اسب تروای آمریکا علیه ایران
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اسفند, 1395![](http://centrifuges.ir/wp-content/uploads/2015/07/5-e1437577171785.jpg)
ازآنجاکه گفتمان انقلاب اسلامی ایران از آغاز پیدایش خود به مقابله با اهداف نظام استکباری غرب پرداخت، اعمال فشار و فعالیتهای بازدارنده بهانحای مختلف علیه آن صورت گرفت. در این راستا، در ابتدا براساس روحیهی نظامیگری استکبار، جنگ تحمیلی علیه کشور ما به وقوع پیوست. پس از ناکامی استراتژیهای نظامی علیه انقلاب اسلامی ایران، استفاده از راهکارهای دیگر بازدارندگی مطرح شد. تهاجم اقتصادی با بهکارگیری ابزارها و شیوههای اقتصادی برای متزلزل ساختن اقتصاد، تأمین معیشت و ادارهی اقتصادی زندگی مردم، راهبرد دیگر نظام استکبار علیه موجودیت نظام اسلامی است که در نهایت با مقاومت مردم ایران در برابر انواع تحریمهای اقتصادی روبهرو شد و از این طریق نیز در عین وارد آوردن آسیبهایی به کشور، نتوانست به هدف تغییر اجتماعی گسترده و از بین رفتن هویت نظام اسلامی دست یابد.
ازاینرو آمریکا برای دستیابی به غرض خود، تصمیم گرفت راهبردی مؤثرتر اتخاذ کند. دشمن از این آموزه درس گرفت که رشد و انحطاط تمدنها درونزا اتفاق میافتد. به گفتهی آرنولد توینبی،۱ «تمدنها با خودکشی میمیرند، نه با جنایت»۲ و تصور برونزا برای تغییر اجتماعی در راستای افول یک تمدن ناکارآمد خواهد بود. آمریکا در فرایند آزمونوخطای خود برای ایجاد ابزاری جهت تغییر اجتماعی در ایران، به رویکردی عینی و ملموس متمسک شده است که میتواند زمینههای تغییر اجتماعی درونزای جمهوری اسلامی را فراهم کند.
این تغییر تاکتیک شبیه تغییر تاکتیک یونانیها در افسانهی اسب ترواست. یونانیها سالها با مشقت به شهر تروا حمله میکردند، اما موفق به فتح آن نمیشدند. دیوارهای شهر، بلند، محکم و غیرقابل نفوذ بود. آنها در نهایت نقشهای طرح کردند که به توفیق رسید.
...
. اسب چوبی عظیمی ساختند و تعدادی از سربازان زبدهی خود را در آن پنهان کردند. اسب را کنار دروازهی شهر گذاشتند و بقیه سربازان تظاهر به سوار شدن در کشتی و ترک محل کردند. اهالی تروا به گمان اینکه یونانیها دست از سر آنان برداشتهاند، برای اولینبار پس از سالها دروازههای شهر را گشودند. آنان که دیگر از طرف یونانیها احساس خطر نمیکردند، از نگهبانی کاستند و اسب را بهعنوان نشانهی پیروزی به مرکز شهر کشاندند. شبهنگام که اهالی تروا به خواب رفتند، سربازان یونانی از اسب بیرون آمدند و دروازهی شهر را به روی سربازان که مجدداً به ساحل برگشته بودند، گشودند و شهر را تسخیر کردند.
حال سؤال اینجاست که اسب تروای ایالاتمتحده چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا این نکته را متذکر شویم که آمریکا در تلاشهایی که علیه موجودیت نظام اسلامی داشت، به این نتیجه رسید که راهکارهای فرهنگی، سیاسی و دینی کمتر میتواند توفیق پیدا کند. بنابراین در یک تغییر تاکتیک کاملاً آگاهانه به اقتصاد و تجارت متمسک شد. به این تغییر تاکتیک یعنی اقتصاد را بهعنوان هدف فوری قرار دادن برای رسیدن به هدف متأخر و اصلی که همان تغییر فرهنگی و اجتماعی است، در کتاب «آیندهی آزادی» نیز بهتفصیل اشاره شده است. فرید زکریا در این کتاب اشاره دارد که راهحل، اصلاحات دینی نیست، بلکه راهحل مناسب جهت سکولاریزه کردن و دستیابی به یک لیبرالدموکراسی در کشورهایی مانند ایران، از اقتصاد میگذرد. طبق این راهبرد، اصلاحات اقتصادی اساسی است و باید در اولویت قرار گیرد؛ چراکه حرکت بهسوی سرمایهداری، مطمئنترین راه برای ایجاد یک دولت محدود، پاسخگو و یک طبقهی متوسط واقعی است. در این راهبرد جدید، اصلاحات اقتصادی بهمعنای شروعی برای گشودگی بهروی دنیا و گسترش یک طبقهی صاحب کسبوکار است که ثروت آن کاپیتالیستی است. همین طبقهی سوداگرِ سرمایهمدار است که اصلیترین نیروی تحول در کشور خواهد بود. در راهبرد قبلی غرب سعی در رقم زدن اصلاحات دینی و فرهنگی داشت که این امر با توجه به بافتار اعتقادی مستحکم مردم ایران اسلامی بسیار حساسیتبرانگیز بود و توفیقی نمییافت. در همین راستا، در کتاب «آیندهی آزادی» آمده است:
«تمام تأکیدی که بر دگرگونی اسلام میشود بیجاست. عامل اصلی که مسیحیت را با مدرنیته سازگار کرد، این نبود که ناگهان کلیسا تفسیرهای لیبرالی از تئولوژی را پذیرفت. عامل اصلی مدرنیزاسیون جامعه بود؛ تاجاییکه کلیسا مجبور شد خود را با دنیای اطرافش وفق دهد… اسلام هم اگر در جامعهای پیشرفته و کاپیتالیست قرار گیرد، تغییر خواهد کرد.»۳
اما ویژگیهای این تاکتیک جدید چیست؟
نکتهی اول اینجاست که اقتصاد و معیشت امری است که جایگاه کلیدی و گسترهی وسیعی در زندگی مردم دارد. بنابراین از طریق تأثیرگذاری بر این موضوع میتوان به اهداف مورد نظر دست یافت.
دوم، تاکتیک اقتصادی زمینههای تغییر درونزای جمهوری اسلامی را فراهم میآورد. بدین معنی که تغییر در سبک زندگی اقتصادی مردم، مجموعهای از پیامدها در همهی عرصههای فرهنگی و سیاسی در پی دارد که در نهایت تغییر اجتماعی بهمعنی واقعی آن را به ثمر میرساند. این امر از طریق شکلگیری یک گروه خاص که براساس منافعشان در اقتصاد حول هم گرد آمدهاند، آغاز میگردد؛ بهنحویکه تغییر در سبک زندگی اقتصادی حول محور سرمایهمداری رخ میدهد و نهادها و مکانیسمهای گوناگون اقتصادی که پاسخدهندهی نیازهای سرمایهمدارانهی این گروه باشد، زمینههای تغییر اجتماعی و از بین رفتن ارزشهای دینی را نیز فراهم میآورد. سخنان کری در رابطه با ارادهی آمریکا برای تغییر از طریق تجارت، این غرض را نشان میدهد: «ما مطمئناً روی این موضوع متمرکز خواهیم ماند، اما درعینحال ما میخواهیم کارمان را با فکر پیش ببریم و تجارت یکی از بهترین راههای ایجاد منافع است و اگر شما خواهان باشید، وسیلهای است برای ایجاد تغییر.»۴
سوم اینکه تغییر از این طریق بسیار نرم و البته پایدارتر رخ میدهد و کمتر کسی است که اسب تروا را نشان پیروزی نداند و از آن خشنود نشود. بهعنوان مثال، رونق استارتآپهای مختلف در سالهای اخیر، که نوعی تغییر در نحوهی پاسخگویی به نیازها را پدید آورده است، اگر بدون سیاستگذاری و هدفگذاری درست و دقیق انجام نشود، میتواند در آیندهای نهچندان دور موجبات تغییر اجتماعی در کشور را فراهم کند. تأکید اوباما در پیام نوروزی امسال خود بر فرصت بازگشت دوباره به اقتصاد جهانی و دسترسی به فناوریهای نوین که به استارتآپهای ایرانی کمک میکنند،۵ شاهدی بر این مدعاست. او در همین پیام به سفرش به کوبا اشاره میکند و پیروزمندانه تغییر سیاستهای کوبا نسبت به آمریکا را بیان میدارد و البته این را نتیجهی تمرکز بر توسعهی تجارت و ارتباط اقتصادی میداند.
با این توضیحات، ضروری است که مسئولین امر، با فهم درست از شرایط حاضر، راهبردها و سیاستگذاریهای درستی در این زمینه داشته باشند، تا از سویی بتوان از حجم مخاطرات آن کاست، و از سویی دیگر، بتوان از آن بیشتر سود و بهره را در جهت رونق اقتصادی کشور فراهم آورد.
پینوشتها:
۱. Arnold Joseph Toynbee
۲. سوروکین، الکساندر پینزیم (۱۳۷۷)، نظریههای جامعهشناسی و فلسفههای نوین تاریخ، ترجمهی اسدالله مبشری. رشت، انتشارات حقشناس، ص۱۴۱.
۳. زکریا، فرید (۱۳۸۴)، آیندهی آزادی، اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی، ترجمهی امیرحسین نوروزی، تهران، انتشارات طرح نو، ص۱۷۷.
۴. http://alef.ir/vdchzqnx-۲۳n-qd.tft۲.html?۳۶txt
۵. http://www.yjc.ir/fa/news/۵۵۴۱۹۲۱/
>
فرم در حال بارگذاری ...
مجتهدی که روحیه انقلابی ندارد؛ جامع الشرایط نیست!
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395کلیپ تصویری | مجتهدی که روحیه انقلابی ندارد؛ جامع الشرایط نیست!
- 2:16 دقیقه | کیفیت (پایین(2 مگابایت) | بالا(46 مگابایت) )
- آپارات: (ببینید)
متن کلیپ:
و امّا مسئلۀ انقلابی بودن. ما برداشتمان دوستان این است که کسانی که بر طبق آن چیزهایی که معمولاً در کتب اصول به عنوان شرایط اجتهاد ذکر میکنیم، میگوییم مجتهد و صاحبنظر و دارای حقّ رأی و فتوا هستند و میبینیم که رأی و فتوا هم دارند، ما میبینیم برخورد اینها با مسائل اسلام و منابع فهم اسلام دو نوع برخورد است. ما اینطور فکر میکنیم و اینطور معتقدیم.
اسلام از روز اول یک انقلاب بود و باید همچنان به عنوان یک آئین انقلابی تا ابد بماند. برای درک یک آئین انقلابی روحیۀ انقلابی لازم است. عرض ما این است، ما روی این تکیه هم داریم. میگوییم یک فردی که روحیۀ انقلابی ندارد، ضعف نفس دارد، محافظهکاری، محافظهکار بار آمده است این اگر تمام ویژگیهای دیگری را هم که در کتابها برای یک مجتهد میشمریم دارا باشد، در فهم بُعد انقلابیِ اسلام توانایی کافی نخواهد داشت.
در حقیقت ما اینطور بگوییم با صراحت که برای اینکه یک مجتهد مجتهدی باشد واجد شرائط، میخواهیم یک شرط اصلاً اضافه کنیم. بگوییم مجتهد باید دارای روحیۀ انقلابی باشد تا درست مجتهد باشد. این، این قیدی است که ما به عنوان یک مبنا برای اصولالفقه پیشنهاد میکنیم.
بیان معنوی
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/2755631546/profile_pictures/_evocache/2151-tablo.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1509108359)
سلام
صحیح. اگر اجتهاد باشد ولی اصل انقلابی بودن نباشد اجتهاد خالی به درد نمی خورد اجتهاد باید باشد شکی نیست اما انقلابی بودن تضمین اجتهاد شخص است .
در پناه امیرالمومنین
فرم در حال بارگذاری ...
سوءظن به خدا، خصوصیت مشترک منافقین و مشرکین
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395رهبر معظم انقلاب:
به خدای متعال باید حسنظن داشته باشیم.
خداوند متعال ملامت میکند آن کسانی را که به او حسنظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند.
سوءظن به خدا چیست؟
سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند این که فرموده است:
«و لینصرنّ الله من ینصره»، خلاف واقع است؛ یا این که فرموده است:
«الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، وعدۀ تخلفپذیری است.
آن وقت خدای متعال در سورهی فتح میفرماید:
«و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین بالله ظنّ السّوء»؛
خصوصیت مشرکین و مشرکات و منافقین و منافقات این است که به خدا سوءظن دارند. بعد میفرماید:
«علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا».
نباید به خدا سوءظن داشت. خدای متعال گفته است: اگر برای من، برای پیشبرد دین من، برای احیای ارزشهای مورد قبول من حرکت کنید، اقدام کنید، من به شما کمک میکنم. این راست است، این وعدۀ الهی است.بیانات در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور(۱۳۹۰/۱۰/۰۷)
دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنهای
فرم در حال بارگذاری ...
اگر برای رفع بلای دیگران دعا نکنیم، همان بلاها بر سر ما هم میآید
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395اگر بیتفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود؛ چنانکه الآن بر سَرِ ما آمده است، نظیر ریختن مواد شیمیایی و بمباران شهرها (در جنگ عراق علیه ایران). در مقابل خطرهای دینی چه باید کرد؟
آیا نباید فکری و چارهای بکنیم، یا بگذاریم هر چه شد، شد!
و هر چه بر سر زنان و مردان و پیر و جوان ما آمد، آمد؟!
(در محضر بهجت، ج۱، ص۹۷، نکته139)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
الهي يک دل پر درد دارم و يک جان پر زجر، خداوندا اين بيچاره را چه تدبير، بار خدايا در ماندم از تو ليکن درماندم در تو، اگر غايب باشم گويي کجايي و چون به درگاه آيم در را نگشايي.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/tezeri/profile_pictures/_evocache/emam-sadegh8.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1500400636)
با عرض سلام و احترام
این دغدغه هر انسان با شرف و آزاده ای است …..
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/z_ahmadi/profile_pictures/_evocache/emama1t.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1494826461)
پس بیاید برا مردم خوزستان خیلی خیلی دعا کنیم تا از این وضعیت بزودی رها گردنند و اسمان نیلی جایگزین این اسمان خاک الود گردد
فرم در حال بارگذاری ...
اگر آدم می خواهید صاحب دل شوید...
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
بحث هفته های گذشته مان درمورد این بود که آدم یا خدا پرست است، یا هوا پرست است. این جدی است ها. جدی. تمام عمر بر من گذشته، ظاهرا هم مسلمان بودم. اما هوا پرستی کردم. هوا پرستی کردم. چقدر از زندگی. نمی دانم. مثلا برای هر بیست و چهار ساعت، نود درصدش را هوا پرستی کردم. خدا نجات بدهد. حالا می خواهیم این را به یک زبان دیگری [عرض کنیم]. یک بحث دیگری است که بازگشتش به همین جا است. و آن این است که آدم یا زندگی می کند و زندگی اش برای او سودبخش است یا زندگی می کند و همه زندگی اش برایش ضرر است. زندگی سود بخش و زندگی پر از ضرر. حالا ببینید که قرآن یک فرمایشی دارد. کسانی هستند که ایمان ندارند. ما به این تکه آخرش کار داریم که [در آیه 16 سوره بقره] می فرماید: اولئِكَ الَّذينَ اشتَرَوُا الضَّللَةَ بِالهُدى اینها، آنهایی هستند که هدایت را داده اند و ضلالت گرفته اند. اشتَرَوُا. ما در زبان فارسی لغت مشتری داریم دیگر. اشتَرَوُا را هم ممکن است یک ذره در زبان فارسی داشته باشیم. اینها خرید و فروش کردند. هدایت را دادند و ضلالت را گرفتند. اینهایش را کاری نداریم. البته ریشه حرفم همین است. فَما رَبِحَت تِجرَتُهُم.
...
اینجا را می خواهیم نتیجه بگیریم که تمام زندگی ما یک تجارت است. این تجارت یا سود می دهد یا ضرر. اینها همه اش برایشان ضرر است. اینهایی که یک ذره از هدایت در دست شان نیست. همه اش گمراهی است. اینها سراسر عمرشان را ضرر کردند. ببینید این، این قانون. یک قانون. من دارم راه می روم. اینجا راه راست است. اینجا راه کج است. یک روزها. فقط همین امروز. امروز صبح وقتی از خانه بیرون آمدم، یک راه راست جلویم بود و یک راه کج. من راه راست را کنار گذاشتم و رفتم دنبال راه کج. حالا این را بفرمایید که یک حرف درست بود و می شد یک حرف دروغ گفت. چون دروغ سود مادی دنیایی داشت من دروغ را گرفتم. آن حرف راست را نگفتم. فَما رَبِحَت تِجـرَتُهُم. این هدایت را داد، گمراهی را گرفت. در یک عمل در نیمی از اعمال، در بیشتر اعمال، در تمام اعمال. چون این آیه، قبلش صحبت منافقین است. منافقی که ایمان ندارد، زندگی اش یک ذره سود ندارد. دقت کنید. یک ذره. سراسر زندگی اش ضرر است. چرا؟ البته گفتم. چرا؟ چون ایمان ندارد. این ایمان مایه اصلی سودبخش بودن زندگی شماست. زندگی ماست. یک ذره ایمان داشته باشی، به همان اندازه یک ذره زندگی ات سودبخش است. به اندازه یک ذره زندگی ات سودبخش است یعنی چه؟ یعنی شما به اندازه یک ذره کار خوب می کنی. یعنی فرض ندارد که من ایمان دارم و کار خوب نمی کنم. اصلا فرض ندارد. آن منافقینی که صحبت بود، او می آید نماز هم می خواند، اما ریایی می خواند. چون دلیلی برای نماز خواندش ندارد. وقتی ایمان ندارد، دلیل ندارد. شماها برای نماز خواندن تان دلیل دارید. چون دلیل دارید، یعنی ایمان دارید، پس نمازتان برایتان سودبخش است. آن منافقی که هیچ دلیلی برای نمازش ندارد، نمازش ریایی است. برای نشان دادن است. برای زندگی اش است. برای اینکه بتواند زندگی کند. پس هیچ سود ندارد. بلکه بفرمایید آن نمازی که می خواند هم به ضررش است. پس ملاک و معیار سودبخش بودن زندگی ما یا سودبخش نبودنش ایمان است. خب؟ یک آیه دیگر هم داریم. قبلا هم این آیه را برایتان خوانده بودم. همین تازگی ها خواندم. [در آیه 10 سوره صف] می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيم. به زبان خودمان، به زبان امروز ما، من آمده ام به شما یک اقتصاد مقاومتی یاد بدهم. می خواهید یا نمی خواهید؟ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيم. آیا من شما را دلالت کنم؟ دلالت یعنی چه؟ یعنی راهنمایی. آیا من شما را راهنمایی کنم به یک تجارتی؟ یعنی یک زندگی. زندگی همه اش تجارت است. سراسرش تجارت است. کل ها. تمام لحظاتش تجارت است. من یک تجارتی به شما یاد ندهم که حداقل، حداقل می گوییم ها، حداقل شما را از عذاب خدا نجات بدهد؟ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ. شما را از عذاب الیم نجات بدهد. [در آیه بعد] می فرماید: تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. آقا تا به خدا ایمان آوردی، تا به قیامت ایمان آوردی، زندگی ات و تجارتت سودبخش شد. ما با زندگی مان، خیلی ببخشیدها، ما گاهی با زندگی مان قمار می کنیم. با سرنوشت مان. نه تجارت. تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ این برای شما بهتر است. آقا این سودها یک سودهای… ببییند سودهایی که آدم در این دنیا می برد، تجارت می کند، یا حالا کارخانه دار است یا حالا هرچه هست، سود می برد، پس فردا سودش نیست. چون خرج می شود. آقا این سودها تمام نمی شود. سودش ابدی است. تمانم نشدنی است. حالا مثال. شما یک درخت گلی می کارید که هرچه از این گلش بچینید گل تازه در می آورد. اتفاقا گل بعدی درشت تر و قشنگ تر است. اگر آدم یک همچین سودی بکند، خب؟ ابدی. ابدی. هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. ببینید ریشه اش آن است. تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ. اگر ایمان داشته باشی، این جهادی که آمده ای به سودت است. اگر نه چون به قصد، به قصد ریا آمده ای، برای دنیایت آمده ای. برای فردا آمده ای. که فردا بگویند که فلانی در جنگ فلان هم بوده. خب اینها می شود ضرر. یک جوانی در دستش مثلا هفت هشت تا خرما بود. آمد خدمت پیغمبر عرض کرد که آقا فاصله من با بهشت چقدر است؟ فرمود انقدر است که این خرماهایت را بریزی و بروی در دل دشمن و شهید شوی. ریخت. ما می گوییم چرا خرماها را حرام کردی؟ خرماها را ریخت و رفت. ببینید یک ربع بعد، نیم ساعت بعد، این پرواز کرد. آقا آدم هرچه بیشتر پرواز کند بهتر است ها. در این ساختمان هایی که در این دنیا می سازند، مثلا ممکن است طبقه بالا حتی قیمتش هم کمتر باشد. مثلا. من وارد نیستم. ممکن است بیشتر باشد، ممکن است کمتر باشد. آنجا اینطوری نیست. شما هرچه بالاتر بروی، در طبقه دوم یک چیزهایی هست که به خیال، حتی به خیال آن طبقه پایینی نمی رسد که چه چیزی آنجا ممکن است. انقدر فاصله است. حدیث است. می فرماید که وَ لا خَطَرَ عَلَی قَلبِ بَشَر. می فرماید ما یک مقاماتی آنجا برای شما ذخیره کرده ایم، یک مقاماتی آنجا برای شما ذخیره کرده ایم که اصلا هرچه [بگردی،] تمام عمرت، اصلا ندیدی. اصلا ندیدی. خب ندیدی دیگر. شما فرش های اینجا را دیده ای. فرش های آن عالم را ندیده ای. اصلا نظیرش را هم ندیده ای. میوه های این عالم را دیدی. اما میوه های آن عالم را ندیدی. تصورش را نداری اصلا. می گویند نه دیده ای. نه شنیده ای. نه به خیالت گذشته است. این را هر طبقه ای نسبت به طبقه دیگر هم دارد. یعنی طبقه بالایی نسبت به طبقه پایینی. طبقه سومی نسبت به طبقه دومی. یک آدم هایی که فهم شان کامل شده بود، خودشان را می کشتند که اگر می شود یک طبقه برود بالاتر. من یک رفیقی داشتم که یک وقتی با هم رفیق و همراه بودیم و بعد هم ایشان پرواز کرد و ما ماندیم و هیچی. ماندیم که ماندیم. بعد هم ایشان شهید شد. دوستی داریم که تقریبا دوست مشترک مان است. گفن من سر قبر ایشان زیاد می رفتم. یک وقت گفتم که آخر رفیق هم خوب است با معرفت باشد. مثلا یک همچین حرفی. رفیق هم خوب است با معرفت باشد. من این همه می آیم سر قبر شما. خب یک سری هم تو به ما بزن. دیدمش. خب. صورتش مثل خورشید بود. یک خورشید در صورتش بود. هرکسی در بهشت است، یک بهشتی در دلش است. مثلا. آن بهشت هم حد و مرز ندارد. محدودیت ندارد. همین بهشتی که ان شاء الله یک روزی همه ما به آنجا می رویم و نمی دانم خانه است و باغ است و این حرف ها، آن هم حد و مرز ندارد. اما آن بهشتی که در دل آدم است چیست. یک وقت یک آقای خیلی خوبی بود که ما هم به او ارادت داشتیم و هنوز هم. ایشان داشت روضه حضرت موسی بن جعفر عیله السلام را می خواند که حضرت را در سیاه چال کرده بودند. بعد این شعر را به مناسبت ایشان می خواند که هرکجا تو با منی من خوش ترم. اصلا بهشت من پیش توست. بنابراین زندان و سیاه چال و زنجیر کاره ای نیست. اثری ندارد. البته وقتی که به نمازشان لطمه خورد، ایشان دعا کرد. آن دعایی که می گویند فرمود یا مُخَلِّصَ الشَّجَر. ایشان از آن زندان نجات یافت. چون دیگر نمی توانست نماز بخواند. ایشان را در یک چاه کردند. در یک چاه. همینطور اینجا آب ایستاده و من نشستم در این چاه. و نمی توانم جُم بخورم. شب یک خواب بسیار سخت بدی دید و همان نصف شب آدم فرستاد امام را از زندان بیرون آوردند. در زندان های بعد هم زندان های بدی بود اما در هرصورت آن نبود. من در آنجا هم که هستم همین که تو با منی من دل خوشم. اما آنجا نمازم را چه کنم؟ خب بنابراین دعا کرد و از آن زندان نجات یافت. آن بهشتی که در دل آدم است. آن بهشت را می شود به دست بیاوری. همه ماها می توانیم. همینجا. شما اینجا نشستی در بهشتی. یادتان هست؟ باز این عبارت هم فرمایش امیرالمومنین بود که مکرر برایتان خواندم. چیز فوق العاده ای است. فرمود نَحنُ مِن أقوامٍ. ما یک دسته آدم هایی هستیم، نه همه ائمه هستندها، نه؛ غیر ائمه هم هستند. چیست؟ آنها چه کاره اند؟ نَحنُ مِن أقوامٍ قُلُوبُنا فِی الجَنان. ما یک اقوامی هستیم، یک دسته آدم هایی هستیم که دل هایمان در بهشت است. کی آقا؟ همیشه. همان وقتی هم که صدای ناله پشت در را شنید… چه عرض کردیم؟ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. که ریشه اش همان ایمان است. آن بهشت از ایمان است. این سودبخشی زندگی از ایمان است. خب دقت کنید گفتیم عمر سودبخش، عمر زیان بار. ببینید تا آدم به ایمان رسید، به عمر سود بخش رسید. تا ایمان در دل آدم جوانه زد، عمر آدم سودبخش شد. خب شما اگر تاجری، که باید تاجر باشی دیگر؛ آقا اگر تاجری خب می کوشی سودت بیشتر بشود. بنابراین مثلا می گفت امیرالمومنین شبانه روز مثلا هزار رکعت نماز می خواند، دنبال سود بیشتر بود. می دانست هرچه بیشتر جهاد کند، هرچه بیشتر امر به معروف کند، هرچه بیشتر زهد داشته باشد، آن شب آخر را خاطرتان هست. سه لقمه نان. شاید مثلا از همان نان هایی که باید با پا بشکنی. سه لقمه از آنها. نمک زده و خورده. بلند شد. آقا کجا؟ بس است. هی می خواهد آن سود بیشتر شود. من که غصه اش را نمی خورم، غصه سود بیشتر را نمی خورم. آن مرتبه هم برایتان عرض کردم. این یهودی ها که بر سر امریکا و اروپا سوارند، سوارند. شما اصلا در اروپا نمی توانی اسم یهودی ببری. اسمش را نمی توانی ببری. نمی دانم این را برایتان عرض کردم؟ رئیس حزب کمونیست فرانسه یک شخصیت جهانی بود. دانشمند جهانی بود. شخصیت سیاسی جهانی هم بود. این آمد مسلمان شد. یک کتابی هم علیه اسرائیل نوشت. این مرد. نابود شد. خاکستر شد. اصلا هیچ جا خبری از او نیست. اینجوری است. ایشان یک شخصیت جهانی بود. یک کتاب درمورد اسرائیل نوشت که اسرائیل دروغ است. اینها دروغ است. نابود شد رفت. واقعا هم چندین سال است ما اصلا هیچ خبری از او نداریم. ممکن بود یک کمی مسلمان شدنش را تحمل کنند. اما با ایران؟ ضد اسرائیل؟ نمی شود. با رویش، با رویش یک ذره کوچولو، یک نهال کوچولو از ایمان در دل شما، زندگی تان سود بخش می شود. هرچه روی این نهال کار کنید.. چگونه من روی این نهالی که در دلم است کار کنم؟ دستم به دلم که نمی رسد. دست ما به دل مان نمی رسد. یک کسانی دست شان به دل شان می رسد. امیرالمومنین فرمود من بر در دلم نشسته ام و هیچ کسی غیر خدا را راه نمی دهم. دستش به دلش می رسد. می شود ما هم آنجوری شویم. به ایشان گفتند حضرت فاطمه زهرا را دوست داشته باش. چشم. آناً دلش پر از دوستی فاطمه زهرا شد. گفتند ایشان را از همه کس بیشتر دوست داشته باش. چشم. ایشان را از همه کس بیشتر دوست داشت. به پیامبر فرمودند که علی را دوست داشته باش. چشم. دلش پر از دوستی امیرالمومنین شده. علی را از همه کس بیشتر دوست داشته باش. چشم. دستش به دلش می رسد. به این چه می گویند؟ قبلا برایتان گفته ام. صاحبت دل. بارک الله. صاحب دل. صاحب دلش است. من صاحب چشمم هم نیستم. اگر آدم می خواهد صاحب دل شود، باید اول صاحب چشمش شود. صاحب زبانش بشود. صاحب دستش بشود. صاحب شکمش بشود. یک صفت از صفات الهی، این است که او قادر مختار است. قادر مختار است. قدرت دارد بر همه چیز. اختیار دارد بر همه چیز. بنده اگر زحمت بکشد قادر مختار می شود. همین من و شماها. قادر مختار می شویم. هرکاری بخواهیم می توانیم. اختیاردار [می شویم]. خب ما قبول داریم دیگر. می گوییم امیرالمومنین اختیاردار عالم است. حالا سابقا یک داستانی هم برایتان عرض کرده بودم. داستان است. قصه است. نه مطلب. می گویند یک روز حضرت سر منبر نشسته بود. نمی دانم. مثلا فرض کنید درمورد معاویه صحبت می کرد. دستش را دراز کرد و کشید. یک مشت مو لای انگشتش بود. می گوییم قصه است ها. فرمود این را از ریش معاویه کندم. همین الان. حالا برای مثال مان خوب است. انقدر صاحب اختیار است. نه این است. هزار برابر. آدم صاحب اختیار می شود. ببینید دقت کنید بنده مثال خدا می شود. نه مِثل خدا. مَثَل خدا. [در آیه 60 سوره نحل می فرماید:] وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى خدای متعال یک مثل های خیلی بلند مرتبه دارد. بنده می تواند مَثَل خدا بشود. ببینید حالا من. شما را نمی گویم. من به چه… خدا را به یک ساندویچ می فروشم. به یک نگاه. خب اگر این نگاه را نکنی، من به پری این عالم به تو ثواب می دهم. آن زمان که من مثلا انقدرها بودم، فکر می کنم رفته بودیم منزل عمه خانمی که داشتیم. خیلی زن خوبی بود. ایشان می خواست من را موعظه کند. گفتش که اگر به نامحرم نگاه نکنی، اگر به آسمان نگاه کنی، به اندازه ذرات آسمان ثواب است. اگر چشمت را بیندازی پایین و به زمین نگاه کنی، به اندازه ذرات زمین ثواب است. اگر چشمت را ببندی، به اندازه ذراتی که بین زمین و آسمان است. خب اگر یک همچین جوری است، من یک نگاه را به چه فروختم؟ اشتَرَوُا الضَّللَةَ بِالهُدى فَما رَبِحَت تِجرَتُهُم. زندگانی. آقا ببین ما چه… داشتم این را عرض می کردم. به چه اندک فروختیم. آقا شما می توانستی صاحب اختیار بشوی. صاحب اختیار بشوی. آن. رفته بودیم دیدن یکی از دوستان. گفت این بازوی من درد می کرد. مدت های مدید درد می کرد. هرچه هم دکتر… اسم آن آقا را برد. من به یک دلیلی نمی خواهم ببرم. آن آقا به یک مناسبتی به منزل ما تشریف آورده بودند. مادر من آمد. گفت حاج آقا این دستش درد می کند. این دستش را کشید و گفت برو بیرون. دستم خوب شد. این کم است ها. چیز کوچکی است. اما آدم صاحب اختیار می شود. اگر… از کجا شروع کنیم که صاحب اختیار شویم؟ از گناهان مان شروع می کنیم. آقا تو صاحب اختیار چشمت هستی؟ زحمت دارد. زحمتش را تحمل کن. صاحب اختیار زبانت هستی؟ زحمت دارد. زحمتش را تحمل کن. خیلی هم طول نمی کشدها. زحمت. خیلی طول نمی کشد. مثلا فرض کنید که من شش ماه زحمت بکشم. شش ماه نمی خواهدها. مثال عرض می کنم. شش ماه روی چشمم کار کنم، صاحب اختیار چشمم می شوم. دیگر می توانم به نامحرم نگاه نکنم. اگر مثلا شش ماه، هشت ماه روی زبانم کار کنم، حالا اینکه چجوری کار کنم، باشد؛ اگر روی زبانم کار کنم، بعد می توانم صاحب اختیار زبانم شوم. هر حرفی را نزنم. هرچه به زبانم آمد نگویم. با حساب و کتاب حرف بزنم. و صاحب اختیار شکمم بشوم. از این صاحب اختیار کوچولو کوچولو کوچولوها که کنار هم جمع شد، اگر شما صاحب اختیار همه اعضا و جوارحت بودی، به چه می رسی؟ صاحب اختیار خیالت می شوی. اگر صاحب اختیار خیالت شدی، یعنی یکهو شیطان می آید درون خیالت، راهش نمی دهم. جلویش می ایستم. یک خیالات لذت بخش برای آدم می آورد. نمی گذارم بیاید. یواش یواش دیگر نمی تواند بیاید. اگر صاحب اختیار خیالت شدی، آن وقت صاحب اختیار … داستان مرحوم علامه طباطبایی را برایتان عرض کردم که می خواستند چشم ایشان را عمل کنند و گفتند آقا اجازه بدهید ما شما را بیهوش کنیم. می خواهیم توی چشم را عمل کنیم. شما را بیهوش کنیم. فرمودند نمی خواهد. آخر نمی شود. من می خواهم داخل چشم را عمل کنم. نمی شود. شما چشم را می بندی. عمل جراحی ما را به هم می زنی. نه. پلک های من در اختیار خودم است. نیم ساعت پلک هایش را باز نگاه داشت. ببینید اصلا دست نزدیک چشم می شود، چشم به طور طبیعی بسته می شود. حالا من می خواهم دست کنم در چشم. توی چشم. نیم ساعت مثلا با کارد عمل کنم. نه لازم نیست. اختیارش دست خودم است. می شود اینجوری. از اینجا بالاتر می رود. هی بالاتر می رود. خب. دست مان به دامان حضرت زهرا. اگر به ما رحم کنند، یک اندک اراده، همت، یک اندک اراده و همت به ما بدهند. آنهایی که سن شان کمتر است، می توانند. می توانند دست دراز کنند و از ایشان همت بگیرند. باید راست بگویی. باید راست بگویی. اگر راست بگویی می شنوند. جوابت را می دهند.جلسه چهارشنبه95/11/27
پايگاه اطلاع رساني حجت الاسلام و المسلمين محمد علي جاودان
فرم در حال بارگذاری ...
پرکاربردترین آیات قرآن در کلام امام خامنه ای
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395سلسله جلسات معرفتی ایشان در ماه رمضان سال 1353 که بعدها با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» منتشر گردید، شاهدی بر این مدعا است. این روش ایشان در استفاده از آیات و مباحث قرآنی در دوران رهبری نیز ادامه یافت. پایگاه اطلاعرسانی Khamenei.ir ، قصد دارد در سلسله مطالبی «پرکاربردترین آیات قرآن در کلام رهبر انقلاب» را مورد بررسی قرار دهد. یادداشت زیر نخستین قسمت از این مطالب است.
ممکن است برای شما این سؤال پیش آمده باشد که رهبر انقلاب کدام آیات را بیشتر در سخنرانیهای خود استفاده کردهاند؟ آیهی «نصرت الهی» بیشترین تکرار را در بیانات منتشر شده در دوران رهبری ایشان داشته است:
«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَرِهِم بِغَیرِ حَقٍ إِلا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاس بَعْضهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَت صوَمِعُ وَ بِیَعٌ وَ صلَوَتٌ وَ مَسجِدُ یُذْکرُ فِیهَا اسمُ اللَّهِ کثِیراً وَ لَیَنصرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىُّ عَزِیزٌ»
آیهی 40 سورهی مبارکهی حج
آیات 39 تا 46 سورهی مبارکهی حج
«آنان که از خانههاى خود به ناحق اخراج شدند (و جرمى نداشتند) جز آنکه مىگفتند: «پروردگار ما خداى یکتاست» و اگر خداوند برخى از مردم را با برخى دیگر دفع نمىکرد (در هر عصرى کفار را از مجتمع دینى و امکنهی مذهبى به وسیلهی مؤمنین دفع نمىکرد) البته دیرهاى راهبان و کلیساهاى ترسایان و کنشتهاى جهودان و مسجدهاى مسلمانان که بسیارى از اوقات نام خدا در آنها ذکر مىشود ویران مىگردید. و بىتردید خدا هر که را که او را یارى مىکند یارى خواهد کرد، همانا خدا نیرومند و شکستناپذیر است.»
این آیه در مجموع بیانات منتشر شده از رهبر انقلاب، حدود 67 بار تکرار شده است که اگر آیات هم مضمون با آن را نیز به این تعداد اضافه کنیم بر تعداد آنها افزوده خواهد شد.1
...
در رابطه با این آیه و آیات پیش از آن، نقل شده است که این آیات، نخستین آیاتی است که در آن اذن جهاد به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم داده شده است. برای درک بهتر معنای این آیه باید مختصری توضیح پیرامون سیاق آیه و معنای مختصری از آیات پیش از آن ارائه شود.در این آیات موضوع جهاد مورد اشاره قرار گرفته است. در ابتدا خداوند اجازهی جهاد را به کسانی که جنگ از طرف دشمنان بر آنها تحمیل شده است، به این دلیل که به آنها ستم شده است، میدهد: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» سپس این اجازه را با وعدهی پیروزى از سوى خداوند قادر متعال تکمیل کرده مىفرماید: «و خدا قدرت بر یارى کردن آنها دارد» «و ان الله على نصرهم لقدیر».
سپس توضیح بیشترى دربارهی این ستمدیدگانى که اذن دفاع به آنها داده شده است مىدهد و منطق اسلام را در زمینهی این بخش از جهاد روشنتر مىسازد و مىگوید: «همان کسانى که به ناحق از خانه و لانهی خود اخراج شدند» (الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق) و به زبان کنایه جرم آنها اینگونه توضیح داده میشود: «تنها گناهشان این بود که مىگفتند پروردگار ما خداوند یکتا است» (الا ان یقولوا ربنا الله)
سپس به یکى از فلسفههاى تشریع جهاد در این آیه اشاره میشود: «اگر خداوند از مؤمنان دفاع نکند، و از طریق اذن جهاد بعضى را به وسیلهی بعضى دفع ننماید، دیرها و صومعهها و معبدهاى یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مىشود، ویران مىگردد» (و لولا دفعالله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا)
و در پایان آیه بار دیگر وعدهی نصرت الهى را تکرار و تآکید کرده و مىفرماید: «به طور مسلم خداوند کسانى که او را یارى کنند و از آئین و مراکز عبادتش دفاع نمایند یارى مى کند» (و لینصرن الله من ینصره)
و بدون شک این وعدهی خدا انجامشدنى است؛ چرا که «او قوى و قادر و غیر قابل شکست است» (ان الله لقوى عزیز)2
نکتهی مهمی که رهبر معظم انقلاب در این آیه بر آن تکیه میکنند و از آن بیشتر استفاده میکنند، موضوع «وعدهی نصرت الهی» است. ایشان با تأکید بر این عبارت که «اگر خداوند را یاری کنید، خدا نیز قطعاً شما را یاری خواهد کرد» به توضیح ابعاد گوناگون این فراز از آیه میپردازند:
وعدههای الهی
خداوند متعال در آیات مختلف وعدههایی را به مؤمنین داده است که هر کدام از آنها قابلیت بررسی مجزا دارد؛ از جمله «وعدهی هدایت»3، «وعدهی تعلیم»4، «وعدهی حفظ و صیانت»5 و همچنین در آیهی مورد بحث «وعدهی نصرت» را به ایشان داده است.
معنای یاری رساندن به خدا
حضرت آیتالله خامنهای در دیدارهای مختلف، معنای یاری رساندن به خداوند را توضیح دادهاند و مراد از این نصرت را، یاری کردن دین، راه و هدفهای الهی دانستهاند. این امر نیز راههای گوناگونی دارد که از جملهی آنها میتوان به این موارد در بیانات ایشان اشاره کرد: «فکر کردن و اندوختن اندیشههای ناب و مطرح کردن درست آن در عالم»، «در مقابل خطرات سینه سپر کردن» و «اطاعت امر الهی و پیروی از راه اوست»6
شرط تحقق وعده الهی
اما نکتهای که ایشان متناوباً آن را متذکر میشوند، مشروط بودن وعدهی الهی است. به این معنی که برای دستیابی به نصرت الهی میبایست اقداماتی نیز از سوی مؤمنین صورت بگیرد، البته این شروط به تعبیر ایشان دشوار نیست و میتوان با اندکی کوشش، آنها را محقق کرد و نتیجهی آن را که «رسیدن یاری الهی» است مشاهده کرد. «برای خدا بودن حرکت و قیام»، «ایستادگی و صبر داشتن» و «از دست ندادن امید» از جملهی این شروط است. حضرت آیتالله خامنهای در سایر سخنان خود در ذیل این آیهی کریمه، از میان سایر شروط، به «غفلت نکردن» و «مجاهده و تلاش کردن» نیز اشاره میکنند.7
مصداقهای تحقق وعده الهی
«تحقق» وعدهی الهی، علاوه بر آنکه بشارت قرآن به مؤمنین است، برای مردم کشور ما یک «تجربهی عینی» نیز هست. «پیروزی انقلاب اسلامی» و «پیروزی بر رژیم تا بن دندان مسلح شاهنشاهی»، جز با نصرت الهی امکانپذیر نبود. پس از آن نیز در «فتنههای گوناگون ابتدای انقلاب» در حالی که هنوز نیروی مسلح سازمانیافته و دولتی مستحکم و قوامیافته نداشتیم، بر همهی گروهکها و تجزیهطلبان فائق آمدیم. «هشت سال مقاومت جانانه در مقابل متجاوزان بعثی» که با حمایت همهجانبه از سوی کشورهای بلوک شرق و غرب پشتیبانی میشدند نیز از مصداقهای دیگر تحقق نصرت الهی است که باعث پیروزی ما در این عرصهها شد.
مؤمنین لبنانی نیز تجربهی «یاری الهی» را در ماجرای مقاومت در برابر غاصبان رژیم صهیونیستی و اخراج آنان از کشورشان و سپس در جنگ 33 روزه مشاهده کردهاند.
«ایستادگی و مجاهدت مردم غزه» در جنگ 22 روزه نیز نمونهی دیگری از تحقق وعدهی نصرت الهی است.8
پینوشتها:
1. آیهی 40 سوره حج در صفحه قرآن سایت
آیات مرتبط با آیه 40 سوره حج: سوره مبارکه محمد آیه 7: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکم وَیُثَبِّت أَقدامَکم «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.» این آیه 14 بار در بیانات منتشر شده از رهبری بکار رفته است.
سوره مبارکه الروم آیه 47: وَلَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِک رُسُلًا إِلى قَومِهِم فَجاءوهُم بِالبَیِّناتِ فَانتَقَمنا مِنَ الَّذینَ أَجرَموا ۖ وَکانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنینَ «و پیش از تو پیامبرانی را بسوی قومشان فرستادیم؛ آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم)؛ و یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما!» این آیه نیز 4 بار در بیانات ایشان استفاده شده است.
2. توضیحات ابتدایی این متن با استفاده از تفسیر المیزان و نمونه نگاشته شده است.
3. «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ» سوره مبارکه العنکبوت آیه 69
4. «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه» سوره مبارکه البقرة آیه 282
5. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» سوره مبارکه حجر آیه 9
6. رک بیانات در تاریخ های 1391/10/19، 1392/06/06
7. رک بیانات در تاریخ های 1388/05/05، 1385/08/02، 1390/07/22، 1389/06/25، 1391/03/29
8. رک بیانات در تاریخ های 1390/07/09، 1390/11/10، 1392/06/06، 1389/06/25
فرم در حال بارگذاری ...
نوشتم انتظارت میکشد این جمع را آخر
نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1395چه رونق دارد این ایام کارو بار بعضی ها
بیایی میشود راکد یقین ، بازار بعضی ها
بگویم یا نگویم چیز هایی را که میدانم
شما حتما خبر دارید از آمار بعضی ها
برای یار گیری مدعی ها قد علم کردند
گروهی با گروهی جمع ، بعضی یار بعضی ها
شبیه سامری بسیار گرداگرد این مردم
شبیه قوم موسائیم در افکار بعضی ها
نوشتم انتظارت میکشد این جمع را آخر
چه راحت خط زده این مشق را خودکار بعضی ها
شما در کوچه های شعر ها تنها ترین مردی
شما که گم شدی چندیست در اشعار بعضی ها
سید حسن رستگار
فرم در حال بارگذاری ...
پستترین گناهان کداماند؟
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1395امام صادق علیه السلام، پلیدترین گناهان را بیان فرمودند.
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام،:
قَالَ أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَةٌ قَتْلُ الْبَهِيمَةِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَةِ وَ مَنْعُ الْأَجِيرِ أَجْرَهُ.
امام صادق عليه السلام فرمود:
پستترين گناهان سه گناه است:
كشتن حيوان؛
ندادن مهريه زن؛
نپرداختن مزد كارگر.
مكارم الأخلاق، ص: 237.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/1290844615/profile_pictures/_evocache/1697542508099.png/crop-top-64x64.png?mtime=1697542815)
ضمن سلام و عرض تسلیت ایام شهادت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها از شما دوست عزیز دعوت می شود از وبلاگ مهربانو نیز دیدن کنید.
http://mehrbanoo.kowsarblog.ir/
عمده فعالیت وبلاگ مهر بانو تاکید بر مسائل خاص زنان است. از اهداف اصلی این وبلاگ : شناخت دقیق موقعیت زنان در دین مبین اسلام. شناخت و تبیین مسایل زنان به منظور برنامه ریزی برای بهبود وضعیت زنان. شناسایی اولویت های مشکلات زنان و ارائه راهکارهای علمی برای حل آن. بررسی و شناخت مسائل فقهی - حقوقی مرتبط با زنان در یک کلام تعیین وضعیت مطلوب زنان در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی،حقوقی،فقهی و اقتصادی بر اساس موازین دینی
با سپاس
فرم در حال بارگذاری ...
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1395تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه، نه حوا و نه مریم؛ تا قیامت هم
کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد
تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تاویل “اَعطَینا” نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین روشن بدون زهره ی زهرا نخواهد شد
تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب
تو که باشی جهان مقهور ظلمت ها نخواهد شد
“بحق فاطمه” گفتیم بعد از ذکر “یا فاطر”
که “یافاطر” بدون “فاطمه” معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که می دانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد
علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست
علی که شعر من بی نام او زیبا نخواهد شد
علی که خالقش بوده ثناگویش یقینا پس
مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم
بدون عشقشان امروز من فردا نخواهد شد
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه
کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
سیدعلیرضا شفیعی
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/2230172557/profile_pictures/_evocache/88.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1484134512)
احسنت
موفق باشید
![عبدالله عبدالله](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_unknown.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_unknown.jpg)
ایام شهادت مادر تسلیت باد
…
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سیدعلی احمدی
فرم در حال بارگذاری ...
نماینده اصغر فرهادی در اسکار خدا را انکار کرد + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1395اصغر فرهادی، فیروز نادری را برای دریافت جایزه اسکار معرفی کرد.
روز گذشته بود که برندگان جایزه اسکار در آمریکا معرفی شدند که فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان این فستیوال را دریافت کرد. اما این کارگردان ایرانی به دلیل اعتراض به وضع قانون محدودیت ورود مسلمانان به آمریکا از حضور در این کشور امتناع کرد.
اسکار یک جشنواره کاملا سیاسی است و جایزه بردن از این جشنواره هیچ افتخاری برای یک ایرانی وطن دوست ندارد.
فرم در حال بارگذاری ...