بهترین و لذت بخش‌ترین نعمت در بهشت

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

امام صادق علیه السلام:

 

بهترین و لذت بخش‌ترین نعمت در بهشت،

 

تماشای روی حسین است.


فرم در حال بارگذاری ...

عشق❤ با تو معنا می شود، حسین…

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

عشق با تو معنا می شود…

حسین…

 

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :


اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

براى شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.

منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556


فرم در حال بارگذاری ...

شب زنده داران در کلام حضرت عیسی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

 

حضرت عیسی علیه السلام:

 

طُوبی لِلَّذینَ یتهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ، اُولئک الّذینَ یرِثونَ النُّورَ الدّائِمَ.

 

خوشا آنان که پاسی از شب را به عبادت می گذرانند؛

 

آنان کسانی اند که نوری ماندگار به ارث می برند.

 

منبع : تحف العقول، ص ۵۱۰

 


فرم در حال بارگذاری ...

هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد..

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

امام جواد علیه السلام:

 

مَنْ أَتَمَّ رُکوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ

 

هر کس رکوع نمازش را به طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.


فرم در حال بارگذاری ...

چرا روزي چهار بار زیارت عاشورا نخواندم!

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

 

باید در حقیقت امام حسین ذوب شد نه در جسم حسین.

 

باید در حقیقت اندیشه و مکتب امام حسین حضور داشت

                                     نه در زمان و مکان امام حسین.

حسین حقیقتی است فرا زمان و فرا مکان،

اصل این ماجرا جریانی است دائمی در هستی

که همنشینی در آخرت را فقط  ازین نقطه می توان رسید.

شرط همنشینی و شریک و همراه شدن با امام و کربلا استقامت است

که مارا از معیت وارد ثبات قدم می کند.

     خیلی ها به مقام ثبات قدم رسیدند

اما چون ثبات قدم نداشتند ازشان گرفته شد.

             مؤمنی که با عاشورا حرکت می کند

می فهمد حتی ممکن است معیت داشته باشد(منا) باشد و سقوط کند.

سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع در هیئت یا فاطمه الزهرا بابل /شهریور97

 


فرم در حال بارگذاری ...

مظلوم مقتدر

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

وَ قَالَ ( عليه السلام ) :

لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْأَنْبَارِ فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِياً حَتَّى أَتَى النُّخَيْلَةَ وَ أَدْرَكَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَحْنُ نَكْفِيكَهُمْ .
فَقَالَ : مَا تَكْفُونَنِي أَنْفُسَكُمْ فَكَيْفَ تَكْفُونَنِي غَيْرَكُمْ إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُو حَيْفَ رُعَاتِهَا وَ إِنَّنِي الْيَوْمَ لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي كَأَنَّنِي الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُ .
فلما قال ( عليه السلام ) هذا القول في كلام طويل قد ذكرنا مختاره في جملة الخطب ، تقدم إليه رجلان من أصحابه ، فقال أحدهما إني لا أملك إلا نفسي و أخي ، فمر بأمرك يا أمير المؤمنين ننقد له ،

فقال ( عليه السلام ) :

وَ أَيْنَ تَقَعَانِ مِمَّا أُرِيدُ

 

و درود خدا بر او، فرمود:
 

(آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت كردن آن را شنيد،

تنها و پياده به طرف پادگان نظامى كوفه «نخيله»  حركت كرد،

مردم خود را به او رسانده، گفتند:

اى امير مؤمنان!

ما آنان را كفايت مى كنيم، فرمود:

شما از انجام كار خود درمانده ايد!

چگونه كار ديگرى را برايم كفايت مى كنيد؟

اگر رعاياى پيش از من از ستم حاكمان مى ناليدند،

امروز من از رعيّت خود مى نالم، گويى من پيرو، و آنان حكمرانند،

يا من محكوم و آنان فرمانروايانند. 

وقتى سخن امام در يك سخنرانى طولانى كه برخى از آن را در ضمن خطبه هاى گذشته آورديم، به اينجا رسيد.

دو نفر از ياران جلو آمدند و يكى گفت:

من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم،

اى امير المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهى انجام دهم،

امام فرمود:

شما كجا و آنچه من مى خواهم كجا؟!

 

منبع: نهج ابلاغه/ حکمت 261
 

 


فرم در حال بارگذاری ...

افزایش شمار شهدای تجاوز آمریکا به پایگاه حشد الشعبی

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1398

 

پامپئو در صحبت‌هایش با ادامه اتهام‌زنی به ایران

و محور مقاومت گفت که واشنگتن نمی‌ایستد

تا ایران جان مردان و زنان آمریکایی را به خطر بیندازد.

 
به نقل از السومریه نیوز، «جواد کاظم الربیعاوی» مدیر دفتر عملیات مشترک حشد شعبی، یکشنبه‌‌شب در بیانیه‌ای اعلام کرد: شمار تلفات در نتیجه تجاوز جنایتکارانه به مواضع تیپ‌های 45 و 46 وابسته به حشد الشعبی در شهر القائم در استان الانبار افزایش یافته است.

الربیعاوی افزود: تعدادی از اجساد شهدا همچنان زیر آوارها هستند.

الربیعاوی همچنین در گفت‌وگو با پایگاه خبری حشد شعبی، درباره جزئیات حمله آمریکا به مواضع حشد شعبی گفت: «روز یکشنبه فرماندهی یگان عملیات الجزیره مستقر در الانبار و دو تیپ 45 و 46 حشد شعبی در حملات پهپادی آمریکا هدف قرار گرفتند».

...

وی تصریح کرد، حمله هوایی در منطقه «المزرعه» و داخل اراضی عراق و در مرز با سوریه انجام شد.

در همین ارتباط، یک منبع وابسته به الاعلام الحربی نیز تأکید کرد که در این حمله هوایی، پنج نفر از جمله یکی از فرماندهان حشد شعبی و دو معاون وی و معاون فرمانده تیپ 45 شهید شدند.

جعفر حسینی سخنگوی گردان‌های حزب‌الله عراق نیز در گفتگو با المنار لبنان گفته است که آمار قربانیان تجاوز آمریکا به مراکز حشد شعبی به 24 شهید و بیش از 50 زخمی رسیده است.

وی همچنین گفته است که این گردان در انتظار اوامر و دستور فرماندهی است و قطعاً به این تجاوز واکنش مناسبی نشان خواهد داد.

آمریکایی‌ها ضربات مقاومت را در گذشته تجربه کرده‌اند و توانایی مقاومت ده‌ها برابر افزایش پیدا کرده است.

طبق این گزارش، شب گذشته چند پهپاد ناشناس مواضع «گردان‌های حزب‌الله» عراق وابسته به حشد شعبی در شهر مرزی القائم استان الانبار (غرب عراق) را بمباران کردند.

وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز بلافاصله پس از انجام این حمله، در بیانیه‌ای اعلام کرد که ارتش این کشور مواضع حشد شعبی در نزدیکی شهر القائم را هدف حمله هوایی قرار داده است.

در همین حال مایک پامپئو وزیر خارجه، مارک اسپر وزیر دفاع و مایک میلی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در نشستی خبری درباره این حمله به صحبت پرداختند.

پامپئو در صحبت‌هایش با ادامه اتهام‌زنی به ایران و محور مقاومت گفت که واشنگتن نمی‌ایستد تا ایران جان مردان و زنان آمریکایی را به خطر بیندازد.

مایک اسپر نیز با موفقیت‌آمیز خواندن عملیات علیه نیروهای حشد شعبی گفت که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا را در جریان این حمله قرار داده است.

وزیر دفاع آمریکا همچنین گفته است که این حملات با جنگنده‌های اف15 صورت گرفته و در این عملیات 3 هدف در عراق و 2 هدف در سوریه بمباران شده‌‌اند.

منبع: تسنیم

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

ان شاالله كه جواب محكم و كوبنده دريافت كنند.
آمريكا با اين كار گور خودش رو در عراق كنده(ان شاالله)

1398/10/09 @ 21:54


فرم در حال بارگذاری ...

آشتی

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398

 

 

امام صادق علیه السلام:

 

از رحمت خدا به دور است

 

کسی که برادرش

 

دست آشتی به سوی او دراز کند

 

                           ولی او نپذیرد.


میزان الحکمه،ج1،ص78


فرم در حال بارگذاری ...

بزرگترین گناه کبیره کدام است؟!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398

 

امام على عليه السلام 

لَمّا سُئِلَ عن أكبَرِ الكبائرِ :

 

الأمنُ مِن مَكرِ اللّهِ ،

 

و الإياسُ مِن رَوحِ اللّهِ ،

 

و القُنُوطُ مِن رَحمَةِ اللّهِ

 

امام على عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از بزرگترين كباير ـ فرمود :

 

ايمن و غافل بودن از مكر (عذاب و مهلت) خدا ،

 

مأيوس شدن از گشايش خدا،

 

و نوميدى از رحمت خدا

 

ميزان الحكمه ج4 ص 280 ح 6820


فرم در حال بارگذاری ...

محبت خدا را چو دریابی دُر یابی

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398

 

محبت خدا از نگاه قرآن

     گفتیم که طبق آیات، روایات و ادله عقلی یکی از ارزش‌های متعالی در فرهنگ اسلامی و بزرگ‌ترین عامل برای تقرب به خدای متعال، محبت اوست.

ولی در جامعه ما و حتی در محافل علمی، فرهنگی و اخلاقی آن طور که باید و شاید به این موضوع اهمیت داده نمی‌شود و  حتی برخی با این‌که دلالت برخی آیات جای هیچ‌گونه تأویل و توجیهی را باقی نمی‌گذارد، با استفاده از تأویلاتی،  نسبت محبت به خدا را یک نسبت مجازی می‌دانند. 

به عنوان مثال خداوند در این آیه که با زندگی امروز ما نیز ارتباط بسیاری دارد، می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»[۱]؛

خداوند در مقام استغنا هشدار می‌دهد که ما به شما نیازی نداریم و خیال نکنید که با ایمان‌تان، منتی بر خدا دارید. حتی اگر از دین برگردید، به خداوند ضرری نمی‌رسد و او کسانی را خواهد آورد که آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند. این آیه به صراحت بر محبت و عشق طرفینی بین خدا و برخی از بندگان دلالت دارد و از تأویلاتی که در این‌باره شده، ابا دارد. این دلالت فقط مخصوص این آیه نیست و ده‌ها آیه‌ دیگر که در آن‌ها محبت خداوند به صابران، صالحان،‌ توبه‌کنندگان و… نسبت داده می‌شود، نیز بر این معنا دلالت دارند.

...

 

محبت خدا از نگاه روایات

     روایات فراوانی درباره محبت خدا وارد شده، از جمله این روایت که می‌فرماید: الْمُحِبُّ أَخْلَصُ‏ النَّاسِ‏ سِرّاً لِلَّهِ‏ ؛[۲] دوست‌دار خدا، باطن خودش را کاملا برای خدا خالص کرده است، عمق دلش مخصوص خداست و هیچ کس دیگر آن‌جا جا ندارد. وَ أَصْدَقُهُمْ قَوْلًا؛ از همه راستگوتر است، زیرا همه مؤمنان از دوستی و اطاعت خدا و ترس از عذاب و غضب الهی دم می‌زنند، اما در مقام عمل این ادعاهایشان تأیید نمی‌شود، اما کسی که خدا را دوست بدارد، این گفتارش کاملا صادق است. و أَوْفَاهُمْ عَهْداً؛ دوست‌دار خدا بیش از همه به عهد خود نسبت به خدای متعال وفادار است: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ[۳] همه مؤمنان با خدا عهد بسته‌اند که دستورات او را اطاعت کنند و از دشمن او پرهیز کنند، اما فقط برخی از آن‌ها به عهدشان وفادار و در آن صادقند. وَ أَزْکَاهُمْ عَمَلًا؛ کسی که خدا را دوست داشته باشد عملش از همه پاک‌تر و پاکیزه‌تر است. وَ أَصْفَاهُمْ ذِکْراً؛ یادش نسبت به خدای متعال صاف‌تر و بی‌پیرایه‌تر است. وَ أَعْبَدُهُمْ نَفْساً؛ تمام وجودش وقف بندگی خداست و چیزی از وجودش را در غیر راه بندگی خدا صرف نمی‌کند. تَتَبَاهَى بِهِ الْمَلَائِکَهُ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ وَتَفْتَخِرُ بِرُؤْیَتِهِ ؛ آثار این محبت نیز این است که وقتی با خدا راز و نیاز می‌کند، ملائکه به وجودش مباهات و به دیدن او  افتخار می‌کنند. بِهِ یَعْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى بِلَادَهُ وَ بِکَرَامَتِهِ یُکْرِمُ اللَّهُ عِبَادَهُ؛ خداوند شهرها و کشورها را به واسطه وجود چنین کسی آباد می‌کند و به واسطه احترام و ارزشی که برای این شخص قائل است به دیگران هم احترام می‌گذارد. یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ بِحَقِّهِ وَیَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَایَا بِرَحْمَتِهِ؛ اگر مردم از خدا به حق چنین کسی، چیزی بخواهند، خدا خواسته‌شان را ادا می‌کند. و به واسطه رحمتی که خدا به چنین بنده‌ای می‌دهد بلاها را از دیگران دفع می‌کند. وَ لَوْ عَلِمَ الْخَلْقُ مَا مَحَلُّهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتُهُ لَدَیْهِ مَا تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِتُرَابِ قَدَمَیْهِ؛ اگر مردم می‌دانستند که دوست‌دار خدا چه قرب و منزلتی پیش خدا دارد، به چیزی غیر از خاک پای او، به خدا  تقرب نمی‌جستند.

ضرورت بحث درباره محبت

     با این‌که در کلمات اهل‌بیت علیهم‌السّلام ، نسبت به محبت خدا اهمیت بسیاری داده شده است، ولی ما کمتر به آن می‌پردازیم و کمتر درباره‌اش فکر می‌کنیم. از نشانه‌های این آفت، قراردادن محبت خدا در مقابل محبت اهل‌بیت و بی‌توجهی به محبت خداست که نشانه ضعف فهم و معرفت است، ولی به هر حال واقعیتی است که در جامعه ما فرهنگ دینی آن چنان رشد نکرده که کاملا این معارف جای خودش را باز کند و دل‌های پاک جوان‌های این نسل با این حقایق آشنا شود تا به رشد و تکاملی بی‌نظیر دست پیدا کنند. حقیقت این است که کوتاهی ما در زمینه کسب محبت خدا به معرفت ضعیف ما برمی‌گردد. از این‌رو خوب است مقداری درباره حقیقت محبت و چگونگی پیدایش، و شدت و ضعف آن بحث کنیم. از آن‌جا که محبت ودوست‌داشتن چیزی است که مردم شبانه‌‌روز ده‌ها بار  آن‌را تکرار می‌کنند و مصادیق آن‌را نسبت به خود، خانواده، دوستان‌ و چیزهای دیگر حضوراً درک می‌کنند، شاید به نظر آید که محبت نیاز به تعریف ندارد، ولی با دقت درمی‌یابیم که این معرفت‌ها مبهم است و تعریف روشنی برای خود ما ندارد و‌ در بسیاری از مواقع اشتباه می‌شود.

 

آثار محبت

     همان‌طور که در منطق برای تعریف یک مفهوم ابتدا ویژگی‌ها و محمولات مصادیق آن مفهوم را شناسایی می‌کنند و سپس با کنار گذاشتن صفات عرضی، با استفاده از ذاتیات، مفهوم را تعریف می‌کنند، برای تعریف محبت نیز خوب است ابتدا از مصادیقی که حضوراً و وجداناً می‌یابیم شروع کنیم.

     ابتدا از یک مصداق ساده شروع می‌کنیم. بهترین و پاک‌ترین مصداق محبت، محبت مادر به فرزند است. یکی از آثار محبت مادر به فرزند این است که به او خیلی توجه می‌کند. وقتی انسان چیزی را دوست ندارد، به آن توجه نمی‌کند و کاری به بود یا نبودش ندارد، اما وقتی چیزی را دوست دارد، ابتدا به آن توجه می‌کند و هر چه آن را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر به آن توجه می‌کند. یکی دیگر از آثار محبت این است که می‌خواهد همیشه نزدیک محبوب باشد؛ مادر می‌خواهد فرزندش را بغل بگیرد، به سینه‌اش بچسباند و او را ببوسد. از دیگر آثار محبت این است که انسان از توجه و ارتباط با محبوب لذت می‌برد و آرامش پیدا می‌کند. وقتی مادر فرزندش را در بغل می‌گیرد، آرامش پیدا می‌کند، اما وقتی از فرندش جدا می‌شود، نگران است.

 

محبت یا لذت!

     آثاری که درباره محبت در مثال‌های گذشته گفتیم درباره محبت بین دو موجود بود. آیا می‌توان گفت کسی خودش را دوست ‌دارد؟ گاهی در محاورات عرفی می‌گوییم: من خودم را دوست دارم. در بحث‌های عقلی نیز می‌گویند: اصلی‌ترین محبت در انسان، حب ذات است و بالاخره این بحث‌ها آن قدر ادامه پیدا می‌کند و به جاهای ظریفی می‌رسد که خیلی سؤال‌برانگیز است. سؤالاتی از این قبیل که چرا ما خدا را دوست می‌داریم؟ آیا از این جهت که به ما نعمت می‌دهد و نعمت را دوست می‌داریم و از آن لذت می‌بریم،‌ خدا را دوست می‌داریم؟ اگر این‌گونه باشد آن‌چه اصالتا دوست ‌داریم، لذت خودمان است. کمابیش این‌گونه دوست داشتن را درباره خدا نیز می‌توان گفت و برخی از روایات نیز در تأیید آن وجود دارد. شاید این روایت را من بارها در همین مجلس تکرار کرده‌ام که خدای متعال به حضرت موسى وحی فرمود: ای موسى! کاری کن بنده‌هایم مرا دوست بدارند[۴]؛ حضرت موسی عرض کرد: خدایا! چه کنم که بندگان تو را دوست بدارند؟ وحی شد: نعمت‌های من را برایشان بیان کن! من این فطرت را در انسان‌ها قرار داده‌ام که هرکه به آن‌ها خوبی کند دوستش می‌دارند. وقتی بفهمند که من چقدر خوبی به آن‌ها کرده‌ام، دوستم می‌دارند.

 

محبت امام سجاد علیه‌السّلام به خدا

     این راه ساده‌ای است و در بحث‌های بعدی‌ نیز به این‌جا می‌رسیم که ساده‌ترین راه برای افزایش محبت‌ به خدا این است که نعمت‌های او را ببینیم. آیا کسی که این همه به ما نعمت داده دوست‌داشتنی نیست؟! وقتی این دوست‌داشتن را خوب تحلیل کنیم، به این‌نکته می‌رسیم که در این‌جا ابتدا ما لذت خودمان را دوست داریم و  خدا را نیز از آن جهت دوست داریم  که نعمتی به ما داده که از آن لذت می‌بریم. آیا انسان به جایی می‌رسد که خدا را چون خداست، دوست بدارد؟ در برخی از دعاها و مناجات‌ها داریم که خدایا اگر مرا به جهنم ببری، با دشمنانت محشور کنی و عذاب کنی، باز محبت تو از دل من خارج نمی‌شود.[۵] این محبتی است که امام سجاد علیه‌السّلام آن را ادعا می‌کند و ما به این سادگی‌ نمی‌توانیم آن را ادعا کنیم. درست تصور کنیم که از دنیا رفته‌ایم و شب اول قبر یا روز قیامت ما را به طرف جهنم می‌کشند. آیا با این حال باز خدا را دوست می‌داریم؟! از آیات و روایات برمی‌آید که خدا چنین بنده‌هایی دارد که او را به خاطر خودش دوست می‌دارند. حال شاید بتوانیم با دقت در آیات، روایات و ادله عقلی بویی از چگونگی این محبت ببریم، اما انسان تا این‌گونه نشود، کنه آن را نمی‌فهمد. ولی همین اندازه که انسان بتواند سعی کند که یک بویی از این محبت ببرد خیلی غنیمت است.

 

ابتهاج خداوند به ذات خودش

     با این اوصاف باز به تعریف محبت باز می‌گردیم. اگر محبت این است که باید یک نفر، فرد یا چیز دیگری را دوست بدارد، دیگر محبت به خود معنی ندارد؛ البته این‌که می‌گوییم خودمان را دوست می‌داریم از این‌روست که بین ما و خودمان نوعی دوگانگی می‌بینیم. مراد از ما همان روحی است که درک می‌کند و آن‌چه دوست می‌دارد بدن است، اما حالا شبهه را به آن‌جایی ببریم که همان کسی که می‌گوید خودم دوست دارم، خودش را دوست دارد ولو این‌که اصلا بدنی را درک نکند. این پرسش در مراتب بالاتر درباره خداوند مطرح می‌شود که آیا می‌توانیم بگوییم خدا خودش را دوست می‌دارد؟ برخی از بزرگان و اهل معقول گفته‌اند: بالاترین محبت در عالم، محبت خدا به خودش است و همه محبت‌های دیگر شعاعی از آن محبت است.

     تعبیری که مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی در حاشیه بر «کفایه الاصول» در باب طلب و اراده آورده، این است که خدای متعال بالاترین ابتهاج را نسبت به ذات خودش دارد. شاید تعبیر ابتهاج، از محبت کمی چرب‌تر باشد؛ نه تنها خودش را دوست دارد که اصلا مبتهج[۶] است. برخی از بزرگان چنین تعبیراتی به کار برده‌اند؛ البته در مقابل نیز کسانی می‌گویند: این‌ سخنان صحیح نیست و درباره نسبت محبت به خدا باید به مضاف محذوف یا مجاز قائل شویم. حتی  برخی گفته‌اند همان‌گونه که در آیه «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا؛ چون ما را به خشم آوردند از آن‌ها انتقام گرفتیم»[۷] روایت است که آسفونا به معنای به خشم آوردن اولیای خداست، درباره محبت خدا نیز باید بگوییم منظور محبت اولیای خداست و خود خدا دوست‌داشتنی نیست. ولی برخی معتقدند که اصلا دوست‌داشتنی‌ترین موجود در عالم خداست و بالاترین دوستی نیز دوستی خودش نسبت به خودش است و  همه محبت‌های دیگر شعاع محدودی از آن محبت بی‌نهایت الهی نسبت به ذات خودش است.

 

محبت و انجذاب

     می‌توانیم بگوییم که وقتی انسان به چیزی محبت دارد، احساسی در او پدید می‌آید که به طرف محبوب کشیده می‌شود. بر این اساس می‌توان محبت را یک انجذاب روانی دانست. همان‌گونه که آهن‌ربا، آهن‌آلات را به طرف خود می‌کشد، محبت نیز یک حالت انجذاب است که با دل انسان سروکار دارد و روح و دل انسان را به طرف محبوب می‌کشاند. حال این پرسش مطرح می‌شود که چگونه انسان نسبت به برخی چیزها این حالت انجذاب را پیدا می‌کند و آیا این حالت اتفاقی است یا حکمتی دارد؟ روشن است که برخی از حالات در اختیار انسان نیست. مثلا محبت مادر نسبت به فرزند کأنه یک امر غیراختیاری است و این طور نیست که مادر بیاندیشد که خوب است فرزندم را دوست بدارم و تصمیم بگیرد که فرزندش را دوست بدارد. مادر نمی‌تواند فرزندش را دوست نداشته باشد و در این امر کأنه اختیاری ندارند. آیا می‌توان کاری کرد که انسان اختیاراً محبت پیدا کند؟ آیا می‌توان محبت را اختیاراً تقویت یا تضعیف کرد؟ اگرچه انجذاب قلبی ساده‌ترین تعبیری است که می‌توان درباره محبت به‌کاربرد، اما گاهی به درستی حقیقت محبت را روشن نمی‌کند و از علت و چیستی این انجذاب سخن نمی‌گوید. اگر انسان راز این انجذاب بیابد، کلیدی برای حل بسیاری از مسائل دیگری که پس از این مطرح می‌شود، به دست می‌آورد.

 

محبت و درک لذت

     وقتی ما مثلاً غذا یا یک تابلوی نقاشی یا گل زیبایی را دوست داریم به این معناست که وقتی با آن ارتباط پیدا می‌کنیم لذت می‌بریم. اگر این طور باشد، به طرف آن کشیده می‌شویم وگرنه کشیده نمی‌شویم. دو نفر را فرض کنید که یکی یک تابلوی نقاشی را دوست دارد ولی دیگری اصلاً ذوق هنری ندارد و نمی‌داند زیبایی تابلو به چیست. دلیل این‌که فرد اول به طرف این تابلو کشیده می‌شود، این است که از آن لذت می‌برد و علت این‌که دیگری به طرف آن کشیده نمی‌شود این است که لذت نمی‌برد. حال سؤال می‌شود چرا این لذت می‌برد، ولی آن نمی‌برد؟ درباره هر چیزی که انسان دوست دارد، این مسأله مطرح است.

     بالاخره انسان نوعی ارتباط با آن‌چه دوست دارد، برقرار می‌کند که باعث لذتش می‌شود. طبعاً محبت‌های ما محدود به چیزهایی است که نوعی شناخت یا احساس لذت نسبت به آن‌ها داریم. دلیل این‌که کسانی  چیزی را دوست نمی‌‌دارند نیز این است که این احساسات برایشان پیدا نمی‌شود. حال یا زیبایی آن را درک نمی‌کنند و یا به‌گونه‌ای است که اتفاقاً با ذائقه آن‌ها نمی‌سازد و از آن لذت نمی‌برند. بنابراین باید برای تعریف محبت قید لذت را اضافه کنیم و بگوییم محبت این است که انسان نسبت به چیزی که از ارتباط با آن لذت می‌برد، انجذاب پیدا کند، و باز اضافه کنیم که لذت بردن یعنی این‌که ارتباط با آن چیز تناسبی با قوای ادراکی او دارد. مثلاً در مورد ذائقه برخی از غذایی خوششان می‌آید و برخی نمی‌آید. پس باید تناسبی بین این ذائقه و غذایی که فرد می‌خورد، باشد تا لذت حاصل شود. این جاست که درک زیبایی در اشخاص تفاوت می‌کند. این قضیه حتی در حیوانات نیز مطرح است. بعضی از حیوانات هستند که ما از دیدن آن‌ها نفرت پیدا می‌کنیم ولی آن‌ها یک‌دیگر را دوست دارند و از دیدن هم‌دیگر نیز لذت می‌برند. بنابراین، تعریف ساده محبت انجذاب نسبت به چیزی است که با قوای ادراکی انسان نوعی تناسب دارد و از آن‌ لذت می‌برد.

 

محبت خدا و انجذاب

     تعریف بالا درباره دوست‌داشتنی‌های عادی انسان بود، ولی هنوز این سؤال باقی است که «خودم را دوست دارم» یعنی چه؟  این سؤال درباره خدای متعال نیز مطرح است. اصلا خدا چگونه یک چیز را دوست دارد؟ مگر می‌شود خدا انجذاب داشته باشد؟ انجذاب انفعال، ضعف و تحت تأثیر واقع شدن است و خدا تحت تأثیر چیزی واقع نمی‌شود. انجذاب در جایی است که جاذبه‌ای باشد و طرف مقابل را به طرف خود بکشد. اگر خداوند به این معنا چیزی را دوست بدارد، باید انفعال پیدا کند و خدا انفعال ندارد. شبیه این مضمون در دعای عرفه است که؛ الهی تقدس رضاک ان تکون له عله منک فکیف یکون له عله منی؛ خیلی مطلب بلندی است. ما می‌گوییم این کارها را می‌کنیم تا خدا را راضی کنیم. امام حسین علیه‌السّلام در روز عرفه می‌گوید خدایا من نمی‌توانم بگویم تو خودت، خودت را راضی می‌کنی، چه رسد به این‌که بگویم من تو را راضی می‌کنم. حال اگر معنای محبت انجذاب است، آیا دوست‌داشتن  خدا به این معناست که او تحت تأثیر واقع می‌شود؟! آیا خدا انجذاب پیدا می‌کند؟! برای پاسخ این‌گونه مفاهیم دقیق عقلی است که معمولا چند راه مرسوم است. یک راه این است که می‌گویند ما در این‌باره هیچ چیز نمی‌فهمیم، باید سکوت کنیم. این‌ گروه خیال خود را راحت و اصلا صورت مسأله را پاک می‌کنند. بعضی دیگر می‌گویند این تعبیرات، تعبیرات مجازی است. در این‌جا به یک نوع تجوّز قائل می‌شوند و بالاخره یک نوع فن ادبی به کار می‌برند و مشکل الفاظ را حل می‌کنند.

     اما اهل دقت در این‌گونه مفاهیم توسعه‌داده‌اند و گفته‌اند خود انجذاب موضوعیت ندارد و آن‌چه در این جا مطلوب است اتصال است. حتی اتصال نیز در جایی است که دوئیت باشد، در جایی که دوئیت نیست، به جای اتصال، وحدت است. آن موجود واحد است که کمال دارد و خودش، خودش را دوست دارد.

 

عینیت ذات و صفات خداوند

     صفات خدا عین ذات اوست، نه خارج از ذات او، و تعددهایی که ما در این‌جا می‌بینیم به‌خاطر نقص وجود ماست. وجود هر چه کامل‌تر شود، جمع‌تر و بسیط‌ تر می‌شود و علمش عین حیات و حیاتش عین قدرتش است. علم خدا، با محبت خدا  و با کمال خدا همه یک چیز است. پس محبت یک نوع انجذاب، ارتباط یا اتصال با یک موجود است؛ اعم از این‌که آن موجود خودش باشد یا موجود دیگری که کمال وجود است. وقتی کمال شد، هر موجودی که واجد آن باشد، اگر کمال‌بودنش را بشناسد، از آن لذت می‌برد. بنابر این اگر ما بخواهیم محبت خدا را پیدا کنیم، باید به اندازه‌ای که عقل‌مان می‌رسد، از راهی که خود خدا معین کرده، کمالات خدا را بشناسیم و سعی کنیم قدرت درک کمال را پیدا کنیم؛ البته شرایط دیگری هم لازم است که ان‌شاءالله بعدها عرض می‌کنیم. این‌ محبت‌ها اختیاری است؛ البته خداوند مایه آن را در وجود ما قرار داده، اما به آگاهی رساندن، شکوفا کردن و بهره‌گیری از آن، تابع اختیار ماست که باید از راه تقویت معرفت و فراهم کردن شرایط به آن نائل شویم.

رزقناالله وایاکم ان‌شاءالله.

پاورقی:

 [۱] . مائده، ۵۴٫

 [۲] . مصباح الشریعه، ص۱۹۳٫

 [۳] . احزاب، ۲۳٫

 [۴] . بحارالانوار، ج۲، ص۴٫

 [۵] . عده الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۴٫

 [۶] . ابتهاج حالتی است که لازمه محبت و رسیدن به محبت است.

[۷] . زخرف، ۵۵٫

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام


فرم در حال بارگذاری ...