« دعا به وقت پناه بردن به خدادانلود فرهنگ لغت مخصوص موبایل »

نتيجه پناهندگى به خدا و پاداش احسان

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

 فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ

     يكى از پادشاهان به بيمارى هولناكى كه نام نبردن آن بيمارى بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گرديد. گروه حكيمان و پزشكان يونان به اتفاق راءى گفتند: چنين بيمارى ، دوا و درمانى ندارد مگر اينكه زهره (كيسه صفرا) يك انسان داراى چنين و چنان صفتى را بياورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان يابد).

پادشاه به ماءمورانش فرمان داد تا به جستجوى مردى كه داراى آن اوصاف و نشانه ها مى باشد، بپردازند و او را نزدش بياورند.

مأموران به جستجو پرداختند، تا اينكه پسرى (نوجوان ) با را همان مشخصات و نشانه ها كه حكيمان گفته بودند، يافتند و نزد شاه آوردند.

شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبيد و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زيادى به آنها داد و آنها به كشته شدن پسرشان راضى شدند. قاضى وقت نيز فتوا داد كه :

((ريختن خون يك نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتى شاه جايز است . ))

جلاد آماده شد كه آن نوجوان را بكشد و زهره او را براى درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در اين حالت ، لبخندى زد و سر به سوى آسمان بلند نمود.

شاه از او پرسيد: در اين حالت مرگ ، چرا خنديدى ؟ اينجا جاى خنده نيست .

نوجوان جواب داد: در چنين وقتى پدر و مادر، ناز فرزند را مى گيرند و به حمايت از فرزند بر مى خيزند و نزد قاضى رفته و از او براى نجات فرزند استمداد مى كنند و از پيشگاه شاه دادخواهى مى نمايند، ولى اكنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچيز دنيا، به كشته شدنم رضايت داده اند و قاضى به كشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاكت من مقدم مى دارد. كسى را جز خدا نداشتم كه به من پناه دهد، از اين رو به او پناهنده شدم :

پيش كه برآورم ز دستت فرياد؟
هم پيش تو از دست تو گر خواهم داد

 سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب كرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشكش جارى شد و گفت:

«هلاكت من از ريختن خون بى گناهى مقدمتر و بهتر است.»

سر و چشم نوجوان را بوسيد و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسيار بخشيد و سپس آزادش كرد. لذا در آخر همان هفته شفا يافت.(و به پاداش احسانش رسيد.)

همچنان (1) در فكر آن بيتم (2) كه گفت :
پيل بانى بر لب درياى نيل (3)
زير پايت گر بدانى حال مور
همچو حال تو است زير پاى پيل (4)

پی نوشت:

  1. همچنان : هنوز .
  2. بيتم : شعر.
  3. نگهبان فيلها در ساحل رود نيل .
  4.  يعنى : اگر خواهى از حال مورچه در زير پاى خود آگاه شوى ، به حال خود در زير پاى پيل بنگر. (و با اين مقايسه نكن .
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: معاونت فرهنگی [عضو] 
5 stars

سلام. عزیزم. مطالب خیلی زیبایی بود. استفاده کردم. امیدوارم همسایه خوبی براتون باشم
یا علی

1391/07/09 @ 17:48
نظر از: بارانی [عضو] 
بارانی
5 stars

موفق باشيد.

1391/07/09 @ 08:23


فرم در حال بارگذاری ...