امام حسین علیه السلام از مجرای «مسلم بن عقیل» ضعف کوفیان را فاش کرد

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 

گفت‌وگویی به بهانه ورود مسلم به کوفه

حرکت مسلم به کوفه قسمتی از یک پرده جامع مدیریت تحول و آینده‌گرایانه‌ای است که امام حسین علیه السلام آن را مدیریت می‌کند و از سوی دیگر مسلم هم ظرفیت اطلاع داشتن از تمام جریان برنامه امام حسین علیه السلام را ندارد، به همین خاطر همه پرده سناریو را برای مسلم باز نکردند.
امام حسین(ع) از مجرای «مسلم بن عقیل» ضعف کوفیان را فاش کرد / سیدالشهدا(ع) قیام کرد تا مولودی به مانند انقلاب متولد شود این ایام مصادف با ورود مسلم بن عقیل علیه السلام به کوفه است که این مسأله به دنبال دعوت مردم کوفه از امام حسین علیه السلام برای ورود به شهرشان صورت گرفت.مردم کوفه که از ظلم خاندان بنی‌امیه به تنگ آمده بودند، طی نامه‌ای که گفته‌ می‌شود به 18 هزار نامه می‌رسید، از امام حسین علیه السلام درخواست کردند به سوی آنها برود تا بر آنها فرمانروایی کند، اما امام علیه السلام قبل از اینکه به آنجا حرکت کنند، مسلم را به عنوان سفیر خود به کوفه ارسال کرد.
 
پس از اینکه مسلم بن عقیل وارد کوفه شد، مردم گروه گروه به آنجا وارد می‌شدند و با وی بیعت کردند تا جایی که گفته می‌شود تعداد آنها تا 18 یا 30 هزار نفر رسید، اما همان طور مشهور است، پس از فریب مردم توسط عبیدالله بن زیاد پشت مسلم را خالی کردند و او را تنها گذاشتند و در نهایت از دارالعماره کوفه وی را به پایین پرتاب کرده و به شهادت رساندند.
 
اما نکته ابهام تاریخ اینجاست که مردم کوفه چرا این رفتار را با مسلم و امام حسین علیه السلام انجام دادند؟
دیگر اینکه امام علیه السلام پس از این ماجرا چرا به سوی کوفه حرکت کرد؟

دیگر اینکه اساساً‌ هدف امام حسین علیه السلام از حرکت به سوی کوفه چه بود.

...

/p>
 
در این راستا در گفت‌وگو با «حجت‌الاسلام دکتر احمدآکوچکیان، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه و استاد حوزه علمیه و نیز استاد مدعو دانشگاه عالی دفاع ملی» نشستیم تا از نظرات ایشان در این باره استفاده ببریم. وی قبلاً کتاب «عاشورا،‌ تدبیر آینده» را در 5 جلد به چاپ رسانده بود.
 
حجت‌الاسلام آکوچکیان در این گفت‌وگو امام حسین علیه السلام را مدیر و امامی آینده‌نگر و آینده‌نگار معرفی کردند که تمام صحنه‌‌های عالم و آدم و نیز صحنه کربلا را به زیبایی و در نهایت حُسن ولایت می‌کرد و در این راستا سپاه حق و باطل را در راستای اهداف خود به کار گرفت؛ به نظر وی از این منظر نمی‌توان گفت یزید و یزیدیان و کوفی و کوفی‌صفتان صحنه‌گردان بودند بلکه آنها در پازل برنامه‌ آینده‌نگرانه امام حسین علیه السلام قرار گرفتند. در بخشی از این برنامه، برنامه حرکت به سمت کوفه بود که این برنامه با اهداف خاصی همراه بود که توسط «مسلم بن عقیل» رقم خورد که در گفت‌وگوی زیر می‌توانید مشروح آن را دنبال کنید. 
 
تسنیم: ابتدا لطف بفرمایید تحلیلی درباره کلیت علت ارسال سفیر (مسلم) توسط امام حسین علیه السلام به سوی شهر کوفه بفرمایید و اینکه مسلم بن عقیل علیه السلام در این پازل الهی چه نقشی داشت؟
 
ابتدا به شما و خوانندگان محترم پیشنهاد می‌کنم به مسئله‌ای ابتدایی توجه کنید. می‌دانید که مسلم در آن زمان 28 سال سن داشتند؛ یعنی در زمان شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام هشت ساله بودند. در این بیست سالی که بین شهادت حضرت علی علیه السلام تا مأموریت کوفه وجود داشت، فضای غالب، فضای تقریباً اموی است.
وقتی مسلم وارد کوفه شد، اخبار متفاوتی وجود دارد که از 18 هزار تا 12 هزار نفر بیعت گرفت. تصور کنید مسلم با همه تجربه‌‎ای که دارد، بعد از آن همه بیعت، از امام حسین علیه السلام دعوت می‌کند که به سمت کوفه بیایید. در نقطه مقابل مسلم جوان، شخص بزرگی و با تجربه‌ای مثل ابن عباس را داریم که زمان ماجرای کربلا آدم بسیار با تجربه‌ای است، پا به سن گذاشته است، به امام حسین (علیه‌السلام) می‌گوید شما می‌دانید که اهل کوفه با پدرت چه کردند؟ سعی داشت امام (علیه‌السلام) را از رفتن به کوفه منع کند.
 
اما نکته جالبی اینجا اشاره کنم؛ توجه داشته باشید که کربلا به لحاظ موقعیت جغرافیایی در «شمال غربی» کوفه قرار دارد؛ چطور می‌شود امام حسین علیه السلام سمت «شمال غربی» کوفه که همان کربلا باشد، حرکت می‌کنند؟ بنابراین یک سناریوی عجیبی باید وجود داشته باشد. بنابراین دو سناریو وجود دارد؛ اول اینکه مسلم 28 ساله از امام حسین (علیه‌السلام) دعوت می‌کند به کوفه برود که در نقطه مقابلش ابن عباس می‌گوید نباید به سمت کوفه رفت و امام (علیه‌السلام) این را می‌دانست. اما برنامه امام حسین (علیه‌السلام) یک برنامه دیگری بود، زیرا همان طور که اشاره کردیم وقتی از رفتن به کوفه منصرف می‌شوند، به جای اینکه راه «شمال» را طی کنند، به سمت «شمال غربی» که همان کربلا باشد حرکت می‌کنند تا بزرگ‌ترین اتفاق تاریخ بشریت در آنجا رقم بخورد. این رفتار امام بلافاصله ایده‌ای را به ذهن متبادر می‌کند و اینکه مفهوم امامت از حیث اجتماعی یعنی «مدیریت راهبردی آینده‌نگرِ حادثه‌ها»،
 
تسنیم: در این برنامه‌ای که شما می‌فرمایید سایر اهل‌بیت علیه السلام چه نقشی ایفا کردند؟ عده‌ای از اندیشمندان زمینه این مدیریت را در صلح امام حسن مجتبی علیه السلام می‌دانند.
 
امام حسین علیه السلام مدیر راهبردی آینده‌نگر است
اهل‌بیت علیه السلام تمامشان نور واحد هستند و اگر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) در زمان امام حسین (علیه‌السلام) بود، همان رفتار را می‌کرد و اگر امام حسین (علیه‌السلام) هم جای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) بود همان رفتار حضرت را انجام می‌داد و سکوت می‌کرد. بنابراین هر کدام در زمان خودشان به اقتضای برنامه خداوند از خود رفتار بروز می‌دادند. لذا وقتی یزید ملعون وارد عرصه می‌شود، حرکت دوم امام حسین علیه السلام (بعد از سکوت امام حسن علیه السلام ) یعنی حرکت به سوی کربلا آغاز می‌شود.
 
حال فراموش نکنید که فرزند امام حسین علیه السلام یعنی امام سجاد علیه السلام نیز این برنامه را ادامه می‌دهند و پرده دیگر یعنی «بُعد انسان‌شناخت تجربه دین» یعنی «عنصر انسانی تجربه عاشورا» را باز می‌کند که در قالب صحیفه سجادیه آن را ارائه می‌دهند. همچنین پرده‎های بعدی این سناریو را سایر اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‎السلام) باز می‌کنند. امام باقر (علیه‌السلام) که خود باز خودش در ماجرای عاشورا حاضر است، بنیانگذار مکتب دانشی اهل‎بیت (علیهم‎السلام) می‌شود. به این نقطه می‌رسیم که امام حسین علیه السلام یک «مدیر راهبردی آینده‌نگر است» و برنامه ایشان متوقف در ماجرای کوفه نبود. اگر از این منظر نگاه نکنیم، بسیار سطحی با ماجرای عاشورا، کریلا و امام حسین (علیه‌السلام) برخورد کرده‌ایم که این خود یک نوع جفا در حق اهل‌بیت علیه السلام و حرکت تاریخ‌ساز آنهاست.
 
تسنیم: شما بیعت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) با معاویه را بر اساس منطق برنامه‌های خدا تعریف کردید که اگر امام حسین (علیه‌السلام) به جای امام حسن (علیه‌السلام) بود، همان رفتار را می‎کردند؛ در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟
 
از سکوت امام حسن علیه السلام تا تربیت کادر اصحاب عاشورایی
عملکردهای متفاوت ائمه متناسب با موقعیت زمانه است؛ در حکومت اموی، معاویه به قدری با سیاست رفتار کرد که نیروهای اسلام را پراکنده کرد. لذا موقعیتی برای جنبش اجتماعی وجود ندارد و باید «تربیت نیرو» کرد؛ عمده 72 نفر از اصحاب عاشورا در این دوره ساخته می‌شوند؛ یعنی نیروی انسانی الهی تدارک دیده می‌شوند. لذا بخشی از سیر تربیتی شخص بزرگواری مانند ابوالفضل (علیه‌السلام)، علی اکبر علیه السلام و نیز زینب سلام الله علیها و حبیب‌بن مظاهر توسط امام عصرش یعنی امام حسن علیه السلام رقم می‌خورد و امام حسین علیه السلام موقعیتی می‌یابد تیمش را آماده می‌کند و جنبش را شروع کند.
 
تسنیم: مقداری بیشتر درباره ابعاد حرکت امام حسین علیه السلام به سمت کوفه توضیح بفرمایید.
 
کوفه و مکه ظرفیت تحمل برنامه آینده‌محورانه کربلا را نداشتند
ببینید، امام حسین علیه السلام اهل کوفه را می‌شناسد و می‌داند امیدی به آنها نیست، منتها «صحنه‌ای را ایجاد می‌کند» که حکومت اموی یا نظام تربیتی و اندیشه‌ای اموی در راستای تکمیل پازل برنامه کلان و آینده‌نگر امام حسین علیه السلام قرار گیرد؛ تصور نکنیم امام حسین علیه السلام در پازل حکومت اموی و یزید قرار گرفت بلکه امام حسین (علیه‌السلام) مدیریت صحنه را انجام می‌دهند و امور را مقدّر می‌کنند. لذا اگر تمام ماه رمضان، برای قصه قدر است، 10 روزِ عاشورا هم قصّه قدر است. از زمان حرکت از مدینه به سوی مکه و از آنجا به سمت کربلا یک زمان قدر 5 ماهه است، 260 سال حضور ائمه (علیهم‎السلام) لحظه قدر است؛ با این دیدگاه، امام حسین علیه السلام پازل را آماده می‌کند. لذا تمام اصحاب حضرت و همچنین دشمنان در سیر برنامه امامت اهل‌بیت علیه السلام قرار دارند و همه در این نقش بازی واقعی خودشان را ارائه می‌دهند بدون اینکه خودشان بدانند؛ زیرا صحنه،صحنۀ «مدیریتِ آینده» است و امام حسین علیه السلام بقیه را وارد برنامه خود می‌کند. بنابراین حضرت خوب می‌دانند که کوفه یا مکه آن دوران، امکان تحمل پتانسیل عمیق و آینده‌محورانه جنبش عاشورایی را ندارند.
 
بنابراین جریانی باید اتفاق بیفتد که امام حسین علیه السلام نشان بدهد منابع انسانی چگونه و در چه راستایی باید تربیت شوند و یک اتفاق اجتماعی باید چگونه مدیریت شود. (که البته باید روی این مسأله کار فکری معرفتی کرد) این مدل از زمان امام حسین مجتبی (علیه‌السلام) شروع شد و امام حسین و امام باقر و سایر ائمه علیه السلام آن را تکمیل کردند.
 
 
 
امام حسین علیه السلام از طریق مسلم ضعف کوفیان را فاش کرد
از بُعد دیگر به ماجرای حرکت امام حسین (علیه‌السلام) به سوی کوفه نگاه کنیم. حضرت اهل کوفه را می‌شناسد، ولی به طور طبیعی وقتی کوفیان از امام حسین علیه السلام دعوت می‌کنند، اگر حضرت نرود، می‌گویند امام حسین علیه السلام موقعیت را نشناخت؛ لذا حضرت برای اینکه جلوی این قضیه گرفته شود، مسلم را می‌فرستد تا دستشان برای همگان رو شود و امام (علیه‌السلام) صحنه واقعی را ادامه دهد و اینکه نشان دهد کوفه و کوفی‌صفتان سازمان اجتماعی لازم برای همراهی با امام حسین علیه السلام را ندارد.
 
مسلم قسمتی از پازل برنامه امام حسین علیه السلام را تکمیل کرد
بنابراین توجه کنید که رفتن مسلم به کوفه قسمتی از یک پرده جامع مدیریت تحولی است که امام حسین علیه السلام مدیریت می‌کند و از سوی دیگر مسلم هم ظرفیت اطلاع داشتن از تمام جریان برنامه امام حسین علیه السلام را ندارد، به همین خاطر همه پرده سناریو را برای مسلم باز نکردند و مسلم هم مسیر خودش را ادامه می‌دهد؛ اما باید بدانیم این به مثابه پایین آمدن شأن مسلم نیست بلکه همین که مجرای یکی از برنامه‌های کلان امام (علیه‌السلام) می‌شود، بزرگ‌ترین توفیقی است که می‌تواند نصیب یک فرد شود.
 
تسنیم: یعنی می‌فرمایید مختار ثقفی، ظرفیت همراهی با امام علیه السلام را نداشت؟
 
عدم ظرفیت مختار ثقفی در همراهی با امام علیه السلام
در هر جهت ماجرای کوفه، بخشی از برنامه «مدیریت آینده‌نگار» امام حسین علیه السلام بود و نشان می‌دهد هر کسی ظرفیت همراهی با امام علیه السلام را ندارد و باید اصحابی به مانند ویژگی 72 تن تربیت شوند تا بتوانند تا خط آخر برنامه امام علیه السلام را همراهی کنند. شما می‌بینید که حتی شخصی مانند مختار تا آخر نماند، مختار ثقفی هم مدلش کامل نبود؛ مسلم عصر عملیات به او می‌گوید بیا همراه شو، می‌گوید می‌روم از کوفه نیرو بیاورم. ببینید، دو شخص با دو عملکرد متضاد هستند؛ مختار آن روی سکۀ مسلم است. مسلم از برنامه کلان امام حسین (علیه‌السلام) خبر ندارد، مختار هم خبر ندارد. اما عملکردشان بسیار متفاوت است. لذا نشان داد این انسان‌هایی که تا انتهای خط امام علیه السلام را همراهی کردند، انسان‌های تربیت‌شده مکتب امام حسین (علیه‌السلام) و دارای ظرفیت بالا هستند؛ لذا هر کس به هر بهانه‌ای همراه نشد و به توفیقی که فکر می‌کرد کسب می‌کند، نرسید. یعنی نه مختار توانست کسی را همراه کند و نه ابن‌عباس‌ها توانستند برنامه امام علیه السلام را متوجه شوند و به جای همراهی با امام علیه السلام راه دیگری را برگزیدند. نکته جالب توجه دیگر اینکه در طی مراحل ورود امام حسین علیه السلام به کربلا ریزش‌ها همچنان ادامه داشت تا اینکه به تعبیری 72 نفر یا صد و اندی نفر باقی ماندند.
 
امام حسین علیه السلام قیام کرد تا مولودی به مانند انقلاب متولد شود
بنابراین ماجرای عاشورا با تمام پیچیدگی‌هایش به طور عملی و واقعی اتفاق افتاد تا یک مدلی برتر برای آیندگان شود. از مدینه تا کربلای امام حسین علیه السلام ، قصه سال 42 انقلاب اسلامی تا پیروزی سال 57  و نیز پیروزی تمام لشکر حق تا آینده است. بنابراین امام حسین علیه السلام با چشم‌اندازِ بلندی که داشت،  5 ماه را داد تا تاریخ را بخرد، تا آینده را بخرد تا چیزی مانند انقلاب اسلامی متولد شد و چقدر خوب است این افکار در فرهنگ عمومی جامعه باشد. حال از این منظر بیایید رفتار تک تک اصحاب عاشورایی را بررسی کنید. زینب سلام الله علیها در این برنامه گویش خاص خودش را دارد.
 
تسنیم: در بخشی از گفتگو اشاره به مسأله کوفیان و کوفی صفتی کردید. مهمترین شاخصه رفتاری کوفیان از کظر شما چیست؟
 
5 گونه رفتارشناسی اهل کوفه
برای اهل کوفه می توان 5 تحلیل ارائه کرد. یکی بعد انسانی زیستن آدم‌هاست، فارغ از اینکه برای کدام جامعه است، یعنی بعد هستی‌داری اسارت انسانی دوم، بعد زندگی غربی، سوم، بعد زندگی اجتماعی، چهارم، بعد زندگی تمدنی و تاریخی آدم‌ها و پنجم بُعد تجربه داخلی و عرفانی افراد. کوفه با وجود این 5 سطح، ظرفیت همراهی با سیدالشهدا را نداشت و به همین دلیل اگر کار بزرگ می‌خواهید بکنیم، آدم‌های مناسب با صحنه را باید گمارد. 
 امام هم تربیتشان در سطوح مختلف بود. اگر عاشورا همان عاشورا به معنای واقعی و عرفانی ماند،  به لحاظ وجود اصحابی بود که در اوج تجربه‌های باطنی و عرفانی قرار داشتند. ما این تجربه را در انقلاب اسلامی خودمان نیز به چشم دیدیم. لذا کوفیان ظرفیت همراهی نداشتند و امام حسین علیه السلام این را نه به شعار و خطابه و تبلیغات بلکه در عمل نشان داد و آنهایی که ادعای دیانت می‌کردند، همراهی نکردند و حاصلش این شد که کوفه در تاریخ مدل معیار شد. در سپاه امام حسین علیه السلام  هم افراد شاخص، معیار شدند.
 
تسنیم: خیلی عجیب است. با تمام این تعاریفی که فرمودید، در ماجرای امام حسین علیه السلام و عاشورا صحنه گردان اصلی خلیفه الله بودند نه یزید و یزیدیان و کوفه و کوفیان. 
 
 
اهل بیت علیه السلام آینده‌نگار بودند نه آینده‌نگر
همین طور است. اگر بگوییم سبب صدور قصه عاشورا و ماجراهای آن زمان یزد بود، صحیح نیست بلکه ائمه در تمام تاریخ نشان دادند که مدل آینده‌نگار خودشان را در حوزه های مختلف دارند. لذا اهل بیت علیه السلام آینده نگار بودند نه آینده نگر.
 

خبرگزاری تسنیم


فرم در حال بارگذاری ...

تبارشناسی امام مهدی(عج) در روایات اهل سنت

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 

در این باره که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مردی از امت اسلامی و از عترت و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است؛ تردید و اختلافی وجود ندارد. به اذعان برخی مهدی پژوهان، این ویژگی در بیش از چهارصد روایت که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده؛ بیان شده است .

استاد علی ربانی گلپایگانی در مقاله ای به بررسی و نقد تبارشناسی امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در روایات و منابع اهل سنت پرداخته است .

اعتقاد به مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، از باورهای مسلم نزد عموم مذاهب اسلامی است. پشتوانه این اعتقاد، احادیث نبوی بسیاری است که بیش از چهل نفر از صحابه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، این روایات را از آن حضرت نقل کرده اند (فقیه ایمانی، ۱۴۲۰: ص۵۳- ۵۶).

شیخ عبدالمحسن العباد، از عالمان وهابی معاصر، بیست وپنج نفر از صحابه ای که احادیث مربوط به مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را روایت کرده اند و او به آنها دست یافته؛ گزارش کرده است (خسروشاهی، ۱۳۸۶/۹۵- ۹۶). بر این اساس، در تواتر روایات مربوط به مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تردیدی وجود ندارد؛ چنانکه تعداد زیادی از عالمان اهل سنت به این مطلب اذعان کرده اند. اهمیت این مسئله تا حدی است که علمای بسیاری، اعم از شیعه و سنی، در این باره به تألیف جداگانه مبادرت کرده اند.

در این باره که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مردی از امت اسلامی و از عترت و اهلبیت پیامبر اکرم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است؛ تردید و اختلافی وجود ندارد. به اذعان برخی مهدی پژوهان، این ویژگی در بیش از چهارصد روایت که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده؛ بیان شده است (صافی گلپایگانی، ۱۴۱۹/۲/۱۲۵- ۱۳۰و هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۸۱- ۱۷۸).

...

در روایات بسیاری نیز که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است؛ به این نکته تصریح شده که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از ذریه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و از نسل امام حسین علیه‌السلام می باشد. البته در شماری از روایات، مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از نسل امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام معرفی شده است (طبری، ۱۴۲۸/۲/۱۰۵؛ جوینی خراسانی، ۱۴۲۸/۱/۹۲ و صافی گلپایگانی، ۱۴۱۹/۲/۱۵۳۱۵۷). دلیل آن، این است که مادر امام باقر علیه‌السلام، فاطمه، دختر امام حسن مجتبی علیه‌السلام بوده است و لذا امام باقر علیه‌السلام و امامان پس از او تا امام دوازدهم از این جهت به امام مجتبی علیه‌السلام نیز منتسب میباشند.

بر اساس روایات شیعه، مهدی موعود فرزند بلا فصل امام حسن عسکری علیه‌السلام است که در نیمه ماه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری ولادت یافت و پس از شهادت پدر گرامیاش عهده دار امر امامت گردید. از آنجا که عباسیان و دیگر دشمنان آن حضرت، قصد کشتن ایشان را داشتند، آن حضرت به اذن خداوند دانا، توانا و حکیم از دیدگان، غیر از خواص شیعه، غایب گردید و غیبت او تا زمانی که خداوند به او اذن ظهور و قیام ندهد، ادامه خواهد یافت. بنابراین، هویت مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در روایات به روشنی ترسیم و تبیین شده است. او فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه‌السلام است که از ناحیه اجداد پدر، به امام حسین علیه‌السلام و از ناحیه جدهاش، فاطمه بنت الحسن، به امام حسن مجتبی علیه‌السلام منتسب می باشد. بر این اساس، او از عترت و اهلبیت خاص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است و از ذریه فاطمه زهرا و امیرالمومنین علیهما‌السلام میباشد. با این حال، در پارهای از روایات که از طریق اهل سنت نقل شده، مهدی موعود، از نسل عباس، عموی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم معرفی گردیده و در پارهای روایات دیگر، از نسل امام حسن مجتبی علیه‌السلام به شمار آمده و نام پدرش نیز عبدالله همنام پدر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بیان شده است. از میان عالمان مطرح اهل سنت، کسی به مفاد این دسته از روایات (از نسل عباس بودن مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ) قائل نشده است؛ ولی دو دسته دیگر قائلان و طرفدارانی دارد. پژوهش حاضر این گونه های روایی را بررسی و ارزیابی کرده است.

▪ مهدی موعود علوی و فاطمی است، نه عباسی

همانگونه که بیان کردیم، در احادیث بسیاری که از حد تواتر فراتر می نماید، مهدی موعود به عنوان فردی از عترت و اهلبیت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و از نسل امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها معرفی شده است؛ ولی در برخی از روایات اهل سنت، از او به عنوان مردی از نسل عباس بن عبدالمطلب یاد شده است.

1 بر اساس روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، خطاب به عباس:استاد ربانی گلپایگانی

«ان الله ابتدأ بی الإسلام و سیختمه بغلام من ولدک و هو الذی یتقدم لعیسی بن مریم»؛ خداوند اسلام را با من آغاز کرد و به جوانی از فرزندان تو پایان خواهد داد. او کسی است که مقدم بر عیسیبن مریم میباشد. (عیسی علیه‌السلام در نماز به او اقتدا میکند) (خطیب بغدادی، بیتا/۳/۳۲۳ ۳۲۴ و ۴/۱۱۷؛ ذهبی، بیتا/۱/۸۹ و طبری، ۱۴۲۸/۲/۴۰۸).

2 روایت دیگری از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطاب به عباس:

«منک المهدی فی آخرالزمان، به ینشر الهدی و به تطفأ نیران الضلالات، إن الله فتح بنا الأمر و بذریتک یختم؛ مهدی در آخرالزمان از نسل تو است. به وسیله او هدایت منتشر و آتش گمراهی ها خاموش می شود خداوند اسلام را با ما آغاز کرد و به ذریه تو پایان میدهد.» (طبری، ۱۴۲۸/۲/۴۰۶ و سیوطی، بیتا/۳/۳۲۲/ ح۹۰۴۷). 

3 روایت از عثمانبن عفان، به نقل از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم :

«المهدی من ولد العباس عمی؛ مهدی از فرزندان عمویم، عباس است» (طبری، ۱۴۲۸/۲/۴۰۶ و مناوی، ۱۴۱۶/۶/۳۴۲).

چند روایت دیگر، با همین مضمون در برخی متون روایی نقل شده است (هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۱۹۹- ۲۱۴).

درباره این روایات نکاتی چند قابل ذکر است:

الف) این روایات از نظر سند قابل احتجاج نیستند. ابوعبدالله ذهبی درباره روایت اول گفته است: آفت این روایت محمدبن مخلد عطار است و شگفت از خطیب بغدادی است که آنرا نقل کرده، بدون آنکه از ضعفش سخن گفته باشد؛ شاید بدان جهت که چون ضعفش آشکار است. جلالالدین سیوطی نیز آنرا از «موضوعات» (احادیث ساختگی) دانسته است (سیوطی، بیتا/۱/۴۳۵). برخی دیگر آنرا غریب و منکر شمردهاند. (غماری المغربی، ۱۳۸۰/۵۶۶ و هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۰۶).

روایت دوم در ذخائرالعقبی به صورت مرسل نقل شده است. (طبری، ۱۴۲۸/۲/۴۰۶).

در سند روایت سوم که مشهورترین روایات در این‏باره است؛ «محمدبن الولید قرشی» وجود دارد و او تنها فردی است که آنرا روایت کرده (هیتمی المکی، ۱۴۲۵/۲۰۶) و کسی است که ابنعدی دربارهاش معتقد است او جعل حدیث میکرده است. ابن الجوزی گفته است: در رجال این روایت محمدبن ولید مقری است. ابن عدی دربارهاش گفته است: او جعل حدیث میکرد و اسانید و متون را تغییر میداد (ذهبی، بیتا/۴/۵۹).

ابن ابی معشر او را «کذاب» نامیده و سمهودی نیز او را «وضاع» (حدیثساز) شمرده است. (مناوی، ۱۴۱۶/6/۳۴۲). اسناد روایات دیگر نیز چنین مشکلی را دارند. (هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۱۲).

ب) این روایات، با روایات فراوانی که از حد تواتر فراتر میباشند و در آنها تصریح شده است که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از ذریه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و از نسل امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما‌السلام می ‏باشد؛ ناسازگارند و روشن است که این روایات؛ به ویژه با نارسایی‏ هایی که از حیث سند دارند، با روایات اخیرالذکر تاب مقابله نخواهند داشت و اگر قابل تأویل نباشند، مردود خواهند بود. سمهودی درباره حدیث «المهدی من ولدالعباس عمی» که در «الجامع الصغیر» سیوطی نقل شده؛ چنین گفته است: «روایات قبل و بعد آن؛ که گویای این مطلباند که مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از ذریه و عترت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است؛ اصح میباشند. (مناوی، ۱۴۱۶/۶/۳۴۲) شوکانی نیز گفته است: «احادیث دال بر این که مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است، ارجح میباشند». (قنوجی البخاری، ۱۳۰۷/۱۳۵و هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۱۲). شمس الدین سفارینی نیز (م/۱۱۸۸ه) گفته است: این اخبار نافی این نمی‏ باشند که مهدی از ذریه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و از فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است؛ زیرا احادیث مبتنی بر این مطلب، اکثر و اصح می ‏باشند؛ بلکه برخی از حفاظ امت و برجستگان از ائمه حدیث گفتهاند این مطلب که مهدی از ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است، به صورت متواتر از آن حضرت روایت شده است. لذا برای عدول از آن و توجه به غیر آن، مجوزی وجود ندارد. (سفارینی، بیتا/۲/۳ و هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۰۵).

ج) برخی از علما برای این روایات توجیهاتی را ذکر کردهاند:

اول. مقصود از انتساب مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به عباس، انتساب از جهت مادری است؛ نه از جهت پدری (هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۰۵، ۲۰۶ و ۲۱۲) ؛ یعنی چون امالفضل، زوجه عباس، مرضعه جد مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بوده است؛ ادعای این نکته که مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان او است، ناروا نمی باشد. (طبرسی نوری، ۱۳۷۷/۱۹۷).

دوم. مقصود از مهدی در این روایات، مهدی عباسی (سومین خلیفه عباسی) است. (هیتمی المکی، ۱۴۲۵/۲۰۶). بدیهی است این وجه، با وصف مهدی در این روایات، مبنی بر اینکه وی زمین را آکنده از عدل و داد خواهد کرد و اینکه عیسیبن مریم علیه‌السلام در نماز به او اقتدا خواهد کرد؛ سازگاری ندارد.

سوم. درباره برخی از این روایات، از ابن عباس که گفته است: «منا المهدی»؛ میتوان گفت: مقصود وی آن است که مهدی موعود از بنی هاشم است، نه خصوص بنی عباس؛ زیرا در روایات بسیاری از او نقل شده که در برابر بنیامیه و دیگران به هاشمی بودن خود افتخار کرده است (هیأت العلمیه، ۱۴۲۸/۱/۲۱۶).

چهارم. در شماری از روایات تصریح شده است که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از خاندان عباسی نیست؛ بلکه او از خاندان علی علیه‌السلام است و پس از زوال فرمانروایی عباسیان، قیام خواهد کرد. (همان/۲۱۹- ۲۲۳).

▪ مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از نسل امام حسن یا امام حسین علیهما‌السلام

همان‏گونه که در آغاز این گفتار بیان گردید، در روایات بسیاری که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است، تصریح گردیده که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از نسل امام حسین علیه‌السلام است. البته آن حضرت در شماری از روایات، به امام حسن علیه‌السلام نیز منسوب گردیده است که این نکته بر انتساب امامان اهلبیت علیهم‌السلام : از امام باقر علیه‌السلام تا امام دوازدهم به امام حسن علیه‌السلام از ناحیه مادر مبتنی میباشد؛ چراکه مادر امام باقر علیه‌السلام، دختر امام حسن علیه‌السلام بوده است. بر اساس این روایات، عموم شیعه و بسیاری از عالمان اهلسنت بر این عقیدهاند که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از جنبه پدری به امام حسین علیه‌السلام منسوب می‏باشد؛ بدین ترتیب: ایشان فرزند امام حسن عسکری، ایشان فرزند امام علی نقی، ایشان فرزند امام محمد تقی و ایشان فرزند امام علیبن موسیالرضا، ایشان فرزند امام موسی کاظم، ایشان فرزند امام جعفر صادق، ایشان فرزند امام محمد باقر و ایشان فرزند امام علیبن الحسین علیهم‌السلام میباشد. ولی در برخی از روایات که از طریق اهل سنت نقل شده است؛ مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از صلب امام حسن مجتبی علیه‌السلام عنوان گردیده و عدهای از عالمان اهل سنت (و شاید قول مشهور) بر این عقیدهاند که مهدی موعود علیه‌السلام از نسل امام حسن علیه‌السلام است.

ابوداود روایت کرده است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در حالی که به امام حسن علیه‌السلام اشاره داشت، فرمود: «ابنی هذا سید کما سماه النبی و سیخرج من صلبه رجل یسمی باسم نبیکم یشبهه فی الخلق و لایشبهه فی الخلق یملأ الارض عدلا؛ این فرزندم (حسن علیه‌السلام ) سید (آقا و بزرگ) است؛ همانگونه که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم او را اینگونه وصف کرده است و از صلب او مردی به دنیا خواهد آمد که همنام پیامبرتان است. در اخلاق همانند او است؛ ولی در خلقت همانند او نیست؛ زمین را پر از عدل می کند. (ابی داود، ۱۴۱۸/۸/۳۰۶/ح۴۲۹۰)

ابن حجر مکی به این روایت استناد کرده و روایت دال بر این نکته که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان امام حسین علیه‌السلام است را، بی  اساس شمرده و مبنای این ادعا را که مهدی موعود از نسل امام حسن علیه‌السلام است، این مقوله دانسته است که آن حضرت از روی شفقت بر امت اسلامی و برای رضای خداوند خلافت را رها کرد و بدین جهت، خداوند قیام کننده به خلافت حقه را در زمانی که بدان نیاز شدید میباشد؛ از فرزندان او قرار داد تا زمین را پر از عدل سازد. وی با تکیه بر این روایت، عقیده شیعه امامیه که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را دوازدهمین امام و فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام دانستهاند، نادرست شمرده و افزوده است روایت صحیحی که گویای این نکته باشد که نام پدر مهدی، موافق نام پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است نیز، با دیدگاه شیعه ناسازگار است؛ زیرا نام پدر مهدی (حضرت ولیعصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ) با نام پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هماهنگ نیست. (هیتمی المکی، ۱۴۲۵/۲۰۸)

در نقد سخن ابن حجر مکی نکاتی قابل ذکر است:

1 سند روایت ابی داود دارای اشکال است؛ زیرا وی گفته است: «حدثت عن هارون بن المغیره»؛ از هارونبن مغیره به من گزارش شده است» و در واقع معلوم نیست که گزارش کننده چه کسی است.

2 جزری شافعی در کتاب أسمی المناقب این حدیث را از ابوداود نقل کرده و در آن، به جای «حسن»، «حسین» آمده است. بنابراین، احتمال «تصحیف» در نقل روایت ابوداود، بعید نیست.

3 بر فرض اینکه سند روایت دال بر اینکه مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان امام حسین علیه‌السلام است (که در منابع اهلسنت نقل شده است)؛ ناتمام باشد؛ این، دلیل بر نادرستی عقیده شیعه نخواهد بود؛ زیرا روایات شیعه در این خصوص صحیح و متواتر است.

4 بسیاری از عالمان اهل سنت در اینباره با شیعه همرأی میباشند؛ چنانکه ابونعیم اصفهانی (م/۴۳۰ه) در کتاب «چهل حدیث درباره مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف » گفته است: «الحدیث السادس فی أن المهدی هو الحسینی»؛ حدیث ششم درباره این است که مهدی حسینی است.

وی سپس حدیث حذیفه را نقل کرده که گفته است: پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای ما خطبه ای ایراد کرد و سپس فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند؛ خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا مردی از فرزندان مرا که همنام من است، برگزیند. سلمان گفت: ای رسول خدا! از کدامیک از فرزندان تو می‏باشد؟ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دست حسین علیه‌السلام را گرفت و فرمود: از این فرزندم میباشد. (حافظ ابونعیم الاصفهانی، ۱۴۳۲/۴۸).

حافظ ابوعبدالله کنجی شافعی (م/۶۵۸ه) نیز باب نهم کتاب خود البیان فی اخبار صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را به این مطلب اختصاص داده و گفته است:

«الباب التاسع فی تصریح النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بأن المهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف من ولدالحسین علیه‌السلام ؛ باب نهم درباره تصریح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است به این که مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان حسین علیه‌السلام است.» وی سپس با سند از ابوسعید خدری روایت کرده که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بیمار شده بود، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به عیادت او آمد، در حالیکه من در جانب راست پیامبر نشسته بودم. وقتی حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را در حال ضعف دید، گریان شد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: چرا گریه میکنی؟ آیا نمی‏دانی که خدا به زمین نظر کرد و پدرت را به پیامبری برگزید؛ سپس به زمین نظر کرد و همسرت را انتخاب کرد و به من وحی کرد؛ پس من تو را به همسری او درآوردم و او را وصی خود قرار دادم؟! آیا نمیدانی که پدرت در پرتو کرامت الهی داناترین و حلیمترین و پیشتازترین آنان در اسلام را همسر تو قرار داد؟! حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها خندان و شادمان شد ابوسعید سپس مطالب دیگری را که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره فضایل امیرالمؤمنین و اهلبیت علیهم‌السلام بیان کرده، نقل کرده است؛ در پایان آن حدیث چنین آمده است: «و منا مهدی الأمه الذی یصلی عیسی خلفه ثم ضرب علی منکب الحسین علیه‌السلام فقال: من هذا مهدی الأمه.» حافظ کنجی گفته است: دارقطنی صاحب جرح و تعدیل حدیث را این‏گونه روایت کرده است. (کنجی الشافعی، ۱۳۳۹/۱۱۹- ۱۲۰).

محب الدین طبری (م/۶۹۴ه) نیز روایت حذیفةبن یمان را که پیش از این از ابونعیم نقل کردیم، باز گفته و افزوده است: «فیحمل ما ورد مطلقاً فیما تقدم علی هذا المقید»؛ آنچه قبلاً به صورت مطلق [درباره اینکه مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها است] نقل کردیم؛ بر این مقید حمل میشود. (طبری، ۱۴۲۸/۲/۱۰۷)؛ یعنی مهدی از فرزندان حسین علیه‌السلام است. بسیاری از عالمان اهلسنت در اینباره که حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فرزند امام حسن عسکری علیه‌السلام است و در پس پرده غیبت به سر میبرد و او همان مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است که در آینده به اذن خداوند متعال ظهور و قیام می کند و جهان را آکنده از عدل و داد خواهد کرد؛ هماهنگ میباشند. بنابراین، آنان مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را از فرزندان امام حسین علیه‌السلام میدانند.

▪ نام پدر

بر اساس آنچه بیان گردید، نام پدر مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، «حسن» است. اما در شماری از روایات منقول از طریق اهل سنت؛ آمده است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در معرفی مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فرموده است: «اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی؛ نام او همانند نام من و نام پدر او همانند نام پدر من می‏باشد.»

در ارزیابی این روایات نکاتی چند قابل طرح است:

1 در اکثر روایات، عبارت «و اسم ابیه اسم أبی» نیامده است. ابوداود این حدیث را از پنج طریق روایت کرده و در سه طریق آن، عبارت مزبور وجود ندارد و فقط عبارت «اسمه إسمی» (ابی داود، ۱۴۱۸/۴/۳۰۶/ح۴۲۸۲)، آمده است. ترمذی نیز این حدیث را از عبدالله بن مسعود، علیبن ابیطالب علیه‌السلام، ابیسعید خدری، امسلمه و ابی هریره روایت کرده و در آن عبارت «اسم أبیه اسم أبی» نیامده است. (الترمذی، ۱۴۲۱/۶۱۱ و ابن المنادی، بیتا/۲۳۰ و ۲۳۱). در مسند احمدبن حنبل نیز این حدیث به صورت مکرر نقل شده و در هیچ یک از آنها جمله «اسم أبیه اسم أبی» ذکر نشده است.

حافظ ابوعبدالله کنجی شافعی در اینباره گفته است:

ترمذی حدیث را نقل کرده و عبارت «اسم ابیه اسم أبی» را نیاورده و ابوداود آن را نیاورده است و در معظم روایات حفاظ و ثقات از ناقلان اخبار، فقط عبارت «إسمه اسمی» آمده است.

امام احمد، با توجه به ضبط و اتقانی که در نقل روایات داشته؛ این حدیث را متعدد در مسند خود نقل کرده و در همه آنها فقط عبارت «اسمه إسمی» آمده است. ابونعیم در مناقب المهدی این حدیث را از تعداد بسیاری که همگی آنرا از عاصمبن ابی النجود، از زر، از عبدالله بن مسعود، از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت کرده‏ اند؛ نقل کرده و در هیچ یک از آنها عبارت «اسم أبیه اسم أبی» نیامده است. آنان عبارتند از: سفیان بن عیینه، قطربن خلیفه، اعمش، ابواسحاق سلیمانبن فیروز شیبانی، حفصبن عمر، سفیان ثوری، شعبه، واسطبن حارث، ابوشیبه، سلیمانبن قرم، جعفر احمر، سلام ابومنذر، ابوشهاب محمدبن قرم، عمربن عبید طنافسی، ابوبکربن عیاش، ابوالمجحف داودبن ابی العوف، عثمانبن شبرمه، عبدالمطلب بن ابیعیینه، محمدبن عیاش، عمروبن قیس ملایی، عماربن زریق، عبدالله بن حکیمبن جبیر اسدی، عمربن عبدالله بن بشر، ابوالاحوص، سعدبن الحسنبن اخت ثعلبه، معاذبن هاشم، یوسف بن یونس، غالببن عثمان، حمزه الزیات، شیبان، حکمبن هاشم.

عمروبن مره نیز این حدیث را از زر روایت کرده و هیچ یک از آنان عبارت «اسم أبیه اسم ابی» را نیاورده است؛ مگر عبیدالله بن موسی که آنرا از زائده و او از عاصم روایت کرده که در نقل او عبارت «اسم ابیه اسم ابی» آمده است و حافظ ابوالحسن، محمدحسینبن ابراهیم بن عاصم آبری در کتاب مناقب الشافعی حدیث مربوط به قیام مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را با افزوده «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده است. فرد خردمند در اینکه این افزوده در مقابل اجتماع این امامان [حدیث] برخلاف آن، اعتباری ندارد؛ تردید نمی کند. (کنجی شافعی، ۱۳۳۹/۹۳- ۹۶)

احتمال اینکه این گروه از محدثان، از نقل جمله مزبور غفلت کرده‏ اند، معقول نیست؛ چنان‏که این احتمال که به دلیل مهم نبودن آن، آگاهانه از نقل آن صرفنظر کرده باشند، نیز مردود است؛ چراکه بدون شک، جمله مزبور بار معنایی ویژه ‏ای داشته و در نس بشناسی مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نقش مهمی دارد.

2 این احتمال بعید نیست که عبارت «و اسم أبیه اسم أبی» برای مشروع جلوه دادن قیام محمدبن عبدالله بن حسن، ملقب به «نفس زکیه» یا حکومت محمدبن عبدالله، فرزند منصور عباسی که ملقب به «مهدی» بود، جعل شده باشد. برخی از مورخان، مانند مؤلف «الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الإسلامیه» گفته است:

عبدالله محض این عقیده را برای طوایفی از مردم القا میکرد که فرزندش، محمد همان مهدی موعود است و او این عبارت «و اسم أبیه اسم أبی» را روایت می‏ کرد. (صافی گلپایگانی، ۱۴۲۸/۲/۲۰۴ و مروزی العلوی، بیتا/۱۶۵- ۱۶۶)

3 روایت مزبور با روایات بسیاری از طریق شیعه و اهلسنت درباره اینکه نام پدر مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف «حسن» است؛ منافات دارد.

▪ توجیهات و تأویلات

از سوی برخی از صاحبنظران، برای جمله «و اسم أبیه اسم أبی» توجیهات و تأویلاتی به شرح ذیل بیان شده که اگر پذیرفته شود؛ بر فرض صحت، با روایات دیگر سازگار خواهد بود:

1 مقصود از کلمه «أب»، جد است؛ زیرا اطلاق لفظ «أب» بر جد در زبان عرب شایع است و در قرآن کریم نیز به کار رفته است مانند آیه «واتبعت مله آبائی إبراهیم وإسحاق ویعقوب» (یوسف/۳۸). همچنین بر «کنیه»، واژه «اسم» اطلاق می‏شود؛ چنانکه از حضرت علی علیه‌السلام روایت شده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم او را «ابوتراب» نامیده و هیچ اسمی نزد او، از این واژه محبوب‏تر نبود. بنابراین، مقصود از «اسم أبیه» این است که کنیه جدش، امام حسین علیه‌السلام (ابوعبدالله) با نام پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم همانند است (قرشی الشافعی، ۱۴۱۲/۳۱۸- ۳۱۹). این وجه، رافع اشکال نیست؛ زیرا ابوعبدالله (کنیه امام حسین علیه‌السلام ) غیر از «عبدالله» است.

2 کنیه امام حسن عسکری علیه‌السلام «ابومحمد» است و از طرفی پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز «ابومحمد» بوده است. بنابراین، کنیه پدر حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف با کنیه پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم همانند می‏ باشد و مقصود از اسم، همان کنیه است؛ زیرا کنیه نیز داخل در اسم می‏ باشد.

اشکال این وجه آن است که «ابومحمد» از کنیه های پدر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل نشده است.

3 عبارت، در اصل «اسمه اسمی و اسم أبی» بوده است؛ زیرا در برخی از روایات آمده است که یکی از نام ‏های مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف «عبدالله» است (صافی گلپایگانی، ۱۴۱۹/۲/۲۰۵). بنابراین، مفاد حدیث این است که مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف همنام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و پدر ایشان می‏ باشد؛ ولی چون راوی به این مطلب توجه نداشته است؛ حدیث برایش نامفهوم بوده و برای آن‏که قابل فهم باشد، لفظ «و اسم ابیه» را به آن افزوده است (همان).

این وجه با وجه بعدی، صرف احتمال است و هیچ شاهد ومؤیدی ندارد؛ ولی اشکال تعارض را حل می کند.

4 محتمل است عبارت، در اصل «و اسم ابنه اسم أبی» بوده باشد؛ زیرا از روایات به دست می‏آید که یکی از فرزندان مهدی موعود صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، «عبدالله» نام دارد و از جمله کنیه‏های او «ابوعبدالله» است؛ ولی لفظ «إبنه» به «أبیه» تغییر یافته است (همان).

5 امام عسکری علیه‌السلام دو نام داشته است: «حسن» و «عبدالله». این مطلب را نوری طبرسی مؤلف کفایةالموحدین و شهاب الدین دولتآبادی در کتاب هدایةالسعداء از علمای اهل سنت نقل کرده‏اند. بر این اساس، عبارت «و إسم أبیه إسم أبی» با هیچ مشکلی مواجه نخواهد بود. اگر نقل مزبور، پذیرفته شود، این وجه بر همه وجوه، یاد شده برتری دارد.

▪ نتیجه گیری

1 بر اساس روایات بسیاری منقول از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام ؛ مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه‌السلام و همنام پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. از ناحیه پدر به امام حسین علیه‌السلام و از ناحیه جدها ش فاطمه بنت الحسن، به امام حسن مجتبی علیه‌السلام منتسب میباشد. لذا او فاطمی و علوی و از عترت و اهلبیت خاص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

2 در پاره ای از روایات اهل سنت امام به عنوان مردی از نسل عباس بن عبدالمطلب یاد شده است. این روایات از نظر سند دارای ضعف و با روایات دیگر که امام را از نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم میدانند در تعارض است. علاوه بر آن برخی علمای اه لسنت روایات از نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را صحیح تر می دانند. با چشم پوشی از ضعف سندی می توان توجیهات دیگری طرح کرد؛ مانند اینکه مراد از مهدی در این روایات مهدی عباسی باشد که روایات در رابطه با این خلیفه جعل شده باشد.

3 در برخی از روایات امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را از صلب امام حسن مجتبی علیه‌السلام دانسته اند که این روایات علاوه بر ضعف سند مورد قبول اهل سنت نیز نمی باشد و در میان منابع آنان به فرزندی امام مهدی علیهم‌السلام از نسل امام حسین علیه‌السلام اشاره شده است.

4 روایات «اسم ابیه اسم ابی» در اکثر منابع اهل سنت نیامده و تنها به عبارت اسمه اسمی بسنده شده است. توجیهاتی در متن مقاله درباره این بحث آورده شده است.

 حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

چگونه دوره بلا کوتاه می شود

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 

امام صادق علیه السلام در روایتی را ه شناخت طولانی بودن و کوتاه شدن بلا را بیان فرمودند.

 

 عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ تَعْرِفُونَ طُولَ الْبَلَاءِ مِنْ قِصَرِهِ قُلْنَا لَا، قَالَ إِذَا أُلْهِمَ أَحَدُكُمُ الدُّعَاءَ عِنْدَ الْبَلَاءِ فَاعْلَمُوا أَنَّ الْبَلَاءَ قَصِيرٌ.

هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

آیا می دانید بلا چه هنگام طولانی و چه هنگام کوتاه می شود؟

گفتیم نه.

فرمود:

هرگاه هنگام بلا به شما الهام شد که دعا کنید، بدانید که دوره بلا کوتاه است.

 کافی، ج2، ص471

 


فرم در حال بارگذاری ...

خیانت بزرگ وهابیت برای نابودی تاریخ اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396
 
 

 نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه ای بسیار عمیق و خائنانه‎ای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند و در موقعی که برای تسلّط بر کشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه سازی بودند…

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت  هشتم شوال روز جهانی بقیع در نوشتاری بیان کردند: بقیع، از چهارده قرن پیش تا امروز، همواره زیارتگاه مسلمین و مرکز بیداری و تذکار خاطرات رجال و شخصیّت‌های بزرگ اسلام بوده است.

این قبرستان، پس از روضه مقدّسه نبویّه، یکی از منابع مهمّ تاریخ اسلام است که وجود شخصیت‌های تاریخی اسلامی را اثبات و تأیید مینماید که در حدود ده هزار نفر از صحابه نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در این قبرستان مدفون میباشند.

...

ناراحتی اکثریت مسلمانان از اهانت به تاریخ اسلام

امّا با این همه عظمت برای این مکان مقدّس، وضع کنونی آن در حال حاضر بسیار موهن است و اهانتی که به رجال و شخصیت‌هایی که در اینجا مدفونند شده، فوق العاده تأسّف آور و رقّت انگیز است.

تقریباً جز اقلیت غیر قابل توجهی به اسم وهّابی‌ها که در سایه حمایت استعمارگرانی همچون انگلیس عرض وجود نموده و موجودیت دارند و گروهی از مردم غافل از حقایق جریان‌ها و دخالت سیاست در امور که فریب تبلیغات عوام فریبانه آنها را خوردهاند، اکثریت مسلمانان از این استخفاف و اهانت سخت ناراحت و آزرده خاطرند.

در هیچ کجای دنیا نسبت به قبور بزرگان خود این همه بیادبی و بیاحترامی روا نمیدارند و در هر کجا دفن اموات مرسوم است، قبور اموات و مقبره آنها نیز محترم است.

 

آغاز یک نقشه خیانتکارانه

اساس نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانهای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند و در موقعی که برای تسلّط بر کشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه سازی بودند، مثلاً علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را در ایران به ادّعای بابیت و مهدویت و نبوّت و بلکه الوهیت برانگیختند و در هند غلام احمد قادیانی به اصطلاح فرقه مزدور احمدیه را ساخت، در عربستان نیز فرقه وهابی را وسیله دست ساختند و محمدبن عبدالوهاب را به مزدوری گرفتند و مهمترین مقصد آنها علاوه بر غارت معادن بزرگ نفت، از میان بردن آثار اسلامی بود که حتّی روضه مقدّسه پیغمبر صلیالله علیه وآله و سلم را نیز فرا گرفت.

شاید تا قبل از قرن معاصر و قریب به آن، عمده منابع تاریخ و مصدر آن، کتاب‌ها و نوشتههایی بود که بر اساس نقلیات مسند و غیر مسند و مطالعات گسترده آنها در کتاب‌های متعدّد تدوین شده بود و شناخت مطالب معتبر آنها از غیر معتبر هم کار همه کس نیست و اهل فن و افراد بصیر به تاریخ و مسائل مربوط به آن میتوانند در مواردی که اختلاف نقل باشد با تحقیق و بررسی اظهار نظر نمایند.

 

نقش مهم آثار تاریخی در شناخت تمدن ها

با کاوش‌ها و فحصهایی که علمای باستان شناس از مدّتی قبل آغاز کرده و روز به روز بر تکامل آن افزوده، منبع مهمّ دیگری نیز بر منابع تاریخی و شناخت ملل افزوده شد که اگر چه در گذشته هم این منبع مورد توجّه بود، لیکن عمق وسعت فعلی را نداشت و در عصر ما یکی از منابع مهم تاریخ و شناخت احوال اقوام و ملل آثاری است که از آنها باقی مانده و حتّی با حفریات کشف میشود؛ بناها، معابد، قبرها، سکّهها، ظرف‌ها، زیورها و آثار هنری و چیزهای دیگر امروز از بزرگترین معرّف‌های تمدّن و اوضاع و احوال اجتماعی ملل است.

خوشبختانه تاریخ اسلام از جنبه تاریخی بر اساس نقل‌ها و روایات بسیار مورد اعتبار و اعتماد است و از همان صدر اسلام، تاریخ نویسی و نقل حدیث و روایت جریان‌های مختلف شروع و حوادث و وقایع ثبت و ضبط گردیده و فترت‌های طولانی که موجب فراموش شدن تاریخ شود در تاریخ اسلام پیش نیامده و همچنین وقایعی که موجب محو کتاب‌های تاریخی و ایجاد فاصله گردد اتفاق نیفتاده و سیر تاریخ اسلام از تمام ابعاد، مشخص و معلوم است و استنتاج و استنباط تاریخی بر اساس مطالعات روی تواریخ و احادیث کاملاً باور بخش و اطمینان آور است، و به طور مسلّم آن بخش از تاریخ ما که مثلاً به یک قرن پیش مربوط میشود با بخشی که به سیزده یا چهارده قرن پیش ارتباط دارد، در اتقان و استحکام تفاوت ندارد بلکه گاهی بخش دوم از اول بیشتر مورد اعتماد است و مستندات آن قوی‌تر است و خلاصه اشخاص متخصص و دانشمند میتوانند به وسیله همین تواریخ به اوضاع و احوال اجتماعی مردم در این چهارده قرن و حقایق و وقایع مهمّی که در سرنوشت این امّت تأثیر داشته است واقف شوند، و در حقیقت اگر بنا باشد امروز هم برای قرن حاضر تاریخی بنویسیم، از حدود همان تاریخ نویسی مورّخین اسلامی تجاوز نمیکند.

از جنبه مؤیدات و شواهد خارجی و عینی و آثار باقیمانده از حوادث نیز تاریخ اسلام غنیّ و کامل و دارای پشتوانههای بسیار محکم است و از این جهت هم هر چه شخص دیر باور باشد و یا نخواهد از روی غرض بعض حقایق را انکار کند یا شبهه و شکّ در آن ایجاد نماید، در تاریخ اسلام بالخصوص بخش‌هایی از آن که با معرّفی اصل رسالت و واقعه ظهور و انقلاب اسلام و سیره پیغمبر اکرم صلیالله علیه وآله و سلم و امور مهمّ دیگر ارتباط دارد اینگونه اظهار شک و تردیدها قابل قبول و مورد اعتنا نیست.

اگر چه تاریخ اسلام و مسلمین معتبرترین تاریخ تمام ادیان و جوامع بشری است و بلکه به شهادت بعض مورخین یگانه دینی که تاریخ معتبر و مورد اعتماد دارد اسلام است از ناحیه این شواهد تاریخی و مؤیدات که مخصوصاً برای دراز مدت و آیندههای بسیار دور حفظ آنها مفید است، بسیار غنی و سرشار از شواهد خارجی و عینی است یعنی همه نقاط مهم تاریخ اسلام و مسلمانان را مشاهد و مواقف و ابنیه و قبور و مساجد و اوضاع جغرافیائی ممالک و کشورها تأیید میکند و در کشورهای پهناور عالم اسلام همه جا آثار تمدّن مسلمین و فتوحات آنها به چشم میخورد حتّی در کشورهایی مثل اسپانیا که پس از آن عصر طلائی اسلامی به آن سرنوشت اسفناک و بیرحمی‌ها و وحشیگری‌های مسیحیها و محاکم تفتیش کذائی و شکنجه و اعدام‌های دسته جمعی و جنایات دیگر دچار شد، امروز آثار اسلامی تمدن مسلمین را در آنجا به جهانیان عرضه میدارند که اگر به کتاب‌هایی مثل (الآثار الاندلسیّة الباقیة) مراجعه فرمائید به عمق این مطالب تا حدی آگاه میشوید و بخش عمدهای از بودجه کلان اسپانیا از عوائدی که از راه توریستی و کسانی که از اطراف جهان برای مشاهده آثار عصور اسلامی به این کشور سفر مینمایند تأمین میشود.

 

تاریخ اسلام و حرمین شریفین

مکّه مکرّمه و مدینه منوّره از این جهت که گفته شد بیشتر از هر نقطه اهمیت و موقعیت دارد و آثار و ابنیه این دو شهر و نواحی آن همه از مصادر تاریخ ما و بلکه ادیان به اصطلاح ابراهیمی است، و اگر این دو شهر را علاوه بر جنبههای روحانی و معنوی موزه بزرگ عالم اسلام و وحی بدانیم گزاف نگفتهایم.

در این دو شهر تا قبل از تخریب‌های پیدرپی وهابیها مشاهدی موجود بوده که هر یک گوشهای و ناحیهای از تاریخ پیامبر بزرگ اسلام را بازگو مینمود و آثار ارزندهای از تاریخ زندگی و تلاش‌های آن حضرت در راه ابلاغ وحی و رسالت اسلام بود.

مشاهدی که همه در سلسله اسناد تاریخی اسلام و سوابق حرمین شریفین قرار دارد و معرّف سلسله نسب پیغمبر صلیالله علیه وآله و سلم بوده و حتّی از اوضاع دوران جاهلیت، ما را با خبر میسازد.

و خلاصه تمام مسجد مدینه و مسجد الحرام و تمام شهر مدینه و مکه و بقعهها و اماکن و مساجد و حتی چشمهها، چاه‌ها، راه‌ها، کوه‌ها و سرزمین‌ها و قراء واقع در اطراف و نواحی این دو شهر همه از سرگذشت اسلام و چگونگی ظهور و سیر آن حکایت میکند و مسلمانان که به حفظ تاریخ و شرف و سوابق درخشان خود و احیای آثار اسلامی علاقه دارند، باید همگان در حفظ این آثار و بازسازی آنچه ویران شده اقدام نمایند و حرمین را از دستبرد استعمار و تصرّفات ویرانگرانه آنها خارج نمایند.

این آثار و نشانهها و بناها بهتر از کتب سیره، مردم را با سیره پیغمبر صلیالله علیه وآله آشنا میسازند.

کتاب‌های سیره فقط به نظر اهل مطالعه میرسد در حالی که این آثار را عموم مردم که از دور و نزدیک میآیند مشاهده مینمایند و از آن برکت‌ها و درس‌های بزرگ میگیرند.

به نظر حقیر، حتی باید نام‌های اصلی کل اماکن و زمین‌هایی که در عصر رسالت و در لسان روایات مذکور است حفظ شود و بالخصوص نام‌های متعلق به مسجد النبی و مسجد الحرام و در‌ها و ستون‌ها و سایر متعلقات آن نباید تغییر کند، زیرا همه اینها محفظه تاریخ اسلام است و کسانی که این ویرانگری‌ها را مرتکب شدهاند بزرگترین دشمنی و خیانت را به تاریخ اسلام نمودهاند.

حفظ این اماکن علاوه بر آن که از جنبه تعظیم شعائر شرعاً لازم است به ملاحظاتی که بیان شد نیز لازم است و تخریب این بقاع، صرف نظر از هتک و توهین، موجب تزلزل و سستی مبانی تاریخ میشود و تخریب این مشاهد و آنها را به این صورت در آوردن که نه سنگ قبری داشته باشند و نه امتیازی و در معرض محو و فراموشی قرار بگیرند از سوزاندن کتب تاریخ، خسارتش برای یک امّت و ملّت اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

 

وظیفه همگان در روز جهانی بقیع

روز هشتم شوّال، روزی است که ویران‌گری‌های گروهی گمراه از بقیع شروع شد و مراقد مطهّر و نورانی اهل‌البیت علیهم السّلام را تخریب نمودند و به هویّت اسلام عزیز تاختند. لذا لازم است که همه‌ی مسلمانان، اعمّ از شیعه و سنّی و مذاهب مختلف، در این روز، جنایات آنان را محکوم نمایند و همه با هم تجدید بنای این مشاهد عزیز و احیای سوابق درخشان اسلام را مطالبه نمایند.

باید این واقعه‌ی دلخراش را همه ساله مسلمانان روز عزا و مصیبت اعلام کنند و آن را محکوم نمایند. باید تا وقت نگذشته، این آثار نوسازی شود، مخصوصاً مشاهد و مقاماتی، مثل محلّ ولادت نبی اکرم در مکّه مکرّمه و مدفن جدّ بزرگوار و عموی عالی‌مقام و همسر فداکار آن حضرت و محلهّ بنی‌هاشم بازسازی شود.

و در مدینه منوّره، أحد، مشهد حضرت حمزه و سایر شهداء و بقیع مظلوم باید احیاء شود؛ مخصوصاً مقام و حرم ائمه طاهرین؛ حضرت امام حسن مجتبی و

امام زین العابدین و امام محمد باقر و امام ‌جعفر‌صادق علیهم‌السلام؛ این مفاخر بی‌نظیر عالم اسلامیت و بشریت تجدید شود. خانه امام جعفر صادق علیه السلام که از همان خانه‌های مذکوره در قرآن مجید است به حال اوّل باز گردد.

خصوصاً شیعیان برای به یادماندن این اسناد تاریخ و این اهانتی را که در حرمین شریفین به اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شده و هنوز هم ادامه دارد، این روز را روز حزن اهل بیت علیهم‌السلام و روز هجوم به تاریخ اسلام دانسته و با اقامه مجالس عزاداری و عرض تسلیت به ساحت مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء، این جنایتی را که علیه اسلام و قرآن و شخص پیغمبر اکرم و اهل بیت آن حضرت بوده، محکوم کنند و فراموش ننمایند که این جنایت، فراموش‌شدنی نیست. «یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو کره الکافرون».

حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

سابقه شرک و گناه مانع کسب مقام امامت است

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 


  ازآیه ۱۲۴ بقره به بعد، ضمن هجده آیه، سخن از پیامبر بزرگ الهى، قهرمان توحید و معمار بناى كعبه است حضرت ابراهیم علیه ‏السلام است، او با پیروزى در آزمایش‏هاى گوناگون الهى، به مقام امامت رسید.

 
 وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة/124)

و چون ابراهيم را پروردگارش با کلماتي بيازمود و وي آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواي مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به ستمكاران نمي ‏رسد

  حضرت ابراهیم علیه ‏السلام در میان پیامبران جایگاه و منزلت خاصى دارد. نام او 69 مرتبه و در 25 سوره قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام به عنوان اسوه و نمونه یاد شده است.

 در این سوره نیز از این آیه به بعد، ضمن هجده آیه، سخن از این پیامبر بزرگ الهى، قهرمان توحید و معمار بناى كعبه است. او با پیروزى در آزمایش‏هاى گوناگون الهى، به مقام امامت رسید.

 آزمایش از سنت‏هاى حتمى الهى براى همه مردم است. البته آزمایش‏هاى خداوند مثل آزمایش‏هاى بشرى نیست كه براى آگاه شدنِ باشد، زیرا او همه چیز را مى‏داند.

 این آزمایش‏ها براى بروز استعدادها و نیك و بد انسانهاست تا مشخص شود هر كس براساس اختیارى كه خداوند به او داده چه راهى را انتخاب مى‏كند، تا كیفر و پاداش آنرا دریافت دارد.

 در این آیه نیز منظور از (كَلِمات) یك سلسله وظائف سنگینى است كه خداوند بر دوش ابراهیم گذارد و او از عهده انجام همه آنها برآمد، كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنیم:

 ابراهیم در میان اقوام و خویشان خود تنها موحّد بود اما علیه شرك و بت‏پرستى قیام كرد و به تنهایى وارد بتخانه شد و همه بتها را شكست. با آنكه بت‏پرستان به جزاى این كارش، او را در آتش انداختند ولى او با خونسردى كامل و با ایمان و یقین به خدا وارد آتش گشت و به امر الهى، آتش بر او سرد و ایمن شد.

 با آنكه در سنّ پیرى خداوند فرزندى نصیب آنها كرده بود، ولى چون امر الهى آمد، فرزندش اسماعیل را براى قربانى به قربانگاه برد.

 ابراهیم، مقام امامت را براى نسل و ذریه خود نیز طلب مى‏كند امّا خداوند در پاسخ مى‏فرماید: این مقام، موروثى نیست بلكه هر كس كه لیاقت داشته باشد آنرا دریافت مى ‏كند.

 مقام امامت بالاتر از مقام رسالت است. «رسول» مأمور ابلاغ احكام الهى و بشارت و انذار مردم است اما «امام» مسئول تحقق بخشیدن به آن احكام و اجراى عدالت اجتماعى در میان مردم است.

 این آیه به روشنى بیان مى‏دارد كه امامت، عهد و امانت الهى است كه به ظالمان و گنهكاران نمى‏رسد. بر این اساس ما شیعیان معتقد هستیم كه امام نیز همچون پیامبر باید معصوم باشد و كسى كه سابقه شرك و گناه داشته باشد لایق امامت نیست.

خبرگزاری حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

مسلم ‏بن عقیل کیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 

مسلم بن عقیل، از شاخه‏ هاى پربار نسل «ابوطالب‏» و «فاطمه بنت اسد» اصل و تبار بود و بنا به اصل وراثت،خصلت‌هاى برجسته را از نیاکان خود به ارث برد.

مسلم بن عقیل یار و یکی از چهره های نام آشنا در خاندان اهل بیت علیه السلام است که با رشادت ها و وفاداری اش به این خانواده به خصوص سالار شهیدان در واقعه کربلا در بین مردمان امروز شناخته شده است.

 در میان جوانان برومند «بنى ‏هاشم‏» مسلم، فرزند عقیل یکى از چهره ‏هاى تابناک و شخصیت‌هاى بارز، به شمار مى‏رفت. «عقیل‏» برادر حضرت على علیه السلام و دومین فرزند ابوطالب بود. در ترسیم زیر رابطه نسبى مسلم، آشکارتر است :ابوطالب: طالب، عقیل، مسلم، جعفر، على، حسین بن على

 مسلم ‏بن عقیل، برادرزاده امیرالمؤمنین و پسر عموى حسین‏ بن على بود. دودمانى که مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانى که شخصیت انسانى و اسلامى مسلم در آن شکل گرفت، بهترین زمینه را براى تربیت و تکامل معنوى و حماسى مسلم فراهم کرد.

...

از آغاز کودکى، در میان جوانان بنى ‏هاشم بخصوص در کنار امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بزرگ شد و کمالات اخلاقى و بنیان ولایت و درسهاى حماسه و ایثار و شجاعت را بخوبى فرا گرفت. اجداد مسلم کسانى، چون «ابوطالب‏» و «فاطمه بنت اسد» بودند که در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاورى را به ارث مى ‏گذاشتند و مسلم، شاخه‏اى پربار از این اصل و تبار بود و بنا به اصل وراثت،خصلت‌هاى برجسته را از نیاکان خود به ارث برده بود.

مسلم در زمان حضرت امیر علیه السلام نوجوانى رشید و پاک بود که به افتخار دامادى آن حضرت نایل شد و با یکى از دختران امام به نام «رقیه‏» ازدواج کرد. این وصلت ‏بر میزان فضیلت‌هاى مسلم افزود و او را بیشتر در محور «حق‏» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد.

به نقل مورخان، در زمان حکومت آن حضرت (بین سالهاى 36 تا 40 هجرى) از جانب آن امام، متصدى برخى از منصبهاى نظامى در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفین، وقتى که امیرالمؤمنین علیه السلام لشگر خود را صف‏آرایى مى‏ کرد، امام حسن و امام حسین علیه السلام و عبدالله ‏بن جعفر و مسلم‏ بن عقیل را بر جناح راست‏ سپاه، مامور کرد و بر جناح چپ لشگر، محمدبن حنفیه و محمدبن ابى‏ بکر و هاشم‏ بن عتبه (مرقال) را گماشت و مسئولیت قلب لشگر را به عبدالله‏ بن عباس و عباس‏ بن ربیعه و مالک اشتر سپرد .

امام حسین علیه السلام طى نامه و پیامى جداگانه که خطاب به مردم کوفه نوشت، تکلیف مردم و ماموریت مسلم را روشن ساخت. متن نامه امام چنین بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم»


از حسین بن على، به جماعت مؤمنان و مسلمانان
اما بعد،


سعید و هانى، با نامه ‏هایتان نزد من آمدند. آنان آخرین کسانى بودند از فرستادگانتان که نزد من آمدند. من تمام مقصود و هدفى را که ذکر کرده بودید فهمیدم.

بیشتر سخن شما این بود که: ما را امام و پیشوایى نیست، پس بشتاب! شاید خدا ما را به واسطه تو بر هدایت، هماهنگ و مجتمع کند. اینک، من برادرم،عموزاده‏ام و شخص مورد اعتمادم از خانواده‏ خویش «مسلم ‏بن عقیل‏» را به سوى شما فرستادم و او را مامور کردم که از حال شما و از کار و نظرتان به من گزارش بفرستد.

اگر به من چنین گزارش دهد که راى بزرگان و صاحبان فضل و خرد شما،همانند چیزى است که قاصدان شما گفتند و در نامه‏ هاى شما نوشته شده است‏به خواست‏ خدا بزودى به سویتان خواهم آمد.

به جانم سوگند پیشوا و امام، تنها و تنها کسى است که به کتاب خدا حکم و عمل کند و به قسط رفتار نماید و به حق، گردن بنهد و خود را وقف و پایبند فرمان خدا سازد، والسلام.»

اعزام مسلم و فرستادن این پیام به کوفه، پاسخى به همه نامه‏ها و دعوتها و طومارها بود. محتواى پیام امام، در این چند محور، خلاصه می‏شود:

1- تایید کامل از مسلم به عنوان برادر، پسر عمو و نماینده‏اى مورد اطمینان.
2- محدوده مسؤولیت مسلم در کوفه نسبت‏ به ارزیابى وحدت کلمه و صداقت مردم.
3-پاسخى به دعوتهاى مکرر، به عنوان اتمام حجت.
4-درخواست از مردم براى حمایت و اطاعت از مسلم.
مسلم با گرفتن دو راهنما از مکه به سوى کوفه حرکت کرد. روزهاى متوالى راه طى کرد. آن دو راهنما در راه، از تشنگى جان سپردند. مسلم، همراه با «قیس ‏بن مسهر صیداوى‏» و «عماره بن عبدالله ارحبى‏» با تحمل مشقت هاى توانفرساى راه، پس از بیست روز، خود را به کوفه رساند و مسافت ‏سى ‏روزه را با همه سختی ها در بیست روز پشت ‏سرگذاشت.

 اینک، مسلم، با شهرى رو به روست، حادثه‏ خیز و پرماجرا و با گرایشهاى مختلف; شهرى با افکار گوناگون که اگر چه بظاهر آرام است،اما آرامش قبل از طوفان را مى‏ گذراند.

 مسلم، وارد کوفه شد و به خانه مختار ثقفى، که از شیعیان خالص‏ حضرت على علیه السلام وعلاقه‏ مندان به اهل‏ بیت‏ بود، رفت.

 

مسلم بن عقیل، در کوفه

فلق با تیغ آذر،خیمه شب را زهم بدرید و… شب، دامان خود برچید خبر در گوشهاى کوفیان پیچید که مسلم، افسر جانباز و پیشاهنگ این نهضت پیام انقلاب عدل را با خویش آورده است. و مشتاقان،بسان موج خشم آلود اما طالب و مشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند.

 درون چشم هاشان اشگهاى شوق و جانها، تشنه آزادى و دلها پر از شادى هزاران دست گرم شیعیان در دست مسلم بود و بیعت تا غروب، آن روز بر پا بود. طرفداران حق، چون حلقه، پیرامون این رهبر شعور و شور، اندر سینه و در سر و گاهى دیدگان از اشگ شوق یاوران، تر بود.

 شیعیان، دسته دسته به خانه مختار مى ‏آمدند و با مسلم دیدار و بیعت مى‏ کردند و مسلم هم نامه امام حسین علیه السلام را خطاب به مؤمنان و مسلمانان کوفه براى هر جماعتى از آنان مى‏ خواند.

 در یکى از همین دیدارها «عابس بن شبیب شاکرى‏» برخاست و پس از ستایش خداوند، خطاب به مسلم گفت: «من از مردم چیزى نمى‏ گویم و نمى‏ دانم که در دلها چه دارند و تو را به آنها مغرور نمى‏ کنم. من از خود و آمادگى خودم به تو خبر مى‏ دهم. به خدا سوگند! اگر بخوانید، شما را اجابت مى‏کنم و در رکابتان با دشمنانتان مى‏ستیزم و در راه شما با شمشیرم کارزار مى‏ کنم تا با شهادت، خدا را ملاقات کنم; و از این کار،فقط پاداش الهى را مى‏ طلبم.»

 پس از او دلیر مردى دیگر، کهنسال و جوان دل برخاست، به نام «حبیب‏ بن مظاهر» و گفت: (خطاب به عابس)
«رحمت‏ خدا بر تو باد! آنچه را در دل داشتى با سخنى کوتاه و گویا بیان کردى. به خداى یکتا سوگند، عقیده و موضع من نیز همچون تو است.» و کسان دیگر هم برخاسته و اعلام وفادارى و آمادگى براى فداکارى کردند.

 «از آن پس، دست‏ بود و دست که پیمان با سخنگوى «حسین‏ بن على علیه السلام ‏» مى‏ بست.»

 روز به روز بر تعداد هواداران امام حسین علیه السلام که با نماینده ‏اش مسلم،بیعت مى‏ کردند افزوده مى ‏شد تا این که پس از چند روز، به هزاران نفر مى‏ رسید.

 با وجود این همه بیعت‌گران‏جان بر کف و انقلابی‌هاى آماده براى هرگونه فداکارى در راه حمایت‏ حسین علیه السلام و بر انداختن حکومت ‏یزید، مسلم‏ بن عقیل، طى نامه ‏اى اوضاع را به امام گزارش داد و با بیان شرایط و زمینه مساعد براى نهضت از امام خواست که به سوى کوفه بشتابد. در نامه‏اى که به امام نوشت، چنین بیان کرد:

نامه‏ هاى فرستاده شده، راست‏بوده و سخن فرستادگان هم درست است. مردم کوفه آماده جهاد و جانبازى در راه خدایند. هم اکنون هیجده هزار نفر، با من بیعت کرده‏ اند و آماده فداکارى در رکاب تو هستند. هر چه زودتر به سوى کوفه حرکت کن!»این نامه را که مسلم،بیست‏ و هفت روز پیش از شهادتش به امام حسین علیه السلام نوشت، توسط «عابس‏ بن شبیب شاکرى‏» براى آن حضرت فرستاد. همراه او،نامه‏ هاى دیگرى هم کوفیان به امام نوشتند و با گزارش این که صدهزار شمشیر براى یارى تو آماده است،از آن حضرت خواستند که در آمدن به کوفه شتاب کند.

 کنون مسلم، نگینى در میان حلقه انبوه یاران است حضورش مایه دلگرمى امیدواران است شکوه و هیبتى دارد، میان کوفیان جایى و محبوبیتى دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوى لکه‏ هاى ذلت و ننگ است کلام از شور جانسوز حقیقت هاست، ز «رفتن‏» ها و «ماندن‏» هاست. ولى دوران آن کم بود و کم پایید، تمام شعله‏ ها ناگه فرو خوابید…

 والى کوفه «نعمان بن بشیر» بود که از جانب معاویه و پس از او از سوى یزید به این سمت،گماشته شده بود. وقتى از تجمع‏ مردم کوفه، پیرامون مسلم و بیعت‏ با او آگاه شد، در یک سخنرانى مردم را تهدید کرد و آنها را از رفت‏ وآمد پیش مسلم ‏بن عقیل و شنیدن حرفهایش اکیدا نهى کرد; اما انقلابیون کوفه که دل به مهر حسین علیه السلام سپرده و دست‏ بیعت‏ با نماینده ‏اش مسلم داده بودند براى سخنان تهدیدآمیز او ارزشى قائل نشدند.

 یکى از هم ‏پیمانان بنى‏امیه به نام عبدالله ‏بن مسلم بن ربیعه حضرمى پس از او برخاست و با سخنانى خواستار آن شد که با مخالفان با شدت عمل بیشترى برخورد کند، چرا که برخوردى این‏گونه که از موضع ناتوانى و ضعف است فتنه مسلم را نمى‏ تواند بخواباند. با اوجگیرى نهضت نیمه مخفى مسلم در کوفه گزارشهاى تندى به شام و نزد «یزید» فرستاده مى‏ شد.

از جمله همان عبدالله حضرمى، که از او یاد شد،طى نامه‏اى براى یزید این گونه نوشت: «مسلم‏بن عقیل به کوفه آمده و شیعه به نفع حسین ‏بن على با او بیعت کرده ‏اند. اگر به کوفه نیاز دارى، مرد نیرومندى براى سرکوبى شورشیان و اجراى فرمانت‏ بفرست، چرا که نعمان‏بن بشیر، مردى ناتوان است‏یا خود را ضعیف مى‏ نمایاند….

یزید براى حفظ سلطه و حاکمیت‏ بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبیدالله بن زیاد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن ‏زیاد» با حفظ سمت، والى کوفه نیز شد. ماموریت ابن‏زیاد آن بود که به کوفه برود و مسلم را دستگیر کند و سپس او را محبوس یا تبعید کند، یا به قتل برساند.

ابن زیاد،با اجازه و اختیارهاى نامحدودى براى قلع ‏وقمع و کشتار و فرونشاندن آتش مبارزات، مخفیانه و با قیافه ‏اى مبدل و نقابدار به هنگام شب وارد کوفه شد و مراکز قدرت را، با عملیاتى شبیه کودتا به دست گرفت.

ابن زیاد قبل از آمدن به کوفه در بصره سخنرانى کرد و براى این که در غیاب او هیچ‏گونه حادثه و شورشى پیش نیاید،ضمن تهدیداتى که نسبت ‏به مردم نمود، برادر خودش را که عثمان نام داشت، به جاى خود گماشت و خود به کوفه رفت.

مردمى که با مسلم بیعت کرده و در انتظار آمدن حسین بن على علیه السلام به کوفه بودند، با ورود ابن ‏زیاد به کوفه، وضعى دیگر پیدا کردند. فردا صبح که مردم براى نماز جماعت ‏به مسجد آمدند،ابن ‏زیاد از دارالاماره بیرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «… امیرالمؤمنین یزید، مرا فرمانرواى شهر و این مرز و بوم و حاکم بر شما و بیت ‏المال قرار داده است و به من دستور داده که با ستمدیدگان،انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نیکى کنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانى با شدت و با شمشیر و تازیانه رفتار کنم. پس هر کس باید بر خویش بترسد. راستى گفتارم هنگام عمل‏ روشن مى ‏شود; به آن مرد هاشمى (مسلم‏بن عقیل) هم برسانید که از خشم و غضب من بترسد.»

از این پس، مجراى بسیارى از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابن‏ زیاد، رؤساى قبایل و محله‏ ها را طلبید و برایشان صحبتهاى تهدیدآمیز کرد و از آنان خواست که نام مخالفان یزید را به او گزارش دهند،و گرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت.

حزب اموى، که مى‏ رفت‏ بساطش نابود و برچیده گردد،دیگر بار، جان گرفت و آن تهدیدها و تطمیع‏ها و فریبکاریها و تبلیغهاى دامنه‏ دار، تاثیر خود را بخشید و والى جدید، توانست‏با قدرت و قوت و با تمام امکانات جاسوسى و خبرگیرى و خبررسانى، جوى از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگیری ها و خشونت ها و برخوردهاى تندى که انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت.

باشگاه خبرنگاران


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی سالروز تخریب قبور ائمه بقیع سیدمهدی میرداماد

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396


فرم در حال بارگذاری ...

راه پیشرفت را پیدا کنید

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396
 
Image result for ‫راه پیشرفت‬‎

 

راه پیشرفت را پیدا کنید….

به مناسبت ماه مبارک رمضان، جمعی از استادان، نخبگان علمی و پژوهشگران دانشگاه‌ها، با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در نماهنگی کوتاه، گلچینی از لحظات این برنامه را به تصویر می‌کشد.
 
 
بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این نماهنگ می بینید:
« ما از چند سال قبل از این آمدیم گفتیم «الگوی ایرانی‌ـ‌اسلامی پیشرفت»؛ بنده کلمه‌ی توسعه را هم عمداً به کار نبردم. آقایانی که مسئول این کار هستند و از آن وقت ما با اینها ارتباط داریم، میدانند؛ بنده عمداً گفتم کلمه‌ی توسعه را من به کار نمیبرم، چون کلمه‌ی توسعه یک کلمه‌ی غربی است؛ یک مفهوم غربی دارد؛
من کلمه‌ی پیشرفت را به کار میبرم؛ الگوی پیشرفت ایرانی‌ـ‌اسلامی. خب این الگو را بگردیم پیدا کنیم! چرا باید برای پیشرفت ما، دستهای غربی الگو بدهند به‌صورت همین سند توسعه‌ی پایدار یا ۲۰۳۰ و امثال اینها؟ اینها کار کیست؟
کار شماها است، کار دانشگاه‌ها است، کار اساتید است… اگر نیروی انسانی ما وابسته اندیشید، وابسته حرکت کرد، از وابستگی خوشش آمد، قدر استقلال را ندانست، قدر اسلام و ارزشهای اسلامی را ندانست، به خودش بی‌اعتماد بود -اگر این‌جور بود- آن‌وقت ما وارد یک دالان تاریک طولانی دیگری خواهیم شد، مثل همین دورانی که در زیرسلطه‌ی غرب از اندکی قبل از مشروطه تا قبل از انقلاب قرار داشتیم که با زحمت زیاد و با تلاش زیاد، توانستیم خودمان را به یک نحوی نجات بدهیم؛ باز وارد همان فرآیند تلخ دشوار گذشته خواهیم بود. این بستگی دارد به اینکه شما امروز این دانشجو را چه‌جوری پرورش بدهید. بنابراین پرورش دانشجو به نظر من خیلی مهم است… خداوند ان‌شاءالله به شماها، به ما توفیق بدهد بتوانیم کارهایمان را انجام بدهیم. همین‌طور که شماها دارید میگویید و من هم تصدیق میکنم -بنده هم همین‌جور [میگویم]- ما ایستاده‌ایم و به فضل الهی، به توفیق الهی، این راه را، این کار را، این حرکت اسلامی و انقلابی را پیش‌ برده‌ایم و ان‌شاءالله پیش ‌خواهیم برد و آن که پیروز خواهد شد قطعاً و یقیناً ما هستیم به فضل الهی. …» ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
 
دانلود نماهنگ: دیدار اساتید | راه پیشرفت را پیدا کنید

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :


فرم در حال بارگذاری ...

قوه قضائیه پرچمدار حمایت از حقوق عمومی

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1396

 

دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه و رؤسای کل دادگستری‌های سراسر کشور، با اشاره به صلاحیت‌ها و جایگاه قانونی بسیار بالا و ویژه‌ی این قوه و تأثیرگذاری آن در مدیریت کلان کشور، نگاه تحولی در همه‌ی عرصه‌های قوه‌ی قضائیه را ضروری برشمردند و گفتند:
قوه‌ی قضائیه باید پرچمدار حقوق عمومی در جامعه شود و در هر زمینه‌ای که لازم بود، از حقوق مردم با قدرت دفاع، و با متخلفان و قانون‌شکنان مقابله کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «نگاه تحولی و جهادی» در برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات در قوه‌ی قضائیه را ضروری خواندند و با اشاره به جایگاه قانونی بالای این قوه و تأثیرگذاری آن بر دو قوه‌ی دیگر و در مسائل عمومی کشور، گفتند:

در قانون اساسی تصریح شده است که نظارت بر حُسن اجرای قوانین و نظارت بر حُسن اجرای امور بر عهده‌ی قوه‌ی قضائیه است و دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور به‌عنوان دو بازوی اصلی قوه، مسئولیت این دو وظیفه‌ی مهم را بر عهده دارند.

...

نقلاب اسلامی با تأکید بر استفاده‌ی قوه‌ی قضائیه از ظرفیت‌های قانونی، خاطرنشان کردند: احیا و استیفای حقوق عامه و حمایت از آزادی‌های مشروع مردم از وظایف مهم قوه‌ی قضائیه است و این قوه باید پرچمدار این موضوعات باشد و با مخالفان و معارضان حقوق عمومی در هر جایگاهی، مقابله کند.

ایشان موضوعاتی همچون مسئله‌ی انتخابات، ریزگردها و بورسیه‌ها را نمونه‌هایی از عرصه‌های لازم برای حمایت از حقوق مردم برشمردند و گفتند: البته در موضوع بورسیه‌ها، موضوع به‌درستی پیگیری نشد و آن کاری که باید انجام می‌شد، محقق نگردید.

رهبر انقلاب اسلامی، حضور رئیس قوه‌ی قضائیه در مجامع فراقوه‌ای همچون شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی را از دیگر ظرفیت‌های قانونی این قوه برشمردند و تأکید کردند: آیت‌الله آملی لاریجانی به‌واسطه‌ی شخصیت و فضل علمی قطعاً می‌توانند در این مجامع تأثیرگذاری بالایی داشته باشند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیگیری حقوقی مسائل و قضایای بین‌المللی را نیز بسیار مهم دانستند و تأکید کردند: قوه‌ی قضائیه باید در موضوعاتی همچون تحریم‌ها، مصادره‌های آمریکایی‌ها، تروریسم و یا حمایت از شخصیت‌های مظلوم دنیا همچون شیخ زکزاکی و یا حمایت از مسلمانان میانمار و کشمیر، از جایگاه حقوقی وارد شود و نظر حمایتی و یا مخالفت خود را قاطعانه اعلام کند تا در دنیا منعکس شود.

ایشان، نقش‌آفرینی در موضوع «آسیب‌های اجتماعی» را از دیگر وظایف قوه‌ی قضائیه دانستند.

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه، لازمه‌ی پیشرفت کارها در دستگاه قضائی و ایجاد تلقی عمومی از قوه‌ی قضائیه به‌عنوان مجموعه‌ای «نجات‌بخش، امیدبخش و آرامش‌بخش» را برخورد جدی با تخلفات دانستند و با قدردانی از اعزام بازرسان نامحسوس و ناشناس به شهرهای مختلف با هدف کشف و برخورد با تخلفات، افزودند: بازرسی‌ها را هر چه می‌توانید افزایش دهید و قوه‌ی قضائیه را از درون اصلاح کنید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به برخورد و مجازات متخلفان و درعین‌حال، حفظ آبروی نزدیکان و اعضای خانواده‌ی آن‌ها، تأکید و خاطرنشان کردند: البته در جایی که آبروی نظام در معرض خطر است، حفظ آبروی نظام اسلامی مقدم و مهم‌تر است، زیرا مردم مسائل را می‌بینند و متوجه می‌شوند و نباید اینگونه احساس شود که قوه‌ی قضائیه با متخلفانِ قضائی، برخورد نمی‌کند.

ایشان، «تشویق قضات عادل و درستکار» را مکمل «تنبیه و برخورد با متخلفان» خواندند و خطاب به مسئولان قضائی خاطرنشان کردند: قضات عادل، شجاع، قاطع، منصف و پرکاری را که به‌شدت خداترس هستند و عالمانه و بدون ملاحظه قضاوت می‌کنند، مشهور و به جامعه معرفی کنید.

«حقوق آمران به معروف و ناهیان از منکر» موضوع دیگری بود که رهبر انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند و افزودند: برخی مکرراً می‌گویند بعضی اصول قانون اساسی معطل مانده است، اما گویا آن‌ها، اصل هشتم قانون اساسی را که مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است، جزء اصول قانون اساسی نمی‌دانند و به این امر واجب توجه نمی‌کنند.

ایشان با اشاره به حمایت بیانی و عملی خود از آمران به معروف، این کار را وظیفه‌ی قوه‌ی قضائیه خواندند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین بر مسئله‌ی «آموزش عمومی» و در پیش گرفتن روش‌های جذاب در آموزش حقوق مردم به آن‌ها، تأکید کردند.

ایشان در جمع‌بندی سخنانشان، مراقبت از نعمت‌های الهی را ضروری خواندند و خاطرنشان کردند: «نعمت جوانان»، «نعمت جمهوری اسلامی»، «نعمت قوه‌ی قضائیه و توانایی‌های آن» و «نعمت همراهی و محبت و اطاعت مردم نسبت به نظام و انقلاب اسلامی»، از جمله نعمت‌های بزرگ پروردگار هستند و همه باید مراقبت کنند که این نعمت‌ها تضییع نشود و از آن‌ها استفاده‌ی حداکثری شود.

رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای این دیدار با تجلیل از شخصیت شهید آیت‌الله بهشتی به‌عنوان معمار قوه‌ی قضائیه‌ی جمهوری اسلامی، افزودند: نام شهید بهشتی با قوه‌ی قضائیه پیوند خورده است زیرا وی با نیت خالص و با اندیشه‌ی راهبردنگر و با تفکر ایجاد بنای جدید دستگاه قضائی در جمهوری اسلامی، وارد این قوه شد و با دانایی و نگاه تحولی، خدمات شایانی را در مدتی کوتاه انجام داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به حضور شخصیت‌های برجسته در رأس قوه‌ی قضائیه در طول سال‌های پس از انقلاب، آیت‌الله آملی لاریجانی را شخصیتی برجسته و دارای شایستگی‌های بالای علمی، عملی، معنوی و فکری دانستند و ضمن قدردانی از زحمات ایشان و مسئولان دستگاه قضائی، خاطرنشان کردند: در سال‌های اخیر کارهای مهم و با ارزشی در قوه‌ی قضائیه انجام شده است و این اقدامات باید با شیوه‌های مؤثر تبلیغی، به اطلاع افکار عمومی رسانده شود.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، رئیس قوه‌ی قضائیه گزارشی از خدمات و فعالیت‌های این قوه بیان کرد.

آیت‌الله آملی لاریجانی با اشاره به توصیه‌های رهبر انقلاب به مسئولان دستگاه قضائی در سال گذشته، گفت:

"rtl" style="text-align: justify; padding-right: 60px; padding-left: 60px;">«مبارزه با مفاسد و تخلفات در درون قوه‌ی قضائیه و نظارت جدی بر عملکرد قضات»، «تصویب و ابلاغ برنامه‌ی چهارم توسعه‌ی قضائی»، «ابلاغ دستورالعمل ساماندهی زندانیان و کاهش پنج درصدی تعداد آن‌ها»، «تربیت نیروهای متخصص»، «تدوین لوایح قضائیِ مؤثر»، «انعکاس رسانه‌ای فعالیت‌های قوه‌ی قضائیه»، «ارائه‌ی آموزش‌های حقوقی و قضائی به مردم»، «تبیین دستاوردهای حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران» و «تلاش برای احیای حقوق بشر اسلامی» از جمله اقدامات و برنامه‌های این دستگاه در یک سال اخیر بوده است.
رئیس قوه‌ی قضائیه با اشاره به ورود بیش از ۱۵ میلیون پرونده به دستگاه قضائی در سال گذشته خاطرنشان کرد: «تدوین دستورالعمل پیگیری سیاست‌های اقتصاد مقاومتی»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی و تأمین امنیت اقتصادی»، «توسعه‌ی منابع انسانی و افزایش تعداد قضات»، «توسعه‌ی فناوری‌های نوین و اهتمام به پژوهش»، بخش دیگری از فعالیت‌های قوه‌ی قضائیه بوده است.
 
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
 


فرم در حال بارگذاری ...

دانستنی های قمر در عقرب

نوشته شده توسطرحیمی 11ام تیر, 1396

نکته ای که درباره مسئله قمر در عقرب باید بیان کرد، آن است که بنابر روایات، منظور از عدم ازدواج در این مدت، اجرای صیغه عقد است؛ یعنی صیغه عقد را در این ایام انجام ندهیم.

 
«قمر در عقرب» از واژه هایی است که در روایات به آن اشاره و دستوراتی برای آن ذکر شده است؛ به همین دلیل خدمت حجت الاسلام والمسلمین زمانی قمشه ای از شاگردان علامه حسن زاده آملی و متخصص در مباحث نجوم، ریاضیات و هندسه رفتیم تا گپ و گفتی از چرایی «قمر در عقرب» و تأثیرات آن در زندگی بشر انجام دهیم.

 

*آیات قرآنی دانش فضا را تبیین می کند

خداوند متعال در آیه 189 سوره بقره فرموده است:

«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ …

درباره «هلال های ماه» از تو سؤال می‌کنند؛ بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظامِ زندگیِ) مردم و (تعیینِ وقتِ) حج است».

این آیه مبارکه و ده ها آیه دیگر در قرآن مجید رشته های گوناگونی از دانش فضا را برای ما تبیین می کند.

همچنین در آیه دوم از سوره رعد می خوانیم:

«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ

خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت)؛ و خورشید و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند! کارها را او تدبیر می‌کند؛ آیات را (برای شما) تشریح می‌نماید؛ شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید!».

این آیه بنابر آنچه امروزه ثابت شده، قانون جاذبه عمومی را بیان می کند و روایاتی از امام رضا علیه السلام و سایر پیشوایان دین مؤید این نظریه است.

امروز در دانش فضا هیچ رشته ای وجود ندارد؛ مگر اینکه قرآن کریم درباره آن آیه یا آیاتی را بیان نموده است.

حجت الاسلام والمسلمین زمانی قمشه ای

موضوعی که امروز در خدمت خوانندگان محترم هستیم، مسئله«قمر در عقرب» است.

*قمر در عقرب به چه معناست؟

قمر در عقرب عبارت است از گردش ماهیانه ماه به دور زمین و به محاذات 12 برج فلکی که این دوازده برج از حمل شروع می شود.

...

«حمل» تقریبا برابر با ماه فروردین شمسی بوده و نام دیگر ماه ها به ترتیب: ثور (اردیبهشت)، جوزا (خرداد)، سرطان (تیر)، اسد (مرداد)، سمبله (شهریور)، میزان (مهر)، عقرب (آبان)، قوس (آذر)، جدی (دی)، دلو (بهمن) و حوت (اسفند) می باشد.

برج هشتم در زبان عربی، برج عقرب است که برابر با ماه آبان بوده و ماه در گردش ماهیانه خود به دور زمین، دو روز و نیم مقابل این برج قرار گرفته و به این اندازه طول می کشد که از مقابل آن عبور کند.

حال که ماه به اندازه دو روز و نیم (60 ساعت) طول می کشد که از مقابل برج عقرب عبور کند، به آن «قمر در عقرب» می گویند.

برای توضیح بهتر این مسئله باید بگوییم که ماه در یک سال، 12 مرتبه دور زمین می گردد؛ دوازده 29 روز یا 30 روز، مصادف با 354 روز یکسال قمری بوده و ماه در این 354 روز، 12 مرتبه دور زمین حرکت کرده و در هر ماه، دو و نیم روز مقابل برج عقرب قرار خواهد گرفت.

 

*قمر در عقرب در روایات

اما از نظر احکام نجومی روایاتی داریم که وقتی که قمر در عقرب باشد، به مسافرت نرفته و ازدواج نکنید و از این مسائل نهی شده است.

از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است كه حضرت فرمودند:

«من سافر او تزوج و القمر فی العقرب لم یر الحسنی

كسی كه در هنگام قرار گرفتن ماه در عقرب مسافرت كند یا ازدواج نماید، نیكویی و زیبایی كه در كار باید باشد، از بین می رود».

و یا در روایت دیگری از امام کاظم علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند:

«مَنْ أَتَى أَهْلَهُ فِي مُحَاقِ الشَّهْرِ فَلْيُسَلِّمْ لِسِقْطِ الْوَلَدِ

هر كس در محاق ماه با زنش همبستر شود، خود را آماده سقط فرزند نمايد».

 

*برج های نحس و سعد

ما در مقابل برج عقرب، برج های حمل و ثور (فروردین و اردیبهشت) را نیز داریم که نحس نبوده و به ماه های سعد (خوش یمن) معروف است.

به عنوان مثال، یکی از مسائلی که سبب می شود زوجه بتواند عقد را فسخ کند، وقتی است که مرد عنین باشد (کسی که به علت مرض یا پیری توانایی انجام همبستری را ندارد)؛ فقهای ما از جمله علامه در تذکره و صاحب جواهر در این مسئله نظر می دهند که برای اثبات عنین بودن مرد باید صبر کنند ماه  حمل و ثور (فرودین و اردیبهشت) بگذرد؛ یعنی اگر در برج حمل و ثور که تمام موجودات حیات تازه می گیرند، این بیماری برطرف نشود، زن حق دارد که عقد خود را فسخ کند.

 

*بهترین ماه برای ازدواج و تولید نسل

توصیه های خوبی برای ازدواج در این دو ماه شده و ما اصطلاحی داریم با عنوان «شرف قمر» که در ماه ثور قرار داشته و بهترین وقت برای ازدواج و تولید نسل است.

 

*منظور از عدم ازدواج در زمان «قمر در عقرب» چیست؟

نکته ای که درباره مسئله قمر در عقرب باید بیان کرد، آن است که بنابر روایات، منظور از عدم ازدواج در این مدت، اجرای صیغه عقد است؛ یعنی صیغه عقد را در این دو روز و نیم انجام ندهیم.

*آیا با این اوصاف که برج عقرب تقریبا مصادف با ماه آبان ما و در اواخر ماه ها قرار دارد، ما در روزهای پایانی هر ماه شمسی «قمر در عقرب» داریم؟

خیر؛ چون یکسال قمری 354 روز و یکسال شمسی 365 یا در سال کبیسه 366 روز است و سال قمری تقریبا 10 یا 11 روز کوتاه تر است و به همین دلیل ممکن است در یک برج، دو مرتبه قمر در عقرب شود؛ چون حرکت قمر سریع و حرکت زمین کندتر از آن است.

 

*دلیل نحوست قمر در عقرب

علما و اندیشمندان تأثیراتی فیزیکی و معنوی قائلند که از ناحیه برج ها و ستارگان دوردست بر روی زمین واقع می شود.

به عنوان مثال قرآن مجید از نظر معنوی می فرماید شب قدر بهتر از هزار ماه است.

شب قدر از نظر نجوم، یک شب است؛ اما خداوند متعال فضیلت و اثراتی از نظر معنوی به آن عطا کرده که بهتر از هزار ماه است؛ به این معنا که چرخش های فیزیکی، امور مُلکی و تأثیرات معنوی، امور ملکوتی است و مُلک و ملکوت از نظر حکمت هماهنگ هستند و به همین دلیل، تأثیرات معنوی را سعد (خوش یمن) و تأثیراتی را که بعضی از برج ها دارند را نحس می گویند.

نکته قابل توجه در این مسئله آن است که همان نحس ها هم در جای خود، سعد است؛ به این معنا که می گویند برج عقرب، برجی است که ازدواج در آن خوب نیست و بچه ساقط می شود؛ اما اگر خورشید در همین برج عقرب وارد شود، برای کره زمین بسیار بابرکت است؛ گاهی اتفاق می افتد که در برج عقرب به اندازه یکسال بارندگی انجام می شود.

در سال گذشته در برج عقرب بارندگی بسیاری انجام شد و رسانه ها اعلام کردند که سدهای ایلام به اندازه یکسال آبگیری کرده است.

از نظر قمر در عقرب، این برج سعد نیست و باید از ازدواج در آن دوری کرد؛ اما از نظر دیگر سعد است و تأثیر شگرفی در بارندگی دارد که اگر این برج عقرب نباشد و باران عقرب نزند، تمام دیم ها خراب خواهد شد.

*آیا خورشید هم حرکت دارد که در مقابل این برج ها قرار بگیرد؟قمر در عقرب

خورشید هم حرکت وضعی دارد؛ هم حرکت انتقالی؛ منتهی بطلمیوسی ها (زبان فلکیات قدیم) می گفتند خورشید در سال یک دور از برابر برج ها عبور می کند؛ ولی هیأت جدید (کپرنیکی، کپلری، نیوتونی) می گوید این زمین است که از برابر برج ها رد می شود و خورشید ساکن است.

نکته قابل ذکر آن است که ما دو زبان درباره فلکیات داریم؛ زبان قدیم که همان نظریه بطلمیوسی هاست و قائل است که خورشید ساکن نبوده و دور زمین می چرخد؛ اما زبان جدید فلکیات می گوید که خورشید ساکن است و زمین به دور آن می چرخد.

*آیا مشکل قمر در عقرب فقط برای ازدواج و مسافرت است؟

مسئله ای که در روایات تصریح شده، ازدواج، مسافرت و مجامعت است؛ ولی مشکل این مسئله نیز حل شده است.

ما مسئله ای کلامی داریم که آیا برج های فلکی در تأثیرات خود به نحو علت تامه عمل می کنند یا به نحو اقتضاء و علل ناقصه؟

از روایات به دست می آید که برج های فلکی در تأثیرات خود علیت تامه ندارند؛ بلکه علل ناقصه دارند؛ یا به تعبیر دیگر می گوییم که این مسائل معدات بوده و اقتضاء دارند؛ یعنی می شود همان جایی که نحس و بد است، با صدقه رفع شود؛ چون علت تامه نیست و اگر علت تامه بود، با صدقه رفع نمی شد؛ لذا فقهای ما می گویند ازدواج در قمر در عقرب کراهت دارد و حکم بر حرام بودن آن نمی دهند؛ کراهت همان معنای اقتضا و معد بودن است.

* امروز برخی از افراد قائلند که در زمان قمر در عقرب حتی به منزل جدید هم نرویم؛ آیا این مسائل درست است؟

دلیل این افراد آن است که چون اوضاع عالم دچار دگرگونی است، آن کارها را متوقف بر این مسائل می کنند و می توان با صدقه و مهمانی دادن به فقرا این نحوست ها را برطرف کرد.

ما در سیره علما نیز مشاهده کرده ایم که به نحو اقتضاء و علیت ناقصه به مسائلی همچون «قمر در عقرب» اهتمام داشته و عمل می کردند.

 

*راه کارهای برون رفت از مشکلات قمر در عقرب

پرداخت صدقه در رأس برون رفت از مشکلات است؛ البته دعاهای وارده در این مسئله وجود داشته و نمازهایی نیز آمده است.

 

*به طول کلی بفرمایید با توجه به جایگاه علوم نجوم در چه مواقعی ورود در این علم حرام است؟

این مشکل از صدر اسلام تا زمان شیخ انصاری بوده است. شیخ انصاری در مکاسب محرمه بحثی با عنوان «التنجیم حرام» آورده است که طلاب زمان قدیم این مباحث را می خواندند.

شیخ انصاری نجوم را به پیروی از شیخ بهائی بر چهار قسم می داند که سه قسم از این چهار قسم، حلال و یک قسم آن در روایات نهی شده است.

قسم حرام و مورد نهی روایات آن است که انسان معتقد به تأثیر نجوم در امور زمین به نحو علیت تامه بوده و قائل باشد که این تأثیر از خود ستارگان به صورت مستقل بوده و از سوی خداوند متعال نیست.

اگر ما تأثیرات نجومی را مستقل و بریده از خدا فرض کنیم، همان مسئله «التنجیم حرام» خواهد شد؛ اما اگر در طول حساب کرده و بگوییم که خداوند متعال به نجوم دستور می دهد که این تأثیرات را داشته باشند، هیچ مشکلی نخواهد داشت.

خبرگزاری حوزه


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم