مسابقه ذاتی زندگی است/ کسی که مسابقه را نبرد از اصحاب یمین می‌شود!

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

دین را باید همان‌طور که هست به فرزندانمان نشان دهیم.

اگر خوب بودن را بدون مسابقه نشان دهیم، دین را حداقلی نشان دادیم.

مسابقه ذاتی زندگی است. کسی که مسابقه را نبرد از اصحاب یمین می‌شود.

اگر انسان اهل مسابقه نباشد، ولی آدم خوبی باشد، اصحاب یمین خواهد بود.

اگر ما مسابقه ندادیم و اهل جلو زدن نباشیم و شهادت‌طلبی حداقل درخواست ما نباشد، آیا در مسائل دنیوی مسابقه می‌دهیم؟

اگر تصور کنیم انسان در مسائل دنیوی مسابقه دهد، غربی‌ها را می‌بینیم که برای مسائل دنیوی مسابقه می‌دهند و از جنایت‌کاران و وحشی‌ها حمایت می‌کنند.

قسمتی از سخنرانی استاد پناهیان در دومين شب عزاداری برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) با حضور رهبر معظم انقلاب - 21/ 12/ 94


فرم در حال بارگذاری ...

ما را به مسابقه دعوت کرده‌اند، نه به دین‌داری حداقلی

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

ما را به مسابقه دعوت کرده‌اند، نه به دین‌داری حداقلی.

طبیعی است که افراد کمی هستند که پیروز می‌شوند.

خدا در قرآن از ما سرعت و سبقت می‌خواهد:

«سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»

«سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»

ما همه در این مسابقه هستیم و گزارش آن را به امام زمان(عج) می‌دهند. ما باید در دعاهای خود بگوییم می‌خواهم بهترین باشم. این حالت در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها بود؛ جامانده‌ها هلاک می‌شدند. الان هم خیلی از جوانان را می‌بینیم که وقتی یک شهید مدافع حرم را می‌آوردند، هلاک می‌شوند؛ ولی برخی که اینگونه نیستنند…. خوب نیست به روضه حضرت زهرا بیایم و گریه کنیم که حضرت به ما عنایت کند، اما کاری نکنیم و همتی نداشته باشیم.

متأسفانه در آموزش و پرورش یک دین انفعالی به جوانان معرفی می‌شود

خدا می‌گوید: من شما را برای مسابقه آفریده‌ام:

«الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».

ما را برای مسابقه آفریده‌اند، اصحاب یمین از مسابقه خارج نشده‌اند، ولی مسابقه را برنده نشده‌اند. اگر دعای جوانان در این جلسه این نباشد که ما بهترین گریه کن حضرت زهرا(سلام الله علیها) باشیم، اشتباه کرده‌ایم، ما باید ذهنیت مسابقه پیدا کنیم.

ما برای چه به مسجد می رویم؟

چرا درس می‌خوانیم؟

متأسفانه در آموزش و پرورش یک دین انفعالی به جوانان معرفی می‌شود، آیا در آموزش و پرورش ذهنیت مسابقه به ما آموخته می‌شود؟

ممکن است ذهنیت درستی نداشتند و در آموزش و پرورش «خطا در مقررات راهنمایی» را به ما آموزش داده باشند، ولی دین مانند این نیست، دین یک مسابقه است، روایت داریم دین مانند مسابقه است.

زن و شوهر در خانه مسابقه می دهند تا معلوم شود چه فردی در دین‌داری پیروز می‌شود؟

دین مانند رعایت کردن مقررات راهنمایی و رانندگی نیست. انتظاری در مسابقه این است که انسان آن را ببرد.

قسمتی از سخنرانی استاد پناهیان در دومين شب عزاداری برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) با حضور رهبر معظم انقلاب - 21/ 12/ 94


فرم در حال بارگذاری ...

روز قیامت مردم به چند دسته تقسیم می‌شوند؟!

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

خیلی خوب است انسان با کنجکاوی قرآن را مطالعه کند و با عینک خدا نگاه کند.

یکی از سوره‌های قرآن که سفارش شده هرشب قرائت کنیم، سوره واقعه است و یکی از نکات تربیتی در این سوره این است که در روز قیامت مردم به دو دستۀ خوب و بد تقسیم نمی‌شوند! بلکه به سه دسته تقسیم می‌شوید:

«کنتم ازواج ثلاثه»:

1. اصحاب الیمین، یعنی خوب‌ها که سعادتمندند،

2. «اصحاب الشمال»، یعنی بدها که شومی و پستی وجودشان را فراگرفته،

3. و گروه سوم «و السابقون السابقون اولائک المقربون». کسانی که از همه سبقت می‌گیرند و جلو می‌روند.

خداوند می‌فرماید تعداد این افراد زیاد نسیتند. انگار وقتی خدا به این گروه می‌رسید، اصحاب یمین به فراموشی سپرده می‌شوند.

می‌فرماید: اینها گروه مقربین هستند.

قسمتی از سخنرانی استاد پناهیان در دومين شب عزاداری برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) با حضور رهبر معظم انقلاب - 21/ 12/ 94


فرم در حال بارگذاری ...

نقش اثر گذار خلوت شب در رشد معنوی و کمال

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

امام صادق علیه السلام می فرماید:
پاداش هر کار شایسته ای در قرآن کریم بیان شده است غیر از نماز شب که آنقدر ارزش آن در درگاه الهی والا است که خداوند پاداش آن را بیان ننموده و فرموده :

«هیج کس نمی داند چه چیز. »[عبادت]

همه ما معتقدیم که انسان علاوه بر نیازهای جسمی و طبیعی دارای نیازهای روحی و معنوی هم هست. به تعبیر دیگر انسانیت ما  تنها از بدن تشکیل نشده است بلکه دارای یک بعد دیگر روحی نیز می باشد. اتفاقا این جنبه از وجود ماست که تفاوت ما را به حیوانات آشکار می کند و در این بخش است که مسیر انسانی از راه حیوانی جدا می شود. پس در واقع اساس انسانیت ما به  همین جنبه است این باور ما است که آن را از اصول و مبانی اسلامی اخذ کرده ایم.


...

حال بیاییم و نگاهی به کارهای روزانه خود بیفکنیم و ببینیم که چه اندازه برای جنبه طبیعی خود وقت صرف می کنیم و چه اندازه را به بعد روحی و معنوی خود اختصاص می دهیم. هنگامی که ما به فهرستی از اعمال روزمره خود نگاه می کنیم چند نکته برجسته به خوبی روشن می شود:

اول اینکه بیشتر آنها در ارتباط با جامعه و دیگران بوده است.خرید و فروش ها، تماس های تلفنی و احوالپرسی ها، همکاری با همکاران در اداره و شرکت، خواندن روزنامه و امثال آن.

دوم اینکه بیشتر آنها جنبه دنیایی و مادی دارند.بخش زیادی از اوقات ما صرف تهیه غذا (درست کردن یا خریدن) وخوردن آن وخوابیدن و امثال آن می شود.

سوم اینکه کارهایی که انجام دادیم غالبا پراکنده و احیانا یک سری تنشهای کاری بوده به همین سبب ذهن ما دچار یک درگیری و دغدغه شده است. (اگر خدای ناخاسته گناه و معصیتی هم از ما سر زده باشد که وضعیت بد تر هم می شود.)

این وضعیت متعارف ما در یک روز عادی است. ما انسان هستیم و به همین دلیل درگیری با اینگونه مسائل در زندگی ما طبیعی می باشد اما مگر عقیده ما این نبود که نیازهای ما انسانها فقط مادی و دنیایی نیست؟ مگر ما نمی دانستیم که با کسب موفقیت در مسائل کاری و اجتماعی نمی توان به سعادت و خوشبختی رسید؟ آنچه در این مرور کوتاه مشهود است غفلت از آن باوری است که در ابتدا به آن اشاره کردم. اینجاست که متوجه کم توجهی نسبت به جنبه دیگر وجود خود می شویم و احساس کوتاهی و تقصیر در مساله ارتباط با خالق بی نهایت هستی  پیدا می کنیم. اینجاست که خسته از عالم کثرت به عالم وحدت توجه می کنیم .

نماز و به طور کلی عبادات در دین اسلام برای رفع نیاز  روحی و معنوی  ماتشریع  شده است. هر بار که وضو می گیریم و نماز به جا می آوریم، فرصتی را برای خود فراهم کرده ایم تا لختی درنگ کنیم تا اندکی بیندیشیم که کجاییم؟

و نسبت ما در این مجموعه هستی چگونه است؟

اساسا چه کار داریم می کنیم؟

آیا در مسیر درست هستیم « صراط مستقیم» یا بی راهه می رویم « ضالین» نکند در میان دشمنان خدا باشیم «مغضوب علیهم».

آیا واقعا این محرومیت نیست که انسان در زمانی که درهای رحمت الهی بروی بندگانش باز است و در زمانی که صلحای امت در حال مناجات و درد دل با خدای رحمن هستند، غرق خواب باشد؟ ما که اگر اندک مالی را از دست بدهیم عصه می خوریم، آیا برای از دست رفتن اینهمه فضیلت و ثواب ناراحت می شویم؟

روح عبادات توجه به اینگونه مسائل است توجه به اوج ربوبیت حق و ذلت ذاتی ما بندگان است. اگر می توانستیم در حال نماز حضور قلب را مراعات کنیم مشکلات بزرگی حل شده بود: هم با خودمان خلوتی کرده بودیم، هم از توجه یکنواخت به دنیا و دنیائیان ولو برای چند دقیقه راحت می شدیم  و هم آشفتگی و اضطراب درونی خود را تا حدی سامان می دادیم «الا بذکر الله تطمئن القلوب».

اما افسوس که تا می خواهیم با خود و خدای خود خلوتی داشته باشیم، خاطرات گوناگون و دغدغه های روزانه به سراغ ما  آمده و تا به خود می آییم می بینیم که زمان تمام شده و باید سراغ دنیا برویم!

از افراد استثنائی که بگذریم این حال و روز غالب ما است. از عبادت خود لذت که نمی بریم هیچ تازه خسته هم می شویم. چاره چیست؟ و چه باید کرد؟ اینجاست که ما به موضوع مهم تهجد و خلوت در شب برای رسیدگی به جنبه اصلی وجود خود  می رسیم و می توانیم تا حدی به جایگاه و ارزش آن پی بریم. ما اگر در طول روز فرصت و مجال کمی برای خلوت و عبادت داریم در عوض شبها فرصت خوبی است که می توانیم به جبران غفلتهای روزانه به پا خیزیم و گامی در مسیر تکاملی انسانی خود برداریم. تمرکز و توجه اساس تکامل روحی و روح عبادات می‌باشد و شب بهترین فرصت برای این راه است.  

 قرآن کریم به توجه بیشتر انسان در عبادات شبانه اشاره کرده و می‌فرماید: «ان ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا»[1]

[نماز]

قطعاً برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام‏] راستین‏تر است.

فضیلت تهجد و نماز شب بیش از آنست که در این مختصر بگنجد لکن اشاره به برخی از نصوص خالی از لطف نیست:

قرآن کریم  می فرماید: « تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ »[2]

پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مى‏گردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى‏خوانند، و از آنچه روزیشان داده‏ایم انفاق مى‏كنند.

هیچ كس نمى‏ داند چه چیز از آنچه روشنى ‏بخش دیدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏ دادند براى آنان پنهان شده است.

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که حضرت با اشاره به آیه مذکور می فرماید: پاداش هر کار شایسته ای در قرآن کریم بیان شده است غیر از نماز شب که آنقدر ارزش آن در درگاه الهی والا است که خداوند پاداش آن را بیان ننموده و فرموده : «هیج کس نمی داند چه چیز…» [3]

مرحوم استاد آیت الله حق شناس از استادشان آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که ایشان در اهمیت بیدار بودن در سحرها و تشویق مردم می فرمودند: اگر سیگاری هستید و لو برای کشیدن یک سیگار هم که شده، بیدار شوید و به همین اندازه از این وقت استفاده کنید. استاد می فرمودند آقای شاه آبادی معتقد بود که خود بیدار بودن در این وقت اگرچه فرد هیچ عبادت خاصی هم نداشته باشد برای نورانیت دل و معنویت مفید و مۆثر است.

روایات جالبی در باره فضیلت تهجد و بیداری در شب برای خلوت کردن با خدا و عبادت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

از امیرالمۆمنین(علیه السلام) روایت است که «نماز شب باعث سلامتی بدن و خشنودی خدا و در معرض رحمت قرار گرفتن و پیروی از اخلاق پیامبران است.»[4]

از امام صادق(علیه السلام) روایت است که: « نماز شب را ترک نکن چرا که محروم کسی است که از نماز شب محروم بماند.»[5]

آیا واقعا این محرومیت نیست که انسان در زمانی که درهای رحمت الهی به روی بندگانش باز است و در زمانی که صلحای امت در حال مناجات و درد دل با خدای رحمن هستند، غرق خواب باشد؟ ما که اگر اندک مالی را از دست بدهیم غصه می‌خوریم، آیا برای از دست رفتن این همه فضیلت و ثواب ناراحت می شویم؟

باز، از آن حضرت روایت داریم که فرمودند: «نماز شب باعث نورانیت چهره و زیادی روزی می شود.»[6]

از سیره علمای ربانی ما هم استفاده می شود که برای بیداری شب و خلوت برای مناجات با حضرت معبود نهایت اهمیت را می دادند به طوری که مساله تهجد در ضمن اولین سفارشات و توصیه های آن بزرگواران بوده و می باشد.

مرحوم استاد آیت الله حق شناس از استادشان آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که ایشان در اهمیت بیدار بودن در سحرها و تشویق مردم می فرمودند: اگر سیگاری هستید ولو برای کشیدن یک سیگار هم که شده، بیدار شوید و به همین اندازه از این وقت استفاده کنید. استاد می فرمودند آقای شاه آبادی معتقد بود که خود بیدار بودن در این وقت اگرچه فرد هیچ عبادت خاصی هم نداشته باشد برای نورانیت دل و معنویت مفید و مۆثر است.

امیدوارم که این یادداشت کوتاه برای خود نویسنده و خوانندگان محترم آموزنده باشد و گامی کوتاه در راه توجه بیشتر جامعه به معنویت گردد. آمین

 پی نوشت ها:

[1] - المزمل 6

[2] - السجدة 16،17

[3] - البحار 8/126

[4] - البحار87/143

[5] - معانی الاخبار1/342

[6] - علل الشرایع1/363

سید محمد مهدی رفیع پور       

مدرس حوزه و دانشگاه        

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان




نظر از: زیبا [عضو] 

بسیارعالی است التماس دعا

1394/12/21 @ 20:08


فرم در حال بارگذاری ...

ویژگی های مؤمن بردبار

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

یک انسان خوب و مومن چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

ویژگی ها و خصوصیات یک انسان خوب و مومن را امام صادق علیه السلام این گونه بیان می فرماید:

«ویژگی مؤمن این است که او:

در دین نیرومند، در نرمی محتاط، در یقین با ایمان، در فهمیدن حریص، در هدایت با نشاط و در پایداری نیکوکار و به هنگام شهوت، چشم پوش، در بردباری دانا، در هنگام مدارا سپاسگزار، در حق سخاوتمند، در ثروتمندی میانه رو، در دوران تنگدستی آراسته، به هنگام قدرت عفوکننده، در پند و خیرخواهی فرمانبردار، در رغبت پرهیزکار، در جهاد حریص، در عین مشغولیت نمازگزار، در سختی شکیبا، در پیشامدها با وقار، در ناملایمات بسیار شکیبا، در رفاه سپاسگزار است، او غیبت نمی کند، تکبّر نمی ورزد، ستم نمی کند، اگر به او ستمی شد، شکیباست و پیوند خویشاوندی را قطع نمی کند، او نه سست است نه بد خلق و نه خشن، چشمش از او پیشی نمی گیرد (یعنی در اختیار اوست) و شکمش او را رسوا نمی سازد و آلت جنسی اش بر او چیره نمی شود، به مردم حسد نمی ورزد، افترا نمی بندد، بیهوده خرج نمی کند و اسراف نمی نماید، بلکه همواره میانه رو است، ستمدیده را یاری می کند و به تهی دستان دلسوزی و ترحّم می کند، جانش از او در زحمت و مردم از او در آسایشند، به عزّت و شکوه دنیا رغبتی ندارد و از درد آن بی تابی نمی کند، مردم دارای خواسته هایی هستند که بدان روی می آورند و خواسته ای دارد که بدان مشغول است.

در بردباری او کاستی دیده نمی شود و در رأی او سستی نیست و در دینش تباهی نیست، هر که با او مشورت کند او را راهنمایی می کند و هر که از او کمک بطلبد یاریش می کند، او از باطل، دشنام و نادانی گریزان است.»[خصال شیخ صدوق، ترجمه جعفری، ج ‏2، ص 373.]

حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

شهادت خدا ، ملائكه و صاحبان علم

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

درس اخلاق استاد جاودان

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم.

بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین.


شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(آل عمران/18)

خدای تبارک و تعالی شهادت می دهد که خدایی جز او نیست.

أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ.فارسی گفتم.

معلوم شد؟ خدای تبارک و تعالی شهادت می دهد، شاهد است که جز او خدایی نیست.

وَالْمَلَائِكَةُ. ملائکه هم چنین شهادتی را می دهند. این دسته دوم. دسته سوم وَأُولُو الْعِلْمِ صاحبان علم هم شهادت می دهند که جز او خدایی نیست.

خدای تبارک و تعالی چگونه شهادت می دهد؟ خدای تبارک و تعالی شهادت به یکتایی خودش را چگونه می دهد؟ از این بالاتر فرض دارد؟ خدای متعال خود به وحدانیت و یکتایی خودش شهادت می دهد. چگونه شهادت می دهد؟ از این بالاتر فرض ندارد.

...

همه شما. شما خودت شهادت می دهی که خودت هستی. خب چگونه شهادت می دهی؟ دیدی؟ دیدن نیست. شهادتی به وحدانیت خدای تبارک و تعالی که درمورد خودش می دهد دیدنی است؟ من خودم را دیدم؟ خب بله خودم را دیدم. اما بالاتر از خودم را دیدم وجود دارد. من خودم را می یابم. نه می بینم. بالاتر از دیدن است. من خودم را لمس می کنم. اما وقتی که من خودم به وجود خودم معتقد است یا مثلا به شما می گویم که من هستم، چگونه می گویم؟ بالاترین صورت ممکنه من به خودم شهادت می دهم. به وجود خودم. خدای تبارک و تعالی به وحدانیت خودش و به وجود خودش و به وحدانیت و یکتایی خودش شهادت می دهد. دیدنی نیست. با چشم دیدنی نیست. با گوش شنیدنی نیست. با دست لمس کردنی نیست. خدای تبارک و تعالی که نه دست دارد و نه چشم و گوش. اینگونه نیست. یافتنی است. بیشتر از این حرف ها. اما معلوم نمی شود. یافتنی است. آدم یک چیزهایی را می یابد. نه می بیند. می بیند. یادش می رود. می بیند بعد شک می کند. می بیند بعد یک دلیل پیدا می کند و انکار می کند. همه دیده هایش را انکار می کند. می شود. اما وقتی می یابد. وقتی آدم می یابد دیگر این حرف ها نیست. حالا. ببخشید دیگر. یک ذره سخت شد. خدای تبارک و تعالی به یکتایی خودش شهادت می دهد. فرشتگان هم همینگونه شهادت می دهند. و صاحبان علم هم همینگونه شهادت می دهند. با اینگونه شهادت آدم در قیامت به سلطنت می رسد. قیامت کسی سلطنت نمی کند. فقط امیرالمومنین سلطنت می کند. در عالم آخرت سلطنت مال امیرالمومنین است. آدمی که اینگونه شهادت می دهد، انقدر می یابد که خدایی جز او نیست. یکتایی خدای تبارک و تعالی را می یابد. هیچ خدای دیگری نمی شناسد. هیچ خدای دیگری را نمی شناسد. نمی بیند. هیچ خدای دیگری را قبول ندارد. به هیچ وجه قبول ندارد. یک بحث هایی در گذشته برایتان عرض کردم. شاید هم به تکرار عرض کردم. [در آیه 23 سوره جاثیه می فرماید:] أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ. آیا ندیدی کسانی که خدای خودشان را هوای خودشان قرار دادند؟ هوا و هوس خداست. ظاهرا هم من بت نمی پرستم. اما هوا و هوس را. هرچه هوا و هوس بگوید همان کار را می کنم. غذا طبق هوا و هوس. لباس طبق هوا و هوس. رای طبق هوا و هوس. هی بفرمایید تمام زندگی طبق هوا و هوس. این خدای خودش را هوا و هوس [قرار داده] خدا یعنی چه کسی؟ آن کسی که می گوید و من سخن او را می شنوم. می گوید و من می شنوم. من اطاعت می کنم. من فقط از هوا و هوس اطاعت می کنم. اگر فقط از هوا و هوس اطاعت کنم، خدای خودم را هوا و هوس خودم قرار دادم. حالا کسی اصلا یک بار هم به هوا و هوس خودش، یک بار هم بله نمی گوید. اصلا اطاعت نمی کند. یک عالم بزرگواری در خراسان بود. همان که حالا خراسان رضوی شده. اصل ایشان تربتی بوده. می گفتند ملا عباس تربتی. خیلی محترم بود. خیلی ها. ایشان در دهات همان احتمالا نواحی تولدش و وطنش برای مردم کار و خدمت می کرد. یک آقازاده داشت که او هم عالم فوق العاده ای بود. حالا اسم نمی برم. ایشان گفت من تمام عمرم که با پدرم نشست و برخاست کردم، سال ها بود دیگر، قاعدتا قبل از اینکه به تهران بیاید با پدرش بوده؛ دوبار در عمرم دیدم که این طبق هوا و هوس عمل کرد. خیلی معجزه کرده. من عرض می کنم که حتی این دوبار را هم ایشان اشتباه دیده. آدم از شرح احوالش حیرت می کند. باور نمی کند که می شود آدم انقدر خوب باشد. حالا اگر یک وقت شرح احوالش را گیر آوردید [بخوانید]. من قدیم خواندم. یک کسانی بنا دارند. بنا دارند. با خودشان قرار دارند. قرارداد بسته اند که اصلا از هوا و هوس سخن نگویند. از هوا و هوس هیچ اطاعت نکنند. این به آنجایی می رسد که می گوید: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ. اینها می شوند صاحبان علم. صاحبان علم خیلی در قرآن ارزش گذاشته شده اند. خیلی. حالا. می خواستم این را عرض کنم. این حرف آخرمان بود. حالا حرف آخر را اول گفتم. ما وقتی می گوییم اَشْهَدُ اَنْ لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد به همین مقدار مسلمانیم. یک نفر آمده و این دو تا شهادتین را می گوید. خب مسلمان است. پاک است. مثلا قبل از این اگر به او دست می زدیم باید دست مان را آب می کشیدیم. نمی شد با او هم غذا شویم. نمی شد به او دختر بدهیم. ارث نمی برد و این چیزها و بعدش همه احکامی که به مسلمانان مربوط است درموردش جاری است. هرکس لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ گفت و به رسالت پیامبر شهادت داد، این مسلمان است و پاک است. همه رفتارهای اجتماعی در جامعه اسلامی با این درست و صحیح است و می شود. این حداقل است. این حداقل مال همین دنیاست. این حداقل مال همین دنیاست. عرض کردم که مثلا اگر بیاید با ما سر سفره بنشیند، مانعی ندارد. من می توانم با او هم غذا شوم. پاک است. مثلا فرض اگر از لیوان آبی خورد، من می توانم از آن لیوان آب بخورم. می توانم. مثلا فرض کنید قدیم ها یک ظرف هایی بود. من یادم هست. در خانه ما یک ظرف یا پیاله بزرگ بود. آبگوشت را می ریختند و همه از آن ظرف می خوردند. جدایی بعدها اتفاق افتاد که هرکس ظرف جدا داشته باشد. آن زمان ها اینجوری بود. می شود. همین که دوتا شهادت را گفت می شود. این مال همین دنیاست. خونش محترم است. مالش محترم است. جان و آبرویش محترم است. همه اش محترم است. اما این به درد قیامت نمی خورد. این مقدار به درد قیامت نمی خورد. این حدی است برای همین دنیا. من باید در ورای این… قرآن [در آیه 14 سوره حجرات] دارد: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا. اعراب می گویند ما ایمان آوردیم. می گویند شما ایمان نیاوردید. قُولُوا أَسْلَمْنَا. شما مسلمان شدید. وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ. هنوز ایمان در دل شما وارد نشده. فقط به زبان شماست. ممکن است یک نمازی هم بخوانید. آن که به درد آخرت می خورد، آن وقتی است که ایمان در دل آدم قرار بگیرد. از آن وقت این اسلام و ایمانش به درد آخرتش می خورد. به درد دنیایش هم می خورد. اما حالا نمی خواهیم آن را عرض کنیم. به درد آخرتش هم می خورد. آن مرحله اول فقط مال این دنیاست. اثری برای آخرتش نخواهد داشت. از وقتی ایمان به دلش می آید، آیه دارد که وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ. هنوز ایمان در دل های شما وارد نشده است. خب چکار کنیم که ایمان در دلمان وارد شود؟ که ایمان ما مقبول باشد. ایمان مان مقبول باشد. ایمان با عمل به مرحله مقبولی می رسد. هرچه آدم دقیق تر به آنچه بر اساس ایمان [رسیده عمل کند.] من ظاهرا ایمان دارم. خب اگر من ایمان دارم پس نماز را قبول دارم. پس روزه را قبول دارم. قبول دارم دروغ بد است. قبول دارم غیبت بد و حرام است. قبول دارم، قبول دارم، قبول دارم. این مجموعه این قبول دارم ها. اگر عمل می کنم، یعنی آنچه که به زبان گفتم، به مرحله عمل هم آمده. اگر این دقیق شود، ایمان شما مقبول است. این را مکرر هم عرض می کردم. کسی که ایمان دارد، دروغ نمی گوید. نمی شود دروغ بگوید. اصلا نمی تواند دروغ بگوید. اعتقادش به او اجازه نمی دهد. داریم می گوییم ایمان به قلب است. اعتقادش به او اجازه نمی دهد دروغ بگوید. حالا من می توانم به راحتی دروغ بگویم. مشکلی ندارم. شهادتین را گفته ام. می خواهم شهادتین به دلم بیاید. پس دروغ نگو تا بیاید. ولو خیلی باکی از دروغ گفتن نداری. اما اگر دروغ نگویی ایمان به دلت می آید. آن وقت ایمانت قیمتی و به درد بخور می شود. اگر من رفتار و اعمال دینی ام را منظم انجام دهم، خیلی هم سخت نیست، آن وقت ایمان، ایمان مقبول می شود. من گناه را به طور جدی ترک کنم، ایمانم ایمان مقبول می شود. و این حداقل ایمانی است که لازم است. حداقل ایمان آن وقتی است که من دارم به دستورات شرعی عمل می کنم. دارم به وظایف شرعی ام عمل می کنم. این حداقل ایمان مقبول را دارم. اگر یادتان باشد باز عرض می کردیم که اگر ایمان آدم مقبول باشد که این حداقلش است، این از پل بسیار خطرناک مرگ به سلامتی عبور خواهد کرد. مشکلی برایش پیش نمی آید. حالا هزارتا اثر دیگر هم دارد که نمی خواهیم حالا عرض کنیم. من یک حداقلی از ایمان لازم دارم که با او مومن هستم. اگر او نباشد من مسلمان هستم. آن وقتی که ایمان من ایمان مقبول است و من با داشتن آن مقدار از ایمان مومن حساب می شوم، آن وقتی است که دارم دستورات شرعی ام را عمل می کنم. نمازم را منظم می خوانم. روزه هایم را منظم می گیرم. در رفتار و کردار اجتماعی هم منظم هستم. مال مردم محترم است. آبروی مردم محترم است. عرضم به حضورتان ناموس مردم محترم است. من دست به هیچ حقی از حقوق مردم دراز نمی کنم. کاملا حق و حقوق مردم را احترام می کنم. این شخص مومن است و ایمانش قبول است. ایمانش قبول است. با ایمان قبول به راحتی از مرگ عبور خواهد کرد و همه آینده اش زیر سایه این ایمان به سلامت خواهد بود. یک مراحل بالاتری وجود دارد که این آیه از آن مرحله ها سخن می گوید. ببینید متاسفانه من خیلی نمی توانم آن بخش اول را عرض کنم. اینکه خدای متعال به یکتایی خودش شهادت می دهد، چگونه شهادت می دهد؟ این فرشتگان هم همانگونه شهادت می دهند. صاحبان علم هم همانگونه شهادت می دهند. به این می گوییم ایمان شهودی. من شهود می کنم. در عالم جز خدا کس دیگری را نمی بینم. خدای دیگری نیست. فقط یک خدا هست. دست خدا را همه جا می بینم. یک روزی در قیامت ما باید به اینجا برسیم. یعنی در قیامت به اینجا می رسیم. حتی آنها که در جهنم هستند دست خدا را می بینند. فقط دست خدا در عالم کارگر است. مسلمان ها و مومن ها که می بینند. کافرها هم می بینند. به آتش رفته. اما می بیند که دست، دست خداست. شهود می کند. سلطنت الهی را شهود می کند. شهود. شهود بالاتر از باور است. من می دانم. من باور دارم. من شهود می کنم. من می بینم. یک فرمایشی از امیرالمومنین است که مکرر برایتان عرض کرده ام. امیرالمومنین مکرر در مسجد کوفه فرمایش می کرد که از من بپرسید. سَلُونی قَبلَ أن تَفقِدُونی. همه چیز. هرچیز می خواهید از من بپرسید. قبل از آنکه من را نیابید. دوره حکومت امیرالمومنین هم کوتاه بود دیگر. چهار سال و چند ماه. آن قبلی ها همه ده سال، بیست سال، کم وزیاد و چه. اما ایشان فقط چهار سال بود. یعنی چهار سال و خورده ای، پنج سال در این عالم سلطنت کرد. قبل از آن فلانی دوازده سال بود. فلانی ده سال بود. هی می فرمود سَلُونی قَبلَ أن تَفقِدُونی. از من سوال کنید قبل از اینکه من را نیابید. یک وقتی یکی از این خوارج، آدمی بود که سلامت نبود. مثلا می خواست سوال آزار دهنده کند. بلند شد گفت که آقا هَل رأیتَ رَبَّک؟ آیا پروردگار خودت را دیده ای؟ خیلی حرف بزرگی است. خیلی حرف بزرگی است. حالا چه عرض کنم که نمی شود اینجا توضیح کافی داد. فرمود که من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم. اصلا خدایی که نبینم عبادت نمی کنم. این حد اعلاست. من خدای حاضر و ناظر را عبادت می کنم. خدای حاضر و ناظر. ما خیلی حواس مان در نماز جمع باشد چگونه نماز می خوانیم؟ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. حواسم هست. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. حواسم هست که دارم چه می گویم. اگر اینگونه باشد که بنده در تمام مدتی که نماز می خوانم حواسم جمع باشد، خیلی نمازم خوب است. خیلی آدم خوبی هستم. یک نکته عرض کنم. من یک مقدار از نماز را حواسم هست و یک مقدار حواسم بیرون است. چرا؟ این را مکرر عرض کردم. گفته اند نماز میزان است. همه زندگی شما پشت این دیده می شود. این دستگاه های پیشرفته که در هواپیما یا کشتی هست را دیده اید؟ ده ها چیز هست هر کدام نشانه یکی از آن وسایلی است که در درون آن است. مثلا موتور هواپیما مشغول کار است. حالا مثال عرض می کنم. یک دانه اش در ماشین های معمولی هم هست. مثلا نشان می دهد که بنزین این ماشین نصفه شده. تمام شده. یا پر است. مثلا روغن ماشین چطور است. این علامت دارد. نماز هم علامت تمام رفتارهای روز شماست. اگر رفتارهایی که در طول روز کرده بودید، همه اش در اختیار شما بود و با اختیار عمل کرده بودید، [نماز هم در اختیار شماست]. ببینید چقدر از اعمال شبانه روز من طبق عادت است. بخش بزرگی طبق عادت است. خیلی ها را هم دلم می خواهد. بخش اندکی هم چون خدا دستور فرموده که نماز بخوان، نماز می خوانم. آن وقت ممکن است ده تا از آن دلخواهی ها همراهش کنم. مثلا برای روضه به اینجا می آیم چون رفقایم اینجا هستند. مثلا. یک کمی قاطی می شود. اگر تمام روز را، مثل اینکه نماز را چون دستور داری می خوانی و طبق دستور نماز می خوانی؛ اگر تمام روز هم همینطور رفتار کنی، همه نمازت در اختیار خودت است. هیچ وقت شیطان و هیچ نیروی دیگری شما را از نمازت بیرون نمی برد. هر مقدار از نماز من که بیرون است معلوم می شود آن مقدار از رفتار و اعمال روز من طبق عادت یا هوا و هوس بوده. زندگی معمولی. من دارم زندگی معمولی می کنم. آن مقداری که حواسم جمع است، آن مقداری است که داشتم طبق دستور عمل می کردم. مثلا وظیفه ام بود این کار را بکنم و کردم. وظیفه بود این. هر مقداری وظیفه ام بود و کردم، در نماز حواسم جمع است. یعنی در اختیار خودم است. با اختیار خودم و به فرمان عقل و دینم و خدا داشتم عمل می کردم. نمازت در اختیار خودت است. هر مقدار نه، نه. چه عرض می کردیم؟ امیرالمومنین فرمود من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم. بعد هم زود توضیح داد. این هم آدم معمولی است. عقلش در حد عقل معمولی است. شاید هم یک ذره کمتر. زود برای اینکه این اشتباه نکند و این اشتباه در تاریخ ثبت نشود فرمود این دیدن، دیدن چشم نیست. دیدن به حقایق الایمان است. اگر کسی به حقیقت ایمان برسد یک طوری خدای متعال را لمس می کند. لمس غلط است. شهود می کند. لمس می گویم برای اینکه بفهمید. یک طوری خدای متعال را لمس می کند. شبانه روز همراهش هست. خدای خودش را همراه خودش می بیند. این نهایت آن چیزی است که خدای متعال از ما می خواهد. حالا اگر کسی همت کرد. چگونه همت کند؟ عرض می کنم اگر کسی همت کرد خب به اینجا می رسد. اگر نکرد، در همان حداقل می ماند. خدا کند آدم حداقل را داشته باشد. چون حداقلش هم خیلی مهم است. من با آن حداقل به سعادت خواهم رسید. البته سعادت های درجه یک نه. سعادت های درجه پایین. اما سعادت درجه پایینش اصلا در خیال ما نمی گذرد. آن سعادت یعنی بهشت های درجه پایین به خیال ما نمی گذرد. اصلا ما نمی توانیم تصورش کنیم. انقدر برجسته و بزرگ است. چه عرض کردیم؟ اگر من بخواهم به آن حداقل از ایمان برسم که آن حداقل از ایمان ما را نجات می دهد، باید برای این حداقل بکوشیم. من مدام این را تکرار می کنم. این حرف را در جلسات متعدد تکرار می کنم برای اینکه ما می کوشیم حداقل به اینجا برسیم. من به راحتی دروغ نگویم. یک وقت احوالات یک بزرگی را خواندم. ایشان فرموده بودند هرچه فکر می کنم یادم نمی آید گناه کرده باشم. خیلی است. آیت الله مشکینی از مرحوم آیت الله العظمي بروجردی نقل کردند. فرموده بودند که من به عمرم دروغ نگفتم. می شود. شدنی است. لازم نیست آدم جزء نوابغ باشد که بشود. اینها نوابغ بودند یا خیلی برجسته بودند. نه. این برای ما ها هم شدنی است. یعنی چون آن درجات عالی نیست و یک درجه است که همه می توانند به آن برسند. یک کمی زحمت دارد. ممکن است طول بکشد. اگر آدم پی بگیرد به این می رسد که من دروغ نمی گویم. من دروغ نمی گویم. هیچ دلیلی ندارم دروغ بگویم. هیچ دلیلی ندارم غیبت کنم. اوقاتم هم خیلی از این آدم تلخ است. خیلی چیزهایش را هم می دانم. ببینید هم اوقاتم از او تلخ است هم خیلی چیزهایش را می دانم. نمی گویم. دهانم را می بندم. آدم هرچیزی که بلد است و می داند را که نباید بگوید. خب پس شما غیبت نکردی. و همینطور بشمار. این حداقل است که عرض کردم حداقلش هم خیلی است. حداقلش هم خیلی است. اینکه شخص مومن است خیلی است. اگر همه شهر ما، بیست درصد شهرمان، سی درصد شهرمان، چهل درصد شهرمان هم اینطوری بودند، شهرما شهر اهل سعادت می شد. همه به برکت آن بیست، سی، چهل درصد سعادتمند می شدند. خیلی است. این حداقل است. این حداقل نشان دهنده ایمان حداقل است. ایمان حداقل وقتی است که من باور دارم. خدا را یک تا می دانم. خدا را یکتا می دانم. خدا را یک تا می دانم. این را یقین دارم. این یقین مرحله اول از ایمان است. این لازم است. کمتر از این مشکل ایجاد می کند. کمتر از این. ببینید بخشی از قلب من ایمان است و بخشی چیزهای دیگر است. خب خطر ایجاد می کند. اگر همه بخش های قلب مرا ایمان گرفته باشد، همان حداقل، نمی گوییم حداعلی؛ همان حداقل خوب است. بارک الله. نجاتت مسلم است. سعادتمند می شوی. اما یک کمی آدم همت کند. یک ذره همت کند، بالاترش هم می شود. یک ذره اخلاق آدم خوب باشد. ببینید هر اخلاق بدی نشانه یک بی ایمانی است. فرمودند کسی که حسادت می ورزد خدا را عادل نمی داند. کسی که حسود است، خدا را عادل نمی داند. اگر عادل بداند، حسادت نمی کند. من می گویم چرا به این بیشتر دادی؟ چرا هوش این بیشتر است؟ حالا اگر هوش آدم بیشتر باشد، سعادتمند می شود؟ نمی دانیم. شاید همان هوش باعث شود که آدم یک بلایی سرش بیاید که. مثلا این زیباتر است و قد و قامتش بهتر است و نمی دانم، عرضه اش بیشتر است. همه اینها ممکن است باعث بدبختی آدم شود. ممکن است. اینکه آدم همچین فکری می کند چرا به این بیشتر، چرا به این بیشتر، می گویند نشانه این است که خدای متعال را عادل نمی داند. پس ببینید هر اخلاق بدی یک جایی به ایمان آدم ربط پیدا می کند. اگر آدم یک ذره هم در این اخلاق هایش بکوشد، یک درجه بالاتری از ایمان می شود. یعنی وقتی اخلاق آدم بهتر است، درجه ایمانش هم بالاتر است. ارزش این آدم هم بیشتر است. درجه آخرت و سعادت های اخروی اش هم خیلی بالاتر است. می فرمایند که سنگین ترین چیزی که در ترازوی اعمال آدمی می گذراند اخلاق خوب است. اخلاق خوب سنگین ترین چیزی است که در ترازوی اعمال آدم می گذراند. حالا همان ایمانی که عرض می کنم یعنی آن اعتقادش. آن باورش. آن یقین و ایمانش قوی تر است. آن حداقل جوری است که چیزی نمی تواند او را تکان بدهد. چیزی او را از ایمانش تکان نمی دهد. یک حادثه پیش آمده. آمده که آمده. به ایمان من لطمه نمی زند. حوادث اجتماعی یا حوادث شخصی. مثلا من یک مشکلی پیدا کردم. این مشکل به ایمان من لطمه نمی زند. این حداقل ایمان لازم را دارد. حالا این باشد، خیلی بیشتر و بالاتر. تا برسد که آدم کل اخلاقش پاکیزه شده باشد. اگر کل اخلاق آدم پاکیزه شده باشد، ایمانش در درجه بالاتری است. مثلا اگر اینجاها بخواهیم بگوییم سه درجه، این درجه دوم از ایمان را یافته است. درجه اول، درجه عمل است که من در عملم نقصی وجود ندارد. حالا آن که می گوییم در عملش نقصی وجود ندارد یعنی اگر یک وقت هم یک خطایی اتفاقا برایش پیش آمد، چون معصوم نیست و یک خطایی برایش پیش آمد، خطایش را جبران می کند. من یک مرتبه از دهانم در رفت و یک چیزی پشت سر شما گفتم. بعد شما را ببینم و از شما رضایت بطلبم. یک کاری می کنم که حلالم کنی. این. جبران می کند. یعنی نگویید اگر یک خطایی اتفاق افتاد من دیگر ایمانم چطور است. نه. من جبران می کنم. اگر جبران می کنم دیگر آن حداقل را دارم. عرض کردم حداقلش خیلی است. خیلی است. می تواند دنیا و آخرت آدم را آباد کند. تا آن حداکثری که در این آیه آمده. شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ. آن اهل علم. گفتند اهل علم. قرآن این کسان را اهل علم می داند. در کنار فرشتگان و در کنار خدای متعال قرار می گیرد. خدای متعال به وحدانیت خودش شهادت می دهد. فرشتگان به وحدانیت او شهادت می دهند. اهل علم هم به وحدانیت او شهادت می دهند. حالا آیه دیگر که کمک می کند این آیه است. [در آیه 11 سوره مجادله می فرماید:] يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ خدای متعال کسانی که ایمان آورده اند برتری بخشیده است. خدا کسانی که اهل ایمان اند را بر سایر مخلوقاتش برتری بخشیده. انسان یا انسان مومن است یا انسان بی ایمان. انسان مومن خیلی با انسان بی ایمان فرق می کند. انسان مومن کسی است که خدای متعال به او برتری بخشیده. روز قیامت آنها را در یک ترازوی خیلی قیمتی می گذارند. یک ترازویی هست که با آن الماس می کشند. اینگونه. این آدم قیمت پیدا می کند. خب. بعد آیه می فرماید وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ کسانی که ایمان آورده اند، یک درجه از دیگران برترند. کسانی که اهل علم اند به درجات برترند. آن این دسته های دوم و سوم اند. کسانی که ایمان دارند دسته اول اند. اینها از دیگران برترند. انسان مومن با انسان غیر مومن خیلی فرق دارد. حالا فعلا نمی خواهم آن را عرض کنم. انسانی که اهل علم است، اهل علم منظور درس خوانده نیست. یعنی کسی که به این علم رسیده. علمی که در اثر عمل به دست می آید. در اثر اخلاق خوب به دست می آید. علم هایی هست که در اثر عمل به دست می آید. در اثر اخلاق خوب به دست می آید. کسی که روی اخلاق خودش کار کرده و مواظب بوده مثلا بخل نکند، مواظب بوده تکبر نکند، مثلا حسادت نورزد، این آدم اهل علم هست و درجه اش همینطور هرچه علمش بیشتر است، یعنی اخلاقش بهتر است، پس علمش بیشتر است. هرچه اخلاقش بهتر است، علمش بیشتر است. علمی که ارزشمند است. همه علوم قیمت دارند. آن علمی که ارزشمند است و به درد آخرت آدم هم می خورد. شما اینجا فیزیک خواندی. خب فیزیک به درد این دنیا می خورد دیگر. کار و مشکلات این دنیا را حل می کند و به درد این دنیا می خورد. اما از این عالم که رفتیم، فیزیک به درد ما می خورد؟ نه. آنجا ماده ای وجود ندارد که فیزیک بتواند در آن کار کند. اینجا فیزیک در عالم ماده، روی مواد عالم کار می کند. از آن نتیجه های خوب می گیرد. به درد رفاه زندگی آدم می خورد. بله خوب است. اما از این عالم که رفتی، دیگر این چیزها نیست که. عناصر نمی دانم. چندتا عنصر هست؟ صد و چهارتا؟ صد و شش تا؟ قدیم ها می گفتند چهارتا عنصر. حالا می گویند مثلا صد و شش تا. خب. آنجا دیگر عناصر نیست. اینها را گذاشتی و رفتی. رفتی یک جای بالاتری. آنجا که آدم به آن عالم می رود یک جای بالاتری است. بالاتر است. حالا البته خود این هم بحث دارد. خب.

منبع: معاونت تهذیب


فرم در حال بارگذاری ...

راه تمرین برای رشد معنوی

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

استاد پناهیان:

باید برای رشد معنوی تمرین داشته باشیم،

بدون تمرین‌های سخت نمی‌توان به خدا مقرب شد.

محور تمرین‌ها اطاعت از خداست،

بخصوص در زمینه‌هایی که مخالف دوست‌داشتنی‌های آدم باشد.

پس از مدتی تحمل سختی و اعتماد به وعده‌های خدا، روحیه‌ای لطیف پیدا خواهیم کرد؛ به شرطی که آن را با غرور از بین نبریم.


فرم در حال بارگذاری ...

فریب دنیا

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

آیه الله مجتهدی تهرانی ره:

خدا نکند که ما جوری باشیم که به مردم بگوئیم دنیا بد است،

و حرف های زاهدانه بزنیم امّا خودمان در دنیا غوطه ور باشیم.


فرم در حال بارگذاری ...

از اخلاص در اعمال و عبادات چه می دانید؟

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394

 اخلاص در عبادت در کلام آیةالله مهدوی‌کنی ره:

تزکیه و تهذیب نفس، زدودن روح از صفات ناپسند و کدورت‌هاى معنوى، و تطهیر، پاک کردن ظواهر جسم و بدن از نجاسات و آلودگى‌هاى ظاهرى است) و چون اخلاص امرى قلبى و وجدانى است؛ نمى‌توان آن‌را با ظاهر زیبا و حجم کار ارزیابى کرد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: …

اخلاص روح عبودیت و بندگى است و عبادت جز با اخلاص مصداق و مفهومى ندارد. امام صادق علیه‌السلام مى‌فرمایند:

و النّیّة أفضل من‌العمل ألا و إنّ النّیّة هی‌العمل. (اصول کافى/ ٢/١۶/حدیث4)

تزکیه و تهذیب نفس، زدودن روح از صفات ناپسند و کدورت‌هاى معنوى، و تطهیر، پاک کردن ظواهر جسم و بدن از نجاسات و آلودگى‌هاى ظاهرى است) و چون اخلاص امرى قلبى و وجدانى است؛ نمى‌توان آن‌را با ظاهر زیبا و حجم کار ارزیابى کرد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: لیست الصّلوة قیامک و قعودک إنّما الصّلوة إخلاصک و أن ترید بها الله وحده. (شرح نهج‌البلاغه ابن‌أبی‌الحدید/١/٣٢5) نماز قیام و قعود و نشستن و برخاستن نیست، بلکه نماز اخلاص و خداخواهى توست. یعنى حقیقت نماز همانا اخلاص نمازگزار است و اخلاص آن است که نماز را تنها براى رضاى خدا به‌جاى آورد.

اخلاص داراى مراتبى است که نخستین مرتبه آن، این است که عبادت از ریا و تظاهر و خودنمایى خالص باشد. بدیهى است کسى که براى خداوند نماز مى‌گزارد و در ضمن از او حاجت مى‌خواهد و یا انتظار پاداش و ثواب دارد، ریاکار نیست. البته چنین شخصى اخلاصش کامل نیست؛ زیرا اخلاص کامل آن است که بنده جز خدا نخواهد و در دلش چیزى جز او نباشد، چنان‌که امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند: ما أنعم‌الله عزوجل على عبد أجلّ من أن لا یکون فی قلبه مع الله غیره. (مستدرک‌الوسایل/١/101) هیچ نعمتى بالاتر از این نیست که در دل بنده چیزى جز خدا نباشد. اخلاص از شرایط عمومى تمام عبادات است که فقیهان آن‌را شرط صحّت عمل، حکیمان شرط قبول و عارفان شرط وصول دانسته‌اند.

...

▪ قرآن و اخلاص

قرآن مجید در این‌باره مى‌فرماید: و ما امروا إلاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدین (بینه/5) به آن‌ها جز این دستور داده نشده که خدا را با اخلاص [خالى از هرگونه شائبه شرک و ریا] پرستش کنند. و در آیه دیگر مى‌فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربّه احدا؛ (کهف/١١٠). هر کس امید لقاى پروردگارش را دارد، باید عمل صالح انجام دهد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نکند. قسمت آخر آیه اشعار دارد بر این‌که عمل صالح آن است که در آن هیچ‌گونه شرک و ریا وجود نداشته باشد. پس اگر دیگران را در عبادت خدا شریک کنیم، اخلاص از بین مى‌رود و تنها جنبه صورى و ظاهرى آن باقى مى‌ماند و موقعى که عمل محتواى واقعى خود را از دست داد، نتیجه‌اى عاید انسان نخواهد شد.

▪ بندگان مخلص

مخلص به فتح «لام» به‌صورت اسم مفعول یعنى خالص شده. پروردگار عالم در مقام معرفى این دو پیامبر (موسى و یوسف) مى‌فرماید آن‌ها از مخلصین (به فتح لام) یعنى خالص شده‌ها بودند و میان مخلص (به فتح لام) و مخلص (به کسر لام) فاصله زیادى وجود دارد، زیرا واژه مخلص (به کسر لام) به کسانى که داراى اخلاص موسمى و گذرا هستند نیز اطلاق شده است. مثلاً درباره کسانى که در میان امواج دریا از وسایل مادى ناامید شده و آن‌گاه خداى را مى‌خوانند کلمه اخلاص آمده است، چنان‌که مى‌فرماید: فاذا رکبوا فى‌الفلک دعواالله مخلصین له‌الدّین فلمّا نجّیهم الى‌البرّ اذا هم یشرکون، (عنکبوت/۶۵). هنگامى که سوار بر کشتى شوند، خداوند را با اخلاص مى‌خوانند [و غیر او را فراموش مى‌کنند]، اما همین که خدا آن‌ها را نجات داد و به ساحل رساند، دوباره مشرک مى‌شوند.

هم‌چنین درباره گروهى دیگر از این افراد مى‌فرماید: و إذا غشیهم موج کالظّلل دعواالله مخلصین له الدّین فلمّا نجّیهم إلى‌البرّ فمنهم مقتصد و ما یجحد بایاتنا إلا کلّ ختّار کفور، (لقمان/٣٢) . و هنگامى که موجى هم‌چون ابرهاى سیاه [در سفرهاى دریایى] آن‌ها را بپوشاند [و بالاى سر آن‌ها قرار گیرد] خدا را با اخلاص مى‌خوانند، اما همین که خداوند آن‌ها را به خشکى نجات داد، بعضى از آنان به راه میانه مى‌روند [و به ایمان خود وفادار مى‌مانند، در حالى که برخى دیگر فراموش مى‌کنند و راه کفر در پیش مى‌گیرند]. و آیات ما را هیچ کس جز پیمان‌شکنان کفران‌کننده انکار نمى‌کند. از این آیات استفاده مى‌شود که کلمه مخلص (به کسر لام) داراى مفهوم عامى است که شامل شاگردان کلاس اول مدرسه اخلاص نیز مى‌شود و حتى مشرکان بت‌پرست و متکى به مظاهر فریبنده دنیا را (که در اثر گرفتارى در امواج متلاطم دریا از تمام وسایل مادى ناامید شده و به خداى یگانه روى مى‌آورند) نیز در بر مى‌گیرد و حال آن‌که ساعتى بعد که به ساحل مى‌رسند خداوند یگانه را فراموش کرده و دوباره مشرک مى‌شوند. و طبیعى است آن‌ها که در مراحل نخستین راه‌ هستند در برابر وساوس شیطانى و هواهاى نفسانى آسیب‌پذیرند و آن‌ها که بتوانند در برابر این خطرها ایستادگى نمایند و خود را از گناه حفظ کنند، بسیار اندک‌اند. ولى مخلصین (به فتح لام) - یعنى خالص شده‌ها- کسانى هستند که مدارج اولیه کمال را به‌خوبى پیموده و به مقام عصمت نائل شده و از ولایت شیطان و نفس اماره بیرون رفته و در وادى ولایت‌الله گام بر مى‌دارند. بى‌شک، رسیدن به این مرحله از تهذیب و تزکیه علاوه بر توفیقات الهیه و امدادهاى غیبیه مبارزه پیگیر با هواى نفس لازم دارد و کسى که نتواند از خواسته‌هاى درونى خود چشم بپوشد و هر چه دلش خواست انجام بدهد، هرگز به این مقام نمى‌رسد.

اگـــر دل از غــــم دنیــا جــــدا تـــوانى کــــرد

نشـــــاط و عیش به بــــاغ بقــــا تــــــوانى کرد

و گــــر به آب ریــاضت بــــر آورى

غسلى همـــــــــه کـــدورت دل را صفـــا تـــوانى کرد

و لیک این عمل رهروان چالاک است

تو نازنین جهانى، کجا توانى کرد

سعدی

خلاصه این‌که دلى مى‌تواند صفا و نورانیت پیدا کند که خواست پروردگار را بر هواى خویش مقدم دارد و جز او هوایى دیگر در سر نپروراند. و به دیگر سخن، کسى مى‌تواند در زمره مخلصین قرار گیرد که تمام اعمالش تنها براى خدا باشد، چنان‌که خاتم پیامبران صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به ابلاغ و اعلام این نکته مأمور بوده که فرمود: قل إنّ صلوتى و نسکى و محیاى و مماتى لله ربّ‌العالمین لا شریک له و بذلک امرت و أنا اول‌المسلمین، (انعام/١۶2 و  ١۶3). بگو نماز و تمام عبادات و زندگى و مرگ من همه براى خداوند پروردگار جهانیان است، که شریکى براى او نیست و به همین اخلاص کامل دستور یافته‌ام و من نخستین مسلمانم.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: جبرئیل به من خبر داد که خداوند عزوجل فرموده است: الاخلاص سرّ من أسرارى استودعته قلب من أحببت من عبادى، (بحارالانوار/ ۶٧/٢۴٩ /حدیث ٢۴). اخلاص سرّى از اسرار من است که آن را در دل بندگانى که دوستشان مى‌دارم به امانت مى‌سپارم. حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: من أصعد إلى‌الله عزوجل خالص عبادته أهبط‌الله عزوجل إلیه أفضل مصلحته، (بحارالانوار/۶٧/٢۴٩). هر کس که عبادت خالص خود را به‌سوى خدا بالا بفرستد، خداى عزوجل بالاترین مصلحت را برایش فرو مى‌فرستد. امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیۀ شریفۀ «…لیبلوکم ایّکم احسن عملا…» (ملک/2)؛  فرمود: لیس یعنى أکثرکم عملا و لکن أصوبکم عملا و إنّما الإصابة خشیةالله والنّیّةالصّادقة والخشیة ثمّ قال: الإبقاء على‌العمل حتى یخلص أشدّ من‌العمل… (اصول کافى/٢/١6)، مقصود خداوند از «أیّکم أحسن عملا» کسى است که صحیح‌تر عمل مى‌کند نه آن‌که بیشتر عمل مى‌کند، و عمل صحیح آن است که با خداترسى و صدق نیت همراه باشد. سپس فرمود: نگهدارى عمل [از آلودگى] سخت‌تر از خود عمل است.

▪ نتیجه بحث

انجام عبادت به قصد تحصیل ثواب و فرار از عقاب و یا به قصد برآورده شدن حاجات، با اخلاص منافات ندارد و به این جهت در آیات قرآنیه و احادیث در مقام تشویق و ترغیب بندگان ذکر ثواب و عقاب، فراوان به میان آمده است و محدثان کتاب‌هایى در ثواب اعمال نگاشته‌اند و نیز براى برآورده شدن حاجات، عبادات و اذکار مخصوصى وارد شده است. خلاصه کلام آن‌که گدایى از درگاه خداوند و امید به رحمت و مغفرت واسعه الهى هیچ‌گونه تضادى با اخلاص ندارد بلکه عین اخلاص است.

منبع:معاونت تهذیب

 


فرم در حال بارگذاری ...

عافیت‌طلبی، دنیا پرستی و خود برتربینی با روحیه جهادی منافات دارد.

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394
اگر شخصی زندگی خود را بیشتر از خداوند متعال دوست داشته باشد، عافیت طلبی است؛ تمام اقشار مردم با شنیدن صدای اذان باید کار خود را رها کنند و به اقامه نماز بپردازند.

حجت‌الاسلام والمسلمین ماندگاری رییس مؤسسه روایت سیره شهدا با تشریح ویژگی‌های روحیه جهادی گفت:

برخی به واسطه سابقه انقلابی و علمی خود تصور می‌کنند که بیشتر از ولی فقیه می‌فهمند در حالی که خداوند متعال در قرآن در داستان حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام به تبیعیت از ولی فقیه تأکید دارد.

 حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی ماندگاری بامداد امروز در سخنرانی پیش از تلاوت دعای پر فیض ندبه در مسجد مقدس جمکران به سخنرانی پرداخت و گفت:

شهیدحاج یونس زندی آبادی قبل از رفتن به جبهه به خانواده و فرزندانش نگاه نکرد، چرا که می ترسید گریه آن ها مانع رفتنش به جبهه شود.

این به معنی نیست که خانواده خود را دوست نداشته باشیم؛ به این معنی است که خانواده را دوست داشته باشیم اما حضرت حجت(عج) را بیشتر از همه دوست داشته باشیم.

تشریح ویژگی ها و آفات روحیه جهادی

حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری ابراز کرد: عافیت طلبی با روحیه جهادی منافات دارد و کسی که بخواهد منتظر امام زمان(عج) باشد، باید روحیه جهادی داشته باشد.

 وی ادامه داد: 37 سال است ایران ثابت کرده که اهل کوفه نیست و هر گاه نائب بر حق امام زمان(عج) سفارش به حضور در صحنه دهند، مردم سنگ تمام می گذارند.

 سخنران و مبلغ برجسته حوزه علمیه قم تأکید کرد: اگر شخصی مثل ابو موسی اشعری حافظ قرآن باشد و نماز شب هم بخواند، اما روحیه جهادی نداشته باشد، به هیچ دردی نمی خورد.

...

 عافیت طلبی

وی افزود: اگر شخصی زندگی خود را بیشتر از خداوند متعال دوست داشته باشد، عافیت طلبی است؛ تمام اقشار مردم با شنیدن صدای اذان باید کار خود را رها کنند و به اقامه نماز بپردازند.

 حجت الاسلام ماندگاری خاطرنشان کرد: چند نفر در جامعه زمانی که مغازه پر از مشتری است با شنیدن صدای اذان به مشتریان می گویند که مغازه به مدت 10 دقیقه برای اقامه نماز تعطیل است.

 رییس مؤسسه روایت سیره شهدا گفت: در عروسی هایی که موسیقی های مبتذل پخش می شود و محرم و نامحرمی رعایت نمی شود، اگر از حرف مردم بترسند و نهی از منکر نکنند یا مراسم را ترک نکنند، روحیه جهاد طلبی ندارند.

 وی بیان داشت: در صدر اسلام قرار بود ده‏ها نفر امام علی علیه السلام را یاری کنند اما جز 3 یا 4 نفر این کار را نکردند؛ آن هایی هم که امیرمؤمنان علیه السلام را کمک کردند، در آن زمان انگشت نما شدند اما الان به یاران امامت و ولایت مشهور هستند.

 سخنران و مبلغ برجسته حوزه علمیه قم تأکید کرد: حفظ حجاب و حفظ پرچم حضرت زهرا(س) روحیه جهادی است؛ زمانی که از حضرت زهرا(س) تبعیت و پیروی می کنید، از انگشت نما شدن در جامعه نترسید.

 

احیای واجب فراموش شده

وی درباره واجب فراموش شده اظهار داشت: اگر روحیه جهادی نداشته باشید امر به معروف و نهی از منکر به واجب فراموش شده تبدیل می شود؛ این یعنی این که ناراحت شدن خانواده برای ما از ناراحت شدن خداوند متعال اهمیت بیشتری دارد.

 

دنیا طلبی

حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری ابراز کرد: روحیه جهادی با دنیا طلبی هم مخالف است؛ حضرت زهرا(س) در بستر بیماری فرمودند که من از دنیای شما بیزارم؛ دنیا را دوست داشته باشید اما دنیا پرست نباشید.

 وی ادامه داد: دنیا پرستی برای انسان یک تهدید جدی است؛ طلحه و زبیر برای به حکومت رسیدن حضرت علی علیه السلام تلاش می کردند اما پس از به حکومت رسیدن ایشان طلب سهمیه کردند.

 سخنران و مبلغ برجسته حوزه علمیه قم بیان داشت: آن هایی که در انتخابات پیروز شدند یا نشدند باید به دنبال این باشند که از این جا به بعد چگونه باید به نظام اسلامی کمک کنند؛ به دنبال جاه و مقام بودن مصداق دنیا پرستی است.

 وی خاطرنشان کرد: در جنگ احد شهیدی به نام حنزله غسیل الملائکه از حجله عروس دل از شهوت حلال خود کند و به جبهه آمد؛ این در حالی است که حنزله لذت شب اول زفاف را تجربه کرد اما برخی از شهدای جمهوری اسلامی ایران همین لذت را هم تجربه نکردند.

 

خود برتر بینی

حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری افزود: خوارج حافظ قرآن بودند و از بس عبادت کرده بودند پیشانی هایشان پینه بسته بود؛ اما یک مشکل داشتند که خود را بیشتر از امام زمانشان قبول داشتند.

 وی تصریح کرد: افرادی هم امروزه هستند که به دلیل سابقه انقلابی و علمی خود، تصور می کنند که از ولی فقیه بیشتر می فهمند و خود را بیشتر از ایشان قبول دارند.

 حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری ادامه داد: در عصر غیبت رهبر معظم انقلاب در جایگاه ولایت است و اگر این مهم را خودم فهمیدم، به فهم خودم بسنده می کنم؛ اما اگر نفهمیدم به قرآن خدا اعتماد می کنم که در آن آمده است که من می دانم ولایت را به چه کسی بدهم.

 رییس مؤسسه روایت سیره شهدا خاطرنشان کرد: قرآن کریم برای تبعیت از ولایت، داستان حضرت خضر علیه السلام و آزمایش های حضرت موسی علیه السلام را متذکر می شود که در چندین مرحله تبعیت از ولایت را به ما آموزش داده است.

 

تبعیت از ولایت فقیه

سخنران و مبلغ برجسته حوزه علمیه قم اظهار داشت: اگر ولی فقیه کارهایی می کند که ما نمی فهمیم، خب فهم ما کم است؛ آمریکا و دشمنان اسلام، هر روز یک ترفند جدید برای ایجاد ناامنی و سلطه بر ایران دارند.

 وی بیان داشت: هر چه رهبر معظم انقلاب می فرمایند که آمریکا گرگ است، برخی اصلا متوجه نمی شوند و می خواهند با آمریکا رابطه برقرار کنند؛ در عین حال برخی می گویند ما در مسائل دیگر هم می خواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم.

 

توجه به هشدارهای رهبر معظم انقلاب

حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری تصریح کرد: رهبر معظم انقلاب بارها در سخنان خود به ویژه در سخنرانی اخیر خود فرمودند که با دنیا ارتباط داشته باشید اما با آمریکا و اسرائیل رابطه نداشته باشید؛ آمریکا دستکش های مخملی به دست کرده و به سوی ایران آمده است.

 وی درباره انتخابات اخیر گفت: برخی در انتخابات اخیر فقط حزب و لیست خودشان را قبول داشتند و با خود خواهی فریاد می زدند که مردم فقط به لیست آنها رأی بدهند؛ این در حالی بود که شایسته ترین افراد و برجستگان حوزه را از خبرگان محروم کردند.

 رییس مؤسسه روایت سیره شهدا تأکید کرد: رهبر معظم انقلاب در سخنرانی پیش از انتخابات فرموده بودند که به افرادی رأی دهید که شایسته هستند و آن ها را می شناسید؛ اما برخی با لیستی رأی دادن حتی کسانی که اسمشان را نشنیده بودند را انتخاب کردند.

 حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری در پایان اظهار داشت: همیشه از خداوند متعال بخواهیم که شهوت، قدرت و شهرت حلال به ما عطا بفرماید و پشتیبان ولایت فقیه باشیم.

منبع:خبرگزاری رسا

 


فرم در حال بارگذاری ...