« زمان جاریست و تکرار... | ادب کرده بود، آن هم در مقابل نام مادرتان. » |
هل من ناصر ینصرنی؟
نوشته شده توسطرحیمی 14ام آبان, 1392
لبیک یا حسین علیه السلام:
در پس کوچه های غربت هنوز به گوش شکایت می رسد،
صدای کسی،- «هل من ناصر ینصرنی؟»- انگار آواز بی کسی حسین علیه السلام عالم گیر است و داغ دخترکهای تشنه، ناله ی دلگیر شبهای مردمیست که هنوز نخفته اند … .
صدای پای قافله ی عشق که به نزدیکی کرببلا که می رسد، بهانه ی بغض، حلقه بر حنجره اشک می زند و بوی خون، درندگان را به سوی قتلگاه می کشاند!
او که درعرفات عاشقانه خوانده بود «… و بلوغ فارغ حبائل عنقی و ما اشتمل علیه تا مور صدری و حمایل حبل و تینی و …» و بر دلبر خود، لبیک گویان تا صحرای نینوا دلبری… وقت، وقت دل آشوبی است.
صدای دلهره ازنفس های زمان شنیده می شود.
کاش خورشید بمیرد و زمان بایستد، شاید غم عاشقان فرو نشیند!
خیالم لرزان و حالم رو به پریشانی است.
تازیانه زمان، خاطر خسته ام را می کوبد،
حسین، تنهاست …
نفس گل رو به پایان است، تا محرم چند صباحی حسین مهمان است … .
مُحرِم سیاه پوش مُحَرَم می شوم تا به طواف سرخی حسین فریاد کنم، لبیک یا حسین …
لبیک یا حسین … .
سلام بر محرم سلام بر شهر خون سلام بر آرزوی بر باد رفته سلام بر اشک سلام بر داغ سلام بر گلوی بریده سلام بر قلب زخم دیده سلام بر زینب سلام الله عليها سلام بر حسین علیه السلام
اینجا که ذوالجناح زمین گیر می شود
در خون غروب واقعه تصویر می شود
یا رب پناه می برم از کرب و البلا
خواب علی هر آینه تعبیر می شود
باز محرم رسید، این من و گریههایم / رفع عطش میکند، فرات اشکهایم
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده / کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
فرم در حال بارگذاری ...