بالاتر از موضوع نفوذ، باید به «نفوذپذیران» توجه کنیم/ما هرچه ضربه خوردهایم از نفوذ بوده است.
نوشته شده توسطرحیمی 7ام آبان, 1394استاد پناهیان:
اولین «قهر نبوی» در برخورد با دوقطبیسازی عبداللهبنابی بود پناهیان
استاد پناهیان: حضرت آیتاللهالعظمی بهجت(ره) در اواخر عمر شریفشان در بحث جهاد-که در درس خارج داشتند- تأکید میکردند که:
ما هرچه ضربه خوردهایم از نفوذ بوده است.
و بعضی از موارد را توضیح میدانند؛ از نفوذ در خانههای علماء توضیح میدادند تا نفوذ در بین مملکتیها.
ایشان در سال 1371یک جملهای دارند که آن جمله را صریحاً قرائت نمیکنم، نمیخواهم سوءتفاهمبرانگیز صحبت کنم، میخواهم فقط اصل مطلب را منتقل کرده باشم. که صریحاً میفرمایند:
باید مراقبت کرد؛ دشمن دست از نفوذ بر نمیدارد.+ صوت
متن کامل سخنرانی شب تاسوعای حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مراسم سوگواری حسینیۀ امام خمینی(بیت رهبری) را در ادامه میخوانید:
نفوذیها و نفوذپذیرها در تاریخ اسلام
1. پیامبر(ص) مسجدی که بنابود پایگاه نفوذ شود را آتش زد و زبالهدانی کرد
شخصی بود به نام «ابوعامر» که قبل از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) در مدینۀ منوره برای خودش مریدانی داشت. او برای خودش راهب و زاهدی بود و در امور معنوی یکی از سرآمدهای مردم مدینه بود. با آمدن پیامبر گرامی اسلام(ص) و طلوع نور مقدسشان در مدینه، کار ایشان از رونق افتاد. ایشان به پیامبر اکرم(ص) ایمان نیاورد، بلکه به مشرکین پیوست و حتی از آنها درخواست کرد به پیامبر گرامی اسلام(ص) و به مردم مدینه و مسلمانان حمله کنند. گفته میشود که در یکی از جنگها(جنگ احد) بخشی از نقشههای جنگی دشمن، کار ایشان بود.(تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ 107سورۀ توبه)
ابوعامر، بعدها گفت من میروم به رومیان میپیوندم. حالا اینکه او موفق شد با رومیان تماس برقرار کند یا نه، بههرحال از آنجا نامهای به منافقین مدینه نوشت که «من با لشکری از رومیان خواهم آمد و کار پیامبر را یکسره خواهم کرد. تا وقتی من بیایم، شما پایگاهی در مدینه برای من درست کنید.» رفقای او میخواستند یک پایگاه نفوذی درست کنند، اما نمیشد معبد و جایگاه دیگری از این قبیل، برایش بسازند، لذا مسجدی ساختند و برای اینکه وجاهت این مسجد را حفظ کنند تا رئیسشان-ابوعامر- بیاید، از رسول خدا(ص) خواستند که شما به این مسجد تشریف بیاورید و این مسجد را به وجود خودتان متبرک کنید. حضرت که در مسیر یکی از غزوات بودند، فرمودند: وقتی برگردم به سراغ مسجد شما خواهم آمد.
وقتی پیامبر(ص) به مدینه برگشتند، آیه نازل شد که پیامبر من! این مسجد هیچ چیزی جز ضرر ندارد، که نامش مسجد «ضرار» شد- هیچگاه در آن نماز نخوان. (وَ الَّذِینَ اتخََّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا …؛ توبه/107) رسول خدا(ص) به عمار یاسر و برخی دیگر دستور دادند، بروید این مسجدی که میخواهد پایگاه نفوذ دشمنان دین شود را آتش بزنید و آن را خراب کنید. لذا مسجد را آتش زدند و خراب کردند و بنا شد آنجا زبالهدانی مردم مدینه شود. (تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ 107سورۀ توبه)
رسول خدا(ص) با این قدرت، شاید جلوی اولین عملیات نفوذ را گرفتند. آنها میخواستند با «جریانهای بهظاهر معنوی» نفوذ کنند، اما رسول خدا(ص) جلوگیری کردند.
...
بالاتر از موضوع نفوذ، باید به «نفوذپذیران» توجه کنیم
قصۀ نفوذ در تاریخ اسلام قصۀ بسیار پُر پیچ و تابی است. نهتنها موضوع نفوذ، بلکه از آن بالاتر، موضوع دیگری که باید به آن خیلی توجه کنیم «نفوذپذیران» هستند؛ یعنی کسانی که نفوذ روی آنها تأثیر دارد. در مسیر تاریخ نورانی پیامبر گرامی اسلام(ص) نام یک «نفوذپذیر» به نام «عبدالله بن اُبَی» دیده میشود که البته بعضیها هم گفتهاند که اصلاً او خودش نفوذی بوده است. اما بالاخره او یکی از منافقین بود.
2. عبدالله بن اُبی میخواست دوقطبی مهاجر و انصار ایجاد کند
نفاق عبدالله بن اُبی، چهوقت خیلی دیده شد؟ در جریان جنگ احد، وقتی که سپاه اسلام در مضیقه قرار گرفت، او حدود 300 نفر از مسلمانان را که در دفاع از پیامبر(ص) مشارکت داشتند، به عقب کشید. این یک مورد از خیانتهای او بود.
اما جایی که دربارۀ او سورهای-به نام سورۀ منافقون- نازل شد، آنجایی بود که در مسیر یکی از غزوات(غزوۀ بنی مصطلق) او میخواست «دوقطبی» در جامعه ایجاد کند؛ دوقطبی مهاجر و انصار-البته دوقطبی به اصطلاح امروزِ ما- او میگفت: وقتی به مدینه برگردیم من این دوقطبی را راه میاندازم و مهاجرین را از مدینه بیرون میکنم(لَئنِ رَّجَعْنَا إِلىَ الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنهَْا الْأَذَل؛ منافقون/8)
سَمَّاعُونَ لَهُمْ، عبارت کلیدی قرآن برای نفوذپذیرهاست
یکی از آیات قرآن که به اینقبیل افراد اشاره میکند-که خوب است این به عنوان یک کلیدواژه یادمان باشد- این است که خداوند متعال میفرماید: «وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ»(توبه/47) یعنی در میان شما کسانی هستند که «سمّاعون لهم» هستند، یعنی کسانی که «حرفهای آنها را خیلی شنونده هستند» و در همین آیه هست که اینها موجب فتنه میشوند(وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَه) یکی از این فتنهگرها همین آقای عبدالله بن ابی است.
اولین «قهر نبوی» در برخورد با دوقطبیسازی عبداللهبنابی بود
وقتی آن صحبتهای عبدالله بن ابی-دربارۀ ایجاد دوقطبی مهاجر و انصار- به رسول خدا(ص) رسید، در ابتدا رسول خدا(ص) نمیخواستند بپذیرند. این مطلب را از جوانی به نام «زید بن ارقم» شنیدند. رسول خدا(ص) به او فرمودند: زید بن ارقم! شاید تو اشتباه شنیدهای. گفت: نه آقا، من خودم شنیدم که عبدالله بن ابی، در جمع مریدانش ایستاد و گفت: وقتی که ما به مدینه برگردیم مهاجرین را بیرون میکنیم. رسول خدا(ص) اول با این موضوع خیلی بزرگوارانه برخورد میکردند، تا اینکه بالاخره مسأله برای ایشان ثابت شد.(تفسیر قمی/2/ 368)
در تاریخ آوردهاند که پیامبر(ص) بعد از مطلع شدن از این مسأله، یک روز کامل-شاید تا سحر فردای آن روز- با مردم حرف نزدند.(فَسَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَهُ کُلَّهُ لَا یُکَلِّمُهُ أَحَدٌ؛ تفسیر قمی/2/369) قهر نبوی خودش را آنجا نشان داد.
تاریخ اسلام معمولاً غیرسیاسی به ما منتقل شده است/ رسماً گفته میشود درمنابر سیاسی صحبت نکنید!
جوانها یادشان باشد تاریخ اسلام معمولاً غیرسیاسی به ما منتقل شده است. قطعات سیاسی تاریخ اسلام-که جزء مصرحات تاریخی هم هست- معمولاً وقتی که بیان میشود، هیچکس از آن خبر ندارد. لذا حضرت امام(ره) باید بفرمایند که سیاست شغل انبیاست، و همه تعجب کنند! رسماً به عالمان دینی و موعظهکنندگان گفته میشود که «سیاسی صحبت نکنید!» خُب یکدفعه بگویید که «دیگر از اسلام صحبت نکنید!»
بسیاری از نکات سیاسی در تاریخ اسلام هست که به خوبی بیان نشده است. و من نمیدانم که وقتی که میخواهند یک دورۀ ابتدایی آموزش تاریخ اسلام بدهند، چرا قسمتهای سیاسیاش را حذف میکنند و میگویند؟ انگار قسمتهای سیاسی، فرعیات ماجرا است!
اولین اقدام پیامبر(ص) بعد از پیمان عقبۀ دوم کاملاً سیاسی بود، نه اخلاقی و نه اعتقادی
اولین کاری که پیامبر گرامی اسلام(ص) بعد از پیمان عقبۀ دوم انجام دادند، چه بود؟ در پیمان عقبۀ دوم هفتاد و چند نفر از مسلمانان مدینه آمده بودند که با رسول خدا(ص) بیعت ببندند، نه اینکه مسلمان بشوند. آنها آمده بودند با پیامبر(ص) بیعت ببندند که «ما از تو دفاع خواهیم کرد»حالا بماند که این بیعت پنج مادّه داشت و همۀ این موادش هم سیاسی بود. این بیعت هم مخفیانه بود. «عقبه» هم مکانی بود که بین منا و مکه واقع شده و از خانههای مربوط به عبدالمطلب و ابوطالب بود. (وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ نَازِلًا فِی دَارِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَةُ وَ عَلِیٌّ وَ الْعَبَّاسُ مَعَهُ فَجَاءَهُ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنَ الْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ فَدَخَلُوا الدَّارَ…؛ اعلامالوری/60) (فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلَى مَا نُبَایِعُکَ؟ فَقَالَ: بَایَعُونِی عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةَ فِی النَّشَاطِ وَ الْکَسَلَ، وَ عَلَى النَّفَقَةِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ، وَ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ عَلَى أَنَّ تَقُولُوا فِی اللَّهِ لَا تَأْخُذْکُمْ فِیهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ عَلَى أَنَّ تَنْصُرُونِی إذَا قَدِمْتَ عَلَیْکُمْ یَثْرِبَ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ أَزْوََاجُکُمْ وَ أَبْنََاءَکُمْ وَ لَکُمْ الْجَنَّةَ؛ دلائل النبوه/2/443)
اولین کاری که پیامبر(ص) در آن جلسه انجام دادند چه بود؟ آیا سفارش به اخلاق کردند؟ آیا بحث اعتقادی کردند؟ آنجا تازه اولین جامعۀ کوچک همپیمان با رسول خدا درست شده که وقتی رسول خدا(ص) به طائف هم رفته بودند، نتوانستند چنین جامعهای درست کنند.
ایشان در ایام حج، از اقوام مختلف-مثل قوم ربیعه و دیگران- درخواست میکردند و حتی بعضاً به ایشان میفرمودند که من با عقائد شما هم کاری ندارم، و با اینکه رفتار دینی داشته باشید یا نه، کاری ندارم، شما فقط بیایید پیمان ببندید و از من دفاع کنید. و این کاملاً یک حرکت سیاسی بود.
برخی اینقدر کلمۀ «سیاسی» را زشت و خراب کردهاند، که آدم باید بگوید: «عذر میخواهم! پیامبر اکرم(ص) حرکت سیاسی انجام دادند…» درحالی که سیاست اصل شغل انبیاست و دیگران که آمدهاند جای آنها را اشغال کنند، بیخود کردهاند که در این صحنه آمدهاند.
اولین اقدام پیامبر(ص) بعد از پیمان عقبه، تعیین رئیس برای اقوام مدینه بود!
رسول گرامی اسلام(ص) بعد از پیمان عقبۀ دوم اولین کاری که کردند این بود که فرمودند: من الان باید برای اقوام شما در مدینه رئیس تعیین کنم! ایشان فرمودند: حالا شما تعیین میکنید یا من تعیین کنم؟ گفتند: یا رسول الله، شما تعیین کنید. حضرت فرمودند: من از جبرئیل امین اسامی را میگیرم.و بعد پیامبر(ص) فرمودند: کسی هم ناراحت نشود، اگر یکوقت به او پُستی ندادیم. (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَخْرِجُوا إِلَیَّ مِنْکُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً یَکْفُلُونَ عَلَیْکُمْ بِذَلِکَکَمَا أَخَذَ مُوسَى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً فَقَالُوا اخْتَرْ مَنْ شِئْتَ، فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَیْهِمْ فَقَالَ هَذَا نَقِیبٌ وَ هَذَا نَقِیب؛ اعلامالوری/60) (و لا یجدن أحد منکم فی نفسه أن یؤخذ غیره فإنما یختار لی جبرئیل؛ طبقاتالکبری/3/452)
[شاید کسی بگوید:] یا رسول الله! حالا شما به مدینه تشریف بیاورید تا بعد دربارۀ این مسائل تصمیمگیری کنید! آنها که مشکل ریاست نداشتند. آنها بالاخره تاکنون عمری برای خودشان رئیس داشتهاند و زندگی میکردند. تازه آنها که هنوز، همهشان مسلمان نشدهاند! حالا شما تشریف بیاورید، فعلاً یک مدت کار فرهنگی انجام دهید و کار اخلاقی کنید! شما دارید از همین اول کار، رئیس تعیین میکنید؛ و موضوع هم اینقدر جدی است که جبرئیل امین، اسم این رؤسا را میآورد(اخْتَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أُمَّتِهِ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً أَشَارَ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ وَ أَمَرَهُ بِاخْتِیَارِهِمْ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ مُوسَى ع تِسْعَةٌ مِنَ الْخَزْرَجِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْأَوْس؛ خصال/2/491)
آنوقت بنده هرکجا این موضوع را مطرح میکنم، میبینم کسی خبر ندارد! نمیدانم برنامهریزان آموزشی و تعلیم و تربیتی ما بر اساس چه تفکری این محتواهایی که باید منتقل کنند را تنظیم میکنند؟ که برخی از این نکات که نکات اولیۀ تاریخ اسلام است- مثلاً همینکه اولین اقدام رسول خدا(ص) برای مردم مدینه چه بوده است؟ - منتقل نشده است.
برخورد پیامبر با تفرقهسازی و دوقطبیسازی «عبدالله بن اُبی»
شما دیدید که رسول گرامی اسلام(ص) با آن مسجد ضرار چگونه برخورد کردند؟ حالا ببینید ایشان در ماجرای عبدالله بن اُبی، چگونه برخورد کردند؟ یک نفر بلند شده و تفرقهافکنانه حرف زده است و باعث شده که رسول خدا(ص) آنقدر قهرش گرفته است که کل جامعۀ خودش(کسانی که پای رکابشان بودند) را در واقع توبیخ کردند. ظلّ آفتاب که باید استراحت میکردند، حرکت را آغاز کردند. پیامبر(ص) فرمودند: حرکت میکنیم! یک نفر آمد گفت: یا رسول الله، الان که موقع استراحت است، در این ظلّ آفتاب چطور حرکت کنیم؟ حضرت فرمود: مگر ندیدید که آن آقا چه گفت؟! و بعد هم در طول راه، دیگر با کسی سخن نگفتند. و وقتی برای نماز صبح به جایی که استراحت کنند، رسیدند، همه خودشان را-از خستگی- روی زمین انداختند و بدون اینکه جا و بستری برای خودشان تعیین کنند، همه روی زمین خوابیدند. (فَقَالُوا- مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِیَرْحَلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْوَقْتِ- فَرَحَلَ النَّاسُ وَ لَحِقَهُ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ! فَقَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ! فَقَالَ مَا کُنْتَ لِتَرْحَلَ فِی هَذَا الْوَقْتِ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتَ قَوْلًا قَالَ صَاحِبُکُمْ؟…فَسَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَهُ کُلَّهُ لَا یُکَلِّمُهُ أَحَدٌ؛ تفسیر قمی/2/369)
عبدالله بن اُبی شاید اولین کسی بود که میخواست دوقطبی ایجاد کند. و این داستان نفوذپذیران و نفوذیها در زمان خلفا هم ادامه پیدا کرد.
3. «کعب» و «ابوهریره» یهودیهایی که مشاور خلفا شدند؛ امان از این مشاورین!/ «نفوذیها» همیشه در دستگاه خلافت بودهاند
شخصی به نام کعب، شخص دیگری هم به نام ابوهریره-که شاگردش بود- یهودیهایی بودند که میآمدند و مشاور خلفا میشدند، امان از این مشاورین! یکی از خلفا از کعب پرسید: بعد از خودم نگران هستم که چه کسی را تعیین کنم! آیا علی علیه السلام را به عنوان خلیفه تعیین کنم؟ کعب در دستگاه اسلام در واقع یک «نفوذی» بود. او «اسرائیلیات» را آورده بود که اضافه کند(کان یحدِّثهم عن الکتب الإسرائیلیه؛ سیر أعلام النبلاء/3/ 489) و خدا میداند چهکارهایی کرده است؟ کعب در مقام مشورت گفت: نه علیبنابیطالب علیه السلام برای حکومت خوب نیست؛ او در راه دین سختگیر است.(فَقَالَ أَمَّا مِنْ طَرِیقِ الرَّأْیِ فَإِنَّهُ لَا یَصْلُحُ أَنَّهُ رَجُلٌ مَتِینٌ الدِّینِ لاَ یُغْضِی عَلَى عَوْرَةٍ وَ لَا یَحْلُمُ عَنْ زَلَّةً وَ لَا یَعْمَلُ بِاجْتِهَادِ رَأْیُهُ؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید/12/81)
همیشه در دستگاه خلافت کسانی بودند که «نفوذی» بودند و تأثیرات خودشان را هم گذاشتند. خوب است نفوذیهای دستگاه یزید را هم بشناسید. اولاً خودِ یزید، تربیتشدۀ مدرسهها و مکتبهای غیر مسلمانان در شام است. یکی از داییهای یزید هم غیر مسلمان است.
4. فاجعۀ کربلا به مشورت یک غیرمسلمان نفوذی در دستگاه یزید، شکل گرفت
یزید مشاور غیرمسلمانی دارد که وقتی خبر قیام اباعبداللهالحسین علیه السلام را شنید، به آن مشاور غیرمسلمان خود گفت: چه کنم؟ او به یزید پیشنهاد داد و گفت: دستخط بابای تو معاویه پیش من است، عبیدالله بن زیاد را بفرست و او را رئیس کوفه قرار بده. یعنی این فرد-که نامش «سَرْجُون» بود- در واقع مشاور ارشد سیاسی یزید بود، و الا دستخط معاویه پیش او چهکار میکرد؟ و چرا معاویه این رازهای خود را با او درمیان میگذاشته؟ بههرحال، به مشورت یک غیرمسلمان نفوذی در دستگاه یزید، فاجعۀ کربلا شکل گرفت. (فَلَمَّا وَصَلَتِ الْکُتُبُ إِلَى یَزِیدَ دَعَا سَرْجُونَ مَوْلَى مُعَاوِیَةَ…فَقَالَ لَهُ سَرْجُونُ أَ رَأَیْتَ مُعَاوِیَةَ لَوْ نُشِرَ لَکَ حَیّاً أَ مَا کُنْتَ آخِذاً بِرَأْیِهِ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ: فَأَخْرَجَ سَرْجُونُ عَهْدَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ عَلَى الْکُوفَةِ وَ قَالَ هَذَا رَأْیُ مُعَاوِیَةَ مَاتَ وَ قَدْ أَمَرَ بِهَذَا الْکِتَابِ؛ ارشاد مفید/2/42)
اینها چیزهایی است که در تاریخ درز پیدا کرده است. حالا اینکه چه مسائل پشتپردۀ دیگری بوده که لو نرفته؟، ما نمیدانیم. و شما انتظار نداشته باشید که جزئیات مسائل نفوذیها را بشود در تاریخ ثبت کرد. مسألۀ «نفوذیها» همانطور که از اسمش معلوم است، یک چیز پنهانی است.
5. در زمان علی علیه السلام نفوذی پیدا نمیکنیم اما نفوذپذیر چرا!/ یکی از اقدامات شوم اشعث، دوقطبی سازی در جامعۀ کوفه بود
در زمان أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ، طبیعتاً ما به این سادگی نمیتوانیم «نفوذی» پیدا کنیم، بلکه اصلاً نمیتوانیم پیدا کنیم، اما نفوذپذیر چرا! از آن افرادی که «سمّاعون لهم» بودند چرا!
بعضیها گفتهاند: کسی مثل اشعث، اساساً یک نفوذی بوده است. خیلیها هم میگویند: قدر متیقن، اشعث یک نفوذپذیر بوده است. اتفاقاً یکی از اقدامات شوم اشعث دوقطبی سازی در جامعۀ کوفه بود. اشعث این دوقطبیسازی را از واقعة صفین شروع کرد، و اشعث نقش داشت در اینکه خوارج شکل بگیرند. البته خودش جزء خوارج نبود، بلکه با خوارج دشمنی هم میکرد، اما خودش در اینکه فتنۀ خوارج شکل بگیرد، نقش داشت. (فَلَمَّا مَرَّ بِهِمُ الْأَشْعَثُ، فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ، قَالَ فِتْیَانٌ مِنْهُمْ: لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ؛ وقعة الصفین/512)
روحیات اشعث را بشناسید؛ خیلی قابل تأمل است. اصلاً یک کتاب مفصل در تاریخ، فقط باید برای اشعث نوشته شود. امام صادق علیه السلام میفرماید: تا وقتی که دشمنان قرآن و کافران به قرآن را نشناسیم، قرآن را نمیشود فهمید و شناخت. (وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ وَ لَمْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ… کافی/8/390)
پیام معاویه به اشعث: ما در میان اصحاب علی علیه السلام فقط تو را قبول داریم!
معاویه توسط برادرش، اشعث را در میان اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام صدا زد. اشعث تا صدای او را شنید، گفت: خُب او آدم محترمی است؛ من نمیتوانم به او نه بگویم! جلوتر رفت و گفت: بگو چه میگویی؟ برادر معاویه هم پیغامها را از طرف معاویه به اشعث رساند.
یکی از حرفهایی که او گفت و دل اشعث را برد-البته شاید هم دلش از قبل رفته بود- این بود که گفت: معاویه خبر داده که ما در میان اصحاب علیبنابیطالب علیه السلام فقط تو را قبول داریم! اشعث باید همانجا سرش را به سنگ میزد و میمرد؛ ولی خوشحال شد! آخرش گفت: «حالا من ببینم چه میکنم؟ این پیشنهاد بدی نیست که جلوی خونریزیها گرفته شود».
مشهور شده که «قرآنهای سرِ نیزه» عامل فریب مردم شد، اما مردم تا لیدرهای خراب نداشته باشند فریب نمیخورند
مشهور شده است که «قرآن سرِ نیزه کردن» عامل این شد که مردم فریب بخورند. مردم تا لیدرهای خراب نداشته باشند فریب نمیخورند. بعضی از حرفهای مشهوری که گفته میشود، البته بد نیست و خوب است، اما باید در تاریخ اسلام بیشتر دقت کنیم، تاریخمان دارد جلو میرود!
اگر اشعث آنشب برنگشته بود و سپاه أمیرالمؤمنین علیه السلام را از ادامۀ جنگ، پشیمان نکرده بود و آن فتنه را ایجاد نکرده بود، معاویه فردا صبح، قرآن سرِ نیزه نمیکرد. آن شب وقتی خبر سخنرانی اشعث به معاویه رسید، معاویه گفت: «تمام شد! فردا قرآنها را سرِ نیزه کنید!» قرآنها را سرِ نیزه کردن، در واقع شلیک نهایی بود.
(قَامَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ الْکِنْدِیُّ لَیْلَةَ الْهَرِیرِ فِی أَصْحَابِهِ مِنْ کِنْدَةَ فَقَالَ… فَانْطَلَقَتْ عُیُونُ مُعَاوِیَةَ إِلَیْهِ بِخُطْبَةِ الْأَشْعَثِ فَقَالَ: أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ لَئِنْ نَحْنُ الْتَقَیْنَا غَداً لَتَمِیلَنَّ الرُّومُ عَلَى ذَرَارِیِّنَا وَ نِسَائِنَا وَ لَتَمِیلَنَأَهْلُ فَارِسَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ ذَرَارِیِّهِمْ وَ إِنَّمَا یُبْصِرُ هَذَا ذَوُو الْأَحْلَامِ وَ النُّهَى ارْبِطُوا الْمَصَاحِفَ عَلَى أَطْرَافِ الْقَنَا؛ وقعه الصفین/481) (بَدَرَ مِنَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ لَیْلَةَ الْهَرِیرِ قَوْلٌ نَقَلَهُ النَّاقِلُونَ إِلَى مُعَاوِیَةَ فَاغْتَنَمَهُ وَ بَنَا عَلَیْهِ تَدْبِیرَهُ تَوَاقَفْنَا غَداً إِنَّهُ لَفَنَاءُ الْعَرَبِ وَ ضَیْعَةُ الْحُرُمَاتِ أَوْ قَالَ نَحْوَ ذَلِکَ مِمَّا یَخْذُلُهُمْ عَنِ الْقِتَالِ فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَةَ قَالَ أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَدَبَّرَ تِلْکَ اللَّیْلَةَ مَا دَبَّرَ مِنْ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ عَلَى الرِّمَاحِ فَأَقْبَلُوا بِالْمَصَاحِفِ یُنَادُونَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُ؛ بحارالانوار/32/531)
اشعث فتنۀ خوارج را راه انداخت! ولی خودش در جنگ نهروان به علی علیه السلام کمک نکرد!
همین اشعث که دلش آنطرف است، آمد و خوارج را تحریک کرد. یکی از مواردش را در اینجا عرض میکنم. شش هزار نفر جدا شدند و گفتند: یا علیبنابیطالب، شما اشتباه کردید! آقا فرمود: خُب شما خودتان تحمیل کردید! آنها گفتند: نه باید استغفار کنی، ما اشتباه کردیم. در نقلی هست که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ» من از هر گناهی استغفار میکنم-ایشان که همیشه استغفار میکردند- لذا این ششهزار نفر به کوفه برگشتند.
اشعث این داستان را شنید و گفت: یا علی! شما از چه چیزی استغفار کردی؟ ابن ابیالحدید میگوید هر فتنهای در حکومت أمیرالمؤمنین علی علیه السلام بود پای اشعث در میان بود. (کُلُّ فَسَادٍ کَانَ فِی خِلَافَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کُلُّ اضْطِرَابٍ حَدَثَ فَأَصْلُهُ الْأَشْعَثُ؛ شرح ابنابیالحدید/2/278) بالاخره اشعث یک کاری کرد که أمیرالمؤمنین علی علیه السلام توضیح دادند: نه، من از پذیرفتن حکمیت استغفار نکردم، من کلی استغفار کردم. و بعد هم چهار هزار نفر از آن شش هزار نفر دوباره بیرون رفتند. (فقال علی ع أنا أستغفر الله من کل ذنب فرجعوا معه و هم ستة آلاف؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید/2//279)
جالب است! وقتی أمیرالمؤمنین علیه السلام به جنگ این خوارج رفت، اشعث نیامد! خودش فتنه را درست کرده، یعنی فتنۀ «خروج بر حاکمیت» را درست کرده، حالا أمیرالمؤمنین علیه السلام میخواست برود فتنه را حل کند، ولی اشعث گفت: «نمیآیم!» حضرت به او فرمود: تو چه بد پیرمردی هستی! (فَتَأَخَّرَ عَنْهُ شَبَثُ بْنُ رِبْعِیٍّ وَ عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْس .. فَقَالَ ع لَهُمْ: … سَوْأَةً لَکُمْ مِنْ مَشَایِخَ… تُرِیدُونَ أَنْ تُثَبِّطُوا عَنِّی النَّاسَ؛ الخرائج/1/ 226)
اشعث به بهانۀ فوریت جنگ با خوارج، جنگ با معاویه را عقب انداخت، اما خودش به جنگ خوارج نیامد
جالبتر اینکه اصلاً أمیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیخواست به سراغ خوارج برود، بلکه میخواست برود صفین را ادامه دهد، چون آن بدعهدی را در قصۀ مذاکره و قصۀ ابوموسی اشعری، انجام داده بودند، لذا حضرت میخواست برود قصۀ صفین را تمام کند. ولی اشعث گفت: «ما-با وجود خوارج- امنیت نداریم، اول قصۀ خوارج را حل کنید.»! حضرت فرمود: خُب برویم قصۀ خوارج را حل کنیم. ولی اشعث گفت: من نمیآیم! (سرنا الى عدونا من اهل الشام. و قام الیه الاشعث بن قیس الکندى فکلمه بمثل ذلک…؛ تاریخ طبری/5/ 82) (فَتَأَخَّرَ عَنْهُ شَبَثُ بْنُ رِبْعِیٍّ وَ عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْس…؛ الخرائج/1/ 226)
اشعث میدانست که اگر برود و در جنگ نهروان حاضر شود، و دستش به خون آن چهار هزار نفر خوارج، آغشته شود، دیگر نمیتواند کارهای بعدی خودش را انجام دهد. بعد هم اشعث یکی از بهظاهر بهترین یاران امیرالمؤمنین علیه السلام را تور کرد. به او گفت: ببین چه خونریزیهایی در این جنگ صورت گرفت! در حالی که اشعث خودش یک پایۀ اصلی فتنۀ خوارج بود. ولی اینقدر نالههای یتیمها و بیوههای کشتهشدگان مردم کوفه را درِ گوش ابن ملجم خواند، که بالاخره ابن ملجم قاطی کرد. یعنی ابن ملجم را برای قتل علیبنابیطالب علیه السلام شارژ کرد. (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ شَرِکَ فِی دَمِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین؛ کافی/8 /167 و عَلَى یَدَیْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیِّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَدْ عَاوَنَهُ وَرْدَانُ بْنُ مُجَالِدٍ مِنْ تَیْمِ الرَّبَابِ وَ شَبِیبُ بْنُ بَجْرَةَ وَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ؛ مناقب/3/ 307)
6. یکی دیگر از نفوذپذیرها «ابوموسی اشعری» است /نسبت ویژۀ ابوموسی اشعری و سامری چه بود؟
یکی دیگر از نفوذپذیرهایی که باید خیلی به او توجه کرد، ابوموسی اشعری است. البته او ارزش یک کتاب را ندارد، ولی ارزش لعن را دارد.(امیرالمؤمنین او در در نمازها لعن میفرمود؛ امالی طوسی/ 725) ابوموسی اشعری، یک آدم ابله و سادهاندیش بود.(کَانَ أَبُو مُوسَى رَجُلًا مُغَفَّلا؛ وقعة الصفین/545 و أَنَّ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِیَّ ضَعِیفُ الْعَقْلِ؛ ارشاد القلوب/2/ 249) وقتی که در جریان گفتگوها سرش کلاه گذاشتند، گفت: ابن عباس به من گفته بود که سرت را کلاه میگذارند، ولی من واقعاً فکر نمیکردم که آنها نارو بزنند. او اینقدر نادان بود. (کَانَ أَبُو مُوسَى یَقُولُ: قَدْ حَذَّرَنِی ابْنُ عَبَّاسٍ غَدْرَةَ الْفَاسِقِ وَ لَکِنْ اطْمَأْنَنْتُ إِلَیْهِ وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَنْ یُؤْثِرَ شَیْئاً عَلَى نَصِیحَةِ الْأُمَّة؛ وقعه صفین/546)
من وقتی یاد ابوموسی اشعری میافتم، به یاد یک نسبتی دربارۀ ابوموسی اشعری میافتم که دربارۀ یک کس دیگری هم هست که این نسبت را باید زنده کرد؛ خیلی نسبت برجستهای است.
قوم بنی اسرائیل که آنهمه معجزه دیده بود را «سامری» خراب کرد
در داستان حضرت موسی علیه السلام شما با یک پدیدۀ فوقالعاده عجیبی به نام «سامری» مواجه میشوید! قوم بنیاسرائیل تحت شدیدترین شکنجهها بودند. قوم بنیاسرائیل بالاترین ضجههای تاریخ را برای فرج زدند که فرج برای آنها بیش از صد سال جلو افتاد(فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ … فَحَطَّ [الله] عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ؛ تفسیر عیاشی/2/154) قوم بنیاسرائیل با بزرگترین معجزۀ -ملموس لااقل- در قرآن از قوم فرعون نجات پیدا کردند و قوم فرعون به یکباره زیر آب رفتند. قوم بنیاسرائیل برکات ویژهای را دیدند.
حواریین یکبار مائدۀ آسمانی خواستند(یا یک نان پخته از آسمان خواستند) ببینید خدا با ایشان چهکار کرد! فرمود: من این مائده را میفرستم ولی اگر بعدش کسی کافر شود، او را عذابی میکنم که هیچ کسی را اینطوری عذاب نخواهم کرد(….فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنىِّ أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِین؛ مائده/114و 115)
قوم بنیاسرائیل آنقدر برکات ویژهای را دیدند که اصلاً گویا برای آنها هتل بود! مثلاً چشمۀ آب میخواستند؛ - بفرمایید. - نه، دوازده تا باشه. - بفرمایید. (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً؛ بقره/60) این قصههای قوم بنیاسرائیل را باید در انیمیشنهایمان برای بچهها توضیح بدهیم؛ اصلاً آدم باورش نمیآید که خدا اینقدر معجزه خرج کرده باشد.
قوم بنی اسرائیل-با آنهمه معجزه- را یک کسی به نام «سامری» خراب کرد. سامری یک پدیده است! سامری توانست آنها را گوسالهپرست کند. آیا این داستانها نیاز به تفکر و تدبر ندارد؟! باید گفت: «آقای سامری! تو دیگر کی هستی که مردم آنهمه معجزات را ندیده گرفتند و به دنبال تو آمدند!» شما این سامری را داشته باشید.
ابوموسی اشعری سامری امت پیامبر(ص) بود/ شعار سامریهای امت پیامبر ««لا قتال» است/ با «لا قتال» کربلاها راه افتاد
در روایات آمده است که یکی از افرادی که سامری امت پیامبر است ابوموسی اشعری است.(پیامبر(ص): …وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ لَا یَقُولُونَ «لا مِساسَ» لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ «لَا قِتَالَ»، إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی؛ امالی مفید/ص30)
حالا فرق این سامری(ابوموسی) با آن سامری چیست؟ آن سامری میگفت «لا مِساسَ» ولی این سامری میگوید: «لا قِتَالَ»(امالی مفید/30) یعنی شعار سامریهای امت پیامبر این است که «جنگ نه!»، ولی خودشان موجب جنایتکارانهترین جنگها شدهاند. شعار سامری امت پیامبر «لا قتال» است. بعد از او(ابوموسی اشعری) هم یک کس دیگری بود که این سمت غیرشریف را به عهده گرفت! او نیز شعارش همین «لا قتال» بود. با «لا قتال» کربلاها راه افتاد و خونها روی زمین ریخت.
اتفاقاً ابوموسی اشعری هم خیلی در دو قطبیسازی موفق بود. أمیرالمؤمنین علی علیه السلام نامۀ محکمی به ابوموسی اشعری نوشت و فرمود: «یا کنار میروی-به فارسی خودمانی بگویم- یا میدهم پدرت را در بیاورند. برو صدایت در نیاید»(مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ قَوْلٌ هُوَ لَکَ وَ عَلَیْکَ…؛ نهجالبلاغه/نامه 63)
چند نکته دربارۀ نفوذ
1. برای جافتادن مسألۀ نفوذ، اول باید مسألۀ دشمن جابیفتد
اینها از نفوذپذیرها هستند. حالا اجازه بدهید از تاریخ بیرون بیایم و دربارۀ نفوذ چند تا نکته عرض کنم:
نکتۀ اول؛ برای پذیرش نفوذ اول ما باید دشمن را بپذیریم. برای اینکه جوانها، حقیقتی به نام «دشمن» را برای حیات بشر خوب درک کنند، خدمت ایشان این را عرض میکنم-که حتماً خودشان اطلاع دارند- هزاران سال قبل از حضرت آدم، خداوند دشمن حضرت آدم را خلق کرده بود. دشمن در زندگی ما ابناء بشر اینقدر جدی است، این را میشود دهبار نوشت ولی هیچ توضیحی نمیخواهد داده شود. برای اینکه داستان نفوذ خوب برای ما جا بیفتند، اول باید مسألۀ دشمن برای ما جا بیفتد.
آیا ما دشمن داریم؟ خداوند در قرآن کریم، حدود 88 مرتبه از شیطان سخن میگوید. خداوند در قرآن کریم 25 مرتبه-به تعابیر مختلف- میفرماید: شیطان دشمن شما است. من نمیدانم آیا ما به اندازۀ یک درسی که در آن 25 بار گفته شده باشد «تو دشمن داری، باور کن! او دشمن دنیا و آخرت توست» ما جوانهایمان را در این زمینه تفهیم میکنیم؟ کسانی که میخواهند نفوذ را باور کنند اول باید دو واحد پیشنیاز پاس کرده باشند؛ اینکه دشمن را باور کنند.
2. باید روش دشمنی و شیوۀ نفوذ دشمن را شناخت/آیت الله بهجت(ره) در اواخر عمر: هر چه ضربه خوردهایم از نفوذ بوده
دوم اینکه باید روش دشمنی دشمن را بشناسند. روش دشمن ما-که ابلیس و شیطانکهای کوچک و بزرگ هستند- اینگونه است که امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «حَذَّرَکُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِی الصُّدُورِ خَفِیّاً وَ نَفَثَ فِی الْآذَانِ نَجِیا»( نهجالبلاغه/خطبۀ 83) من شما را پرهیز میدهم از دشمنی که مخفیانه در سینهها نفوذ میکند، وآهسته در گوشها نجوا میکند.
شیوۀ نفوذ را باید شناخت. من برای اینکه زیاد وقت را نگیرم، به سخنان حضرت آیتاللهالعظمی بهجت(ره) دربارۀ نفوذ، مراجعه میدهم. ایشان در اواخر بحث جهاد-که در درس خارج داشتند- تأکید میکردند که ما هرچه ضربه خوردهایم از نفوذ بوده است. و بعضی از موارد را توضیح میدانند؛ از نفوذ در خانههای علماء توضیح میدادند تا نفوذ در بین مملکتیها. ایشان در سال 1371یک جملهای دارند که آن جمله را صریحاً قرائت نمیکنم، نمیخواهم سوءتفاهمبرانگیز صحبت کنم، میخواهم فقط اصل مطلب را منتقل کرده باشم. که صریحاً میفرمایند: باید مراقبت کرد؛ دشمن دست از نفوذ بر نمیدارد. (دیدار آقای ری شهری با آیت الله بهجت، کتاب زمزم عرفان/ص291)
از این جوانها خواهش میکنم؛ الان دیگر امکانات فراوان است، و برای انتقال حق به سهولت میشود اقدام کرد. دهها جمله از آقای بهجت(ره)-در این کتابهایی که نکات فرعی از درسهای خارج ایشان را یادداشت و چاپ کردهاند- وجود دارد. ببینید که ایشان چگونه دردمندانه با موضوع نفوذ برخورد میکند.
3. باید نفوذپذیران را بشناسیم/ نفوذپذیران کسانی هستند که نوعی ولایتگریزی در آنها هست
قدم بعدیای که باید برداریم این است که نفوذپذیران را بشناسیم. نفوذپذیران چه کسانی هستند؟ أمیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمود «ابوموسی اشعری دلش با ما نیست.» (هَوَاهُ مَعَ غَیْرِنَا؛ کشف الغمه/1 /54) نفوذپذیران در قرآن کریم معرفی شدهاند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً»(نساء/61) نفوذپذیران کسانی هستند که نوعی ولایتگریزی در آنها هست. برخی از این بدبختها، منافعی هم ندارند؛ یعنی نوکر بیجیره و مواجب هستند.
در عوامل روانی نفوذپذیری تأمل بفرمایید. عوامل روانی نفوذپذیری را شورای محترم نگهبان هم تأمل بفرماید. که آیا در این فرد، آن عوامل نفوذپذیری هست یا نه؟ اگر هست، در عرصۀ سیاست نیاید.
4. باید جامعه را به ضعف دشمن و برتری خودمان نسبت به دشمن باورمند کنیم/ کوفیان با یک شایعه و ترس از لشکر موهوم یزید، قاتل حسین علیه السلام شدند
اقدام بعدیای که باید در مقابل نفوذ انجام داد، این است که باید جامعۀ خودمان را به قدرت و برتری خودمان نسبت به این دشمن، و همچنین نسبت به ضعف دشمن، آگاه کنیم و باورمند کنیم. سیاهپوشیدگان أباعبداللهالحسین علیه السلام ! با یک «شایعۀ ترس از لشکر موهوم یزید» لشکر درست کردند و أباعبداللهالحسین علیه السلام را به قتل رساندند. با یک شایعه و با ترساندن از قدرت دشمن این کار را کردند.
من این حرفها را با یک یقین و قوت قلب محکم دارم عرض میکنم که «قطعاً نفوذ در کشور ما، در جامعۀ ما، در امت اسلامی، بیاثر خواهد بود» و همۀ این حرفها فقط برای این است که نفوذپذیران خودشان را رسوا نکنند، چون رسول خدا(ص) به ما وعده داده است: «لا تَکرِهُوا الفِتنَهَ فِی آخِرالزَّمانِ فَاِنَّها تُبیرُ المُنافِقِین»( کنز العمّال/٣١١٧٠) از فتنههای آخرالزمان ناراحت نباشید، فتنههای آخرالزمان منافقان را رسوا میکند. لذا ما که این حرفها را میزنیم، میخواهیم هزینه پایین بیاید. یک وقت شما فکر نکنید نگرانی خاصی از نفوذ وجود دارد. با لبخند به نفوذپذیرها میگوییم: «خودتان را خراب و رسوا نکنید؛ زمانه عوض شده است».
باید روی الگوی نفوذ و روش شیطان کار کرد. خداوند میفرماید: «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/76) کید شیطان ضعیف است. حالا باید دید که شیطان چهکار میکند؟ شیطان در وجود تکتک ما چهکار میکند؟ شیطان نگاه میکند که ببیند هر کسی چه نقطهضعفی دارد؟ و بعد روی همان نقطه ضعف کار میکند. روی همان نقطه ضعف تحریک میکند.
در ارتباط با مسئولین مملکتی و فرزندان مسئولین مملکتی هم، در اسناد لانۀ جاسوسی هست و نوشتهاند که مثلاً فرزند فلانی، این نقطهضعف را دارد و لذا میشود این کار را انجام داد. مسئولین کشور ما ألحمدلله بریّ هستند، إنشاءالله بریّ باقی بمانند. ما با حسنظن برخورد میکنیم.
خاطرۀ استاد بازنشستۀ سازمان ملل در مورد چگونگی نفوذ از طریق آقازادهها
یکی از اساتید دانشگاه که بازنشستۀ سازمان ملل است و الان عضو هیئت علمی یکی از دانشگاهها هستند، در ایام فتنۀ 88 به من یک مطلبی را گفت که من گفتم: «اگر من این مطلب را جانب شما بگویم، اشکالی ندارد؟» او هم گفت: نه چه اشکالی دارد! بگویید، خود من هم میگویم. (این قضیه حدوداً مربوط به سال 1370 است) ایشان یکی از قضات محترم بودند که آن اوایل از شهید بهشتی اجازه میگیرند که بروند در حقوق بینالملل کار کنند.
ایشان به بنده فرمود: «من از سازمان ملل در چندین کشور نمایندگی داشتم. به یکی از مسئولین سازمان ملل در ژنو-که رفاقتی با او داشتم و کمی هم ضدصهیونیستی بود- گفتم: بالاخره غربیها با انقلاب اسلامی ایران چهکار میخواهند بکنند؟ گفت: یک روزی که با هم بیرون رفتیم به تو خواهم گفت.-احتمالاً میخواسته شنود نشود- وقتی بیرون رفتیم، گفت: اگر بخواهید انقلابها ساقط کنید، کاری ندارد! انقلابیون میآیند بالا و امکانات پیدا میکنند، بچههایشان میآیند خارج از کشور درس میخوانند، و بعد هم برای این بچهها، تورهایی پهن میشود-و بعد مراحلش را هم توضیح داد- بعد که تور پهن کردند، از طریق این فرزندان به یک شیوههایی در تصمیمسازیها دخالت میکنند»
درست است که نباید سوءظن ایجاد کرد،ولی مسئولش بنده نیستم که سوءظن ایجاد نکنم. بلکه رفتارها باید طوری باشد که سوءظن ایجاد نکند. ولی باید به مردم آگاهی داده شود. در واقع این استاد دانشگاه، داشت مقولۀ آقازادهها را برای من توضیح میداد و میگفت که من اولین بار، در آنجا شنیدم. ایشان از سر دلسوزی هم بنده را صدا زده بود و این مطلب را میگفت، نه اینکه بخواهد در جایی سخنرانی کند. الان هم هیچ فضای تبلیغاتی-سیاسی خاصی نیست که ما داریم این حرفها را میزنیم.
دشمن چون منطق و قدرت ندارد، نفوذ میکند/ آدمهایشان را میفرستند با برخی رؤسای دانشگاهها پچپچ کنند!
باید روی مسألۀ نفوذ، کار کرد. دشمن منطق ندارد که نفوذ میکند. دشمن چون ضعیف است و قدرت ندارد، نفوذ میکند. اگر قدرت داشت، نفوذ نمیکرد. [انگلیسیها] آدمهایشان را به عنوان مهمان در دانشگاهها میفرستند که با بعضی از رؤسای دانشگاهها جلسههای پچپچ بگذارند! اگر حرف علمی داری، برو علنی بگو؛ کشور ما کشور آزادی است، مثل کشورهای صهیونیستیِ شما نیست.
او اگر حاضر است در دانشگاه برای مناظره بیاید، بیاید، ولی اگر میخواهد پچپچ بکند، نباید در دانشگاه بیاید. در هتل هم نباید یواشکی با رؤسای دانشگاهها جلسه بگذارد. این پچپچها چه معنایی دارد؟ آیا منطق دارند؟ این مهمانانی که از دولت بریتانیای خبیث به ایران میآیند، اگر جرأت دارند در یک مناظرۀ دانشجویی در کشور ما شرکت کنند! در یک پرسش و پاسخ دانشجویی شرکت کنند.
برای ریشهکن کردن نفوذ، باید دشمن را ناامید کرد/ صدمۀ نرمی بیجا را ملت میخورند
آنها چون ضعیف هستند و چون ما قوی هستیم، آنها به این روش عمل میکنند. یادتان باشد ما در مقابل نفوذ باید به قدرت خودمان ایمان داشته باشیم.
آخرین پیشنهاد من در شب أبالفضلالعباس علیه السلام این است که برای ریشهکن کردن نفوذ و صدمه نخوردن از نفوذ باید دشمن را ناامید کرد. بعضیها اینقدر بدبخت هستند که میگویند: «بگذار یک کمی با دشمن نرم صحبت کنیم، بلکه از دشمن به ما ضرر نرسد!» این نرمی اگر در آن جایی که نباید باشد، نشان داده شود، صدمهاش را ملت میخورند. باید دشمن از تو ناامید بشود، دشمن باید مثل «سین و گاف» پشیمان شود از اینکه با تو تماس گرفته است. شمر در صحرای کربلا همینطوری شد (وَ جَاءَ شِمْرٌ حَتَّى وَقَفَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا فَخَرَجَ إِلَیْهِ الْعَبَّاسُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُثْمَانُ بَنُو عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالُوا مَا تُرِیدُ فَقَالَ أَنْتُمْ یَا بَنِی أُخْتِی آمِنُونَ فَقَالَتْ لَهُ الْفِتْیَةُ: لَعَنَکَ اللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَکَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَمَانَ لَهُ؛ ارشاد مفید/2/89)
جانم به أباالفضلالعباس علیه السلام . بقیهاش را دارم روضه میخوانم. اینکه شما از این روضهها کیف میکنید اشکالی ندارد. شما که لذت ببرید، این لبخند شما از حماسۀ عباسی قیمت همان اشک را دارد. «شِیعَتَنَا یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ بِحُزْنِنَا»(تحفالعقول/123) من میخواهم از أبالفضلالعباس علیه السلام تعریفی کنم که موجب شد لبخند روی لبان حسین علیه السلام بنشیند. شما هم همراه أباعبداللهالحسین علیه السلام لبخند روی لبانتان بنشیند. اشک دیگر دست خودتان نیست؛ اگر آمد اشکالی ندارد.
غضب عباس علیه السلام از اینکه دشمن در او طمع کرده بود/ عباس علیه السلام دشمن را بهشدت پشیمان و نامید کرد
شمر مدام عباس را صدا میزد، مهربان صدا میزند. عباس روی خودش را آنطرف میکرد. عباس داشت دق میکرد از اینکه «خدا! کار من به جایی رسیده که دشمن به من طمع کرده؟» یک کسی با این روضهها آشنا نبود و مال یک مذهب دیگری بود، گفتم: أباالفضل ما را میشناسی؟ گفت: همان کسی که روز تاسوعا شهید شده است؟ گفتم: نه، عباس در تاسوعا شهید نشد، در تاسوعا مرد، عاشورا شهید شد. (أباالفضل علیه السلام میبخشند که من این عبارت را به کار بردم) گفت: یعنی چه؟ مگر میتواند کسی یک روز بمیرد و یک روز شهید بشود؟ گفتم: بله، وقتی شمر مهربان صدایش زد، عباس جان داد. آنشا نبود، خوشش آمد، گفت: عجب عباسی!
عباس علیه السلام جواب دشمن را نداد. داستان اشعث یادتان است؛ تا یکی از آنطرف آمد و او را صدا زد، اشعث یک بهانهای جور کرد و گفت: «نه او آدم محترمی است! بگذار بروم» اشعث سُر خورد رفت و شیرجه زد.
اما عباس جواب دشمن را نمیدهد. میدانید چه اتفاقی افتاد؟ حسین علیه السلام فرمود: عباسم، قبولت دارم، برو جوابش را بده میدانم برایت سخت است. ما عباس میخواهیم که تا امامش فرمان نده با دشمن دست نده، ما عباس میخواهیم که تا امامش فرمان نده، تماس نگیره، جواب نده، ما عباس میخواهیم… (…فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع: أَجِیبُوهُ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقا…؛ لهوف/ص88)
من فکر میکنم، تازه وقتی حسین علیه السلام فرمود:
«عباسم برو، من به تو میگویم برو» عباس برگشت به زینب یک نگاهی کرد.
عباس! تو عباس باشی، اما نباشی؟ اگر نباشی، حسین صدا میزند:
«ألان إنکسر ظهری» کمرم شکست.
اگر عباس باشی، ولی نباشی، همه، رَخت اسارت به تن میکنند!
عباس، مگر میشود تو نباشی؟!
اینجا شما غریو حماسه سر دادید، گریههایتان گریههای محبت و شوق بود. حالا برویم ذکر مصیبت کنیم برای عباسی که حسین علیه السلام را کنار نهر علقمه به زمین زد، گریه کنیم.
عباس! تو با دشمن دست ندادی؛ خدا دستهایت را قربانی قبول کرد/ جانم به دستهای عباس که به دشمن حسین علیه السلام دست نداد
تا حالا روضهخوانها به ما اینطوری میگفتند: «دست عباس خورد به آبی که نصیب تو نشد، باید این دیده و این دست دهم قربانی» البته خیلی قشنگ است و زبان حالها زیبا است. اما من میخواهم یک روضۀ جدیدی را تقدیم أباالفضلالعباس علیه السلام کنم: عباس! تو با دشمن دست ندادی؛ خدا دستهایت را-بهعنوان- قربانی قبول کرد. جانم به دستهای عباس که به دشمن حسین علیه السلام دست نداد. عباس! تو به دشمن غضبناک نگاه کردی، و خدا چشمهایت را قبول کرد. امالبنین بیا ببین که عباست چه غوغایی در کربلا کرده…. عباس جلوی دشمن حسین سر خم نکرد؛ خدا سر عباس را قبول کرد…
الا لعنةالله علی القوم الظالمین.
فرم در حال بارگذاری ...
ما عباس میخواهیم که تا امامش اجازه نداده با دشمن دست ندهد.
نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1394حجت الاسلام پناهیان در شب تاسوعا در بیت رهبری:
نفوذ از صدر اسلام بوده و مهمتر از آن نفوذپذیران هستند.
بزرگترین نفوذپذیر یا به تعبیری نفوذی عبدالله ابن ابی بود. یکی از خیانت هایش که موجب نزول سوره منافقین بود، ایجاد دو قطبی مهاجر و انصار بود. بعد از این جریان پیامبر یک روز سکوت-قهر- کردند و با احدی حرف نزدند. تاریخ اسلام اکثراً غیر سیاسی بیان شده و سیاست از تاریخ اسلام حذف شده.
برخی می گویند اشعث نفوذی بوده و برخی می گویند نفوذ پذیر بوده.
اشعث کسی بود که دوقطبی ایجاد می کرد و در ماجرای خوارج هم نقش داشت. روحیات اشعث را بشناسید. یک کتاب مفصل دربارۀ اشعث باید نوشت.
مشاور معاویه به اشعث گفت: از بین اصحاب علی فقط تو را قبول داریم، جنگ ما را از پا در آورده، جلوی خونریزی را بگیر، و او هم دلش رفت. اشعث سخنرانی کرد و گفت: باید جلوی خونریزی را بگیریم. وقتی خبر سخنرانی اشعث به معاویه رسید، معاویه گفت: قرآن ها را بر سر نیزه کنید.
یکی دیگر از نفوذپذیرها ابوموسی اشعری بود. بعد از حکمیت میگفت: ابن عباس گفته بود مراقب باش این عمروعاص فریبت ندهد، ولی من باور نمیکردم و به او اطمینان کردم.
قوم بنی اسرائیل بعد از اینکه با آن همه سختی و دعا با آمدن حضرت موسی(علیه السلام) نجات یافتند و خدا آنها را خیلی تحویل گرفت، سامری توانست اینها را گوساله پرست کند. این سامری توانست این قوم را گوساله پرست کند.
ابوموسی را سامری مسلمانان میدانند که او شعارش لامساس بود و شعار ابوموسی لا قتال بود. اتفاقا او هم در دو قطبی سازی خیلی موفق بود.
جامعۀ خودمان را باید نسبت به نفوذیها آگاه کنیم
سیاهپوشان حسین! امام حسین(علیه السلام) را با یک شایعۀ حملۀ لشگر یزید کشتند
چون رسول خدا(صل الله علیه وآله) به ما خبر دادند که فتنههای آخرالزمان، منافقها را رسوا میکند، لذا ما نگرانی از نفوذ نداریم، بلکه میخواهیم هزینهها پایین بیاید.
خارجیها(انگلیسیها) آدمهاشون را میفرستند دانشگاهها پچ پچ میکنند. اگر منطق و جرأت دارند، بیایند مناظره کنیم، نه اینکه بروند توی دانشگاهها یا هتلها با رؤسای دانشگاه پچپچ کنند.
شب عاشورا وقتی شمر ملعون عباس را صدا زد،
عباس تا وقتی امام حسین(علیه السلام) نفرمود جوابش را نداد.
ما عباس میخواهیم که تا امامش فرمان نده با دشمن دست نده,
ما عباس میخواهیم که تا امامش فرمان نده تماس نگیره، جواب نده, ما عباس میخواهیم.
اگر عباس میگفت که حالا بگذار ببینم شمر چه میگوید، امروز نامی از عباس نمانده بود
عباس! به دشمن دست ندادی، خدا دستهایت را قبول کرد،
عباس! به دشمن نگاه غضبناک کردی، خدا چشمهایت را قبول کرد…
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4431910352/profile_pictures/_evocache/untitled-1-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1454261855)
سلام
السلام علیک یا ابوالفضل العباس
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4450093186/profile_pictures/_evocache/images-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1515609551)
اربعین پای پیاده حرم ثارالله…اللهم الرزقناااا…
التماس دعا…از حضور گرم شما کمال تشکر را دارم…
رزقتون شهادت….التماس دعا
یاعلی
فرم در حال بارگذاری ...
از ماچ ماچ دست تا آتش زدن وزیر!/بگو سیب، میخوام عکس بندازم!
نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1394
در نظر داریم با چند فریم عکس با ژستهای مختلف با مسئولان عزیز شوخی داشته باشیم، امید آنکه به کسی بَر نخوره!
کنگره نفت و نیرو 7/28 :
زنگنه: شنیدم میخوان بحث استیضاح منو مطرح کنند، خودت یه کاری کن جون بیژن!
لاریجانی: جیک ثانیه هواش میکنم، خیالت تخت، برجام رو یادت هست 15 چوب…، بحث تو که چیزی نیست!!!
روز ملی صادرات 7/28 و رونمایی از سردیس دکتر ظریف! :
ظریف: شوخی نکن برو سردیس منو بیار این که نعمت زادست!
نعمتزاده: راضیم ازش بدجور…
ظریف: سیمانیه یا گچی یا برنزی…؟؟؟
جهانگیری: هول نکن سیمانی نیست
نعمت زاده: کلی پول پاش رفته، وارداتیه!
نعمتزاده: اصلا به چند دلیل باید واسه منم سردیس بسازن، یکیش واسه کیفیته خودروهاست، دومیش اینکه برنج خارجی دادیم برای سبد کالا، سومیش اینکه میگن به ملت گفتیم خائن! بس نیست یا بازم بگم؟
...
هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده اید من در میان جمع و دلم جای دیگر است
معلوم نیست کی کجا رو نگاه میکنه!!!
مگه چند نفر دارن باهم سخنرانی میکنن؟؟؟
دیدار وزیرامورخارجه آلمان با آیت الله هاشمی رفسنجانی در کاخ مرمر 7/26 :
مایر: ماکجا؟ تهران کجا؟ چه میکنه برجام!!!
چند دقیقه اومدن حاج آقا رو ببینن، همش تو کَفِ در و دیوار و سقف بودن، خوب بندگان خدا ندارن دیگه، از این چیزا !!!
پ ن: ای کاش مذاکرات هم تو همین جا ها برگزار میشد به جای اینکه 3 بر 2 بشیم 3 بر 0 بشیم، خیلی هم بهتر میشد.
- حاج محمود گشت ارشاد بدیم خدمتتون!!؟؟؟
جلسه استیضاح وزیر راه و شهرسازی:
به این میگن تقسیم کار
من دولا میشم تو ببوس
بوس بوس ستاره بچینی، رای اعتماد بگیری!!!
پ ن: اینکه میگن همه چی تو ماچه، اینجاستاااا…
رسایی صحن علنی مجلس : ( البته با اجازشوووون)
رسایی: وزیر راه رو که نشد آسفالت کنیم
صالحی رو هم که نشد روش بتن بریزیم
بریم بلکم وزیر نفت رو آتیش بزنیم…
جلسه مهرماه شورای شهر:
مهدی چمران: عباس (جدیدی) زیر دو خم رضازاده رو بگیر… حیف نمیشه سالتو زد
پ ن: ماشاالله از همه اوزان و اقشار در شورای شهر هستن!
پیرموذن در صحن مجلس:
معلومه خبرای خوبی از پرونده حیران رسیده هاااااا…
- تذکره آیین نامه ای دارم!
ایرانگردی به سبک انگلیسی:
شوخی با خواصی که باید جدی بگیرند !!!
- از قیافه جک مشخصه که کلا از بچگی عاشقه باقلوا و فالوده و گز بوده.
واسه همینم اومده
سخت نگیریم و حساس نشیم
چون، سخت نمیگیرن و حساس نمیشن !!!
امضای تفاهم نامه ساخت اولین بیمارستان هستهای:
چمران: مگه قرار نبود رو این سیمان بریزن، اینجا چی کار میکنه؟؟؟
حضور ظریف در صحن علنی امروز مجلس:
- دکتر مثل همیشه ناز شده!!!
منبع: گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان
فرم در حال بارگذاری ...
نشانه ى بندگان خاصّ خداوند
نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1394وَالَّذِينَ يبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيامًا(الفرقان/64)
کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند.
1-بهترین وقت عبادت، شب است و بین شب و نماز و مناجات، رابطه محكمى است. «یَبیتُون لربّهم» (فضاى آرام، دورى از ریا، تمركز فكر، از بركات شب است)
2- شب زنده دارى و استمرار و تداوم عبادت، نشانه ى بندگان خاصّ خداوند است. (فعل مضارع «یَبیتُون» نشانهى استمرار است)
3- آنچه به عبادت ارزش مى دهد، اخلاص است. «لربّهم»
فرم در حال بارگذاری ...
چرا شروط ۹گانه باید رعایت شود؟ بررسی نامه مهم رهبر انقلاب از منظر اجرایی؛
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1394رهبر معظم انقلاب در نامهای که هفته گذشته خطاب به رئیسجمهور نگاشتند، شروط ۹گانهای مطرح کردند که از باب فنی و اجرایی دارای نکات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
صادق قربانی: حضرت آیتالله سید علی خامنهای چهارشنبه گذشته در نامهای به حجت الاسلام حسن روحانی رئیسجمهور، شروط مهمی برای اجرای برنامه جامع اقدام مشترک طرح کردند.
این شروط که علاوه بر شرایط 9 گانه مجلس شورای اسلامی و ملاحظات ده گانه شورای عالی امنیت ملی است، شروطی هستند که رعایت کردن آنها برای جبران «نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری» و جلوگیری از «خسارتهای بزرگ برای حل و آینده کشور» ضروری است.
هریک از این 9 بند، علاوه بر ابعاد سیاسی، دارای ابعاد فنی و حقوقی است که باید برای جلوگیری از سوءاستفاده از سند برجام هریک به بهترین نحو عملیاتی شوند.
در ادامه این بندها به صورت خلاصه مورد بررسی قرار گرفتهاند:
1) از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور امریکـا و اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتحادیهی اروپا و رئیسجمهور امریکا باید تصریح شود که این تحریمها بهکلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به منزله نقض برجام است.
این شرط دو بخش دارد، یکی لزوم تعهد مکتوب طرف مقابل برای رفع تحریمها و دوم خودداری طرف مقابل از هرگونه اظهارنظری در مورد باقی ماندن ساختار تحریمها.
در مورد بخش اول باید گفت، در هر مذاکره و معاملهای به خصوص زمانی که طرف مقابل سابقهای منفی و پرتخاصم داشته باشد، یک اصل همواره باید مد نظر قرار گیرد و آن اینکه تعهدات طرفین باید بر اساس «راستیآزمایی» و نه «اعتماد» باشد.
یکی از موارد مورد مناقشه در سند برجام، مقدم بودن تعهدات ایران بر تعهدات طرف مقابل است، به این معنی که رفع تحریمها تنها زمانی صورت میگیرد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی تائید کند که ایران تمام گامهای اعلامشده در توافق هستهای را برداشته است. از همین رو ضروری است که ابتدا ایران به اطمینان برسد که تحریمها برداشته خواهند شد و ثانیا اینکه رفع تحریمها به معنی پایان ساختار تحریمهاست.
طرف مقابل هفته گذشته در روز موسوم به «روز تصویب» بیانیههایی را صادر کرد و آنها را به صورت قانون درآورد. دولت میگوید مصوبه شورای اتحادیه اروپا و دستور اجرایی رئیسجمهور آمریکا در حقیقت همین ضمانت مکتوب است.
در چند ماه گذشته در مواضع مقامات آمریکایی و مطالب منتشر شده در رسانههای غربی نشانههایی از احتمال تلاش آنها برای نگه داشتن سایه تحریمها بالای سر ایران وجود داشته است، از جمله این تلاشها تکرار جملههایی از این دست است که ساختار تحریمها حفظ شده و غرب میتواند به سادگی تحریمها را بازگرداند.
- «برجام» چگونه اجرایی میشود؟/ مسیر 10 ساله «روز نهایی شدن» تا «روز خاتمه»
- تصویب «مجوز مشروط اجرای برجام»؛ راهکاری برای ایفای نقش مستقیم مجلس
- ساز و کار بازگشت تحریمها؛ ضعیفترین بند سند برجام
- نگاهی به قطعنامه شورای امنیت؛ بازگشت تحریمها، محدودیتهای موشکی و گزارشهای دورهای
با توجه به ساز و کار ضعیفی که برای بازگشت تحریمها در برجام تعبیه شده که عملا دست بالا را برای بازگشت تحریمها به طرف مقابل میدهد، طرف مقابل هم باید ضمانتی مکتوب برای رفع تحریمها ارائه دهد و هم نباید اجازه داد که طرف مقابل حتی به زبان تهدید بازگشت تحریمها را مطرح کند؛ چراکه در غیر اینصورت حتی در نبود تحریمها، احساس ناامنی اقتصادی ناشی از احتمال بازگشت آنی تحریمها، میتواند آثار روانی حصر اقتصادی را حفظ کند و به بیاعتمادی در بازار سرمایه منجر شود.
نگاهی به بیانیههای مکتوب اتحادیه اروپا و آمریکا هم نشان میدهد که در این اسناد هرچند طرف مقابل تعهد رفع تحریمها را اعلام کرده، اما تحریمها قرار نیست لغو شود، بلکه اغلب موارد تعلیق خواهند بود.
...
این مسئله در دستور العمل اجرایی شماره 2015/1862 شورای اروپا از طریق «تعلیق» مفاد مربوطه تصمیم 2010/413 شورا و خروج اسامی مربوطه از لیست تحریمی دستور العمل 2012/267 شورای اتحادیه اروپا اجرایی میشود. در بیانیه جان کری وزیر خارجه آمریکا هم که در روز تصویب صادر شده و در حقیقت دستورالعمل رفع تحریمهای آمریکا است، عبارت لغو به کار نرفته، بلکه «توقف اجرا» استفاده شده است؛ البته این موردی است که به اصل برجام بازمیگردد که در آن تحریمها در عمل چه از سوی شورای امنیت، چه اروپا و چه آمریکا در یک دهه اول تعلیق میشوند و لغو آنها به پایان دوره اصلی برجام موکول شده است.
2) در سراسر دورهی هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند 3 مصوّبهی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند.
یکی از هشدارهایی که پیش از این از سوی کارشناسان مطرح شده و حتی برخی از نمایندگان کنگره آمریکا هم اقدامات عملیای را در راستای آن انجام دادهاند، بهانهتراشیهای جدید و بازگرداندن تحریمهایی است که تاکنون به بهانه پرونده هستهای اعمال میشدند.
مقامات آمریکایی از همین حالا در موضعگیریهایشان اعلام کردهاند که همچنان ایران را به بهانه حمایت از گروههای مقاومت و همچنین مسئله نقض ادعایی حقوق بشر، تحت فشار قرار خواهند داد.
هرچند در بند 26 از بخش هستهای برنامه جامع اقدام مشترک اعلام شده است که اتحادیه اروپا و آمریکا نباید تحریمهای رفعشده در توافق را به بهانههای دیگر بازگردانند، اما ادبیات به کار رفته در مورد واشنگتن دارای ابهاماتی است که بعدها میتواند به محل مناقشه تبدیل شود.
در این بند اشاره شده است که «دولت ایالات متحده» و نه آمریکا به عنوان یک حاکمیت، آن هم براساس «چارچوب نقش مشخص رئیسجمهور و کنگره» از بازگرداندن تحریمها خودداری خواهد کرد. یک برداشت از این نگارش میتواند این باشد که اگر کنگره با آرای بیش از دو سوم تحریمهای تازهای را علیه ایران تصویب کرد و رئیسجمهور به دلیل بیاثر شدن حق وتو نتوانست مانع آن شود، کاخ سفید میتواند مدعی شود که برجام را نقض نکرده است.
از این رو است که آمریکا نیز باید مانند دیگر اعضای 1+5، به عنوان یک کشور و نه یک دولت مستقل از کنگره در نظر گرفته شود، چراکه دولت باراک اوباما به عنوان نماینده یک حاکمیت وارد مذاکرات شده است، نه صرفا قوه مجریه.
این موضوع در مورد اتحادیه اروپا هم صدق میکند و از حالا باید تأکید کرد که هرگونه بازگشت تحریمها به بهانه جدید «نقض کلان» برجام به شمار آمده و در آن صورت دولت بر اساس مصوبه مجلس به اجرای برجام پایان میدهد.
3) اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی (تعهدات مربوط به رآکتور اراک و کاهش ذخایر اورانیوم) آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس، پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (PMD) را اعلام نماید.
تنظیم برجام و توالی اقدامات به نحوی است که هرآنچه به ایران وعده داده شده، وابسته است به انتشار دو گزارش آژانس؛ یکی گزارش مربوط به ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران و دیگری گزارش مربوط به تعهدات عمدتا کمی مندرج در برجام.
یکی از استدلالهایی که در دفاع از سپردن قضاوت به آژانس مطرح میشود، این است که آنچه یوکیا آمانو باید گزارش کند، مواردی ملموس است از جمله کاهش شمار سانتریفیوژها، اصلاح رآکتور اراک و کاهش ذخایر سوخت و اصولا آژانس نمیتواند گزارشی خلاف واقع در مورد آنها منتشر کند.
این استدلال تا حدی در مورد گزارش دوم صادق است، اما اوضاع در مورد گزارش نخست آژانس که مربوط به مسئله PMD است، متفاوت است. مسئله ابعاد احتمالی سالهاست از سوی غرب به عنوان ابزاری برای فشار به ایران به کار رفته و هرچند ایران بارها به سوالات آژانس پاسخ داده، اما این نهاد هر بار سوالات تازهای را روی میز آورده است، به نحوی که برخی از کارشناسان در برههای این روند را یک روند بیپایان توصیف کردند.
حتی در مواردی مانند مسئله مریوان، که غلط بودن ادعاهای آژانس به روشنی مشخص شد، آژانس از مختومه اعلام کردن همین یک مورد هم خودداری کرد و از پذیرش دعوت مکرر ایران برای بازدید از این ممنطقه، طفره رفت.
این سابقه نشان میدهد که آژانس اگر بخواهد، میتواند در موعد 15دسامبر/24 آذر که بر اساس نقشه راه مورد توافق قرار است گزارش نهایی خود در مورد ابعاد احتمالی را منتشر کند، باز هم با مطرح کردن بهانههای تازه ختم بررسی این پرونده را به بعد موکول کند.
در آن صورت، اگر ایران پیش از ختم پرونده، تعهدات میدانی خود که مسئله خروج قلب رآکتور اراک و انتقال اورانیوم به خارج از کشور بازگشتناپذیرترین آنها هستند را انجام داده باشد، نه فقط امکان از سر گیری عادی فعالیتهایش را از دست داده، بلکه آژانس مرتبا این گزارش را به عنوان اهرم فشاری برای تکمیل سریعتر دیگر تعهدات به کار خواهد گرفت.
در این حالت معقولترین اقدام این است که ایران تعهدات غیرقابل بازگشت خود را به بعد از انتشار این گزارش موکول کند، تا هم راه برگشت داشته باشد و هم بتواند برعکس حالت فوق، از آن برای فشار به آژانس استفاده کند تا به بهانهگیری بیشتر روی نیاورد.
بنابراین اجرای این تعهدات باید به بعد از موعد انتشار نهایی گزارش آژانس در مورد ابعاد احتمالی است، موکول شود تا بتوان با خیالی آسودهتر این اقدامات غیرقابل بازگشت فوری را انجام داد.
4) اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویّت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
و
5) معاملهی اورانیوم غنیشدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن دراینباره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور، باید بتدریج و در دفعات متعدّد باشد.
همانطور که در بند قبل عنوان شد، در میان تعهدات ایران برخی از آنها بیش از بقیه غیرقابل بازگشت هستند. اصلاح رآکتور و کاهش ذخایر اورانیوم از آن جملهاند؛ 1) قلب رآکتور اراک که خارج و با بتون پر میشود عملا از بین میرود و ساخت یک قلب جدید برای رآکتور حتی از نمونه کنونی امری زمانبر خواهد بود؛ 2) با تصمیم دولت کاهش ذخایر اورانیوم غنیشده از 10 تن به 300 کیلوگرم هم از طریق مبادله اورانیوم غنیشده با اورانیوم خام با کشوری دیگر انجام خواهد شد که در این مورد هم اورانیومی که از کشور خارج شده دیگر قابل بازگشت نیست و غنیسازی دوباره اورانیوم به این حجم هم بسیار زمانبر خواهد بود.
این در حالی است که در مورد دیگر تعهدات ایران، از جمله مسئله کاهش شمار سانتریفیوژها و تغییر کاربری سایت غنیسازی فردو، میزان بازگشتناپذیری تا این حد نیست، چراکه در مورد سانتریفیوژها دستکم دستگاهها همچنان در اختیار ایران خواهند بود (هرچند به هنگام انتقال احتمالا بخشی از آنها تخریب خواهند شد) و در مورد فردو هم اگر از گازهایی که مجاری سانتریفیوژ را آلوده میکنند استفاده نشود، میتوان تقریبا به سادگی غنیسازی اورانیوم را از سر گرفت.
مسئله اراک و کاهش ذخایر اورانیوم از یک بعد دیگر هم متفاوت از مجموعه تعهدات ایران هستند و آن هم نقش گسترده طرف خارجی در اجرایی شدن آنهاست. آنطور که اعلام شده، اصلاحات در اراک را کنسرسیوم مشترک ایران، چین و آمریکا انجام میدهد و ذخایر اورانیوم هم با روسیه مبادله میشود.
این دو ویژگی موجب میشود که دقت در نحوه اجرای موارد مربوط به اراک و ذخایر اورانیوم اهمیتی دوچندان پیدا کند. اگر آنطور که در نامه رهبری تعیین شده، اجرای این تعهدات بر اساس قراردادهایی سفت و سخت انجام نشود، بدعهدی طرف مقابل میتواند در آینده ایران را با مشکل مواجه کند.
از این رو لازم است که در مورد اول، قرارداد و زمانبندیای روشن برای بازطراحی، ساخت و نصب قلب رآکتور وجود داشته باشد و در مورد دوم هم قرارداد و زمانبندی روشنی در مورد نحوه خروج اورانیوم غنیشده و دریافت اورانیوم طبیعی وجود داشسته باشد، ضمن اینکه مبادله اورانیوم به صورت محموله به محموله انجام شود تا راه هرگونه مانعتراشی احتمالی بسته شود.
6) مطابق مصوّبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدّت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا پانزده سال و منتهی به 190 هزار سو است، تهیّه و با دقّت در شورای عالی امنیّت ملّی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند.
و
7) سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی هشتساله هیچ کمبود فنّاوری برای ایجاد غنیسازیِ مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
یکی از مهمترین اسناد ذیل برنامه جامع اقدام مشترک، سندی موسوم به برنامه درازمدت غنیسازی و تحقیق و توسعه غنیسازی ایران است. قرار است در این سند مسیر «تکامل تدریجی» توان غنیسازی ایران مشخص شود.
از جمله مواردی که احتمالا جزو «نگرانیهای ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام» است، لزوم به اشتراکگذاری این برنامه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و فراتر از آن، بررسی این برنامه از سوی کمیسیون مشترک است.
در بند 52 از برنامه جامع اقدام مشترک آمده است که این برنامه «به عنوان بخشی از اظهاریه اولیه پروتکل الحاقی» از سوی ایران به آژانس ارائه خواهد شد و تهران متعهد خواهد بود که توان غنیسازی خود را منطبق با آن پیش ببرد. در پانویس برجام هم آمده است که تهران به آژانس اجازه میدهد که این برنامه را با کمیسیون مشترک برجام به اشتراک بگذارد.
کمیسیون مورد اشاره در برجام، تشکیل شده است از ایران، روسیه، چین، آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و اتحادیه اروپا؛ ترکیبی که اکثریت در آن همواره با طرف غربی است.
هرچند در برجام اشارهای نشده است که این برنامه غنیسازی ایران باید از سوی کمیسیون تائید شود، اما ذکر مواردی چون «سیر معقول» افزایش میزان غنیسازی، دست طرف مقابل را برای تفسیر به رأی باز گذاشته است.
علاوه بر این، در میان اظهارات مقامات آمریکایی نیز موضعگیریهای مبنی بر اینکه واشنگتن حتی پس از پایان توافق، با افزایش سریع و قابل توجه توان هستهای ایران مخالفت میکند، به چشم میخورد.
از همین رو لازم است که از حالا تکلیف چشمانداز غنیسازی ایران در سال پانزدهم که قرار است محدودیتهای غنیسازی به طور کامل برداشته شوند، با نظارت شورای عالی امنیت ملی مشخص شود.
طبیعی است که برای رسیدن به اهداف مشخص شده در این سند، باید ظرفیت و زیرساخت لازم هم وجود داشته باشد که این مسئله نیازمند پیشرفت متناسب برنامه تحقیق و توسعه ایران از جمله در زمینه عملیاتی کردن نسل جدید سانتریفیوژهای ایران است.
8) توجّه شود که در موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.
همانطور که در بند فوق هم اشاره شد، برجام حاوی نقاطی است که با ابهاماتی مواجه است که میتواند موجب شود تا طرف مقابل دست به تفسیر به رأی بزند و تلاش کند برداشت خود از متن را به ایران تحمیل کند.
مثلا در بحث افزایش توان غنیسازی ایران، آنچه در متن آمده است، «افزایشی معقول» است، که این نه یک مفهوم کمی که مفهومی قابل تفسیر است.
از همین رو باید با شناسایی این نقاط و با توجه به آنچه در طول مذاکرات مورد توافق قرار گرفته، تفسیرهای مشخصی از آنها داشت که بعدا طرف مقابل نتواند از آن علیه تهران استفاده کند.
یک موضوع مهم دیگر که از حالا باید روشن شود، مصادیق مسئله «نقض کلان» برجام است که به بر هم خوردن توافق منجر خواهد شد. همانطور که در یادداشت پیشین نگارنده (اینجا) اشاره شد، لازم است که ایران از اکنون برای طرف مقابل مشخص کند که چه اقداماتی میتواند به بر هم خوردن توافق منجر شود و کدام اقدام طرف مقابل با چه پاسخی از سوی ایران مواجه میشود.
9) وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلّفات و فریبکاری در طرف مقابل بویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند، برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهّدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظایف این هیئت باید در شورای عالی امنیّت ملّی تعیین و تصویب شود.
از آنجا که برجام یک پروژه ملی و نه صرفا دولتی است، لازم است که روند اجرایی شدن آن نیز تحت نظارت یک مرجع فراقوهای قرار گیرد. حتی در آمریکا نیز چنین وضعیتی شکل گرفته و دولت ملزم شده است که به صورت دورهای گزارشهایی را در مورد روند اجرایی توافق و همچنین میزان پایبندی ایران به تعهداتش، به کنگره ارائه کند.
از همین رو تشکیل کمیتهای تحت نظر شورای عالی امنیت ملی که احتمالا بررسی میزان پایبندی طرف غربی به تعهداتش، مشخص کردن موارد احتمالی نقض عهد و حتی نحوه هزینهکرد منابع حاصل از برجام میتواند جزو وظایفش باشد، ضروری به نظر میرسد.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/6389673396/profile_pictures/_evocache/_-2.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1633762152)
سلام علیکم دوست عزیزم
سوالی داشتم، چطوری میتونم مطالبم رو در رواق بذارم که وقتی کلیک میکنن وبلاگم باز بشه
بلد نیستم لطفا راهنمایی کنید
مطالب رو میذارم ولی مطلبم مثل مال شما سبز نمیشه
ممنون
فرم در حال بارگذاری ...
سرنوشت شمر لعین بعد از واقعه کربلا چه بود؟
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1394نقش شمر خبیث در واقعه کربلا، سال 61 هجری قمری که حسین بن علی به سمت عراق در حرکت بود، شمر اخبار این حرکت را دقیقاً پی گیری میکرد. در تاریخ این واقعه، شمربن ذی الجوشن در چند جا نقش اساسی داشت.
سرنوشت شمر لعین بعد از واقعه کربلا چه بود؟
شمر از جمله افرادی بود که «عبیدالله بن زیاد» حاکم کوفه، او را برای پراکنده کردن مردم کوفه از اطراف مسلم بن عقیل، یار حسین بن علی، به دارالاماره فرستاد.
زمانی که عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه در نامهای برای حاکم کوفه نوشت که حسین بن علی حاضر شده که یا برگردد و یا با او بیعت کنند «عبیدالله حاکم کوفه» نظر داد که باید پذیرفت ولی وقتی شمر از این نامه مطلع شد، او را منع کرد و گفت که اگر حسین بن علی خود را تسلیم نکند و برود، بعداً قدرتمند میشود. پس بهتر است نگذارید برود.
عبیدالله هم نظر شمر را قبول کرد او را فرمانده سپاه با 4000 جنگجو کرد و همراه با نامهای به طرف عمربن سعد فرمانده کوفه در کربلا فرستاد، تا از حسین بخواهد که یا تسلیم شود و یا به جنگ تن در دهد و به دنبال این نامه، گفت ای عمر سعد، اگر اینکار را انجام نمیدهی از لشکر ما کناره بگیر و لشکر را به شمربن ذی الجوشن واگذار.
آخرین ساعتهای روز دهم محرم، زمانی که حسین بن علی جراحتهای زیادی در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سینه او نشست و سر او را از تن جدا کرد.
...
بعد از واقعه جانگدار کربلا و به درک واصل شدن شمر
شمر بعد از واقعه کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود. در تنیجه یکی از غلامان مختار، به دنبال او رفت ولی غلام شمر او را کشت و بعد به قریه دیگری فرار کرد و از آنجا هم باز به قریه «کلتانیه» تا اینکه سپاهیان مختار در آن جا، او را محاصره کردند.
«مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مىگوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّهاى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامهاى خوشبافت به تن داشت و بدنش پیس(بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».
«شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
«عبدالرحمن بن عبد مىگوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».
یاران شمر همگی پا به فرار گذاشتند. خود او هم فرصت نکرد تا لباس رزم بپوشد، پارچهای به خود پیچید و با نیزه در مقابل سپاه مختار ایستاد تا اینکه از پای در آمد. اقوال دیگری نظیر اینها هم هست. ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفی، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگى پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینى بر وى باشد.
شیخ طوسی نیز در کتاب «امالی» خود درباره اعدام شمر توسط مختار چنین نوشته است: «… ابوعمره با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد، او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سر شمر را با پای خود لگدکوب کرد.
برگرفته از کتاب تاریخ طبری
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4431910352/profile_pictures/_evocache/untitled-1-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1454261855)
سلام
السلام علیک یا اباعبدالله
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
فرم در حال بارگذاری ...
نکته هایی از زیارت عاشورا
نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1394آیا به هنگام خواندن زیارت عاشورا به نکات زیر توجه می کنیم❗
✅1. زیارت عاشورا به دو قسمت تولی(سلام بر افراد جبهه ی حق) و تبری(لعن بر افراد جبهه ی باطل) تقسیم می شود.
✅2. در زیارت عاشورا می آموزیم عبادتی که با اطاعت نباشد فریبی بیش نیست زیرا انسان به وسیله عبادت توام با اطاعت است که میتواند به درجه عبد(بندگی)برسد.
✅3. در زیارت عاشورا یزید و شمر متهمان ردیف اول نیستند بلکه لعن اول متوجه پایه گذاران ظلم می باشد. پس یاد بگیریم که هر کار ساده یا مهمی که می خواستیم انجام دهیم آینده آن را تصور کنیم و بدون بصیرت هیچ اقدامی نکنیم. زیرا که می تواند موجب لعن خدا بر خود و خاندانمان شود.
✅4. در زیارت عاشورا آخرین نفرین بر «تابعین»است؛یعنی کسانی که به کشته شدن یاران خدا رضایت دارند. پس مواظب اعمالمان بلکه مواظب تایید کردن ها و رد کردن های زبانی خود باشیم. بدانیم که هر رای و نظر ما در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
✅5. در زیارت عاشورا کسانی که برای جبهه ی باطل اسب آماده کردند لعنت شده اند. پس مواظب کمک های مادی خود به این و آن باشیم؛ زیرا ما نیز در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
✅6. در زیارت عاشورا می آموزیم که گفتن یک مرگ بر دشمنان ولایت اهل بیت و یا یک درود بر پیروان ولایت اهل بیت، کافی نیست،بلکه باید صد مرتبه بگوییم تا تمام دوستان خدا و دشمنان خدا بفهمندکه خط و مرام ما چیست؟ پس با قدرت موضع خود را مشخص کنیم.
✅7. در زیارت عاشورا می آموزیم فدا شدن در راه خدا کافی نیست،بلکه باید فدا شدن ما بر محور ولی معصوم خدا باشد.(حَلَّت بِفَنَائِک)
✅8. در زیارت عاشورا می خوانیم که باید خانواده خود را آل رسول الله کنیم که اگر نکردیم جزء آل امیه وآل مروان و آل زیاد خواهیم شد.
✅9. در زیارت عاشورا هیچ سخنی از گروه سومی نیست (یا حق یا باطل) پس ما هر چه زودتر خط خود را مشخص کنیم (حسینی یا یزیدی) (مهدوی یا دجّالی)؟
✅10. از زیارت عاشورا می آموزیم که باید سه توانایی خود را ارزیابی کنیم:
• توانایی در تشخیص دوست و دشمن (جبهه ی حق و باطل)
• توانایی در یاری کردن دوستان خدا (تولی به جبهه ی حق)
• توانایی در مبارزه کردن با دشمنان خدا (تبری از جبهه ی باطل)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/ra.pou/profile_pictures/_evocache/_-4.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1683366831)
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
آخر تابع علی ذلک
اللهم العنهم جمیعا
سلام علیکم
التماس دعا
یا علی علیه السلام
فرم در حال بارگذاری ...
مصباح هدایت
نوشته شده توسطرحیمی 28ام مهر, 1394از القاب امام حسین (علیه السلام) « مصباح الهدی » است . بیش از چهل لقب برای سیدالشهداء (علیه السلام) نقل شده است . که یکی از آنها مصباح هدایت و کشتی نجات است . در حدیث است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در سمت راست عرش الهی نوشته است :
« اِن الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وَ سَفینَةُ النجاة ». (1)
غیر از مقام امامت آن حجت الهی ، در شیوه زندگی و الهام بخشی راه و رسم جهاد و شهادت نیز ، آن حضرت راهنمای بشر است و در غرقاب هستی و طوفانهای اجتماعی ، کشتی نجات بخشی است که هر کس به ولای او چنگ زند ، از امواج بیدینی و ذلت نجات یافته به ساحل عزت و کرامت می رسد . چراغ حسینی در شب تاریک تاریخ ، همواره درخشان بوده و « راه » نشان داده است .
1 - مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 78 .1284 - سفینة البحار ، ج 1 ، ص 257 ، ناسخ التواریخ ، ص 57 .
حسین جان!
برای سينه زدن رخصتی بده آقا
به دست خسته ی من قدرتی بده آقا
شبيه سال گذشته دوباره آمده ام
برای خوب شدن فرصتی بده آقا…
****************التماس دعا
با سلام و عرض تسلیت ایام سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4450093186/profile_pictures/_evocache/images-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1515609551)
آقا شروع من شده ای
آقا شروع من شده ای،ای فدای تو
شکر خدا نفس زده ام با دعای تو
شکر خدا که اول خلقت به نذر تو…
…زد مادرم،بیا که شوم در ادای تو
خورشید پشت ابر دو عالم طلوع کن
محتاج گرمی نفس ما صدای تو
آقا ببخش گرچه سیاهی دلم گرفت
روشن شود تمام شبم در هوای تو
باور بکن ببین که شب جمعه های من
دیگر ندارد آن اثر ربنای تو
ای منتَظَر به منتظِرانت نگاه کن
تا عاقبت براه تو باشیم،برای تو
(آقای هر قنوت نمازم ظهور کن)
هم ناله عاشقت شده است با بیای تو
فرم در حال بارگذاری ...
دختر آتش + تصویر مراسم گِل مالی روز عاشورا در خرم آباد
نوشته شده توسطرحیمی 28ام مهر, 1394عكسی از مراسم گلمالی(صبح عاشورا) در خرمآباد به نام Fire Girl (دختر آتش)، برنده جشنواره عكس “گریتر لین ” در سال 2015
آیین به گل افتادن آیینی به یادگار مانده از پیشینیان قوم لراست، این آیین پیش از اسلام در استان لرستان و بسیاری از مناطق کشوردرمراسم سوگ بزرگان، قهرمانان و جوانان و عزیزترین درگذشتگان انجام می شده است. آیین به گل افتادن عزادارن حسینی در روز تاسوعا و عاشورا از جلوه های خاص عزداری مردم لرستان در روز عاشورای حسینی است.
در این مراسم ابتدا خاک تمیز را از مکانی که عاری از هرگونه آلودگی باشد، تهیه می کنند.
سپس حوضچه های که معمولا به دو شکل مربع و دایره و با آجر ساخته می شود، بعد خاک های از پیش آماده شده را الک می کنند و درون حوضچه می ریزند و بعد آن را با گلاب های نذرشده وآب آماده می کنند.
در کنار حوضچه های گل مقدار زیادی هیزم به صورت کپه بر روی هم انباشت می شود، این هیزم ها در روز عاشورا برای خشک کردن افرادی که به گل افتاده اند استفاده می شود.
...
فرم در حال بارگذاری ...
مداحی شب ششم محرم 94 با نوای حاج میثم مطیعی + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 28ام مهر, 1394جلسه عزاداری شب ششم محرم سال 1394 با نوای حاج میثم مطیعی، حاج امیر عباسی و برادر وحید نادری، که در هیأت میثاق با شهداء (دانشگاه امام صادق (علیه السلام)) اجرا شده است، به صورت صوتی آماده دریافت می باشد.
ای باطن غم تو، غم کربلا حسن (روضه)10.61 MB
شیرین تر از عسل دیدم شهادتو (زمزمه)7.55 MB۳
به میدان رفتن و کیفیت شهادت حضرت قاسم بن الحسن (علیه السلام) (مقتل)12.85 MB
از دنیا همین بسه، که اهل روضه هاتم | برادر وحید نادری (زمینه)6.06 MB
آلَ سُعودٍ فَلتَعُودوا خاسِئِینا (مداحی عربی - فارسی در حمایت از مردم یمن و علیه آل سعود)
صلی الله علیک یا اباعبدالله | برادر وحید نادری (شور)1.93 MB
می سوزونه دلم رو شوق دیدار بقیع (واحد)8.73 MB
او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست (واحد)8.17 MB
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد | حاج امیر عباسی (واحد)1.97 MB
افتادم از پشت فرس، عمو به فریادم برس | حاج امیر عباسی (واحد)2.03 MB
وای وای حسین | حاج امیر عباسی (شور)3.16 MB
فرم در حال بارگذاری ...