« سورهای که قاری خود را از آتش جهنم معاف میکند. | آمرزش گناهان پدر و مادر از منظر امام صادق علیه السلام » |
کودکهمسری؛ بیراههای که به تباهی ختم میشود
نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1398
ازدواج کودکان که از آن به عنوان
کودکهمسری
یاد میشود،خشونتی آشکار علیه کودکان است.
|
کودکانی هستند که در اوج روزهای کودکی وارد روزهای جدی زندگی می شوند و باید نقش هایی را ایفا کنند که روزی در بازی “خاله بازی” خود اجرا می کردند. کودکی را در خانه پدری جا می گذارند و همراه مردی که نمی شناسند وارد خانه ای می شوند تا در کنارش سال ها زندگی کنند.
در این هنگام، زندگی برای او نامفهوم است. کودکی که هنوز در دنیای خاله بازی خود غرق است، عروسک های خود را کنار گذاشته و حال باید به اجبار والدین وارد فصل جدیدی از زندگی خود شود. فصلی طولانی که خیلی زود برای او آغاز شده است.
سمینار آسیب شناسی کودک همسری
حمیدی عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه چمران اهواز می گوید: از نظر فقه روایی کودک همسری یک مسئله نکوهش شده است، چون کودک ممکن است بعد از ازدواج راضی نباشد.
او ضمن اشاره به آثار مخرب ازدواج در سن کودکی خاطرنشان کرد: کودکان امروز با کودکان سده های پیش قابل مقایسه نیستند، کودکان امروز از نظر جسمی و روحی ضعیف تر هستند و ازدواج در سن پایین تاثیرات مخربی بر روحیه شان می گذارد .
عضو هیئت علمی دانشکده الهیات با اشاره به این توجیه که افرادی می گویند می توانیم با کودک ازدواج کنیم ولی استمتاع نخواهیم کرد، افزود: ازدواج با کودکان قبیح است و شرع نمی تواند امور قبیح را به رسمیت بشناسد، تا زمانی که گوهر وجودی ازدواج را پختگی و آرامش بدانیم.
کودک همسری از نگاه یونیسف
الهه موالی زاده استاد دانشگاه تصریح کرد: هر ازدواجی که زیر ۱۸ سالگی اتفاق بیافتد و دختران از نظر جسمی و روانی برای ازدواج و فرزندآوری آمادگی نداشته باشند، ازدواج اجباری محسوب می شود و حقوق بشر این گونه ازدواج را تجاوز به حقوق دختران می داند.
موالی زاده افزود: مردان و زنان در طول زندگی خود جدا از نژاد، مذهب و جنسیت، از حق تشکیل خانواده و ازدواج با رضایت کامل برخوردار هستند و حتی هنگام فروپاشی این ازدواج باید حقوق برابر برای آن ها در نظر گرفته شود و این حقوق طبیعی در طول زندگی بسیارمعنادار است و همچنین برای دخترانی که ازدواج زودهنگام خواهند داشت آزادی اختیار محقق نخواهد شد و منجر به ترک تحصیل خواهد شد، پس مهارت لازم را در شکل گیری هویت خود نمی توانند ایفا کنند و از هرگونه تصمیم گیری عقلانی فاصله خواهند گرفت.
دکترموالی زاده تصریح نمود: طبق گزارش های یونیسف آمارهای نگران کننده ای وجود دارد که نیاز به یک برنامه ریزی و سیاست های کلی اجتماعی، بهداشتی و سیاسی دارد، آمار طلاق، در ازدواج زودهنگام کمتر از سنین بالا نیست و معضلات اجتماعی که دچار این خانم ها می شود، عواقب بسیار خطرناک اجتماعی را ایجاد می کند.
آلاسادات افقه استاد دانشکده اقتصاد نیز با بررسی ابعاد حقوقی ازدواج در سن کودکی خاطرنشان کرد: طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال تمام شمسی است.
این استاد دانشگاه شهید چمران اهواز درخصوص اقامه دعوای کودک پس از ازدواج در سن کودکی بیان کرد: برای نفقه و مهریه کودک حق این را ندارد و این مسئله باید با دخالت ولی باشد و برای اقامه دعوا باید فرد ۱۸ ساله باشد.
نباید از خاطر برد که امروزه کودکی به یک مفهوم جهانی تبدیل شده است. حقوق کودک در تمام جهان به رسمیت شناخته شده و باید کودک از این حقوق که حق طبیعی اوست برخوردار باشد و باید مراقب باشیم عروسک شان تبدیل به فرزندان واقعی آن ها نشود و اینک این معضل اجتماعی نیاز به فرهنگ سازی دارد تا در نقاط مختلف کشور دیگر شاهد این قضایا نباشیم.
نازنین قربانی رسومات غلط
نازنین یکی از قربانیان ازدواج زود هنگام است که نتیجه ی این ازدواج چیزی جز روزهای سخت و دشوار در جوانی و میانسالی برای او نبوده است، او اینگونه داستان زندگی خود را روایت می کند:
” ۱۲ ساله بودم که به اجبار پدرم به عقد مردی در آمدم که ۲۲ساله بود، کل مراسم خواستگاری تا عروسی به یکماه هم نرسید و خیلی زود زیر یک سقف رفتیم. من هیچ تصوری از زندگی مشترک و مسئولیت خانه و زناشویی نداشتم و به همینخاطر دائم به من امر و نهی میکرد.
فارغ از مشکلاتی که خیلی آزارم میداد و باعث ترس و وحشت شدید من از او شده بود، دوری از مادرم و دلتنگی هم امانم نمیداد. تا آن مرد پایش را از خانه میگذاشت بیرون، از روستای محل زندگیام تا روستای خودمان که یک ساعت میشد، پیاده در میان برف و سرما میرفتم که فقط مادرم را ببینم که چند لحظه بغلم کند، وقتی به خانه پدرم میرسیدم داد و بیداد پدرم شروع میشد که چرا خانه شوهرت را بدون اجازه ترک کردی و آمدی اینجا، حتی نمیگذاشت در حد یک چای خوردن پیش مادرم بنشینم .
یک سال بعد فشار زندگی آنقدر زیاد شد که خودکشی کردم ولی ناموفق بودم. خودکشی را از یکی از زنان همان روستا یاد گرفته بودم. همسرم من را برد بیمارستان و نجاتم داد اما وقتی برگشتیم خانه، تا میتوانست من را کتک زد که تو آبروی من را در روستا بردی و بعد از آن هم دائم جنگ و دعوا و سرزنشهای اطرافیان و من که حتی بلد نبودم حرف بزنم و جلوی اتفاقات تازه را بگیرم.
۱۴ساله بودم که بهخاطر خودکشی طلاقم داد، ولی پدرم کمتر از ۷ماه بعد دوباره من را به عقد مردی در آورد که از خودم ۳۰سال بزرگتر بود و از همسر فوت شده اولش ۴فرزند داشت. من در واقع خواهر بچههای او بودم، آنها میرفتند مدرسه، من کارهای خانه را میکردم، گاو میدوشیدم، ظرف میشستم، آب میآوردم و نان میپختم. وقتی برمیگشتند و بساط مشق و درسشان را پهن میکردند دلم میخواست بشینم کنارشان یاد بگیرم، یا وقتی میرفتند خانه خالهشان مهمانی، من هم دوست داشتم با آنها بروم و به آن زن خاله بگویم ولی اجازه نداشتم چون من دیگر زن بودم و کارهای خانه با من بود. خودش هم که رفته بود تهران برای کار و ۶ ماه یکبار میآمد.
از ۱۵ تا ۲۰سالگی ۳ تا بچه به دنیا آوردم که در تمام روزهای بارداری و زایمان و بعد از آن تنهایی کارهایشان را میکردم. اگر بخواهم از آن سالهای سخت تعریف کنم یک مثنوی هفتاد من میشود، آن هم به خاطر اشتباه پدری که وضع مالیاش بد نبود و میتوانست برای ازدواج من صبر کند، اما عقیدهاش این بود که دختر باید خیلی زود شوهر کند و برود. ۵۵ساله بودم که همسر ۸۵ سالهام فوت کرد و حالا نزدیک ۱۰سال است بدون او زندگی میکنم. من قربانی ازدواج اجباری و زود هنگامی هستم که سراسر زندگی چیزی جز درد و مشقت ندیدم.
نازنین ها در کشورمان کم نیستند کودکانی که خیلی زود از دنیای کودکی فاصله می گیرند. آن ها را دریابیم و برای ریشه کن کردن این آداب و رسوم غلط به فکر چاره ای اساسی باشیم. به امید روزی که فقط شاهد کودکی کردن کودکان کشورمان باشیم نه روایت یک زندگی پرمشقت و اندوه بار.
باشگاه خبرنگاران /گزارش از کوثر معیبدنژاد
فرم در حال بارگذاری ...