علی علیه السلام از فتنه می گوید/ چطور مي‌شود كه پاي خوش سابقه‌ترين افراد هم در مقاطعي بلغزد.

نوشته شده توسطرحیمی 6ام فروردین, 1395

استاد«حسن رحیم پور از غدی»متفکر معاصر مسلمان در گفتاری خواندنی به بازشناسی تطبیقی پدیده فتنه از صدر اسلام تا عصر حاضر می پردازد که به عنوان یک الگوی تحلیلی در بررسی حوادث تاریخی می تواند مورد توجه پژوهندگان واقع گردد.کیهان فرهنگی به سبب سالگرد حماسه ماندگار و تاریخی 9 دی و اهمیت آکادمیک و سیاسی بحث در باب فتنه،متن کامل این سخنرانی را به مخاطبان ارجمند تقدیم می کند.


وقتی راه را از چاه نشناسید بازی می خورید

به نظرم آمد قبل از امامزادگان عشق،از امام عشق،امیر المؤمنین سخن بگوییم.

برای حفظ عشق باید به معرفت شناسی آن توجه کرد،که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود.بنابراین،اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگهداریم باید آگاهی را نیز به دست آوریم،که یک راه مهم آن،مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است.بدون کتاب خواندن و زحمت کشیدن،هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمی تواند باشد و با صرف احساسات،هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشه های صحیح،نهادینه و ریشه دار نمی شود.با وزش یک طوفان،یک بحران و آمدن یک فتنه فرنگی،یک شبه همه چیز زیر و رو می شود؛شما خالص و صادقید؛اما وقتی راه را از چاه نشناسید بازی می خورید.

در اینجا بنده به یک نمونه از بازی خوردگان در تاریخ اشاره می کنم.شما اگر ایمان،عشق ورزی و شهادت طلبی را که بالاترین درجه خلوص یک انسان است داشته باشید ولی از پشتوانه معرفتی درستی برخوردار نباشید هر آینه ممکن است بلغزید،یا اگر هم نغلزید،چون ثبات ندارید،بعد از مدتی دچار تردید،یا پشیمانی خواهید شد.

اگر به دوره چند ساله ولایت و حاکمیت امیر المؤمنین نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد، دورانی که حکومت به امیر المؤمنین رسیده به لحاظ زمانی شبیه دوران ماست.

...

r />تاریخ را می خوانیم تا تکلیفمان معلوم شود و عبرت بگیریم

تاریخ را به دو شیوه می توان مطالعه کرد؛هم قصه وار و به قصد آفرین یا نفرین گفتن به افراد،که این شیوه خوبی است،ولی اصلا کافی نیست. روش دومی هم،برای بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر(ص)وجود دارد که ما را به این نحوه بازخوانی تاریخ توصیه کرده اند.این بازخوانی فقط قصه خوانی نیست و به قصد اعتبار و عبرت گرفتن است.

عبرت گیری،یعنی جوهر تاریخ را بشناسید و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده می شوند شما دیگر گزیده نشوید؛عبرت گرفتن از تاریخ،یعنی مواجهه صحیح تجربه اندوزانه با تاریخ؛برخی ممکن ابگویند که این یک نوع شبیه سازی است.اما شبیه سازی غیر از عبرت است و در واقع تحریف تاریخ است.

شبیه سازی،یعنی این که،شما فقط ظواهر و شباهت های صوری این دوره و آن دور را پیدا کنید؛مانند شباهت اسمی،یا یک زمان و یا مکان خاص که یک شباهت ظاهری است و بعد از آن نتیجه ای بگیرید و درباره امروز،یا آن روز،داوری کنید.به این کار شبیه سازی می گویند که غلط است و البته خیلی ها هم این کار را کرده اند اما عبرت گرفتن نوعی شبیه یابی است نه شبیه سازی؛یعنی شما تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نمی کنید بلکه می خوانید تا تکلیف خودتان معلوم شود.این که امروز من چه باید کنم.آن وقت باید خط و ربطهای آن زمان و امروز را بشناسید و به این شکل است که می توانید در فتنه و شبهه،درست موضع بگیرید و باز نخورید.

* حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه می رود و از هیچ کس نمی گذرد،سراغ قوی ترین رزمندگان،مجاهدان و شهادت طلبان تاریخ رفته و آنها را فاسد کرده است. *

خوارج صادق بودند ولی بازی خوردند

ممکن است کسی صادق،پرشور و عاشق باشد ولی بازی بخورد،چنان که بخشی از خوارج این گونه بودند.می دانید که خوارج،انسان های منافق و کافر و فاسق نبودند بلکه آدم های بسیار پاکباز و مؤمنی بودند و اهدافشان خالص بود، اهل نماز شب و تهجد بودند.خوارج وقتی برای ترور حضرت امیر علیه السلام و دو نفر دیگر(معاویه و عمر و عاص)در مسجد الحرام پیمان بستند،گفتند: ما باید این سه نفر را در یک شب ترور کنیم و اگر خودمان هم کشته شدیم شهید در راه خدا هستیم و در صورت موفقیت،جهان اسلام از این جنگ های داخلی و اختلافات رها می شود.البته از سه ترور، فقط یک ترور موفق بود و آن ترور علی علیه السلام بود.

برای آگاهی از تاریخ و معرفت اسلامی، آشنایی با قرآن،سنت و عقل لازم است.

هیچ یک از درگیری های زمان علی علیه السلام ،دعوای اسلام و کفر نبود

درگیری هایی که در دهه سوم بعد از رحلت پیامبر(ص)و در دوران زمامداری علی علیه السلام رخ می دهد،هیچ کدام دعوای بین اسلام و کفر نیست. تقریبا لشکرکشی ها و نبردهای جهاد،بین اسلام و کفر در زمان سه خلیفه قبل،در جهان اسلام مدام گسترش می یافت.البته در این زمان، ایران و بخش مهمی از روم فتح شده بود.در زمان علی علیه السلام فتوحات خارجی و جنگ اسلام و کفر،تقریبا وجود نداشته و خیلی کم رنگ شده است.در زمان علی علیه السلام سه درگیری وجود دارد آن هم بین مسلمانان؛در هر سه درگیری(جمل،صفین ونهروان)هر دو طرف جنگ،مسلمانند.یعنی خویشان،اصحاب و بستگان پیامبرند و افرادی اند که سابقه سربازی برای اسلام داشتند،سابقه داران جهاد،افرادی که در راه اسلام شمشیر زده و بارها تا مرز شهادت پیش رفتند.لذا درگیری های سیاسی بود که بعد،


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 41)


نظامی شد و به این شکل سه جنگ در یک دوره حدودا پنج ساله بر علی علیه السلام تحمیل شد.

جنگ های زمان حضرت علی علیه السلام همگی مصداق فتنه بود

هر سه،دعواهای جناحی بود.اصلا دعوای حق و باطل نبود،لذا از آن،تعبیر به فتنه می شود،فتنه،یعنی مسأله ای که نه فقط عوام بلکه گاهی خواص نیز،در آن به اشتباه می افتند.امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه چند بار خطاب به مسلمانان فرمودند:حق را با آدم ها نسنجید،ملاک تان انسان ها نباشد،چرا که،انسان ها،تغییر می کنند.همه در معرض فسادیم،هیچ کس خائن و فاسد به دنیا نیامده است،همه ما،کم کم فاسد یا خائن می شویم.فردی که علی علیه السلام را ترور کرد کافر نبود جزو سربازان علی بود.شمر که سر حسین علیه السلام را برید مجاهد بود،رزمنده ای بود که 35 سال قبل،جزو افسران حضرت امیر علیه السلام بود امام دو دهه بعد در کربلا،سر امام حسین، علیه السلام را می برید و شد جزو افسران یزید.همه ما در خطریم،هیچ کس نباید به سابقه خود تکیه و اعتماد کند؛باید بدانیم که حتی اگر مرجع تقلید هم شویم در خطریم،ما مرجع تقلیدی داشتیم که می خواست علیه امام خمینی(ره)کودتا کند،مرجع تقلیدی که هم مقلد داشت و هم رساله.

فتنه بروز عملی شبهه است

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه می رود و از هیچ کس نمی گذرد،سراغ قوی ترین رزمندگان، مجاهدان و شهادت طلبان تاریخ رفته و آنها را فاسد کرده است.سر کینه، رقابت،جاه طلبی،ریاست طلبی،قدرت طلبی،ثروت طلبی و شهوت طلبی و به همین خاطر،همه ما تا لحظه آخر در خطریم و باید دانست که فتنه، بروز عملی شبیه است.در آیات دوم و سوم سوره عنکبوت آمده است:آیا مردم گمان کرده اند که همینطور رها می شوند و همین که بگویند ما ایمان آوردیم مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟باید امتحان پس دهید و باید معلوم شود که به چه دل بستید؟آیا منافع،جاه طلبی،قدرت و ثروت را زیر پا می گذارید،یا خیر؟باید معلوم شود که حقیقتا خداپرستی یا نه.نام هر کسی را که در تاریخ می خوانید در آزمون قرار داده ایم،بر سر انتخاب قرار دادیم که بین دین و دنیا انتخاب کند.خداوند می فرمایند: نمی گذاریم هیچ کدامتان از دنیا بروید مگر این که بین دین و دنیا، انتخاب کنید.

بعد از پیامبر،جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود

امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:زمانی که این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد من خدمت ایشان بودم و سؤال کردم و آیات را تلاوت کردند و فهمیدم عمده فتنه هایی که در این آیات نام برده شده، فتنه هایی است که بعد از پیامبر(ص)اتفاق خواهد افتاد که حق و باطل مخلوط شده است.چرا که زمان پیامبر(ص)جنگ اسلام و کفر صریح بود.اما بعد از پیامبر،جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود ولی هر دو اسلام بودند و هر دو طرف می گفتند ما حامی پیامبریم،اصحاب پیامبریم،مجاهد راه قرآنیم.بنابراین دعوا خیلی پیچیده شد و تشخیص حق از باطل سخت شد.البته برای برخی افراد،شرایط سخت و الا اگر کسی دقت می کرد و مبانی را می شناخت باز هم آسان بود.

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:از پیامبر(ص)پرسیدم این چه فتنه ای است؟رسول خدا فرمودند:علی،پس از من،این امت به فتنه خواهند افتاد و دچار انواع امواج آزمون خواهند شد.پیامبر(ص)به علی علیه السلام بشارت داد که تو شهید خواهی شد،اما نه در این جنگ، بلکه در زمانی که مردم دچار فتنه شده اند و با ایمان خود بر خداوند منت می گذارند و براساس شبهات،عمل می کنند و موضع می گیرند و وارد عمل می شوند.امیر المؤمنین علیه السلام در ادامه می فرمایند:از پیامبر(ص)پرسیدم یعنی،از دین برگشتگی؟یعنی،همه کافر می شوند؟پیامبر(ص)فرمودند: نه،بلکه فریفتگی.این افراد بازی می خوردند،البته خود آنها نیز،دلشان می خواهد که بازی بخورند.

مخلوط شدن دوست و دشمن از عوارض چهارگانه فتنه است

طی این سی سال انقلاب در موارد متعددی برای کشورمان فتنه هایی پیش آمد که خود مردم و نیروهای انقلاب گاهی با یکدیگر درگیر شدند و نفهمیدند که حق و باطل چیست.حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در حکمت 3 می فرماید:نگویید خدایا پناه بر تو از فتنه،چون همه شما بی استثنا دچار فتنه خواهید شد،چرا که باید امتحان پس دهید و باید مشخص شود که شما صادقید یا کاذب.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه در خصوص فتنه بحث می کنند و می فرماید:فتنه چون شتری مست،مردم را پی درپی پایمال می کرد و ناخن در ایمان آنها می زد.فتنه مسأله ای است که به ایمان افراد ناخنگ می زند و بعد امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:فتنه که می آید چند چیز نیز به دنبال آن می آید:

اول:تردید:یعنی این که،همه به شک می افتند.

دوم:اختلاف

سوم:بی ثباتی و تزلزل در ایمان

چهارم:گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 42)


حضرت امیر علیه السلام فرمودند که اینها از عوامل فتنه است.

شروع فتنه از هوای نفس و بدعت نظری در مفاهیم است

امام علی علیه السلام در خطبه 50 نهج البلاغه پیرامون این که فتنه چگونه شرع می شود،صحبت می کنند و می فرمایند که شروع فتنه از دو جاست: یک بعد نفسانی دارد،یعنی خودخواهی.افرادی پیدا می شوند که خود محورند،دیکتاتورند،منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند.دوم این که شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است؛یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف آن.حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه 50 این دو عامل را نقطه شروع فتنه می دانند.

سپس گروهی از گروه دیگری کمک می خواهند؛یعنی یک عده انحرافات فکری را تئوریزه می کنند و عده ای هم،برای نفسانیت آنها، هیزم می ریزند و آنها هم،با نفسانیت خود،روی مفاهیم تئوریک آنها نفت می ریزند.

خداوند در زمان فتنه اهل حق را رها نمی کند

یک عده در اصول و مفاهیم،بدعت می گذارند،آن را تحریف می کنند و عده ای هم برای قدرت طلبی و دنیاخواهی پیش می آیند.امام علی علیه السلام فرمودند:فردی او را یاری می کند،دیگری در مفاهیم،بدعت می گذارد. ایشان می فرمایند که اگر باطل با حق در نیامیزد و مخلوط نشود،حق طلبان به راحتی آن را تشخیص می دهند و کار باطل پیش نمی رود ولی در فتنه، فتنه گران اندکی از حق و باطل را می گیرند و با آن مخلوط می کنند؛یعنی زمانی که سخنرانی،یا منبر آنها را گوش می کنید،یا مقاله و کتاب آنها را می خوانید متوجه می شوید که مباحث درستی در آن وجود دارد ولی در واقع مقداری از حق و مقداری از باطل با هم مخلوط و ارائه شده است؛یعنی این مطالب،باطل صریح نیست.حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:اینجاست که بازار شیطان گرم می شود و در جامعه یارگیری می کند.با این حال،این جا هم اگر کسی اهل حق باشد و تقوا داشته باشد،حضرت امیر می فرمایند که خداوند رهایش نمی کند.

در زمان فراگیر شدن شبهه،اگر حق و باطل را تشخیص نمی دهید بر جای خویش بمانید تا حجت پیدا کنید

امام علی علیه السلام در خطبه 151 نهج البلاغه می فرمایند:مردم شما هدف گیری شدید و مورد آماج بلا و امتحان هستید،بیدار شوید و از مستی وفور نعمت و از سختی عقوبت بترسید؛آن گاه که غبار شبهه برانگیزد بر جای خویش بمانید،حرفی نزنید و اقدامی نکنید و اگر نمی توانید حق و باطل را تشخیص دهید،براساس تعصب و احساسات موضع نگیرید.وقتی نمی دانید حق و باطل چیست،اگر تقوای حق طلبی دارید، آرام باشید.زمانی که متوجه نمی شوید و حجت عقلی و شرعی ندارید و بخواهید براساس احتمال،حدس،گمان،تبلیغات و تلقینات موضع بگیرید بیدار باشید و آن گاه که غبار شبهه برمی خیزد،بر جای خویش بمانید تا حجت پیدا کنید.فرمودند:وقتی فتنه ها پیدا شود و راه کج پیش پای هریک از شما بگذارد و آسیایش بچرخد،آغازش چون ابتدای جوانی، دلربا،فریبنده و جذاب است اما وقتی پایان یابد،آثارش شوم و زشت است؛ چون نشانه های ضربت سنگ.

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:فتنه وقتی می آید در ابتدا نمی فهمید که فتنه است چرا که همه چیز مرتب،قشنگ،درست و تئوریزه شده است.فرمودند که اینجا جای صبر و دقت است.آغاز فتنه از افرادی است که بر سر قدرت، ثروت و ریاست مسابقه می گذارند و چون سگان این مردار را از دندان یکدیگر می ربایند و همدیگر را می جوند و پس از مدتی پیروان از رهبران اعلام بیزاری و برائت می کنند و رهبرانشان از پیروانشان گلایه می کنند. هریک تقصیر را بر عهده دیگری می گذارد و چون دشمنان از یکدیگر جدا می شوند،هیچ یک مسؤولیت آن چه کردند را بر عهده نمی گیرند و یکدیگر را با لعنت دیدار می کنند.

حضرت امیر به مردم سفارش می کند مبادا امام-حاکم خود-را در این فتنه ها تنها بگذارید

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:وقتی شبهه برمی خیزد بر جای خویش بمانید،آن گاه که شبهه گرد و غبار می کند،فتنه از رهگذرهای پنهان و غیر آشکار درمی آید،سپس به رسوایی و زشتی می گراید.امام علی علیه السلام در خطبه 93نهج البلاغه می فرمایند:فتنه زمانی که می آید از روبرو شناخته نمی شود،وقتی که تمام می شود از پشت سر شناخته می شود،یا در جای دیگری می فرمایند:ای مردم،امام حاکم خود را در این فتنه ها تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش کنید.خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش آن رفته اید بی اندیشه درمی آورید،همانا من برای شما چراغم در تاریکی،هرکس در تاریکی است و حق را از باطل نمی شناسد به این چراغ بنگرد،به من بنگرد و راه را بیابد.

دشمنان علی علیه السلام در جمل،از خوش سابقه ترین اصحاب پیامبر(ص)بودند

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:در فتنه،دل های سست مومن سابقه دار و مردان سالم گمراه می شوند.رای درست و نادرست درهم می آمیزد.پدر و فرزند علیه یکدیگر کینه می ورزند.

در زمان امام علی علیه السلام یکی از مواردی که خود حضرت آن را فتنه نامیدند، شورش جمل بود که منتهی به جنگ جمل شد و این جنگ،اولین جنگی بود،که بر علی علیه السلام تحمیل شد،خود حضرت در نهج البلاغه:شورش طلحه و زبیر را فتنه نامیدند و از مردم خواستند که آن را سرکوب کنند و طی نامه ای به مردم کوفه نوشتند که دیگ آشوب به جوش آمده و فتنه آغاز شده است؛همه به سوی رهبر خود بشتابید و در جهاد علیه فتنه شتاب کنید که تاخیر خطرناک است.

دشمنان حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل جزو خوشنام ترین، پرسابقه ترین افراد و اصحاب پیامبر(ص)بودند؛کسانی که حضرت امیر علیه السلام می فرمایند ما از کودکی و خردسالی با هم بزرگ شدیم و در جبهه ها همیشه همه در کنار هم بودیم.

طلحه و زبیر بارها در جهاد در خط مقدم بودند.شخص دیگر کیست؟ عایشه؛ام المومنین و همسر پیامبر(ص).عایشه جزو نزدیک ترین افراد به پیامبر(ص)بود.عثمان خلیفه سوم کشته و پس از آن شورش شروع می شود. این شورش به حدی است که سه روز جنازه خلیفه روی زمین می ماند و هیچ کس حاضر نمی شود که او را دفن کند؛یعنی فضای مدینه این گونه بود.می دانید که جنازه عثمان،خلیفه سوم را در نیمه شب و بعد از سه روز،آن هم با وساطت امیر المؤمنین علیه السلام برای دفن بردند.ابتدا مردم مدینه نگذاشتند که او در قبرستان مسلمانان دفن شود و به همین خاطر،عثمان را در مقبره و باغ کسی دفن و دیوار را روی آن خراب کردند تا کسی نبش قبر نکند.بعدها همان جا،جزو قبرستان بقیع شد.

در واقع قضیه،قتل خلیفه نیز یک فتنه بود و در واقع حق و باطل با یکدیگر مخلوط شده بودند.حضرت امیر علیه السلام هم منتقد روش حکومتی عثمان بودند وهم در عین حال مخالف قتل خلیفه.

آنچه که برای اجرای عدالت پیش رو داریم انواع و اقسام رنگ ها و چهره ها و صداهاست

خلیفه کشته می شود اصحاب،مهاجرین و انصار،همه به سمت 


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 43)


علی علیه السلام هجوم می آورند که باید رهبری را بر عهده بگیرید.در ابتدا حضرت می فرمایند که مرا رها کنید و سراغ افراد دیگری بروید.هستند افرادی که دلشان می خواهد و برای تحویل حکومت آمادگی دارند.از من بگذرید.من اگر در حاشیه باشم و کمک کنم و نظارت داشته باشم بهتر از این است که مسئولیت حکومت را بر عهده بگیرم.آن چه که برای اجرای عدالت پیش رو داریم انواع و اقسام رنگ ها و چهره ها و صداهاست.

بعد از این،خود شما درست تشخیص نخواهید داد و برخی از شما در مقابلم خواهید ایستاد.عده ای از شما کنترل احساسات خود را از دست خواهید داد و ایمان قبلی تان خواهد لرزید و عقل هایتان ثبات نخواهد داشت.

من از همین حالا می بینم که آفاق تیره و نیمه تاریخ و نیمه روشن خواهد بود و این را بدانید اگر من مسئولیت حکومت را قبول کنم دیگر گوشم بدهکار وراجی ها و سرزنش های دیگران نخواهد بود و به آن چه که خودم درست می دانم،عمل خواهم کرد.بنابراین،با چشم باز با من بیعت کنید و به من رای دهید.

بیعت کنندگان با علی علیه السلام سه جنگ را به ایشان تحمیل کردند

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:من نمی خواستم مسوولیت حکومت را قبول کنم ولی چنان جمعیت به سمت من هجوم آورد که لباسم از دو طرف پاره شد،دختران از فرط اشتیاق،حجاب خود را کنار گذاشتند و به سمت من می آمدند و پیرمردهایی که با عصا راه می رفتند چنان به سویم می آمدند که عصای خود را پرت کردند.

من وقتی دیدم مردم این چنین به سمت من آمدند و بیعت عمومی است و همه می گویند که ما پای تو ایستاده ایم،دیگر بهانه ای نداشتم که این مسوولیت را قبول نکنم و حجت بر من تمام شد.با این حال می دانستم که برخی از همین افراد با من چگونه رفتار خواهند کرد و زمانی که خلافت و رهبری را پذیرفتم،گروهی از همین افراد پیمان شکستند(ناکثین)،گروه دیگری از دین خارج شدند(مارقین)و دسته سوم ستم کردند(قاسطین)و همین ها،سه جنگ را به من تحمیل کردند.گویا نشنیده بودند که خداوند در قرآن فرموده اند که آخرت از آن افرادی است که در دنیا،دنبال فساد و برتری طلبی نباشند و این خانه و دار آخرت را مخصوص افرادی قرار دادیم که اراده علو یعنی برتری طلبی،ریاست و قدرت طلبی و اراده فساد نداشته باشند.

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:…اما دنیا چشم شما را پر کرده است… علتش این است که منافع شما به خطر می افتد.سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید،اگر آن گروه بسیار برای بیعت به من هجوم نمی آوردند و حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود پیمانی که خداوند از عالمان و آگاهان گرفته است که بر گرسنگی ستمدیدگان و شکمبارگی ستمگران آرام نگیرند،به خدا سوگند مسوولیت حکومت را قبول نمی کردم و مهار شتر حکومت را روی کوهان آن می انداختم تا هرجا دلش می خواهد برود و آب پایان آن را به جام آغاز آن می دادم،و می دانید و می دانستید که دنیای شما در نزد من بی ارزش تر است از عطسه بز.

ابن عباس روایت می کند:در دومین روزی که مردم مدینه با علی بیعت کردند.

امام در بخشی از سخنرانی خود خطاب به مردم گفتند:مردم در روز اول حکومت به شما بگویم،ای مردم بدانید که هر زمین و امکاناتی که از بیت المال در دوره قبل گرفتید و به شما داده شده،از اموال خدا و اموال مردم و بیت المال به هرکس دادند،همه آنها بدون استثنا به بیت المال باز خواهد گشت،همه را مصادره می کنم و از شما پس می گیرم،هرکس هر آن چه را که از بیت المال بیش از سهم خود برداشته است به بیت المال باز می گردانم،این اولین قدم حکومت بنده است.

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:حقی که زمان بر آن گذشته،باطل نمی شود.حق و حقوق و عدالت مشمول عبور زمان نمی شود.

حضرت فرمودند:در اجرای عدالت،گشایش، سعه و راحتی است برای همه اتفاقا و اگر اجرا شود، همه راحت زندگی می کنند،اگر کسانی فشار عدالت را سخت می دانند،بداننند که فشار بی عدالتی،سختی بیشتری دارد.

حرف هایی را هم که بیان می کنم شعار نیست،گردن من در گرو صحبت هایم است و جانم را در راه صحبت هایم می دهم.افرادی که تقوا داشته باشند در شبهات وارد نمی شوند،چرا که از این به بعد،عده ای در افکار عمومی شبهه ایجاد می کنند،آن هم با عنوان های قشنگ تا مقابل مرا بگیرند،ولی در این میان،افرادی که تقوا داشته باشند بازی نمی خورند ولی افراد که دلشان می خواهد بازی بخورند،بازی می خورند.آگاه باشید که بلا و آزمایش و آزمون بزرگ شروع شد،عین روز اولی که پیامبر(ص)آمد.

مانند 30 سال پیش،آن موقع بین اسلام و کفر،انتخاب کردید،دوباره کاری می کنم که مجبور شوید بین اسلام و کفر،انتخاب کنید،دوباره سر دوراهی قرارتان می دهم،بازی تمام شد.نمی شود روش کفار را پیش بگیرید ولی با ظاهر مذهبی،نمی گذارم،باید بین عدل و ظلم،انتخاب کنید.دوباره باید معلوم شود که چه کسی مومن است،چه کسی کافر و فاسق،غربال می شوید،یا بر من،یا با من،یعنی یا با حق،یا برحق،تصمیم خود را باید بگیرید،انقلاب یا ضد انقلاب،حق یا باطل،عدل یا فساد.

بزرگان اسلام در زمان پیامبر بر سر قدرت با امیر المومنین علیه السلام درگیر شدند

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:در دوران حکومت من بر هم زده خواهید شد و کاری می کنم با کف گیر آزمون مجدد انقلاب،آن هایی که پایین هستند بالا و افرادی که بالا هستند،پایین بیایند و به این شکل زیر و رویتان می کنم امام می گویند این گونه نیست یک بار امتحات دهید و تا آخر عمرتان گارانتی شوید.

در این امتحان مجدد،گاهی کسانی که سابقه های درخشان و طولانی از زمان پیامبر(ص)در اسلام داشتند در این مسابقه و آزمون دوباره عقب 


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 44)


می افتند و افرادی که در آن دوره کسی نبودند و کسی آنها را نمی شناخت، جلو می افتند.به خدا سوگند من فریبتان ندادم و نخواهم داد و چیزی را از شما مخفی نکردم.به خدا سوگند هیچ حقیقتی را از شما پنهان نکردم. من حکومتی را تشکیل دادم که در آن با شما مردم،چیزی را مخفی ندارم و هیچ گاه به شما دروغ نگفتم و مرا به این مقام و روز خبر داده اند. جالب این است اول کسی که با علی علیه السلام دست بیعت داد،طلحه بود،بعد زبیر،بیعت می کند و همین جا چند ماه بعد،با امیر المؤمنین آن هم بر سر قدرت درگیر می شوند.حضرت امیر می فرمایند:کسانی که از شما که برادرانم هستید در این سال ها در این دنیا غرق شدند و اموالی را تصاحب کردند.من وقتی مقابل این افراد را بگیرم که خواهم گرفت،فقط حقوق خود آنها را به آنها خواهم داد و از دستم عصبانی خواهند شد،فریاد خواهند زد که پسر ابو طالب،ما را از حقوقمان محروم کرد و به ما ظلم کرد. آگاه باشید هرکس از مهاجرین و انصار و از اصحاب،خویشان و بستگان پیامبر و همه کس خیال و گمان کند که به خاطر سابقه اش،به خاطر همنشینی با پیامبر بر دیگران نسبت به بیت المال برتری دارد،بداند که خطاست.

طلحه و زیبر،سهم بیشتری از بیت المال از امام می خواستند

امام فرمودند:هر کاری انجام دادید برای خدا انجام داده اید،پس پاداش آن را در آخرت از خدا بخواهید.در دنیا همه مساوی اند.شما قدیمی ترین و با سابقه ترین مسلمان، با مسلمانی که همین امروز مسلمان می شود. نزد ما به لحاظ سهمش از بیت المال،مساوی است.هرکس که رو به قبله ما آورد،شایسته برخورداری از حقوق اسلامی و حدود اسلام است. شما همه بندگان خدا هستید و بیت المال،مال خداست و آن را میان همه شما به طور مساوی تقسیم خواهم کرد و هیچ کس بر دیگری،برتری و مزیت ندارد.پرهیزکاران و سابقه داران در فردای قیامت،پاداش خود را از خداوند بخواهند و خداوند دنیا را پاداش پرهیزکاران و مجاهدان قرار نداده است.آن چه نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است،فردا بیایید تا اموال را به روش جدید تقسیم کنیم.

روز بعد،طلحه و زیبر به مسجد آمدند.در گوشه ای دور از مسجد، تجمع دیگری شکل گرفت و مردم را به دو بخش تقسیم کردند.مردمی که پشت علی علیه السلام نماز را اقامه می کردند.به افرادی چون طلحه،زبیر، عبد الله ابن زبیر،مروان و جمع دگر از مردان قریش پیوستند و ساعتی آهسته با یکدیگر پچ پچ می کردند.بعد مخالفت خود را آشکار ساختند. عمار پیش علی علیه السلام آمد و گفت:این چه سخنرانی بود که کردید.کمی آرام باشید،همین روز اول،این افراد دارند پرچم برمی دارند و فتنه و خلف وعده می کنند.کمی ملاحظه کنید.دوباره حضرت امیر بالای منبر رفت و به ایراد سخنرانی پرداخت.

حضرت علی علیه السلام روز سوم حکومت،همچنان که شمشیر به کمر بسته بود،خطاب به جمعیت حاضر در مسجد گفت:ای مردم برترین مردم نزد

خداوند از نظر مقام،فردی است که تابع کتاب و سنت باشد و به تکلیفش عمل کند.سپس به عمار گفت:برو به طلحه و زبیر که گوشه مسجد نشسته اند،بگو بیایند اینجا.من با آنها کار دارم.

وقتی آمدند حضرت به آنها گفت:شما را به خدا سوگند،آیا چنین نبود که شما با میل خودتان و با آزادی کامل سراغ من آمدید و با من بیعت کردید؟

آیا من شما را مجبور به بیعت کردم؟من قدرت طلب بودم،یا شما از من خواستید؟گفتند:چرا ما گفتیم.

حضرت امیر گفتند:شما مجبور بودید و زور بالای سرتان بود که با من بیعت کنید،یا خودتان خواستید؟جواب دادند:ما با شما بیعت کردیم و فکر می کردیم که شما روش دیگری دارید،نمی دانستیم که این گونه است.ما بیعت کردیم به شرطی که شما در کارها با ما مشورت کنید و بدون نظر ما کاری نکنید و فکر کردیم اگر ما رهبری شما را تایید کنیم،شما هم هوای ما را دارید و بالاخره سهم و حق ما محفوظ است و فضیلت ما را بر دیگران در نظر می گیرید.

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:آیا من حقی از شما سلب کردم،و یا به شما ستمی نموده ام؟گفتند: نه،فرمودند:آیا حقی از مسلمانی ضایع و پایمال کردم،یا حکمی از احکام خدا را زیرپا گذاشتم پاسخ دادند:نه،حضرت فرمودند:پس چرا از من دلگیرید؛اگر من نه حق کسی را پایمال کردم و نه حکمی را زیرپا گذاشتم.پس چرا شما با من مشکل دارید؟گفتند:به خاطر روش حکومت تو و حرف هایی که مطرح می کنی و این که چرا در حکومت نظر ما را نمی پرسی؟حضرت امیر علیه السلام فرمودند:من اگر در جایی نیاز به مشورت داشته باشم،نظر شما را می خواهم، آن چه که تا آلان گفتم،نیاز به مشورت نبود،چرا که نظر صریح خداوند و سنت پیامبر بود.بعد طلحه و زبیر آمدند پیش حضرت امیر و گفتند:،می خواهیم به عمره برویم،حضرت فرمودند:شما قصد عمره ندارید و می دانم شما کجا می خواهید بروید.این اجازه برای عمره نیست.دعوا و درگیری را شروع کردید و حالا می روید،دنبال پیمان شکنی و درگیری.

آنها قسم خوردند که این گونه نیست.حضرت امیر لبخند زدند و گفتند پس دوباره تجدید بعیت کنید.آنها دوباره پیمان بسته و سوگند خوردند و زمانی که رفتند،حضرت امیر علیه السلام فرمودند:به خدا سوگند دیگر، اینها را نخواهید دید الا این که به روی ما شمشیر می کشند و جنگ را بر ما تحمیل می کنند و هر دو کشته خواهند شد.

فتنه گران از همسر پیامبر برای رهبری شورش استفاده کردند

همه همسران پیامبر(ص)برای ما محترمند،حتی عایشه.ما عایشه را ام المؤمنین می دانیم و نباید به او اهانتی شود و علی رغم این که او با علی بن ابیطالب علیه السلام درگیر شده است.حضرت امیر علیه السلام احترام عایشه را نگه داشت.

و امام اجازه نداد کوچکترین اهانتی به وی شود.

طلحه و زبیر نامه ای به عایشه می نویسد و در آن می گویند که به ما ملحق شو تا مقابل علی علیه السلام بایستیم،چرا که علی اوضاع را به هم می ریزد. ام سلمه مکه بود.آن جا از جریان مطلع می شود و می فهمد که طلحه و


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 45)


زبیر در حال تدارک توطئه ای علیه علی علیه السلام اند اما ام سلمه شروع به افشاگری و سخنرانی به نفع امام علی علیه السلام می کند که ای مردم!خود شما با علی بیعت کردید و نباید با او درگیر شوید؛چرا که حکومت او حق است.خبر به عایشه می رسد که ام سلمه مردم را نسبت به شخصیت حکومت علی علیه السلام آگاه می کند. عایشه به ملاقات ام سلمه می آید و می گوید:ای دختر ابا امیه!تو نخستین زن از زنان مهاجر رسول خدا و از بزرگان اهل بیت پیامبر(ص)هستی.بیشترین آیات الهی در خانه تو بر پیامبر نازل شد و جبرییل بیش از همه در خانه شما بر رسول خدا نازل می شد.

ام سلمه خطاب به عایشه می گوید:شما که جزو مخالفان خلیفه سوم(عثمان)بودید،چطور حالا به عنوان انتقام او،می خواهید در برابر عل علیه السلام بایستید؟و بعد،ام سلمه،شروع می کند به یادآوری برخی مسائل برای عایشه؛این که آیا یادت می آید روزی را که پیامبر در مورد علی چه گفت و…

هرچه می گوید عایشه تایید می کند و می گوید:بله یادم هست.بعد ام سلمه می گوید:پس با این وضع،دیگر این چه قیام و شورشی است که علیه حکومت مشروع به راه انداخته اید.عایشه می گوید:مسائلی وجود دارد که باید اصلاح شود و بعد ام سلمه می گوید که میل خودت است.ام سلمه نامه ای خطاب به علی علیه السلام می نویسد و ماجرا را خبر می دهد و حضرت امیر علیه السلام در جایی سخنرانی می کند و می فرماید:کسانی که به اسم خون عثمان حرف می زنند،و می دانند که برخی از اینها در قتل او دست داشتند و کسی که برای کنترل شورش تلاش می کرد که خلیفه کشته نشود من بودم.عایشه گفته بود:بله من به عثمان معترض بودم ولی شنیدم قبل از این که خلیفه کشته شود توبه کرده بود،پس چرا او را گشتند؟

حضرت توضیح می دهد که من هم منتقد به عثمان بودم و هم در عین حال مخالف قتل او،اما با افراطیونی که عثمان را به قتل رساندند مخالف بودم و در برابر آنها ایستادم.

مقدس مآبانی مثل اشعری برای مقابله با فتنه، حجت شرعی می خواستند

حضرت امیر علیه السلام که به خلافت رسید،قصد داشت ابوموسی اشعری را که از زمان خلیفه قبل،حاکم کوفه بود عزل کند اما مالک اشتر وعده ای به علی علیه السلام گفتند که او هم عده ای مرید در شهر دارد،حالا بگذارید باشد تا ببینیم چه می شود.بعدا حضرت امیر علیه السلام می گویند:من از اول می خواستم ابوموسی اشعری را بردارم،چرا که او را انسان صالحی نمی دانستم،ولی چون گفتند عده ای او را قبول دارند و برای این که مردم نگویند تا علی آمد همه را برداشت،گذاشتم بماند.

حضرت امیر علیه السلام به ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود نامه ای نوشت و گفت که طلحه و زبیر و عایشه،قصد شورش دارند و حق هم با ماست. بنابراین،برایمان نیرو بفرست و مردم را بسیج و کمک کن تا برویم بصره، چرا که آنها آمدند و آن جا را اشغال کرده اند.

بعد از آن،ابوموسی اشعری شروع کرد با ادبیات مقدس مآب صحبت کردن؛این جنگ مسلمانان با مسلمان است و با کدام حجت شرعی، اصحاب در برابر اصحاب بایستند؟بله،شما علی،اولین مسلمان هستید ولی آن طرف هم ام المؤمنین،طلحه و زبیر سیف الاسلام است.این جنگ شبهه شرعی دارد.مردم!آرامش داشته باشید و به هیچ کدام از دو طرف ملحق نشوید،چرا که ما بی طرف هستیم،این جنگ،خلاف شرع است.حضرت امیر علیه السلام گفتند:این جنگ را بر ما تحمیل کرده اند،ما شروع نکردیم،که به من می گوید خلاف شرع است.اینها علیه حکومت شورش کردند و می خواهند حکومت را براندازی کنند.باید به آنها بگویید و شما باید طرف حق را بگیرید و نباید بگویید که کاری نمی کنیم.حضرت امیر دوبار نامه فرستاد ولی ابوموسی اشعری اعتنایی نکرد.بعد از این،حضرت امیر علیه السلام محمد ابن ابوبکر را به کوفه فرستاد و ابوموسی اشعری را عزل کرد.

امام علی علیه السلام شهر را به ابن عباس و محمد بن ابوبکر سپردند و برای جنگ رفتند،اما باز هم،ابوموسی اشعری ضمن مخالفت با امام،شروع به سخنرانی و ایجاد تردید و شبهه در دل مردم کرد تا این که حضرت امیر علیه السلام مالک اشتر را به کوفه فرستادند و او نیز ابوموسی اشعری را به حالت ذلت، بازداشت و از سمتش عزل کرد.

بنای امام در مواجهه با فتنه گران،گفت وگو و نصیحت بود اما آنها بنای دیگری داشتند

ابن عباس روایت می کند:روزی دیدم امیر المؤمنین نشسته و کفش پاره ای را وصله می زنند.گفتم:آقا تو را به خدا،از این کفش دست بردار، شما خلیفه مسلمین هستید،بزرگترین امپراطوری جهان در اختیار شماست.

شما حاکم نصف زمین هستید،این همه عاشق و مرید دارید،این چه کفشی است؟من خجالت می کشم؟حضرت امیر علیه السلام سر خود را بالا کردند و لبخندی زدند و گفتند:ابن عباس،این کفش چقدر می ارزد؟ابن عباس گفت:آقا هیچی.این کفش،ارزشی ندارد.حضرت امیر علیه السلام فرمودند:به خدا سوگند،ارزش این کفش پیش من،از حکومت بر شما بهتر است.به خدا سوگند تمام حکومت بر این جهان را با این کفش،معامله نمی کنم.فقط به یک دلیل،حکومت را قبول کردم و به خاطر آن می جنگم و وارد مبارزه شدم؛من به خاطر عدالت و حق آمده ام،والا حکومت برایم ارزشی ندارد.

حضرت امیر علیه السلام سپس می فرمایند:من از هیچ چیزی نمی ترسم و الان هم،که عده ای به فتنه و آشوب دچار شده اند با اینها می جنگم؛من اهل عقب نشینی نیستم،من نصیحت و موعظه می کنم.حضرت امیر علیه السلام نامه ای را برای حاکم کوفه می فرستند و تا آخر هم می گفتند مصالحه،مذاکره، گفت و گو و نصیحت .به یاران خود سفارش می کردند که به اینها با زبان خوش سخن بگویید و تحریک شان نکنید.ما نمی خواهیم بجنگیم،بلکه می خواهیم با هم باشیم و کوتاه بیایید،اما اینها این کار را نکردند.

وقتی دشمنان حضرت امیر علیه السلام ،بصره را اشغال کردند،عثمان بن حنیف حاکم بصره،منصوب حضرت امیر علیه السلام بود.وی همان کسی است که یک بار حضرت امیر علیه السلام او را توبیخ کردند.حضرت در نهج البلاغه به عثمان ابن حنیف می فرمایند:به من گزارش دادند که شما به یک میهمانی دعوت شدید که ثروتمندان و سرمایه داران سر سفره بوده اند.تو رفتی و سر این سفره نشستی و در کنار اغنیاء شام خوردی،درحالی که فقرا را راه نمی دادند.البته،عثمان ابن حنیف بعدا عذرخواهی کرد و گفت من نمی دانستم که این تخلف است.

دشمنان حضرت آمدند و بصره را گرفتند و حدود7080 نفر از یاران امام در این شهر را اعدام و جنگ را شروع کردند.تمام سر و صورت عثمان ابن حنیف،حاکم کوفه را تراشیدند و بعد با حالت تحقیرکننده ای، او را بیرون انداختند و گفتند،حالا برو پیش علی.وقتی عثمان ابن حنیف، خدمت حضرت امیر علیه السلام رسید،گفت:آقا!من وقتی به کوفه رفتم یک فرد کامل و پیرمرد باوقاری بودم،اما حالا مانند یک پسر بچه برگشته ام؛نه ریشی،نه مویی و 70 نفر را نیز کشتند.حضرت امیر علیه السلام 3 بار آیه«انا لله و انا الیه راجعون»را خواندند.

سران فتنه بر سر رهبری مردم دچار اختلاف شدند

زمانی که سپاه طلحه و زبیر،شهر بصره را گرفتند هنگام نماز شد،طلحه جلو ایستاد،بعد زبیر آمد جلوتر ایستاد.بر سر این که چه کسی امام جماعت 


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 46)


باشد بحث شد،چرا که هریک از این دو می خواستند امامت کنند.

میان آنها اختلاف پدید آمد و سرانجام با میانجیگری عایشه،قرا شد یک وعده،فرزند طلحه امام جماعت باشد و یک وعده دیگر،فرزند زبیر، که دعوا صورت نگیرد.قبل از جنگ جمل،امیر المؤمنین علیه السلام با طلحه و زبیر، همرزمان و سابقه داران اسلام احتجاج می کند.حضرت امیر علیه السلام استدلال می کنند و می فرمایند:ما دنبال خونریزی و خشونت نیستیم.بیایید با هم صحبت کنیم و مسأله را به نحوی حل کنیم.اما اگر هنوز در ذهن شما سوء تفاهمی هست که نیست،ولی اگر هست،می خواهم حجت تمام شود، نمی خواهم درگیری ایجاد شود،خون مسلمانان نریزد،مردم دو دسته نشوند و به جان هم نیفتند؛فتنه راه نیندازید.

امام علی علیه السلام می فرمایند:دوباره به شما می گویم:هرچند می دانید،اما کتمام می کنید،من دنبال بیعت شما و مردم نبودم.من به دنبال حکومت نبودم و بر من تحمیل شد.من با شما بیعت نکردم،بلکه شما سوی من آمدید و شما اولین کسانی بودید که با من بیعت کردید.هیچ کس با من از سر ترس یا به طمع پول بیعت نکرد؛شما خود پیش از دیگران و از روی رضا و رغبت با من بیعت کردید.شما اولین کسانی بودید که آمدید و به من گفتید که شما شایسته ترین فرد برای رهبری هستید و هیچ کس شایسته تر از شما برای رهبری نیست و این را چند با تکرار کردید.

من چند بار خودم را کنار کشیدم،شما اصرار کردید که نه،فقط شما باید رهبر باشید از شما به حق آن برداری ها و ایمان سابق می خواهم که از این فتنه بازگردید و مسلمین را به جان هم نیندازید و زودتر توبه کنید. اگر آن موقع،تظاهر کردید که مایلید با من بیعت کنید و در دل این گونه نبودید؛خوب پس خود را محکوم کرده اید و من علیه شما باید احتجاج کنم که چرا درون و بیرون شما دو شکل بود که آن هم،تازه به نفع شما نیست. شما ظاهرا اظهار اطاعت و بیعت کردید،اما در باطن،از اول هم،رهبری مرا قبول نداشتید و مدام سنگ پیش پایم انداختید.به جان خودم سوگند، بیعت شما از سر ترس و تقیه نبود.شما از مهاجران به تقیه سزاوارتر نبودید، شما اگر رهبری را قبول نداشتید،اگر از اول با من بیعت نمی کردید راحت تر بود،چرا اول بیعت کنید،بعد بشکنید.این که سخت تر است.به راستی شما پنداشته اید که من در خون عثمان،خلیفه سوم،دست داشته ام؟کسانی از مردم مدینه که از بیعت با من و شما سر باز زه اند و بی طرف هستند،آنها میان من و شما حکم کنند که بین من و شما چه کسانی در خون عثمان خلیفه دست داشته اند؟

حضرت سپس رو به طلحه و زبیر کرده،می فرمایند:ای پیرمردان!از این رأی نادرست برگردید.فرصت برای بازگشت من و شما زیاد نیست.از سن ما،دیگر گذشته است.اگر اکنون برگردید عیبی ندارد و بپذیرید پیش از آن که نار و عار در قیامت سراغ شما بیاید.اگر الآن عقب بروید ممکن است علیه شما بگویند ترسیدند،درحالی که این ترس نیست،بلکه این عقل است؛اما اگر با من بجنگید هم ننگ دنیاست و هم عذاب آخرت.

عایشه حاضر به بحث و مناظره با علی علیه السلام نشد

بعد،حضرت امیر،افرادی را پیش عایشه می فرستند تا با او صحبت کنند؛و سخنان رسول خدا را به وی یادآور شوند که مگر پیامبر به شما نگفت از خانه بیرون نیایید و وارد این مسایل و دعواها نشوید.این افراد به عایشه گفتند که امیر المؤمنین می خواهد بیایند و با شما صحبت کنند. عایشه گفت:من پاسخی برای علی ندارم و در احتجاج،بحث و مناظره من حریف او نیستم.

ابن عباس به عایشه می گوید:شما که با مخلوق خدا حاضر نیستی بحث و مناظره کنی،در قیامت جواب خداوند را چگونه خواهی داد؟

حضرت امیر علیه السلام به مردم فرمودند:ای مردم!من با این گروه مدارا کردم تا شاید متنبه شوند و برگردند.آنها را به پیمان شکنی هایشان توبیخ کردم. ستمی را که کردند و می کنند را دوباره یادآوری کردم.ولی باز به من پیغام رساندند که آماده درگیری با نیزه ها و شمشیرهایشان باشم.

من پیوسته تا بوده ام هرگز کسی نتوانسته مرا به جنگ تهدید کند و هرگز از هیچ جبهه ای نگریخته ام.من از 16 سالگی تا الآن که 60 ساله ام در خط قدم جبهه بوده ام.از دوران نوجوانی به استقبال شهادت رفته ام و تا الآن که سر و صورتم پر از آثار تیر و ترکش است.مرا از جنگ نترسانید.

کسانی که ما را تهدید می کنند،ما بدون رعد و برق که بارانی ندارد بر سر آنها نازل خواهیم شد.

امام فرمودند:اینها اهل شعارند اما ما عمل می کنیم.این جماعت،گذشته مرا دیده اند،صلابت مرا دانسته اند،چگونگی مرا دیده اند، منم«ابو الحسن»که قدرت مشرکان را در جنگ ها در هم شکستم؛منم کسی که آنها را پراکنده می ساختم؛با همان قلب محکم امروز نیز با دشمنان روبرو خواهم شد و در کار خود یقین دارم و هرگز تردیدی ندارم.

حضرت خطاب به جوانان فرمودند:ای مردم!به راستی که مرگ چیزی است که کسی نمی تواند از آن فرار کند و همه خواهند مرد.کسی فکر نکند که اگر به جبهه نرود زنده می ماند.همه خواهیم مرد،منتها به دو شکل؛یک عده در راه حق کشته می شوند و بقیه هم می میرند؛بهترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست.

اطرافیان زبیر اجازه گرفتن تصمیم درست را از او گرفتند

بالاخره فتنه گران جنگ با امیر المؤمنین را راه انداختند.در تاریخ نقل شده است که تعداد نیروهای امیر المؤمنین 20 هزار و نفرات نیروهای جمل به 30 هزار نفر می رسید.در این جنگ 80 نفر از بدریون و 1500 نفر از اصحاب رسول الله در صف علی بن ابیطالب علیه السلام قرار داشتند.موقع جنگ،حضرت خطاب به یاران خود فرمودند که اگر شکست خوردند، زنانشان را آزار ندهید،گرچه به شما دشنام بگویند و به هیچ شخصی هم توهین نکنید.در تاریخ طبری،نقل شده:افرادی که در جبهه مقابل بودند با صحبت های حضرت امیر علیه السلام قانع نشدند.

گفتنی است که زبیر و طلحه هیچ کدام به دست نیروهای امیر المؤمنین کشته نشدند.حضرت امیر علیه السلام ،قبل از جنگ به زبیر گفتند بیا با هم صحبت کنیم؛زبیر جلو آمد و حضرت امیر علیه السلام گفته:زبیر ما با هم در یک صف و در کنار پیامبر بودیم؛یادت می آید که روزی پیامبر از تو پرسید که نظرت درباره علی چیست؟تو گفتی،علی را دوست دارم.بعد رسول خدا فرمودند، ولی با علی می جنگی.

زبیر یک مرتبه یادش آمد و برگشت.با وقوع این صحنه،پسر زبیر خطاب به وی گفت:چه شد ترسیدی؟گفت:نه،علی جمله ای را از پیامبر نقل کرد که فراموش کرده بودم و حدیثی را به یادم آورد که ترسیدم.زبیر برگشت تا جبهه را ترک کند،او یک لحظه به خودش آمد و گفت این جنگ درست نیست،ما اشتباه کردیم،حق با علی است.پسرش و برخی از اصحاب گفتند،فلانی را ببین!رفت و چشمش به شمشیر علی افتاد و ترسید.بعد زبیر شمشیر کشید و به سمت نیروهای امیر المؤمنین حمله کرد.

حضرت امیر تلاش کرد به هر ترتیب،زبیر را بازگرداند

حضرت امیر فهمیدند که زبیر پشیمان شده،خودش این نیروها را به میدان جنگ کشانده،حال نمی تواند بگوید که نمی جنگم و در واقع گیر


……………………………………………… کیهان فرهنگی » شماره 288 (صفحه 47)


افتاده است.

حضرت امیر فوری پیغام دادند،رزمنده ها مقابل زبیر نایستند،بلکه وانمود کنند،که او خیلی قوی است و ما ترسیدیم و عقب رفتیم.حضرت امیر فرمودند:اگر به جناح چپ سپاه حمله کرد به او راه دهید؛بیایید عقب و بگذارید او جلو بیاید،بگذارید رجز بخواند و برگردد و اگر به سمت راست آمد با او نجنگید.زبیر چند دور زد تا شجاعت خود را به رخ بکشاند تا معلوم شود نترسیده است.بعد برگشت و گفت:دیدید من نترسیدم و بحث مرگ نیست؟گفتند:بله،شما خیلی شجاع هستی؛گفت:ولی من نمی جنگم،چون جنگ با علی درست نیست.

بالاخره زبیر جبهه را ترک کرد.در پشت جبهه یکی از نیروهایش به او گفت: شما کجا می روید؟گفت:من پشیمان شدم چون جنگ با علی درست نبود.او گفت:این لشگر را آوردی خط مقدم و حالا که جنگ شروع شده،نمی شود که شما سر بزنگاه تشریف ببرید؟بعد از پشت زبیر را زد و او کشته شد.در روایات آمده، حضرت امیر علیه السلام موقع شنیدن خبر مرگ زبیر،برای او اشک ریخت،چون همرزم یکدیگر بودند و سالیان سال در جبهه،در کنار یکدیگر،جنگیده بودند.طلحه هم به دست نیروهای علی کشته نشد،بلکه می گویند مروان از پشت تیری به طلحه زد. بنابراین،هیچ کدام از این دو تن را نیروهای امیر المؤمنین علیه السلام نکشتند.

ماجرای شهادت جوانی که جنگ با فتنه گران را ناگزیر کرد

بعد،حضرت امیر علیه السلام یک قرآن برداشت و آمد طرف سپاه خود و اعلام کرد که چه کسی حاضر است این قرآن را در دستش بگیرد و به سمت سپاه دشمن برود و آنها را برای آخرین بار به قرآن دعوت کند تا بین مسلمین جنگ راه نیفتد و بداند که قطعا کشته خواهد شد.جوانی بلند شد و گفت:،من حاضرم بروم.حضرت امیر فرمودند:می خواهم وقتی قرآن را در دست گرفتی،اگر دست تو را قطع کردند برنگردی و با دست دیگرت قرآن را برداری و بدانان عرضه کنی، گفت:باشد.بعد،حضرت گفتند:اگر دست دیگرت را هم قطع کردند،باز هم برنگردی.

این جوان به میدان جنگ رفت و دو دستش را قطع کردند و قرآن را به دندان گرفت و با دو دست بریده،رو به سپاه جمل کرد که به حق این قرآن، بین مسلمانان درگیری و جنگ راه نیندازید و برای براندازی حکومت مشروع،مردم را تحریک نکنید که او را شهید کردند.

پس از این واقعه،حضرت امیر فرمودند:الآن دیگر نبرد واجب شد و ما برای جنگیدن،حجت شرعی داریم.به نام خدا،شمشیرها را بکشید و عملیات را شروع کنید.در این جنگ،چند هزار نفر از مسلمانان و حتی اصحاب پیامبر(ص)از دو طرف کشته شدند و در پایان،این جنگ به نفع جبهه حق پایان یافت.

** حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:فتنه زمانی که می آید از روبرو شناخته نمی شود، وقتی که تمام می شد از پشت سر شناخته می شود،یا در جای دیگری می فرمایند: ای مردم،امام حاکم خود را در این فتنه ها تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش کنید.خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش آن رفته اید بی اندیشه درمی آورید،همانا من برای شما چراغم در تاریکی.

پس از جنگ،حضرت امیر علیه السلام دستور دادند تا عایشه را با احترام برگردانید.در روایات آمده،که عایشه،ابراز پیشمانی کرد و حضرت او را با 40 مأمور محافظ فرستادند.عایشه گلایه کرد و گفت:چطور همسر پیامبر(ص)،را با 40 مرد نامحرم می فرستید؟حضرت امیر علیه السلام فرمودند که شما با چند هزار مرد نامحرم به جبهه آمدی!با این نفرات اندک مشکل دارید؟اینها،خانم هستند و فقط لباس مردانه پوشیده اند و بعد دیدند هر 40 نفر،جزو شیعیان و سربازان حضرت امیر علیه السلام بودند.

این خانم ها،شبیه مردان،لباس رزم پوشیده بودند که از دور تصور می شد این ها مرد هستند.معلوم شد این گروه،جزو نیروهای گارد ویژه امیر المؤمنین بودند،حضرت به آنان تأکید کردند که مراقب عایشه باشید و او را با احترام کامل به مدینه برگردانید.

در صدر اسلام،بزرگان گرفتار شدند؛ کسانی که باید بارها شهید می شدند،از نزدیک ترین خویشان،اصحاب و دوستان پیامبر(ص)و امیر المؤمنین علیه السلام بودند که گرفتار شدند.

حق را نباید با اشخاص سنجید

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:حق را با آدم ها نسنجید،بلکه آدم ها را با حق مقایسه کنید. ملاک حق و باطل را بشناسید تا بفهمید چه کسی حق است و چه کسی باطل وگرنه،اگر ملاک شما اشخاص باشند،باید بدانید که اشخاص لغزش دارند.

قرآن،سنت،عقل و ضوابط را بشناسید و بفهمید که چه کسانی تابع اصول هستند نه این که از روی افراد متوجه شوید اصول چیست.اگر فردی بخواهد از روی اشخاص و سوابق خود،حق و باطل را تشخیص دهد باید بداند که دچار اشتباه خواهد شد.باید تقوا، معنویت و خلوص داشته باشید و به دنبال برتری نباشید و اگر با عیار توأمان معرفت و خلوص،به امام حق نگاه کنید امام می فرمایند به اشتباه نمی افتید.

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:در فتنه هرکجا دچار شبهه شدید و نتوانستید حق و باطل را تشخیص دهید بر اساس تعصب،احساسات و دنیا خواهی موضع نگیرید و عمل نکنید و از رهبری صالح تبعیت کنید.

حضرت امیر علیه السلام شخصا تا جایی که می توانستند مدارا می کردند و فقط در جایی که دیگر واقعا امکان مدارا نبود و احساس می کرد که دیگر همه چیز از دست می رود وارد جنگ می شدند.حضرت امیر علیه السلام طرفدار اصالت جنگ و درگیری نبودند؛اساس بر حداکثر مدارا،استدلال و رحمت بود و اگر به این شکل کار پیش نمی رفت،وارد جنگ می شدند.

حضرت امیر علیه السلام خطبه ای دارند که در آن 40 50 مورد را می شمارند و می گویند که اینها خلاف و باطل است،اما من می توانم آنها را اصلاح کنم چون جامعه ظرفیت آن را ندارد و جامعه و افکار عمومی در مقابل اصلاح مقاومت می کنند.بنابراین،مجبورم مدارا کنم تا بعد.

امام به خاطر وحدت مسلمین گفتند که استخوان در گلو و خار در چشم، را تحمل کردم.همه این مطالب را گفتم تا متوجه شوید چطور می شود،که پای خوش سابقه ترین افراد هم در مقاطعی بلغزد.

منبع: فارس/ رحیم پور ازغدی، حسن

مجله کیهان فرهنگی « آذر و دی 1389 - شماره 288 و 289 »


نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تبریک به مناسبت فرا رسیدن سال جدید
مطلب شما در منتخب ها درج گردید
موفق باشید.
————-
http://farakhan.kowsarblog.ir/noruz

1395/01/07 @ 00:35


فرم در حال بارگذاری ...

عصر هر پنج شنبه یادی از اموات و رفتگان مان ۩ طلب غفران و رحمت

نوشته شده توسطرحیمی 6ام فروردین, 1395

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده ام فالی و فریاد رسی می آید . . .

 

 

خواستم يه يادآوري كنم بالاخره اونا هم چشم به راهن ومنتظر شايد يه فاتحه هم مشكلات زيادي رو از اونا حل كنه …

امام وشهدا رو فراموش نكنيد…

اللهم اغفرلنا و لوالدینا و للمومنین و المومنات یوم یقوم الحساب برحمتک یا ارحم الراحمین

رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا..

خدایا رفتگان ما را قرین رحمتت بفرما…

و
رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات


الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 

رفتگان اين حقير رو هم فراموش نكنيد


فرم در حال بارگذاری ...

40 حدیث « با خدا باش پادشاهي كن »

نوشته شده توسطرحیمی 6ام فروردین, 1395

 

قرآن کريم :

وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَىْ ءٍ قَدْرًاٌ؛ [سوره طلاق، آيه ۳]

هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مى كند، خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند، به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است.


1. امام على عليه السلام :
إنَّ الْعَبْدَ إذا اَرادَ اَنْ يَقْرَأَ أَوْ يَعْمَلَ عَمَلاً فَيَقُولُ: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِالرَّحيمِ فَإنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ؛


هرگاه بنده اى بخواهد چيزى بخواند و يا كارى انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحيمبگويد در كارش بركت داده مى شود. [بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۲۴۲، ح۴۸]


2. امام على عليه السلام :

اَلذِّكْرُ يونِسُ اللُّبَّ وَيُنيرُ الْقَلْبَ وَيَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ؛

ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. [غررالحكم، ح۱۸۵۸]


3. پيامبر صلي الله عليه و آله :

يَقولُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ إِذْ كانَ الْغالِبُ عَلَى الْعَبْدِ الاِشْتِغالُ بى، جَعَلْتُ بُغْيَتَهُوَلَذَّتَهُ فى ذِكْرى فَإذا جَعَلْتُ بُغْيَتَهُ وَلَذَّتَهُ فى ذِكْرى عَشَقَنى وَعَشَقْتُهُ فَإِذا عَشَقَنىوَعَشَقْتُهُ رَفَعْتُ الْحِجابَ فيما بَيْنى وَبَيْنَهُ وَصَيَّرْتُ ذلِكَ تَغالُبا عَلَيْهِ لايَسْهو إِذا سَهَاالنّاسُ اُولئِكَ كَلامُهُمْ كَلامُ الأَْنْبياءِ اُولئِكَ الأَْبْطالُ حَقّا؛

خداى عزوجل مى فرمايد: هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او رادر ياد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شودو من نيز عاشق او گردم و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بردارم وعشق خود را بر جان او چيره گردانم، چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود،سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند. [كنزالعمال، ح۱۸۷۲]


4. امام صادق عليه السلام :

مَنِ اسْتَخارَ اللّه َ راضِيا بِما صَنَعَ اللّه ُ لَهُ خارَ اللّه ُ لَهُ حَتْما؛

هر كس از خدا خير بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خير خواهد خواست. [كافى، ج ۸ ، ص ۲۴۱، ح۳۳۰]


5. پيامبر صلي الله عليه و آله :

لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ يَظُنُّ بِاللّه ِ خَيْرا إلاّ كانَ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ؛

بنده اى نيست كه به خداوند خوش گمان باشد مگر آن كه خداوند نيز طبق همانگمان با او رفتار كند. [بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۳۸۴، ح۴۲]

...




6. امام على عليه السلام :

مَنْ تَرَكَ لِلّهِ سُبْحانَهُ شَيئا عَوَّضَهُ اللّه ُ خَيْرا مِمّا تَرَكَ؛

هر كس به خاطر خداى سبحان از چيزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به اوعوض خواهد داد. [غررالحكم، ح۸۹۰۹]


7. امام صادق عليه السلام : مَن قَبِلَ اللّه ُ مِنْهُ صَلاةً واحِدَةً لَم يُعَذِّبْهُ وَمَن قَبِلَ مِنْهُ حَسَنَهًلَم يُعَذِّبْهُ؛

خداوند از هر كس يك نماز و يا يك كار نيك را قبول كند، عذابش نمى نمايد. [كافى، ج ۳، ص ۲۶۶، ح۱۱]


8. امام على عليه السلام :

لَوْ اَنَّ السَّماواتِ وَالاَْرْضَ كانَتا عَلى عَبْدٍ رَتْقا ثُمَّ اتَّقَى اللّه َ لَجَعَلَ اللّه ُ لَهُمِنْها مَخْرَجا وَرَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛

اگر آسمان ها و زمين، راه را بر بنده اى ببندند و او تقواى الهى پيشه كند، خداوند حتماراه گشايشى براى او فراهم خواهد كرد و از جايى كه گمان ندارد روزى اش خواهد داد. [غررالحكم، ح۷۵۹۹]


9. امام صادق عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ ، فَإِنَّكُمْ لاتَقَرَّبونَ إِلَى اللّه ِ بِمِثْلِهِ ، وَلا تَتْرُكوا صَغيرَةً لِصِغَرِها أَنْ تَدْعُوا بِها ، إِنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هُوَ صاحِبُ الْكِبارِ؛

شما را سفارش مى كنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديكنمى شويد. و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچك بودنش رها نكنيد، زيراحاجتهاى كوچك نيز به دست همان كسى است كه حاجتهاى بزرگ به دست اوست. [كافى، ج ۲، ص ۴۶۷، ح۶]


10. پيامبر صلي الله عليه و آله :

أَلا اُحَدِّثُكُمْ عَنْ أَقْوامٍ لَيْسوا بِأَنْبِياءَ وَلاشُهَداءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقيامَةِالأَْنْبياءُ وَالشُّهَداءُ بِمَنازِلِهِمْ مِنَ اللّه ِ عَلى مَنابِرَ مِنْ نورٍ. قيلَ: مَنْ هُمْ يا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ:هُمُ الَّذينَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه ِ إلىَ اللّه ِ وَ يُحَبِّبونَ اللّه َ إِلى عِبادِهِ، قُلْنا: هذا حَبَّبُوا اللّه إِلىعِبادِهِ، فَكَيْفَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه ِ إِلَى اللّه ِ؟ قالَ: يَأمُرونَهُمْ بِما يُحِبُّ اللّه َ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمّايَكْرَهُ اللّه ُ، فَإِذا أَطاعوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللّه ُ؛

آيا آگاه كنم شما را از گروهى كه نه از انبيا هستند و نه از شهدا، ولى انبيا و شهدا درروز قيامت به مقام و منزلت آنان غبطه مى خورند، و آنها بر منبرهايى از نور نشسته اند؟سؤال شد اى رسول خدا! آنان كيانند؟ فرمودند: آنان كسانى هستند كه بندگان خدا رانزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب مى گردانند. عرض كرديم: ايجاد محبت خدا دردلها معلوم است، ولى چگونه بندگان را نزد خدا محبوب مى گردانند؟ فرمودند: آنان رافرمان مى دهند به آنچه خدا دوست مى دارد و باز مى دارند از آنچه خدا دوستنمى دارد، پس اگر آنان را اطاعت كنند، خداوند دوستشان مى دارد. [مشكاه الأنوار، ص ۱۳۶]


11. امام حسين عليه السلام :

مَنْ عَبَدَ اللّه َ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّه ُ فَوْقَ اَمانيهِ وَكِفايَتِه؛

هر كس خدا را چنان كه حق عبادت اوست، عبادت كند خداوند بيش از آرزوها ونيازش به او عطا مى نمايد. [بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۱۸۴]


12. امام على عليه السلام :

وَلَوْ أَنَّ النّاسَ حينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَتَزولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعواإِلى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نيّاتِهِمْ وَوَلَهٍ مِنْ قُلوبِهِم، لَرَدَّ عَلَيْهِم كُلَّ شارِدٍ ، وَأَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّفاسِدٍ؛

اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، بانيت هاى خوب و دلى مشتاق به پروردگارشان پناه مى بردند، بى گمان هر از دسترفته اى به آنان باز مى گشت و هر فاسدى اصلاح مى شد. [نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸]


13. پيامبر صلي الله عليه و آله :

إِنَّ اللّه َ تَعالى يَقولُ كُلَّ يَوْمٍ: أَنَا رَبُّكُمُ الْعَزيزُ، فَمَنْ أَرادَ عِزَّ الدّارَيْنِفَلْيُطِعِ الْعَزيزَ؛

خداى تعالى هر روز مى فرمايد: من پروردگار عزيز شما هستم، پس هر كس خواهانعزّت دو جهان است بايد كه از خداى عزيز اطاعت كند. [كنزالعمال، ح ۴۳۱۰۱]


14. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ حاوَلَ أَمْرا بِمَعْصيَةِ اللّه ِ كانَ أَبْعَدَ لَهُ مِمّا رَجا وَأَقْرَبَ مِمَّا اتَّقى؛

كسى كه با معصيت و نافرمانى خدا به دنبال كارى باشد به آنچه اميد دارد، زودتر ازدستش مى رود و از آنچه مى ترسد، زودتر به سرش مى آيد. [بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۷۸، ح۱۰]


15. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ اَكْثَرَ مِنَ الاِستِغْفارِ جَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجا وَمِنْ كُلِّ ضَيقٍمَخْرَجا وَرَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ؛

هر كس بسيار استغفار كند خدا براى او از هر غمى گشايش، از هر تنگنايى رهايى و ازجايى كه انتظار ندارد روزى مى دهد. [نهج الفصاحه، ح۲۹۴۱]


16. پيامبر صلي الله عليه و آله :

اِذا اَرَدْتَ اَمْرا فَعَلَيْكَ بِالتُّؤَدَّةِ حَتّى يُرِيَكَ اللّه ُ مِنْهُ الْمَخْرَجَ؛

هر گاه خواستى كارى را انجام دهى، تأمّل كن تا خدا راه آن را به تو نشان دهد. [نهج الفصاحه، ح۱۶۹]


17. لقمان حكيم عليه السلام :

مَنْ يُطِعِ اللّه َ خافَهُ، وَ مَنْ خافَهُ فَقَدْ أَحَبَّهُ، وَمَنْ أَحَبَّهُ اتَّبَعَ اَمْرَهُ، وَمَنِاتَّبَعَ اَمْرَهُ اسْتَوْجَبَ جَنَّتَهُ وَمَرْضاتَهُ؛

هر كس خدا را اطاعت كند از او بترسد و هر كس از او ترسيد او را دوست مى دارد و هر كس او را دوست داشت از امر او پيروى مى كند و هر كس از امر او پيروى نمود، سزاواربهشت و خشنودى او مى شود. [بحارالأنوار، ج۱۳، ص ۴۱۲]


18. امام على عليه السلام :

مَنْ يُطِعِ اللّه َ وَ رَسُولَهُ يَكُنْ سَبيلُ الرَّشادِ سبيلَهُ وَنورُ التَّقْوى دَليلَهُوَمنْ يَعْصِ اللّه َ وَرَسُولَهُ يُخْطِئُ السَّدادَ كُلَّهُ وَلَنْ يَضُرَّ اِلاّ نَفْسَهُ؛

هر كس از خدا و رسولش پيروى كند راهش راه هدايت و راهنمايش نور تقوا خواهدبود و هر كس خدا و رسولش را نافرمانى كند همه درستى ها را از دست مى دهد و جز بهخودش زيان نمى رساند. [كافى، ج ۵، ص ۳۷۱]


19. امام صادق عليه السلام :

مَنْ اَطاعَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ فيما اَمَرَهُ ثُمَّ دَعاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعاءِ اَجابَهُ، قُلْتُ:وَ ما جِهَةُ الدُّعاءِ قالَ: تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللّه َ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلّى عَلَىالنَّبِىِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنوبَكَ فَتُقِرُّ بِها ثُمَّ تَسْتَعيذُ مِنْها فَهذا جِهَةُ الدُّعاءِ؛

هر كس اوامر خداوند را اطاعت كند سپس او را از جهت دعا بخواند، اجابتش مى كند. پرسيدند: جهت دعا چيست؟ فرمودند: با حمد الهى آغاز و نعمت هاى او را ياد و او را شكرمى كنى، سپس بر پيامبر صلي الله عليه و آلهدرود مى فرستى و گناهانت را ياد و به آنها اعتراف مى نمايى،آنگاه از آنها (به خدا) پناه مى برى؛ جهت دعا اين ا ست. [كافى، ج۲، ص ۴۸۶]


20. امام باقر عليه السلام :

اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ يَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَيُجَلّىبِالتَّقوى عَنْهُ عَماهُ وَجَهْلَهُ؛

خداوند به وسيله تقوا بنده را حفظ مى كند از آنچه كه عقلش به آن نمى رسد و كوردلى و نادانى او را بر طرف مى سازد. [كافى، ج ۸ ، ص ۵۲، ح ۱۶]


21. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ اَصْلَحَ سَريرَتَهُ اَصْلَحَ اللّه ُ عَلانيَتَهُ؛

هر كس باطن خود را اصلاح نمايد، خداوند ظاهر او را اصلاح مى كند. [نهج الفصاحه، ح ۲۹۷۶]


22. امام على عليه السلام :

اِنَّ اَهْنَأَ النّاسِ عَيْشا مَنْ كانَ بِما قَسَمَ اللّه ُ لَهُ راضيا؛

هر كس به آنچه خداوند به او داده است راضى باشد، راحت ترين زندگى را دارد. [غررالحكم، ح ۳۳۹۷]


23. امام على عليه السلام :

وَ عَنْ ذلِكَ ما حَرَسَ اللّه ُ عِبادَهُ الْمُؤمِنينَ بِالصَّلَوات وَ الزَّكَواتِ وَمُجاهَدَةِ الصِّيامِ فِى الاَْيّامِ الْمَفْروضاتِ تَسْكينا لاَِطْرافِهِمْ وَ تَخْشيعا لاَِبْصارِهِمْوَتَذْليلاً لِنُفُوسِهِمْ وَ تَخْفيضا (تَخْضيعا) لِقُلُوبِهِمْ؛

خداوند، بندگان مؤمن خود را بوسيله نمازها و زكات ها و جدّيت در روزه دارىروزهاى واجب حفظ مى كند، تا اعضا و جوارحشان آرام، ديدگانشان خاشع، جان هايشان فروتن و دل هايشان خاشع گردد. [نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲]


24. پيامبر صلي الله عليه و آله (عَن يحيى عليه السلام، عَن اللّه عزَوجلّ):

وَ آمُرُكُمْ اَنْ تَذْكُرُوا اللّه َ فَاِنَّ مَثَلَ ذلِكَ كَمَثَلِرَجُلٍ خَرَجَ الْعَدُوُّ فى اَثَرِهِ سِراعا حَتّى اِذا اَتى عَلى حِصْنٍ حَصينٍ فَاَحْرَزَ نَفْسَهُمِنْهُمْ، كَذلِكَ الْعَبْدُ لايُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّيْطانِ اِلاّ بِذِكْرِ اللّه ِ؛

حضرت يحيى عليه السلام از جانب خداوند فرمان يافت كه بگويد: شما را فرمان مى دهم كهخدا را ياد كنيد؛ زيرا ياد كننده خدا مانند مردى است كه دشمن به سرعت در تعقيب اوست و او به قلعه نفوذناپذيرى رسيده و خود را از آزار او محفوظ داشته است، بنده نيز با ياد خدا خود را از گزند شيطان نمى رهاند. [سنن ترمذى، ج ۵، ص ۱۴۸]


25. امام سجاد عليه السلام :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِه، وَ فَرِّغْ قَلْبى لِمَحَبَّتِكَ وَاشْغَلْهُ بِذِكْرِكَوَانْعَشْهُ بِخَوْفِكَ وَبِالْوَجَلِ مِنْكَ وَ قَوِّهِ بِالرَّغْبَةِ اِلَيْكَ وَ اَمِلْهُ اِلى طاعَتِكَ…؛

خدايا بر محمد و خاندان او درود فرست و دلم را براى محبتت فارغ و به يادت مشغول گردان و با ترس و هراس از خودت طراوت بخش و با رغبت به سويت نيرومند وبه طاعتت مشتاق گردان. [صحيفه سجاديه، از دعاى ۲۱]


26. لقمان حكيم عليه السلام :

يا بُنَىَّ اجْعَلْ غِناكَ فى قَلْبِكَ وَ اِذَا افْتَقَرْتَ فَلاتُحَدِّثِ النّاسَ بِفَقْرِكَفَتَهُونَ عَلَيْهِمْ وَ لكِنِ اسْأَلِ اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ؛

فرزندم! بى نيازى را در دل و جانت قرار ده و چون محتاج شدى به مردم مگو كه درنزد آنان حقير مى شوى، بلكه از فضل خداوند بخواه. [ارشاد القلوب ديلمى، ج ۱، ص ۷۲]


27. امام كاظم عليه السلام :

وَاللّه ِ ما اُعْطِىَ مُوْمِنُ قَطَّ خَيْرَ الدُّنْيا وَالآْخِرَةِ، اِلاّ بِحُسْنِ ظَـنِّهِ بِاللّه ِعَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَالْكَفِّ عَنِ اغْتياب الْمُؤمِنينَ؛

به خدا قسم خير دنيا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن واميدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غيبت مؤمنان. [بحارالأنوار، ج ۶، ص ۲۸، ح۲۹]


28. پيامبر صلي الله عليه و آله :

يا عَلىُّ اِذا اَرَدْتَ اَمْرا فَاسْتَخِرْ رَبَّكَ ثُمَّ ارْضَ بِما يَخيرُ لَكَ تَسْعَدْ فِىالدُّنْيا وَالآْخِرَةِ؛

اى على! هرگاه خواستى كارى را انجام دهى از پروردگارت خير بخواه و آنگاه به آنچهاو خواست خشنود باش تا در دنيا و آخرت سعادتمند گردى. [ميراث حديث شيعه، ج۲، ص ۳۳، ح۱۱۳]


29. پيامبر صلي الله عليه و آله :

اِنَّ الْمُسْلِمَ اِذا غَلَبَهُ ضَعْفُ الْكِبَرِ اَمَرَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ الْمَلِكَ اَنْ يَكْتُبَ لَهُ فىحالِهِ تِلْكَ مِثْلَ ما كانَ يَعْمَلُ وَ هُوَ شابٌّ نَشيطٌ صَحيحٌ؛

مسلمان هنگامى كه ضعف پيرى بر او غلبه كند خداوند به فرشته اى دستورمى دهد كه در اين حال اعمال (نيكى) را كه او در جوانى و شادابى و سلامت انجاممى داد، برايش بنويسد. [كافى، ج ۳، ص ۱۱۳]


30. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحا ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِعَلى لِسانِهِ؛

هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى برزبانش جارى مى شود. [نهج الفصاحه، ح ۲۸۳۶]


31. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ كَفاهُ مَؤنَتَهُ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ؛

هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گماننمى برد به او روزى مى دهد. [كنزالعمال، ح ۵۶۹۳]


32. امام على عليه السلام :

مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَْسْبابِ؛

هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد. [غررالحكم، ح ۹۰۲۸]


33. لقمان حكيم عليه السلام :

يا بُنَىَّ تَوَكَّلْ عَلَى اللّه ِ ثُمَّ سَلْ فِى النّاسِ مَنْ ذَا الَّذى تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَمْ يُكْفَ؛

فرزندم! بر خدا توكل كن و آنگاه از مردم سؤال كن: چه كسى بر خدا توكل كرد و خدا اورا كفايت نكرد. [بحارالأنوار، ج۱۳، ص ۴۳۲، ح۲۴]


34. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ سَرَّهُ أنْ يَسْتَجيبَ اللّه ُ لَهُ عِنْدَ الشَّدائِدِ وَالْكَرْبِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعاءَ فِىالرَّخاءِ؛

هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، درهنگام آسايش، دعا بسيار كند. [نهج الفصاحه، ح ۳۰۲۳]


35. امام سجاد عليه السلام :

مَنْ لَمْ يَرْجُ النّاسَ فى شَىْ ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ فى جَميعِاُمورِهِ اسْتَجابَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فى كُلِّ شَىْ ءٍ؛

هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداوند هر خواسته اى كه او داشته باشد اجابت كند. [كافى، ج۲، ص ۱۴۸، ح ۳]


36. امام على عليه السلام :

رُبَما سَأَلْتَ الشَّىْ ءَ فَلا تُؤْتاهُ وَاُوتيتَ خَيْرا مِنْهُ عاجِلاً أَو آجِلاً أَوْصَرَفَ عَنْكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَكَ ، فَلَرُبَّ أمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فيهِ هَلاكُ دينِكَ لَوْ اوتيتَهُ ، فَلْتَكُنْمَسْأَلَتُكَ فيما يَبْقى لَكَ جَمالُهُ وَيُنْفى عَنْكَ وَبالُهُ؛

گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود، زيرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دين تو مى انجامد، پس، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد. [نهج البلاغه، نامه ۳۱]


37. پيامبر صلي الله عليه و آله :

يا عَلىُّ مَنْ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَيْهِ فَشَكَرَ وَإِذَا ابْتُلىَ فَصَبَرَ وَ إِذا أَساءَ اسْتَغْفَرَدَخَلَ الْجَنَّةَ مِنْ أَىِّ بابٍ شاءَ؛

اى على هر كس شكرگزار نعمت خدا باشد و چون گرفتار شد صبر نمايد و اگر مرتكبگناهى شد توبه كند، از هر درى كه بخواهد وارد بهشت مى شود. [ميراث حديث شيعه، ج۲، ص ۳۱، ح۹۹]


38. امام على عليه السلام :

مَنْ جَعَلَ الْحَمْدَ خِتامَ النِّعْمَةِ جَعَلَهُ اللّه ُ سُبْحانَهُ مِفْتاحَ الْمَزيدِ؛

هر كس شكر خدا را پايان نعمت قرار دهد، خداوند سبحان آن شكر را كليد افزايش نعمت ها قرار خواهد داد. [غررالحكم، ح ۸۸۹۸]


39. پيامبر صلي الله عليه و آله :

مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَكونَ اَغْنَى النّاسِ فَلْيَكُنْ بِما فى يَدِ اللّه ِ اَوْثَقَ مِنْهُ بِما فى يَدِهِ؛

هر كس دوست دارد بى نيازترين مردم باشد، بايد به آنچه در دست خداستمطمئن تر باشد تا آنچه به دست خودش دارد. [نهج الفصاحه، ح ۲۷۹۸]


40. امام رضا عليه السلام:

مَنِ اتَّقَى اللّه َ يُتَّقى وَ مَنْ اَطاعَ اللّه َ يُطاعُ؛

هر كس حريم خدا را حفظ كند، حرمتش حفظ مى شود و هر كس خدا را اطاعت كند،اطاعت مى شود. [كافى، ج ۱، ص ۱۳۷، ح ۳]



منبع: دارالحدیث/پديدآورنده : هادی موحدی

 


فرم در حال بارگذاری ...

شیطان پشت پرده انیمیشن‌های والت دیزنی با کودکانمان چه می‌کند؟

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

خبرگزاری فارس: شیطان پشت پرده انیمیشن‌های والت دیزنی با کودکانمان چه می‌کند؟چگونه علائم شیطانی و غیراخلاقی در پس چهره‌ جذاب شخصیت‌های کارتونی نهفته‌اند؟ چگونه یک انیمیشن می‌تواند کودک ما را مصرف‌کننده موادمخدر کند؟ چرا کودکان علی‌رغم ناآشنایی با نمادهای غیراخلاقی‌وشیطانی و بدون آگاهی از حضور آنها در یک انیمیشن تحت تاثیر قرار می‌گیرند؟

خاطرات کودکی‌ بسیاری از ما با شخصیت‌های کارتونی  چون «میکی‌موس»، «شیر شاه»، «سفید برفی و هفت کوتوله»، «سیندرلا»، «زیبای خفته»، «علاءالدین» و … همراه است که همه این‌ها محصول یک کمپانی هالیوودی به نام «والت دیزنی» است.

امروزه نیز شاید راه‌کار برخی والدین برای سرگرم کردن کودکانشان گذاشتن یک سی‌دی از دیگر کارتون‌های والت‌دیزنی باشد، از «دیو دلبر» و «گیسو‌ کمند» گرفته تا «شجاع» و «آلیس در سرزمین عجایب».

به نوعی والدین با اعتماد به سازندگان این انیمیشن‌ها اوقات فراغت و جسم و روح کودکان خود را به شخصیت‌های کارتونی می‌سپارند که دنیای رنگارنگ و پر از تخیلشان، حتی در برخی مواقع بزرگسالان را بیش از کودکان به خود جذب می‌کند، غافل از اینکه گاه در پس این دنیای رنگارنگ و زیبا چه فتنه‌ها و دسیسه‌هایی که پنهان نیست.!

در این گزارش بر‌آن شده‌ایم تا با برخی از لایه‌های پنهان در انیمیشن‌های والت دیزنی آشنا شویم، در همین راستا در این گزارش می‌خوانیم؛ والت دیزنی کیست؟، از آموزش فرقه‌های منحرفه به کودکان تا تربیت آنها به عنوان مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدر و کالاهای متفرقه در محصولات والت دیزنی،برگزاری جشن‌های هم‌جنس‌بازان در کمپانی والت دیزنی، اعترافات تکان‌دهنده آهنگسازان انیمیشن «یخ زده» و یک مربی سابق فرقه ایلومیناتی، لحظات جنجالی در والت دیزنی و معرفی چند کتاب در این‌باره.

...

والت دیزنی کیست؟

«والتر الیاس والت دیزنی» 5 دسامبر 1901 در خانواده‌ای یهودی متولد شد.

1912 کانزاس سیتی والت دیزنی 10 ساله در کنار دوستانش (دو کودک وسط نفر سمت راست)

خانواده دیزنی اصالتا اهل روستایی به نام «نورتون دیزنی» بودند. این روستا در جنوب شهر لینکلن واقع در شهرستان لینکلن‌شر انگلستان واقع شده است.

_رکوردار جایزه اسکار

او رکوردار جوایز اسکار است، آنچنان‌که طی سال‌های 1939 تا 1969 میلادی از میان 59 باری که نامزد جایزه اسکار شد، توانست 22 جایزه را به خود و محصولات کمپانی‌اش اختصاص دهد.

_روابط نزدیک با سیاستمدارن و دولت

او روابطه بسیار نزدیک و صمیمی‌ با سیاستمداران وقت داشت و همواره در محصولاتش به یاری دولت، اف‌بی‌آی، سی‌آی‌ای، ناسا و … می‌آمد.

                                                   والت دیزنی برزیل 1941

به عنوان مثال پس از حمله ارتش ژاپن به بندر «پرل هاربر» واقع در مجمع‌الجزایر هاوایی در ایالت متحده آمریکا در سال 1941 میلادی، بسیاری از انیمیشن‌های «والت دیزنی» نیز حال و هوای جنگ به خود گرفت.

دولت کانادا و ایالات متحده آمریکا از استودیوی «والت دیزنی» خواستند که عمده فعالیت خود را به ساخت فیلم‌های تبلیغی و آموزشی اختصاص دهد.

از آغاز سال 1942 این کمپانی 90 درصد از کارکنان خود که شامل 550 نفر می‌شدند را بر ساخت فیلم‌های مربوط به جنگ متمرکز کرد.

                                                        پیروزی بوسیله قدرت هوایی

در این دوره فیلم‌هایی چون «پیروزی بوسیله قدرت هوایی» و «آموزش کوتاه برای مرگ» ساخته شد که هر دو با هدف ترغیب مشارکت عمومی در جنگ ساخته شدند.

 انیمیشن «آموزش کوتاه برای مرگ»

فیلم «سلام برادران» به کارگردانی «نورمن فرگوسن» از دیگر محصولات والت دیزنی در این دوران بود.

                                                انیمیشن سلام برادران

_معتاد به الکل و داروهای مخدر

«والت دیزنی» به دلیل مبتلا بودن به بیماری بی‌خوابی‌، همواره از مشروبات الکلی و داروهایی با درصد مورفین بالا استفاده می‌کرد.

یکی از عادات او مصرف بیش از حد سیگار قهوه‌ای بود که به گفته نزدیکانش، گاه تا 70 نخ در روز می‌رسید.

گفته می‌شود که او گاه تا چند شب را پنهان از دید بقیه در کمپانی سپری می‌کرد، آنچنان‌که حتی امروزه با گذشت بیش از نیم قرن از مرگ «والت دیزنی»، همواره شایعه وجود تونل‌های مخفی در سراسر استودیوی والت دیزنی به قوت خود باقی است.

«فریتز اسپرینگ‌میر»، نویسنده آمریکایی در کنار «شجره ایلومیناتی» ضمن اشاره به این مطالب عنوان می‌کند که «والت دیزنی» یک فرد دارای انحراف جنسی است و حتی در بسیاری از شب‌بیداری‌های خود مشغول تماشای فیلم‌های پوxرنو بوده است.

_والت دیزنی و اعتقادات فراماسونری و شیطان‌پرستانه

«والت دیزنی» یک فراماسونر با درجه 33 بود.33 بالاترین درجه فراماسونری است که در سراسر دنیا تنها تعداد بسیاری کمی فراماسونر با این درجه وجود دارد.

«دیزنی» در میان شخصیت‌های سیاسی فراماسونر، دوستان زیادی داشت که از آن جمله می‌توان به «رونالد ریگان»، یکی دیگر از فراماسونرها با درجه 33 اشاره کرد.

اعتقادات فراماسونری و شیطان‌پرستانه «والت دیزنی» به حدی بود که در بسیاری از محصولات این کمپانی نیز نمود داشت، که در این گزارش به آن پرداخته خواهد شد.

او همچنین در گوشه‌ای از پارک موضوعی «دیزنی‌لند» آمریکا، ساختمانی را با نام «کلوب 33 » بنا نهاده است که هرکسی اجازه ورود به این مکان را ندارد.

گفته می‌شود برای عضویت در این کلوب علاوه بر پرداخت هزینه‌ای هنگفت، باید حداقل 14 سال در لیست انتظار ماند. اسامی اعضاء این کلوب همچنان یک راز است و بسیاری نام این کلوب را برگرفته از اعتقادات فراماسونری «والت دیزنی» و درجه 33 او می‌دانند.

                                                        کلوب 33 والت دیزنی

به عقیده این افراد، کسانی در این کلوب به عضویت پذیرفته می‌شوند که یک فراماسون یا شیطان پرست باشند و این کلوب نیز محلی برای انجام برخی آیین‌های شیطان‌پرستانه است.

برخی نیز عدد 33 را برگرفته از نام خیابانی می‌دانند که این کلوب در آن واقع شده است؛ خیابان رویال 33، برخی دیگر عدد 3 را عدد خوش‌شانسی «والت دیزنی» می‌دانند و بر این عقیده‌اند که او برای خوش‌شانسی بیشتر آن را دو بار تکرار کرده است.

_وجود علامت شیطان (666)  در لوگوی «والت دیزنی»

                                                           لوگوی والت دیزنی

 یکی از مواردی که همواره در رابطه با کمپانی «والت دیزنی» مطرح شده است، وجود علائم شیطانی، ایلومیناتی، انحرافات جنسی و اخلاقی در آثار و حتی محصولات جانبی این کمپانی است که بسیاری از آنها قابل اثبات است و برخی نیز آنقدر واضح و مبرهن است که نیاز به اثبات ندارد ولی یکی از مواردی که همواره مطرح بوده ولی در این گزارش سعی شده تا با احتیاط درباره آن صحبت شود، مسئله وجود سه 6 در لوگوی کمپانی است، برخی بر این عقیده‌اند که در این لوگو علامت سه 6 (نشانه شیطان) به طرز زیرکانه‌ای گنجانده شده و «والت دیزنی» تلاش کرده تا عقاید شیطان‌پرستانه‌اش حتی در لوگوی این کمپانی نیز نمود داشته باشد.

_وجود علائم شیطان‌پرستانه، ایلومییاتی و انحرافات جنسی در انیمشن‌های والت دیزنی

اثبات این مسئله در برخی موارد کار چندان سختی نیست، اگرچه گزینه‌های زیادی وجود دارد که به دلیل محدودیت‌های اخلاقی موجود، قابل انتشار در این گزارش نیست.

                نمود عقاید ایلومیناتی و شیطان پرستانه در فیلم سینمایی «نارنیا»

«فریتز اسپرینگ‌میر» در بخشی از کتاب خود تحت عنوان «شجره‌نامه ایلومیناتی»، محصولات کمپانی «والت دیزنی» را ترویج دهنده افکار ایلومنیاتی و غیراخلاقی می‌داند و معتقد است که حتی این مسئله در لوگوی این کمپانی که «میکی‌موس» را در حال سحر و جادو نشان می‌دهد نمود یافته است.

در کتاب‌های «بعد سیاه والت دیزنی» و «والت دیزنی شاهزاده تاریکی» نیز این موارد عنوان شده و مورد تآیید قرار گرفته‌اند.

 

                                               کتاب «والت دیزنی، شاهزاده تاریکی»

از تعداد بی‌شمار فیلم‌هایی با موضوع سحر و جادو گرفته تا تکرار بیش از اندازه کلمه «س x  ک  x  س» در  خلال کارتون‌ها و حتی پنهان نمودن آلت جنسی زنانه و مردانه در پس زمینه برخی از انیمیشن‌های مورد علاقه کودکان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

                                                 انیمیشن گیسو کمند

                                                   انیمیشن شیر شاه

این کمپانی همچنین پا را فراتر از گذاشته در محصولات جانبی خود از ابزارهای تحریک‌‌کننده استفاده نموده است، از ساخت و توزیع آب‌نبات‌هایی در قالب آلت‌های جنسی گرفته تا طراحی لباس‌های زیر زنانه و مردانه در قالب شخصیت‌های کارتونی محبوب کودکان و همچنین اسباب‌بازی‌های تحریک کننده.

_تبدیل کودکان به مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدر

در بسیاری از انیمیشن‌های والت دیزنی شاهد استفاده شخصیت‌های کارتونی از دخانیات هستیم، اگرچه در پی اعتراضات شدید بسیاری از گروه‌های حامی بنیان خانواده و همچنین بسیاری از خانواده‌های آمریکایی طی سال‌های گذشته به این مسئله، رؤسای این کمپانی مدعی بودند که استفاده شخصیت‌های کارتونی محبوب کودکان از دخانیات اثری عکس بر کودکان گذاشته و آنها از دخانیات متنفر می‌شوند ولی به عقیده روانشناسان این مسئله شاید در کودکی برای مدت کوتاهی چنین اثری داشته باشد ولی کاملا موقت داشته و آنها در بزرگسالی به مصرف‌کنندگان بالقوه این مواد تبدیل می‌شوند.

                                                      انیمیشن 101 سگ خالدار

آنچنان‌که در کارتون «پینوکیو»، زمانی‌که به سرزمین آرزوها می‌رود، او را در حال جویدن تنباکو و یا کشیدن سیگار برگ نشان می‌دهد تا جایی‌که از هوش رفته و رنگش به سبزی می‌زند.

 

                                            پینوکیو در حال جویدن تنباکو

در کارتون «آلیس در سرزمین عجایب»، شخصیت شبیه به هزارپا دائما در حال کشیدن ماده‌ای مرموز است.

                                         انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب»

در بسیاری از منابع خارجی از جمله کتاب «شجره‌نامه ایلومیناتی» نوشته «فریتز اسپرینگ‌میر» نیز به انیمیشن «سفید برفی و هفت کوتوله» به عنوان نمونه‌ای انکار‌ناپذیر از این دست اشاره شده است.

به عقیده «اسپرینگ‌میر» و این منابع، نام «سفید برفی» برگرفته از اسامی دیگر کوکائین یعنی «برف»، «بانوی سفید»، «چارلی»، «کوک»، «پودر» و حتی «سفید برفی» است و هفت کوتوله نیز نماد هفت حالتی است که برای شخص مصرف‌کننده به وجود می‌آید.

در واقع خوشحال، عطسه‌ای، خواب‌آلود، بداخلاق، گیج،خجالتی و در نهایت «داک» است، «داک» نیز اشاره به مرحله آخری دارد که فرد مجبور است در برخی مواقع به دکتر مراجعه کند.

در «جادوگر شهر اوز» نیز در صحنه‌های گل خشخاش دیده می‌شود و در صحنه‌ای می‌بینیم که دورتی و دوستانش پس از استنشاق گرده این گل‌ها به خوابی عمیق فرو می‌روند.

                                        شخصیت دورتی در فیلم جادوگر شهر اوز

                                                      گل خشخاش

در انیمیشن «دامبو» (بچه‌ فیلی با گوش‌های بسیار بزرگ)، دامبو از یک مایع مرموز می‌نوشد و بعد به عالم خلصه فرو رفته و رویاهایی می‌بیند که در عالم واقعیت هیچگاه نمی‌دیده است.

                                                            انیمیشن بامبو

استفاده مکرر از پودری سفید و اسرار‌آمیز در انیمیشن‌های والت دیزنی از جمله «میکی‌موس»، «پیتر پن»،«موش توانا»، «آلیس در سرزمین عجایب» و … نیز جایز سؤال دارد.

                                       انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب»

                                                  انیمیشن «موش توانا»

در انیمیشن «پیتر پن»، این پودر اسرار‌آمیز و معجزه‌آسا هر گاه بر سر کسی فرود آید، آن شخص وارد سرزمینی اسرارآمیز می‌شود که می‌تواند پرواز کند، بدون آنکه پیر شود.

                                                        انیمیشن پیتر پن

یا در فیلم «ماری پوپینز»، ماری هرشب به کودکان دارویی اسرارآمیز می‌خوراند و بعد آن کودکان به وارد دنیای نقاشی شده و اتفاقات خارق‌آلعاده‌ای برایشان به وقوع می‌پیوندد، نکته جالب دیگر این است که قاشقی پر از شکر خوردن این دارو را نیز برای کودکان راحتر می‌کند.

«آلیس در سرزمین عجایب» نیز به واسطه خوردن قارچ‌های سفید رنگ اسرارآمیز می‌تواند حشره‌ای آبی‌رنگ را در حال کشیدن ماده‌ای می‌بیند بات صدایی که می‌گوید: «مردم!بیدار شوید».

به نظر می‌رسد دستی در پشت پرده در حال تربیت نسلی است که در آینده مصرف‌کنندگان بالقوه مواد مخدرند.

_گرایش و حمایت والت دیزنی به هم‌جنس‌گرایی؛ از ارائه خدمات بهداشتی به کارمندان هم‌جنس‌باز تا برگزاری جشن سالانه هم‌جنس‌بازان در دیزنی لند

بنا به اعتراف رؤسای «والت دیزنی»، این کمپانی بزرگترین سازمان موجود در صنعت سرگرمی در سطح جهان است که بیشترین آمار استخدامی هم‌جنس‌بازان را به خود اختصاص داده است.

«مایکل آیزنر»، مدیرعامل کمپانی «والت دیزنی» و «مایکل اُویتز»، رئیس این کمپانی  هردو از جمله هالیوودی‌هایی هستند که بارها به طور رسمی حمایت خود از گروه‌های هم‌جنس‌باز را اعلام کرده‌اند.

«تام شوماخر»، معاون مدیر بخش انیمیشن کمپانی والت دیزنی یکی دیگر از کسانی است که همواره با شریک جنسی خود در برابر رسانه‌ها و دید عموم ظاهر می‌شود او در یکی از مصاحبه‌هایش درباره حمایت والت دیزنی از هم‌-چنس- بازان گفت: تعداد زیادی هم‌-چنس- باز در سطوح مختلف در کمپانی والت‌دیزنی وجود دارد. فضای موجود در این کمپانی، محیط بسیار حمایتی است.

                                     تام شوماخر در کنار شریک جنسی‌اش

این کمپانی نه تنها فیلم‌های همجنس‌گرایانه و ضد ارزشی چون «در تعقیب امی» و «دراز کشیدن با سگ‌ها» را در کارنامه کاری خود دارد.

این کمپانی هر ساله یک روز را تحت عنوان «روز هم‌جنس‌بازها و هم‌جنس‌گراها در دنیای والت دیزنی» را در پارک موضوعی والت دیزنی کالیفرنیا جشن می‌گیرد و به سازمان و گروه‌های هم‌جنس‌گرا اجازه می‌دهد تا «میکی وس» و «دونالد داک» و همچنین «مینی موس» و «دیزی داک» را به صورت عشاقی هم‌-چنس- باز در‌بیاورند.

                                      تجمع هم‌جنس‌بازان مقابل دیزنی‌لند در کالیفرنیا

این کمپانی همچنین تاکنون چندین سمینار تحت عنوان‌های مختلف درباره هم‌جنس‌گراها و مشکلاتشان برگزار کرده که یکی از این سمینارها چند سال پیش تحت عنوان «تمایلات جنسی در محل‌ کار» برگزار شد.

علاوه بر این موارد کمپانی «والت دیزنی» تسهیلات بهداشتی در اختیار کارمندان هم‌-چنس- باز خود قرار می‌دهد البته این کمپانی مدعی اخلاق، براساس قوانین خود تنها به زوج‌ هم‌-چنس- بازی که رسما ازدواجشان را به ثبت رسانده باشند چنین تسهیلاتی می‌دهد.

«مایکل آیزنر» در یکی از مصاحبه‌های خود با رسانه‌های اعلام کرده بود که به نظرش حدود 40 درصد از کارمندان «والت دیزنی» شامل 63 هزار نفر هم‌-چنس- باز هستند.

_چگونگی تأثیر علائم شیطانی بر ضمیر ناخودآگاه کودکان

شاید برای بسیاری از والدین این سؤال مطرح شود که وجود این علائم در محصولات والت دیزنی بدون آنکه کودکانشان متوجه وجود این علائم شوند و یا شناختی نسبت به آنها داشته باشند چه ضرری می‌تواند داشته باشد.

در علم روانشناسی مبحثی تحت عنوان «محرک‌های فرت‌آستانه‌ای» وجود دارد که می‌تواند پاسخگوی این سؤال باشد.

محرک‌های فراآستانه‌ای به هرگونه محرک حسی که پایین‌تر از آستانهٔ مطلق فردی برای ادراک آگاهانه باشد اطلاق می‌گردد. مفهوم ادراک زیرآستانه‌ای ازاین‌رو شایان توجه است که بر اساس آن اندیشه، احساسات و رفتار مردم متأثر از محرکی است که علی‌رغم عدم آگاهی از آن، ادراک می‌گردد.

این محرک‌ها می‌توانند به صورت دیداری و شنیداری باشند که در تبلیغات نیز به شدت از این مسئله بهره‌برداری می‌شود.

«جیمز ویکاری»، یک فروشنده پژوهشگر در سال 1957 ادعا کرد که در طول یک دورهٔ شش هفته‌ای به قریب به 46 هزار مشتری در سینمایی واقع در فورت لی نیوجرسی در میان فیلم «پیکنیک»، دو پیام تبلیغاتی نشان داده شده بود: «گرسنه‌اید؟ پاپ‌کُرن بخورید» و «کوکاکولا بنوشید» که به گفتهٔ او در هر 5 ثانیه یکبار به مدت سه‌هزارم ثانیه این پیام‌ها نمایش داده شده بودند. زمان آن پیام‌ها چنان کوتاه بودند که آنها هرگز آگاهانه ازسوی کسی دریافت نمی‌شدند، اما ویکاری ادعا کرد که در طول این دوره 6 هفته‌ای باهمهٔ‌ آنکه مشتریان از پیام‌ها ناآگاه بودند، ولی فروش پاپ‌کُرن، 57٫8% و فروش کوکاکولا، 18٫1% افزایش یافتند

«ویلسون برایان»، نویسنده آمریکایی، در کتاب‌هایش از جمله «اغوای زیرآستانه‌ای» و «بهره‌کشی جنسی رسانه‌ها» متذکر شد: برای اغوای مصرف کنندگان، گاهی از نمادها یا واژه‌های جنسی زیر آستانه استفاده می‌شود.به باور او، باهمه‌اینکه واژه‌های جاسازی شده، آگاهانه دریافت نمی‌گردند ولی ناآگاهانه درک شده و باعث برانگیختگی جنسی شده که فراورده را برای خریداران، جذاب‌تر می‌نمایند.

سازمان ملل نیز چند دهه پیش پس از انجام تحقیقاتی در این زمینه اعلام کرد که «مفاهیم فرهنگی ناشی از تلقینات فکری زیرآستانه‌ای تهدیداتی عمده برای حقوق بشر در سراسر جهان محسوب می‌شوند».

_از مخالفت با لایحه پوxرن اینترنتی در راستای حفاطت از کودکان تا حذف نام خدا و مفاهیم دینی از محصولات این کمپانی

 اکتبر 1998 قانون حفاظت آنلاین از کودکان وارد قوانین آمریکا شد. براساس این قانون، هرکسی که عامدانه و با علم به ویژگی های مطالب، در داخل و یا خارج آمریکا از طریق اینترنت، هر ارتباطی با اهداف تجاری برقرار کند و این ارتباط به نحوی باشد که در دسترس کودکان قرار گیرد و این مطالب برای کودکان مضر باشد، باید به مبلغی کمتر از پنجاه هزار دلار آمریکا جریمه و یا به کمتر از شش ماه زندان و یا هر دو محکوم شود.بخش های بعدی این قانون مجازات هایی تا 150 هزار دلار برای هر روز تخطی از قانون تعیین کرده اند.

در این میان تصویب این قانون از سوی برخی گروه‌های مدعی آزادی بیان و همچنین کمپانی «والت دیزنی» با مخالفت جدی روبرو شد.

اخلاق ستیزی‌های این کمپانی به همین جا ختم نشد و این کمپانی استفاده از کلمه خدا و مفاهیم دینی را در محصولاتش به طور کلی ممنوع کرد.

اگرچه هیچگاه به طور رسمی به این مطلب اعتراف نشد ولی چندی پیش «رابرت لوپز» و «کریستین اندرسون_لوپز»، دو آهنگساز انیمیشن برنده اسکار «یخ زده» طی مصاحبه‌ای با رادیو «نشنال پابلیک» فاش کردند که ذکر نام خداوند و به کلی استفاده از مضامین دینی و مذهبی در محصولات والت دیزنی ممنوع است.

                            رابرت و کریستین، آهنگسازان انیمیشن «یخ زده» به همراه بچه‌هایشان

«کریستین اندرسون-لوپز» گفت: استودیوی والت‌دیزنی یکی از تنها مکان‌هایی که شما در رابطه با مسائل دینی محدودیت دارید، استفاده از کلمه خدا نیز در اینجا ممنوع است. البته شما در خود والت‌دیزنی می‌توانید اسم خدا را بیاورید ولی نمی‌توانید از آن در فیلم‌ها استفاده کنید.

کمی پیش از آن نیز برخی از کلیساها و همچنین مسیحیان مؤمن نسبت به نمایش انیمیشن برنده اسکار «یخ‌زده» اعتراض کرده و این انیمیشن را تبلیغ تمایلات هم‌جنس‌بازانه خوانده بودند.

                                                            انیمیشن یخ‌زده

در ماه مارس کشیشی به نام «کوین اسوانسون» در بیانیه‌ای اعتراض‌آمیز، انیمیشن «یخ‌زده» را یک فیلم بسیار شیطانی و کمپانی «والت دیزنی» را یکی از طرفداران سرسخت هم‌جنس‌بازان در آْمریکا که به صورتی سازمان یافته فعالیت می‌کند،نامید.

_اعترافات یک مربی سابق ایلومیناتی به چگونگی نفوذ در هالیوود

«اسوالی»، نویسنده 57 ساله آمریکایی و نیروی سابق اف.بی‌.ای، یکی از کسانی است که تا چند سال پیش نه تنها خود و خانواده‌اش ایلومیناتی بودند بلکه او خود نیز در این زمینه دیگران را آموزش می‌داد در واقع یک مربی ایلومیناتی بود.

او چند سال پیش در پی یک حادثه خود و خانواده‌اش را از این اعتقادات کذایی نجات داده و چندی بعد کتابی تحت عنوان «ایلومیناتی: چگونه این فرقه مردم را هدایت می‌کند؟» می‌نویسد و منتشر می‌کند.

او چندی پیش در مصاحبه‌ای مفصل و چند قسمتی با سایت «سنتر اکس نیوز» از خاطرات و تجربیات خود در این مدت گفت که بخشی از آن درباره چگونگی نفوذ ایلومیناتی در هالیوود و محصولات این صنعت سینمایی است، که در زیر به بخش مختصری از آن اشاره می‌کنیم:

اسوالی: در هالیوود پول حرف اول را می‌زند شما اگر پول داشته باشید هر کاری می‌توانید بکنید.این نیست که یک ایلومیناتی که می‌خواهد در قالب یک فیلم عقاید خود را ترویج دهد پیش یک تهیه‌کننده یا کارگردان برود و بگوید که من ایلومیناتی هستم و می‌خواهم یک فیلم ساخته شود تا از طریق آن عقاید من تبلیغ شود، یادتان باشد که آنها احمق نیستند، بلکه آنها یک سرمایه‌گذاری مشترک انجام می‌دهند، به این‌صورت که روی فیلم‌هایی که مورد علاقه‌اشان است و در چهارچوب اعتقادی آنهاست، سرمایه‌گذاری می‌کنند. آنها در سکوت بازیگران ، تهیه‌کنندگان، ، کارگردانان و فیلنامه‌ها را اجاره می‌کنند ولی هیچگاه از اعتقادات شخصی‌اشان به صورت آشکار سخنی نمی‌گویند و یا درباره اینکه چرا به ساخت چنین فیلمی علاقمندند، سخن نمی‌گویند.این یک پروسه آهسته و بسیار زیرکانه است.

آنها برای صدها سال است که پشت صحنه کار می‌کنند و به خوبی می‌دانند که مردم عقاید جدید را بسیار آهسته می‌پذیرند.

تعداد فیلم‌هایی که طی یک دهه اخیر درباره سحر و جادو ساخته شده، هر انسانی را به فکر فرو می‌برد که حقیقتا چرا باید اینهمه فیلم با چنین موضوعی ساخته شود.

                                                        فیلم هری پاتر

یک نگاه به کارتون‌های «ساتردی مورنینگ» بیاندازید، من خود به فرزندانم اجازه نمی‌دهم این کارتون‌ها را ببینند.

در میان فیلم‌ها نیز فیلم‌هایی با مضامین ایلومیناتی بسیار است، از جمله آنها می‌توان به فیلم‌های «ماتریکس»،«کلوب مبارزه»، «مارپیچ» و … اشاره کرد.

*لحظات جنجالی در والت دیزنی؛ از اخراج زنی مسلمان تا استخدام یک جانی و حمایت از هم‌جنس‌بازان

_ اخراج زنی مسلمان به خاطر اصرار بر حجاب

زنی مسلمان به نام «ایمانه بودلال»، سال 2010 تنها به خاطر اصرار بر داشتن حجاب اسلامی از پارک موضوعی «والت دیزنی» در کالیفرنیا اخراج می‌شود.

او دو سال پیش در دادگاهی در کالیفرنیا علیه این کمپانی شکایت می‌کند.

«بودلال» در این دادگاه می‌گوید: زمانی‌که بر حجابم اصرار ورزیدم به من گفته شد که تو و هم نژادی‌هایت تروریست هستید و آموزش ساخت بمب می‌بینید.

وی می‌افزاید: مدعی‌اند که «دیزنی لند» شادترین مکان دنیاست، در حالی‌که در همین مکان به آسانی به حقوق انسانی من تجاوز شده است.

_استخدام یک جانی  متهم به آزار جنسی کودکان برای کارگردانی فیلم «پودر»

کمپانی «والت دیزنی» اواسط دهه 90 تصمیم به ساخت فیلم سینمایی «پودر» گرفت و بدین منظور «ویکتور سالوا» را به عنوان کارگردان استخدام کرد که در آن زمان جنجال زیادی به  پا کرد.

«ویکتور سالوا» فیلمسازی بود که به جرم آزار جنسی کودکان دستگیر و به سه سال زندان محکوم شده بود.

«سالوا» هنگام ساخت فیلم «خانه دلقک» یکی از بازیگران این فیلم که کودک 12 ساله‌ای بود را به شدت مورد آزار جنسی قرار می‌دهد و از این صحنه‌های فیلمبرداری می‌کند.

زمانی‌که خبر ساخت فیلم «پودر» توسط «ویکتور سالوا» منتشر شد، حتی تعدادی از نیروهای پلیس که به نوعی در حل پرونده او دخیل بودند ضمن اعتراض ابراز داشتند که از اینکه می‌بینند یک چنین جانی بار دیگر می‌تواند به عنوان کارگردان کار کند تعجب می‌کنند.

_ساخت فیلم «آخرین وسوسه مسیح»

کمپانی «والت دیزنی» برای ساخت فیلم «وسوسه مسیح» با «مارتین اسکورسیزی»، قراردادی چهارساله می‌بند، این فیلم سرانجام ساخته می‌شود ولی اکران آن اعتراض طرفداران دین مسیحیت را به شدت بر می‌انگیزد.آنان این فیلم را توهینی به حضرت مسیح عنوان می‌کنند.

           مارتین اسکورسیزی در پشت صحنه فیلم‌ «آخرین وسوسه  مسیح»

_پخش یک شوی تلویزیونی با شوخی‌هایی درباره استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین

کمپانی «والت دیزنی» صاحب شبکه «ای‌بی‌سی» آمریکا، سال 1996 اقدام به پخش یک شوی تلویزیونی با نام «دانا کاروی» کرد که در آن شوخی‌هایی در رابطه با اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین مطرح می‌شد.

در این شو همچنین «جورج واشنگتن» را در حال مصرف مواد مخدر و «بن فرانکلین» به عنوان یک هم‌جنس‌باز به تصویر کشید.

تصویر و بازگو کردن چنین مطالبی به شدت خشم خانواده‌ها و گروه‌های طرفدار کانون خانواده را برانگیخت.

منبع: خبرگزاری فارس،


فرم در حال بارگذاری ...

گرچه حاضر نیست اما ناظر است...

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

 

این سال هم گذشت تو اما نیآمدی…

باز هم انتظار و گریه در فراق …

بار دیگر تنهایی و باز یاد آن دلدار غایب از نظر

بار دیگر ما و دردها و آرمانهایمان که همگی در منظومه انتظار تفسیر می شود و با نفس کشیدن در هوای یار، معنا می یابد.

ما در آستانه جمعه، خاطره هایمان از مولای مظلوم منتظر، رنگی دیگری می گیرد.

رنگی از جنس عطش دیدار و نجوای بیقرار هواخواهان کوی دوست.

  گرچه حاضر نیست اما ناظر است... او که گرچه حاضر نیست اما ناظر است.

و گرچه خورشید ناب و تابناکش از پس ابر غیبت می تابد، اما شمیم درکش، برای دلهای آماده و ظرفیتهای پالوده از گناه و غفلت، می تپد.

آری؛ جمعه که از راه می رسد، دلهای بی تاب یاران حقیقی و منتظران واقعی حضرت صاحب الزمان(عج) شور و شیدایی دیگری می گیرد.

شور امید و شیدایی انتظار؛ انتظاری که از پس قرنها، میراثی عظیم و عزیز و سبز و سرخ برای اهل دل برجای نهاده و هم غم غربت و هم شوق آمدن را برایش به ارمغان آورده.

جمعه نبض تپنده روزهای هفته است و خلوت انس لحظه های مومن در طول شب ها و روزهای هفتگانه ای که خداوند برایش تدارک دیده.

کار و تلاش یک هفته­ای در زمانه ای که میدان مخاطرات و دار مکافات و آخر الزمانش خوانده اند و نامیده، و آنگاه فرقت از هیاهوی درون و بیرون و لختی فرصت و خلسه ای برای تأمل و تذکر و تنبه به این حقیقت خطیر و حساس و مهم که در این روزگار بی کسی و غربتِ بی صاحبی آسمان با خورشیدی که در پس پرده است و هست، اگرچه نیست، چه باید کرد و چگونه باید بود تا جزء منتظران واقعی حضرت عشق به شمار آمد.

...

شاید که نه، حتما این سوال مهم ترین و جدی ترین پرسشی است که ذهن و دل مردمان مومن و مسلمانان دوران آخر را در عصر غیبت به خود مشغول داشته و یافتن پاسخی متناسب با آن نیازمند دقت و تأملی درخور در حقیقت غیبت و اصالت انتظار و واقعیت وظایف منتظران است.

انتظار فرج که با غربت مومنین و دلتنگی آنها گره خورده بی تردید و به طبع و طبیعت، همراه غمی دلنشین و ناله و آهی آتشین است و با احساس پیوندی دیرین دارد.

نگاهی به ادبیات انتظار هم همین امر را موید است اما توجه و تنبه به این نکته که همه چیز نباید در احساس صرف خلاصه شود و عقل و شعور هم باید در کنار دل و شعار، تکمیل کننده حلقه انتظار باشد، اصلی اساسی است.

درست است که خود گریه در فراق یار و ناله و زاری در غیبت حضرت عشق حلال بسیاری از مشکلات و نماد و نشانه ای بر دلدادگی ماست به ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عج) اما علاوه بر این، زندگی ما و انتظار فرجمان بایستی با عقل و ادراک حقیقت امر فرج و توجه به وظایف جدی و خطیر منتظران واقعی همراه گردد تا برای همه آحاد جامعه شیعیان و امتداد بهتر زیستن و رسیدن به حقیقت انتظار، موثر افتد.

ما به عنوان منتظر واقعی، وظایفی بر عهده داریم که در یک کلام عبارت است از آماده کردن زمینه های ظهور حضرت حجت.

و این بستر سازی در کلیتش یعنی کمک برای ایجاد فهم و شناخت و درک مراتب حقیقت صاحب الزمان و همین درک است که ما را مهیای ایجاد زمینه های ظهور می سازد که اگر شناختی نباشد دیگر انتظار بی معنا خواهد بود و همراهی با امام زمان بی دلیل.

ما چگونه می توانیم در انتظار چیزی باشیم که نمی شناسیمش؟!

البته اگر مقصود و غرض، انتظار حقیقی و عملی باشد و نه تنها شعار و کلام و شعر و آه بی پشتوانه!

گرچه هیچ اه و نگاهیبی پشتوانه فطری رخ نمی دهد و همین فطرت منتظر و جانمایه درح حقیقت ناجی آخرالزمان، خود موتور محرک خوبی برای ایجاد آن زمینه هاست اما کافی نیست، گرچه لازم و مهم و گرانقدر است.

باری؛ این فطرت پاک و مهیا و آن توجه قلبی و زیبا را بایستی به سلاح شناخت و سپر درک حقیقی مسلح نمود تا از غرضها و مرضعا و آسیبها و شبهات آخرالزمان که معروف و مشهورند به ضلالت آفرینی و پیچیدگی و خطر، در امان ماند.

تضمین این مصونیت چیزی نیست جز توجه و تنبه همزمان به عقل و دل و شور و شعور مهدوی و ایجاد زمینه های فکری و عملی در خویش و جامعه برای تحثث ظهور منجی آخر و حجت داور امام صاحب الزمان(عج).

آری؛ لحظه های روشن و طلایی و معطر جمعه که از راه می رسد دلهای بی تاب یاران حقیقی و منتظران واقعی حضرت صاحب الزمان(عج) شور و شیدایی دیگری می گیرد.

شور امید و شیدایی انتظار؛ انتظاری که از پس قرنها، میراثی عظیم و عزیز و سبز و سرخ برای اهل دل برجای نهاده و با چشم تر و جان به لب رسیده عشاق حجت آخرین حق، عجین شده.

جمعه نبض تپنده روزهای هفته است و موقع خلوت انس مومن به یاد یار غایب از نظری که صد قافله دل همره اوست.

باشد که ما نیز در زمره منتظران حقیقی حضرتش درآئیم و یار واقعیش باشیم!

تمام خاك را گشتم به دنبال صداي تو

ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو

اگر كافر اگر مومن به دنبال تو مي گردم

چرا دست از سر من بر نمي دارد هواي تو

دليل خلقت آدم، نخواهي رفت از يادم

خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جاي تو

صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي اي موعود

پر از داغ شقايق هاست آوازم براي تو

تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم

كدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو

نشان خانه ات را از تمام شهر پرسيدم

مگر آن سو تر است از اين تمدن روستاي تو

  شعر: یوسفعلی میرشکاک

منبع: اداره تربیت معاونت تهذیب

 

 

نظر از:  

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

1395/01/05 @ 19:14


فرم در حال بارگذاری ...

آرزوی یک سالک الی الله/ من آرزو دارم...

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

آرزوی آیت الله کشمیری!آفریدگار هفت آسمان و زمین این چنین مقرر کرده است که هر کس دل به ولای مولا امیرالمومنین بسپارد او را از لطف بی حد و مرز خود بهره مند سازد و دنیا و آخرت را به کامش شیرین سازد.

چه افتخاری برای ما طلاب بالاتر از این که حافظان حریم ولایت امیرالمومنین هستیم؟

بی تردید شما عالم شیعی ای را نمی توانید بیابید که خود را غلام مولا علی علیه السلام نداند و به این غلامی افتخار نکند.

درسی که طلاب از عالمان بزرگ شیعه در طی این قرن ها باید بیاموزند ، عشق به حضرت علی علیه السلام است .عشقی که به طلبه چنان شور و شعفی می دهد که به آسانی می تواند تمام سختی ها و مصائب را تحمل نماید و راه سعادت را بپیماید.

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره دوستی امام علی علیه السلام این گونه می فرمایند:عنوان صحیفة المومن حب علی بن ابی طالب.سر لوحه کارنامه مومن ،دوستی علی بن ابی طالب است.(1)

 هم چنین آن پیامبری که خود نیز به علی علیه السلام عشق می ورزید فرمود:

ما ثبت الله حب علی فی قلب مومن فزلت به قدم الا ثبت الله قدما یوم القیامةعلی الصراط.هرگاه خداوند عشق و دوستی علی را در دل مومنی استوار سازد و با این حال قدمش بلغزد(خطایی از او سر زند ) خداوند قدمش را در روز قیامت بر صراط ، استوار نگه می دارد.(2)

 حضرت آیت الله کشمیری آن عارف کاملی که در اوج بندگی بود ، چنان شیفته و شیدای امیرالمونین بود که زبان از بیان آن قاصر است .

 آیت الله کشمیری همیشه در فكر حرم امیرالمۆمنین ‏علیه السلام و نجف اشرف و وادى‏السلام بودند. وقتى سخن از دیار عاشقان مى‏شد، با شور و میل و با احساسى خاص از آن یاد مى ‏كردند. این هجران سبب شد كه در روح و جسم ایشان اثر بگذارد، و در خلوت خانه سكوت بنشینند.

  وی می فرمود: قبر حضرت آدم و نوح‏ علیه السلام در كنار قبر امیرالمۆمنین‏ علیه السلام مى‏باشد. آن‏قدر نجف مهم است كه مانند مرحوم شیخ زین‏ العابدین مرندى كه مجتهدى مسلّم و باتقوا بود، گاهى مى‏ آمد جلو درب صحن امیرالمۆمنین علیه السلام، آن جا كه گداها مى‏نشستند، مى ‏نشست.

...

an style="font-size: small;">مى ‏گفتند: آقا این جا خوب نیست؟! مى‏فرمود: اینجا جائى است كه امام زمان (عج) و حضرت خضر به طرف حرم مى ‏روند، من هم نشسته‏ام تا شاید توجّهى به من كنند.

ایشان چنین گفتندآن قدر نجف هیبت از صاحب هیبت امیرالمۆمنین‏ علیه السلام دارد كه اگر اعلم علما به آنجا بیایند همانند یك طلبه مى ‏مانند».

 آیت الله کشمیری چنان در عشق حضرت علی علیه السلام غرق شده بود که مرحوم جعفر آقا مجتهدى ‏قدس سره مدفون در حرم امام رضا علیه السلام كه با استاد سال‏ها رابطه دوستى داشتند بارها گفته بوند:

«هر وقت آقاى كشمیرى را مى‏ بینم به یاد امیرالمۆمنین‏ علیه السلام و نجف مى ‏افتم».

ایشان چنان از شهر عشق ، نجف اشرف سخن بر زبان می راندن که گویا در دنیا شهرى غیر از نجف اشرف وجود ندارد!

و مى ‏فرمود: همه ایران یك نجف نخواهد شد.

  مى ‏فرمود: هر مشكلى كه برایم در نجف پیش مى ‏آمد به صحن امیرالمۆمنین علیه السلام مى‏رفتم و هفت بار (نادعلىّ) مى‏خواندم و مشكلاتم حل مى‏شد.

 آیت الله کشمیری  شیدای حضرت علی علیه السلام بود .این شیدایی به حدی بود که  مى ‏گفت: هر وقت راه (عراق) باز شد مرا ببرید نجف. من نجف بروم همه دردهایم درمان مى‏ شود.

  كسالتشان كه شدید شد، دوستان ایشان  مى ‏آمدند خدمت ایشان كه طبیب بیاوریم؟

مى ‏فرمود: طبیب من مرقد امیرالمۆمنین‏ علیه السلام است؛ بروم كنار حضرت امیرعلیه السلام این كسالت‏هایم برطرف مى ‏شود.

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست                چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

ایشان در این دنیا تنها حیدر کرار را می شناختند از این رو می فرمودند:

كعبه من نجف است، قبله من نجف است.

او مجنون حضرت علی علیه السلام بود  . جمله‏اى كه یکی از دوستان ایشان از وی شنیده است این است :

 «من آرزو دارم روزى برگردم نجف، با ریشم آن حرم را جارو كنم»

 

پی نوشت:

 1-میزان الحکمه/ج1 /ص293/ح1024

2- میزان الحکمه/ج1 /ص293/ح1025

 منابع:

1-     میزان الحکمه /محمدی ری شهری/دارالحدیث/1387

2-     پایگاه فرهنگی مذهبی عرفان کشمیری

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

اخلاق شادی و ارتباط آن با معنویت

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

شاد كردن برادر مومن چگونه ؟

امام صادق (علیه السلام) به عبدالله بن جندب فرمود:

«يابن جندب من سرهان يزوجه الله الحورالعين و يتوجه بالنور فليد خل علي اخيه المومن السرور»

پاداش كسي كه در اين دنيا برادر مومنش را شاد كند اين است كه در آخرت خدايمتعال تاجي از نور بر سر او مي گذارد و همسر او را از حورالعين قرار ميدهد».

عبادت بزرگ
اين مضمونكه شاد كردن برادر مومن، يكي از عبادات بزرگ است به صورت هاي گوناگون در رواياتبسياري وارد شده و ابوابي از مجموعه هاي روايي مثل كافي، وافي، وسائل و … را بهخود اختصاص داده است. در ذيل به چند نمونه از اين روايات و نيز توضيح آن ها اشارهمي شود. مضمون بعضي از اين روايات اين است كه بهترين و يا محبوب ترين عبادات نزدخداي متعال اين است كه انسان دل برادر مومن خود را شاد و يا به تعبير معروف، در قلبمومن «ادخال سرور» كند.

در اين باره مرحوم كليني روايتي را از امام باقر(علیه السلام) در كافيآورده است:
«
ما عبدالله بشيء احب الي الله من ادخال السرور علي المومن»؛ خدايمتعال عبادت نشد به چيزي كه محبوب تر باشد نزد او از آن كه سروري در قلب مومن واردكند.» اين روايت بيانگر اين حقيقت است كه شاد كردن مومن محبوب ترين عبادت ها نزدخداي متعال است. در اصول كافي نظير همين مضمون از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز نقل شدهاست:«ان احب الاعمال الي الله تعالي ادخال السرور علي المومنين»؛ محبوب ترين اعمالنزد خدا، شاد كردن مومنين است. در بعضي از روايات براي اين كه مردم به شاد كردنبرادران ايماني شان تشويق شوند، چنين آمده است: كسي كه مومني را شاد كند تنها يكشخص را شاد نكرده بلكه ما اهل بيت(ع) را نيز شاد كرده است و كسي كه ما را شاد كند،پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله را شاد كرده است. در روايت ديگري آمده است كسي كه مومني را شاد كند،رسول الله صلی الله علیه و آله را شاد كرده است. اين گونه مضامين در روايت ها مكرر نقل شده است. ازجمله در كافي آمده است: «اگر يكي از شما برادر ايماني خود را شاد كرد، فكر نكند كهفقط او را شاد كرده، به خدا قسم ما را شاد كرده است، به خدا قسم اين شادي را در دلرسول الله صلی الله علیه و آله وارد كرده است». روايتي هم از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد شده كه ميفرمايد:«من سر مومنا فقد سرني و من سرني فقد سرالله»؛ كسي كه مومني را شاد كند، مراشاد كرده و كسي كه مرا شاد كند خدا را شاد كرده است.

...

>

موارد ياد شده، نمونه هايي از روايات متعددي است كه در اينباره وارد شده است. بنابراين، جاي هيچ گونه شكي نيست كه از نظر اهل بيت(ع) شاد كردنمومنين كار بسيار پسنديده و بلكه بالاترين عبادات است. اما درباره اين مطلب سوالاتيمطرح مي شود و ابهاماتي براي انسان پيش مي آيد. گاهي هم اشتباهاتي واقع شده وبرداشت ها و نتيجه هاي نادرستي گرفته شده است. بعضي از اين سوالات را، با مضامينيكه در ساير روايات وارد شده و يا از طريق قرائن قطعي، به راحتي مي توان جواب داد. يكي از اين سوالات اين است كه آيا انسان هر كسي را، از هر راهي كه شاد كند، چنينعملي، عبادت بزرگي محسوب مي شود؟ جواب اين سوال تا حدي روشن است. هر كس كه آشناييمختصري با نظام ارزشي اسلام، مكتب اهل بيت(علیهم السلام) و معارف اسلامي داشته باشد، جواب اينسوال را مي داند. منظور اين نيست كه كسي از راه گناه، ديگري را شاد كند؛ يعني گناهيمرتكب شود تا ديگري شاد شود.

مسلما اين كار نه تنها ثوابي ندارد، بلكه گناهش هم محفوظ است. در بعضي از روايات به اين نكته، كه نبايد شاد كردن مومن همراه با گناه باشد، تاكيدشده است. بعضي از بزرگان مي گويند شاد كردن مومن، حتي به صورتي كه مستلزم كارهايلغو و مبتذل باشد، مطلوب نيست. ممكن است افراد غيرمتقي و كساني كه در گفتار ورفتارشان چندان مقيد نيستند، بعضي بذله گويي ها و مسخره بازي هايي كه در شان مومننيست انجام دهند و تصور كنند كه چون با اين كارها ديگران را شاد كرده اند، بالاترينعبادات را انجام داده اند. هر چند فرض كنيم كه اين گونه كارها حرام نباشد، اما دستكم جزو كارهاي نامطلوب و احيانا مذموم(مكروه يا مشتبه) به شمار مي آيد. البته ممكناست در اين مورد استثنائاتي باشد.

فرض كنيد فردي در اثر گرفتاري و مشكلات زندگي دچار افسردگيشديد شده و يك حالت بيمارگونه اي پيدا كرده باشد به گونه اي كه اگر بخواهند او رااز اين حالت خارج كرده و شاد كنند، راهي جز بذله گويي يا انجام رفتارهايي كه درشرايط عادي مطلوب نيست وجود ندارد. اين كار ممكن است نوعي معالجه باشد. ولي اينحالت استثناء است و نمي توان گفت كه هر كس براي شاد كردن ديگران، به هر شكل رفتاركند، بالاترين عبادت را انجام داده است. مسلما نمي توان از طريق گناه و حتي از راهامور مكروه، مشتبه و يا لغو، چنين عملي را انجام داد. كارهاي لغوي وجود دارد كه فيحد نفسه مطلوب نيست:«و الذين هم عن اللغو معرضون.» (مومنون: 3) از صفات مومنان ايناست كه مرتكب كارهاي بيهوده نمي شوند. بنابراين، مي توان گفت كه به طور مطلق، شادكردن هر كسي بالاترين عبادات نيست بلكه تنها شاد كردن مومنين از مجاري شرعيه و راههايي كه شرعا مجاز است مطلوب و پسنديده و بالاترين عبادات محسوب مي شود.

«شاد بودن» مطلوب فطري انسان
سوال هاي ديگري، كه بسيار عميق تر و پيچيده تر و جزو مسائل اصولي وبنيادي است، در اين زمينه مطرح مي شود: مهم ترين اين سوال ها اين است كه اصولا مگر «شاد بودن» در زندگي مطلوبيتي دارد كه اسلام براي شاد كردن ديگران اين همه سفارشكرده و براي آن ثواب درنظر گرفته است؟ به عبارت ديگر، آيا از ديدگاه اسلام وضعمطلوب اين است كه انسان بسيار شاد و مسرور باشد يا به عكس، محزون ؟ با توجه بهرواياتي كه در مدح حزن وارد شده است و از جمله روايتي به اين مضمون كه اگر در يكجمعي شخص محزوني باشد، خدا همه آن جمع را به واسطه آن شخص محزون مورد رحمت قرار ميدهد، اين سوال مطرح مي شود كه چگونه مي توان بين اين دو گروه روايات جمع كرد؟ آيا «شاد بودن» از نظر اسلام يك امر مطلوبي است؟ اگر «شاد بودن» انسان مطلوبيت زياديندارد، پس چطور «شاد كردن» ديگران ثواب دارد، بلكه بالاترين عبادات تلقي مي شود؟اين سوالي است كه جواب آن خيلي آسان نيست. براي پاسخ به اين سوال، بايد مقدماتي رابيان كرد. بدون شك اصل مسرور بودن و شاد بودن يك مطلوب فطري است. از نعمت هايي كهخداي متعال وعده اعطاي آن را به انسان در روز قيامت داده است، اين است كه مؤمن دربهشت غمگين نمي شود و شاد خواهد بود: «وجوه يومئذ ناعمه »؛ (غاشيه: 8- چهره هايمؤمنان در بهشت بسيار شاداب و خرم است. يا «ينقلب الي اهله مسرورا»؛ (انشقاق: 9) مؤمن پس از محاسبه، نزد اهل و عيالش، در حالي كه بسيار شاد و خندان است، برميگردد.

بي شك انسان فطرتا طالب خوشي، شادي و سرور است. مفاهيمي ازقبيل خوشبختي، خوشوقتي، خوشحالي و… همگي از خوشي گرفته شده است؛ يعني انسان، خودبه خود، طالب خوشي است و اين اشكالي ندارد. مؤمنان وقتي در روز قيامت وارد بهشت ميشوند مي گويند: «الحمدالله الذي اذهب عنا الحزن»، خدا را ستايش مي كنند كه حزن واندوه را از آنان برداشت؛ يعني دوران حزن و غمي، كه در دنيا داشتند سپري شد و زمانيكه وارد بهشت مي شوند، ديگر از حزن و اندوه خبري نيست. پس شاد بودن و محزون نبودنفطرتا مطلوب است و اين پاداش مؤمنان در بهشت است. برعكس، اهل جهنم، هميشه غمگين وافسرده هستند. قيافه هاي درهم كشيده (عبوسا قمطريرا) (انسان: 10) و چهره هايچروكيده و سياه (وجوه يومئذ مسوده) از حالات دوزخيان است. قرآن وقتي مي خواهد ازشهدا تعريف كند و غير مستقيم ديگران را تشويق نمايد كه به خيل شهدا بپيوندند، ميفرمايد: «فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم»؛ (آلعمران: 17) آن ها به واسطه نعمت هايي كه خداوند به آن ها داده است در شادي و سرورهستند. بنابراين، داشتن شادي و سرور، يك امر مطلوب فطري است، كه هم در آخرت و هم دربرزخ، قطعا جزو نعمت هاي بزرگ الهي مي باشد. همه ما بايد طالب چنين نعمتيباشيم.

انسان فطرتا طالب خوشي است. در دنيا خوشي ها و ناخوشي ها، بهطور طبيعي و تكويني، براي همه وجود دارد؛ هيچ كس در دنيا نيست كه در همه عمر خودشاد و يا در سراسر اين مدت غمگين باشد. هر كسي كمابيش غم ها و شادي هايي دارد. انسان به طور طبيعي مي خواهد در دنيا شاد باشد، و اين شادي ها از راه هاي مختلفيپيدا مي شود؛ گاهي اين شادي ها، غم هاي طولاني را درپي دارد، مانند شادي هايي كه ازيك گناه موقتي پيدا مي شود؛ هرچند انسان ممكن است به واسطه گناه به طور موقت شادشود، اما گرفتاري هاي بعدي را به دنبال خواهد داشت. كساني هم كه از راه هايغيرمشروع مانند استعمال مواد مخدر، مسكرات و… خود را شاد مي كنند، شادي آنانموقتي است و پس از آن، ساعت ها بلكه عمري را بدبخت خواهند شد. اين نوع شاديمطلوبيتي ندارد و عقل هم هيچ وقت چنين شادي را تجويز نمي كند كه انسان لحظه اي ازمواد مخدر استفاده كند، يك شادي كاذبي پيدا كند و بعد عمري معتاد شده، خود خانوادهو جامعه اش را بدبخت كند.

شادي هاي دنيوي چه زماني پسنديدهاست؟
طبق نظام ارزشي اسلام، مطلوبيت واقعي هر چيزي زماني است كه در مسيرمطلوبيت نهايي و سعادت ابدي انسان باشد؛ يعني اگر شادي هاي دنيايي انسان در راستايكمك به شادي آخرت او باشد، بسيار پسنديده و مطلوب است. آيا اساسا چنين شادي هاييوجود دارد؟ در پاسخ بايد گفت كه بله وجود دارد. انساني كه افسردگي مطلق داشته باشد،به دنبال هيچ كاري نمي رود، عبادت هم نمي كند؛ نه كار دنيا را مي تواند درست انجامدهد نه كار آخرت را. كسي كه نشاط ندارد مي خواهد يك گوشه بنشيند، نه حرفي بزند، نهحرفي بشنود و نه كاري انجام بدهد. چنين فردي نه به درد دنيا و آخرت خودش مي خورد ونه دنيا و آخرت ديگران. حزن و اندوهي كه انسان را از كار و زندگي باز دارد و باعثشود كه فرد نه به كار دنيا برسد و نه به كار آخرت، در واقع يك نوع بيماري است و هيچگونه مطلوبيتي ندارد. اين كار حتي ممكن است به كفر نيز منتهي شود. گاهي هم موجب ميشود كساني كه ايمان ندارند يا داراي ايماني ضعيف هستند، دست به خودكشي بزنند. چنينحزن هايي هيچ وقت مطلوب نيست. برعكس، آن حالت نشاطي كه انسان را وادار كند به اينكه هم كارهاي دنيايي و هم كارهاي آخرتي خود را درست انجام دهد، مثلا موجب شود كهدرسش را بهتر بخواند و عبادتش را بهتر انجام دهد، امر مطلوبي است. از اين روي،استفاده از وسيله اي كه سعادت اخروي انسان را به دنبال داشته باشد مطلوب خواهدبود.

بنابراين، مي توان گفت هر سرور و فرحي در دنيا، به خصوص اگريك حالت افراطي پيدا كند مطلوب نيست. در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنيا با لحنمذمت آميز و نكوهش آميزي ياد شده است. مانند: «انه لفرح فخور» (هود:10) و يا «لاتفرح ان الله لايحب الفرحين» (قصص:76). اين آيه درباره قارون است كه به واسطهنعمت هاي دنيايي، به خود مي باليد و بسيار مغرور بود. بني اسرائيل براي نصيحت او بهنزدش آمدند و گفتند: «لا تفرح ان الله لايحب الفرحين»؛ خيلي سرمستي نكن، خداسرمستان را دوست نمي دارد. معمولاً در ادبيات فارسي تعبير «سرمستي» براي اين گونهسرورها و فرح هاي افراطي به كار مي رود. اين گونه شادي ها مسلما نامطلوب است؛ زيرانه تنها كمكي به حركت تكاملي انسان نمي كند، بلكه انسان را در دام شيطان مي اندازد،او را غافل و مغرور ساخته از وظايف و تكاليفش باز مي دارد و موجب مي شود كهبرديگران فخر بفروشد. در بعضي از آيات قرآني هم اشاره شده است كه كساني كه در دنياخيلي سرور داشتند، وضعشان در آخرت خيلي خوب نيست: « انه كان في اهله مسرورا »(انشقاق:13)

قيافه بعضي افراد در آخرت گرفته است. آن ها كساني هستند كه در دنيا خوشگذراني كرده و زندگي را به شادي و سرمستي مي گذراندند.

حزن مطلوب
در مقابل،حزني كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسئوليت هاي شرعي و اجتماعي اش كند، حزن مطلوبياست؛ حزن از اين كه چرا در انجام تكاليف كوتاهي كرده ايم. انسان عاقلي كه مرتكبگناهي شده، اگر متوجه شود اين عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حاليكه مي توانست با انجام دادن كار ديگري سعادت دنيا و آخرت را كسب كند، محزون مي شود. اين گونه حزن ها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است. اما اگر اين حزن ها به حدي برسدكه انسان را از كار و زندگي باز دارد و باعث شود كه فرد تكاليف شرعي خود را نتواندانجام دهد، هيچ فايده اي ندارد. غم و غصه اي كه موجب شود انسان در زندگي نتواند درسبخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و ساير فعاليت هاي مطلوب ديني راانجام دهد، چه فايده اي دارد؟ بنابراين، حزن هم تا اندازه اي مي تواند مطلوب باشد؛و آن زماني است كه انسان را وادار به جبران گذشته نمايد و تكاليف و كارهاي خيري كهباعث سعادت آخرت او مي شوند انجام دهد.

شادي در گروه تامين خواستافراد
نكته سومي كه بايددر نظر داشت اين است كه سرور و شادي براي هر كسيوقتي حاصل مي شود كه آن خواسته اش تامين شود. اما خواسته هاي افراد يكسان نيست. شادي افراد با يكديگر تفاوت دارد؛ براي مثال، وقتي شما مي خواهيد كودك خردسالخودتان را شاد كنيد ممكن است يك زمان اين كار را با دادن خوراكي و يا اسباب بازيانجام دهيد، و وقتي كودك مقداري بزرگ تر شد، برايش قصه و داستان تعريف كنيد. اين هاانواع شادي كودكانه است كه با خوردن، بازي كردن، شنيدن داستان هاي خنده دار و نظيرآنها حاصل مي شود. اما در سنين جواني آن هايي كه رشد طبيعي و معقولي دارند و ابعادرواني آنان رشد پيدا كرده است، ديگر به اين چيزها خيلي شاد نمي شوند. انسان درجواني خواسته هاي ديگري دارد؛ به جز خواسته هايي كه مربوط به جهات بدني مي شود، ازنظر رواني هم خواسته هايي دارد. جوان دلش مي خواهد شخصيت و احترام داشته باشد. ازدوره نوجواني اين خواست در فرد شكوفا مي شود و البته، گاهي هم حالت بسيار افراطيپيدا مي كند؛ گاهي پرخاشگري هايي هم كه مي كنند براي اين است كه مي خواهند شخصيتخودشان را نشان دهند. انسان در هر سني به طور طبيعي خواسته هايي دارد كه اگر آنهاتامين شود شاد مي گردد. البته، برخي خواسته هايي هم وجود دارد كه در طول زندگيادامه دارد، مانند نيازهايي كه انسان به خوراك، مسكن و… دارد.

شادي هاي مطلوب، لذائذمعنوي
با توجه به نكته هايي كه بيان گرديد، اكنون بايد ببينيم كه آياشادي از نظر اسلام امر مطلوبي است يا نامطلوب؟ در پاسخ بايد بگوييم هر نوع شادي كهدر جهت كمال معنوي باشد مطلوب است. اگر شما بخواهيد كسي را كه آن قدر روحش تعاليپيدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرسائيدن به آستان الهي شاد نمي شود شاد كنيد،مسلما بايد زمينه اي را فراهم كنيد كه او بتواند به عبادت خودش بپردازد. در مناجاتخمسه عشر امام سجاد(ع) در يكي از مناجات هايش عرض مي كند: «و استغفرك من كل لذهبغير انسك»؛ از هر لذتي كه از غير انس با تو بردم استغفار مي كنم، هر سروري كه جزاز لقاء تو حاصل شود، براي من گناه است. از چنين شادماني به تو پناه ميبرم.

كساني آن چنان اوج پيدا مي كنند كه جز در اثر انس با خدا ومناجات با او و نهايتا لقاءالهي به چيزي شاد نمي شوند، اگر انسان بخواهد چنين كسانيرا شاد نمايد بايد كاري كند كه مزاحمت ها و موانع راهشان برداشته شود و آن ها دراين مسير پيشرفت كنند. چنين شاديي است كه ارزش مطلق دارد؛ زيرا شاد كردن چنين مؤمنيبراي رسيدن به مقصد خود، هيچ قيد و شرطي ندارد. چون اين ها جز از راه مشروع شاد نميشوند، شادي شان هم به عبادت خدا و انس با خداست و هميشه اين شادي مطلوب است. اماشادي هاي ديگر، ممكن است شادي دنيوي باشد، اما كمك كند به اين كه انسان در جهتتكامل معنوي پيشرفت كند يا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادي دنيوي كه دو همسر درمحيط خانواده با يكديگر دارند. اين نوع شادي مستقيما ارتباط با خدا و قيامت ندارد. التذاذي است كه در محيط خانواده از يكديگر مي برند. اما اگر با قصد قربت انجام شودمي تواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاي بهمعصيت است. البته، اين هم يك مرتبه اي از عبادت است؛ زيرا براي جلوگيري از ابتلايبه معصيت صورت گرفته است. شادي هاي دنيوي كه مؤمنان در زندگي خودشان دارند به ايندليل است كه براي انجام عبادات و وظايف شان نشاطي داشته باشند. مزاح مخصوصا در سفردر حدي كه افراط نشود و موجب لغو واتلاف وقت نگردد و هم چنين تمسخر، توهين و اذيتديگران را به دنبال نداشته باشد، مطلوب است و حتي از مستحبات بوده و در اسلام به آنتاكيد شده است. اين يك شادي دنيوي است كه موجب جلوگيري از ملال، افسردگي، خستگي وبه طور كلي، چيزهايي است كه مانع از انجام وظايف بعدي مي شود. فراهم كردن وسايلچنين شادي براي ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبي ندارد و مطلوباست. به هر حال، ملاك، شاد كردن مؤمن است از آن جهتي كه مؤمن است و هيچ وقت به گناهشاد نمي شود؛ شادي او يا مستقيما در ارتباط با خداست و يا براي تكامل معنوي و انجاموظايف و يا دست كم براي جلوگيري از گناه مي باشد. البته، با توجه به آن نكته آخريكه گفتيم مراتب ايمان افراد با يكديگر فرق مي كند، شاد كردن افراد هم فرق مي كند ومنحصر به افراد بالغ نمي باشد بلكه شامل بچه ها هم مي شود.

شاد كردن مؤمني هم كه هنوز در سن طفوليت است و تازه به تكليفرسيده ثواب دارد. شاد كردن او در همان حدي است كه او مي فهمد. اگر شما بخواهيدوسايل شادي را براي كساني كه در اوج معرفت هستند فراهم كنيد، او اصلا درك نمي كند وهيچ وقت با آنها شاد نمي شود. ولي اگر همين مؤمن افسرده باشد، بيرون آوردن او ازاين حالت مطلوب است؛ زيرا افسردگي برايش ضرر دارد. البته از بين بردن حزني كه برايخداست و باعث اين مي شود كه فرد در جهت انجام وظايفش موفق تر باشد، مطلوب نيست. مثلا ما نمي توانيم يك كسي را كه در مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) مشغول گريه است براياين كه شاد بشود به خنده بيندازيم؛ زيرا اين مجلس اصلا براي گريه كردن و براي غمگينبودن است، اين جا جاي شاد كردن نيست، اين جا جايي است كه گريه كردن و غمگين بودنمطلوب است. يا اگر كسي را كه در نيمه شب راز و نيازي با خدا مي كند و اشكش جاري شدهو در حالت حزن قرار دارد، بخندانيم، آيا كار خوبي انجام داده ايم؟ قطعا اين شادي هامطلوب نيست و متقابلا آن حزن هايي كه انسان را از حركت طبيعي به سوي سعادت دنيوي واخروي باز دارد، نامطلوب است.

ادخال سروردر جهت تكامل و برداشتنموانع عبادت
بايد توجه داشته باشيم كه بعضي ها ممكن است به اتكاء اطلاقاين گونه روايات، خواسته هاي نفساني خود را ارضا كنند. انسان هايي كه مي خواهند خوشگذراني و بذله گويي كنند، بخندند و بخندانند و… استدلال مي كنند به اين كه ادخالسرور به مؤمن ثواب دارد. حال آن كه هر ادخال سروري ثواب ندارد. اگر ادخال سرور درجهت تكامل باشد و لااقل موجب شود كه موانع عبادت و تكامل شخص برطرف گردد و در راهانجام ظايف نشاطي پيدا كند مي تواند مطلوب باشد، چه خود وسايل آن را فراهم كند، چهديگران. به هر حال، واقع نگري و واقع بيني انسان را متوجه اين امر مي كند كه در ايندنيا گرفتاري هاي زيادي براي همه انسان ها پيش مي آيد، اما نوع و شكل و زمان آن بايكديگر فرق مي كند. گاهي بيماري، فقر و گرفتاري است، گاهي از دست دادن يك عزيزياست، گاهي هم بلاهاي اجتماعي مانند زلزله، سيل و طوفان است. مسلما كمك كردن به چنينكساني كه مبتلا به چنين غم و اندوه ها شده اند و از انجام وظايف خود باز مانده اندو در نهايت، شاد كردن آنها از بهترين عبادات خداست منتها به شرط آنكه به قصد قربتباشد.

منبع: اداره تربیت معاونت تهذیب به نقل از روزنامه كيهان ،پنجشنبه 2 آذر 1385

/p>


فرم در حال بارگذاری ...

ختم این سوره‌های قرآن رزق و روزی را افزایش می‌دهد + دانلود نرم‌افزار

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

 نرم افزار رزاق شامل سور، ادعیه و اذکاری معتبر و مستد از روایات است که برای گشایش در رزق و روزی توصیه شده و بر روی تبلت و تلفن های همراه دارای سیستم عامل اندروید قابل نصب و اجراست.

ختم سوره های مبارکه حمد، واقعه، مزمل و روایاتی از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله ) و امام صادق و امام محمدباقر(علیهم السلام) از جمله ادعیه توصیه شده برای افزایش روزی در این نرم افزار است.
 
ختم این سوره‌های قرآن رزق و روزی را افزایش می‌دهد + دانلود نرم‌افزار  ختم این سوره‌های قرآن رزق و روزی را افزایش می‌دهد + دانلود نرم‌افزار
 
 
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی جدید «بنُو الیهود، آلُ سُعود» با نوای حاج میثم مطیعی + دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395
علیه رژیم سفاک آل‌سعود:

فایل صوتی مداحی جدید عربی- فارسی 

«بنُو الیهود، آلُ سُعود»

با نوای حاج میثم مطیعی در محکومیت رژیم سفاک و جنایتکار آل‌سعود آماده دریافت است.

دانلود مداحی 

«بنُو الیهود، آلُ سُعود»

 
متن شعر:
بنُو اليهودِ … آلُ سُعودِ … قومُ الجُحودِ … و الشِّقاقِ
(آل سعود… قوم یهود و اهل خیانت و تفرقه اند)
 
أطفأوا الشَّمعَا … رَوَّجُوا القَمعَا … فَرَّقُوا الجَمعَا …. بالنِّفاقِ
(و به وسیله نفاق، شمع صلح را خاموش کردند و سرکوب را رواج دادند و جمع مسلمانان را پراکنده کردند)
 
آلَ سُعودٍ ويحَكُمْ
(ای آل سعود، وای بر شما باد)
 
لا لنْ يدومَ حُكمُكُم
(حکومتتان ادامه نخواهد یافت)
 
في الصَّبرِ نَصرُ … لنا ثأرُ
(پیروزی ما در صبر است و زمان انتقام گرفتن ما نیز خواهد رسید)

...

 
يا أبا صالح… مهدیُّ عَجِّل
(یا اباصالح در ظهورت تعجیل کن)
 
***     ***     ***     ***
الله أكبر … كبَّرَ المَنْحَرْ
(الله اکبر… نوای تکبیر از حنجر شیخ نمر به گوش می رسد)
 
و الصُّبحُ أسفَرْ … لِلثُّوَّارِ
(و صبح انقلابیان دمید)
 
الحقُّ مُرُّ  … و الدِّما بحرُ  … يُقتَلُ الحُرُّ… يا لَلعارِ
(سخن حق تلخ است و خون بسیاری برای آن ریخته شده است… 
وای بر وقتی که انسان آزاده ای کشته شود)
 
هل نَنْظرُ و نَنتَظِرْ ؟ !
(آیا فقط نظاره گر باشیم و کاری نکنیم؟)
 
قد قَتلوا الشَّيخَ النَّمِرْ !
(شیخ نمر را کشتند)
 
في القلبِ جَمرُ … لا يَقُرُّ
(در قلب ما آتشی است که خاموش نمی شود)
 
يا أبا صالح… مهدیُّ عَجِّل
(یا اباصالح در ظهورت تعجیل کن)
 
***     ***     ***     *** 
إنَّ الشُّعوبا … تأبى الغُروبا … تُفني الخُطُوبا … بالوَحدةِ
(ملت ها با وحدتشان نمی پذیرند که خورشیدشان غروب کند
و مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت)
 
شَعبٌ يُقاوِم … و لا يُساوِمْ … نَصرُه قادمْ … للأمَّةِ
(در این امت، پیروزی ملتی که مقاومت کند و سازش نکند، خواهد رسید)
 
هذي جُنودُ المُنْتَظَرْ
(آنها سربازان مهدی منتظر هستند)
 
جاءت تُمَهِّدُ الظَّفرْ
(آمده اند تا مقدمات پیروزی را فراهم کنند)
 
قد جاءَ الفجرُ المُسْتَمِرُّ
(فجر جاویدان پیروزی درخشیدن گرفت)
  
يا أبا صالح… مهدیُّ عَجِّل
(یا اباصالح در ظهورت تعجیل کن)
 
***     ***     ***     *** 
می‌زند فریاد … بر فراز دار، گوییا از نو… میثم تمار
(كأنَّ ميثم التمار ينادي من فوق المشنقة مرة أخرى)
 
زیر بار ظلم … کی رود هرگز، پیرو راه … حیدر کرار
(لن يرضخ للظلم  من كان من شيعة  حيدر)
 
از، آه مظلومان آخر
باز، شعله ها می افتد بر
هر، کاخ ظالم، یا منتقم
(و في النهاية، آهاتُ المظلومين تضرمُ النار في قصرِ كلِّ ظالم، يا منتقم)
 
(یا ابالزهرا … یا رسول الله)
  
***     ***     ***     *** 
یا رسول الله … آه از این غم آه
(يا رسول الله… واحسرتاه على هذا الحزن)
 
آه از بیدادِ … قوم گمراه
(واحسرتاه على ظلم هؤلاء الظالمين للأمة)
 
زین جفاکاران … بر تن امّت
خنجری هر دم … آید ناگاه
(نصبوا سرجَهم على ظهرِ هذه الأمة ويأتينا خنجر منهم في كل لحظة)
 
آه، از جور عاد و ثمود
(واحسرتاه على ظلم عاد وثمود)
 
از، پستی آل سعود
(على دناءة آل سعود)
 
آه، یا رب فریاد، از این بیداد
(اللهم أنقذنا من ظلم هؤلاء الطغاة)
 
(یا ابالزهرا… یا رسول الله)
 
منبع: باشگاه خبرنگاران


فرم در حال بارگذاری ...

بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب خطاب به جوانان غربی/ ظلم،خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

«تروریسم درد مشترک ما و شما»

در این پیام که به دنبال حوادث تروریستی و خونین در پاریس منتشر شد، آمده است:

تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت.

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در هشتم آذر ماه 1394 و در پی حوادث تروریستی و خونبار در پاریس فرانسه طی پیام دوم خود به جوانان غربی ضمن تشریح این حوادث و انگیزه ها و ریشه های چنین اقدامات خشونت باری، راهکارهایی را برای پیشگیری از تسری این پدیده در جوامع غربی به جوانان اروپایی پیشنهاد دادند. معظم له همچنین دولتمردان غربی را از قضاوت عجولانه نسبت به برخورد با این پدیده پرهیز داشتند و از جوانان خواستند بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید.

نظر به اقدامات مشابه تروریستی سه شنبه شب در بروکسل بلژیک و کشته و زخمی شدن بیش از 300 شهروند و احتمال اتخاذ تصمیماتی از سوی سران اروپا در برخورد با این تروریست ها که به اسلامگراها منتسب شده اند مرور این پیام تاریخی خالی از لطف نیست. متن کامل دومین پیام رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان غربی به شرح زیر است:

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

...

>

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.

سیّدعلی خامنه‌ای

۸آذر۱۳۹۴

منبع: خبرگزاری فارس


فرم در حال بارگذاری ...