چرا بدن بی حس می شود؟؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

بی حسی بدن می تواند در اثر علل مختلفی اتفاق بیفتد، برای مثال نشستن طولانی مدت در یک وضعیت خاص. اما همیشه دلیل آن این قدر پیش پا افتاده نیست. اگر سوزن سوزن شدن و بیحسی بدن شما را اذیت می کند، ممکن است یکی از شرایط زیر مقصر آن باشند.

بیحسی دست
 

سیستم ایمنی به اشتباه به  بدن تان حمله کرده است

اولین علائم سندرم گیلن باره اغلب ضعف و سوزن سوزن شدن اندام ها است. این احساس می تواند به سرعت گسترش یافته و سرانجام بی حسی تمام بدنتان را در بر بگیرد. این ضعف می تواند موجب سختی راه رفتن، دشواری بلع مواد غذایی و کنترل مثانه و یا روده شود. این بیماری همچنین می تواند باعث تسریع ضربان قلب، تغییر فشار خون و اشکال در تنفس گردد.

پزشکان دقیقا نمی دانند که چه چیزی سبب بروز این بیماری می شود که در آن سیستم ایمنی بدن، اعصاب را مورد حمله قرار می دهد. اما بسیاری از افراد دچار عفونت تنفسی یا آنفلوآنزای معده ( یا التهاب معده که به دلایل باکتریایی، ویروسی و یا مسمومیت ایجاد می شود) دچار آن می شوند.

به یک بیماری مخوف دچار هستید

جذام یک بیماری مخوف در تمدن های باستانی بود و امروزه هم آن را می بینیم. نشانه های این بیماری علاوه بر بی حسی بدن شامل: رشد پوست و ضایعات، گرانولومای دستگاه عصبی و درد و ضعف عضلانی است. اگر این عفونت باکتریایی بدون درمان رها شود، آسیب های دائمی را به دنبال دارد.

...

ویتامین ب 12 کافی دریافت نمی کنید

کمبود ویتامینB12  می تواند با بی حسی یا سوزن سوزن شدن دست ها و پاها همراه شود. همچنین می تواند با سختی تفکر، از دست دادن حافظه، ضعف و خستگی، کم خونی، ورم زبان، دشواری حفظ تعادل و یا حتی توهم خود را نشان دهد.

بدن ما برای ساخت گلبول های قرمز به این ویتامین نیاز دارد. گیاهخواران در معرض خطر کمبود B12 هستند. اگر آنها حتما باید از مکمل ویتامینB12  استفاده کنند.

شما جهش ژنی دارید

بیماری شارکوت ماری توث یک بیماری ارثی است و باعث آسیب های عصبی و همچنین ضعف عضلات می شود. علائم بیماری در ابتدا معمولا خود را در پاها نشان می دهند، اما در نهایت ممکن است دست و بازوها را نیز تحت تاثیر قرار دهند. ناهنجاری های پا مانند  انگشت چکشی پا و قوس بالا نیز رایج است.

افرادی که این بیماری را به ارث می برند، جهش های ژنتیکی دارند که به اعصاب انتهایی و یا لایه های محافظ اطراف عصب ها آسیب می رساند. این شرایط ارتباط مغز با سایر بخش های بدن را دچار مشکل می کند. 

این بدان معناست که ممکن است برخی از عضلات پا، پیام مغز جهت انقباض را دریافت نکنند. بنابراین احتمال افتادن و زمین خوردن بالا می رود. همچنین ممکن است مغز پیام های درد را از پاها دریافت نکند، بنابراین به عنوان مثال اگر شما یک تاول در پا داشته باشید، ممکن است بدون این که متوجه آن شوید، چرک کند.

  تبیان


فرم در حال بارگذاری ...

مرگ نعمت است یا بلا؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

مرگ از جمله سنت های تغییرناپذیر الهی است و هر جانداری روزی می میرد:

«کُلُّ نفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ»؛ (آل عمران/ 185) و «کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ»؛ (الرحمن/ 26)

خیلی اوقات دیده ایم که فردی پیر و فرتوت و فرسوده همچون یک تکه گوشت در گوشه ای از بیمارستان خوابیده و زنده است اما جوانی رعنا و سالم را ناگهان می شنویم که از دنیا رفته است؛ دردناک است اما واقعیت دارد … به واقع این مرگ چیست؛ نعمت است یا بلا؟

برای بررسی بیشتر از منابع دینی چون آیات و روایات بهره مند می شویم…

در سوره الرحمن سخن از نعمت هایی که از جانب خداوند بر بندگان رسیده فراوان آمده است. در حقیقت باید این نکته را مد نظر داشت که هر خلقتی برای این که بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد، بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.

...

وقتی با این رویکرد و نگاه به خلقت ها و هر آنچه که خداوند آفریده است  در آیه 26 سوره الرحمن “کلُ‏ مَنْ عَلَیهْا فَان” مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند. در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:

ممکن است نعمت بودن موضوع فنا و مرگ از این نظر باشد که این فنا به معناى فناى مطلق نیست، بلکه دریچه‏اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.

دنیا با تمام نعمت هایش زندانى است براى مؤمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.

و یا از این نظر که ذکر نعمت هاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها و لؤلؤ و مرجان و مرکب هاى راهوارش گردد، لذا یادآورى مى‏کند که این دنیا جاى بقا نیست، مبادا دلبستگى به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتى است بزرگ".(مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 125)

بنابر هر یک از این احتمالات مذکور، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.

نکته ی دیگر یکه در باب مرگ مطرح می شود، بحث چگونه مردن و کیفیت مردن است که سخن در باره آن فراوان است و در این مجال تنها به نمونه ای از این کیفیت می پردازیم.

وقتی عزراییل خود را می آراید

روزی عزراییل نزد ابراهیم (علیه السلام) آمد تا جان او را قبض کند. ابراهیم (علیه السلام) مرگ را دوست نداشت.

عزراییل متوجه ی خدا شد و عرض کرد: ابراهیم (علیه السلام) مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزراییل وحی کرد: ابراهیم(علیه السلام) را آزاد بگذار، چرا که او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت کند.

مدت ها از این ماجرا گذشت تا روزی ابراهیم (علیه السلام) پیرمرد بسیار فرتوتی را دید که آنچه می خورد، نیروی هضم ندارد و آن غذا از دهان او بیرون می آید. دیدن این منظره سخت و رنج آور، موجب شد که ابراهیم (علیه السلام) ادامه زندگی را تلخ بداند و به مرگ علاقمند شود. در همین وقت به خانه ی خود بازگشت ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود مشاهده کرد و پرسید: تو کیستی. او گفت: من فرشته ی مرگ هستم. ابراهیم (علیه السلام) گفت: چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بی علاقه باشد، با اینکه دارای چنین جمال دل آرایی هستی. عزراییل گفت: ای خلیل خدا، هرگاه خداوند خیر و صلاح کسی را بخواهد، مرا با این صورت نزد او میفرستد و اگر شر و بدی او را بخواهد، مرا در چهره ی دیگر نزد او  می فرستد. آنگاه روح ابراهیم (علیه السلام) را قبض کرد. به این ترتیب ابراهیم در سن 175 سالگی با کمال دل خوشی و شادابی به سرای آخرت شتافت.

باشگاه خبرنگاران جوان


فرم در حال بارگذاری ...

شیطان تا چه زمانی زنده می‌ ماند؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

مرگ شیطان

در قرآن کریم از شیطان سخن بسیار زده شده … اینکه از چه جنسی است، چه می خواهد، اصلا چه شد که شیطانی که جزو فرشتگان بود از درگاه خداوند رانده شد؛ رمز عاقبت بخیر نشدن شیطان چه بود،‌ ابزار کارش برای فریب آدم ها چیست؟ چه انسان هایی را می تواند فریب دهد و از توان فریب چه انسان هایی ناتوان است و خیلی چیزهای دیگر که با مطالعه قرآن کریم به آن می رسیم.

در این فرصت بر آن شده ایم که رمز عاقبت بخیر نشدن شیطان را در کلام قرآن کریم مرور کنیم، ببینیم این شیطان تا چه زمانی فرصت دارد که برای فریب انسان ها با همکاران خود تلاش کند و بالأخره خودش کی از بین می رود…

اولین گرد بدبختی که شیطان را غبار آلود کرد و پله ای شد برای بدبختی و سرنگونی او، غرور و تکبر بود؛ قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿اعراف، 12﴾؛ فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چیز تو را باز داشت از اینكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدی.

...

غروری که کم و بیش متأسفانه امروز دیده می شود که شانه های افراد مؤمن را هم آلوده کرده است؛ من از او بزرگترم، اول او باید سلام کند، او باید جلوی پای من بلند شودف باید من را حضوری برای میهمانی دعوت کند و ….

و این در حالی است که قرآن کریم می‎ فرماید: “ان الله لا یحب المتکبرین” (سوره نمل آیه 22) یعنی خداوند متکبران را دوست ندارد. و در جایی دیگر می فرماید: « من آنان را که از روی کبر دعوی بزرگی کنند از آیات رحمتم رویگردان کنم.» (سوره اعراف آیه 146) و اینجاست که باید مراقب این خصیصه اخلاقی باشیم؛ مراقب باشیم که با خوب ‌ها همنشین شویم تا خلق و خوی خوب و الهی در ما ساخته شود.

شیطان چه زمانی از بین می رود؟

بر اساس آیه « و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض» (زمر/68) در پی نفخ صور همگان خواهند مرد. اما آیا تا پیش از آن گستره حیات شیطان تا کجاست از این آیه به دست نمی آید. بر پایه برخی روایات، ابلیس در میان نفخه نخست و دوم می میرد.(التفسیر الكبیر ، ج 54 ، ص 367 – ج11 ، ص 108)

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پایان كار شیطان را برپایی حكومت حضرت مهدی (عج) دانسته (المیزان ، ج 12 ، ص161-160) كه بر اساس برخی روایات، ابلیس به دست مبارك آن حضرت یا طبق روایات رجعت، پس از جنگ با لشكر امیرالمومنین، علی(علیه السلام) ، در حوالی كوفه می گریزد و به دست پیامبر (صلی الله و علیه وآله) بر صخره بیت المقدس (بحارالانوار، ج53 ، ص 42) كشته می شود.(همان ، ج 6 ، ص 254) برخی پایان حیات ابلیس را مقارن با پایان حیات انسان بر روی كره خاكی دانسته اند. (المیزان ، ج 8 ، ص 28-27)

پایان کار شیطان در بیان علامه جوادی آملی

استاد علامه جوادی آملی (حفظه الله) در باب پایان کار شیطان فرموده اند: تا آخرین انسان هست، او (ابلیس) هم هست. برای اینکه آخرین انسان را هم اغوا می کند، وسوسه می کند. این چنین نیست که شیطان قبل از یک عده ای بمیرد. آن وقت آن عده ، هیچ وسوسه ای ندارند. اگر وسوسه نداشتند که به کمال نمی رسند. انسان وقتی به کمال می رسد که جهاد اکبر داشته باشد. اگر هیچ گرایشی به طرف رذیلت نبود، انسان که طبعاً به طرف رذیلت و گناه میل ندارد. شهوت می خواهد، لباس می خواهد، غذا می خواهد نه حرام، و همه اینها از سنخ حلالش هست… آنکه انسان را به طرف حرام تشویق می کند، ابلیس است و الا انسان فطرتا به دنبال حلال می رود.(دروس تفسیر سوره اعراف،آیت الله جوادی آملی،جزوه نهم،ص11)


فرم در حال بارگذاری ...

چگونه با افسردگی ناشی از کمبود سروتونین مقابله کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

وظیفه اصلی سروتونین حفظ تعادل روحی روانی انسان است و کمبود آن افسردگی ایجاد می کند. گفته می شودکه سروتونین در انقباض عضلات و کنترل برخی از فرآیندهای بدن دخالت دارد. بنابراین لازم است که میزان آن ثابت نگه‌ داشته شود.

سرتونین

حتماً نام سروتونین را زیاد شنیده اید. سروتونین یک ماده شیمیایی است که توسط بدن انسان ترشح می شود و وظیفه انتقال سیگنال ها را بین عصب ها به عهده دارد و مانند یک ناقل عصبی عمل می کند. این ماده از تریپتوفان سنتز می شود. متخصصان بر این عقیده هستند که وظیفه اصلی این ترکیب حفظ تعادل روحی روانی انسان است و کمبود آن افسردگی ایجاد می کند. گفته می شود که سروتونین در انقباض عضلات و کنترل برخی از فرآیندهای بدن دخالت دارد. بنابراین لازم است که میزان آن ثابت نگه‌ داشته شود و می توان این کار را با مصرف مواد غذایی مناسبی که باعث ترشح آن می‌شود و همچنین فعالیت بدنی مناسب انجام داد. با ما باشید تا بیشتر با این ناقل عصبی و همچنین مواد غذایی تأمین کننده آن آشنا شوید.

...

سروتونین و جایگاه آن

سروتونین به میزان زیادی در دستگاه گوارش تولید می شود و در پلاکت های خون، مغز و دستگاه عصبی مرکزی نیز وجود دارد. این میزان بالای سروتونین در بدن نشان می دهد که تأثیر زیادی در عملکردهای فیزیکی و عصبی دارد. زمانی که میزان این ناقل عصبی افت می کند افکار منفی، استرس، تحریک پذیری و افسردگی به سراغتان می آید. متأسفانه افسردگی به قدری آزاردهنده است که حتی ممکن است به بیماری جدی تبدیل شود و برای درمان آن باید زمان زیادی صرف کرد.

علائم کمبود سروتونین کدام است؟

کمبود سروتونین باعث بروز عوارضی در سلامت جسمی و روحی فرد می شود که گاه به سختی قابل تشخیص است. با این حال زمانی که این کمبود به افسردگی منجر می شود باعث بروز علائم مختلفی می شود که مشهود است. از مهم‌ترین این علائم می توان به موارد زیر اشاره کرد:

* افکار منفی مداوم

* احساس اضطراب

* رفتارهای وسواسی و سختگیرانه

* بی‌قراری و تحریک پذیری

* غم عمیق و احساس بدبختی

* از دست دادن اعتماد به نفس و کاهش عزت نفس

* ترس

* مشکل به خواب رفتن.

عوامل بروز کمبود سروتونین کدام است؟

میزان سروتونین زمانی کاهش می یابد که به میزان کافی تریپتوفان و همچنین دیگر مواد مغذی ضروری مانند ویتامین ها و مواد معدنی در رژیم غذایی تان نداشته باشید. اختلال در تولید آن نیز به دلیل مصرف الکل، کافئین و شیرین کننده های مصنوعی رایج است. یادتان باشد که استرس مزمن، اضطراب و احساساتی از این دست نیز مانع از آن می شوند که مغز به میزان کافی از این ناقل عصبی تولید کند. از آنجایی که ترشح این ترکیب توسط نور خورشید نیز تحریک می شود امکان کمبود آن در زمستان و بروز افسردگی در این فصل بیشتر است.

چگونه می تواند میزان سروتونین را برای مقابله با افسردگی افزایش داد؟

یکی از اصلی ترین روش ها برای مقابله با افسردگی و تحریک ترشح سروتونین این است که برخی مواد غذایی مفید را به طور خاص به رژیم غذایی تان اضافه کنید. در این صورت می توانید به بهبود خلق و خوی و برطرف شدن افسردگی تان امیدوار باشید.

ماهی ها

پروتئین و اسیدهای چرب موجود در ماهی ها باعث افزایش این ناقل عصبی شده و التهاب هایی که باعث مسدود شدن فعالیت آن می شوند را کاهش می دهد. در بین ماهی ها توصیه می شود ماهی خال مخالی، ماهی آزاد، ماهی تن و ماهی ساردین را در الویت قرار دهید. با مصرف این مواد غذایی علاوه بر برطرف کردن کمبود سروتونین خدمت زیادی به سلامت مغز و قلب و همچنین پوستتان می کنید.

گوشت

مصرف متعادل گوشت باعث می شود که بدن میزان قابل توجهی پروتئین و کربوهیدرات دریافت کند که جذب تریپتوفان را ساده تر می کنند. گوشت هایی مانند گوشت مرغ و بوقلمون حاوی میزان قابل توجهی از این اسیدآمینه است.

تخم مرغ

تخم مرغ بخصوص زرده آن سرشار از تریپتوفان و مواد معدنی ضروری است که باعث بهبود خلق و خوی می شود.

 

غذاهای مفید برای مغز

محصولات لبنی

شیر و مشتقات آن باعث ایجاد احساس آرامش ذهنی بیشتر و کاهش میزان کورتیزول می شود که نقش مهمی در افزایش استرس و افسردگی دارد. این مواد غذایی منبع غیرقابل انکار اسیدآمینه های ضروری هستند که به میزان زیادی تریپتوفان دارند. توصیه می کنیم از مصرف پنیر چدار، پنیرهای سوئیسی، ماست یونانی و شیر غافل نشوید.

حبوبات

حبوبات جایگزین های گیاهی مناسبی برای گوشت و بهبود خلق و خوی بوده و باعث کاهش افسردگی می شوند. این مواد غذایی منبع خوب پروتئین، فیبرها، ویتامین ها و مواد معدنی هستند و شاخص سروتونین مغز را افزایش می دهند.

میوه های خشک

یک مشت از میوه های خشک استرس، افسردگی و احساس خستگی را کاهش می دهد. اسیدهای چرب ضروری موجود در این مواد غذایی به طور سریع انرژی بدن را افزایش داده و تأثیر زیادی در راندمان جسمی و روحی دارد. خشکبار منبع خوب منیزیم است و این ماده معدنی نقش مهمی در آرامش بدن و کاهش اثرات استرس دارد و شما را تا میزان زیادی از مشکلات و اختلالات خواب خلاص می کند.

شکلات تلخ

شکلات یک ماده غذایی خوشمزه است که اتفاقاً باعث تسکین افسردگی و بهبود مشکلات عاطفی می شود. شکلات حاوی میزان قابل توجهی تریپتوفان است به ‌ویژه اگر حاوی بیش از 60 درصد کاکائو باشد. این ماده غذایی منبع خوب آنتی اکسیدان ها نیز هست که اثرات منفی رادیکال‌های آزاد را خنثی می کنند.

حرف آخر

کلام آخر اینکه عوامل متعددی در بروز افسردگی نقش دارند و تأمین سروتونین بدن تأثیر زیادی در غلبه به آن دارد. توصیه می شود علاوه بر اصلاح عادت‌های غذایی و در پیش گرفتن تغذیه سالم و افزودن مواد غذایی مذکور به برنامه غذایی تان از فعالیت‌هایی مانند ورزش یا مدیتیشن نیز غافل نشوید. 

در هر حال به وجود خالق مهربان ایمان داشته باشید و بدانید با اراده خودتان می توانید بر هر شرایطی غلبه کنید. توصیه آخر اینکه با خودتان مهربان باشید و به دیگران عشق بدهید.


 
 منبع: تبیان

نظر از:  

سلام
مطلب شما عالی بود.

1397/01/19 @ 12:34


فرم در حال بارگذاری ...

چگونه خود را موقع خشم کنترل کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395
حجت الاسلام قرائتی با استفاده از آیات و روایات،راهکارهایی را برای کنترل خشم ارایه کرده است که به آنها اشاره می کنیم.
 
1.با افراد خوش اخلاق رفیق شویم. با کسانی رفیق نشویم که او هم جوش بیاورد. 
 
2.با آدم های حلیم رفیق شویم. از صحنه هایی که عصبانیت را تحریک می کند، دوری کنیم.
 
3.مطالعه حال افراد بزرگ … ببینیم بزرگان ما چه کردند؟ 
 
4.به یکی از پیغمبران گفتند: تو خل هستی. فرمود: نه من خل نیستم. 
 
به یک پیغمبر دیگر گفتند: تو در ضلالت و انحراف هستی. فرمود: در ضلالت و انحراف نیستم.
 
یکی از مراجع تقلید، ظاهراً سید ابوالحسن اصفهانی بود. دیدند ایشان کیسه ای دستشان است که نامه های داخل آن را در آب می ریزند. 

...

 
از ایشان پرسیدند: آقا این چیه؟ گفت: نامه های فحش است. به من فحش می دهند.
آنها گفتند: می شود یکی را بخوانم. یکی از آن نامه ها را خواندند و دیدند این نامه به قدری تند است که اگر آن را به آنها بنویسند، شب تا صبح خوابشان نمی برد.
 
و سید همه این نامه ها را در آب ریخت. 
   
5.از جایی که عصبانی شدی، بلند شو و جای دیگری برو. جایت را عوض کن. از آب سرد استفاده کن.
 
6.توجه کنیم که اگر این عصبانیت را قورت بدهیم خدا چه پاداشی به ما می دهد.اگر شما اینجا غیظت را بنشانی، خدا هم غضبش را بر تو می نشاند.
 
حدیث داریم اگر کسی غیظ کرد و غضب کرد و خودش را نگه داشت؛ خدا گناهانی را که کرده است را نادیده می گیرد. 
 
حدیث قدسی است که می فرماید: تو وقت غضب یاد من باش و کظم غیظ کن. من هم وقت غضب یاد تو می شوم. 
 
نسبت به ظالم باید غضب کنید. نه اینکه از کنار ظالم رد شود و هیچ چیز نگویید.
 
بیانات حجت الاسلام قرائتی ,رهپویان قرآن
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام و عرض احترام .
چقدر مطلب خوب و مفیدی است .
سربلند باشید .

1395/11/26 @ 23:25


فرم در حال بارگذاری ...

قبيله گرايي درمصاف ولايتمداري

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395
عبرت از تاريخ به عنوان يكي از اصول عملي دين مبين اسلام همواره از سوي معصومين علیه السلام سفارش شده است.
در اين بين عبرت از فرازهايي كه انوار مقدس ولايي فضاي جامعه را نورافشان نموده است بيش از برهه هاي ديگر راهگشا است، چه اين كه اكثريتي كوردل از درك هدايت هاي الهي ولي خدا بي نصيب مانده و اقليت روشن ضميري در پرتو ارشادات محبت خدا راه كمال را با صحت و دقت پيموده اند.

مروري گذرا بر پديده پيچيده قبيله گرايي در زمان امام رضاعلیه السلام

عبرت از تاريخ به عنوان يكي از اصول عملي دين مبين اسلام همواره از سوي معصومين علیه السلام سفارش شده است. در اين بين عبرت از فرازهايي كه انوار مقدس ولايي فضاي جامعه را نورافشان نموده است بيش از برهه هاي ديگر راهگشا است، چه اين كه اكثريتي كوردل از درك هدايت هاي الهي ولي خدا بي نصيب مانده و اقليت روشن ضميري در پرتو ارشادات محبت خدا راه كمال را با صحت و دقت پيموده اند.

زندگي سرشار از نور و هدايت ثامن الحجج حضرت امام علي بن موسي الرضا علیه السلام خصوصاً صحنه هاي حضور سياسي حضرت ازجمله عبرت آموزترين برهه هاي تاريخ اسلام است. تحميل ولايتعهدي از سوي مامون و درايت و اقتدار مظلومانه امام رضا علیه السلام كه تامين جان و آبروي شيعيان و رسوايي خليفه غاصب را درپي داشت در كنار ايجاد حسن غرور در شيعيان هشدار بزرگ و پراهميتي را نيز به همراه دارد.
خواصي كه علي رغم مجاهدت هاي كم نظير، ثمره تلاش هاي يكصدساله شيعيان را به خاطر كم بصيرتي خويش در مصاف خود حق پنداري ها و اختلافات درون گروهي فناساخته و علي رغم موقعيت استثنايي ايجاد شده از درايت و شهامت و سياست ورزي موحدانه امام رضا علیه السلام نه تنها دستگاه فاسد و ظالم عباسي ساقط نگشت بلكه بستر قبول ولايتعهدي از سوي امام علیه السلام و ترور شخصيت ملكوتي او و نهايتاً شهادت مظلومانه اش را فراهم آورد.

در آن تلاطم كه خواص مدعي و مجاهدين سابقه دار در گيرودار دفاع از موجوديت هاي گروه خود قبيله گرايي سياسي را بر ولايتمداري ترجيح دادند، به صحنه آمدن عوام و مردمان به دور از تحليل نيز مانع خاص بر راه ستمگري و جنايتكاري مامون ايجاد نكرد. مقوله قبيله گرايي سياسي كه اين روزها نيز دامنگير جامعه اسلامي گشته در عصر حيات مبارك حضرت امام رضا علیه السلام بيش از مواقع ديگر قابل تشخيص و شناسايي و عبرت آموزي است. با مروري گذرا بر وقايع تاريخي آن برهه دريچه اي نو به سمت بازشناسي اين پديده مذموم مي گشاييم.

پس از واقعه عظيم و جانسوز عاشورا كه اهل بيت پيامبر(ص) به شهادت رسيده و يا اسير گشته و از جايگاه خويش به زير كشيده شدند، بني اميه با شدت تمام بر مخالفت ها تاخته و به خيال خام خويش پايه هاي حاكميت ظالمانه خود را استحكام مي بخشيد اما ديري نپاييد كه قيام هاي جسته و گريخته خصوصاً پس از بيداري توابين به وقوع پيوست و عرصه سياسي زمامداري امويان را با بحران هاي پي در پي روبه رو ساخت.

...

در اين بين يكي از حوادث مهم در تاريخ اسلام اتفاق افتاد. بني عباس كه رگه هايي از خودخواهي، تكروي و پشت كردن آنها به وصاياي پيامبر اعظم در قيام هاي توابين و مختار ثافقي به چشم مي خورد پس از گذشت چند دهه علناً علم استقلال از علويان را برافراشتند. اين استقلال طلبي عباسيان از يك سو مجال مغتنمي براي ائمه هدي خصوصاً حضرات امام باقر و امام صادق علیه السلام فراهم آورد تا مباني فكري شيعه ناب را پايه گذاري و تبيين و ترويج نمايند و از سوي ديگر زمينه هاي اضمحلال حكومت خودكامه و فاسد امويان را بنا نهاد.

در يكصد سالي كه بني عباس بر امويان غلبه كرد و به اقتدار رسيدند اتفاقات مهم و راهبردي ديگري نيز افتاد اما پس از رسميت يافتن مكتب جعفري شايد مهمترين رويداد همراهي برخي از علويان با بخش هايي از حكومت بني عباس بود. اگرچه اين همراهي ها در بسياري مواقع خوشايند طرفين و موجد منافع مختلفي براي جامعه اسلامي و در اندازه محدودتري براي جامعه نوپاي شيعي بود اما از نظر سياسي پديده پيچيده اي را به وجود آورد كه خسارات جبران ناپذيري را به شيعيان تحميل نمود. در اين مقطع حساس «قبيله گرايي سياسي» علي رغم مسبوقيت تاريخي به خاطر همراهي با قدرت از پيچيدگي خاصي برخوردار بود كه جز متعمّقون در ايمان و صالحان پرهيزگار كه صرفاً ولايت ائمه هدي را رهنماي خويش مي دانستند، افراد ديگر را در فضاي فتنه آفرين خويش غرق و نهايتاً از راه هدايت خارج ساخت. براي ورود به تحليل اين پديده پيچيده محتاج اشاره به دو مقدمه كوتاه هستيم.

1-قبيله و قبيله گرايي جزو اصول زندگي باديه نشيني و عموم اعراب خصوصاً در صدر اسلام است. اين شاخصه گذشته از شيوه خاص زندگي اعراب به خاطر سايه افكني بر عقايد و ديگر اصول اخلاقي، در اسلام مذموم و از سوي بزرگان دين مردود اعلام گرديد اما علي رغم تاكيدات قرآني و توصيه هاي نبي مكرم اسلام(ص) برخي از اعراب خود را به اين ناسيوناليسم افراطي مفتخر دانسته و حتي اصول و اركان تعاليم اسلامي را تحت تاثير اين تفكر انحرافي به بيراهه كشاندند. بسياري از فرقه ها و افكار و آراي باطل و زاويه دار باقي از اين آبشخور تغذيه كرده و در طول تاريخ اسلام ادامه يافته است.

2- با نگرش دقيق تر بر نحوه عملكرد برخي قبيله هاي صدر اسلام خصوصاً آنها كه راه افراط را پيمودند درمي يابيم هرجا عنصر قدرت و بعضاً ثروت همدوش قبيله گري شود، بزرگان قبيله كه از همگان سنتي تر، بدوي تر و منجمدالفكرترند در كنار صاحبان قدرت و ثروت كه بنا بر مصالحي به اتحادي ظاهري با يكديگر دست زده اند، ازجمله مدعيان و پرچمداران قبيله گرايي هستند.

با توجه به اين دو مقدمه كوتاه و مروري بر چند ده سال ابتداي روي كار آمدن عباسيان به عمق اين پديده خطرناك و خسارات جبران ناپذيري كه به شهادت چند امام معصوم علیه السلام منجر گرديد پي خواهيم برد.

قيام هاي علويان كه از نظر تاريخي – اعتقادي ريشه در قيام زيدبن علي داشت و در موازات با سير مديريت فكري امامان معصوم علیه السلام ادامه مي يافت از عمده دلايل افول نسبتاً زودهنگام بني اميه بود اما از دو جهت ضعف بنيادين داشته و به نتيجه نهايي نرسيد، اول نداشتن رهبري واحد كه واجد شرايط اعتقادي و سياسي جامع باشد، دوم تعدد و بعضاً تفرقه بين اين گروه ها و قيام ها كه نوعاً ريشه در پديده قبيله گرايي داشته است اما ضعف اول از سوي برخي از اين قيام ها تشخيص داده مي شد و تمايل آنها در حين قيام يا پس از كسب پيروزي نسبي به يكي از فرزندان ائمه نشان از انگيزه اعتقادي آنها از برپايي اين قيام ها بود اما مي توان گفت اين تشخيص و رجوع نه تنها دردي از آنها دوا نكرد بلكه به خاطر آدرس يابي هاي غيردقيق و مراجعه به غيرجانشينان منصوص پيامبر(ص) يا به انحراف كشيده مي شد يا دچار سرخوردگي و سركوب شده و از ادامه حيات خويش باز مي ماند.

اما ضعف دوم كه اصالتاً ريشه در ضعف اول و عدم ولايتمداري حقيقي آنها داشت نيز به واسطه برخي كم بصيرتي ها يا عدم تعادل ها، ساختار قيام ها را مورد هجمه قرار داده و از كار مي انداخت.

در آن برهه هرچقدر به استقرار بيشتر بني عباس نزديكتر مي شويم قبيله گرايي علويان نيز بيشتر مي شود كه جداي از بي توجهي به جايگاه رفيع ولايت و امامت معصومين علیه السلام يك آبشخور ديگر نيز داشت و آن اعتماد بيجاي برخي از قيام كنندگان به بني عباس يا هم پيمانان آنها بود به طور واضح از آنجا كه اكثر اين قيام ها براساس انگيزه هاي اعتقادي شكل گرفته بود پس از پيوستن به كانون قدرت كه پيروزهاي ابتدايي و نسبي را برايشان به ارمغان مي آورد دچار رقابت هاي درون ساختاري و دوگانگي يا چندگانگي در مديريت قيام شده و به انحراف يا شكست آنها مي انجاميد. قيام هاي ادريس بن عبدالله و ابراهيم بن طباطبا از مهمترين مصاديق گرفتاري به اين ضعف هاي بنيادين است.

بايد توجه داشت پس از زمينه سازي هاي بزرگ و اصولي حضرات امام باقر و امام صادق عليهم السلام امكان قيام، پيروزي و به دست گرفتن حكومت از سوي امام كاظم كه بنابر بعضي از اخبار (قائم آل محمدص) لقب گرفته بودند و حتي پس از آن از سوي امام رضا علیه السلام امري دست يافتني و حتي سهل الوصول بود اما تعدد قيام ها و اتحاد برخي از قيام هاي علويان با عباسيان يا ديگر قدرت هاي كوچك و بزرگ در آن برهه كه ريشه در قبيله گرايي آنها داشت مهمترين عامل در عدم توافق اين دو امام بزرگ بود.

اوج پيچيدگي و سختي اين پديده سياسي كه دامن گير ائمه هدي خصوصاً امام رضا علیه السلام شد مولد بحث ولايتعهدي و مهار قدرت ولايت از سوي دشمن ترين دشمنان اهل بيت يعني مامون گشت.

گذشته از كياست و سياست ورزي حكيمانه امام رضا علیه السلام كه به رسوايي مامون و بي اثر ماندن نقشه هاي او در چندسال پس از آن انجاميد اما اتحاد علويان با يكديگر و هم مسير شدن قيام هاي متعدد آنها و همچنين عدم همكاري هاي تاكتيكي و منفعت طلبانه آنها با غيرعلويان در راستاي رهنمودهاي امام رضا علیه السلام مي توانست به بالابردن قدرت سياسي و البته نظامي علويان، كفه حاكميت علويان را به يكباره سنگين و اساس حكومت عباسي را متزلزل نمايد اما نه تنها اينگونه نگشت بلكه مامون با درك صحيح و دقيق شرايط حاكم بر علويان و قيام هاي نظامي آنها كه ريشه در قبيله گرايي علويان داشت، نقطه كانوني و مركز هدايت احتمالي كه واجد ماهيت علمي، سياسي و الهي بود را هدف گرفت تا بيشترين استفاده را از ولايت گريزي علويان بنمايد.

در اين فضاي غبارآلود كه سايه سنگين قبيله گرايي قدرت سياسي علويان را تنزل داده بود امام رضا علیه السلام همچون ديگر اوصياي نبي اكرم (ص) مصالح عمومي مسلمين را مدنظر قرار داده و با قبول ولايتعهدي از سركوب و ريشه كني قيام هاي پراكنده علويان جلوگيري نموده و شكست حتمي و هميشگي شيعه را به تاخير انداخته و بلكه منتفي نمود اما باز هم اين بختك شوم قبيله گرايي و عدم بصيرت بزرگان علويان تمامي نداشت.

فرصت چندين ماهه ولايتعهدي امام رضا علیه السلام با توجه به علامت هاي آشكاري كه حضرت از طرق مختلف براي همگان خصوصاً صاحبان پرچم و قيام علويان مي فرستاد مبني بر اينكه از فضاي ايجاد شده در جهت اتحاد با يكديگر بهره برداري كرده و به غصب خلافت مامون پايان دهند بهترين موقعيت براي بروز ولايتمداري علويان و تشكيل حكومت سراسري تشيع به زعامت امام رضا علیه السلام بود كه متاسفانه محقق نگشت. اگر يكايك صاحبان قيام هاي علويان همچون دعبل خزايي كه در جبهه فرهنگي عليه عباسي ها مي جنگيد اما نداي حكيمانه امام رضا علیه السلام را به گوش جان شنيد و پاي در عرصه نوين تقابل سياسي با مامون نهاد، از قبيله گرايي و خود حق پنداري غيرولايتمدارانه دست مي شستند، قطعاً سير تاريخ غير از ماوقع مي بود و به جاي اينكه زمينه سازي هاي فكري و سياسي حضرات باقر، صادق و كاظم و تلاش هاي امام رضا علیه السلام به نتيجه نهايي نائل آيد به شهادت امام رضا علیه السلام و فرزندانش و امتداد حكومت عباسي تا چند قرن بعد نمي انجاميد.

تاريخ خصوصاً فرازهايي كه به درخشش اولياي الهي عبرت هاي خويش را در معرض ديد همگان قرار داده است بهترين چراغ براي پيمودن راه راستي و حق محوري است. ولايتمداري گوهر ارزشمند و نجات بخشي است كه هر ذلتي را به عزت بدل ساخته و سعادت دنيا و آخرت را به ارمغان مي آورد اما بايد دقت كرد همواره و در شرايطي كه جناح حق از قدرت بهره مند است خطر قبيله گرايي بيش از انحرافات ديگر حادثه آفرين خواهد شد و قبيله گرايي جز خود حق پنداري هاي گروهي و رقابت هاي حزبي و درون جرياني بدون توجه به نظرات صائب و وحدت آفرين ولي نيست و همواره به خاطر داشته باشيم اهل اسلام يك حزب بيشتر ندارند و حزب الله يك فرمانده واحد بيشتر ندارد.

قبيله گرايي سنت مذموم بدوي ها و بت پرستان است كه به نو مشركين رسيده و فرصت هاي جامعه اسلامي را به تهديد بدل مي سازد در حالي كه اتحاد براساس منويات ولايت، تهديدها را به فرصت تبديل كرده و پيروزي قطعي اسلام و مسلمين را در پي خواهد داشت.

باشگاه خبرنگاران / سيد مهدي طباطبايي

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars

باسلام بسیار زیبا بود
موفق باشید

1395/11/26 @ 17:40
نظر از: ... [عضو] 
5 stars

نقش یا فاطمه سر بند مجاهدها شد
امتداد ره تو نهضت عاشورا شد
مکتب سرخ تو الحق که حسینی ها داشت
نسل نورانی‌ات ای عشق، خمینی ها داشت

سلام موفق باشید

1395/11/26 @ 15:21
نظر از: مريم [عضو] 
5 stars

باسلام
خداقوت
بسیار عالی

1395/11/26 @ 11:47
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام ممنون از مطالب خوبتون

1395/11/26 @ 09:08


فرم در حال بارگذاری ...

عدم شرکت صحابه در تشییع جنازۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

یک نفر بر آنها اعتراض نکرد که:

آنهایی که با حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم دوستی داشتند، چرا جنازۀ دخترش فاطمۀ زهرا علیهاالسلام را تشییع نکردند و بر او نماز نخواندند؟!

در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۵۸


فرم در حال بارگذاری ...

دعای رهبرانقلاب برای رهایی از بُن‌بست‌ها در زندگی + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1395

فیلم دعایی که رهبرانقلاب در دیدار اخیر برای رهایی از بُن‌بست‌ها در زندگی به آن اشاره كردند را مشاهده می‌کنید.

لینک دانلود فیلم دعای که رهبرانقلاب

 


فرم در حال بارگذاری ...

فاطمه سلام الله علیها شاگرد مستقیم پروردگار

نوشته شده توسطرحیمی 25ام بهمن, 1395
 

آیت الله جوادی آملی:
آن مشکلی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به پاس او به مبارزه برخاست، هم در خطبه مسجد، هم در خطبه منزل گلایه کرد، اعتراض کرد، از ولایت دفاع کرد، این بود که جامعه به آن گرفتاری ناکثین و مارقین و قاسطین مبتلا نشود.
 
آیت آلله جوادی آملی چندی قبل به مناسبت ایام شهادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها سخنرانی داشتند که به نکات جالب توجهی در آن سخنرانی پرداخته است. ایشان بیان داشتند: آن مشکلی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به پاس او به مبارزه برخاست، هم در خطبه مسجد، هم در خطبه منزل، در این دو خطبه گلایه کرد، اعتراض کرد، از ولایت دفاع کرد، این بود که جامعه به آن گرفتاری ناکثین و مارقین و قاسطین مبتلا نشود، الآن هم همان خطری که علی بن أبیطالب را تهدید می کرد، انقلاب ما را تهدید می کند. در ادامه مشروح بیانات آیت الله جوادی آملی را به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مرور می کنیم

اینکه گاهی گفته می شود این بانو حجت بر ائمه علیهم السّلام است، برای این است که در حجیّت، نبوت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه که محور حجیت است، عصمت است. اگر یک انسانی معصوم بود، یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سکوت او و قیام و قعود او حجت خداست.

...

فاطمه سلام الله علیها شاگرد مستقیم پروردگار

درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها از دو محور باید سخن گفت: یک محور مربوط به تحقیقات علمی است که برای ما ثمره علمی و نتیجه اعتقادی دارد و پشتوانه مسائل اخلاقی، فقهی، حقوقی ما هم هست. محور دوم آن بخشی است که مستقیماً به ما مربوط است، ما باید تأسی کنیم، آن را اسوه قرار بدهیم، الگو بدانیم، پیروی کنیم و مانند آن.

آن بخشی که مربوط به مسائل اعتقادی است و ثمره علمی دارد بررسی مقام منیع آن بانو است که این همتای قرآن کریم است، همتای نبوت است، همتای رسالت است، همتای ولایت است. چیزی از ولی الله مطلق کم ندارد، این ها یک نورند و مانند آن.

سر اینکه این بانو سلام الله علیها حجت بر ائمه علیهم السلام است و اگر علی بن ابیطالب سلام الله علیه نبود، احدی همتای آن حضرت نبود، آدم و من دونه؛ این است که این مثل خود قرآن کریم در مقام حدوث و بقاء شکل گرفت. قرآن از زمین برنخاست، از فکر کسی تدوین نشد. هیچ عالم بشری این قرآن را تدوین نکرد و تنظیم نکرد. سوره اش، آیاتش، معارفش، مفاهیمش را بررسی نکرد و انشاء نکرد. مستقیماً از جهان غیب نازل شد و در طیّ 23 سال ماند و برای ابد جای خود را تثبیت کرد. این سه کار را قرآن کرد: یعنی از آسمان نازل شد، نزولش هم 23 طول کشید و ماند برای ابد.

وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها همسفر قرآن کریم بود

انسان کامل، مخصوصاً فاطمه زهرا سلام الله علیها هم وقتی هویتشان را ارزیابی می کنیم، می بینیم در همین مثلث خلاصه می شود؛ او از زمین برنخاست، از آسمان نازل شد و تقریباً همسفر قرآن کریم بود. تا قرآن آیات و سوره هایش نازل می شد، این هم روزانه متکامل می شد، ترقّی می کرد. و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بی بی هم به پایان رسید؛ ولی برای ابد ماند. وقتی وجود مبارک پیغمبر علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء به مقام شامخ نبوّت بار یافتند، به معراج رسیدند، در معراج غذائی میل کردند. وقتی از معراج نازل شدند، به زمین آمدند، دیگر تماسی نداشتند، مگر اینکه آن غذا به صورت نطفه در بیاید؛ آن میوه آسمانی و غیبی و بهشتی.

ضلع دوّم این مثلث آن است که حالا چون 23 سال این قرآن به تدریج نازل شد، این پنج سال اوّل تقریباً مقدّمه بود. برای پیدایش چنین معراجی و چنان میوه ای و چنین نطفه ای. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن کریم، این بانو ترقّی می کرد. اگر دو ساله بود درش عب أبی طالب با آن آیات و مشکلاتی که نازل می شد، ترقّی می کرد. و اگر چند سال در مکّه تشریف داشتند، با آیات مکّی مترقّی می شدند. و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنی مترقّی می شدند.

وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها از چندین راه با قرآن رابطه داشت. گاهی مستقیم، گاهی غیر مستقیم؛ مستقیمش هم دو نحو بود: یک نحو مستقیمش این بود که از وجود مبارک پیغمبر (ص) آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم کتاب و حکمت را، تزکیه را؛ این چهار کار را که وظیفهٔ رسمی پیغمبر بود، فرا می گرفت. یتلوا علیهم آیاته، یعلّمه الکتاب والحکمه و یزکّیهم. این چهار برنامه را مستقیماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده می کرد. و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی می فرستاد؛ یعنی حسن و حسین سفیران فاطمه بودند.

اینکه در آن قصه است که وجود مبارک امام حسن گزارشی می داد، بعد عرض کرد: مادر! امروز گویا یک بزرگواری مرا می بیند، قلّ بیانی و کلّ لسانی، لعلّ سیّداً یرانی. این قضیّه فی واقعه نبود که یک روز گزارش داده باشد. هر روز گزارش می داد. منتها آنروز وجود مبارک علیّ بن أبیطالب سلام الله علیه از پشت در یا پرده ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها حسنین را به مشهد و به محضر و به مکتب پیغمبر می فرستاد، بعد از آن ها استنطاق می کرد که امروز چه آیه ای نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا کرد، چنان معنا کرد. این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ کرد؟ این ها گزارش می دادند. در تکمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره می کرد.

سفیر سوّمی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها داشت، علی بن أبیطالب بود که باب مدینه علم بود. آن هم مرتّب گزارش می داد: امروز این آیه نازل شد، پیغمبر اینچنین معنا کرد، اینچنین تفسیر کرد و مانند آن. این سه راه را که یکی مستقیم و دو تا غیر مستقیم، وجود مبارک بی بی سلام الله علیها داشت.

راه دیگری که غیر مستقیم است و هر کسی می تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوین هر فیضی که به انسان عادی می رسد به وسیله آن انسان کامل است که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء، ولی به حسب ظاهر انسان یک راه مستقیمی هم با ذات أقدس له دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که اتّقوا الله و یعلّمکم الله. در سوره انفال بالاتر از این را وعده داد؛ ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً. شما را به فرقان نائل می کند، متبرّک می کند که بالاتر از آن است. خوب اینکه فرمود: تقوا پیشه کنید از یک سو، خداوند معلّم شما می شود از سوی دیگر؛ اتّقوا الله و یعلّ مکم الله، این بی بی در اثر آن تقوای کامل، شاگرد مستقیم ذات أقدس له بود، معارفی را از آنجا فرا گرفت. و از اینکه در سوره انفال خدا وعده داد: ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً، این بی بی مثل اعلای تقوا بود.

ذات أقدس له فرقان بین حقّ و باطل را به او عطا کرده است. این مجموعه اینقدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین که در اواخر عمر مبارک پیغمبر (ص) قرآن به پایان رسید، دیگر آیه ای نازل نشد، طولی هم نکشید که این پدر و آن دختر، هر دو رحلت کردند. بی بی سلام الله علیها بیش از

75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی نماند تقریباً وقتی نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بی بی هم تمام شد. او با قرآن نفس می کشید، با قرآن کامل می شد، با قرآن مترقّی بود، با قرآن مأنوس بود. منتها قرآن آمد که بماند، این بی بی هم آمد که بماند. بدنش البتّه رحلت کرده است امّا جان او همچنان زنده است.

انا اعطیناک الکوثر یعنی چه؟

اما آنچه که ما موظفیم به این بانو اقتدا کنیم و وظیفه داریم، مأمور هستیم و راهش هم ممکن است، آن است که این بانو هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانی را فرمودند و عمل کردند و تعلیم دادند و دستور عمل کردن را هم به ما دادند. سرّ اینکه در پایان بخش اوّل به این نتیجه رسیدیم که وجود مبارک فاطمه آمد که بماند، نه آمد که برود، همین است. اگر امیر المؤمنین سلام الله علیه درباره عالمان دین فرمود: العلماء الباقون ما بقی الدّهر! مصداق کامل و بالذّات این علماء، خود معصومین اند و چون فرمود: نحن العلماء و شیعتنا المتعلّمون و سائر النّاس همج و اگر علماء شامل غیر معصوم بشوند، بالعرض و بالتّبع است. آن عالمی که ارتباطش به اهل بیت کامل است، آن می ماند. آن عالمی که بهره ولایی اش کم است، کم می ماند. آن که بی درایت است ذلک میّت الأحیاء، مانند دیگران از بین می رود و از یاد می رود.

در جریان سورهٔ کوثر مستحضرید که غالب مفسران شیعه و سنی گفتند که: عده ای از سنادید قریش، مشرکان، بدخواهان، معاندان، روی همان سنت های باطلی جاهلیّت گفتند: پیغمبر بعد از مردن، نام و مکتب و یادش از بین می رود. برای اینکه او پسر ندارد! درباره دختر باورشان این بود که بنونا بنوا ابناءنا و بناتنا لو هنّ اتباع ر جال ابائه. این شعر، شعار رسمی جاهلیت بود. می گفتند: پسران ما و نوه های پسری ما، فرزندان ما هستند. اما نوه های دختری ما فرزند ما نیستند.

این ها فرزند مردان دیگرند! و بناتنا و لو هنّ أتباع ر جال ابائه. این ها برای زن حرمتی قائل نبودند. برای فرزندهای دختر حرمتی قائل نبودند. می گفتند: به ما مربوط نیست! و می گفتند: چون پیغمبر پسرش قبلاً مرد و اکنون پسری ندارد و جز دختر چیزی از او نمانده است، با مردن او، مکتب و نام و دین او سپری می شود و از بین می رود.

ذات أقدس اله فرمود به اینکه: تو برای همیشه می مانی! برای اینکه من به تو چیزی دادم که هیچ کسی نمی تواند او را از بین ببرد! و به تو فرزندی دادم که حافظ و مجری آن چیز است. آن چیزی که به تو دادم قرآن است. و آن کسی هم که حافظ قرآن، مفسّر قرآن، مبیّن قرآن، معلّم قرآن، مجری احکام و حقوق قرآن است، فرزندان همین دخترند. فرمود: انّا أعطیناک الکوثر. این کوثر مصادیق فراوانی دارد؛ دین هست، قرآن هست و ولایت هست. انّا أعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک والنحر. انّ شانئک هو الأبتر. یعنی آن ها که تو را شماتت می کردند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آن ها ابترند نه تو!

اینکه گاهی گفته می شود این بانو حجت بر ائمه علیهم السّلام است، برای این است که در حجیّت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه که محور حجیّت است، عصمت است. اگر یک انسانی معصوم بود، ما یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سکوت او و قیام و قعود او حجّت خداست. این که در زیارت آل یاسین به پیشگاه ولی عصر ارواحنا فداه سلام عرض می کنیم، به تک تک حالات او سلام عرض می کنیم، برای اینکه تک تک حالات او معصومانه است. والسّلام علیک حین تقوم و تقعد، حین تقرء و تبیّن، حین ترکع و تسجد.

این که در نهج البلاغه، گاهی علی بن ابیطالب سلام الله علیه به سخنان بی بی استشهاد می کند که فاطمه چنین گفته، این استدلال به قول حجّت الله است. امّا سرّ این که او حجّت بر معصومین هم هست، این است که ائمه علیهم السّلام عالم به غیب اند، به ما کان، به ما یکون، به ما هو کائن لی یوم القیامه. امّا منابع علمی این ها؛ گاهی از رسول اکرم شنیدند، گاهی از فاتح قرآن کمک می گیرند، و گاهی از مصحف فاطمه سلام الله علیها . وقتی امام معصوم دارد خبر غیب می دهد، از او سئوال می کنند که این خبر غیب را از کجا گفتی؟ می گوید: در مصحف مادرمان بود. خوب این مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟ همان است که جبرئیل سلام الله علیه نازل می شد، و این معارف را می فرمود و وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها تلقّی می کرد، بعد به امیرالمؤمنین می فرمود، امیر المؤمنین آ ملای او را می نوشت و کتابت می کرد، کاتب این بخش از وحی هم بود، آن شده مصحف فاطمه سلام الله علیها حالا این بانو که برای همهٔ ما اسوه است و ما در این بخش موظفیم مثل آن حضرت حرکت کنیم؛ منتها او در حدّ آفتاب، و ما در حدّ شمع؛ او فضای کلّ جهان را روشن می کند، ما در زندگی خاصّ خودمان مثل شمع نور بدهیم به فضا و زندگی خود را روشن کنیم. این است که فرمود: من أصعد لی الله خالص عمله اهبط الله الیه أفضل مصلحته. فرمود: اگر کسی عمل خالص بکند، و این قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پیشگاه ذات أقدس له ببرد، ذات أقدس اله بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا می کند و نازل می کند. این مثل یک باغبانی است که یک نهالی را غرس کرده است و دیگر به فکر آبیاری او نیست. ممکن است روی دیم، کسی دیمی کار کند، گاهی محصول می گیرد، گاهی نمی گیرد و مانند آن.

ما مأموریم که مثل یک باغبانی که در کنار منزلش یک نهالی غرس کرده، مثل فرزند از او نگه داری کنیم، دائماً به سراغ او باشیم، حدوثاً و بقائاً؛ پس یک وقت یک کسی کار خیر انجام می دهد، به این فکر نیست که او را حفظ بکند! گاهی او را می گوید، گاهی او را با منّت ذکر می کند، گاهی مثلاً خوشش می آید که دیگران بازگو کنند، یا ازش بهره برداری کنند، بهره برداری تبلیغی و سیاسی؛ این شخص کار خوب کرده است، و امّا کار او زمینی است، همین جا ماند!

وجود مبارک بی بی سلام الله علیها نفرمود اگر کسی کار خوب بکند، خدا بهترین مصلحت را به او می دهد! فرمود: کار خوب بکن، این را نگه بدار، این را هدیه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نمی تواند هدیه ای را به پیشگاه ذات أقدس له عطا بکند. کار خیر را ملائکه می برند، گزارش می دهند، بالأخره جواب را هم آن ها می آورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهره اش هم کم است. ولی اگر کسی خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و این کار خیر خود را به پیشگاه ذات أقدس له تقدیم بکند. خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضل ترین مصلحت او را ذات أقدس له نازل می کند؛ خود خدا، نه بوسیله فرشته ها! اهبط الله علیه أفضل مصلحه. خوب این دستوری است که وجود مبارکی به ما داده است. فرمود: این کار شدنی است، این کار را انجام بدهید و مانند آن.

همتای علی (ع)

اما بحث دیگر… یک وقتی امام رضوان الله علیه می فرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمی شد! برای انبیای خاص نازل می شد. اینی که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل می کند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها نازل می شد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء بزرگ تر و برجسته تر است. این نه برای آن است که زن های بزرگ در عالم کم اند. زن های بزرگ هم در عالم بسیارند، امّا فاطمه سلام الله علیها خیلی بزرگ است.

همین ابن أبی الحدید معتزلی که به حسب ظاهر سنّی است در شرح نهج البلاغه می گوید: تاریخ قبل از طوفان در دسترس نیست. ما نمی توانیم دربارهٔ قبل از طوفان سخن بگوئیم. ولی از طوفان به بعد تاریخش مدوّن است. تاریخ کافران، تاریخ مسیحی ها، تاریخ زرتشتیان، تاریخ یهودیان، تاریخ مسلمان ها. تاریخ مردان با دین، تاریخ مردان بی دین، همه مشخص است. نه در بین بی دین ها مردی به بزرگی علی آمد، نه در بین یهودی ها، نه در بین مسیحی ها، نه در بین زرتشتی ها مردی به بزرگی علی آمد! بعد هم می گوید: ما علی را از منظر جهانی می بینیم، از نظر انسانی می بینیم؛ کاری کرد که نه مسلمان کرد، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشت، نه بی دین کرد، نه با دین. علی، علی است. و این علی هم سنگ و هم طراز فاطمه است. اگر کسی خواست ببیند فاطمه چه قدر مقام دارد، باید بگوید: همتای علی است.

جبرئیل برای هر پیغمبری نازل نمی شود. و این بی بی وقتی مقام علمی او روشن می شود که این دو تا خطبه ای که یکی در مسجد، یکی در منزل ایراد کرده اند، آن خطبه ها را ببینند، بعضی خطبه های نهج البلاغه را هم ببینند؛ خطبه های نهج البلاغه هم یکسان نیستند. بعضی ها عرشی اند. آن خطبه های عرشی نهج البلاغه را هم ببینید، عمیق ترین جمله های خطبه های عرشی نهج البلاغه را ببینند، آنگاه می فهمد آن بخش های عرشی خطبه های عمیق نهج البلاغه قبل از اینکه علیّ بن أبیطالب سلام الله علیه آن خطبه ها را بگوید و بفرماید، لااقل 25 سال قبلش همین بانو فرمود.

یک اشکال معروفی است، آن اشکال معروف را مرحوم میرداماد در قبسات اشاره کرده، و آن اشکال را در شروع خطبه های نهج البلاغه حلّ شده و 25 سال قبل از علیّ بن أبیطالب همین بی بی سلام الله علیها حلّ کرده. عصارهٔ آن اشکال این است که ملح دان، متفکّران مادّی آن ها که به ازلیّت عالم فتوا دادند، گفتند: خدا که جهان را خلق کرده است از چی خلق کرده؟ اگر خداوند جهان را از یک ذرّاتی خلق کرد، پس آن ذرّات قبل از خلقت خدا بودند، قدیم بودند، خدا این ها را خلقش کرد. اگر خداوند عالم را م ن ش یء خلق کرد، خوب پس آن شیء بود، آن موّاد اوّلیه بود، خدا عالم را از شیء خلق کرد، پس آن ها نیازی به خدا ندارند. اگر من لا شیء خلق کرد، لا شیء که معدوم است، معدوم که نمی تواند موّاد خام باشد! از عدم که نمی شود چیز آفرید که! و شیء هم که از دو طرف نقیض بیرون نیست. من شیء باشد، اشکال دارد. من لا شیء باشد، اشکال دیگر دارد و غیر از این دو نقیض چیز دیگر نیست.

این شبهه از دیر زمان بود. مرحوم میرداماد در قبسات این شبهه را نقل می کند، بعد می گوید: این شبهه با خطبه های اهل بیت حلّ می شود و آن نکته این است که: نقیض من شیء، من لا شیء نیست. نقیض من شیء، لا من شیء است، نه من لا شیء! و خیلی ها این را از خطبه نهج البلاغه جواب دادند که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دارد که عالم را لا من شیء خلق کرد (3). یعنی صادر ازل وجود ندارد، نشاء منشئات است، چیزی نبود و با ارادهٔ الهی یافت شد. این هیچ دلیلی هم در بطلان و استحالهٔ او اقامه نشده و ممکن هم هست. ولی این بزرگواران عنایت نکردند قبل از آنکه علیّ بن أبیطالب این را در نهج البلاغه چون خطبه های امیرالمؤمنین بعد از اینکه به خلافت رسیده اند ایراد شد این خطبه ها را بخوانند، همین بانو در مقدمه خطبه مسجد کوفه ایراد کرده که فرمود: عالم را خدا لا من شیء خلق کرد، نه من شیء و نه من لا شیء نقیض من شیء لا من شیء است، نه من لا شیء. هم نقیض را فهماند، هم ثابت کرد که یک طرف نقیض باطل است، یک طرف دیگر حق.

نسل سوم انقلاب

آن مشکلی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به پاس او به میدان آمد، به مبارزه برخاست، هم در خطبه مسجد، هم در خطبه منزل، در این دو خطبه گلایه کرد، اعتراض کرد، از ولایت دفاع کرد، این بود که جامعه به آن گرفتاری ناکثین و مارقین و قاسطین مبتلا نشود، الآن هم همان خطری که علی بن أبیطالب را تهدید می کرد، انقلاب ما را تهدید می کند…

مشکل علی بن أبیطالب با همین نسل سوم است. وجود مبارک علی بن أبیطالب سنش از شصت گذشته بود. باید به جوانهای 20 ساله، 25 ساله که وقتی به دنیا آمدند، علی بن ابیطالب خانه نشین بود. نه سوابق قبل از بعثت علی را می دانند، نه مبارزات امیرالمؤمنین را در مدینه و مکه دیدند. نه صحنه احد را دیدند، نه در غدیر حضور داشتند که ببینند پیغمبر در حضور هزارها نفر علی بن أبیطالب را بلند کرد، فرمود: این علی جانشین من است. این ها را که ندیدند.

وجود مبارک حضرت امیر فرمود: فقط من مشکل ام با شماست. من چی بگویم؟ سوابقم را بگویم که نبودید. لواحقم را بگویم که نبودید؛ شما وقتی ما را دیدید که من خانه نشین بودم. الآن هم در برابر من می ایستید. پدران شما، مادران شما باید جریان را به شما بگویند که قبل از انقلاب چی بود، حین انقلاب چی شد، بعد از انقلاب چی شد، جنگ چی شد، کی فاتح خیبر بود، کی فاتح احد بود، کی فاتح خندق بود، کی فاتح بدر بود، کی فاتح حنین بود، کی حدیث طیر دربارهٔ او آمد، کی حدیث غدیر درباره او آمد. الآن خدای ناکرده اگر این نسل جوان را ما به سمتی سوق بدهیم که خطرات قبل از انقلاب را نفهمد، همین ممکن است اتفاق بیافتد…

صلّ الله علیک یا بنت رسول الله… وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجهیز زهرا سلام الله علیها اشک ریخت. گفتند: چرا می گریی؟ فرمود: من محرم ترین مرد نسبت به این بانو بودم. او تا الآن به من نگفت پهلویم ورم کرده است! یا بازویم ورم کرده است! من الآن که زیر لباس داشتم غسلش می دادم، دستم به آن برآمدگی رسید! در هنگام دفن آنطوری که در نهج البلاغه هست، رو کرد به قبر مطهّر پیغمبر سلام الله علیهما؛ گفت: یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمّل بکنم. قلّ عن صفیّتک صبری. ستنبّئک آبنتک النازله بک السّریعه اللحائق. یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما می رساندکه من هیچ کوتاهی نکردم. هرچه دستور دادی عمل کردم. فاحفها السؤال واستخبره الحال.[1] شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال بکنید.

انسان که دردمند است، دردش را می گوید یک مقداری سبک می شود. بعد عرض کرد: یا رسول الله! برای کوبیدن فاطمه سلام الله علیها تنها هیئت حاکم قیام نکرد. این ها مردم را هم شوراندند. همه جمع شدند، اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما می رساند این است که: لتضافر الامّه علی هضم ها. تنها از دولت بر نمی آمد که زهرا را منزوی کند. تنها از ملّت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند. این دولت با آن ملّت، این ملّت با آن دولت دست نشانده، این ها اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. می بینید سخن از فدک نیست! شخصیّت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمی شدند نمی توانستند او را منزوی بکنند. گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه تلاش کردند. یکی گفت: آتش بیاور. یکی گفت: آتش بزن. یکی گفت: غلاف شمشیر بیاور. یکی گفت غلاف شمشیر بزن. یکی گفت فدک را بگیر. یکی گفت… السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّه و یا معدن الرّساله و یا مهبط الوحی و رحمه الله و برکاته.

پی نوشت ها

[1] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ ج 3؛ ص364

وَ رُوِی أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ عِنْدَ دَفْنِهَا ع السَّلَامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِک قَلَ عَنْ صَفِیتِک صَبْرِی وَ رَقَّ فِیهَا تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی بِعَظِیمِ فُرْقَتِک وَ فَادِحِ مُصِیبَتِک مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُک فِی مَلْحُودِ قَبْرِک وَ فَاضَتْ بَینَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُک إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَی أَنْ یخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَک الَّتِی أَنْتَ بِهَا

مُقِیمٌ وَ ینْقُلُنِی مِنَ الْإِکدَارِ وَ التَّأْثِیمِ وَ سَتُنَبِّئُک ابْنَتُک فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یخْلُقِ الذِّکرُ وَ السَّلَامُ عَلَیکمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ 

حوزه نت


آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تسنیم [عضو] 
5 stars

سلام
اجرکم عندالله
مطالب علامه عااااااالی بود جدا استفاده کردم.
در پناه امیرالمومنین

1395/11/25 @ 23:51


فرم در حال بارگذاری ...

حکم قتل سلمان رشدی از سوی امام خمینی (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 25ام بهمن, 1395

 

سال روز حکم قتل سلمان رشدی از سوی امام خمینی (ره)

از اقدامات مهم امام، صدور فتوای ارتداد سلمان رشدی بود. اهمیت این فتوا به پیشگیری هرگونه هتک مقدسات اسلامی و دیگر ادیان بود و امام با این اقدام، جرات هرگونه توهین به اسلام را گرفت. این فتوا مرز آرمان گرایی، واقع گرایی و رابطه اصول و ضرورت ها را به خوبی نشان میدهد.

امام خمینی:

«والله اگر جوان بودم و قدرت حرکت داشتم شخصا می رفتم و او [سلمان رشدی] را می کشتم»

 

معنای مرتد

مرتد به کسی می گویند که قبلا مسلمان بوده و بعد از دین اسلام برگشته باشد.به این صورت که یا خدا را انکار کرده، یانبوت و قرآن را مُنکر شده ویا یکی از ضروریات دین را منکر شده، یا حلالی را حرام و یاحرامی را حلال کرده باشد. چنین شخصی از نظر اسلام، مُرتَد محسوب می شود.

...

اقسام مرتد

1- مرتد فطری: کسی است که فطرتاً مسلمان بوده، یعنی از پدرو مادری مسلمان، به دنیا آمده و خود هم مسلمان بوده بعداً مرتد شده است. حکم مرتد فطری، قتل است چه توبه کند یا در ارتدادش باقی باشد.

2- مرتد ملی: کسی است که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و بعد از رشد و بلوغ مسلمان شده و بعد ازمدتی از اسلام بر گشته است. این شخص را مرتد ملی می گویند. امّاحکم مرتد ملّی این است که تا سه روز به او مهلت می دهند، اگر توبه کرد و دوباره اسلام را پذیرفت، رهایش می کنند. در غیر این صورت او را به قتل می رسانند.

نوشته های رشدی

سلمان رشدی، با نوشتن مقالات تبلیغاتی در انگلستان، به تأمین مخارج زندگی خود پرداخت وانتقادهای گاه و بی گاه او از «مارگارت تاچر»، نخست وزیر وقت انگلستان و کتاب هایی که چاپ کرده بود، او را به عنوان چهره ای روشن فکر معرفی کرد. رمان گریموس او که در سال 1353 نوشته شده بود، در انگلستان با کم توجهی روبه رو شد، ولی رشدی پس از نوشتن داستان بلند بچه های نیمه شب که برنده بزرگ ترین جایزه ادبی انگلستان شد، در میان نویسندگان انگلستان به خوبی جای خود را باز کرد. او بعدها کتاب های شرم و لبخند یوزپلنگ را هم نوشت وسپس در طی همین سال ها، به فعالیت های دیگری، از جمله فعالیت های سیاسی پرداخت و بدین سان، مخارج زندگی خویش را به خوبی تأمین کرد. وی عضو مؤسسه تولید فیلم بریتانیا، عضو هیأت مشاوران هنرهای معاصر و عضو انجمن سلطنتی ادبی انگلستان بود.

آیات شیطانی

آخرین اثر رشدی، کتابی است به نام آیات شیطانی که در 547 صفحه نگارش یافت و به عنوان کتاب سال 1988 انگلستان شناخته شد. یک یهودی صهیونیست بانی این کتاب بود و مبلغ نیم میلیون پوند به عنوان کمک به نویسنده پرداخت و وی را به نوشتن این کتاب ترغیب کرد. این کتاب، در بردارنده وقیحانه ترین اهانت ها به ساحت مقدس پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، خاندان ایشان، صحابه و قرآن است و معتقدات مسلمانان را به مسخره گرفته است. از جمله این که «بلال» را «هیولای سیاه عظیم الجثه» معرفی کرده و از «سلمان فارسی» به عنوان ولگردی یاد می کند که به ریگزارهای عربستان مهاجرت کرده، با فرد تاجرپیشه و درویش مسلکی که ادعای پیامبری دارد، آشنا می شود. این کتاب در لندن وتوسط «موسسه پنگوئن» به چاپ رسید و نویسنده از همان ابتدای نگارش، دارای گارد محافظ بود.

متن واکنشها در مقابل چاپ کتاب

پس از انتشار کتاب موهن آیات شیطانی در سطح گسترده، همراه با تبلیغات هماهنگ و تشویق های محافل صهونیستی، از گوشه و کنارجهان صدای اعتراض مسلمانان برخاست؛ از سویی هشدارهایی به ناشران داده شد و از سوی دیگر، اقداماتی حقوقی برای محدود کردن نشر و انتشار کتاب و محکومیت رشدی صورت گرفت و نقدهایی نیز بر این کتاب نوشته شد. البته دنیای استکبار، نه تنها به این هشدارها وقعی ننمود، که بر دامنه تبلیغات خود افزود تاجایی که در نشریات اروپایی رشدی، به عنوان شخصیتی انقلابی مطرح شد. مؤسسات گسترده و شبکه های توزیعی در غالب کشورهای اروپایی، آمریکایی و بعضی کشورهای آسیایی، با قراردادهای کلان برای ترجمه و توزیع آن، به تلاش پرداختند و هم زمان با ایجاد حلقه های محافظتی، به حمایت علنی ازاو پرداختند.

در پاکستان، مردم در مقابل مرکز فرهنگی آمریکا در اسلام آباد تجمع کردند که به شهادت پنج تن و مجروح شد یک صد تن انجامید. تظاهرات مسلمانان هند نیز بیست مجروح بر جای گذاشت. نمایندگان جناح های مختلف مجلسِ شورای ملی پاکستان،به نشانه اعتراض به روش و موضع گیری دولت و درگیری پلیس با مردم، جلسه را ترک کردندو دولت پاکستان، تحت فشار شدید مسلمانان غیور آن کشور قرار گرفت.

با شهادت مظلومانه مردم پاکستان، جهان اسلام به یک باره منفجر شد و امام خمینی در یک تصمیم بی سابقه، طی حکمی که همه مسلمانان جهان را مورد خطاب قرار می داد، کتاب و نویسنده را محکوم و حکم اعدام نویسنده و ناشران کتاب را صادر نمود. با این فرمان، امت اسلامیِ تمامی نقاط جهان، به صورت یک پارچه و عظیم، به خروش و حرکت درآمده و با حمایت قاطع از حکم رهبر انقلابیِ خود، نفرت و انزجار خویش را از این دسیسه و توطئه استعماری به نمایش نهادند و خواستار محاکمه رشدی و ممنوعیت چاپ وانتشار و جمع آوری این کتاب شدند.

متن پیام امام خمینی ره

انالله و انا الیه راجعون به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مولف کتاب “آیات شیطانی” که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است ان شاءالله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی.


فرم در حال بارگذاری ...