« دعای تسکین درد زایمانسه طلبه ای که در فقر و تنگدستی مرجع تقلید شدند »

چرا باید حتماً دین داشته باشیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 28ام تیر, 1395

حضرت آیت الله یدالله دوزدوزانی تبریزی

 

حضرت آیت الله یدالله دوزدوزانی تبریزی در مقاله ای با طرح چند سئوال فلسفه دینداری و نیز بهترین دین و بهترین مذهب را به رشته تحریر در آورده است.

سئوالات و پاسخ های آیت الله دوزدوزانی

 

سؤال ١: چرا حتما بايد دين داشته باشيم؟

 در پاسخ اول باید دین را تعریف کرده، سپس به این شبهه جواب بدهیم.

دین عبارتست از یک سلسله عقاید و احکام عبادی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقیات که به صورت وحی الهی به بشر رسیده و در کتاب های آسمانی به آن تصریح شده است. بنابراین دین و مذهب دارای سنن و مراسم و تعهدات و تکالیف می باشد. كه بايد دينداران التزام عملي به اين موارد مذكور داشته باشند. اما ضرورت دین باوری دلایل زیادی دارد. كه به چند مورد به صورت گذرا اشاره ميكنم.

یکم؛ بشر به حکم فطرت خداگرایی و عقل استدلالي خدا را شناخته و به دنبال معبود ايده آل است تا او را به گفته انيشتين بپرستد و از او حاجت بطلبد و در برابر او زاری و گریه و عذرخواهی کند و بدين وسيله آرامش همه جانبه پيدا كند. به حکم این نیاز ذاتی وظیفه دارد در جستجوی علت خلقت و آفرینش جهان باشد. دلیل فوق را عموم دینداران تأیید می کنند. اگر به تاریخ و پیش از تدوین تاریخ بنگریم خواهیم دید که هیچ ملت و امت و قوم و قبیله ای بدون مذهب و عقائد ديني نبوده اند گرچه ممکن است مراسم خرافی و سنت های خلاف عقل را پذیرفته باشند و بت ها را بپبرستند و مذاهب مختلف داشته باشند لیکن همین تکثر ادیان دلیل بر اصالت اصل مذهب است، باستان شناسان مجسمه ها و بت هایی که بشر می پرستیدند را یافته اند. و هر چه بر تكامل علم و عقل بشر مي گذرد تعداد الهه ها و بت ها كمتر شده و ميشود و به جاي مجسمه ها علم را مي پرستيدند اما جنگ دوم جهاني علم را از معبود بودن انداخت و به تدريج به خداي خالق زمين و آسمان نزديك شده و ميشود چرا كه علم و ابزارهاي علمي صدها هزار نفر را به كام مرگ كشانيد فهميدند علم نميتواند جاي خدا و معبود را بگيرد.

وجود معبودهای قلابی و خرافي دلیل روشنی بر وجود معبود ایده آل و واقعی است از اینکه هیچ انسانی از آغاز خلقت تاكنون بدون دین و یک سلسله عقاید ماورایی نبوده اند گواه روشنی بر ضرورت دین باوري است. امروزه هم مشاهده می کنیم ماتریالیسم و نظام کمونیست شکست خورده است

.

دوم؛دفع ضرر احتمالی

تمام پیامبران از آدم تا خاتم مبعوث شده اند و باتفاق آراء مردم را به خداشناسي و دین باوري دعوت کرده اند. در میان پیروان آنها هم نوابغی چون بوعلی سیناها، انیشتن ها، کارل ها، ماکس پلانگ ها، پاستورها، ادیسون ها و فیلسوفان بوده اند و دین را باور داشته اند. نمی توان گفت همگی پيامبران و دانشمندان بر دروغ بزرگی توافق کرده اند با این حساب آدم عاقل می گوید: احتمال می دهیم که حرف رسولان الهي و دانشمندان آنها درست باشد و بهشت و دوزخی بعد از مرگ در ميان باشد از اینرو عقل و منطق می گوید ضرری که احتمال عقلایی در آن هست باید پیشگیری کرد و با دین باوری از خطر بزرگی که آینده را تهدید می کند باید جلوگیری نمود.

امام صادق (ع) بابن ابی العوجاء و هوادارانش گفت اگر حرف ما درست باشد كه معتقديم قيامتي و حساب و كتابي دركار است ما برنده ایم چون راه مستقیم را طی می کنیم و نماز و روزه و حج خانه خدا ميرويم و اگر فرضا دروغ باشد ما ضرر نکرده ایم اما اگر بهشت و جهنم در کار باشد خطر و ضرر بزرگي برای شما و لا مذهب هاست كه براي ابد در جهنم بايد سوخت پس با اعتقاد به مذهب خطر بزرگي را از خود دور ساخته ايم و منفعت كلاني به دست آورده ايم.

سوم؛ بقای دین در تطورات

انقلابات زیادی در دنیا رخ داده است که مراسم و سنن ملت ها را تحت تأثیر قرار داده و هم اكنون از آنها خبری نیست. امروزه قانون حمورایی تنها در تاریخ مانده است و قوانين و مراسم بسياري در ميان ملت ها بوده است كه مرده اند اما در برابر تمام تحولات و انقلابات اجتماعي و سياسي تنها دین و مذهب است كه پابر جا و زنده ماند ه است.، حتی انقلاب علمی رنسانس که درست علیه مسیحیت و كليسا به وجود آمد برای مدتی ادیان را تضعیف کرد اما در عين حال آئين مسيحيت قدرت خود را مجددا باز یافت و امروزه در عید کریسمس (ولادت حضرت عيسي) تمام دنیا غرق در چراغاني است پس اصل دین از بین رفتنی نیست.

 

سؤال ٢: چرا مى گوييم دين اسلام نسبت به ساير اديان كامل است؟

 دين پيام الهى به انسان است و همه پيامهاى الهى كامل است؛ آنچه موجب تغيير و تفاوت اين پيامها از نظر كمال مى شود ظرفيت جوامع انسانى است.

توضيح آن كه هر چه حيات انسانى و تجارب او، و به تبع آن قدرت عقلى انسانها رشد مى كند، اين ظرفيت و توان را مى يابد كه پيامهاى كاملترى را دريافت كند. سر اين كه اديان الهى هر چه رشد كرده اند كاملتر شده اند همين است كه مخاطب پيام خدا گيرندگى بيشترى يافته است.

بر اين اساس، دين خاتم - يعنى دين اسلام كه آخرين دين الهى است - بايد از اديان قبل از خود كاملتر باشد.

شايد بپرسيد كه از كجا مى دانيد بعد از اسلام دين ديگرى نخواهد آمد؟

عرض مى شود آخرين دين و پيام وحى الهى به صراحت، پيامبر اكرم صلوات الله عليه وآله را خاتم پيامبران خوانده است.

خداوند در آيه ٤٠ سوره احزاب مى فرمايد:

ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً” يعنى محمّد صلوات الله عليه پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست، بلكه او رسول خدا و ختم‏كننده پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است.

 

سؤال ٣: چرا مى گوييم در ميان همه مذاهب مذهب شيعه بر حق است؟

 ما معتقديم همه اديان قابل تصديقند و دين خاتم هرگز اديان ديگر را تكذيب نمى كند، ولى در مورد مذاهب، چنين اعتقادى، نه صحيح است و نه قابل تصور.

نكته اين تفاوت منظر به اديان و مذاهب اين است كه مذاهب قرائتها و برداشتهاى متفاوت از دين و پيام الهى است، و نمى تواند جز يك قرائت از دين صحيح باشد!

حالا به سؤال شما مى پردازيم كه چرا مذهب شيعه در ميان مذاهب اسلامى بر حق است؟

طبيعتا نمى توان در چنين گفتگوى مختصرى اثبات حقانيت يك مذهب را كرد؛ ولى دو مطلب تأمل برانگيز مطرح مى كنيم كه تا حدود زيادى دورنماى مسأله را براى ما روشن مى كند.

مطلب اول اين كه مذهب شيعه مذهبى است كه خاندان پيامبر عليهم السلام - از اميرالمؤمنين پسر عموى پيامبر و فاطمه زهرا دختر پيامبر و فرزندان ايشان - كه به همراه پيامبر به خمسه آل عبا معروفند - نماينده آن هستند. اين خاندان به اعتراف دوست و دشمن خاندان علم و تقوا و عفاف و پاكيند. حال از شما سؤال مى كنيم آيا مى توان قرائتى از دين را كه توسط اهل بيت پيامبرش عرضه مى شود، بدون تأمل كنار گذاشت!؟ “اهل البيت أدرى بما في البيت“.

مطلب دوم اين كه لب و اساس تشيع، اعتقاد به ولايت و مرجعيت اهل بيت پيامبر در فهم نظرى دين و شناخت عمل مورد رضاى الهى و تأسى به ايشان در نظر و عمل است.

در قرآن بيش از دويست آيه، به انحاء مختلف، به ولايت اميرالمؤمنين و مقامات ايشان و اهل بيت پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين پرداخته است. درست است كه ممكن است بعضى از اصحاب مذاهب ديگر، أحيانا دلالت و يا شأن نزول بعضى از اين آيات را انكار كنند، ولى در دلالت و شأن نزول بسيارى از آنها امكان تاريخى انكار وجود ندارد.

اين را اضافه كنيد به روايات قطعى و مورد اتفاق فريقين در مرجعيت اهل بيت پيامبر در شناخت دين، و بلكه ولايت ايشان.

از جمله اين روايات حديث ثقلين است كه رسول خدا مى فرمايند: “إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي". شيعه معتقد است اين هم شأن تفسير و هم شأن ولايت را براى اهل بيت نشان مى دهد، و اهل سنت معتقدند اين روايت شأن تفسيرى ايشان را ثابت مى كند. در مقام گفتگو و مباحثه، اگر به قدر مشترك اين دو رأى اخذ كنيم، لااقل شأن تفسير قرآن به موجب اين روايت براى اهل بيت ثابت است. حال اگر خود اهل بيت فرمودند كه مثلا آيه ولايت - يعنى “إنما وليكم الله ورسوله والذين يؤتون الزكوة وهم راكعون” - ناظر به ولايت اميرالمومنين است، چه جاى مناقشه مى ماند!؟ و يا اگر ايشان آيه شريفه “أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم” ناظر به عصمت و ولايت اهل بيت دانستند، نمى توان آن را انكار كرد؛ و همانطور كه عرض شد اين مطلب در مورد حدود دويست آيه در شأن اهل بيت عليهم السلام صادق است.

مثال ديگر روايت غدير است كه رسول خدا صلوات الله عليه فرمودند: “من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله". اين روايت هم از احاديث متواتر به اتفاق همه مذاهب اسلامى است. حداقل چيزى كه از اين روايت متواتر استفاده مى شود اين است كه اگر اميرالمؤمنين ولى مؤمنين است، نبايد هيچ كارى جز به خواست و رضايت و اذن ايشان عمل شود.

آيا مفاد اين روايات، اثبات اساس تشيع نيست!؟

اينها اول كلام در اين باب است، ولى براى شروع تأمل شما همين مقدار كافى است.ز


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم