« طومار غم (رنجنامة امام حسن مجتبي عليه السلام و مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف) | جمعه یعنی یک غزل دلواپسی » |
نشانههاي حتمي ظهور خيلي وقت است که اتفاق افتاده!
نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1391اگر موافقيد به مسأله «خروج سفياني» اشاره کنيم که در کشورهاي اسلامي با ظاهر مردم فريب و ذکر «يارب يارب» در برابر حجت الهي خروج ميکند و سرانجام، خود و سپاهش در سرزمين بيداء فرو ميروند.[2]
«خسف بيداء» نشانهاي ديگر است. حالا واقعاً بنگريم؛ آيا در طول تاريخ قارونها، سامريها و بلعم باعوراهايي نبودهاند که تحت پوشش ثروت، فنآوري، علم و حتي اسم اعظمي که عاريه خدا نزد آنها بود، کمکم مغرور شدند و خود را رقيب انبيا و اولياي الهي دانستند و فتنهها و آشوبهاي اجتماعي و سياسي را راه انداختند، اما دست قدرت پروردگار سر انجام آنها را با تمام شوکت و عظمتشان يا با معجزه و يا با مرگ خفت بار، در زمين فرو برد؟ چه خسف بيدايي عظيمتر از آنکه طاغوتها و متجاوزان و فرعونهاي جديد و قديم و منطقهاي و بينالمللي ـ که هميشه نمونههايي از آنها را داريم ـ اکنون، اثري از هيبت و خانه عنکبوتيشان نيست و حتي منطق و آيين و روش آنها محکوم و مردود ذهن انديشمندان و تحليلگران است؟
آري، آن خسف بيداء زمان ظهور، به حکومت جهاني نور منتهي ميشود؛ اما در طول تاريخ نيز سفيانيها بر زمينگرم انتقام الهي زده شدهاند؛ در عمق زمين فراموشي دفن گشتهاند و نورانيت حق و اديان الهي بر آنها غلبه کرده است.
حالا به سراغ «قتل نفس زکيه» برويم که آن هم از نشانههاي حتمي ظهور خوانده شده است و طي آن، يکي از بهترين و پاکترين افراد، مظلومانه و در مقدسترين مکانها کشته ميشود و فاصله ريختن خون او تا ظهور حق و حقيقت، بسيار کم است.[3] باز هم بايد گفت درست است که آن نفس زکيه و آن ظهور، مسأله ويژه و منحصر به فردي است و در ابعاد خود، قابل قياس با حوادث ديگر نميباشد، اما آيا بارها و بارها، انسانهاي پاک به جرم حقطلبي و خدا محوري در بهترين سرزمينها به تيغ ظلم، گرفتار نشدهاند و پس از آن، به حرمت و جوشش خون پاک آنها حقايق آشکار نشده و قيامها و نهضتها بر پا نگشته است؟ بهترين نمونه آن، شهادت سيد و سالار شهيدان عليه السلام در سرزمين کربلاست که در فاصله کوتاهي پس از آن فاجعه خونبار، حقيقت در عرصه عالم ظهور کرد و از آن پس، تمام قيامها و حتي قيام ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در امتداد و به نام و ياد آن است.
همين عظمت و حقانيت و نورانيت است که عالمان و عارفان و شهدا و شاعران بزرگي[4] را پرورانده و قلم آنها را به جوشش واداشته و زبان و قلم آنها همواره تزويرهاي دجالان و تخت و تاج سفيانيها را در هم شکسته و فرو ريخته است و تيزي قلم آنها به اکتشاف معدن بيانتهاي خون پاک شهدايي منجر شده است که در راه بصيرت و رفع فتنهها، درخت حقيقت را آبياري کردهاند.
فکر ميکنم ديگر لازم نباشد به سراغ نشانههاي غير حتمي و حوادثي مثل «طلوع خورشيد از مغرب»، «قيام خراساني»، «دابة الارض»، «زلزلهها» و… برويم. چون هر چقدر هم که در بررسي اعتبار و صحت و تحليل آنها بحث کنيم ـ که در جاي خود با ارزش است ـ باز هم ارزش آن کمتر از دانستن اين مطلب است که نشانههاي ظهور و رجعت و قيامت، نبايد خوراک فيلمها و نرمافزارها و هيجانات و احساسات زود گذر شود. چنانکه در دستگاه هاليوودي از نوع غربي، يا فرهنگ بودايي و هندويي از نوع شرقي شده است. حيف است نشانههاي ظهور دستاويز فرصتطلبان و رفاهجوياني قرار گيرد که همه کارها و وظايف را به آن زمان حواله ميدهند و واگذار ميکنند؛ بلکه بر عکس، نشانههاي ظهور ميتواند آنقدر ظرفيت والا و نورانيتي از خود نشان دهد که تمام عقبه تاريخي ما را روشن کند و علاوه بر آنکه آينده ما را هم تضمين ميکند، قطب نماي امروز هم باشد.
بله؛ نشانههاي ظهور، واقعاً نشانه خود ظهور است. اما نشانهها و آيات الهي هميشه ظاهر است و حتي در دوران غيبت نيز نشانههاي ظهور حق و نور خاموش نشدني حجتهاي الهي، پوشيده نيست. خدا نکند که ما هم مثل بنياسرائيل، فقط منتظر باشيم که موساي زمان با عصاي اعجاز انگيز خود براي ما از زمين و آسمان آب و غذا و رفاه ببارد و بياورد و خود، يک تنه به فتح سرزمينهاي تحت ظلم برود و ما تنها بگوييم: «انّاههنا قاعدون»![5]
——————————————————————————–
[1] . روايت امام باقر، الغيبة نعماني، ص 235، ح13. البته بحث انواع نداي آسماني و زمانهاي آنها در جاي خود بحث شده است، ولي در اينجا اجمالاً به بخشي از آن اشاره کردهايم.
[2] . شيخ صدوق،کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص651؛ شيخ طوسي، الغيبة، ص449؛ نعماني الغيبة، ص 279، ح67؛ کليني، الکافي، ج8، ص310، ح483.
[3] . شيخ صدوق، کمال الدين، ج1، ص330، ح16؛ شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص445، ح440؛ کليني، الکافي، ج8، ص310، ح435.
[4] . با گراميداشت سالگرد ارتحال عالماني چون آيتالله گلپايگانيwو شعرايي چون نيما يوشيج.
[5] . اشاره به آيه قرآن که به ماجراي بني اسرائيل اشاره دارد که براي فتح سرزمين اشغالي، گروهي از مردم به حضرت موسي گفتند: «تو و پروردگارت برو و بجنگ. ما اينجا نشستهايم!»
پدیدآونده: دکتر جواد اسحاقیان(فارغ التحصل مرکز تخصصی مهدویت)
منبع:مرکز مجازی مهدویت
صفحات: 1· 2
باسلام و خداقوت
از مطلب مفیدتان ممنون.موفق و موید باشید
التماس دعای فرج
فرم در حال بارگذاری ...