد بر هر مسلماني واجب است مثل معرفه الله، علم بالله و ملائکته و کتبه و رسله و اليوم الآخر يعني آن مقدار که مقدمه ايمان يا از شرايط ايمان است.
چون ايمان در اسلام گرايش عن علم است نه گرايش عن تقليد.
اين علم واجب عيني است.
پس حديث طلب العلم فريضه حتماً شامل علم هايي که از شرايط ايمان اند مي شود؛ اما مي خواهيم ببينيم آيا شامل بقيه نيز مي شود يا خير؟
آنچه مسلم است اين است که علم يا خودش هدف است و يا مقدمه است براي هدفي ديگر،رجا که خودش هدف است واجب است مثل اصول عقايد هرجا هم که خودش هدف نيست، اگر هدفي از هدف هاي اسلامي متوقف به آن باشد، از باب مقدمه واجب، واجب مي شود. براي مثال نماز خواندن واجب است ولي چون خواندن نماز صحيح بدون فراگيري مسائل آن امکان ندارد، آموختن مسائل نماز نيز واجب است. اصولاً هر وظيفه اي از وظايف اسلامي که نيازمند به علم باشد، همان علم برايش واجب مي شود. در اين مورد به چند مثال اکتفا مي شود:
1- اسلام از ما تزکيه نفس خواسته است و تزکيه نفس بدون فراگيري مسائل رواني و اخلاقي حاصل نمي شود.
2- آموختن يک سلسله دستورات از قرآن نيازمند آموختن خود قرآن و تفسير آن مي شود.
3- وقتي وجوب کفايي داريم پس علمي نيز که آموختن آن واجب کفايي باشد، پيدا مي شود مثل علم پزشکي.
4- در نظام اقتصادي اسلام وجود يک عده واسطه که کالا را از توليد کننده به مصرف کننده برسانند، تأييد و تثبيت شده است، پس علم تجارت آموختنش واجب است.
5- دفاع از حد و مرز کشور اسلامي يک وظيفه است و انجام اين وظيفه با آموختن دانش جنگ و ساختن تسليحات و تهيه قواي مورد نياز ممکن مي باشد.
بنابراين بعضي علم ها واجب عيني است و بعضي ديگر واجب کفايي. پس آموختن خود اين، يک علم است و آموختن چيزي که انسان بخواهد به وسيله آن وظيفه ديني اش را انجام دهد، علم ديگري است. چيزي که اسلام از ما خواسته است عمل به دين است نه آموختن دين. پس اگر ما علوم ديني را مي آموزيم به خاطر عمل به دين است و وقتي علوم ديني و وظايف خود را مي آموزيم مي بينيم که غير از آموختن علم دين چيزهاي ديگري هم به عهده ما گذاشته شده است که بر حسب زمان و حال هر جامعه متفاوت است. يعني همان طور که فرائض ديني ما به واجب و کفايي تقسيم مي شود آموختن علوم نيز به واجب و کفايي تقسيم مي شود. اما کفايي بودن نمي تواند قيدي براي اطلاق واژه علم در قرآن و روايات محسوب شود.
نویسنده: رقیه رحیمی طلبه دانش آموخته
منابع:
- جامع الصغير، ج 1، ص 44
- سوره يوسف، آيه 68
- سوره حج، آيه 3
- سوره علق، آيه 4
- غرر الحکم؛ 720
- همان، 720
- الکافي (8/19/4)
- امالي شيخ طوسي (543/1165)
- کنز العمال (807 28)
- امالي الصدق: 220/13
- نهج البلاغه، خطبه 79
صفحات: 1· 2
سلام، بعد از فراخوانی که توی وبلاگ قرار دادم برای طراحی هدر وبلاگ، دوستانی طرح هایی را فرستادن که الان یکی از انها در قسمت هدر قرار گرفته است نظرتان راجع به این هدر چیست؟
فرم در حال بارگذاری ...