اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

روش‌ها و شیوه‌هاى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان، بر اصولى استوار است که به ذکر مهمترین آنها در این نوشتار پرداخته شده است:
۱ـ اصل فطرى بودن مسائل دینی.
۲ـ اصل اختیارى بودن مسائل دینی.
۳ـ اصل تدریجى بودن آموزش مسائل دینی.
۴ـ اصل اعتدال و میانه روى در آموزش مسائل دینى
۵ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینى
۶ـ اصل آسانگیرى در آموزش مسائل دینی.
۷ـ اصل هماهنگى خانه، مدرسه و جامعه(مسجد، رسانه‌ها و…) در آموزش مسائل دینى.

اکنون به شرح و بررسى این روش‌ها و شیوه‌ها مى پردازیم:

۱ـ اصل فطرى بودن مسائل دینى

نیاز به پرستش و نیایش، یکى از نیازهاى اساسى و عمیق در عمق روان بشر است. در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده که پرستش، جزیى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که میل و روح پرستش از سوى انبیاء در مسیر صحیحى قرار گرفته، به خدا پرستى ختم شده است. و گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون پرستش شده اند. طبق نص صریح دین اسلام، براى ما مسلّم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبى، حقیقت جویى و… در کودک امرى فطرى و درونى است.
این موضوع را شواهد تاریخى ـ همچون: پرستش بت، خورشید و گاو و ساختن بهترین مکان‌ها براى معابد ـ و آیات و روایات تأیید می‌کند. خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید می‌فرماید:

«فأقم و جهک للدین حنیفاً فطرهَ الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون»(روم / ۳۰)

(پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرینش خدا، تغییرى نیست. این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمی‌دانند).

...

اگر ملاحظه می‌شود که گروهى از کودکان و نوجوانان، نسبت به مسائل دینى رغبت و تمایلى از خود نشان نمی‌دهند، مربوط به عوامل محیطى است که فطرت کودک را از مسیر خودش تحریف کرده است. متأسفانه، بعضى از والدین به دلیل حساسیت نداشتن و اهمیت ندادن به مسائل دینى و بعضى، به دلیل سخت گیرى ها، آموزش‌هاى غلط و نا آشنایى با سیره و روش معصومان(علیهم السلام) و روش‌هاى تربیتى، به گونه‌اى با کودک رفتار می‌کنند که آنان نسبت به مسائل دینى، بى تفاوت، کم رغبت و حتى متنفر می‌شوند.

با کمال تأسف باید گفت که بعضى از والدین، حساسیت و دقتى را که درباره‌ى امور دنیوى ـ همچون: تغذیه، لباس، مسائل درسى، کلاس کنکور، معلم خصوصى و… ـ فرزندانشان از خود نشان می‌دهند، نسبت به مسائل معنوى و دینى اظهار نمی‌کنند. به راستى، این گروه از والدین، مصداق کلام نورانى رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلّم) می‌باشند که فرمودند: واى بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: یا رسول الله! منظور شما پدران مشرکند؟ فرمودند: خیر؛ بلکه پدران مؤمنى که واجبات دینى را به فرزندان خود آموزش نمی‌دهند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیرى می‌کنند،(و حال آنکه) اگر کالایى به دست بیاورند، از آنان راضى و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند»[۱]

با توجه به این اصل که خدا جویى، امرى فطرى و درونى است، باید علماى اسلامى و دانشمندان تعلیم و تربیت، به فکر تهیه و تدوین کتاب هایى باشند که شیوه‌هاى صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبناى اصل فطرى بودن، به والدین آموزش دهند تا آنان، متوسل به شیوه‌ها و روش‌هاى نادرست نشوند.

۲ـ اصل اختیارى بودن مسائل دینى

انسان به اقتضاى داشتن فطرت الهى، وجود چند بعدى و کرامت وجودى، موجودى مختار است که کرامتش را با اختیار خود می‌تواند کسب کند.
در واقع از دیدگاه اسلام، انسان، میل‌ها و جاذبه‌هاى معنوى دارد که دیگر موجودات، آن را ندارند. انسان قادر است که در برابر میل‌هاى درونى خود، ایستادگى کند و فرمان آنها را اجرا نکند، یا به بعضى از آنها، پاسخ گوید و بعضى دیگر را کنترل نماید، یا از آنها در جهتى خاص استفاده کند. این توانایى انسان، به حکم نیروى اراده است که به فرمان عقل عمل می‌کند. این توانایى بزرگ، از مختصات انسان است. اساس این توانایى، آن است که انسان، موجودى آزاد، انتخابگر و صاحب اختیار می‌باشد(مطهرى، راهنمایى و مشاوره از دیدگاه اسلام، ۴۲).

در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه‌اى عمل نماییم که احساس آزادى کنند. با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجو است، لازم است که با تذکر روش‌هاى صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار کنیم و به طرف پذیرش دین سوق دهیم. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلّم) نیز با نرمخویى و با زبان نرم، افراد را به دین اسلام دعوت می‌کردند. به تجربه هم ثابت شده است که با زور و اکراه، نمی‌توان کسى را به راه راست هدایت کرد. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ می‌فرماید: «ا فانت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین»[۲](پس آیا تو مردم را به اجبار وا می‌دارى که ایمان بیاورند؟!).

اگر به مفاد آیه‌ی: «لا اکراه فى الدین، قد تبیین الرشد من الغی…»[۳] توجه نماییم، معلوم می‌شود که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم)، وظیفه تبیین دارند. لذا پس از تببین، دیگر جاى اکراه و جاى انتخاب کردن به جاى مردم وجود ندارد. همچنین خداوند می‌فرماید: «فانما علیک البلاغ»[۴](پس بر تو تبلیغ است و بس). کار پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم) بیان، توضیح، تشبیه، ابلاغ، انذار و بشارت است. کار پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم) اجبار نیست، که به جاى مردم بخواهد انتخاب کند و آنها را مجبور نماید.
بهتر است که هیچ گاه کودکان یا نوجوانان را به دیندارى مجبور نکنیم. همچنین، به خاطر این که آنان دین دار شوند، بهتر است به آنان پاداش خیلى زیاد ندهیم. اگر بدون استفاده از این دو حربه تهدید و تطمیع، بتوانیم آنان را به عقیده‌اى معتقد کنیم، آن اعتقاد درونى خواهد بود؛ یعنى اعتقادى که نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر دانى به وجود می‌آید[۵]. وقتى نوجوان مجبور به دین دارى نشود ـ و در دوره کودکى، سالم و عارى از انحراف، پرورش یافته باشد و دین به نحو منطقى و در شرایط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به این که به تفکر انتزاعى رسیده است، دین یا مذهب محکم و قابل دفاع را خواهد پذیرفت.

این دیندارى او، وراثتى، ریا کارانه و همراه با ناخالصى نخواهد بود، بلکه «دین خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاى دینى عمل خواهد کرد. در دین اسلام تأکید فراوان می‌شود که اصول دین، تقلیدى نیست، بلکه فرد باید با آگاهى و آزادى آن را بپذیرد. بنابراین، باید تلاش کرد که کودک و نوجوان را به طریقى مثبت و ترغیب کننده، به دین دعوت کرد و از افرادى که مبناهاى اعتقادى و فکرى قوى دارند، کمک گرفت. باید توجه داشت که کودک و به ویژه نوجوان، در مقابل برخوردهاى آمرانه مقاومت می‌کند[۶].

خانم زهرا مصطفوى، فرزند امام خمینى(ره) نقل می‌کند: «همسرم به جهت عادت خانوادگى، دخترم را از خواب صبح گاهى بیدار می‌کرد و به نماز وا می‌داشت. امام(ره) وقتى از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند: چهره شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن. این کلام آن چنان مؤثر افتاد و اثر عمیقى بر روح و جان دخترم به جاى گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که براى نماز صبح به موقع بیدارش کنم»[۷].

والدین اگر می‌خواهند فرزندان‌شان، نماز خوان و معتقد بار آیند، موارد ذیل را در نظر بگیرند:

اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعالیم دینى باشند و به دور از ریا و با خلوص، نماز را به پا دارند.

ثانیاً: در دوران کودکى، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبى مأنوس کنند. از این رو، لازم است خاطرات خوشى را در ذهن آنان ایجاد نمایند و به شدت از سخت گیرى، اجبار و اکراه خوددارى کنند. پدرى که براى بیدار کردن دختر تازه بالغ خود براى اداى نماز صبح، دستى به گیسوان او می‌کشد و با نوازش و محبت او را از خواب شیرین صبح گاهى بیدار می‌کند، انجام دادن این تکلیف دینى را با شیرینى محبت پدرانه خویش، می‌آمیزد و عبادت را در کام فرزندش، شیرین می‌سازد.

ثالثاً: والدین نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادى همچون دیگر مسائل، حساسیت نشان دهند. اگر والدین و مربیان به سفارش‌ها و سیره‌ى معصومان(علیهم السلام)  و بزرگان دین عمل کنند، قطعاً فرزندانى معتقد و نماز خوان خواهند داشت.

 

پى نوشت ها
[۱] . نورى، مستدرک الوسائل، ج ۲، ۶۲۵
[۲] . یونس / ۹۹ [۳] .
[۳] . بقره / ۲۵۶٫
[۴] . آل عمران / ۲۰٫
[۵] . ارونسون، روان شناسى اجتماعى، ۳۴٫
[۶] . کاظمى، آموزش و پرورش از خردسالى تا نوجوانى، ۸۷٫
[۷] . ستوده، پا به پاى آفتاب، ج ۱، ۱۲۳٫
[۸] . سادات، راهنماى آموزش تعلیمات دینى در مدارس، ۲۷٫

 

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان2

۳ـ اصل تدریجى بودن آموزش مسائل دینى

آموزش معارف و مسائل دینى، مراتب و درجاتى دارد که اصول و مقتضیات آن باید مراعات شود. این مراتب و درجات، به دلیل تفاوت‌هاى فردى در رشد استعدادهاى ذهنى و روحى، تفاوت در معلومات و تجربیات، و شرایط گوناگون اجتماعى و فرهنگى در متعلمان است[۸].
لذا، باید مطالب و مفاهیم آموزشى و دینى، متناسب با سطح درک و قواى ذهنى و روانى متعلمان باشد. والدین و بزرگسالان نباید توقع و انتظار داشته باشند که کودکشان، خیلى سریع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، باید بر اصل تدریج مبتنى باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینى از وظایف بار دینى را بر دوش خود احساس کند و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.

تکالیف سنگین، زود هنگام و خارج از طاقت و توان کودک، ممکن است صدمه‌ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی کودکان وارد آورد. در تعالیم اسلامی، توصیه‌های فراوانی در زمینه آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است. امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید که هفت بار عبارت «لا اله الا الله» را بگوید. سپس، او را به حال خود وا گذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و ۲۰ روز برسد.

در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از وی بخواهید که هفت مرتبه عبارت: «صلی الله علیه و آله» را تکرار نماید. سپس تا پنج سالگی او را آزاد بگذارید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید، در سن شش سالگی، رکوع، سجده و دیگر اجزای نماز را به او آموزش دهید.

وقتی هفت سال او تمام شد به او بگویید که دست و صورت خود را بشوید(در مورد وضو نیز به تدریج وضو گرفتن را بیاموزید). سپس، به او بگویید که نماز بخواند. آنگاه کودک را به حال خود وا گذارید تا نه سال او تمام شود… در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وادارید[۱]. درباره روزه گرفتن نیز وضع به همین ترتیب است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می‌دهیم که نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگی به نماز دستور دهید و در هفت سالگی، ما امر می‌کنیم تا به اندازه توانایی شان، نصف روز یا بیشتر یا کمتر روزه بگیرند، هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب آمد، دستور می‌دهیم که افطار کنند.

این عمل، برای آن است که به روزه گرفتن عادت نمایند، پس، شما کودکان(پسران) خود را در نه سالگی به اندازه توانایی شان به روزه گرفتن امر کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند»[۲]. تعالیم اسلام به صورت تدریجی به مردم عرضه شده، و قرآن هم تدریجاً بر مردم خوانده شده است. متأسفانه، بعضی از والدین و مربیان قصد دارند در فرصتی کوتاه و خیلی سریع، فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند برسانند؛ بدون این که فرصت دست یابی خود بخودی آن را فراهم کنند.

صاحب نظران تعلیم و تربیت، در این باره چنین اظهار نظر کرده اند: «اگر پیام تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازی از جانب کودک صورت گیرد ـ هر چند مظاهر یک انتقال صوری انجام گرفته است ـ ، اثر آن، پایدار و ماندنی نخواهد بود». لذا، بهتر است کودک، هر چیزی را اندک ـ ولی آن اندک را خوب ـ یاد بگیرد و هضم و جذب نماید و گرنه دیگران و خود را با دانش سطحی و قشری خویش گول خواهد زد. آنچه تاکنون مشخص شده، نشان دهنده آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندی و جذب ظرفیت طبیعی کودک، فرآیند درون سازی مفاهیم تربیتی را مختل می‌سازد.

در واقع، هماهنگی مشترک بین توانایی و قابلیت تربیت شونده از یک سو و امکانات مناسب تربیتی از سوی دیگر، سرعت متناسبی را می‌طلبد که تشدید یا تخفیف بیش از حد آن، به اختلال در فرایند تربیت و حتی اختلال در تعادل شخصیت تربیت شونده منجر می‌گردد.

۴ـ اصل اعتدال و میانه روی در آموزش مسائل دینی

اعتدال و میانه روی، زیر بنای تعالیم اسلام است به طوری که در همه دستورها و مقررات آن، از هر گونه افراط و تفریط، جلوگیری شده است. اصل تعادل، از اصولی است که در قرآن کریم بدان عنایت شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «و کذالک جعلناکم امه وسطاً»[۳](و شما را امت میانه و معتدل قرار دادیم).

همچنین، در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه هدی(علیهم السلام)، این اصل را در همه اعمال و رفتارشان مشاهده می‌کنیم. امام علی(علیه السلام) درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «سیرته القصد»(سیره اش تعادل و میانه روی بود). انسان موجودی چند بعدی و چند کانونی است. اسلام نیز که دین جامع و کاملی است، به تمام نیازهای انسان توجه دارد. برای رشد، تعالی و کمال بشر لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند. بی‌توجهی به همه ابعاد وجودی انسان یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت و وحدانیت وجود آدمی را نادیده می‌گیرد و انسانی یک بعدی و تک ساختی می‌سازد[۴].

اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم. در حقیقت موجبات نابودی شخصیت انسانی او را فراهم کرده ایم. متأسفانه، بیشتر انسان‌ها و بسیاری جوامع، فاقد این اصل در زندگی‌اند، و در دام افراط یا تفریط غلطیده‌اند. ریشه‌ی بسیاری از انحرافات: فردی، اجتماعی، اخلاقی و روانی را می‌توان در رعایت نکردن اصل تعادل جستجو کرد. میانه روی در عبادت هم باید مراعات شود.

درست است که توصیه‌ها و تشویق‌های پیشوایان دین، هر انسان محب پروردگار را به انجام دادن عبادات راغب می‌گرداند، اما توانایی‌ها و آمادگی‌های روحی او نیز شرط است. اگر او با تحمیل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خویش سلب کند و خود را در آن امر به تکلف اندازد، نه عبادت او عبادتی سالم محسوب می‌شود، و نه خود او از عبادتش بهره‌ی معنوی می‌برد»[۵]. ظرفیت انسان برای عبادت، یک ظرفیت محدود است. لذا باید سعی شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت تحمیلی می‌شود.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «ان هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عباده الله الی عباد الله فتکونوا کالداکب المنبت الذی لاسفراً قطع و لاظهراً ابقی»[۶] دین اسلام، دینی متین، محکم، منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی است. لذا، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) سفارش می‌کند که با مدارا و متانت حرکت کنید و عبادت خود را مغبوض و منفور نفس خویش قرار ندهید یعنی طوری عمل نکنید که نفس شما، عبادت را دشمن بدارد، بلکه طوری عمل کنید که نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن شود.

مانند اسب سواری نباشید که در اثر تندی و شتاب زیاد ـ که میزان توانایی مرکوب را در نظر نمی‌گیرد و فقط تازیانه را می‌شناسد ـ، نه خود به مقصد می‌رسد و نه برای مرکب او کمر و توانایی می‌ماند. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) همان طور که با غرق شدن در مسائل مادی و شهوانی مخالف بودند، با رهبانیت و عبادت‌های صوفیانه نیز مخالفت می‌کردند. ایشان در برخورد با کسانی که نسبت به مسائل زندگی، بی اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، فرمودند: «بدن شما و زن، فرزند و یاران‌تان، حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت کنید».

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: در جوانی، سخت مشغول عبادت بودم، پدرم به من فرمودند: فرزندم!(زیاد خود را خسته مساز) کمتر از این مقدار هم می‌توانی انجام دهی. به درستی که خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او راضی خواهد شد»[۷]. فجیع عقیلی گوید: «امام حسن(علیه السلام) به من فرمودند: هنگامی که پدرم در حال احتضار بودند، شروع به وصیت کردند و فرمودند: در عبادت میانه رو باش و آن چه را که همیشه می‌توانی انجام دهی و در توان تو است، انجام ده»[۸].

متأسفانه عده‌ای از والدین، مبلغان و مربیان به دلیل نا آگاهی از مراحل رشد و تحول روانی کودکان و نوجوانان و همچنین بی اطلاعی از شیوه و روش‌های برخورد ائمه اطهار(علیهم السلام) در این زمینه، با اتکا به دانسته‌ها و تجربیات غیر علمی و غلط خویش، اعمالی را مرتکب می‌شوند که بعضاً مضر به حال کودکان و نوجوانان است. علاقه مفرط برخی والدین به مذهبی شدن فرزندانشان و اصرار بیش از حد آنان در این زمینه، بی توجهی به توان، استعداد و نیازهای روحی و روانی کودکانشان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبی ـ همچون بدبینی به مذهب ـ را در پی خواهد داشت.

۵ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی

تکرار و استمرار، خود بخود سبب یادگیری درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه‌ای می‌شود. همه، مَثَل معروف: «کار نیکو کردن از پر کردن است» را شنیده اند. و همه نیز واقفند که بازی یا رانندگی روی یخ، فقط در نتیجه‌ی تمرین و تکرار ممکن است. هیچ کس نمی‌تواند منکر باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه تمرین و تکرار نشوند، دیر یا زود به دست فراموشی سپرده می‌شود.[۹] دکتر قائمی در این باره می‌نویسد: «برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان، باید از مجرای تکرار وارد شد. بسیار از افکار و اعمال، در سایه‌ی تمرین و عمل مکرر در انسان تثبیت می‌شوند. حتی ایمان آدمی هم، نوعی تثبیت در سایه‌ی عمل است، «لا یثبت الایمان إلاّ بالعمل»[۱۰] هر قدر، عمل، مکرر باشد، امکان تثبیت آن بیشتر خواهد بود. همچنین در تربیت دینی، این اصل وجود دارد که از راه ظاهر و عمل ظاهری، می‌توان در باطن نفوذ داشت؛ و بر عکس.

نویسنده: محمد رضا مطهری

پی‌نوشت‌ها
[۱] . سادات، راهنمای پدران و مادران، ج ۲، ۱۵۹؛ یکصد و چهارده نکته درباره نماز، ۶۶٫
[۲] . طباطبائی، سنن النبی، ۱۵۷٫
[۳] . بقره / ۱۴۳٫
[۴] . مطهری، مقدمه‌ای بر مفاهیم و کاربردهای راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ۶۸ ـ ۶۹٫
[۵] . مظلومی، با تربیت مکتبی آشنا شویم، ۱۴۲٫
[۶] . کلینی، اصول کافی، ج ۲، ۸۶ ـ ۸۷٫
[۷] . کلینی، اصول کافی، ج ۲، ۸۷٫
[۸] . نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱، ۱۳۰؛ مسلم، صحیح، ج ۳، ۱۴۴٫
[۹] . شعبانی، مهارت‌های آموزشی و پرورشی، ۲۳٫
[۱۰] . کلینی، اصول کافی، ج ۱، کتاب الفکر و الایمان.
 
 

منبع: مجله مسجد، ش۵۰ ، ص۲۱؛ به قلم  محمد رضا مطهرى


فرم در حال بارگذاری ...

چهل حدیث امام مهدى (عج) از زبان امیرالمومنین امام على علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

 قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله :

مَنْ حَفِظ مِنْ اُمَّتى اَرْبَعینَ حَدیثا مِمّا یَحْتاجُونَ اِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دینِهِمْ بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقیامَهِ فَقیها عالِما. [۱]

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:

هر کسى از امّت من چهل حدیث در مورد مسائل دینى که مردم به آن نیاز دارند حفظ کند خداوند در روز قیامت او را فقیه و دانشمند بر انگیزد.

صرف نظر از مجموعه احتمالاتى که در معناى حفظ حدیث مطرح شده است [۲]یکى از شیوه هاى رایج در بین علماى پیشین این بوده است که از طریق تدوین مجموعه هاى چهل حدیث در زمینه موضوعات مختلف دینى که مردم بدان نیاز داشته اند به نشر معارف دین مى پرداختند.

این کار را علما و اندیشمندان اسلامى به عنوان مرزبانان فرهنگ اسلامى با هدف حفظ و تحکیم و ترویج احکام و تعالیم دینى انجام مى دادند. البته وجود روایات زیادى که در آنها به حفظ چهل حدیث سفارش شده است انگیزه اى بوده است که اغلب علما در کنار تمام کارهاى علمى و فکرى و فرهنگى خود، به تدوین مجموعه هاى چهل حدیث اهتمام بورزند تا از این طریق هم به انجام وظیفه خود یعنى ترویج فرهنگ اسلامى پرداخته باشند و هم به ثواب و فضیلتى که در این روایات وعده داده شده است نائل آیند.

متأسفانه به مرور زمان به موازات رواج پیدا کردن شیوه هاى جدید آموزشى و تبلیغات، مسأله تدوین چهل حدیث به فراموشى سپرده شد و یا حداقل از رونقى که پیش از این داشت افتاده است.

امّا به نظر مى رسد در شرایط کنونى یعنى کم شدن فرصت مطالعه افراد در نتیجه گسترش زندگى ماشینى تألیف مجموعه هاى چهل حدیث در موضوعات مورد نیاز، هنوز از کار آیى بیشترى برخوردار مى باشد.

از آنجا که در دروه غیبت توجه به مسأله امامت و آشنایى با ابعاد مختلف معارف امام زمان علیه السلام از اهمیت بسیار مهمى برخوردار است و از طرف دیگر راه شناخت درست این موضوع مراجعه به روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیه السّلام است، و به پاسداشت سال امام على علیه السلام که از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامى با هدف تبیین هر چه بیشتر معارف و رهنمودهاى آن حضرت انجام گرفته است بر آن شدیم تا از طریق بررسى مجموعه فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بخشى از آن روایات را که ابعاد مختلف شخصیت حضرت صاحب الزمان علیه السلام و وقایع زندگى و ویژگی هاى یاران و دوران حکومت آن حضرت را مورد اشاره قرار داده است با ترتیب مناسب به صورت یک مجموعه چهل حدیث جهت استفاده علاقمندان تهیه و منتشر سازیم. امید آن که این تلاش ناچیز در حدّ خود به ترویج فرهنگ انتظار کمک نموده باشد.

...

زمین خالى از حجّت نمى ماند

در جهان بینى مکتب اهل بیت علیه السّلام انسان بدون امام معصوم، و زمین خالى از حجّت بحق الهى، نخواهد ماند؛ چرا که بدون امام معصوم هدایت و کمال صحیح و شایسته انسانى میسّر نخواهد شد. بعلاوه حفظ نظام هستى به برکت وجود حجت هاى خداوند است. بر این حقیقت در جاى جاى روایات رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیه السّلام به شیوه هاى مختلف تصریح شده است. منتهى گاهى زمینه و شرایط براى حضور علنى و آشکار امام علیه السلام فراهم است در نتیجه او به گونه اى که همه مردم او را مى شناسند و به او دسترسى دارند در میان آن ها زندگى مى کند، اما در شرایط خاصى به جهت وجود خطرات جانى یا مصالح دیگرى که خداوند به آنها عالم تر است مشیّت الهى اقتضاء مى نماید که امام علیه السلام پنهان از چشم مردم زندگى کند. در این باره روایات زیادى نقل شده است. جهت آشنایى بیشتر با این موضوع به ذکر دو حدیث از روایات حضرت على علیه السلام اکتفا مى شود.

– عن على علیه السلام قال: اللّهم انه لابدَّ لارضک من حجّه لک على خلقک، یهدیهم الى دینک و یعلّمهم علمک لئلا تبطل حجّتک و لا یضلّ أتباع اولیائک بعد اذ هدیتهم به اما ظاهر لیس بالمطاع او مکتتم مترقّب، ان غاب عن النّاس شخصُهُ فى حال هدایتهم فانّ علمه و آدابه فى قلوب المؤمنین مثبته، فهم بها عاملون. [۳]

بار خدایا! همواره باید در روى زمین تو حجتى براى بندگانت داشته باشى تا خلق را به دینت راهنمایى کند، و علم تو را به آنها بیاموزد تا حجّت تو تباه نشود و پیروان اولیاء تو بعد از آنکه آن ها را هدایت کرده اى دوباره گمراه نگردند. [حجت تو] یا ظاهر و آشکار خواهد بود که اطاعت او را نمى کنند و یا از دیده ها نهان خواهد بود که مردم در انتظار او به سر مى برند. اگر شخص و جسم او در حال هدایت مردم از آنان غائب باشد علم و آدابش در قلب هاى عاشقان حق پایدار است و آن ها به آن علم و آداب پایبند هستند و به آن عمل مى کنند.

– اللّهم بلى لا تخلو الارض من قائم لِلّه بحجّهٍ: امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مَغموراً لئلا تبطُلَ حجج اللّه و بیّناته و کم ذا و أین؟ اولئک واللّهِ الاقلّون عدداً و الاعظمون عنداللّه قدراً یحفظُ اللّه بهم حُججه و بیّناته… اولئک خلفاء اللّه فى ارضهِ و الدعاهِ الى دینهِ. [۴]

… بارخدایا آرى! زمین از امامى که قیام بر حق کند خالى نخواهد ماند. او یا آشکار و شناخته شده است یا ترسان و پنهان است تا حجت ها و دلیل هاى روشن خدا (یعنى اصول و احکام دین و تعالیم انبیاء) از بین نرود. اما اینکه ایشان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند از نظر تعداد آن ها بسیار کم هستند ولى از جهت منزلت و بلندمرتبه گى در نزد خداوند بسیار بزرگوارند. خداوند به وسیله ایشان حجّت ها و دلیل هاى روشن خود را حفظ مى کند… آنان خلفا و نمایندگان خدا در روى زمین هستند و مردم را به سوى دین و احکام و مقررات او دعوت مى کنند…

نَسَب حضرت مهدى علیه السلام

در لابلاى سخنان على بن ابیطالب علیه السلام روایات زیادى در زمینه معرفى نسب امام زمان علیه السلام به چشم مى خورد که به یک بیان مجموعه این قبیل از روایات به سه دسته تقسیم مى شوند. در بخشى از آنها او را فرزند خودشان معرفى مى کنند، در قسمتى دیگر آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه علیه السّلام و بالاخره در دسته اى از روایات حضرت مهدى علیه السلام را از اولاد امام حسین علیه السلام معرفى کرده اند.

– عن ابى جعفر محمد بن على علیه السلام قال: خطب امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام بالکوفه بعد منصرفه من النهروان… فحمد اللّه و اثنى علیه و صلىّ على رسول اللّه صلى الله علیه و آله و ذکر ما انعم اللّه على نبیّه و علیه ثم قال: …و مِنْ وُلدى مهدىُّ هذِهِ الاُمّه [۵]

امام محمد باقرعلیه السلام مى فرمایند: امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام وقتى که از جنگ نهروان به کوفه برگشتند براى مردم خطبه اى خواندند… در آن خطبه نخست خدا را سپاس گفتند و درود به روان پیامبرصلى الله علیه و آله فرستادند و نعمت هایى را که خداوند به رسولش و بر خود آن حضرت عنایت کرده است یکى یکى شمردند سپس در ادامه فرمودند: از جمله نعمت هاى خداوند بر من آن است که مهدىّ این امّت از فرزندان من است.

– عن زرّبن حبیش سمع علیّاً [علیه السلام ] یقول: المهدىّ رجلٌ منّا مِنْ وُلد فاطمه. [۶]

زرّبن حبیش شنید که على بن ابیطالب علیه السلام مى فرمود: مهدى مردى از ما اهلبیت و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا است.

– …عن على بن موسى الرضاعلیه السلام عن ابیه… عن ابیه امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام انه قال: التّاسِعُ مِنْ وُلْدِک یا حُسَیْنُ هُوَ القائِمُ بالحق… [۷]

حضرت امام رضاعلیه السلام از پدر بزرگوارش موسى بن جعفرعلیه السلام و او نیز از پدرش… او از امام حسین علیه السلام و آن حضرت از امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت خطاب به امام حسین علیه السلام فرمودند: نهمین فرزند تو اى حسین! قائم بر حقّ (مهدى علیه السلام ) است…

– عن ابن العیاش قال: حدثّنى الشیخ الثقه ابوالحسین بن عبدالصمد بن علىّ… عن نوح بن دراج عن یحیى عن الاعمش … انهم کانوا عند على بن ابیطالب علیه السلام … و اذا اقبل الحسین علیه السلام یقول: بأبى انت یا ابا ابن خیره الاماء. فقیل یا امیرالمؤمنین ما بالک؟ تقول هذا للحسن و هذا للحسین علیه السلام ؟ و من ابن خیره الاماء؟ فقال: ذاک الفقید الطرید الشرید م-ح-م-د بن الحسن بن على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفربن محمّدبن على بن الحسین هذا و وضع یده على رأس الحسین علیه السلام. [۸]

ابن عیاش در کتاب مقتضب مى گوید: شیخ ابوالحسین بن عبدالصمد بن على از نوح بن دراج و چند نفر دیگر نقل کرد که آن ها در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، وقتى امام حسین علیه السلام وارد شد حضرت به ایشان فرمودند: پدرم به قربان پدر فرزند بهترین کنیزها!

به آن حضرت گفته شد: یا امیرالمؤمنین علّت چیست که براى امام حسین علیه السلام این تعابیر را به کار مى برید؟ فرزند بهترین کنیزها کیست؟

حضرت على علیه السلام در جواب فرمودند: او گمشده اى است که از نزدیکان و خویشاوندان و وطن خود دور است، نام او م-ح-م-د فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین است؛ در این هنگام دست خود را بر سر مبارک امام حسین علیه السلام نهاده فرمودند: همین حسین علیه السلام .

خاندان مهدى علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در معرفى خاندان حضرت مهدى علیه السلام از تعابیر زیادى استفاده کرده اند و هر یک از آن ها به گوشه اى از واقعیّت دلالت دارند که در مجموع به همراه توصیفات دیگرى که از سایر ائمه علیه السّلام نقل شده است به طور کامل شخصیّت امام عصرعلیه السلام را به انسان ها مى شناسانند. به عنوان مثال در یک جا مى فرمایند: آن حضرت از قریش است. در مورد دیگر وى را از بنى هاشم معرفى مى کنند. در ضمن یکى دیگر از سخنانشان او را از عترت پیامبرصلى الله علیه و آله مى خوانند و… که هر کدام از این عبارات به بُعد خاصّى از شخصیت امام زمان علیه السلام دلالت دارند و در نتیجه این اختلاف در الفاظ و عبارات با یکدیگر منافاتى ندارند و همه آن ها اوصاف یک حقیقت نورانى را روشن مى کنند.

– عن الحسین بن على علیه السلام قال: جاء رجل الى امیرالمؤمنین علیه السلام فقال له: یا امیرالمؤمنین نبئّنا بمهدیکم هذا؟ فقال: اذا درج الدارجون و قلّ المؤمنون و ذهب المجلبون فهناک. فقال: یا امیرالمؤمنین علیک السلام ممّن الرجل؟ فقال علیه السلام : من بنى هاشم من ذروه طود العرب… [۹]

از حسین بن على علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: شخصى خدمت على علیه السلام آمد و به آن حضرت گفت: اى امیرمؤمنان براى ما از مهدى علیه السلام سخن بگو. على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: هنگامى که رفتنى ها بروند و اهل ایمان کم شوند و آشوبگران و جنگ طلبان نابود گردند، در چنین شرایطى او ظهور خواهد کرد. آنگاه همان شخص عرضه داشت یا امیرالمؤمنین! درود و سلام بر تو باد، حضرت مهدى علیه السلام از کدام طایفه است؟ حضرت فرمودند: او از بنى هاشم است که بهترین طایفه عرب و قُلّه شرف و جوانمردى به حساب مى آید.

– …عن ابن زریر الغافقى، سمع علیاًعلیه السلام یقول هو من عتره النبى صلى الله علیه و آله [۱۰]

نقل شده است که ابن زریر غافقى شنید که على بن ابیطالب علیه السلام مى فرمایند: مهدى علیه السلام از عترت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است.

– قال على بن ابى طالب علیه السلام : هو فتىً من قریش… [۱۱]

على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: او (حضرت مهدى علیه السلام ) از قبیله قریش… است.

نام مبارک مهدى علیه السلام

در مجموعه سخنان حضرت على علیه السلام با روش هاى مختلفى از نام مبارک امام زمان علیه السلام یاد مى شود. در یک مورد تصریح به نام آن حضرت غیر جایز دانسته شده است. در مورد دیگر از آن با اشاره سخن به میان مى آید و بالاخره در مورد دیگر به صراحت نام مخصوص بیان مى شود.

– …عن جابر بن یزید الجعفى قال: سمعت ابا جعفرعلیه السلام یقول: سأل عمر امیرالمؤمنین علیه السلام عن المهدىّ فقال: یا ابن ابى طالب اخبرنى عن المهدىّ ما اسمُهُ؟ قال علیه السلام : امّا اسمُهُ فلا، انّ حبیبى و خلیلى عَهِدَ اِلىَّ ان لا اُحدِّث باسمِهِ حتّى یبعثه اللَّه عزّوجلّ و هو ممّا استودع اللَّه عزّوجلّ رسوله فى علمه. [۱۲]

جابربن یزید جعفى مى گوید: از امام باقرعلیه السلام شنیدم که مى فرمود: روزى عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: اى پسر ابوطالب! نام مهدى چیست؟ آنرا براى من بیان کن.

على علیه السلام فرمود: اسم اورا نمى گویم، چون حبیب و خلیل من )رسول اکرم صلى الله علیه و آله ( با من عهد کرده است اسم او را براى کسى بیان نکنم تا اینکه خداوند وى را مبعوث و ظاهر گرداند و این از امورى است که خداوند عزّوجلّ علم آن را نزد پیامبرش امانت و ودیعه نهاده است.

– …عن على بن ابیطالب علیه السلام قال: المهدىُّ مولِدُهُ بالمدینه من اهل بیت النبىُّ اسمُهُ اسم نبىٍّ… [۱۳]

على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: مهدى در مدینه به دنیا مى آید. او از اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است. و هم اسم با یکى از پیامبران است…

در یکى از اشعار منسوب به حضرت على علیه السلام در این باره آمده است:

فثم یقوم القائم الحق منکم و بالحق یاتیکم و بالحق ّ یعمل

سمىُّ نبى ّ اللّه نفسى فدائه فلا تخذلوه یا بنىّ و عجّلوا [۱۴]

سپس آن قیام کننده بر حق، از میان شما قیام خواهد کرد. او حق را خواهد آورد و به آن عمل خواهد کرد.

جانم فداى او که همنام رسول خداصلى الله علیه و آله است. اى فرزندان من! به یارى او بشتابید، مبادا او را بى یار و یاور رها سازید.

– عن على علیه السلام قال: اسم المهدىُّ محمد [۱۵]

حضرت على علیه السلام فرمود: اسم حضرت مهدى علیه السلام محمد است.

سیماى مهدى علیه السلام

به خصوصیات جسمانى و ویژگی هاى بدنى حضرت مهدى علیه السلام در بخشى از روایات حضرت على علیه السلام اشاره مى شود. در یکى از این روایات بطور کلى این ویژگی  ها بیان شده تا آنجا که مى فرماید آن حضرت در خلقت خود شبیه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله است، اما در تعدادى دیگر از روایات به توصیف خصوصیات چهره واعضاء بدن امام زمان علیه السلام مى پردازد.

حضرت على علیه السلام در توصیف ویژگیهاى جسمى مهدى علیه السلام فرمودند:

– …فقال علیه السلام : رجلٌ اجلى الجبین، اقنى الأنف، ضخم البطن، اذیل الفخذین، ابلج الثنایا، بفخذه الیمنى شامه. [۱۶]

او مردى است که پیشانى اش گشاد و درخشان است، بینى او خوش تراش و شکمش نسبتا بزرگ و رانهایش عریض مى باشد. دندان هاى سفید و درخشان دارد، و در ران سمت راست او علامتى هست.

اوصاف مهدى علیه السلام

در دسته اى از روایات على بن ابیطالب علیه السلام به اوصاف و ویژگى هاى روحى و اخلاقى امام زمان علیه السلام پرداخته مى شود که از جمله آنهاست:

– …ثم رجع الى صفه المهدى علیه السلام فقال: اوسعکم کهفا و اکثرکم علما و اوصلکم رحما، اللهم فاجعل بیعته خروجا من الغمّه و اجمع به شمل الامه… [۱۷]

حضرت على علیه السلام در ادامه یکى از سخنانشان به تبیین صفات حضرت مهدى علیه السلام پرداخته، فرمودند: آستانه او در پناه دهى به بى پناهان از همه آستانه ها وسیع تر، و علم و دانش آن حضرت از همه زیادتر است و از همه مردم بیشتر به صله ارحام و پیوند با خویشاوندان توجه مى نماید. پروردگارا! بیعت او را پایان بخش همه اندوه ها قرار بده و تفرّق و پراکندگى امت اسلامى را به دست با کفایت آن حضرت به یگانگى مبدّل فرما…

– …عن اصبغ بن نباته قال: سمعت امیرالمؤمنین علیه السلام یقول: صاحب هذا الامر الشریدُ الطریدُ الفرید الوحید. [۱۸]

اصبغ بن نباته مى گوید: شنیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمود: صاحب الامر (مهدى علیه السلام) کسى است که در سرزمین هاى دور دست ساکن مى شود و از میان مردم کناره مى گیرد و به تنهایى زندگى مى کند.

غیبت امام زمان علیه السلام

یکى از پیشامدهاى بسیار مهم زندگى حضرت مهدى علیه السلام واقع شدن غیبت مى باشد که در دو مرحله انجام گرفته است. اولى بنام غیبت صغرى معروف است که از سال ۲۶۰هجرى یعنى از زمان شهادت امام عسکرى علیه السلام آغاز شد و تا سال ۳۲۹هجرى ادامه داشت و از این سال به بعد دوره غیبت کبرى آغاز مى شود که تاکنون نیز ادامه دارد. در رهنمودهاى امیرالمؤمنین علیه السلام به این موضوع و وقایعى که در این دوره پیش خواهد آمد نیز اشاره شده است. در ضمن روایتى که آن را حضرت عبد العظیم حسنى؛ با سلسله سند از على بن ابیطالب علیه السلام نقل مى کند چنین وارد شده است:

– …عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال: للقائم منّا غیبه امدها طویل کانّى بالشیعه یجولون جولان النّعم فى غیبته یطلبون المرعى فلا یجدونه، ألا فمن ثبت منهم على دینه و لم یقْسُ قلْبُهُ لطول امد غیبه امامه فهو معى فى درجتى یوم القیامه. [۱۹]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: براى قائم ما غیبتى هست که مدت آن طولانى خواهد شد. شیعیان را در این زمان مى بینم که همانند گلّه بى صاحبى که در دشت پراکنده شده باشند به دنبال چرا گاه و مرتع مى گردند ولى آن را پیدا نمى کنند ]به جستجوى آن حضرت مى پردازند ولى او را نمى یابند.[

آگاه باشید! در این دوره هر کسى از آنها )شیعیان( در دین و عقیده خود استوار و ثابت قدم بماند و قلبش به جهت طولانى شدن غیبت امامش قساوت پیدا نکند، او روز قیامت در نزد من و در جایگاهى که من هستم خواهد بود.

– … عن الاصبغ بن نباته عن امیرالمؤمنین علیه السلام انّه ذکر القائم علیه السلام فقال: أما لیَغیبَنَّ حتّى یقولَ الجاهلُ: ما للّه فى آلِ محمّدٍ حاجهٌ. [۲۰]

از اصبغ بن نباته نقل شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام روزى حضرت قائم علیه السلام را یاد کردند و فرمودند: آگاه باشید! او غیبتى (طولانى) خواهد داشت به گونه اى که نادانان (به مصالح الهى) بگویند: خداوند را در آل محمدصلى الله علیه و آله برنامه اى نیست.یعنى افراد نادان به جهت طولانى شدن دروه غیبت از ظهور آن حضرت مأیوس و ناامید خواهند شد

علت غیبت امام زمان علیه السلام

براى غیبت امام عصرعلیه السلام علت و حکمت هاى زیادى در مجموعه روایات اهلبیت علیه السّلام ذکر شده است. در روایات امیرالمؤمنین علیه السلام حداقل به سه علت اشاره شده است؛ یعنى شناخته شدن اهل هدایت از اهل گمراهى و ضلالت، و نداشتن بیعت ظاهرى هیچیک از سلاطین، و کوتاهى و ناسپاسى و ظلم مردم به عنوان فلسفه غیبت بیان گردیده است.

– اِنّ القائم منّا اذا قام لم یکن لاحد فى عنقه بیعه فلذلک تخفى ولادته و یغیب شخصه [۲۱]

همانا قائم از ما آنگاه که قیام کند بیعت کسى در گردن او نخواهد بود و به همین خاطر است که تولد او به صورت پنهانى واقع خواهد شد و وجود او از دید و نظر مردم غایب خواهد بود.

– …فقال على علیه السلام …اما واللّه لَأقتلنَّ انا و ابناى هذان و لیبعثنّ اللّه رجلا من ولدى فى آخر الزمان یطالب بدمائنا و لیغیبنّ عنهم تمییزا لاهل الضلاله حتى یقول الجاهل ما للّه فى آل محمد من حاجه. [۲۲]

امیر مؤمنان علیه السلام در حالی که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام حضور داشتند خطاب به مردم فرمودند: اى مردم! آگاه باشید، سوگند به خدا من و این دو فرزندم به قتل خواهیم رسید. آن گاه خداوند شخصى از فرزندان مرا در آخر الزمان ظاهر خواهد کرد تا خون ما را از ستم گران طلب کند. او از دیده مردم غایب خواهد بود تا اهل ظلالت و گمراهى از دیگران شناخته شوند و این غیبت به قدرى طولانى خواهد شد که مردمان نادان خواهند گفت: خداوند برنامه اى در آل محمدصلى الله علیه و آله ندارد.

– …ان امیرالمؤمنین علیه السلام قال عَلى منبر الکوفه…: واعلموا ان الارض لا تخلو من حجه للّه و لکن اللّه سیعمى خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم على انفسهم [۲۳]

… مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: روزى امیرالمؤمنین علیه السلام در بالاى منبر مسجد کوفه فرمودند: …اى مردم! بدانید زمین هرگز از حجت خدا (امام معصوم) خالى نخواهد ماند. اما خداوند متعال به زودى مردم را به خاطر ظلم و ستم و همین طور اسرافى که درحق خودشان انجام مى دهند از دیدن حجت الهى محروم خواهد کرد. [یعنى مردم به جهت اعمال خودشان در آینده از دیدن امام معصوم محروم خواهند شد.

فضیلت انتظار فرج

همان طور که پیش از این اشاره شد در دوره غیبت امام زمان علیه السلام مشکلات و پیشامدهاى سختى بوقوع مى پیوندد به گونه اى که اعتقادات بسیارى از مردم در نتیجه این امور متزلزل مى شود. جهت جلوگیرى از دچار شدن به این قبیل خطرات، هشدارهاى زیادى توأم با روشن گری هاى لازم در رهنمودهاى اهلبیت علیه السّلام داده شده است که به دو نمونه از آنچه در این زمینه در مجموعه روایات على بن ابیطالب علیه السلام وارد شده است اشاره مى گردد.

– عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّه علیه السلام قال: …قال على علیه السلام : …انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح اللَّه، فانّ احبَّ الاعمال الى اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج… و المنتظر لأمرنا کالمُتَشَحِّطِ بدمه فى سبیل اللَّه. [۲۴]

محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت از پدران بزرگوارش و آنها از على علیه السلام روایت کردند که على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: منتظر فرج [امام زمان علیه السلام] باشید و از عنایت و توجهات خداوند ناامید نشوید. همانا محبوب ترین کارها در نزد خداوند عزّوجلّ انتظار فرج [امام زمان علیه السلام ] است.

آنگاه در ادامه بیان فضیلت انتظار فرمودند:

کسى که منتظر امر ما (فرج امام زمان علیه السلام ) باشد، مانند رزمنده اى است که در راه خداوند به خون خود آغشته شده باشد (اجر و پاداش شهید را دارد).

– قال زیدبن صوحان العبدى: یا امیرالمؤمنین! أى الاعمال احبّ الى اللّه عزّوجلّ؟ قال علیه السلام : انتظار الفرج من اعظم الفرج. [۲۵]

زیدبن صوحان عبدى گفت: یا امیرالمؤمنین! کدامیک از اعمال در نزد پروردگار عالم محبوب تر است؟ حضرت فرمودند: انتظار فرج.

احوال مردم آخرالزمان

شاید بتوان گفت که بیشترین مطالب مربوط به معارف امام زمان علیه السلام که از زبان حضرت على علیه السلام نقل شده است به تبیین اوضاع آخرالزمان و وقایعى که در آن دوره پیش مى آید اختصاص دارد. آن حضرت ضمن تشریح آن پیشامدها چگونگى مقابله با آن ها را نیز بیان مى نمایند.

این حوادث شامل مسایل فرهنگى و اجتماعى و اخلاقى و تربیتى و طبیعى مى گردد. از آنجا که کم و بیش خیلى از این ویژگى ها در دوره ما حداقل در بعضى از عرصه ها به چشم مى خورد، جهت آشنایى بیشتر و چاره اندیشى مناسب تر به مواردى از آن ها اشاره مى شود. بدان امید که موجب تنبه و بیدارى مان شده و از طریق آشنا شدن با این امور پیشاپیش تدابیرى را اتخاذ کنیم که از عوارض منفى آن ها خود و جامعه مان را در امان نگه داریم.

– یأتى على النّاس زمان لا یُقَرَّبُ فیه الّا الماحِلُ و لا یُظَرَّفُ فیه الّا الفاجِرُ، وَ لا یُضَعَّفُ فیهِ اِلّا الْمُنْصِفُ، یَعُدّونَ الصَّدَقَه فیه غُرْما، و صِلهَ الرَّحِمَ مَنّاً، و العبادَهَ اسْتِطالَهً على النّاسِ! فَعِنْدَ ذلِکَ یکونُ السُّلْطانُ بمشوَرَهِ الاِماءِ و اماره الصبیانِ و تدبیر الخِصیان. [۲۶]

روزى خواهد آمد که در آن سخن چین ها مقرّب خواهند شد و افراد بدکار، زیرک خوانده مى شوند، افراد با انصاف را ناتوان به حساب مى آورند، صدقه و انفاقِ در راه خدا را غرامت پندارند، و صله رحم و آمد و شد با خویشاوندان را با منّت انجام مى دهند، و بندگى و اطاعت خدا را وسیله فخر فروشى براى مردم قرار مى دهند. در چنین زمانى حکومت با مشورت زنان و امارت کودکان و تدبیر خواجه گان انجام مى گیرد.

– روى اصبغ بن نباته عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال: سمعته یقول: یظهر فى آخرالزمان و اقتراب الساعه و هو شرّ الازمنه نسوه کاشفات عاریات متبرجات، من الدین خارجات، و الى الفتن مائلات، و الى الشهواتِ و اللّذّاتِ مسرعات، للمحرماتِ مستحِلّات، و فى جهنم خالدات. [۲۷]

اصبغ بن نباته مى گوید: شنیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: در آخر الزمان که بدترین زمان هاست در موقعى که روز قیامت نزدیک شود زنانى ظاهر مى شوند بدون حجاب، در حالى که زینت هاى آن ها پیداست در انظار عمومى رفت و آمد مى کنند، آن ها از دین خارج مى گردند (به احکام دینى پایبند نمى باشند) و به امور فتنه انگیز وارد مى شوند و به سوى شهوات و لذت جویى ها روى مى آورند، حرام هاى خدا را حلال مى شمارند. این گونه از زنان در جهنم خواهند ماند.

– و فقهاؤهم یفتون بما یشتهونَ، و قُضاتُهُم یقولونَ مالا یَعْلمونَ و اکثُرهمْ بالزورِ یشهدونَ! من کان عنده دراهم کان موقّراً مرفُوعاً و من یعلمون انه مقلّ فهو عندهُم موضُوع [۲۸]

فقیهان آخرالزمان طبق آنچه که دلشان بخواهد فتوا مى دهند، و قاضى هایشان به چیزى که نمى دانند حکم مى کنند و بیشتر آن ها به دروغ شهادت مى دهند. کسى که پول دارد در نزد آن ها عزیز و محترم است، ولى شخصى که بى پول باشد در پیش آن ها زبون و حقیر است.

عن النزال بن سبره قال خطبنا علىّ بن ابیطالب علیه السلام فحمد اللّه و اثنى علیه، ثم قال: سلونى ایها الناس قبل ان تفقدونى ثلاثاً فقام الیه صعصعه بن صوحان، فقال: یا امیرالمؤمنین! متى یخرج الدجّال؟…فقال علیه السلام احفظ! فان علامه ذلک اذا امات الناس الصلاه، واضاعوا الامانه و استحلّوا الکذب، و اکلوا الربا، و اخذوا الرّشا، و شیّدوا البنیان و باعوا الدین بالدنیا و استعملوا السفهاء و شاوروا النساء، و قطعوا الارحام، و اتّبعوا الاهواء و استخفّوا بالدماء و کان الحلم ضعفاً، و الظلم فخراً… [۲۹]

نزال بن سمره مى گوید: على بن ابیطالب علیه السلام براى ما خطبه اى خواند و خداوند را حمد گفته و ستایش کرد، سپس فرمود: قبل از آنکه من از میان شما بروم از من سؤال کنید (این جمله را سه مرتبه تکرار کرد) در این موقع صعصعه بن صوحان از جاى خود بلند شد و گفت: یا امیرالمؤمنین! دجال در چه زمانى خروج مى کند؟

…حضرت فرمود: آنچه را مى گویم به خاطر بسپار! دجال وقتى ظهور خواهد کرد که مردم نماز را ترک کنند و امانت را ضایع سازند و دروغ گفتن را مباح شمارند و رباخوارى کنند و رشوه بگیرند و ساختمان ها را محکم سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به کار بگمارند و با زنان مشورت نمایند (در آن مواردى که خارج از عهده آنهاست) و صله ارحام را قطع کنند و از هوى و هوس ها پیروى کنند و خون یکدیگر را ناچیز بشمارند. حلم و بردبارى را نشانه و علامت ضعف و ناتوانى بدانند و ستم را افتخار به حساب آورند…

– عن على علیه السلام قال: یأتى على الناسِ زمان همّتُهم بطونهم، و شرفُهُم متاعهم و قبلتهم نساؤهم و دینهم دراهمهم و دنانیرهم، اولئک شرار الخلق، لا خلاق لهم عنداللّه. [۳۰]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: براى مردم زمانى خواهد آمد که در آن زمان همّت و هدف آن ها شکمشان خواهد بود. شرف و اعتبارشان به کالا و اموالشان بستگى دارد. قبله آن ها زنانشان و دینشان درهم و دینارشان (پولشان) است. آن ها بدترین مردمند که در نزد خداوند بهره و سهمى براى آن ها نیست.

– عن على علیه السلام قال: یاتى على الناس زمان لا یتبع فیه العالم و لا یستحیى فیه من الحلیم و لا یوقّر فیه الکبیر و لا یُرحَمُ فیه الصغیر یقتل بعضهم بعضاً… [۳۱]

على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: براى مردم زمانى مى آید که در آن زمان از عالم پیروى نمى شود و از افراد صبور و با حلم حیا نمى کنند (او هر اندازه در مقابل بدى مردم حلم نشان مى دهد آن ها حیا نمى کنند) در آن دوره بزرگ را گرامى نمى دارند و به کوچک رحم نمى کنند. بعضى از مردم بعض دیگر را به قتل مى رسانند… (مردم همدیگر را بدون دلیل مى کشند)

– عن عاصم بن ضمره عن على علیه السلام انه قال: لتملانّ الارض ظلما و جوراً حتى لا یَقُولَ اَحَد اللّه الاّ مستخفیاً، ثم یاتى اللّه بقومٍ صالحین یملَؤُونها قِسطاً و عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً و جوراً. [۳۲]

عاصم بن ضمره از حضرت على علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: [در آخر الزمان] زمین پر از ظلم و ستم خواهد شد به گونه اى که حتى یک نفر لفظ اللّه را بر زبان جارى نخواهد کرد مگر در نهان، بعد از این دوره است که خداوند مردم صالحى را خواهد آورد که زمین را پر از عدل و داد کنند همان گونه که پیش از آن پر از ظلم و ستم شده است.

– ان بین یدى القائم علیه السلام سنین خدّاعه یُکَذَّبُ فیها الصادق و یصدّق فیها الکاذِبُ و یُقَرّبُ فیها الماحِلُ و ینطق فیها الرُّویَبْضَهُ قلت و ما الرُّویَبْضَهُ و ما الماحِلُ؟ قال: او ما تقرؤون القرآن قوله و هو شدیدُ المِحال قال: یُریدُ المکر، فقلتُ و ما الماحِلُ؟ قال: یرید المکّارَ. [۳۳]

حضرت على علیه السلام مى فرمایند: قبل از قیام قائم سال هاى پر خدعه و نیرنگى در پیش است، در این سال ها راستگویان دروغگو شمرده مى شوند در عوض دروغگویان راستگو شناخته مى شوند، در این سال ماحل تقرب پیدا مى کند و رویبضه در سخن گفتن پیشقدم مى گردد.

راوى مى گوید: عرض کردم ماحل و رویبضه به چه کسانى گفته مى شود؟ حضرت فرمودند: مگر در قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید: و هو شدید المحال قال علیه السلام : یرید المکر فرمودند: منظور از ماحل آدم مکارى است که به وسیله مکر زیاد مردم را به خود متوجه مى کند.

تذکر: در این روایت رویبضه معنى نشده است در جاى دیگر به مناسبتى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند:

رویبضه الرجلُ التّافِهُ ینطقُ فى امر العامّهِ

یعنى مرد حقیر و بى شخصیتى که علیرغم عدم شایستگى، در امور عامّه مردم دخالت مى کند و به جاى آن ها اظهار نظر مى نماید.

نشانه هاى ظهور مهدى علیه السلام

در روایات، براى ظهور امام زمان علیه السلام نه تنها وقت خاصى تعیین نشده بلکه از تعیین کردن وقت براى آن منع شده است. ولى در عین حال براى آن علائم و نشانه هایى ذکر شده که مردم مى توانند از طریق آن علامت ها، نزدیکى وقت ظهور را تشخیص دهند. این نشانه ها به چند قسم تقسیم مى شوند: علائم حتمى و غیر حتمى، علائم سال ظهور و علائم سالهاى دورتر، علائم اجتماعى و اخلاقى و طبیعى و… از میان مجموعه روایاتى که از حضرت على علیه السلام در این باره نقل شده است به ذکر دو مورد اکتفا مى شود:

– …عن ابى رومان، عن على علیه السلام قال: اِذا نادى منادٍ من السماء، ان الحقّ فى آل محمّدٍ فعند ذلک یظهر المهدىُّ على أَفواهِ النّاس، و یشربون ذکره فلا یکون لهم ذکرٌ غیرُهُ. [۳۴]

ابى رومان از على بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: وقتى که منادى از آسمان ندا دهد که به تحقیق حق با آل محمدصلى الله علیه و آله است. در این ایام نام حضرت مهدى علیه السلام بر سر زبان ها مى افتد و جهان مالامال از نام آن حضرت مى شود به گونه اى که از غیر او ذکرى به میان نمى آید.

– عن الصادق علیه السلام عن آبائه علیهم السّلام ان علیّاعلیه السلام قال: اذا وَقَعَت النارُ فى حجازکم و جرى الماء فى نجفکم فَتَوَقَّعوا ظُهورَ قائِمکُمْ.(( اثباه الهداه، ج ۳ص )) .۵۷۸

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش علیه السّلام و آنها از على بن ابیطالب علیه السلام روایت مى کنند که آن حضرت فرمودند: آنگاه که آتش در حجاز شعله ور شود و سیل در نجف جارى گردد منتظر ظهور قائم علیه السلام باشید.

یاران مهدى علیه السلام

درباره اوصاف یاران امام زمان علیه السلام و تعداد آنها و شهرهایشان و رابطه آنان با امام علیه السلام و چگونگى بیعت و تبعیّت شان از آن حضرت، روایات زیادى وارد شده است. در این زمینه از على بن ابیطالب علیه السلام چنین آمده است:

– عن حکیم بن سعد عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال: اصحاب المهدىّ شبابٌ لاکهول فیهم الّا مثل کحل العین و الملح فى الزاد و اقل الزاد الملح. [۳۵]

حکیم بن سعد از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت مى کند که آن حضرت فرمودند: یاران مهدى علیه السلام همه جوان هستند، در میان آنها پیرمرد یافت نمى شود مگر به اندازه سرمه در چشم و نمک در طعام، و همان طور که بر همگان معلوم است کمترین قسمت غذا را نمک تشکیل مى دهد.

– قال امیرالمؤمنین علیه السلام : …ثم اذا قام تجتمع الیه اصحابه على عدّه اهل بدر و اصحاب طالوت و هم ثلثمأه و ثلاثه عشر رجلا، کلّهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحدید لو انّهم همّوا بازاله الجبال الرّواسى لازالوها عن مواضعها فهم الذین وحّدوا اللّه به حق توحیده، لهم باللیل اصوات کاصوات الثواکل خوفا من خشیه اللّه تعالى، قوّام اللیل، صوّام النهار، و کانّما ربّاهم أبٌ واحدهٌ قلوبهم مجتمعه بالمحبه و النصیحه… [۳۶]

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: …چون قیام کند جمع مى شوند به سوى او یارانش که به شماره اصحاب بدر و اصحاب طالوتند و ایشان سیصد و سیزده نفرند. همه آنها شیرانى هستند که از کمینگاه هاى خود بیرون آیند مانند پاره هاى آهن، اگر ایشان اراده کنند که کوه هاى سخت را از جا بِکَنند هر آینه آنها را از جاهاى خود مى کَنند. پس ایشانند کسانى که خدا را به وسیله مهدى بیگانگى پرستش مى کنند. براى ایشان در شبها، صداهایى مانند صداهاى زنهاى جوان مرده از ترس خدا است نماز گذارندگانند در شبها و روزه دارانند در روز، گویا یک پدر و یک مادر آنها را تربیت کرده اند. دلهاشان در دوستى کردن به همدیگر و پند دادن به یکدیگر با هم جمع و یکى است

حکومت مهدى علیه السلام

به اعتقاد شیعه، امام زمان علیه السلام از طریق تشکیل یک حکومت جهانى بر اساس تعالیم عالیه اسلام تمام نارسایى ها را از سرتاسر عالم برطرف خواهد کرد و عدل و داد را در روى زمین مستقر خواهد ساخت. در سخنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و هر یک از ائمه اطهارعلیه السّلام درباره ویژگى هاى حکومت حضرت مهدى علیه السلام و کارهایى که در آن دوره انجام خواهد یافت مطالب زیادى به چشم مى خورد که مجموعه آنها تصویر بسیار روشنى از یک حکومت اسلامى کامل را نشان مى دهند. در اینجا به عنوان نمونه به بعضى از روایاتى که در این زمینه از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است اشاره مى گردد:

– حدثنا عبداللّه بن مروان، …عن علىٍ علیه السلام قال: یلى المهدىُّ امرَ النّاسِ ثلاثین سنه او اربعین سنه… [۳۷]

عبداللّه بن مروان روایت کرده است که على بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: حضرت مهدى علیه السلام سى یا چهل سال زمام امور مردم را در دست خواهند داشت.

– یعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهُدى على الهوى و یَعْطِفُ الرأىَ على القرآنِ اذا عطفوا القرآنَ على الرّأىِ … فَیُریکُمْ کیف عدلُ السیرهِ، و یُحیىِ مَیِّتَ الکتابِ و السّنهِ… [۳۸]

[امام زمان علیه السلام وقتى که ظهور کند] هواهاى نفسانى را به هدایت و رستگارى برمى گرداند در آن روزگارى که مردم هدایت الهى را به متابعت هواهاى نفسانى درآورده باشند. آراء و اندیشه هاى مردم را تابع قرآن مى کند در آن روزگارى که آن ها قرآن را تابع آراء و اندیشه هاى خود کرده اند… او به شما نشان خواهد داد که عدالت در کشوردارى چگونه است. هم چنین او تعالیم فراموش شده قرآن و سنّت را زنده خواهد ساخت…

– قال امیرالمؤمنین علیه السلام : …فلا یترک عبداً مسلما الّا اشتراه واعتقه، و لا غارماً الّا قضى دینه، ولا مظلمهً لِاَحَدٍ من النّاس الّا ردّها، و لا یُقْتَلُ منهم عبدٌ الّا ادّى ثمنه… و لایُقتَلُ قتیلٌ الا قضى عنه دینهُ، و اَلْحَقَ عیالَهُ فى العطاء حتى یملأ الارض قسطا و عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً و جوراً و عدواناً… [۳۹]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: …حضرت مهدى علیه السلام برده مسلمان را نخواهد واگذاشت مگر اینکه آن را خریده و آزاد خواهد ساخت و بدهکارى نخواهد ماند مگر آنکه بدهى او را پرداخت خواهد نمود. مظلمه و حقى به گردن و ذمه هر کس که باشد آن را به صاحب حق بازخواهد گرداند. کسى کشته نمى شود مگر اینکه دیه آن را خواهد پرداخت. هیچ کسى کشته نخواهد شد مگر اینکه بدهى هاى او را آن حضرت پرداخت خواهد نمود و خانواده اش را همانند سایر افراد جامعه اداره خواهد کرد تا زمین را از عدل و داد پر کند به همان صورتى که پیش از آن از ظلم و بیداد پر شده باشد…

– قال على علیه السلام : …لو قد قام قائمنا لَذَهبَتِ الشحناء من قلوب العباد و اصطلحتْ السباع و البهائم حتى تمشى المرأه بین العراق الى الشام… على رأسها زینتها لا یهیجُها سبعٌ و لا تخافه… [۴۰]

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: …آنگاه که قائم ما اهلبیت علیه السلام قیام کند کینه ها از دل ها بیرون خواهد رفت حتى حیوانات درنده و وحشى نیز با هم سازگار خواهند شد و به یکدیگر ضرر نخواهند رساند، در آن روزگار به اندازه اى امنیّت زیاد خواهد بود که یک زن در حالى که همه زینت و زیور آلاتش همراه اوست از عراق تا شام را بدون ترس و دلهره به تنهایى خواهد پیمود.

حضرت مهدى علیه السلام در قرآن

در آیات قرآن کریم به صراحت نامى از امام زمان علیه السلام به میان نیامده است، ولى از آنجا که ائمه اطهارعلیه السّلام مفسران حقیقى قرآنند در تفسیر بسیارى از آیات، آنها را به مسأله مهدویّت و معارف امام زمان علیه السلام تطبیق و تفسیر نموده اند. از جمله آیاتى که آنها را حضرت على علیه السلام مربوط به امام زمان علیه السلام دانسته اند این دو آیه است:

– عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال: النُورُ القرآن، و النور اسمٌ من اسماء اللّه تعالى… قال اللّه تعالى فى سوره النور: اللّه نور السماواتِ و الارضِ مَثَلُ نورهِ کمشکاهٍ فیها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه کانها کوکب درّىٌ… [۴۱]

فالمشکاهُ رسول اللّه صلى الله علیه و آله و المصباحُ الوصىُّ، و الاوصیاءُ علیهمُ السلامُ و الزجاجهُ فاطمهُ، و الشجره المبارکه رسول اللّه صلى الله علیه و آله و الکوکب الدُّرى القائم المنتظر الذى یملأ الارضَ عدلاً. [۴۲]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نور همان قرآن است. و نور اسمى از اسم هاى خداوند تبارک و تعالى نیز هست. خداوند عزّوجلّ در سوره نور مى فرمایند: خدا نور آسمان ها و زمین است، نور او همانند مشکاتى است که درآن چراغى باشد و آن چراغ در میان شیشه اى که تلألؤ آن همچون ستاره اى است درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون…

آن گاه فرمودند: مشکات رسول خداصلى الله علیه و آله است و مصباح وصى و اوصیاء هستند، منظور از زجاجه حضرت فاطمه زهراعلیه السّلام است، و مراد از کوکب دُرّى حضرت قائم المنتظرعلیه السلام است. کسى که زمین را پر از عدل و داد مى کند.

– [قال] امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام : المستضعفون فى الارض، المذکورون فى الکتاب [۴۳] الذین یجعلهم اللّه ائمّه، نحن اهل البیت؛ یبعث اللّه مهدیّهم فیعزّهم و یذلّ عدوّهم. [۴۴]

حضرت على علیه السلام مى فرمایند: مستضعفان در زمین که در قرآن یاد شده اند و خداوند وعده داده است آنها را پیشوایان مردم قرار دهد، ما اهل بیت هستیم و خداوند، مهدى ما اهل بیت علیه السّلام را [در آخر الزمان] بر مى انگیزاند تا آنها را عزیز و دشمنانشان را خوار و ذلیل کند.

 

پى نوشت ها:

[۱] خصال، ج ۲ص ۵۴۱ح .۱۵

[۲] در مورد معناى حفظ حدیث نظرات زیادى ابراز شده است که از جمله آنهاست:

– به ذهن سپردن.

– محافظت و نگهبانى از احادیث تا از بین نروند خواه از طریق به ذهن سپردن یا نوشتن یا نقل کردن براى دیگران با هر وسیله ممکن…؛ به یکى از وجوه شش گانه که علماى حدیث مى گویند یعنى شنیدن از استاد، خواندن بر استاد، شنیدن از دیگرى در حال خواندن آن بر استاد، با اجازه استاد آن را نقل کردن، و… (اربعین شیخ بهایى، ص ۶۵و ۶۶)

[۳] کمال الدین، ج ۱ص ۳۰۲ح .۱۱

[۴] نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۱۳۹ص .۱۱۵۸

[۵] معانى الاخبار، ج ۱ص ۱۳۸باب ۲۸ح ۹ط دار الکتب الاسلامیه؛ بحارالانوار، ج ۳۵ص .۴۵

[۶] ملاحم ابن طاووس، ص ۱۷۵ح ۲۰۳ کنزالعمال، ج ۱۴ص ۵۹۱ح .۳۹۶۷۵

[۷] کمال الدین، ج ۱ص ۳۰۴ اثباهالهداه، ج ۶ص ۳۹۵

[۸] بحارالانوار، ج ۵۱ص ۱۱۰و ۱۱۱

[۹] بحارالانوار، ج ۵۱ص ۱۱۵

[۱۰] فتن ابن حماد، ۲۶۴ح ۱۰۴۳ط دار الکتب العلمیه،؛ ملاحم ابن طاووس، ص ۳۲۰ح ۴۵۹ط مؤسسه صاحب الامرعلیه السلام .

[۱۱] ملاحم ابن طاووس، ص ۱۵۵ح ۱۹۳

[۱۲] کمال الدین، ج ۲باب ۵۶ص ۶۴۸

[۱۳] عقدالدرر، ص ۶۴ عرف السیوطى، الحاوى، ج ۲ص ۷۳

[۱۴] بحارالانوار، ج ۵۱ص ۱۳۲

[۱۵] برهان المتقى، ص ۱۰۱ح .۸

[۱۶] منتخب الاثر، ص ۱۵۱ح ۳۰

[۱۷] غیبه نعمانى، ص ۲۱۲ – ۲۱۴، بحار الانوار، ج ۵۱ص ۱۱۵

[۱۸] کمال الدین، ج ۱ص ۳۰۳ اثباه الهداه، ج ۳ص ۵۷۱

[۱۹] کمال الدین، ج ۱ص ۳۰۳ح ۱۴

[۲۰] کمال الدین، ج ۱ص ۳۰۲ح  .۹

[۲۱] بحار الانوار، ج ۵۱ص ۱۰۹و ۱۱۰ح ۱

[۲۲] غیبت نعمانى، ص ۱۴۰و ۱۴۱

[۲۳] بحار الانوار، ج ۵۱ص ۱۱۲و ۱۱۳ح ۸

[۲۴] الخصال، ج ۲ص ۷۴۰حدیث اربعمأه، ط انتشارات علمیه اسلامیه.

[۲۵] بحار الانوار، ج ۵۲ص ۱۲۲

[۲۶] نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۹۸ص ۱۱۳۲

[۲۷] منتخب الاثر، ص ۴۲۶ح ۴ط مکتبه الصدر.

[۲۸] بشارهالاسلام، ص ۸۰ط دار الکتب الاسلامى؛ الزام الناصب، ص ۱۸۵ط مؤسسه مطبوعاتى حق بین، با کمى اختلاف، به نقل از روزگار رهایى.

[۲۹] بحارالانوار، ج ۵۲ص ۱۹۲و ۱۹۳

[۳۰] کنزالعمال، ج ۱۱ص ۱۹۲ح ۳۱۱۸۶

[۳۱] کنزالعمال، ج ۱۱ص ۱۹۲ ح ۳۱۱۸۷

[۳۲] بحارالانوار، ج ۵۱ص ۱۱۷ منتخب الاثر، ص ۴۸۴

[۳۳] غیبت نعمانى، ص ۲۷۸

[۳۴] منتخب الاثر، ص ۱۶۳و ۴۴۳ ملاحم ابن طاووس، ص ۱۲۹ح .۱۳۶

[۳۵] بحارالانوار، ج ۵۲ص ۳۳۳ح ۶۳

[۳۶] نوائب الدّهور فى علائم الظهور، ج ۲ص ۱۱۴ط کتابخانه صدوق.

[۳۷] کنزالعمال، ج ۱۴ص ۵۹۱ح ۳۹۶۴۶ منتخب الاثر، ص ۴۸۷

[۳۸] نهج البلاغه فیض الاسلام، خ ۱۳۸ص ۴۲۴و ۴۲۵

[۳۹] بحارالانوار، ج ۵۲ص ۲۲۴و ۲۲۵

[۴۰] بشاره الاسلام ص ۲۳۶

[۴۱] سوره نور، آیه ۳۵

[۴۲] معجم احادیث المهدى علیه السلام ، ج ۵ص ۲۷۴ح ۱۶۹۹

[۴۳] اشاره به آیه و نرید انّ نمنّ على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین؛ و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین مستضعف واقع شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم. سوره قصص، آیه ۵

[۴۴] منتخب الانوار المضیئه، سید بهاء الدین على النیلى النجفى، ص ۳۰

* گرد آورى و تدوین: سید صادق سید نژاد پانزده شعبان ۱۴۲۱ ، پاییز ۱۳۷۹

الشیعه


فرم در حال بارگذاری ...

آرام جان ها

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1397

 


فرم در حال بارگذاری ...

نقش معاشران و دوستان در اخلاق انسان

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1397

 

 

دوستان نقش عمیقی در خلق و خوی انسان دارند. به قول شاعر پسر نوح با بدان بنشست که خاندان نبوتش گم شد.  

حسرت بزرگ اهل دوزخ در قیامت این است که چرا فلان جاهل را به دوستی برگزیده اند تا از یاد خدا بازشان دارد:

یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ اتَّخِذْ فُلاناً خَلیلًا لَقَدْ اضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ...ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد آوری (حق) گمراه ساخت…آیه 28 سوره فرقان

پیامبر خدا(ص) فرموده:  

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تا آنجا به این مسأله اهمّیّت داده شده که می فرماید:

«الْمَرءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ وَقَرینِهِ انسان بر همان دینی است که دوست و رفیقش از آن پیروی می کند» اصول کافی، جلد 2، ص 375

امام علیّ بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:

«مُجالَسَهُ الْاخْیارِ تَلْحَقُ الْاشْرارَ بِالْاخْیارِ وَمُجالَسَهُ الْابْرارِ لِلْفُجَّارِ تَلْحَقُ الْابْرارَ بِالْفُجَّارِ؛ همنشینی با خوبان، بدان را به خوبان ملحق می کند؛ و همنشینی نیکان با بدان، نیکان را به بدان ملحق می سازد» کتاب صفات الشّیعه صدوق (طبق نقل بحار، ج 71، ص 197).

در حدیثی دیگر از ایشان آمده است:

«عَمارَهُ الْقُلُوبِ فی مُعاشَرَهِ ذَوِی الْعُقُولِ؛ آبادی دلها در معاشرت با صاحبان عقل و خرد است» غرر الحکم

حکایت سعدی در این باره شنیدنی است:

گِلی خوشبوی در حمام روزی

 رسید از دست محبوبی به دستم

 بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دل آویز تو مستم

 بگفتا من گِلی ناچیز بودم

و لیکن مدّتی با گُل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

 وگرنه من همان خاکم که هستم

 

موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت


فرم در حال بارگذاری ...

مردی که ظهر عاشورا امام حسین (ع) را تنها گذاشت

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1397

 

مطالعه سرگذشت جاماندگان بزرگ کربلا نشان می دهد بسیاری از آنها حرکت امام حسین علیه السلام را با نگاه خودشان سنجیدند. برخی امام را از رفتن به کربلا بر حذر داشتند. برخی تلاش کردند برای ایشان از حاکمان ستم پیشه امان نامه بگیرند. دیگران راهکاری برای گریز از جنگ، پیش پای امام حسین علیه السلام گذاشتند. برخی نیز نصیحت گونه، بی وفایی کوفیان را به امام یاد آوری نمودند. گویا حجت خدا نمی داند آنچه را ایشان می دانند. یا در کار خود وامانده است و نیاز به هدایت ایشان دارد.

اما یاران امام حسین علیه السلام در کربلا چنین نبودند. آنها به مرتبه ای از بلوغ عقل و عشق رسیده بودند که سراسر وجودشان در اطاعت ولی الله بود. خواست و اراده شان در اراده امام فانی

شده بود. در زیارت اربعین به امام حسین علیه السلام عرضه می داریم: 

«قَلْبِی‏ لِقَلْبِكُمْ‏ سِلْمٌ‏ وَ أَمْرِی لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی‏ لَكُمْ‏ مُعَدَّةٌ» قلب من تسلیم قلب شماست و کار من تابع فرمان شماست و یاری من برای شما آماده است. یعنی تبعیت و تسلیم دل، مقدمه نصرت و یاری امام است. افرادی که دلهایشان تسلیم نبود در نقطه ای از مسیر، راه خودشان را از امام حسین علیه السلام جدا نمودند. برخی در مدینه جا ماندند. برخی دیگر در میانه راه کربلا و عده ای در شب عاشورا بازگشتند. و کسی هم بود که تا ظهر عاشورا در رکاب امام حسین علیه السلام جنگید اما شهادت در راه امام را تاب نیاورد و از صحنه گریخت. 

 

ضحاک بن عبدالله مشرقی

ضحاک در میانه راه کربلا با امام ملاقات نمود و پس از گفتگوی کوتاهی با کاروان حسینی همراه شد. روز عاشورا شجاعانه در رکاب امام  جنگید؛ تا آنجا که امام علیه السلام در حق او دعافرمودند:

 «سست نگردی، دستت بریده مباد. خداوند از اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله ، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.»[1].

نماز ظهر را هم با امام به جای آورد. اما هنگامی که پیکر یاران امام حسین علیه السلام را بر زمین دید. خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟

 آقا جان من  فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم. قرارمان این بود فقط تا آنجا بجنگم که یاوری برایتان باقی مانده باشد و بتوانم از شما دفاع کنم. اینک یاوری برای شما نمانده و جنگیدن من برای شما سودی ندارد» [2]

حضرت فرمود: «آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟

ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم»

ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. 

پیام نرم افزار باد صبا


فرم در حال بارگذاری ...

بازنده امتحانهای دشوار

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1397

از یاران و شیعیان علی علیه السلام بود. همواره یاریگر امام خود بود مگر در جنگ جمل که دچار تردید شد پس از علی در سخت‌ترین شرایط در حلقه‌ی اول یاران امام حسن علیه السلام بود مگر در جریان صلح که دچار تردید شد، بر امام علیه السلام اعتراض آورد. سپس امام حسین علیه السلام را پیشوای خود خواند و از او پیروی نمود مگر در کربلا که تردید کرد و از قافله جاماند. سپس توبه کرد اما قافله رفته بود.

 

 

موسسه اهل بیت علیهم السلام


فرم در حال بارگذاری ...

آثار نماز

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1397

 

پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله:

 اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ فی‌ها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِىَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّى حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدىً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِى الرِّزقِ.

 

نماز، از آیین‏هاى دین است و رضاى پروردگار، در آن است؛ و آن راه پیامبران است.

براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزى است.

 


فرم در حال بارگذاری ...

بویِ سيبِ حرم از سمتِ سحر می‌آيد

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1397

 

سروده «حسن لطفی» :

بویِ سيبِ حرم از سمتِ سحر می‌آيد
قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر می‌آيد

روز و شب كارِ شما گريه شده می‌دانم
باز از دامنتان بویِ جگر می‌آيد

كاشكی قدر بدانيم جوانی‌ها را
زود بر شاخه در اين فصل ثمر می‌آيد

تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
مادرت دست شكسته به كمر می‌آيد

روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است
هركه در سايه‌ی اين بيرق اگر می‌آيد

میرسد جمعه‌ای و پيشِ تو دَم می‌گيريم
عاقبت غُربتِ اين جمع به سر می‌آيد

تا كه آبی بزند بر لبِ لب تشنه‌ی ما
مادرِ سينه زنان زود زِ در می‌آيد

كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود
رنگِ مشكی به كفن هم چقدر می‌آيد

علت اول دیوانگی ماست حسین
باز از مستیِ ديوانه خبر می‌آيد

 


فرم در حال بارگذاری ...

آفرینش

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1397

 

امام على علیه السلام:

وَ لَو ضَرَبتَ فى مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَى ءٍ و َغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَىٍّ وَ مَا الجَلیلُ وَ اللَّطیفُ وَ الثَّقیلُ و َالخَفیفُ و َالقَوىُّ وَ الضَّعیفُ فى خَلقِهِ إِلاّ سَواءً.

 

اگر راههاى اندیشه ات را در نوردى تا به پایانه هاى آن رسى، هیچ دلیلى تو را جز به این رهنمون نشود

که آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما است و این به سبب دقت و ظرافتى است که جداسازى هر

چیزى از چیز دیگر و پیچیدگى و تنوعى است که در هر موجود زنده اى به کار رفته است موجودات بزرگ و

کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگى در آفرینش براى خداوند یکسانند.


فرم در حال بارگذاری ...

مقام موذن از شهید و عالم بالا‌تر است

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1397

 

 

 

روزی سه بار موذن، اذان را سر می‌دهد، اما به دلیل تکرار این کار، توجهمان نسبت به آن کم شده است. در گذشته بسیاری از کاسبان مقابل مغازه شان و برخی حتی در منزل خود، نوای اذان سر می‌دادند و این کار به سنتی در میان مسلمانان تبدیل شده بود. متاسفانه گفتن اذان این روز‌ها بسیار کمرنگ شده است؛ این در حالی است که در روایات اذان و موذن جایگاه بسیار بالایی دارند.

 حجت الاسلام و المسلمین احسان بی آزار تهرانی، کارشناس مذهبی :

 

بی آزار تهرانی در خصوص اهمیت اذان و اقامه و استجابت دعا در زمان اذان و اقامه گفت: موضوع اذان و اقامه آنقدر اهمیت دارد که انسان‌ها را پیوند به ملکوت می‌دهد. به این معنا که خداوند به واسطه نماز ملائکه را متوجه انسان‌ها می‌کند. ما در هنگام خواندن نماز، به هیچ وجه و در هیچ شرایطی اجازه شکستن نماز را نداریم، مگر اینکه قبل از رکوع یادمان بیفتد که اذان و اقامه را پیش از نماز قرائت نکردیم. این موضوع نشان از اهمیت اذان دارد.

وی افزود: در بیان اهمیت اذان، همین بس که اصل شعائر اسلام است. پیامبر اکرم (ص) که خاتم انبیاء است، زمانی که زمان اذان فرا می‌رسید، خطاب به بلال حبشی فرمودند، بلال اذان بگو که راحتی وجودمان را فرا بگیرد. این سخن رسول اکرم (ص) گویای آن است که اذان نه تنها بیان شعائر اسلام است بلکه نخستین تاثیر آن در هنگام خواندنش راحتی جان آدمی است.

...

حجت الاسلام و المسلمین بی آزار تهرانی درباره جایگاه موذن اظهار کرد: طبق روایات ما موذن از همه بالاتر است. در روایات حتی قیدی هم نیامده که مثلا موذن از همه بالاتر است به جز شهدا. جمله اطلاق دارد و قیدی برای آن ذکر نشده است. به این ترتیب موذن حتی مقامش از علما بالاتر است. خداوند برای کسی که نمایه‌ی شعائر را فریاد می‌زند، چنین جایگاهی در نظر گرفته است.

این کارشناس مذهبی با اشاره به بعد فلسفی اذان و علت خواندن اذان و اقامه در گوش کودک مسلمان، بیان کرد: فلسفه بسیاری از فعالیت‌های ما در دین اسلام، تعبدی است؛ یعنی اینکه ما کاری را نه برای علتی خاص، بلکه به سبب فرمان برداری از حق انجام می‌دهیم. البته که بیان اذان بی حکمت نیست و دلیل منطقی هم دارد، اما برای ما این دلایل هنوز روشن و واضح نشده است. یکسری تحلیل‌ها دراین خصوص شده است. مثلا اینکه در گوش راست نوزاد مسلمان اذان و سپس در گوش چپ او اقامه گفته می‌شود و در آخر پس مرگ انسان باید نماز میت خوانده شود که اذان و اقامه ندارد، نشان می‌دهد که فاصله کوتاه میان اذان، اقامه و نماز است و انسان چنان فرصت زیادی برای زندگی ندارد.

بی آزار تهرانی ادامه داد: این موضوعات همه نشان دهنده اهمیت و تاثیر اذان نسبت به انسان هاست، اما همه این موضوعات ساحتی است از حکمت تعبدی اذان. بار‌ها برایم پیش آمده است که پدر و مادر‌ها برای خواندن اذان و اقامه در گوش فرزندانشان به من مراجه می‌کنند. وقتی اذان و اقامه را می‌خوانم، تحول و دگرگونی در این بچه‌ها را احساس می‌کنم. حتی برخی از این نوزاد‌ها لبخند می‌زنند. این تغییرات نشان دهنده تاثیر اذان و همان آرامشی است که در بالا به آن اشاره کردم.

 

باشگاه خبرنگاران

 


فرم در حال بارگذاری ...