از فرصت ها استفاده كنید!!!
نوشته شده توسطرحیمی 10ام شهریور, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خِلاَلٌ (سوره ابراهیم آیه 31)
به آن بندگانم كه ايمان آورده اند بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم پنهان و آشكارا انفاق كنند پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى!
1- ایمان قلبى كافى نیست، نماز، انفاق و عمل صالح لازم است. «آمنوا یقیموا الصلوة وینفقوا»
2- اسلام دین جامع است. رابطه با خدا و كمك به محرومین، در كنار هم و شرط قبولى یكدیگرند. «یقیمواالصلوة و ینفقوا»
3- مورد انفاق، تنها مال نیست، از هر چه داریم باید انفاق كنیم. (چه علم و ثروت، چه آبرو و قدرت) « ممّا رزقناهم»
4- انفاق باید گاهى پنهان و گاهى آشكارا باشد. «سرّاً و علانیة»
5- از فرصتها استفاده كنید. «من قبل ان یأتى یوم …»
6- با پول و پارتى نمىتوان از عذاب قیامت فرار كرد. «لابیع فیه و لا خلال»
فرم در حال بارگذاری ...
حکم روابط زن و مرد در طلاق رجعی
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1395حضرت آیت الله خامنه ای به چند استفتاء دربارۀ: «حکم عزل نائب»، «رمی در شب دوازدهم»، «خرید و فروش زمین های مصادره ای»، «فروش دیش ماهواره» و… پاسخ گفتند.
متن سؤالات و پاسخ های این مرجع تقلید :
* * احکام حج و عمره
* حکم عزل نائب
پرسش: اگر کسی به فردی بگوید تو نائب پدرم برای حج باش و پول ثبت نام اولیه را هم پرداخت کند، الآن که بعد از گذشت ۱۰ سال نوبت حج شده، فرزند میت بگوید منصرف شده ام و خودم می خواهم بروم، حکم مسأله چیست؟
پاسخ: اگر اجارۀ صحیح شرعی منعقد شده است، بدون وجود حق خیار، قابل فسخ نیست؛ ولی اگر به صورت وکالت بوده، برهم زدن آن فی نفسه اشکال ندارد.
* رمی در شب دوازدهم
پرسش: آیا کسانی که به خاطر خوف از ازدحام جمعیت و خطرات احتمالی، معذور از ماندن در منا در روز دوازدهم می باشند، می توانند شب دوازدهم بعد از نیمه شب پس از مبیت واجب، رمی روز دوازدهم را انجام دهند و پس از آن به مکه بروند و دیگر به منا برنگردند؟
پاسخ: در فرض سؤال می توانند بعد از مبیت، لازم شبانه رمی کرده و از منا کوچ کنند.
* ترک رمی جمرات روز یازدهم
پرسش: آیا کسانی که رمی جمرات روز یازدهم را ترک کرده اند، می توانند هنگام رمی روز دوازدهم در هر یک از جمرات سه گانه به این ترتیب عمل کنند که ابتدا هفت ریگ به قصد قضاء روز یازدهم و سپس هفت ریگ به قصد اداء روز دوازدهم به جمرات پرتاپ کنند؟
پاسخ: اول قضای روز یازدهم را به ترتیب بجا آورد و سپس وظیفه روز دوازدهم را انجام دهد.
...
* * احکام معاملات
* خرید و فروش زمین های مصادره ای
پرسش: حکم خرید و فروش زمین های مصادره ای یا زمین های ستاد فرمان حضرت امام(ره) چیست؟ آیا می شود در آنها مسجد بنا کرد؟
پاسخ: اگر احتمال می دهد حکم مصادره بر طبق موازین شرعی و قانونی بوده است، تصرفات مذکور بلااشکال می باشد.
* فروش دیش ماهواره
پرسش: آیا دیش ماهواره مالیّت دارد (می توان فروخت)؟
پاسخ: از آلات مشترک محسوب می شود و خرید و فروش آن برای استفاده در امور حرام، حرام و برای استفاده های حلال، جایز است. ولی با توجه به اینکه غالباً در کارهای حرام به کار می رود و مفاسدی را به دنبال دارد، خرید یا فروش یا نگهداری آن جایز نیست مگر برای کسی که مطمئن باشیم استفاده حرام از آن نمی کند و مفسده ندارد. لکن اگر قانونی در این مورد وجود دارد باید رعایت شود.
* قرض ربوی
پرسش: من به دلیل بدهکاری احتیاج به سه میلیون پول دارم. خواهرم هم پولی در بانک دارد. با توجه به این که ربا بین پدر و فرزند اشکالی ندارد آیا خواهرم می تواند پول را به پدرم قرض دهد و از پدرم سود بگیرد و مجدداً بنده این پول را از پدرم قرض گرفته و آن مبلغی که قرار شده سود بپردازد من آن مبلغ را به پدرم بپردازم. حکم شرعی چنین کاری چیست؟
پاسخ: در فرض سؤال اگر قرض دادن به پدرتان صوری و حیله ای برای فرار از قرض ربوی باشد جایز نیست.
* تفاوت مبلغ نقدی و قسطی ارائه خدمات
پرسش: دفاتر خدماتی بعضاً به صورت نقد به قیمت مثلاً یک میلیون تومان و قسطی (مثلاً شش ماهه) به قیمت یک میلیون و دویست هزار تومان افراد را به زیارت می برند، آیا این اشکال دارد و ربوی است؟
پاسخ: چنانچه دفاتر مذکور به عنوان کارگزار شرکت های خدماتی و به نمایندگی از آنها فعالیت می کند و در زمان انعقاد قرارداد با مراجعه گنندگان، مبلغ نقدی را از طرف آنها به شرکت های خدماتی نقداً می پردازند و سپس از مراجعه کننده آن مبلغ را به صورت قسطی و با مقداری اضافه تر دریافت می کنند، در این صورت اخذ مبلغ اضافه در حکم ربا و حرام است. ولی چنانچه دفتر خدماتی از ابتدا به عنوان طرف قرارداد خدمات خود را به دو صورت نقد و اقساط و با مبالغ متفاوت ارائه کند، مبالغ اضافه اشکال ندارد.
* محدوده استثناء ربا
پرسش: آیا پدربزرگ و نوه هم در مسأله معامله ربوی مانند پدر و پسر محسوب می شوند و از مستثنیات ربا هستند و اخذ ربا توسط پدر بزرگ از نوه مجاز می باشد؟
پاسخ: احتیاط در اکتفاء به فرزند است.
* تخلیه خانه، پیش از موعد
پرسش: اگر مستأجر پیش از موعد قرارداد، خانه را تخلیه کند تکلیف چیست؟ آیا بابت مدت اجاره باقیمانده در قرارداد، باید اجاره بدهد؟ آیا در این مسأله می توانیم به عرف رجوع کنیم ؟
پاسخ: چون اجاره عقد لازم است بنابراین تا موعد پایان نیافته باید اجاره را بپردازد. البته اگر اجاره را فسخ یا تراضی بر امری کنند، مانعی ندارد.
* مصرف وام در غیر مورد قرارداد
پرسش: وام هایی که برای خرید کالا دریافت می کنند و در موارد دیگر مصرف می کنند، برای رهایی از عمل انجام شده حکم شرعی آن شفاف نیست؟
پاسخ: تابع مقررات مشروع و اختیارات قانونی مسئولان ذی ربط است.
* ارتباط با فرقه بهائیت
پرسش: فردی با شرکتی قرارداد کار سه ماهه بسته است، بعد از گذشت یک ماه متوجه می شود که ۳۰% سهام این شرکت متعلق به فرقه ضالّه بهاییت می باشد. تکلیف این شخص چیست؟
پاسخ: از هر گونه کار و عمل یا ارتباط با فرقه ضالّه بهاییت که موجب انحراف اشخاص و تقویت آنها بر علیه مسلمین گردد، پرهیز شود.
* * احکام نکاح و طلاق
* متعه قبل از اتمام عده
پرسش: خانمی در عقد موقت، از دبر، همبستری داشته است و به خاطر جهل به عدّه، بلافاصله بعد از اتمام مدت متعه اول با دیگری متعه شده اما دخول بعد از مدتی بوده که عملاً عدّه متعه اول تمام شده بود، آیا حرمت ابدی با دومی حاصل شده است؟
پاسخ: در مورد مذکور حرمت ابدی ثابت است.
* عقد موقت دوم
پرسش: حکم کسی که در عقد موقت کسی بوده و بدون بخشیدن مدت به عقد مرد دوم درآمده است؟
پاسخ: در صورتی که مرد علم داشته باشد و یا دخول صورت گرفته باشد حرام می شوند، اما اگر علم به موضوع و حکم ندارند و دخول صورت نگرفته، عقد باطل است اما حرمت ابدی نیست.
* وکالت در طلاق
پرسش: در صورتی که مرد برای طلاق همسرش وکالت طلاق به وکیل بدهد و زن بگوید در پاکی هستم و صیغه طلاق جاری شود، بعداً بگوید در عادت بودم با توجه به اینکه صیغه طلاق صحیح نبوده است آیا زن می تواند دوباره به وکیل رجوع کند و تقاضای جاری کردن صیغه طلاق را داشته باشد؟
پاسخ: تابع چگونگی وکالت است، چنانچه وکالت استمرار داشته باشد، مانعی ندارد.
* روابط زن و مرد در طلاق رجعی
پرسش: مطلّقه رجعیه در زمان عدّه حکم زوجه را دارد، محدوده حلیت زوج نسبت به زوجه بدون قصد رجوع چه مقدار است؟
پاسخ: در فرض سؤال انجام کارهایی همچون وطی که برای غیر زوج نسبت به زوجه اش حلال نیست ـ ولو بدون قصد رجوع ـ در صورتی که قصد آن فعل را داشته باشد و نظیر غافل و نائم و ساهی نباشد موجب رجوع است.
* نفقه تحصیل فرزندان
پرسش: آیا نفقه تحصیل فرزندان مثلاً تحصیل در مقطع ابتدایی و… جزء نفقه واجب بر عهده پدر می باشد؟
پاسخ: اگر فرزند توانایی مالی ندارد، در حدّی که عرفاً محتاج به تحصیل است، از قبیل مقطع دوره ابتدایی، هزینه های تحصیل به عهده پدر می باشد.
* عدم ذکر مهریه عقد موقت
پرسش: حکم عقد موقت در صورتی که مدت ذکر شده ولی مهریه ذکر نشده چیست؟
پاسخ: عقد باطل است.
* عدم ذکر مدت عقد موقت
پرسش: در صورتی که در عقد موقت، مهریه ذکر شده ولی مدت ذکر نشده حکم عقد چیست؟
پاسخ: تبدیل به عقد دائم می شود.
* عدم ذکر مهریه و مدت عقد موقت
پرسش: در صورتی که در عقد موقت، مهریه و مدت ذکر نشده آیا عقد صحیح است؟
پاسخ: باطل است.
* ابهام در مهریه یا مدت عقد موقت
پرسش: حکم عقد موقت در صورتی که مهریه یا مدتی که در صیغه بیان شده است ابهام داشته باشد چیست؟
پاسخ: اگر مهریه معلوم ولی مدت نامعلوم باشد، احتیاط واجب در این است هم مدت را هبه کند و هم طلاق داده شود. و اگر مهریه نامعلوم باشد، عقد باطل است.
منبع:
فرم در حال بارگذاری ...
راز خنده یک شهید در داخل قبر
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1395حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در بیان خاطره ای از پدر یک شهید، راز خندیدن شهید در داخل قبر را تشریح کرده است.
توفیقى بود و عید نوروزی در جبهه بودیم. شنیدیم که پدر دو شهید، وقتی شهید دومش را داخل قبر می گذارند، شهید خندیده بود. تلفن کردیم و ملاقاتى با پدر دو شهید تنظیم کردیم. ماجرا را جویا شدیم. گفت: «بله! پسر دومم چهار سال در جبهه بوده. مرتب جزو نیروهاى خاکى، آبى، رزمنده و غواص و با چه حالى و چه عرفانى و چقدر خالص و خوب… بعد در جزیره فاو و عملیات والفجر 8 شهید مى شود و این هم عکس شهادتش است. در مدت زمان شهادت تا دفن، او را به سردخانه بردند، این هم عکسش است. (چند تا از عکس هایش را نشان داد.) اما همین که او را داخل قبرش گذاشتیم، خندید.» به عکس داخل قبر که نگاه کردیم، دیدیم که مى خندد. گفتیم: «چه کسانى دیدند؟» گفت: «همه مردم دیدند.» وارسى کردیم و دیدیم بله، این مسئله در منطقه شیوع پیدا کرده این شهید را در قبر که گذاشتند، خندیده است. به طورى که شک کردند شاید زنده است. اما چرا خندید ما نمى دانیم؟ از روز شهادت تا روز دفن، روزها طول کشید و در مراحل مختلف بیمارستان و سردخانه و در فاو و در همه مراحل چهره ساده اى داشته، اما داخل قبر مى خندد.
من خیلى فکر کردم و عکس ها را گرفتم پهلوى هم گذاشتم. براستى مى خندد، نه اینکه شاد است. چون یک وقتى، قیافه عبوس است و فقط لب به سمتى مى رود، ولى یک زمان آثار خنده زیر پوست، زیر چشم و کل صورت دیده مى شود. ما دیدیم، مردم دیدند، عکس هم گواهى مى دهد.
خانه شهید رفتیم و وصیت نامه اش را خواندیم. دیدیم عجب وصیتنامه اى دارد. گفتیم: «دیگر چیز دیگرى ندارد؟» گفتند: «یک کتابى دارد و گاهى هم شعر مى گفته و مناجات مى کرده است.» دفتر مناجاتش را طلب کردیم. دفتر مناجاتش را آوردند و خواندیم. متوجه شدیم یکى از جملاتش این است:
«خدایا! مرا طورى کن که وقتى سرم را به لحد مى گذارم، بخندم.»
اینجا بود که من تمام پیچ و مهره هاى بدنم از هم باز شد، هر کارى کردم خودم را نگه دارم نشد. جوان بیست ساله چگونه توانسته به چنین مقامى برسد.
منبع:کتاب: “خنده و گریه در آثار استاد قرائتی”
فرم در حال بارگذاری ...
رفتاری که از زمان جاهلیت ادامه دارد؟!
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1395امام صادق علیه السلام فرمود: غذا خوردن نزد مصیبت زدگان از رفتارهای جاهلیت است.
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام:
الْأَكْلُ عِنْدَ أَهْلِ الْمُصِيبَةِ مِنْ عَمَلِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ السُّنَّةُ الْبَعْثُ إِلَيْهِمْ بِالطَّعَامِ كَمَا أَمَرَ بِهِ النَّبِيُّ ص فِي آلِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لَمَّا جَاءَ نَعْيُهُ.
غذا خوردن نزد مصيبت زدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله، فرستادن غذا براى مصيبت زدگان است.
من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 182.
سلام علیکم ممنون از این مطالب زیباتون
ان شاالله همیشه پاینده باشید
فرم در حال بارگذاری ...
علل افزایش طلاق در عصر حاضر
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1395 درمقاله ای بررسی شد؛(۱)
علل افزایش طلاق در عصر حاضر
پژوهشكده باقر العلوم(علیه السلام) درمقاله ای با موضوع :اسلام و مساله طلاق چرایی حلال بودن طلاق و انحصار حق طلاق با مردان را مورد بررسی قرار داده است .
در این مقاله که بخش نخست آن منتشر می شود ضمن بیان منفور و مبغوض بودن طلاق در اسلام، ثابت شده است که به دلیل طبیعت زن و مرد راه طلاق نباید به طور مطلق بسته باشد، بلکه در جایی که امکان ادامه زندگی نیست نباید به زور قانون زن و مرد را در کنار هم نگه داشت و نیز ثابت شده است که طبیعت و روانشناسی زن و مرد اقتضا میکند که حق طلاق به طور عادی و طبیعی در اختیار مرد باشد هر چند در مواردی نیز زن میتواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید یعنی راه طلاق از ناحیه زن نیز بسته نیست هر چند محدود است.
سئوالات اصلی که این مقاله در پی پاسخگویی به آنهاست عبارتند از:
* چرا با آنکه طلاق، در اسلام بسیار مبغوض است، اما در عین حال حلال است؟ چرا طلاق تحریم نشده است؟
* چرا حق طلاق در اسلام عمدتاً در اختیار مرد است؟ ظلم آشکار به زنان و نشانه سلطه مردان به زنان است، چرا اسلام چنین حکمی را تشریع کرده است؟
دنیای مدرن و طلاق:
با آنکه در گذشته زندگی بشر، تلاشهای فکری و قانونی برای جلوگیری از طلاق، هرگز به اندازه امروز نبود و مانند امروز درباره علل پیدایش و افزایش و راههای جلوگیری از طلاق به فکر نبودند، اما طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بود. طبیعی است علت افزایش طلاق در دنیای امروز وضعیت زندگی اجتماعی و روابط و اخلاق انسان مدرن است که علل طلاق و گسست خانواده را فزونی بخشیده است.
...
*علل افزایش طلاق در عصر حاضر
دنیای مدرن، انسانی را پرورانده است که اصل در زندگی او لذت و بهرهمندی فرد و ارضاء خواستههای شخصی اوست. مجله نیوزویک مینویسد: «علت طلاق در ازدواجهای ده یا بیست ساله ناسازگاری نیست، بلکه بی میلی به تحمل ناسازگاریهای دیرین و هوس برای درک لذت بیشتر و کامجوییهای دیگر است. در عصر قرصهای ضد حاملگی و دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن، این عقیده در میان بسیاری از زنان قوت گرفته که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است. زن آمریکایی امروز، کامجوتر از زن دیروزی بوده و در برابر نارسایی آن کم تحملتر از مادر بزرگ خویش است»[1]
نکته نگرانکنندهای که باید به آن توجه داشت این است که اکثر طلاقها ناشی از درگیری و عدم همفکری زوجین نیست. مطالعات نشان میدهد که تنها حدود یک سوم زوجهای طلاق گرفته، گفتهاند که آزار، بحثهای مکرر و دعواهای جدی، علت طلاق آنان بوده است. این روزها آستانه تحمل افراد، برای مواجهه با ناراحتیها بسیار پایینتر از گذشته شده و به همین دلیل ازدواجها به طلاق منجر میگردد.
اگر اعتقاد داشته باشیم که طلاق کاری دشوار و نادرست است، زندگی مشترک را به خاطر فرزندان تحمل میکنیم، اما اگر باور کنیم که طلاق آسان و قابل قبول است، رابطه زناشویی را به خاطر خودخواهی خودمان قطع میکنیم.
متأسفانه این معضل در کشورهای اسلامی و در ایران نیز به تدریج گسترش یافته و گروهی از زنان و مردان مسلمان امروزی نیز متأثر از دنیای مدرن با ترجیح لذات فردی خویش و کاهش آستانه سازگاری، به آسانی تن به طلاق میدهند. طلاق در شهرهایی که تأثیرپذیری بیشتری از فرهنگ جدید غرب داشتهاند، آمار بالاتری دارد.
عامل دیگر مهم افزایش طلاق در غرب، بی بند و باری جنسی و فراهم بودن کامجوییهای جنسی برای مردان و زنان در سطح وسیع و دامن زدن به بی بند و باری است و این کامجوییهای خارج از خانواده، میل به خانواده را کاهش داده و خانواده را در معرض سقوط و فروپاشی قرار داده است.
به گفته شهید مطهری پیشقراولان قرن ما، روز به روز عوامل اجتماعی طلاق و انحلال کانون خانوادگی را افزایش میدهند و با یکدیگر در این راه مسابقه میدهند و آنگاه فریاد میکشند که چرا طلاق اینقدر زیاد است؟ اینها از طرفی عوامل طلاق را افزایش میدهند و از طرف دیگر می خواهند با قید و بند کانون جلو آن را بگیرند.[2]
واژه طلاق:
طلاق[3] در لغت به معنای آزاد ساختن از قید و بند است و آنگاه به صورت استعاره در رها کردن زن از قید و بند ازدواج استعمال شده است.[4]
طلاق مبغوض الهی
در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام مشاهده میشود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کردهاند. برخی از روایات بدین قرارند:
امام باقر علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:
«جبرئیل آنقدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.»[5]
امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:
«چیزی در نزد خدا محبوبتر از خانهای که در آن پیوند ازدواجی صورت میگیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خداوند مبغوضتر از خانهای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد. آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن است که خداوند جدایی را دشمن میدارد.»[6]
همچنین در روایات اهل سنت، روایاتی فراوان است. در سنن ابن ماجه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است که:
«مبغوضترین حلال در نزد خداوند طلاق است»[7]؛ یعنی در میان حلالها هیچ چیز به اندازه طلاق، مبغوض نیست.
علت مجاز بودن طلاق در اسلام
چرا اسلام با آنکه طلاق را بسیار مبغوض میداند، آن را تحریم نکرد؟ اگر طلاق حلال است، مبغوض بودن یعنی چه؟ و اگر مبغوض است، حلال بودن یعنی چه؟
مگر غیر از این است که اسلام هر عملی را که منفور و مبغوض میداند - همچون شرابخواری و قمار و ظلم و قتل نفس - تحریم کرده است؟ پس چرا طلاق را تحریم نکرده است؟ اسلام از یک سو طلاق را منفور میداند، از سوی دیگر موانعی در مقابل مرد قرار نمیدهد و او را در طلاق زن آزاد میگذارد، چرا چنین است؟
در پاسخ باید گفت که ازدواج و زندگی زناشویی یک پیوند طبیعی است نه پیوندی قراردادی همچون خرید و فروش، اجاره، وکالت و مانند آنها. این امور صرفاً یک سلسله قراردادهای اجتماعیاند که طبیعت و غریزه در آنها نقشی ندارد و قانونی هم از ناحیه طبیعت برای آنها جعل نشده است. بر خلاف ازدواج که بر اساس یک خواهش طبیعی از سوی طرفین شکل گرفته و از اینرو قوانین آن باید با قوانین فطری و طبیعی ازدواج سازگار باشد.
پیمانی که اساس آن بر محبت و یگانگی است، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و الزام قانونی میتوان دو همکار و شریک را ملتزم به همکاری ساخت که بر اساس رعایت عدالت با یکدیگر همکاری نمایند، اما نمیتوان با زور و اجبار قانون دو نفر را وادار نمود که یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم محبت بورزند، برای یکدیگر فداکاری کنند و سعادت دیگری را سعادت خود بدانند. اگر زن و شوهر در پیمان عاطفی ازدواج، به بن بست رسیدند و شعله محبت میان آنها خاموش شد، راهی جز طلاق و جدایی نیست، چون زن و شوهر به هیچ وجه تعلق و وابستگی روحی نداشته و نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند. اسلام کوششهای فراوانی به کار برده است تا زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند، اما پس از آنکه میبیند اساس طبیعی این عُلقه و محبت خاموش شده و هیچ تعلق و دلبستگی وجود ندارد، نمیتواند خانواده را یک امرِ باقی و زنده فرض کند. لذا طلاق را به عنوان آخرین راه حل میپذیرد.
چرا طلاق در اختیار مرد است؟
گفته شد که قوانین حاکم بر ازدواج، ناشی از طبیعت ازدواج است. از آنجا که ازدواج، وحدت و یکی شدن و طلاق انفصال و جدایی است و طبیعت زن و مرد اینگونه است که مرد طالب است و زن مطلوب، از سوی مرد اقدام برای تصاحب است و از سوی زن عقب نشینی برای دلبری و فریبندگی. طبیعت، احساسات مرد را بر اساس در اختیار گرفتن شخص زن و احساسات زن را بر اساس در اختیار گرفتن قلب مرد قرار داده است.
در چنین شرایطی، اگر شعله محبت مرد نسبت به زن خاموش شود، بزرگترین اهانت برای زن آن است که مرد بگوید تو را دوست ندارم اما قانون بخواهد زن را به اجبار در کنار مرد به عنوان همسر نگه دارد. قانون میتواند زن را به اجبار در کنار مرد و در خانه او نگه دارد، اما نمیتواند زن را در مقام طبیعی خود در محیط زناشویی یعنی مقام محبوبیت و مرکزیت نگهداری کند. قانون قادر است مرد را مجبور به نگهداری از زن و پرداخت نفقه و غیره نماید، اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و به صورت یک پروانه در گرد شمع حفظ نماید. از اینرو خاموش شدن شعله محبت مرد یعنی مرگ ازدواج.
اما حیات خانوادگی با از بین رفتن علاقه زن به مرد از بین نمیرود. هر چند حیات خانوادگی وابسته به علاقه طرفین است، اما روانشناسی زن و مرد به گونهای است که علاقه زوجین نسبت به یکدیگر متفاوت است. طبیعت زن و مرد بدینگونه است که زن را پاسخ دهندة مرد قرار داده است. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت عکسالعمل به علاقه و اقدام یک مرد نسبت به او، پدید میآید. از اینرو علاقه زن به مرد، معلول علاقه مرد به زن و وابسته به اوست. اگر مردی از زن خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در اظهار دوستی و نیاز به او کوتاهی کرده است، و هر زنی که از شوهر خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در تزیّن برای او و در تسلیم و اطاعت نسبت به او کوتاهی کرده است. طبیعت و خلقت حکیمانه خداوند، کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است. مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست میدارد و وفادار میماند. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است؛ یعنی مرد با بیعلاقگی و بیوفایی خود نسبت به زن، او را سرد و بیعلاقه میکند. برای مرد اینکه محبوب زن نباشد، لطمه به شخصیت زن تلقی نمیشود، اما برای زن، محبوب نبودن در نزد مرد، بزرگترین لطمه به شخصیت زن است. سردی و خاموشی علاقه مرد به زن، مرگ ازدواج و پایان حیات خانواده است، اما سردی و خاموشی علاقه زن، خانواده را به صورت مریضی در میآورد که امید بهبودی دارد و این بهبودی در دست مرد است. این کار برای مرد اهانت نیست که محبوب رمیده خود را به اجبار قانون نگه دارد تا به تدریج او را آرام کرده و به زندگی علاقهمند سازد و اتفاقا زن، این حالت مرد را دوست دارد؛ اما برای زن، اهانتی غیر قابل تحمل است که برای حفظ حامی و دلباخته خود به زور و اجبار قانون متوسل شود. این کار بزرگترین شکست و ضربه روحی برای زن است.[8]
البته اسلام با طلاقهای ناجوانمردانه؛ یعنی با اینکه مردی پس از امضای پیمان زناشویی و احیانا مدتی زندگی مشترک، به خاطر هوسرانی، همسرش را از خود براند، سخت مخالف است. اما راه چاره این نیست که ناجوانمرد را مجبور به نگهداری زن کند. این نگهداری با قانون طبیعی زندگی خانوادگی مغایر است. زن میتواند با زور قانون، خانه را اشغال نظامی کند، اما نمیتواند بانوی آن خانواده و رابط جذب احساسات از شوهر و دفع احساسات به فرزندان باشد و هم نمیتواند وجدان نیازمند به مهر خود را اشباع کند.
اسلام کوششها کرده که ناجوانمردی و طلاقهای ناجوانمردانه از میان برود و مردان جوانمردانه از زنان نگهداری و نگاهبانی کنند. اما اجازه نمیدهند که زن به زور و اجبار، نزد مرد زندگی کند.
آنچه اسلام کرده است، درست نقطه مقابل کاری است که غربیها کردهاند. اسلام با عوامل ناجوانمردی و بیوفایی و هوس بازی به سختی نبرد میکند، اما حاضر نیست زن را به زور به ناجوانمرد و بی وفا بچسباند. اما غربیها روز به روز بر عوامل ناجوانمردی و بیوفایی و هوس بازی مرد میافزایند، آنگاه میخواهند زن را به زور به مرد هوسباز و بیوفا و ناجوانمرد بچسبانند.
منابع :
[1] آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص 231 - 232
[2] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 233.
[3] طلاق به معنای تطلیق است مثل سلام به معنای تسلیم و کلام به معنای تکلیم. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 125.
[4] ر.ک به: المیزان ج 2 ص 230 و قاموس قرآن و مفردات راغب ماده طلاق.
[5] بهاءالدین خرمشاهی، پیام پیامبر، ص430.
[6] وسائل الشیعه، ج 22، ص 7.
[7] ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 650.
[8] البته این مسأله در صورتی است که علت بیعلاقگی زن، فساد اخلاق و ستمگری مرد نباشد که در این صورت اسلام اجازه نمیدهد که مرد سوء استفاده کرده و همسرش را برای اضرار و ستمگری نگه دارد و طلاق ندهد. در این موارد زن میتواند از قاضی درخواست طلاق قضایی کند
فرم در حال بارگذاری ...
راه گمراهی
نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1395قرآن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَجَعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ (سوره ابراهیم آیه 30)
و براى خدا مانندهايى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه كنند بگو برخوردار شويد كه قطعا بازگشت شما به سوى آتش است.
1- از بدترین انواع كفران نعمت، شریك قرار دادن براى خدا و گمراه كردن مردم است. «و جعلوا للَّه انداداً لیضلّوا»
2- خداوند افرادى را به حال خود رها مىكند.«قل تمتّعوا»
3- كافران در دنیا كامیابند، ولى آخرت ندارند. «تمتعوا فانّ مصیركم الى النّار»
4 - هر رفاهى نشانه ى مهر نیست، شاید وسیله و مقدّمه ى قهر الهى باشد. «تمتّعوا»
فرم در حال بارگذاری ...
دین دار کیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 8ام شهریور, 1395وقتی به کسی می گوییم دین دار،متدین و علاقه مند به اسلام است؛چه چیزی به ذهنمان خطور میکند؟؟
که او اهل نماز و روزه و…احیانا اهل هيئت است و به زیارت کربلا و… و ظواهرش هم، ظواهر دینی است؛ محاسنی،تسبیحی و انگشتری دارد و یکم بیشتر عمیق می شویم میگوییم مستحباتی را هم در زندگی اش رعایت میکند!!!!
حال؛ تاکنون به ذهنمان خطور کرده که منظور از دیندار؛کسی است که از حاکم اسلامی بیشتر حمایت میکند،اطاعت میکند!
یا اینکه این تصور از دینداری یک مسئله اجتماعی،سیاسی است؟
و فرهنگ دینی ما،فرهنگی فردی است!؟
حضرت علی علیه السلام در خطبه ۲۱۶ میفرماید:
بالاترین حقی که خدا برای انسانی بر انسان دیگر قرار داده حق رهبر جامعه بر مردم و نیزحق مردم بر رهبر است.
یعنی این نوع نگرش جزء دین است بلکه بالاترین رکن دین است.
____________
✨کانال ولایت✨
فرم در حال بارگذاری ...
مکروهات خوردن و آشامیدن
نوشته شده توسطرحیمی 8ام شهریور, 1395
در دین اسلام آنچه برای سلامتی جسم و جان انسان خطرناک و زیانبار است، حرام یا مکروه است و آنچه برای سلامتی انسان لازم و مفید است، واجب یا مستحب است. این بدان معنا است که طب پیشگیری در من مقررات و احکام پنچگانه اسلام تنیده شده اجرای کامل و دقیق قوانین الهی در زندگی، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد. آنچه در ادامه میآید برخی از این آداب است: …
در دین اسلام آنچه برای سلامتی جسم و جان انسان خطرناک و زیانبار است، حرام یا مکروه است و آنچه برای سلامتی انسان لازم و مفید است، واجب یا مستحب است. این بدان معنا است که طب پیشگیری در من مقررات و احکام پنچگانه اسلام تنیده شده اجرای کامل و دقیق قوانین الهی در زندگی، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد. آنچه در ادامه میآید برخی از این آداب است:
▪ مکروهات خوردن غذا
- در حال سیری غذا خوردن؛
- پر خوردن؛
- خوردن و آشامیدن برای جنب، مگر آنکه اول قدری آب مضمضه و استنشاق نماید؛
- زیاد نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن؛
- خوردن غذای داغ؛
- فوت کردن چیزی که میخورد یا میآشامد؛
- بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن؛
- برش دادن نان با کارد؛
- گذاشتن نان زیر ظرف غذا؛
- پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده، بهطوری که چیزی در آن نماند؛
- پوست کندن میوه؛
- دور انداختن میوه، پیش از آنکه کاملاً آن را بخورد.
▪ مکروهات آشامیدن آب
- زیاد آب آشامیدن؛
- آشامیدن آب بعد از غذای چرب؛
- آب آشامیدن ایستاده در شب و نشسته در روز؛
- آشامیدن آب با دست چپ؛
- آشامیدن آب از جای شکسته ظرف و جایی که دسته آن قرار دارد.
تهیه و تنظیم: حجةالاسلام والمسلمین سیدجعفر ربانی
فرم در حال بارگذاری ...
چگونه الگوي مناسبي براي فرزندانمان باشيم؟
نوشته شده توسطرحیمی 8ام شهریور, 1395ضمير بچهها مانند يک لوح سفيد و خالي است و ميتوان به سادگي بازتاب رفتار ما بزرگترها را در لوح پاک وجودشان ديد. روانپزشکان کودک عقيده دارند آنچه والدين و اطرافيان نزديک يک بچه انجام ميدهند يا ميگويند، ميتواند تأثير مستقيمي بر شکلگيري شخصيت او داشته باشد.
ضمير بچهها مانند يک لوح سفيد و خالي است و ميتوان به سادگي بازتاب رفتار ما بزرگترها را در لوح پاک وجودشان ديد. روانپزشکان کودک عقيده دارند آنچه والدين و اطرافيان نزديک يک بچه انجام ميدهند يا ميگويند، ميتواند تأثير مستقيمي بر شکلگيري شخصيت او داشته باشد.
خودانتقادی ظاهری
برخي والدين مدام چنين جملههايي را در خانه و پيش روي فرزندان خود تکرار ميکنند: «چقدر بيني بزرگي دارم»، «کاش کمي لاغرتر بودم»، «کاش قدم بلندتر بود» و جملههاي ديگري از اين قبيل. وقتي بچهها، بهخصوص دختربچهها، اين جملههاي انتقادي والدين در مورد ظاهرشان را ميشنوند، حس ميکنند زيبايي از علم يا اخلاق اولويت بيشتري دارد و ناخودآگاه توجه بيش از حدي به ظاهر خود پيدا ميكنند. ترس از چاقشدن، جوشزدن و حتي کوتاهماندن قد، ممکن است خيلي از دختربچههاي در سن رشد را دچار اختلال در خورد و خوراک کند.
...
مقايسهکردن همهچيز
مقايسهکردن بچهها با همسن و سالهاي آنها از بدترين عادتهاي والدين است. وقتي شما مدام فرزند خود را با بچههاي اقوام يا همسايهها مقايسه ميکنيد، هم اعتماد بهنفس او را کاهش ميدهيد و هم فرزندتان را تا آخر عمر از فردي که با او مقايسه شده، متنفر ميکنيد. والدين بايد بپذيرند استعداد و توانايي همه بچهها يکسان نيست، ممکن است فرزند شما در درس رياضي ضعيف باشد اما نقاشيهاي بسيار زيبايي بکشد. يکي از مهمترين وظيفههاي والدين اين است که استعدادهاي فرزند خود را بشناسند و او را در رسيدن به اهداف و علاقههايش راهنمايي و تشويق کنند.
بحث و جدل بيش از حد
خيلي از والدين مدام با فرزندان يا همسر خود بر سر مسايل کوچک و بزرگ بحث ميکنند و آنقدر بحث را ادامه ميدهند تا طرف مقابل خسته شود و کوتاه بيايد! اين عادت غلط، هم استرس زيادي به بچهها وارد ميکند و هم باعث ميشود حس کنند بايد براي به کرسينشاندن حرفهاي خود تا جايي که ميتوانند، بامنطق يا بيمنطق، با ديگران بحث و مشاجره کنند. يکي از سادهترين راههاي حل مشكلات در زندگي، تشکيل جلسههاي خانوادگي گفتوگو و مشورت است. به اين ترتيب بچهها حس ارزشمندبودن ميکنند و ياد ميگيرند ميتوان تمام مشکلات ريز و درشت زندگي را با مشورت و همفکري اعضاي خانواده حل کرد.
بدگويی از ديگران
وقتي شما فردي را که در جمعتان حضور ندارد، نقد ميکنيد، اجازه هر نوع دفاعي را از او ميگيريد و حق هرگونه بدگويي را براي خودتان قائل شدهايد. بچهها با ديدن چنين رفتارهايي سخنچيني و غيبت را ميآموزند و به راحتي در زندگي آينده خود اخلاق را زير پا ميگذارند. ضمن اينکه ممکن است ذهنيت فرزندتان در مورد فردي که از او بدگويي ميکنيد تا آخر عمر خراب شود؛ بهخصوص اگر آن فرد يکي از نزديکان مانند پدر يا مادربزرگ، عمه يا خاله و… او باشد.
منبع: افق حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
اگر خدا را بندگی کنی...
نوشته شده توسطرحیمی 8ام شهریور, 1395
امام حسین علیهالسلام:
من عبد الله حقّ عبادته آتاه الله فوق أمانیّه و کفایته.
هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.
بحارالأنوار/68/184
فرم در حال بارگذاری ...