25 رمز موفقیت در بیانات امام صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

1. « طلبتُ الجنه، فوجدتها فی السّخاء؛
بهشت را جست و جو نمودم. پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم».

2. « و طلبتُ العافیه، فوجدتها فی العزله؛
و تندرستی و رستگاری را جست و جو نمودم. پس آن را در گوشه گیری(‌مثبت و سازنده) یافتم.».

3. « و طلبت ثقلاً لمیزان، فوجدتها فی شهاده ان لا اله الا الله و محمد رسول الله؛
و سنگینی ترازوی اعمال را جست و جو نمودم. پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد(ص) یافتم.»

4. « و طلبت السرعه فی الدخول الی الجنه، فوجدتها فی العمل لله تعالی؛
سرعت در ورود به بهشت را جست و جو نمودم. پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.»

5. « و طلبتُ حبّ الموت، فوجه ته فی تقدیم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جست و جو نمودم. پس آن را در پیش فرستادن ثروت(انفاق) برای خشنودی خدا یافتم.»

6. « و طلبتُ حلاوه العباده، فوجدتها فی ترکال معصیه؛
و شیرینی عبادت را جست و جو نمودم. پس آن را در ترک گناه یافتم.»

7. « و طلبت رقّه القلب، فوجدتها فی الجوعو العطش؛
و رقت(نرمی) قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در گرسنگی و تشنگی(روزه) یافتم.»

8. « و طلبت نورالقلب، فوجدته فی التفکر و البکاء؛
و روشنی قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.»

9. « و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقه؛
و (آسانی) عبور بر صراط را جست و جو نمودم. پس آن را در صدقه یافتم.»

10. « و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاه اللیل؛
و روشنی رخسار را جست و جو نمودم. پس آن را در نماز شب یافتم.»

...

>

11. « و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال؛
و فضیلت جهاد را جست و جو نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.»

12. « و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغضا هلال معاصی؛
و دوستی خدای تعالی را جست و جو کردم. پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.»

13. « و طلبت الرئاسه، فوجدتها فی النصیحه لعبادالله؛
و سروری و بزرگی را جست و جو نمودم. پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.»

14. « و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قله المال؛
و آسایش قلب را جست و جو نمودم. پس آن را در کمی ثروت یافتم.»

15. « و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر؛
و کارهای پرارزش را جست و جو نمودم. پس آن را در شکیبایی یافتم.»

16. « و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم؛
و بلندی قدر و حسب را جست و جو نمودم. پس آن را در دانش یافتم.»

17. « و طلبت العباده فوجدتها فی الورع؛
و عبادت را جست و جو نمودم. پس آن را در پرهیزکاری یافتم.»

18. « و طلبت الراحه، فوجدتها فی الزهد؛
و آسایش را جست و جو نمودم. پس آن را در پارسایی یافتم.»

19. « و طلبت الرفعه، فوجدتها فی التواضع؛
برتری و بزرگواری را جست و جو نمودم. پس آن را در فروتنی یافتم.»

20. « و طلبت العزّ، فوجدته فی الصدّق؛
و عزت(ارجمندی) را جست و جو نمودم. پس آن را در راستی و درستی یافتم.»

21. « و طلبت الذله، فوجدتها فی الصوم؛
و نرمی و فروتنی را جست و جو نمودم. پس آن را در روزه یافتم.»

22. « و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعه؛
و توانگری را جست و جو نمودم. پس آن را در قناعت یافتم.»

23. « و طلبت الانس، فوجدته فی قرائه القرآن؛
و آرامش و همدمی را جست و جو نمودم. پس آن را در خواندن قرآن یافتم.»

24. « و طلبت صحبه الناس، فوجدتها فی حسن الخلق؛
و همراهی و گفت و گوی با مردم را جست و جو نمودم. پس آن را در خوش خویی یافتم.»

25. « و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین؛
و خشنودی خدای تعالی را جست و جو نمودم. پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.»

منابع:

  1. مستدرک الوسائل، ج12، ص 173-174، ح 13810.
  2.  نشریه موعود، شماره 139 و 140.
نظر از: نرجس خاتون(س) شاهین شهر [عضو] 

اشک غربت به چشم های فلک

رخت ماتم به قامت دنیا

بوی شهر مدینه پیچیده

بین هر کوچه از بهشت خدا

**

بوی غربت همیشه می آید

از سر قبر بی چراغ کسی

دل تنگ مدینه میسوزد

از تب شعله های داغ کسی

**

جان عالم فدای قبری که

غیر خورشید سایه بانش نیست

نه ضریحی نه سقف آینه ای

بر سرش غیر آسمانش نیست

شهادت مولا امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد.

1394/05/20 @ 18:01


فرم در حال بارگذاری ...

كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ایمان مى باشد.

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394


روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شدیم، ابن ابى لیلى - كه یكى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حكایت نماید:

روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص كیست ؟

عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .

حضرت فرمود: آیا همان كسى است كه با راءى و نظریّه خود، چیزها را با یكدیگر قیاس مى كند؟

عرض كردم : بلى .

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آیا مى توانى سرت را با سایر اعضاء بدن خود قیاس نمائى ؟

نعمان پاسخ داد: خیر.

حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود:

آیا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ایمان باشد؟

جواب گفت : خیر.

امام علیه السلام پرسید:

آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟

اظهار داشت : خیر.

ابن ابى لیلى مى گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدایت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بیان فرما تا بهره مند گردیم .

بنابراین حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه ، در آن نمى بود پیه ها زود فاسد مى شد.

و همچنین خاصیّت دیگر آن ، این است كه اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد
تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.

و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ایمان مى باشد:

جمله «لا إ له إ لاّ اللّه» است ،

كه اوّل آن «لا اله» یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد

و آخرش «الاّ اللّه» است ، یعنى ؛ مگر خداى یكتا و بى همتا.(1)



فرم در حال بارگذاری ...

چنین خزائن گرانبهائى دارید ولی شیعیان شما در فقر به سر می برند؟

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

یاابن رسول اللّه ! این ها طلاى خالص است ؛ و چقدر جالب برق مى زند و مى درخشد

روزى عدّه اى از دوستان و اصحاب خاصّ امام جعفر صادق علیه السلام همانند یونس بن ظبیان ، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج ، حسین بن ابى فاخته و…، در محضر شریف و مبارك آن حضرت ، شرف حضور داشتند.

امام علیه السلام در آن جمع فرمود: تمام گنج هاى زمین و نیز كلید تمام جواهرات درون آن ، نزد ما اهل بیت - عصمت و طهارت علیهم السلام - مى باشد؛ و چنانچه هم اكنون اراده كنم و به یكى از دو پایم بگویم كه آنچه از طلا و نقره زیر آن پنهان شده درآورد و آشكار سازد، فورا انجام خواهد داد.

سپس در ادامه فرمایش خود، اظهار داشت : توجّه كنید؛ و آن گاه با پاى مبارك خود روى زمین خطّى كشید و زمین شكافته شد و گنجى پُر از طلا و نقره نمایان گردید.

بعد از آن با دست مبارك خود اشاره به گنج كرد و فرمود: ما كراماتى این چنین انجام مى دهیم ؛ و سپس یكى از آن شمش هاى طلا را كه به اندازه یك وجب بود برداشت و به تمامى افراد حاضر نشان داد و فرمود:

خوب نگاه كنید و دقّت نمائید و چشمان خود را باز دارید كه اشتباه نكنید و فردا در شكّ و شبهه قرار نگیرید.

و همگى آن افراد پس از دقّت كامل گفتند: یاابن رسول اللّه ! این ها طلاى خالص است ؛ و چقدر جالب برق مى زند و مى درخشد.

پس از آن ، حضرت خطاب به افراد كرد و فرمود: اینك درون زمین را نگاه كنید.

و چون درون زمین را نگاه كردند، شمش هاى فراوانى را از طلا و نقره دیدند؛ و با حالت ناباورى عرضه داشتند: یاابن رسول اللّه ! قربان شما گردیم ، آیا واقعا شما چنین قدرت و چنین خزائن گرانبهائى را دارید؛ و حال آن كه شیعیان و دوستان شما در فقر و بیچارگى به سر مى برند؟

حضرت در پاسخ فرمود: به همین زودى خداوند متعال خزائن دنیا و آخرت را براى ما و شیعیان ما جمع و فراهم مى نماید؛ و ما در میان نعمت هاى وافر بهشتى قرار خواهیم گرفت ؛ و آن گاه دشمنان ما به عذاب دردناك الهى مبتلا مى گردند.

سایت لبیک

بحارالا نوار: ج 47، ص 65، ح 5، به نقل از بصائرالدّرجات : ج 2، ب 18، ص 27

 


فرم در حال بارگذاری ...

انتظارات امام صادق علیه السلام از شیعیان

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

گوشه ای از وظایف و مسئولیتهای شیعیان از زبان امام صادق علیه السلام

1. خدمت رسانی به مردم :
2. ولایت مداری و ولایت پذیری :
3. انجام عمل شایسته و دارا بودن اوصاف بایسته:
4. حسابرسی اعمال :
5. دوری از گناه و محرمات :
6. رسیدگی به اهل و عیال انتظارات ائمه علیه السلام و امام صادق علیه السلام:
7. توجه به قرآن و تلاوت آن :

 

     در مقاله حاضر نویسنده با استناد به روایات و احادیث به گوشه ای از وظایف و مسئولیتهای شیعیان از زبان امام صادق علیه السلام اشاره كرده و در واقع بخشی از انتظارات ائمه معصومین و خصوصا امام ششم از شیعیان را بازگو كرده است. مسلما ادعای زبانی شیعه بودن نمی تواند ما را در جرگه پیروان راستین آن امامان هدایت قرار دهد و لازمه این كار پیروی عملی از آموزه های آنان كه همان آموزه های قرآنی و پیامبر است می باشد. با هم این نوشتار را كه از مجله پاسدار اسلام شماره 264 انتخاب شده از نظر می گذرانیم:

1- خدمت رسانی به مردم : خدمت رسانی و همیاری در بین پیروان اهل بیت باعث نزدیكی دل ها و تحكیم ارتباط ها می شود، ائمه ما از جمله امام صادق علیه السلام نه تنها در گفتار، شیعیان را به همكاری و همیاری و خدمت رسانی دعوت می كردند بلكه با عمل نیز این مسئله را به اثبات رساندند. امام صادق علیه السلام در زمینه خدمت رسانی به مردم به شیعیان خود چنین سفارش فرمود: «یابن جندب الماشی فی حاجه اخیه كالساعی بین الصفا و المروه و قاضی حاجته كالمشحط فی سبیل الله یوم بدر و احد و ما عذب الله امه الا عند استهانتهم بحقوق فقراء اخوانهم(1)؛ ای پسر جندب! هر كه در راستای برآوردن حاجت برادر (دینی)اش گام بردارد، چون كسی باشد كه میان صفا و مروه (برای انجام حج) گام برداشته است. و برآورنده حاجت برادر (دینی) همچون كسی است كه در جنگ بدر و احد (در صدر اسلام) در راه خدا، به خون خویش آغشته است (و به شهادت رسیده است) خدا هیچ امتی را دچار عذاب نساخته مگر هنگامی كه به حق و حقوق برادران مستمندشان سستی(و بی اعتنایی) نموده اند».

در ادامه می فرماید: ای پسر جندب! به شیعیان ما برسان و به آن ها بگو: مبادا گروه ها (و طرز فكرهای منحرف) شما را اغفال كنند، به خدا سوگند! به ولایت ما (اهل بیت) نتوان دست یافت مگر با تقوا… و یاری كردن برادران دینی (با مال و جان) در راه خدا و هر كس بر مردم ستم نماید، شیعیان ما به شمار نیاید».(2)

راستی چرا این سفارشات و انتظارات در جامعه تشیع كم رنگ شده است؟ با این كه از علامت بارز شیعه همدردی و همیاری و خدمت رسانی بوده است چنان كه آن حضرت می فرماید: «به راستی شیعیان ما به چند ویژگی شناخته شوند: (از جمله) بذل و بخشش به برادران دینی.»(3)

...

انتظار فوق را تمام امامان معصوم علیه السلام از شیعیان خویش دارند، امام باقر علیه السلام پدر بزرگوار امام صادق علیه السلام نیز چنین انتظاری را از پیروان خود دارد. شخصی به امام باقر علیه السلام عرض كرد الحمدلله شیعیان شما خیلی زیاد هستند، امام نگاه پرمعنایی به او كرد و فرمود: این ها كه می گویی شیعیان ما هستند، آیا این كارها را انجام می دهند؟ «آیا ثروتمندان این افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجهی دارند و به آن ها رسیدگی می كنند؟ آیا بزرگان و نیكوكاران این افرادی كه شما آن ها را شیعه می خوانید خطاها و اشتباهات خطاكاران را می بخشند و آن ها را مورد عفو و گذشت قرار می دهند(یا آن ها را چندین برابر مجازات می كنند و زجر می دهند!؟) آیا این ها مواسات و همدردی دارند؟ خوشبختی های خویش را بین همدیگر تقسیم می كنند، (شادیهای شان را با هم قسمت می نمایند؟) آن مرد (وقتی این ویژگیها را شنید شرمنده شد) و گفت: نه (این صفات را دارا نیستند) حضرت فرمود: چنین افرادی شیعه ما نیستند، شیعه كسی است كه آن چه را گفتم عمل كند.»(4)

2-ولایت مداری و ولایت پذیری : یكی دیگر از انتظارات امام صادق علیه السلام از شیعیان این است كه نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت، بادل و جان، ولایت آن ها را بپذیرند و سراپا تسلیم فرامین آن بزرگواران باشند، و آن چنان به ولایت اهل بیت دلبسته باشند كه شادی و خزن خود را، خوشی و ناخوشی و تمام لذائذ و شدائد زندگی را با ولایت و محبت ائمه اطهار علیه السلام پیوند زنند، محبت اهل بیت آن چنان در دل و جانشان رسوخ كرده كه تمام گفتار و كردار، و عكس العمل ها را با ولایت و محبت آن ها می سنجند، امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «خداوند شیعیان ما را رحمت كند كه از زیادی سرشت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند، آنان به خاطر اندوه (و غصه های) ما غمناك می شوند و شاد می شوند بخاطر شادی ما».(5)البته همیشه این گونه بوده و هست كه مدعیان ولایت مداری فراوانند ولی ولایت پذیران واقعی كم و اندك می باشند، امام صادق علیه السلام با تبیین علائم هر یك، صفوف ولایت مداران اصلی را از غیرش جدا فرموده است، آن جا كه می فرماید: «شیعه سه دسته اند، گروهی بوسیله ما زینت می یابند (و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار می دهند) و گروهی بوسیله ما می خورند (و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار داده از این طریق زندگی می كنند و گروهی از ما و به سوی ما هستند با امنیت ما آرامش می یابند و با ترس ما ترسانند، بذر،(های كاشته نشده اسرار را) پخش نمی كنند و در برابر جفاكاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند كسی سراغ آن ها را نمی گیرد و اگر آشكار باشند به آن ها اعتنا نمی شود (یعنی شهرت گریز و بی نام و نشانند) آن ها (بحقیقت) چراغهای هدایتند(و راهنمایان خلق).«عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشانندنامداران را هوای او دمی بر سر نیامد»امام صادق علیه السلام علاوه بر سفارش های مكرر بر ولایت پذیری و ولایت مداری شیعیان خویش، در مكتب تربیتی خویش شیعیان ولایی تربیت نموده و آنان را ولایت مدار بار می آورد، در این زمینه داستان عبدالله بن یعفور یكی از شیعیان با اخلاص و فداكار كه در پذیرش ولایت ائمه اطهار علیه السلام اسوه ای كامل و نمونه ای بارز برای تمامی شیعیان می باشد، شنیدنی است. او با همه عظمت علمی و موقعیت اجتماعی در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود.وی روزی در حضور پیشوای ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره می برد، در این بین عبدالله ضمن سخنانی، كلامی را به امام علیه السلام اظهار نمود كه مورد عنایت حضرت قرار گرفت، این سخن كه از ژرفای جان او و عمق ایمان وی ریشه می گرفت، می تواند درسی فراموش نشدنی و الگویی مناسب برای تمام پیروان و دوستداران اهل بیت باشد.عبدالله به امام صادق علیه السلام عرض كرد: «سوگند به خدا! اگر اناری را از وسط دو نصف كنی و بفرمایی كه نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد كه: آنچه را گفتی حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد كه: آنچه را گفتی حلال، حلال است و آن نصفی را كه فرمودی حرام، حرام است (و هیچگونه اعتراضی نخواهم كرد) پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند، خدا تو را رحمت كند».(6)آری شیعه واقعی سرا پا تسلیم فرمان امام خویش می باشد و هرگز اهل بیت را رها نخواهد كرد، چنان كه آن حضرت در جای دیگر فرمود: «كذب من زعم انه من شیعتنا و هو متمسك بعروه غیرنا (7)؛ دروغ پنداشته آن كسی كه خود را شیعه ما می داند ولی به ریسمان (سرپرستی و ولایت) غیر ما (اهل بیت) چنگ می زند» چرا كه رستگاری و سعادت ابدی جز در سایه پذیرش امامت امامان معصوم علیه السلام میسر نیست.امام صادق علیه السلام فرمود: «بخدا قسم ما (همان) نعمتی هستیم كه خداوند به بندگانش عنایت فرموده و بوسیله ما رستگار شود آن كسی كه رستگار شده است (و به سعادت ابدی دست یافته است) و شیعه واقعی آن است كه بدنبال امامان خویش باشند و پا جای پای آن ها گذارند.(8)به همین جهت امام صادق علیه السلام فرمود: «شیعه ما نیست كسی كه به زبان بگوید شیعه هستم ولی در عمل با ما مخالفت كند و آثار ما را زیر پاگذارد، ولكن شیعه كسی است كه با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پیروی كند و مانند ما رفتار نماید، چنین كسانی شیعه (واقعی) ما هستند.»(9)

3- انجام عمل شایسته و دارا بودن اوصاف بایسته یكی دیگر از مهمترین انتظارات امام صادق علیه السلام از شیعیانش این است كه از نظر رفتاری بدنبال انجام كارهای نیك و شایسته باشند و از نظر اخلاقی برخوردار از اوصاف نیك و پسندیده، و قرین به اخلاق زیبای اسلامی. حضرتش بر این انتظار سخت پای فشرده و با بیان های مختلفی آن را ابراز فرموده است، در یك جا می فرماید: «شیعتنا اهل الهدی و اهل التقی و اهل الخیر و اهل الایمان و اهل الفتح و الظفر؛ (10) شیعیان ما اهل هدایت و تقوا، اهل خیر و نیكی و اهل ایمان و پیروزی و موفقیت می باشند. در جای دیگر فرمود: بخدا قسم شیعه ما نیست مگر كسی كه عفت شكم را داشته باشد (و از خوردن حرام دوری نماید) و برای خدا عمل كند و امید ثواب از او داشته باشد و (تنها) از عقاب او ترس داشته باشد» (11) و گاه با بررسی بازتاب اعمال نیك شیعیان و اخلاق برجسته آن ها در جامعه، انتظار خویش را با تأكید بیشتری از پیروان خود اعلام می دارد، از جمله می فرماید: «به هر كس كه پیرو ما است و به گفته های ما گوش فرا می دهد سلام مرا ابلاغ كن، و (بگو) من همه شما (شیعیان) را به تقوی، پرهیزكاری در دین، و تلاش و كوشش در راه خدا، و راستگویی و امانت داری، و سجده طولانی، و نیكو همسایه داری…، سفارش می كنم، زیرا هرگاه كسی از شما به این سفارشات من عمل كند مردم می گویند: این «جعفری مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعی) و از اعمال شما شادمان می شوم و سایر مردم نیز می گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق علیه السلام: ولی اگر برخلاف این (روش صادقانه و مورد انتظار) بودید، من از عملكرد شما غمگین و شرمنده می گردم!! و مردم نیز (با ناراحتی) خواهند گفت: این هم اثر تربیتی امام صادق علیه السلام!! (و این هم شیعه امام صادق علیه السلام« (12) بیاییم با رفتارمان امامان خویش را شرمنده و سرشكسته نسازیم و آبرو و عظمت آن ها را حفظ كنیم.امام صادق علیه السلام درخواست می كند كه: «كونوا لنازینا ولاتكونوا علینا شیناً، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم و كفوا عن الفضول و قبح القول (13)؛ (شیعیان) زینت (و آبرومندی) ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیكو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ كنید و از زیاده روی و زشت گویی بازدارید.یكی از شیعیان حضرت به نام «شقرانی» از تقسیم خلیفه وقت «منصور دوانیقی» محروم ماند، در كنار خانه خلیفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت كسی حق خود را بگیرد، حضرت صادق علیه السلام سهم او را گرفت و به وی داد آن گاه فرمود: ای شقرانی اعمال نیك از همه نیكو است، ولی از تو نیكوتر است چون به ما نسبت داری (و شیعه ما هستی) و كارهای زشت از همه زشت است ولی از تو زشتتر است (چون كه به ما نسبت داری)»(14) لازم به یادآوری است كه شقرانی از خدمت گزاران پیامبر اكرم(ص) بود و عمر طولانی كرده بود و تا زمان امام صادق علیه السلام زنده بود، ولی گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق علیه السلام به او تذكر داد كه تو با دیگران تفاوت داری، تو به ما اهل بیت نسبت داری لذا احترام این مقام و موقعیت را حفظ كن، چرا كه شیعه باید اهل عمل نیك، ورع و پرهیزكاری باشد، چنان كه امام صادق علیه السلام فرمود: «احق الناس بالورع آل محمد و شیعتهم، كی تقتدی الرعیه بهم (15)؛ سزاوارترین مردم به تقوا و دوری از حرام، آل محمد(ص) و شیعیان آن ها هستند، تا سایر مردم نیز به آنان تأسی نمایند. در این زمینه امام صادق علیه السلام فرمود:«كونوا دعاه الناس بغیر السنتكم لیرو امنكم الورع و الاجتهاد و الصلاه و الخیر فان ذلك داعیه (16) مردم را با غیر زبان خود به كارهای نیك دعوت كنید، تا آنان از شما تقوی و ورع و تلاش و كوشش در نماز و كارهای خیر ببینند، و این راه(عمل) جاذبه بیشتری دارد (و بهتر مردم را به سوی نیكی ها جذب می كند)».

4- حسابرسی اعمال : انتظار دیگری كه امام صادق علیه السلام از شیعیانش دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در شبانه روز است، لازم است انسان درابتدای هر روز نسبت به اعمال نیك و دوری از گناه خود «مشارطه» و قرار دادی داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه» داشته باشد و درپایان روز «محاسبه» و حسابرسی، در این زمینه امام صادق علیه السلام سخنان ارزشمندی دارد كه به برخی از آنها اشاره می شود، درادامه حدیث تحف العقول می فرماید:«ای پسر جندب لازم است هر مسلمانی كه ما را می شناسد (شیعه ما هستند)درهر شب و روز به ارزیابی اعمال خود بپردازد و محاسبه نفس نماید، اگر (بعد از محاسبه) دركارنامه خودكردار نیكی دید بر آن بیفزاید و اگر گناهی مشاهده كرد از آن آمرزش بخواهد تا روز قیامت رسوا نگردد. خوشا به حال بنده ای كه برخطا كارانی كه از نعمت ها و خوشی های دنیا برخوردار شده اند غبطه نبرد. خوشا به حال بنده ای كه دنبال آخرت باشد و برای به دست آوردن آن بكوشد». (17) در جای دیگر فرمود:«بیدار باشید سپس محاسبه كنید نفستان را قبل از آنكه مورد محاسبه قرار گیرید. براستی در قیامت پنجاه موقف (برای حسابرسی) وجود دارد كه درهر موقفی هزار سال توقف لازم است. سپس آیه را تلاوت كرد كه «در روزی كه مقدار پنجاه هزارسال» (18) حسابرسی برای آن است كه انسان گذشته را جبران، و در مقابل عمر این سرمایه گرانبها كه از دست داده چیزی بدست آورده باشد، وای بحال آن كسی كه سرمایه را ازدست بدهد و سودی نبرد و بدا بحال آن كس كه سرمایه را بدون هیچ نتیجه ای از دست بدهد، امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: كسی كه دو روزش مساوی باشد ضرر كرده (چرا كه سرمایه را از دست داده و سودی نبرده) و كسی كه آخرین روزش بدتر از روز قبل باشد، ملعون (و از رحمت خدا بدور) می باشد و كسی كه (از نظر روحی و معنوی) فزونی در جان خود نمی یابد روبه كاستی است، و هركسی كه رو به كاستی باشد مرگ برای او بهتر است (چرا كه جلو ضرر و زیان بیشتر او گرفته می شود)». (19)

5- دوری از گناه و محرمات : از انتظارات مهم تمام امامان مخصوصاً امام صادق علیه السلام این است كه شیعیان از گناه به شدت دوری نمایند و هرگز به بهانه شفاعت و محبت اهل بیت، دور گناه نروند، چرا كه گناه راه رسیدن به محبت و ولایت اهل بیت را نیز سد می كند، متأسفانه امروزه درجامعه بر این باورند كه می توانند هر گناهی انجام دهند، و هر عمل زشتی را مرتكب شوند، آن گاه به گریه و عزاداری در محرم و صفر واظهار محبت به اهل بیت علیه السلام همه را جبران كنند. از طریق ربا و كلاه برداری پول در می آورند ولی مقداری از آن را نذر امام حسین علیه السلام می كنند به خیال اینكه حساب پاك شده است. خمس و زكات مال خود را نمی پــردازند ولی به زیارت ثامن الحجج یا به عتبات عالیات (كربلا و نجف) مشرف می شوند، نماز نمی خوانند اما در شب عاشورا تا نصف شب سینه می زنند و… اینان بدانند كه هرگز ائمه ما از آن ها راضی نمی شوند، مگر دست از گناه بردارند امام باقر علیه السلام دراین باره می فرماید.به خدا قسم كسی به خدا تقرب نمی یابد مگر بوسیله طاعت و بندگی، ما مدركی برای دوری از آتش در دست نداریم و نه كسی به نفع خود از خدا حجتی گرفته است، (بنابراین) هر كس مطیع و فرمانبر خدا باشد او برای دوست و نزدیك است و هر كس خدا را معصیت كند دشمن ما شمرده می شود، و (بدانید كه) رسیدن به ولایت و دوستی ما جز از راه عمل و دوری از حرام میسر نیست». (20)علی علیه السلام فرمود:«دوست ونزدیك پیامبر اسلام كسی است كه خدا را فرمان برد، اگر چه خویشاوندی اش با آن حضرت دور باشد، و دشمن رسول خدا(ص) كسی است كه خدا را فرمان نبرد، هرچند از نزدیكان نسبی آن سرور باشد.» (21)آری درپیشگاه خداوند و معصومان سلمان فارسی مطیع خدا و بلال حبشی پیرو حق، از ابالهب كه عموی پیامبر است ولی كافر به خداوند است و متمرد نسبت به فرامین الهی، برتر و بالاتر است.امام صادق علیه السلام نه تنها انتظار دارد كه شیعیان، گناه و معصیت نكنند بلكه از شركت در مجالس گناه نیز خودداری كنند. چرا كه یكی از عوامل تأثیرگذار بر روح آدمی محیط اطراف، از جمله محفل های آلوده است، لذا امام صادق علیه السلام مؤمنین را از شركت در چنین محافلی نهی نموده است. آن جا كه فرمود: «لا ینبغی للمؤمن انی یجلس مجلساً یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره (22)؛ برای مؤمن شایسته نیست كه در مجلسی بنشیند كه در آن معصیت خداوند انجام می شود و او توانایی تغییر آن را ندارد.

6- رسیدگی به اهل و عیال انتظارات ائمه علیه السلام و امام صادق علیه السلام منحصر به معنویات و مسائل عبادی نیست، بلكه در مسایل خانوادگی و روزمره نیز امام صادق علیه السلام سفارشات و انتظاراتی دارد، یكی از آن ها توسعه دادن به زندگی خانوادگی و خوشرفتاری، و برخورد نیك با همسر و فرزندان است. شیعه راستین امام صادق علیه السلام هیچگاه نسبت به اهل و عیال خویش، تنگ نظر، سخت گیر و بدرفتار نیست. بلكه تلاش می كند به نحو شایسته ای با خانواده معاشرت نماید و در حد امكان و توان به امور معیشتی و رفاهی خانواده توسعه دهد، حضرت صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «عیال یك مرد (زن و فرزند همانند) اسیر اویند، هركسی كه خداوند نعمتی به او عنایت كند پس باید به خانواده (زیردستان) خود گشایشی در زندگی ایجاد كند كه اگر چنین نكند قریب است كه این نعمت از دست او خارج می شود.» (23)در روایت دیگری آن حضرت پیروانش را به خوش اخلاقی و نیكی به خانواده سفارش نموده آن را موجب طولانی شدن عمر انسان می داند، آن جا كه فرمود: «من حسن بره فی اهل بیته زید فی عمره؛ هر كس با خانواده خود نیكو رفتار نماید عمرش طولانی خواهد شد».

7- توجه به قرآن و تلاوت آن : قرآن به عنوان كتاب هدایت الهی برای انسان، همه ساحت های مادی و معنوی او را دربرمی گیرد. تمام قلمروهای زندگی ظاهری و باطنی فردی و اجتماعی اخلاقی و حقوقی دنیایی و آخرتی و جز آن از آغاز آفرینش و مبدأشناسی تا مسیر و برنامه زندگی و سر منزل نهایی، همه مورد توجه تشریع و تبیین الهی است بدین جهت یكی از انتظارات مهم امام صادق علیه السلام از شیعیان این است كه به این كتاب الهی و گنجینه بی پایان معارف الهی و عهدنامه میان خدا و انسان بیشتر توجه كند، لذا فرمود: قرآن عهدنامه ای است بین خدا و خلقش، برای مسلمان شایسته است كه به عهدنامه خود بنگرد و در هر روز پنجاه آیه از آن را تلاوت كند» (24) قطعاً مراد خواندن تنها نیست، باید خواندن توأم با اندیشه و تفكر، و عمل همراه باشد، چنان كه امام قرآن ناطق حضرت صادق علیه السلام فرمود:«بر شما باد به (تلاوت و مراجعه) قرآن. پس هر آیه ای یافتید كه كسانی قبل از شما (با عمل نمودن به آن) نجات یافته اند، شما نیز به آن عمل كنید (تا نجات یابید) و هر آیه ای را مشاهده كردید كه بیانگر هلاكت پیشینیان است شما هم از آن پرهیز كنید.» (25)و درباره آثار و بركات قرآن خواندن فرمود: «خانه ای كه در آن قرآن تلاوت شود و یا خدای عزوجل شود بركتش فراوان، و ملائكه در آن حضور می یابند و شیاطین از آن دور می شوند، و برای اهل آسمان روشن دیده می شود چنان كه كواكب برای زمینیان نورانی دیده می شود و خانه ای كه در آن قرآن تلاوت نشود و خدای بزرگ یاد نشود بركتش كم و ملائكه از آن فاصله می گیرند و شیاطین در آن حضور می یابند.آن چه گفته شد و ناگفته های زیاد، انتظاراتی است كه امام صادق علیه السلام از شیعیان خویش دارند. باشد كه چنین باشیم.

پى‏نوشت‏ها:

1، 2، 3- تحف العقول، ص .5404- بحار، ج 71، ص .313
5- شیخ محمد مهدی حائری، شجره طوبی(نجف، مكتبه الحیدریه)، ج 1، ص .3
6- رجال كشی، ص .249
7- ابی جعفر محمدبن بابویه الصدوق، فضائل الشیعه و صفات الشیعه، ص .45
8- بحارالانوار، ج 24، ص .51
9- وسائل الشیعه ج 11، ص 196 و بحارالانوار ج .68 ص .164
10- اصول كافی. ج .2 ص 233 و فیض كاشانی، المحجه البیضاء، ج 4، ص .353
11- صفات الشیعه ص .49
12- وسائل الشیعه، ج 8، ص .389
13- ابوالفضل طبری، مشكوه الانوار، ص .173
14- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 708 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص .236
15- سفینه البحار، ج 2، ص 643
16- اصول كافی، ج 2، ص 78 و سفینه البحار، ج 2، ص .643
17- تحف العقول، ص .536
18- تفسیر نورالثقلین ج .5 ص .413
19- شیخ صدوق، امالی ص .531
20- اصول كافی، ج 2، ص 74 و تحف العقول، ص .540
21- نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت92، ص .1129
22- وسائل الشیعه، ج 11، ص .503
23- اربلی، كشف الغمه، ج 2، ص .207
24- كافی ج 2، ص .609
25- بحار ج 92، ص 94

 


فرم در حال بارگذاری ...

شعاع خورشید حقایق

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

 

«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»

امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.

امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و … که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.

...


جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.

تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.

امام صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.

امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.

امام صادق در نگاه دیگران

ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»

اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛

کمال احسان
«لایتم المعروف الابثلاث خصال؛ تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن.

محاسبه نفس
«حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود.

استقامت
«لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.

پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری

 


فرم در حال بارگذاری ...

حسرت جاویدان

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

 

«لعنت بر تو ای زبان نفرین شده من! ای کاش لال شده بودم و هرگز آن حرف نابجا را در پیشگاه امام صادق بر زبان نمی آوردم اما آیا همه گناه ها بر گردن زبان من است؟

نه. بی شک زبان وسیله ای برای بیان افکار، عواطف و احساسات انسان است.

نعمت بزرگی است که باید همیشه در مهار عقل باشد.

پس چه طور شد که من برای لحظه ای از خود بی خود شدم و مستی قدرت و ثروت باعث شد تا گرفتار چنین عذاب دردناکی شوم. عذابی که چون سوهان، روح مرا می تراشد و به یاد آوردن آن چون پتکی سنگین مغز مرا در هم می کوبد.»

مرد بازرگان سال ها بود که در خلوت و انزوای غم انگیز خویش این کلمات را با خود زمزمه می کرد و گاه چون دیوانگان، گریبان خویش را در تنهایی می گرفت و برای لحظه ای غفلت که او را به چنین سرنوشت دردناکی دچار کرده بود بر خود و بر زبان خود لعنت می فرستاد.


...

او چه بسیار شب ها که تا سپیده صبح به خاطر همین لغزش با چشمانی اشکبار و دلی اندوهگین به درگاه خدا تضرع و استغاثه کرده بود تا او را مورد عفو و بخشایش خویش قرار دهد و از خطای بزرگ او درگذرد.بازرگان در شهر مدینه مرد خوشنامی بود. او همه آن چیزهایی را که آرزو داشت به دست آورده بود و در تجارتخانه و املاک او کارگران بسیاری برایش کار می کردند و در سایه همین کار و تلاش بی وقفه بود که روز به روز بر شهرت و ثروت مرد بازرگان افزوده می شد و او که در جستجوی یافتن موقعیت اجتماعی بالاتری بود، می کوشید تا با نزدیک شدن به شخصیت های مطرح و محبوب روزگار خویش، احترام جامعه را نسبت به خود جلب نماید و اعتبار خود را افزایش دهد و در این راه تا حد بسیار زیادی هم موفق شده بود. او می دانست که نه تنها در مدینه، بلکه در تمام جهان اسلام هیچ شخصیتی محبوب تر و مورد احترام تر از جعفربن محمد (علیه السلام) وجود ندارد. آوازه زهد و تقوا و علم و معرفت آن حضرت در تمام آفاق پیچیده بود و هر روز از اطراف و اکناف جهان برای زیارتش به مدینه می آمدند، تا روح عطش زده خود را در کنار این دریای بی کران که کلامش عطر آسمانی داشت و سیمایش چون سیمای پیامبر بزرگوار اسلام بود، سیراب سازند.

بازرگان می دانست که هیچ کس دستگاه خلافت را به رسمیت نمی شناسد و تمامی مردم در دل خویش هیچ کس را به اندازه جعفر بن محمد (علیه السلام) برای رهبری جامعه قبول ندارند، و نیز می دانست که بی اعتنایی آن حضرت برخاسته از شخصیت الهی و منش والای ایشان است. پس از هر فرصتی که پیش می آمد برای تقرب سود می جست. زیرا دریافته بود که در نظر مردم، همراهان و معاشران آن حضرت اشخاص محترم و مورد اعتمادی محسوب می شوند.

بازرگان اگرچه در آغاز، هدفی جز این نداشت اما هر چه می گذشت بیشتر به امام دل می بست و شیفته اخلاق، ادب و فضایل بی شمار او می شد. دیگر حتی کمتر به تجارتخانه و املاکش سرکشی می کرد و از هر لحظه ای برای حضور در محضر آن حضرت استفاده می کرد. او مجذوب مردی شده بود که پدرانش همه از اسوه های ایمان و اعتقاد بودند و ایستادگی آنان در راه شرف و آزادگی تا پای جان، بر هیچ کس پوشیده نبود.

در ابتدا، بازرگان در گوشه ای می نشست و در سکوت به سخنان آن حضرت گوش فرا می داد و از ترس آنکه خطایی مرتکب نشود، لب از لب نمی گشود و به سلام و درودی اکتفا می کرد. ولی رفته رفته جرأتی پیدا کرد و پرسش های خود را با امام در میان گذاشت و پاسخ شنید و با معرفی خود از امام تقاضا کرد تا اجازه دهد او نیز چون دیگران در جلسات درس و بحث حضور داشته باشد و در شمار ملازمان و اصحاب آن حضرت درآید. بازرگان که از این سعادت خرسند بود، از هیچ تلاشی برای جلب نظر امام فروگذار نمی کرد و با خود می اندیشید که علاوه بر تأمین دنیای خود، آخرتش را نیز تضمین کرده است. به لطف همنشینی با آن حضرت، محبوبیت و احترام او در نزد خانواده اش دو صد چندان شده بود. در شهر نیز او را مردی معتمد و امین به شمار می آوردند و به همین اعتبار، هیچ تجارتخانه ای رونق تجارتخانه او را نداشت. حتی کارگرها هم دوست داشتند که کارفرمایی چون او داشته باشند و برای کار به او مراجعه می کردند. همه چیز به خوبی می گذشت و بازرگان، خود را از سعادتمند ترین انسان ها می دانست تا اینکه روزی متوجه شد که امام صادق (علیه السلام) قصد حضور در بازار را دارد. سراسیمه خود را به آن حضرت رساند و اجازه شرف حضور خواست. امام با خوشرویی او را پذیرفت و درخواستش را قبول کرد. به همراه غلامش به دنبال امام روان شدند.

بازار پر بود از همهمه کاسب هایی که هر یک کوشش می کردند با سر و صدا و تبلیغ اجناس شان رغبت مشتریان را برای خرید از آنان بیشتر کنند. در هر گوشه ای فروشندگان مشغول فروش یا مرتب کردن کالاهای خود بودند و چون چشمشان به امام می افتاد، سکوت می کردند و با سلام و احترام از آن حضرت درخواست می کردند تا از آنان خرید کنند. امام با لبخند و گشاده رویی، سلام آنان را پاسخ می گفت و با حوصله به حرف هایشان گوش فرا می داد و به آرامی از کنار بساط شان می گذشت. فروشندگان از دیدار امام خشنود بودند و حضور ایشان را به فال نیک گرفته و به یکدیگر نوید می دادند که به برکت حضور امام، روزی آنان امروز بیشتر خواهد بود.

اجناس متنوع و زیبای بازار، بی اختیار هر بیننده ای را وادار به توقف و تماشا می کرد و غلام که با علاقه بر سر هر بساطی می ایستاد و با حسرت به اجناس نگاه می کرد، دیگر حواسش نبود که عقب نماند. مرد بازرگان هنگامی که غیبت غلام را احساس کرد به خشم آمد و چند بار با صدای بلند او را صدا زد. غلام که غرق در رؤیاهای حسرت آلود و لذت تماشا بود صدای بازرگان را نمی شنید، تا اینکه رو برگرداند و هنگامی که چهره عصبی بازرگان را دید با عجله خود را به او رساند. اما بازرگان که عصبانیت تمام وجود او را فرا گرفته بود فریاد کشید:

- مادر… کجا بودی؟!

غلام چشم از صورت بازرگان برداشت و لحظه ای به صورت امام نگاه کرد و بی هیچ پاسخی، شرمگین سر به زیر انداخت.

ناگهان صدای امام صادق (ع)، سکوت را شکست:

- سبحان الله. چرا به مادرش دشنام دادی؟ من خیال می کردم که تو مردی پارسا و خویشتنداری و می توانی بر نفس خود چیره شوی. اما امروز بر من آشکار شد که تو از تقوا به دوری و اراده ای بر اعمال خود نداری. پس دیگر از من جدا شو و هرگز همراه من مباش.

بازرگان و غلام هر دو به چهره امام نگریستند. چهره امام که تا لحظه ای قبل چون خورشید می درخشید در هاله ای از اندوه و ناراحتی بود و دیگر از آن لبخند زیبا و دلنشین که همواره بر لبانش بود اثری نبود. بازرگان بی اختیار به یاد جلسات اخلاق امام افتاد و به یاد آورد که امام بارها و بارها در باره پرهیز از ناسزاگویی سخن گفته و خاطر نشان کرده بود که چنین گناهانی محرومیت از رزق را در پی خواهد داشت. عرق سردی بر پیشانی بازرگان نشست. گویی بین زمین و آسمان معلق بود و زندگی برای او به پایان رسیده بود. از شدت شرمساری توان نگاه کردن به چشم های امام را نداشت و در دل، خود را سرزنش می کرد که چه طور به خود این جسارت را داده است که در حضور پاک ترین انسان روزگار خود، چنین جمله زشتی را بر زبان بیاورد؟ ناگاه نیرویی در درون او به صدا درآمد: «آیا این خدمتکار پست، ارزش دفاع را دارد؟ آیا این غلام زرخرید لیاقت آن را دارد که با او به ادب و خوشرویی سخن گفته شود؟ آیا…»

بازرگان با خود فکر کرد که باید از ناسزایی که گفته دفاع کند و ناگریز گستاخانه لب گشود:

- «یابن رسول الله! این غلام از اهالی سند است و مادرش هم اهل سند است و مسلمان نیست!»
امام که از استدلال گستاخانه بازرگان به خشم آمده بود به بازرگان فرمود:

- «آیا می دانی که غیر مسلمان نیز آدابی در ازدواج دارد که نمی شود او را حرامزاده نامید و به او توهین کرد؟»

بازرگان سر به زیر افکند. احساس کرد که زانوانش می لرزد و تحمل وزن او را که در زیر بار سنگینی از خجالت در حال مچاله شدن بود، ندارد. او هرگز به یاد نداشت که امام، شخصی را مورد دشنام و اهانت قرار دهد و یا با کسی به تحقیر رفتار نماید و او را کوچک و ناچیز بشمارد. به یاد آورد روزی را که کسی در باره کمترین مرتبه کفر از آن حضرت سؤال کرد و امام در پاسخ گفت: «کبر، نازل ترین مرحله کفر است و کبر یعنی که آدمی دیگران را با دیده پستی و حقارت نگاه کند و حق را خوار و ناچیز ببیند.»

بازرگان دیگر سخنی برای گفتن نداشت و می ترسید که هر حرف دیگری که برای توجیه خطایش بزند، کار او را دشوار تر کند و بر سنگینی بار گناه او بیفزاید. صدای غم آلود و با صلابت امام صادق (ع) بار دیگر سکوت را شکست:

- «توبه کن و دیگر همراه من مباش.»

بازرگان با خود فکر کرد که باید از امام عذرخواهی کند، دستش را ببوسد، به پایش بیفتد و… اما دیگر دیر شده بود و امام به سرعت در حال دور شدن بود. بازرگان گرچه از غلام خود عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید، اما دیگر هیچ گاه نتوانست سعادت همراهی آن حضرت را داشته باشد. تنها همراهان او شرمساری و حسرت بودند که تا واپسین دم حیات، لحظه ای از او جدا نشدند.

منابع و مآخذ:
1- معانی الاخبار، ص 242
2- اصول کافی، جلد 2، ص 309 و 324
3- وسائل الشیعه، جلد 2، ص 477
4- الحدیث، جلد 2، ص 80

http://www.leader.ir

 


فرم در حال بارگذاری ...

سوگنامه داغ صادق

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

داغ صادق

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد
جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد
جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود
باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود
بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت
محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت
آن امامى که لواى شرف افراخته بود
زهر منصور به جانش شرر انداخته بود
آه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمان
آتش از چار طرف خانه او را به میان
وندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیل
راه مى رفته و می گفت منم پور خلیل
شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد
یاد آتش زدن خانه زهرا مى کرد
آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند
با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند
چارمین قبله عشق است به دامان بقیع
رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع

سید رضا مؤید

...


بنال اى دل

بنال اى دل که در ناى زمان فریاد را کشتند
بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستى، بزرگ استاد را کشتند
به جرم پاسدارى از حریم عترت و قرآن
رئیس مذهب و الگوی عدل و داد را کشتند
به جاى اشک و خون دل، ببار اى آسمان زین غم
که نور دیدگان سید امجاد را کشتند
دریغ و درد کز بیداد منصور ستمگر
به جرم یاری دین مظهر امدادا را کشتند
من ژولیده می گویم ز نسل ساقى کوثر
امام جانشین و پنجمین اولاد را کشتند

حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابوری)

تیر غم

ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت
دل مرا که بسى بود خون، نشانه گرفت
چو جد خویش على سال ها به خانه نشاند
ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت
هنوز خانه زهرا نرفته بود ز یاد
که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام هجوم آورد
مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت
ز باغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت
سر برهنه و پاى پیاده برد مرا
پى اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگى راه بود در بدنم
که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد
مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
که گه به زهر جفا گه به تازیانه گرفت
گرفت تا سمت نوکرى ز ما «میثم»
مقام سرورى و جاودانه گرفت

غلامرضا سازگار (میثم)


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) با نوای حاج محمود کریمی ، حاج عبدالرضا هلالی ، سید مجید بنی فاطمه ،حاج روح الله بهمنی و کربلایی جواد مقدم (92)+ دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

مداحی حاج محمود کریمی ، حاج عبدالرضا هلالی ، سید مجید بنی فاطمه ،حاج روح الله بهمنی و کربلایی جواد مقدم در ظهر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (سال 92 )

حاج محمود کریمی-آسمان است و زمین دور سرش می چرخد (روضه)

حاج سید مجید بنی فاطمه-دل زمین و آسمون خونه (روضه)

حاج محمود کریمی و حاج عبدالرضا هلالی-نوح ائمه گفت … (شور)

حاج محمود کریمی و سید مجید بنی فاطمه-شده مدینه باز غم انگیز به داغ بقیع (زمینه)

حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی-صلی الله علیک یا اباعبدالله (شور)

حاج محمود کریمی و حاج سید مجید بنی فاطمه-آقا ببین بی تابم (شور)

حاج محمود کریمی ،حاج عبدالرضا هلالی ،حاج روح الله بهمنی (واحد)

حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی (واحد)

حاج محمود کریمی و سید مجید بنی فاطمه (شور و روضه)

هزینه استفاده یک صلوات

کربلایی جواد مقدم-ابالفضلیا مدیون ابالفضلن ( شور )

کربلایی جواد مقدم-ای که به شام سیاه مهتابی ( شور )

کربلایی جواد مقدم-قلب من داره می زنه با تو ( شور )

کربلایی جواد مقدم-همه حاجت من همینه امیرم ( واحد )

کربلایی جواد مقدم-برای این نماز عشق من همیشه وضو دارم ( شور )

کربلایی جواد مقدم-ای ساقی این همه ساغر ( شور )

کربلایی جواد مقدم-سفری باز من سوی قله ی قاف می کنم ( شور )

هزینه استفاده یک صلوات


فرم در حال بارگذاری ...

جان افلاک پشت پنجره هاست!

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394

سوگ سروده‌ای از سید حمیدرضا برقعی شاعر آئینی یه مناسبت ۲۵ شوال سالروز شهادت امام جعفرصادق(علیه السلام) بنیانگذار مذهب تشیع جعفری، تقدیم شما محبان آن امام همام.


کاش من هم به لطف مذهب نور     تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان      بی امان در تنور می رفتم

علم عالم در اختیار شماست      جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش      یک جهان جابر بن حیان است

روز و شب را رقم بزن آخر      ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لا هوت را مراد تویی      آسمان ها مرید مذهب توست

قصه تکرار می شود یعنی      باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم      هیچ‌کس با امام، صادق نیست

خواب دیدم که پشت پنجره ها      روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم       در پی آن مزار پنهانم

گریه در گریه با خودم گفتم      جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما      در همین خاک پشت پنجره هاست


فرم در حال بارگذاری ...

مذهب جعفری(چرا مذهب ما را جعفرى نام نهادند؟)

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1394


چرا مذهب ما را جعفرى و امام صادق را رئيس مذهب جعفرى نام نهادند؟

علت اينكه به شيعه امامى شيعه جعفرى مى گويند، در حال كه ما علوى، حسنى، حسينى و به همه اينها منتسب هستيم اين است كه حضرت صادق علیه السلام در عصرى قرار گرفتند كه مكاتب اربعه فقهى اهل سنت كه در حال هستى بودند شاخص گرديدند و ديگران بطور مستقيم و غير مستقم در سر درس حضرت حاضر شده و استفاده مى كردند. از طرفی عمده مسائل فقه اماميه از امام جعفر صادق علیه السلام رسيده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام بود كه با ارائه خطوط فكرى به شاگردان خويش اسلام راستين را شناساند.

بطور دقيق تر مى توان امور ذيل را منشأ اين نامگذارى دانست:

1- مجال و زمينه مناسبى كه سبب شد مجموعه عظيمى از معارف و تعاليم و احكام دينى در حوزه علمى امام صادق تبيين شود.

2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت صادق در ميان تمام فرق و گروه هاى مسلمان.

3- با توجه به اين كه برخى از ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق و برخى شاگرد شاگردان آن حضرت بوده اند، پيروى شيعه از فقه و مذهب اهل بيت با نام جعفرى نامى شناخته شده و معتبر، نزد پيروان مذاهب اربعه بوده است.

4- علاوه بر اين كه، عنوان «مذهب جعفرى»، شيعيان پيرو مكتب فقهى اهل بيت را از شيعه زيديه كه از فقه اهل بيت پيروى نمى كنند جدا مى سازد. (براى آشنايى بيشتر رجوع كنيد به كتاب، حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، نوشته رسول جعفريان.)

...

چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفرى مى‏ خوانند؟

le="text-align: justify;">هیچ تاكنون به این نكته اندیشیده ‏اید كه چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفرى مى ‏خوانند؟

در میان امامان دوازدگانه شیعه ‏چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟

با توجه به این كه ‏امام جعفر صادق علیه السلام ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان‏ وضعیت ‏شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یاحسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟

آنچه درپى مى‏ آید توضیحى است ‏بر راز این نام گذارى.

عرصه تئورى‏ها و دیدگاههاى علمى و فرهنگى در میان دانشمندان وفرهیختگان همواره عرصه ابقاى بهترین اندیشه ‏ها بوده است. هرنظری ه‏اى آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود كه محتوایى ‏بهتر از آن را به بشریت هدیه كرده باشد و الا مورد استقبال قرارنخواهد گرفت. مكتب‏هاى فكرى بزرگ نیز همواره باید داراى چنین‏ویژگى باشند تا بتوانند در دل بشر جایى باز كنند. نگاهى به‏دستاورد مكتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلى عرب بدان‏دلبسته بود و مبناى رفتار فردى و اجتماعى خود قرار داده بودمى‏تواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشه‏هاى جاهلانه نشان‏دهد. پیامبر صلی الله علیه و آلهدر دعوت خود ضمن پذیرش سنت‏هاى پسندیده انسانى‏در میان اعراب آنگاه كه به نفى ضد ارزشها مى‏پرداخت طرح‏هاى‏جایگزین نیز ارائه مى‏كرد تا مخاطبان او احساس خلاء نكنند.
شاید راز بسیارى از شكست‏هاى فردى و اجتماعى مصلحان در طول‏تاریخ همین بوده كه طرح جایگزین نداشته‏اند به همین نمونه تاریخ‏معاصر ایران توجه كنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامى‏و این كه چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته‏باشد اما انقلاب اسلامى به رهبرى امام موفق به براندازى یك نظام‏شد؟

شاید مهمترین نكته در همین طرح جایگزین بوده است. امام‏ خمینى(ره) طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت‏به ابعاد این موضوع آن چنان كه بایسته است نیاندیشیده بود واین سرانجام هرحركت‏ سیاسى و فكرى است كه فقط طرح براندازى‏داشته باشد و نه طرح جایگزین!
امام جعفرصادق علیه السلام در مسیرتكاملى حركت ‏شیعه گام دوم را برداشته ‏بودند. یعنى پس از آنكه مردم بر اثر مجاهدت‏هاى امامان پیشین به‏ ناصحیح بودن مذهب رسمى و دیگر اندیشه‏ هاى منبعث از آن و نیزحركت‏هاى سیاسى مبتنى برآن در سالهاى گذشته پى بردند آماده ‏بودند تا طرح جایگزین مكتب اهل‏بیت را دریافت كنند و امام‏صادق علیه السلام همان بزرگوارى است كه با توجه به یك موقعیت استثنایى‏ تاریخى طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه كرد و امامان دیگربه شرح و بسط بعضى از ابعاد آن پرداختند.
دوره امامت‏ حضرت كه از سال 114 هجرى آغاز شده تا سال 148 هجرى‏ادامه یافت. (1) یكى از شرایط بحرانى تاریخى در اسلام بود زیراكه بنیان حكومتى یكصدساله فرو ریخته بود و بنیان حكومت‏پانصدساله‏اى پى‏ریزى مى‏شد و همت اصلى سران حكومت تازه، كوبیدن‏مخالفان بود. مثلا توجه كنید كه از سال 132 كه رسما حكومت‏عباسیان آغاز شد تا سال‏137 هجرى سردمداران آن از هیبت و عظمت‏یكى از بزرگترین سرداران خود یعنى ابومسلم خراسانى هراس داشتندو تا او را با حیله و فریب نكشتند (2) احساس آرامش نكردند وامام صادق علیه السلام با توجه به این فضا، پایه‏هاى فكرى نظام تشیع یاطرح جایگزین را بنانهاد.

سالها پیش از امامت‏حضرت صادق علیه السلام تقریبا یكصدو سیزده سال پیش،جدایشان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آلهدر روزى گرم و سوزان و به هنگام بازگشت‏از آخرین حج‏خود در غدیر خم جانشینى خویش را به فرمان خداى به‏امام على علیه السلام واگذار كرد و بر اساس منابع شیعى و بعضى از منابع‏اهل سنت از مردم دراین باره بیعت گرفت. (3) اما صلاحدید پیامبر اكرم صلی الله علیه و آلهبه دلایلى مورد پذیرش بعضى از صحابه‏قرار نگرفت و با رحلت‏حضرت، خلافت در سقیفه بنى‏ساعده‏مسیرى تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار كه‏خود دچار دو دستگى شده بودند با استناد به حق خویشاوندى باپیامبر صلی الله علیه و آلهخلافت را حق خود دانستند (4) نه حق انصار. و با آن كه‏امام على علیه السلام خویشاوندى روشنترى با پیامبر صلی الله علیه و آلهداشت‏به این بهانه‏كه عرب نمى تواند امتیازات بیش از اندازه‏اى را براى بنى‏هاشم‏بپذیرد و قبلا نبوت به بنى‏هاشم رسیده بود و اینك خلافت‏باید به‏دیگر تیره‏هاى قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)
از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسى درامت اسلامى دگرگون شد و به‏تدریج هرچه بر سالها افزوده مى‏شد این دگر گونى نیز بیشتر خودرانشان مى‏داد به گونه‏اى كه در سال 35 قمرى كه اندكى ازانحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامى به چشم خویش بعضى‏از آن را مى‏دید شورشى رخ داد كه خلیفه سوم در طى آن كشته‏شد. (6)

به گواهى جنگهاى سه گانه‏اى كه امام على علیه السلام با ناكثین، قاسطین ومارقین انجام داد (7) ، مى‏توان پذیرفت كه جامعه اسلامى دچاربحرانى عمیق شده بود; بحرانى كه در تبدیل خلافت‏به ملوكیت‏خودرانشان داد و خاندان بنى‏امیه كه بیش از این در میان مسلمانان‏جایگاهى نداشتند و طلقاى(آزادشدگان) پیامبر صلی الله علیه و آلهدر فتح مكه‏بودند، (8) با موقعیت‏سنجى سیاسى به اقتدار رسیدند و حكومتى 90ساله را بنیان نهادند. سیاست عرب‏گرایى امویان موجب شد تامخالفت‏هایى با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیل‏گران یكى ازعلل سقوط این سلسله را همین سیاست مى‏دانند. (9)
امویان با توجه به سابقه ناشایست‏خود در میان امت اسلامى‏جدى‏ترین رقیب خویش را بنى‏هاشم و علویان مى‏دانستند و براى‏بى‏مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه‏اى متوسل مى‏شدند. از جمله به‏ساختن احادیث و روایاتى دست‏یازیدند تا حسن سابقه بنى‏هاشم وعلویان را كه بویژه در سایه فداكارى‏هاى حضرت على علیه السلام به اعتبارى‏فوق تصور دست‏یافته بودند بیالایند.

جاعلان حدیث نخست‏به جعل روایاتى در مذمت‏حضرت على علیه السلامپرداختند. (10) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام‏على علیه السلام هر آنچه نیكى و سجایاى اخلاقى بود به رقیبان آن حضرت‏نسبت دادند و در برابر هر فضیلتى كه براى امام وجود داشت‏احادیثى را درباره فضیلتى مشابه براى رقیبان نیز جعل كردند (11) تا آنچه امام على علیه السلام بدان‏ها ممتاز بود عادى جلوه كند و درنهایت همانند یكى از اصحاب پیامبر علیه السلام تلقى شود نه بالاتر و درمقام خلافت هم خلیفه‏اى چونان دیگران معرفى شود كه حتى به‏سیاست‏هاى زیركانه روزگار نیز كه عبارت از حیله و مكر و فریب‏باشد آگاه نیست. (12)
امویان به این نیز اكتفا نكردند و فرمان سب امام على علیه السلام را برمنابر و در خطبه‏ها و پس از هر نماز اعلام كردند (13) كه تا پایان‏حكومت آنها به جز مقطع كوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (14) (99 تا101 هجرى) باقى بود.

شایان توجه است كه پرداختن به موضوعاتى چون ایمان ابوطالب، پدرحضرت على علیه السلام در هنگام مرگ كه همواره یكى از نقاط اختلاف میان‏شیعه و سنى بوده است و طرفین در این باره كتابهایى‏نوشته‏اند. (15) باتوجه به كفر ابوسفیان كه تا حمله مسلمانان به‏مكه و ایمان اجبارى او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او باهمین انگیزه بود و به گفته یكى از محققان، اگر ابوطالب، پدرحضرت على علیه السلام نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمى‏گرفت. (16) علاوه‏براین در عرصه اجتماعى بسیارى از صلح‏اجبارى امام حسن علیه السلام (18) علویان را ظاهرا از صحنه سیاسى جامعه‏حذف كرد. هرچند امام بازیركى موادى را در صلحنامه گنجانده بودكه فقط از آن طریق مى‏شد ماهیت‏بسیار متظاهر معاویه را به جامعه‏نشان دهد. موادى چون عدم اذیت و آزار شیعیان على و عدم تعیین‏جانشین از سوى معاویه دوماده مهم این قطعنامه بودند كه با زیرپاگذاشته شدن از سوى معاویه چهره واقعى او را نشان دادند.
هنگامى كه حجربن عدى یكى از شیعیان امام على علیه السلام توسط ماموران‏معاویه به شهادت رسید موجى از مخالفت‏با سیاست‏هاى معاویه به‏وجود آمد كه از آن میان مى‏توان پاسخ تند امام حسین علیه السلام به نامه‏معاویه اشاره كرد. (19)
همچنین انتصاب یزید به جانشینى نیز پیامدهاى جدى به همراه داشت‏و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید وانست‏بیعت‏براى یزیدبگیرد. (20) باوجود شخصیت‏هاى مطرحى چون امام حسین علیه السلام در میان‏امت اسلامى معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب‏كرد. (21)
تا این زمان كه سال 60 هجرى بود به نظر مى‏رسید اندیشه امامت‏شیعى در محاق قرار گرفته بود اینك امام حسین علیه السلام در شرایطى‏متفاوت قرار داشت كه از یك سو همراه پیروزى‏هاى مسلمانان درخارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلى آن بود (22) و از سوى‏دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعى مورد قبولى‏نداشت و بسیارى از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت‏نمى‏پذیرفتند. كسى چون ابوایوب انصارى كه خود را موظف به شركت‏درهمه نبردهاى مسلمانان با كفار مى‏دانست‏یكبار با شنیدن امارت‏و فرماندهى یزید از شركت در نبرد سرباز زده بود. (23)

امام حسین علیه السلام با درك صحیح این موقعیت در شرایطى كه به نظرمى‏رسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هروسیله‏اى از جمله دین براى نشان دادن مشروعیت‏خود سودى بردندامام با مشروعیت ذاتى خود به عنوان نواده بنیان گذار دین اسلام‏مى‏توانست رویاروى مشروعیت‏خود ساخته امویان بایستد و با سخن ونهضت‏خود به اصلاح امت‏بپرازد. همان كه هدف امام علیه السلام بود. (24)
ایشان مى‏توانست نسب خویش به پیامبر صلی الله علیه و آلهرا به مردم یادآور سازدو بدان استناد جوید چنان كه در هنگام رخواست‏بیعت‏یزید فرمود:
«مثلى لایبایع مثله‏» همچو منى (با این شرافت نسبى) با چون‏اویى بیعت نخواهد كرد. (25)
مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین علیه السلام ازبین بردن باقى‏مانده آبروى اجتماعى و جایگاه دینى امویان درمیان مردم بود.
امام نشان داد كه امویان چگونه پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آلهرا كه آن‏همه حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آلهدر فضیلت او رسیده بود به قتل‏رسانند. (26)
امام نه‏ى بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا كردكه چگونه به تنها چیزى كه نمى‏اندیشند دین الهى است. و حاضرنداحكام مسلم اسلامى را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح‏رفتارى كه سپاهیان اموى با خاندان امام حسین علیه السلام كردند این مهم‏را به نمایش گذاشت. (27) و این چهره پنهان شده در سركوب خونین وهتك حرمت از مردم فضاحت‏با تخریب خانه خدا تكمیل گردید. (29) تاثیر قیام امام‏حسین علیه السلام بدون تردید آن قدر سریع بود كه با مرگ زودهنگام یزیددر سال 64 هجرى پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حكومت كرد ودرخطبه‏اى اعلام نمود كه پدر و جد او غاصب خلافت‏بودند و خوداستعفا كرد. (30) اما این تازه آغاز كار بود. جامعه اسلامى به تدریج متوجه ظلم وستم بنى‏امیه مى‏شد و شورش‏ها دوباره به راه افتادند. شورش‏هاى‏توابین در سال 6665 هجرى به خونخواهى امام حسین علیه السلام (31) ،مختار ثقفى در67 هجرى و پیروزى او و قصاص قاتلان امام حسین علیه السلامو یارانش (32) و نیز شورش‏هاى دوباند خوارج در نقاط گوناگون جهان‏اسلام معادله (33) را به نفع بنى‏هاشم تغییر داد.
درواپسین سال نخستین سده اسلامى خلیفه نجیب اموى عمربن‏عبدالعزیز براى نخستین بار دستور داد تا سب امام على علیه السلامبرمنابر و در خطبه‏ها حذف شود و فدك دوباره به بنى‏هاشم و علویان‏بازگردانده شود. (34)
اما به نظر مى‏رسید نهالى كه امام حسین علیه السلام با خون خود آبیارى‏كرده بود اینك به ثمر نشسته و زمان بهره بردارى از آن فرامى‏رسید.
اینك به اختصار وضعیت‏بنى‏هاشم را پس از شهادت امام حسین علیه السلام پى‏مى‏گیریم:
نخستین جرقه‏هاى اختلاف در میان بنى‏هاشم احتمالا پس از شهادت امام‏حسین علیه السلام رخ داد. آن هنگام كه گروهى مشهور به كیسانیه معتقد به‏امامت محمدحنفیه شدند كه از نظر سنى از امام سجاد علیه السلام بزرگتربود و به عنوان عالمى علوى مورد احترام مردم (35) مختار در شورش‏خود معتقد بود كه به اجازه او قیام كرده است. محمد (36) حنفیه‏در سال 81 هجرى‏درگذشت. (37) و گروهى به سراغ پسرش ابوهاشم رفتندو امامت او را معتقد شدند كه تا سال‏99 هجرى زنده بود و در این‏سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلى بعدى توسط بنى‏عباس ابوهاشم‏كه فرزندى نداشت امامت را به محمدبن على‏بن عبدالله بن عباس‏واگذار كرد. (38) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل‏شد.

همزمان با گسترش دعوت عباسیان كه شعار خود را «الرضاء من آل‏محمد» قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشاى نام واقعى‏امام و رهبر پرهیز مى‏كردند. (39) واژه آل محمد كه عنوان ویژه‏تیره علوى بود به كار عباسیان آمد. تقسیم بندى ابراهیم امام ازوضعیت‏شهرها نشان از آمادگى ایرانیان براى قیام دارد و نیزعلاقه آنان به اهل‏بیت علیهم السلام (40) یك حركت موازى از سوى بنى‏عباس مردم را فریفته بود چنان كه بعضى‏از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال كه به این فریب پى‏برده بود به جرم هوادارى از خلافت علویان اعلام شد. (41)
شاید یكى از علل واقعى مخالفت امام صادق علیه السلام با قیام زید بن على‏بن الحسین علیه السلام براساس روایاتى كه مخالفت‏حضرت را نشان‏مى‏دهد، (42) پیش از هرچیزى فضاى نامناسب آن بود كه اتفاقا بسیارمورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونه‏اى كه مزار پسرش‏یحیى در خراسان كه قبلا از سوى ابراهیم امام به عنوان منطقه‏نفوذ تبلیغاتى مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام وخونخواهى پدر از سوى داعیان عباسى احتمالى است كه نمى‏توان به‏سادگى از آن گذشت. زیرا شهادت یحیى در خراسان به سال‏126 هجرى‏درشورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابى شده‏است. (43)
روى كار آمدن عباسیان امت اسلامى را در تحولى تازه قرار داد وبنیان حكومتى 90 ساله را فرو ریخت و حكومتى پانصد ساله را به‏قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازى عباسیان بود كه درشرایط ویژه تاریخى بایك سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند.
بسیار طبیعى بود كه منتظر یك حركت نسنجیده در عرصه سیاسى ازسوى نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنان كه در ماجراى قیام‏محمد نفس زكیه در سال 145 رخ داد و منصور بهره بردارى بزرگ ازآن به نفع عباسیان انجام داد. (44)
امام صادق علیه السلام كه به دقت همه این تحولات اجتماعى را زیر نظر داشت‏فضاى سیاست را هرگز آماده یك قیام علنى سیاسى ندید. آنچه كه‏جامعه اسلامى از آن رنج مى‏برد زیر ساخت فكرى بود و الا ایشان به‏هیچ وجه كمتر از شخصیتى چون ابومسلم نبود این را از نامه‏تاریخى ابومسلم به امام كه ایشان بدون خواندن آن را به آتش‏سپرده بودند. مى‏توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه بایدكرد؟
جد او امام حسین علیه السلام با قیام خونین خود دلهاى بسیارى ازمسلمانان را درگوشه و كنار جهان اسلام متوجه اهل‏بیت پیامبر(ص)كرده بود و در زمان امام صادق علیه السلام حكومتى روى كار آمده بود كه‏از شعار «الرضا من آل محمد(ص‏») استفاده و سپس آل محمد واقعى‏را كنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونى وتلون در جامعه اسلامى معلول چه عواملى مى‏توانست‏باشد؟
دراین فضاى تیره كه مذاهب اهل‏سنت در حال شكل‏گیرى بودند چه چیزى‏مى‏توانست‏شیعه را پایدار سازد؟ آنچه كه به درون فرهنگ مردم راه‏یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامى‏دگرگون سازد.
پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذارى یك مكتب را حضرت صادق علیه السلامبرداشت. گویا مردمى كه از پس قیام امام حسین علیه السلام دلداده این‏خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و مى‏پرسیدند كه اگر نه‏امویان و نه عباسیان شما چه مى‏گویید؟ و چه تفسیرى از اسلام‏دارید؟ و به عبارت روشن‏تر طرح جایگزین شما چیست؟
نشان دادن یك تفسیر جامع ازخدا، رابطه مردم با او و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغه‏هاى حضرت امام جفعر صادق علیه السلامبوده است اعتقادات عقلانى، اخلاق بایسته و دستورالعمل‏هاى فردى واجتماعى (فقه) مهمترین حوزه هایى بود كه امام صادق علیه السلام در آن‏هابه طرح و اندیشه دینى پرداختند و چون چنین شد، تشیع داراى‏شناسنامه رسمى گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد. در ادامه‏نمونه‏اى از دیدگاه‏هاى امام صادق علیه السلام كه نشان دهنده اسلام ناب‏ محمدى(صلی الله علیه و آله)،است ارائه مى‏ گردد.

نویسنده:محمدباغستانى
منبع:ماهنامه كوثر

پى‏ نوشتها:

1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏6.
2- تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏123; منشورات مكتبه اورمیه.
3- الغدیر،امینى، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالكتب العربى‏لبنان.
4- تاریخ طبرى، ج 2، ص 455.
5- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.
6- تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏399.
7- همان، ج‏3، ص.
8- همان، ج 2، ص 520; ج‏3، ص 1 تا 10.
9- تاریخ تحلیلى اسلام، شهیدى، چاپ نشر دانشگاهى سال 1374، ص‏200.
10- تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.
11- همان، ص 92 و 91.
12- نهج البلاغه، خطبه 118.
13- بحارالانوار، ج 44، ص 125.
14- شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 4، ص‏56.
15- مانند كتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید كه علامه امینى درمقدمه‏الغدیر، ج 1، ص‏23 و 24 در این باره سخنانى دارد.
16- همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعى الغدیر، آدرس‏مفصل همه موارد آمده است .
17- الاغانى، اصفهانى، ج‏16، ص‏2667.
18 تاریخ طبرى، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجرى; ارشاد شیخ‏مفید، ص 170.
19- انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 744، حدیث‏303.
20 الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 175; ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226225.
21- تاریخ سیاسى اسلام، ص‏127.
22- تاریخ طبرى، ج 4، حوادث سالهاى 50 تا 60 هجرى.
23- طبقات، ابن سعد، ج‏3، ص 485، چاپ دارصادر بیروت.
24- حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج‏3، ص 380، انتشارات صدرا.
25- تاریخ سیاسى اسلام، ج 2، ص‏26- تاریخ طبرى، ج 4، ص 257301.
27- همان، ص 36870.
28- همان، ص‏383.
29- همان، ص‏426.
30- همان، ص‏487.
31- همان، ص‏579.
32- كامل ابن اثیر، ج 2، ص 225; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 305.
33- تاریخ سیاسى اسلام، ص 260.
34- الفتوح، ج‏6، ص 95; انساب الاشراف، ج 5، ص 221.
35- تاریخ سیاسى اسلام، ص 266265.
36- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 250 248; انساب الاشراف، ج 4، ص‏18.
37- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حكومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ص 28.
38- همان، ص‏46.
39- همان، ص 115 و 114.
40- شخصیت و قیام زید بن على، رضوى اردكانى، ص 489504،انتشارات علمى فرهنگى.
41- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حكومت عباسیان، ص‏38.
42- تاریخ طبرى، ج 4، حوادث سال 145.
43- بحارالانوار، ج‏47، ص 200.
44- تحف العقول، ابن شعبه حرانى،ص 25660.


فرم در حال بارگذاری ...