« انسان، حامل امانت الهى | دانلود كتاب معراج السعادة مرحوم حاج آقا نراقي » |
پاسخی به یک شبهه: چه دلیلی برای شیعه بودن داری که در قرآن آمده باشد؟
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391من دلیل زیاد دارم. اما شما بفرمایید که مگر نام ابوبکر و عمر و عثمان در قرآن آمده است و یا برای شکستن عهد با پیامبر اکرم (ص) امر الهی نازل شده است، یا در قرآن آیهای دال بر لزوم تشکیل سقیفه یافتهاید که دیگران خبر ندارند و…، که برای شناخت اصول «ولایت و امامت» و مصادیق آن به دنبال نام علی، حسن، حسین … (ع) در قرآن میگردید؟ چنان میگویند که چرا نام علی (ع) در قرآن نیامده که گویا نام ابوبکر و عمر و عثمان آمده است!
از او بپرسید: فرض کن من شیعه نیستم و یا هستم اما تو میخواهی مرا به سنّت دعوت کنی. بر اساس کدام آیه از قرآن کریم، روی گردانی از بیعتی که در غدیر خم با علی (ع) بستیم و بیعت با شیخین را به من اثبات میکنی؟
نام علی (ع) در کجای قرآن آمده که نشد بحث و دلیل! چنان چه بیان شد: نه تنها نام ابوبکر و عمر نیز در قرآن کریم نیامده، بلکه رکعات نماز، ترتیب رکوع و سجود، اذکار نماز، چگونگی طواف به هنگام حج یا عمره و بسیاری از فروع دیگر نیز در قرآن کریم نیامده است، پس چرا اعتقاد داری یا انجام میدهی؟
از او بپرسید: نام ما را پیامبر اکرم (ص) شیعه گذاشت، چرا که شیعه یعنی «طرفدار». و به ما طرفداران یا شیعیان علی (ع) لقب دادند. اما «سنّت» یعنی چه؟ اگر منظور «سنّت شیخین» است [که در اصل همین است]، در قرآن کریم تصریح شده که از سنّت پیامبر اکرم (ص) تبعیت کنید و هیچ آیهای دال بر ضرورت و یا حتی توصیه بر پیروی از سنّت شیخین نداریم. و اگر منظور پیروی از «سنّت پیامبر اکرم (ص)» است، پس چرا این کار را نکردید؟! نقض بیعت سنّت ایشان بود یا تشکیل سقیفه؟ خانه نشین کردن علی (ع) به رغم تصریح پیامبر اکرم (ص) بر ولایت ایشان سنّت پیامبر بود، یا غصب فدک؟ اهانتهای پیاپی به علی (ع) سنّت پیامبر اکرم (ص) بود، یا مضروب نمودن دخترش؟! یا تشدید اختلاف بین مسلمین سنّت است؟
پس خوب است اگر اهل تشیع نمیشوند، دست کم اهل تسنن هم نباشند و بدون هیچ پیشداوری و حب و بغض قلبی، تحقیق کنند که تکلیف چیست؟ بپرسند که آیا خداوند متعال هدایت ما را پس از پیامبر اکرم (ص) رها کرده است و یا آن که امامی، جانشینی و خلیفهای معرفی نموده است؟ آیا هر کسی که به هر شکلی بر مسند قدرت نشست، میتواند اولیالامر شده و مردم را هدایت نماید؟ یا آن شخص باید خودش هدایت شده باشد؟ خداوند حکیم در قرآن کریم چه فرموده است و عقل به کدام حکم میکند؟ میگویند: همین ظاهر قرآن برای ما بس است! خوب بخوانند:
«أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (الملک، 22)
ترجمه: پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى پيمايد هدايت يافتهتر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى رود؟
بپرسید: آیا اگر عدهی قلیلی در سقیفه یا حتی اکثریتی جمع شدند و یک نفر را انتخاب کردند، به صرف رأی اکثریت او از علم، قدرت، عصمت، حکمت، هدایت و … برخوردار میشود؟ یا به حکم «لیبرال دموکراسی» هر کس که باشد، چون اکثریتی دارد باید اطاعتش نمود؟ اگر چنین باشد که قبل از هر کس لازم میآید انبیای الهی دست از دعوت بکشند، چرا که در آغاز هر دعوتی اکثریت با کفار بوده است. و اگر چنین باشد که در کربلا حق با یزید میشود که دست کم سی هزار نفر در مقابل 72 نفر داشت و امروز نیز حق با امریکا میشود؟ قرآن کریم در این مورد چه میفرماید؟ میفرماید روی به سوی حقیقت کنید یا به سوی اکثریت؟ می فرماید «مولای» شما باید از متقین باشد یا از برگزیدگان اکثریت؟ (هر چند که اکثریت نیز در غذیر بود و نه در سقیفه) - آیا این آموزهها در همان ظاهر قرآن وجود ندارد؟
«وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (یونس، 36)
ترجمه: و بيشترشان جز از گمان پيروى نمى كنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بى نياز نمى گرداند آرى خدا به آنچه مى كنند داناست.
آیا حتی ظاهر هیچ کدام از این آیات را نمیخوانند و فقط به دنبال حروف (ع، ل، ی) که به هم چسبیده باشد و «علی» خوانده شود میگردند و میپرسند: پس چرا در قرآن نیامده است؟ خداوند منان در کلام وحی بر «رسم»ها تأکید دارد و نه «اسم»ها، چرا که اسمها مشابه و جعلی نیز میتوانند داشته باشند، اما رسمها خیر. پس اگر صفتی و شأنی برای امام بیان گردید، معلوم است که هیچ کس دیگری نمیتواند مظهر تامّ آن باشد، مگر ولیّ الله و امام بر حق.
پس، اگر بپرسند: چرا در قرآن کریم از رسم «ولایت» سخنی نیامده است؟ پاسخ میدهیم: دهها آیه صریح در خصوص ولایت و جوانب آن آمده است، شما نخواندهاید. و اگر بپرسند: چرا از رسم «امامت» در قرآن کریم چیزی نیامده است؟ پاسخ میدهیم: یا قرآن نخواندید و یا پیش داوری قبل از رجوع به قرآن، پرده انداخته و مانع از دیدن و تلاوت این آیات گردیده است. در قرآن کریم واژه «امام» و مشتقات آن دقیقاً 12 مرتبه آمده است.
اما اگر باز اصرار کردند که خیر، چرا لفظ (علی - ع) نیامده است؟ به غیر از مطالب فوق پاسخ دهید: نام حضرت محمد (ص) که آمده است، دستور اطاعت از او هم که چندین بار به صراحت آمده است، شما به همان ایمان آورده و عمل کنید. مگر خداوند نفرمود که از الله، رسول و اولی الامرتان اطاعت کنید؟ مگر نفرمود اگر در امری اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، حکم آنان شرط است و نه رأی شما.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك فرجام تر است.
ما خدمت حضرت رسول اکرم (ص) عرض کردیم که اتفاقاً در فرازی از همین آیه اختلاف کردیم. این «أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» چه کسانی هستند؟ و ایشان نه تنها پاسخ دادند، بلکه از همه بر فهم و قبول آن بیعت گرفتند. (طبق اسناد محکم و موثق اهل سنت و تشیع).
دعوت به وحدتی منطقی:
در خاتمه به آن دوست عزیز بگویید: ما هر دو مسلمانیم و قرار نیست که سر اسلام با هم دعوا کنیم. ما باید هر چه فریاد داریم بر سر امریکا بزنیم. پس بیاییم وحدت کنیم. شما معتقد هستید که حضرت علی (ع) خلیفه چهارم است و طبعاً بیعت با او نیز مثل سایر خلفا واجب و اطاعت از او لازم بوده و هست. پس شما در بعیت ایشان نیز هستید و نظر بر این که پس از ایشان خلیفه دیگری نیامده، باید بر همین بیعت باقی بمانید. پس چه اصرار و لجاجی دارید که حتماً فقط از موارد اختلاف خلیفه دوم اطاعت کنید؟ و چرا نام علی (ع) که میآید، آشفته میشوید؟! این تلقین دشمنان اسلام است. و گرنه باید به او عشق ورزیده و افتخار کنید و بگویید خلیفه چهارم ما علی بن ابیطالب (ع) است. مظهر علم، عدل و اتم اسمای الهی است و بخشی از علوم، حکمتها، نامهها و خطابههایش در نهج البلاغه جمع آوری شده و ما باید آنها را بخوانیم وبدانیم. دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن بداریم، إلی یوم القیامة. این باید شعار دوی ما باشد، تا وحدت نظر داشته باشیم و تا در دوست شناسی و دشمن شناسی دچار اختلاف با یک دیگر نگردیم که این فقط به نفع دشمن است.
پس اگر واقعاً اهل سنت باشید و در بعیت خلیفه چهارم خود مانده باشید، وحدت نیز حاصل است.
منبع:حریم یاس
فرم در حال بارگذاری ...