«حیاء من الله»

نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1393

توصیه های مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره) درباره «حیاء من الله»


«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز می دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می کند، منفعل و منکسر می شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می شود.

حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

...

خدا می بیند!

یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می کنند، نیز حیا می کند. دسته اول روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می کنی باید از خدا شرمت بیاید.

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حالا من به عنوان نمونه چند روایت می خوانم که بعضی هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اول از حضرت زین العابدین علیه السلام است که می فرماید:

«خف الله عز و جل لقدرته علیک؛ از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است.» این طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن. خیال نکن می توانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک؛ از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است.» این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.

تو مرا نمی‌ بینی ولی من!

در آیه شریفه هم می فرماید:

«أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری»(علق، آیه 14) در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلا می فرماید:

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ»(واقعه، آیه 85) شماها نمی بینید ولی ما به او نزدیک ‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی بینی ولی من که می بینم که چه کار داری می کنی.

گریه شدید محبوب ‌ترین بنده خدا

در سوره یونس در آیه ای هست :

«وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً؛ هیچ کاری نیست که شما انجام دهید مگر اینکه ما آن را می بینیم.»(یونس، آیه 61) کارهایتان در مرئی و منظر ما است و ما داریم می بینیم. من نمی خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی ات را می گیرد و هم اعمال بیرونی ات را می گیرد. من بعد می رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می گیرد و هم علن او را می گیرد. هر چه را که او انجام دهد، خدا می ‌بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می گیرد.

در ذیل این آیه روایتی آمده است که «کان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا؛ پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می رسید، به شدت گریه می کرد.» این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه های اعتقادی دارد و هم ریشه های ایمانی و درونی دارد.

خدا سِرّ و عَلَنت را می ‌بیند!

یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم علیه السلام است «فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم» خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی کنید، در برابر خدا هم همین طور باشید.

«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیا

یک دسته ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته بندی  کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان ها فرق می گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می کنم و سطح مطلب را پایین می آورم؛ مثلاً ما از بعضی ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی بینیم.

مثلاً می گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، - نعوذ بالله - چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی کنم. اینها همه اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.

امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می افتد و او را می بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می کنیم، چشم مان در چشمش می افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می کند و انسان از او شرم می کند. ما میان این دو نفر فرق می گذاریم.

نحوه حیاء از خداوند

در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که - نعوذ بالله - سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می شویم، خودمان را جمع و جور می کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!

حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می شود. آدم از او شرم می کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک» حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می کند. ایشان می فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می کشی!

گاهی انسان همسایه ای دارد که - نعوذ بالله - بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می افتد، انسان چگونه از او حیاء می کند!؟

حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان طور که از همسایه شایسته ات خجالت می کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین طور گام به گام پیش می روم.

بالاترین نوع حیا

دسته ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می کنند که آنها را بعداً می گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه - ان شاءالله - خواهم داشت. یک تقسیم بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی علیه السلام هست که «أفضل الحیاء استحیاؤک من الله؛ با فضیلت ترین حیاها حیای از خداوند است.» چرایش را بعداً می  گویم.

اثر حیای از خداوند

یک دسته از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می کند. روایت از علی علیه السلام است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا» این هم توضیح می خواهد که من بعداً توضیح می دهم. من الآن خواستم فقط دسته بندی روایات را بگویم.

حق حیاء از خداوند

اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟

در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاء» یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی ذر فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ!» بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند:

«أ کلکم یحب أن یدخل الجنة؟ قالوا: نعم یا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء» در همه این روایت ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟

من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه. حالا دقت کنید که حق حیا، آن طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می رویم.

خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!

یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ گاه از من جدا نمی شود. او نزدیکی به من است که نزدیک تر از او نیست. بزرگی است که بزرگ تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.

بعداً ان شاءالله می رسم که در یک تقسیم بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می دانند.

حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی ‌ها

حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.

خود ما همین طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی ‌کند!

از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه ‌اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می کنم اینها را گفتم.

تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می گوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.

این که روایات متعدّده می فرماید: از خدا خجالت بکشید آن طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک طور خجالت کشیدن است. آن طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.

«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه های شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»

پایگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

آيا در زمان غيبت همه شيعيان دچار شكّ و ترديد مى شوند؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1393

“مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً”

اينك در اين جا سؤالى مطرح است و آن اين كه آيا به واسطه طولانى شدن غيبت امام عصر(عليه السلام) همه شيعيان دچار شكّ و ترديد نسبت به آن حضرت مى شوند؟

در پاسخ اين پرسش بايد بگوييم: چنانكه از روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه معصومين(عليهم السلام) استفاده مى شود، چنين نيست كه تمام شيعيان دچار شكّ و ترديد شوند. زيرا شواهد تاريخى نيز نشان مى دهد كه معمولا در مسايل اعتقادى و ايمان به خدا و پيامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زيادى از دين و اعتقادات صحيح منحرف مى شدند، لكن چنين نيست كه به طور كلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف كشيده شوند; بلكه هميشه عدّه اى ـ اگر چه اندكى از آنها ـ بر دين و اعتقادات صحيح باقى مى مانند.

...

قرآن كريم اين حقيقت را در ماجراى طالوت و جالوت بيان مى كند و مى فرمايد:

«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ(البقرة/249) وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(البقرة/250)فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ»(البقرة/251)

«هنگامى كه طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسيله نهر آبى آزمايش مى كند; هر كس از آن بنوشد، از من نيست و هر كس جز يك پيمانه ننوشد، از من است كه جز عدّه كمى همه از آن نهر نوشيدند. آن گاه افرادى كه از بوته آزمايش به سلامتى بيرون آمدند، وقتى از نهر گذشتند از كمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانايى مقابله با نيروهاى جالوت را نداريم».

آنان كه مى دانند خدا را ملاقات خواهند كرد، با قدرت ايمان و تكيه بر يارى خداوند گفتند: «چه بسيار گروه هاى كوچكى كه به فرمان و يارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظيمِ دشمن غلبه يافتند و پيروز گرديدند. زيرا خداوند با صبر پيشگان است».

سپس همان گروه اندك، امّا با ايمان، در مقابل سپاهيان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: «پروردگارا! پيمانه صبر و استقامت را بر ما فرو ريز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر كافران، ظفر و پيروزى عنايت فرما».

آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزيمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را كشت و خداوند، حكومت و دانش را به وى بخشيد و آنچه خواست به او تعليم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر، دفع نمى كرد، زمين پر از تباهى و فساد مى شد، لكن خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان مى نمايد».

با توجه به مفهوم آيات كريمه و روايات اهل بيت(عليهم السلام) جواب پرسش فوق بيشتر روشن مى شود. زيرا درست است كه طولانى شدن غيبت، در روحيه و افكار و احياناً اعتقادات مردم تأثير مى گذارد، لكن موجب نمى شود كه تمام معتقدين به امامت امام غايب(عليه السلام) در عقيده و اعتقاد خود سست شوند، بلكه مؤمنين و معتقدينى هم وجود دارند كه امتداد غيبت، ذرّه اى در ايمان راسخ آنان خلل وارد نمى كند چنانكه احاديث فراوانى نيز مؤيّد اين معناست كه نمونه اى از آنها را ذكر مى كنيم:

عن أبي عبد اللّه(عليه السلام) قال: «أقرب ما يكون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما يكون عنهم إذا افتقدوا حجّة اللّه عزّوجلّ، فلم يظهر لهم و لم يعلموا بمكانه، و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه ]عنهم و بيّناته [فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما يكون غضب اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم يظهر لهم، و قد علم أنّ اوليائَه لايرتابون، ولو علم أنّهم يرتابون لما غيّب عنهم حجّته طرفة عين، ولايكون ذلك إلا على رأس شرار الناس».( كمال الدين، ص 337، ح 10.)

«از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «بهترين زمان قرب بندگان به خدا و بهترين زمان رضايت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است كه آن ها حجت خدا را در ميان خود نيابند و مكان وى را ندانند و در عين حال، مى دانند كه حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمين از حجت خالى نمى ماند». در اين هنگام است كه بايد شما شيعيان هر صبح و شام، منتظر فرج امام(عليه السلام)باشيد. شديدترين زمان غضب خدا بر دشمنانش نيز، زمان غيبت حجت او است. خداوند مى داند كه بندگان واقعى وى به جهت غيبت حُجّتش، دچار شكّ و ترديد نمى شوند. زيرا اگر چنين بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غايب نمى فرمود و اين امر (مسئله غيبت) نمى باشد مگر به خاطر شريرترين افراد مردم».

جلوه هاى پنهانى امام عصر عليه السلام/حسين على پور


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود دیکشنری عربی به فارسی و بالعکس

نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1393

فرهنگ لغات های زیادی در دنیای اندروید وجود دارد که رایگان نیستند و حتی اگر رایگان هم باشند، تعداد لغات کمتری نسبت به فرهنگ لغات “دیکشنری عربی به فارسی و بالعکس” دارند، برنامه معرفی شده به صورت کاملا رایگان ارائه شده است و شامل 10090 کلمه عربی به فارسی و 33947 کلمه فارسی به عربی است. از قابلیت های دیکشنری می توان به مواردی چون: رابط کاربری گرافیکی و ساده، جستجوی کاملا پیشرفته و سریع در میان کلمات مورد نظر با استفاده از الگوریتم حروف الفبا، ارائه اطلاعات کامل درباره هر کلمه و … اشاره کرد.

یکی از دلایل اصلی محبوبیت این برنامه سرعت بالا در جستجو اطلاعات نسبت به اطلاعات حجیم موجود است.




• رمز عبور: www.yjc.ir
• حجم: 3.5 مگابایت
• نسخه: 4.1
• اجرا در: اندروید 2.3 و بالاتر


فرم در حال بارگذاری ...

پندهای کوتاه اخلاقی آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1393

شیطان شکارچی باحوصله ‏ای است!

روایتی ازامام صادق علیه‏السلام نقل شده است که حضرت فرمودند:

«إِنَّ الشَّیْطَانَ یُدِیرُ ابْنَ آدَمَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ» در بعض روایات به جای «یُدیر»، «یُدبّر» هم دارد. «فَإِذَا أَعْیَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ» شیطان در هر چیزی دور انسان می‏ چرخد تا او را به دام اندازد و هنگامی که خوب خسته اش کرد، او را به سینه روی زمین می‏ خواباند و گردنش را می‏ گیرد.

...

>

وقتی که انسان خسته شود…

حالا این فرصتی که شیطان به دست می‏ آورد، چه وقتی است؟ حضرت فرمودند:

«فَإِذَاأَعْیَاهُ» یعنی وقتی که خسته ‏اش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ» او را به سینه روی زمین می‏ خواباند. وقتی بحث پول و مال است، بهترین فرصت است. در این زمان «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ» از پشت گردنش را می‏ گیرد و دیگر او نمی‏ تواند تکان بخورد، همانجا شکارش می‏ کند.


امام زمان را با معصیت نیازارید!

«حیاء از خلق، حیاء از نفس، حیاء از فرشتگان، حیا از پیغمبر، حیا از ائمه». اینها شخص دوم‎ها و ناظرهایی هستند که ما اینجا می‎توانیم درست کنیم. من از خودم نمی‎گویم، اینها در معارفمان هست. خیال نکنی اینها مطلع نمی‎شوند. من نمی‎خواهم وارد این بحث شوم چون قبلاً این را بحث کردم. روایات متعدده داریم که می‎گویند ما را با این معصیت‎هایتان اذیت نکنید. وقتی می‎آورند وضع شماها را می‎بینیم، کاری نکنید که ما را اذیت کنید. شما نمی‎دانید حیا چه بحثی است، یک بحث ریشه‎ای است. من گفتم حیا برای انسان چه نقش تخریبی‎اش و چه نقش سازندگی‎اش زیر بنایی است، از آن طرف شما ببینید بی‎شرمی چه می‎کند!


خدا بالاترین ناظر

فکر کردی در خلوت هستی کسی نمی‎بیند؟ پس دروغ می‎گویی من مؤمنم، مسلمانم، قرآن را قبول دارم. اگر راست می‎گویی که مسلمانی هیچ وقت تنها نیستی، تو سرّ و علن نداری، برای تو همیشه علن است. اینها تازه مراحل پایین بود که گفتم. مرحله بالاتر آن است که آن موجودی که بر تمام وجودت احاطه دارد، او دارد تو را می‎بیند. او «عالِم الْغَیْبِ وَ الشَّهادَة» است.

اوّل این آیه شریفه را دقت کنید که چه قدر زیبا است وقتی که می‎خواهد مسأله فرشتگان را تعبیر کند اوّلش می‎گوید:

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید؛ إذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ» اوّل می‎گوید من از رگ گردن به تو نزدیک‎تر هستم. اسم این حیا «حیا من الله» است. در مباحث معرفتی این را مطرح کردم و اینجا نمی‎خواهم مطرح کنم. «حیا من الخلق، من النفس، من الله» اینها همه معارف ما است. یاد این جمله امام رضوان ‎الله ‎تعالی ‎علیه افتادم که فرمود:

«عالم محضرخدا است، در محضر خدا گناه نکنید»

، چه قدر زیبا گفته است. تو او را نمی‎بینی، ولی در حضور او هستی. عمل زشت انجام ندهید.


صیانت شهوت

مؤمن شهوتش را با ایمان مهار کرده است. «و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم؛  و آنان که فروج و اندامشان را از عمل حرام نگاه می ‏دارند مگر بر جفتهاشان یا کنیزکان ملکی متصرفی آنها.» در این آیه، شهوت جنسی مطرح است. شایان ذکر است که «کشتن شهوت» در متون دینی توصیه نشده است. در آیه فوق سخن از میراندن شهوت نیست بلکه مهار شهوت مورد نظر است. در روایات متعددی از مهار و غلبه بر شهوت به عنوان علامت ایمان نام برده ‏اند.

پایگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

میوه عدم تعلق به امور مادی چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام دی, 1393

در روایتی  از امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که حضرت فرمودند:

«ثَمَرَةُ الزُّهدِ الرَّاحَةُ»:

میوه عدم تعلق به امور مادی، میوه دنبال دنیا ندویدن و به آن دل نبستن، این است که در همین دنیا برایشان راحتی می‏آورد. پس این را بدان! اگر در دنیا برای تأمین راحتی آخرتت تلاش کردی، در دنیا هم تاحدی راحتی نصیبت تو می ‏شود، ولی اگر به خاطر راحتی دنیا اینجا دویدی، بدان که به این راحتی‏ات نمی‏رسی. اشتباه در همین است.

لذا در روایات دارد که :

راحتی در بهشت و برای اهل بهشت است.

بنابراین آنهایی که در دنیا اهل بهشت هستند و برای راحتی در بهشت می‏دوند‏، اینها هم در بهشت و هم در اینجا به راحتی می ‏رسند و آنهایی که برای آخرت تلاش می‏ کنند، در دنیا هم راحت‏ تر از کسانی هستند که به دنبال راحتی در دنیا می باشند. البته من چند روایت در ذهنم هست که نمی‏خواهم بخوانم. حتی در روایت دیگری از علی علیه السلام هست که حتی بر اثر زهد به راحتی عظمی در همین دنیا می‏رسد و روحش راحت می شود.

پندهای کوتاه اخلاقی حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)
پايگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

«المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» چه کسانی هستند؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام دی, 1393

ندانستن قدر نعمت و لجاجت داشتن، سبب غضب خداوند می‌شود.

حضرت آیت‌الله ری‌شهری تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیه السلام در جلسه تفسیردر تبیین اینکه چه کسانی «المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» هستند، گفت: ندانستن قدر نعمت و لجاجت داشتن، از خصوصیاتی است که سبب غضب خداوند می‌شود، کسی که لجباز است در باطن ابوجهل است.

وی با تبریک میلاد خاتم پیامبران حضرت محمدصلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام، گفت: بحث جلسات پیش درباره جمله «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» بود. خشم الهی به معنای مجازات خداست و همه گناهان هم زمینه ساز غضب الهی است.

وی با طرح این مبحث که همه گناهان مورد غضب خداوند است ولی خداوند در قرآن گناهان خاصی را مطرح می فرماید که سبب غضب الهی شده اند، گفت: مجازات اقوامی که خداوند آن ها را به عنوان «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» معرفی می فرماید، سنگین تر است. آدم های بدتر از دیگران بودند.

آیت الله ری شهری با اشاره به نمونه ای از این گناهان عنوان کرد: یکی از اقوامی که مورد غضب الهی معرفی شده اند، قوم عاد است.اسم پیامبر قوم عاد ، هود بود.

«وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ» (اعراف/65)

و به سوي عاد برادرشان هود را [فرستاديم] گفت اي قوم من خدا را بپرستيد که براي شما معبودي جز او نيست پس آيا پرهيزگاري نمي‏ کنيد.

...

قوم عاد چه کسانی بودند؟

وی در معرفی قوم عاد، گفت: قوم عاد، جامعه ای بود که بعد از حضرت نوح علیه السلام در سرزمین یمن ساکن بودند. اینها از نظر جسمی بسیار قوی بودند، از امکانات مادی هم برخوردار بودند. اما گرفتار انواع انحرافات اعتقادی و اخلاقی بودند. خداوند حضرت هود را برای اینکه آنها را به توحید دعوت کند، فرستاد. بخشی از این داستان در سوره اعراف آمده است. در همین سوره آمده است:

«أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَاذکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (اعراف/69).

آيا تعجب کرديد که بر مردي از خودتان پندي از جانب پروردگارتان براي شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آوريد زماني را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشينان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهاي خدا را به ياد آوريد باشد که رستگار شويد.

تولیت آستان حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام عنوان کرد: بعد از اینکه اینها هلاک شدند، یک باد سرد تندی آمد. قرآن می فرماید:

«سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ»(الحاقه/7)

[که خدا] آن را هفت‏شب و هشت روز پياپي بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده مي‏ديدي گويي آنها تنه‏ هاي نخلهاي ميان تهي‏ اند

این بادی که عذاب الهی بود، آمد، آنها مثل تنه های پوچ درخت خرما افتادند. گناهشان این بود که نعمتی که خدا به آن ها داده بود را در مسیر خودش استفاده نکرده بودند و لجاجت کردند، قبول نکردند که چندین خدایی خود را رها کنند. به حضرت هود گفتند، به خدایت بگو عذابی را که می گویی فروفرستد. یک مورد «المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» همین جاست؛ یعنی خدایا من مثل قوم عاد نشوم.

وی با اشاره به آیه 111 سوره یوسف؛ «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ»، افزود: قصص قرآن برای عبرت گرفتن ما هستند. درسی که می توانیم از این داستان بگیریم یکی این است که فکر کنیم گناه قوم عاد چه بود. یکی از آنها ناسپاسی نعمت های الهی است، آن بدن های سالم را داشتند، اما استفاده نکردند. اگر کسی قدر نعمت الهی را ندانست منتظر مجازات باشد.

آیت الله ری شهری گفت: امام علی علیه السلام می فرماید:

هر نعمتی که خداوند به شما داده است، حقی در آن دارد، اگر حقش را ادا کردید خدا آن را اضافه می کند اگر کسی کوتاهی کرد بداند که آن نعمت از آن گرفته می شود، چه بسا عقوبتش به آخرت هم نمی رسد؛ بنا بر این، خدا باید ببیند که شما از نعمتی که اعطا فرموده است، می ترسید. ترس از اینکه مبادا این نعمت در راه خودش مصرف نشود.

زوال نعمت به نپرداختن حق خداست

وی عنوان کرد: در روایت است که خدا به اقوامی نعمت هایی می دهد. خدا پول داده که به دیگران خدمت کند. تا زمانی که شکر نعمت کند در دسترسش است؛ اما وقتی دید که در جای خودش مصرف نمی کند شخص دیگری مأمور این نعمت و خدمت می شود. زوال نعمت به این است که انسان حقوق خدا را ندهد.

این مفسر قرآن مشکل دیگر قوم عاد را لجاجت آنها دانست و گفت: وقتی انسان تشخیص می دهد چیزی حق است باید گردنش در برابر آن خم باشد. حضرت هود برای آنها استدلال کرد، اما آنها لجاجت کردند. این لجاجت یکی از خصوصیاتی است که باعث غضب الهی می شود. اگر حق را تشخیص دادی ولی باز زیر بار نمی روی بدان که مشکل پیدا می کنی، یکی از چیزهایی است که باعث زنگار قلب می شود و باعث عاقبت به شری می شود.

وی گفت: لجبازی صفت ابوجهل است. هر کس لجباز باشد، باطنش ابوجهل است. یکی از گناهانی که سبب غضب الهی می شود و «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» درباره او مستجاب نمی شود، لجبازی است.

منبع : خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)قوم عاد

قوم عاد چه کسانی بودند؟

“عاد” از ریشۀ (ع و د) است که در لغت به معنی بازگشتن به چیزی است بعد از انصراف از آن. [۱] و در اصطلاح نام قوم حضرت هود علیه السلام است.

نگاهی اجمالی به قوم عاد
نام قوم عاد در قرآن ۲۴ بار آمده و محل زندگي آنها سرزمین «احقاف» بین عمان و یمن یا عمان و حضرموت بوده است. [۲]
عاد، نام شخصی است که قبیله و قوم به نام او تسميه شده اند. [۳] شاید هم نام جد این قوم عاد بوده است.
برخی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق میشود یکی عاد اولی که لفظ آن در قرآن آمده (آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی میکرده اند) و قبیلۀ دوم در دوران تاریخ بشر بوده است. [۴]
اینکه قوم حضرت هود علیه السلام کدام قبیله بوده است در آن اختلاف است، چه بسا عاد اولی، همان قوم هود علیه السلام باشد. [۵]

قوم عاد در قرآن
یاد کرد قرآن از قوم عاد:«وَ اذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِن بَين‌ِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ إِنىّ‌ِ أَخَافُ عَلَيْكمُ‌ْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيم‌ » [۶] «(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمین «احقاف» بيم داد در حالى كه پیامبران زيادى قبل از او در گذشته‌هاى دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداى يگانه را نپرستيد! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزى بزرگ میترسم.»
تعبير به « اخ » (برادر) براى بيان نهايت دلسوزى و صفاى اين پيامبر بزرگ نسبت به قوم خويش است، اين تعبير چنان كه مى‌دانيم در مورد عده‌اى از پيامبران بزرگ در قرآن مجید آمده است، آنها برادرى دلسوز و مهربان براى اقوام خويش بودند كه از هيچ نوع فداكارى مضايقه نكردند. اين تعبير ممكن است در ضمن اشاره‌اى به ارتباط خويشاوندى ميان اين پيامبران و اقوامشان نيز باشد. [۷]

ویژگیهای قوم عاد وشهر آنها
از آیات قرآن بر میآید که قوم عاد، بلند قامت و نیرومند بوده اند به همین نسبت ساختمانهای محکم و بزرگ میساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمینهای حاصلخیز بوده اند. قرآن از آنها اینگونه یاد میکند:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتىِ لَمْ يخُْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَد » [۸] « آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟ و با آن شهر «ارَم» با عظمت، همان شهر ى كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود.» [۹]
در اينكه «ارم» نام شخص يا قبيله است، يا نام محل و شهرى، در ميان مفسران گفتگو است. ولى مناسب با آیه بعد، اين است كه «ارم» نام شهر بی‌نظير آنها باشد.
«عماد» به معنی ستون و جمع آن « عُمُد» است.
بنا بر تفسير اول اشاره به اندام نيرومند و پيكرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسير دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و کاخ هاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشاره‌اى است به قدرت و قوت قوم عاد. [۱۰]
معناي «ذات العماد» آن است كه آنها قطعه سنگ هاى بزرگى را به اندازه بلندى كوه، از كوهى مى‌بريدند و پايه مى‌ساختند، بعد اين ستونها را در هر كجا مى‌خواستند مى‌افراشتند، سپس در بالاى آن كاخهاى خود را مى‌ساختند بدين سبب آنها را «ذات العماد» گفتند. [۱۱]

آئین قوم عاد
اين قوم کافر و بت پرست بودند و طاغيان مستكبر خود را اطاعت مي کردند:
«وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيد » [۱۲]«و اين قوم «عاد» بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و پيامبران او را معصيت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پيروى كردند.»
چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا اینکه هود علیه السلام بر ایشان مبعوث شد. [۱۳]

رسالت حضرت هود علیه السلام

“هود” اين نام بدين جهت بر او نهاده شده كه از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند هدایت يافت و به آن مبتلا نگرديد. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهى رهانيده و به شاهراه هدايت برساند. [۱۴] « وَ إِلىَ‌ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُْهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْترَُونَ» [۱۵] « (ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستاديم (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست. شما فقط تهمت مى‌زنيد (و بتها را شريك او مى‌خوانيد)»
نخستين دعوت هود علیه السلام، همان دعوت تمام انبيا بود، دعوت به سوى توحيد و نفى هر گونه شرک ،چه افترا و تهمت ى از اين بالاتر كه براى بتهايي بى‌ارزش آن همه مقام قائل ميشدند. [۱۶]

سرانجام قوم عاد
بعد از سه سال قحطی و توبه نکردن قوم خیره سر عاد، ابر سیاهی در آسمان ظاهر میشود گمان میکنند، میخواهد باران ببارد، ولی آن در حقیقت شروع عذاب بود:
« فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتهِِمْ قَالُواْ هَذَا عَارِضٌ ممُّْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيم » [۱۷]«هنگامى كه آن (عذاب الهى) را بصورت ابر گسترده‌اى ديدند كه بسوى درّه‌ها و آبگيرهاى آنان در حركت است (خوشحال شدند) گفتند: «اين ابرى است كه بر ما مى‌بارد» (ولى به آنها گفته شد:) اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مى‌كرديد،تندباد ى است (وحشتناك) كه عذاب دردناک ى در آن است.»
این قوم بوسیلۀ باد ی عجیب، عذاب شدند که با تعابیر مختلف در قرآن بیان شده است:۱-«رِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَة(تند بادى طغيانگر و سرد و پرصدا).» [۱۸]۲- «رِيحًا صَرْصَر اً.(تندبادى شديد و هول‌انگيز و سرد).» [۱۹] ۳-«الرِّيحَ الْعَقِيم(‌تندبادى بی‌باران)» [۲۰]،«ریح عقیم» بادى است كه نه ابر مي آورد و نه درخت را بارور مي سازد، توأم با عذاب و بى‌رحم است و خداوند آن را بر قوم عاد فرستاد تا نابودشان سازد، چنان كه مى‌دانيم بادهاى ديگر نطفه را به گیاه تلقیح مى‌كنند، ولى اين باد عذاب را به آنها تلقيح كرد. يعنى رحمت از آن پديدار نمى‌گشت، مانند مرد ى كه صاحب فرزند نشود؛ پس همه کاخ ها و دژ ها و شهر ها و هر بناى محکم و استوار ى را كه در آنجا بود چنان خرد و نابود كرد و درهم كوبيد (چون گندم ى زير سنگ آسیاب) و همچون ماسه نرم روان شدند كه باد جابجايشان مى‌كرد. و به آسمان مى‌برد (هفت شب و هشت روز پى در پى آن تندباد عقيم برايشان وزيد.) [۲۱]
۴-« رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيم » [۲۲]«تند بادی است وحشتناک که عذاب دردناکی در آن است »
البته اینکه این باد چه بادی بوده است، خالی از ابهام نیست؛ آیا تند بادی بوده پر قدرت که مردم را به این طرف و آن طرف میافکنده یا اینکه دارای سوزاندگی و مسمومیت خاصی بود که همه چیز را چون استخوان، پوسیده میکرده است؟ [۲۳]


پانویس

۱. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۴ش، دوم، ج ۲،ص ۶۶۴.

۲.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، تدوین حسین حسیني، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش، اول ،ص ۶۱.
۳.  قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ش، ششم، ج ۵، ص ۶۷.

۴.  قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، پیشین، ص ۶۱.

۵.  فعال عراقی نژاد، حسین؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، ۱۳۷۸ش، دوم ،ج ۱،ص ۲۷۴.

۶. احقاف/سوره۴۶،آیه۲۱.

۷.  مكارم شيرازي ،ناصر وهمكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۷۴ش، اول،ج۲۱، ص۳۵۱.

۸.  فجر/سوره۸۹،آیه(۶-۸).

۹.  داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، ۲۷۵.

۱۰. تفسير نمونه، پيشين، ج۲۶، ص۴۵۲.

۱۱.  شيخ صدوق،معاني الاخبار، ترجمه عبد العلى محمدى شاهرودي،۱۳۷۷ش،‌دوم،‌ ج‌۱، ص۱۰۹.

۱۲.  هود/سوره۱۱،آیه۵۹.

۱۳.  صدرحاج سید جوادی، احمد وديگران؛ دایرة المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، ۱۳۸۴ش، اول، ج ۱۱،ص ۴.

۱۴.  معاني الاخبار، پيشين، ج۱، ص۱۰۸

۱۵.  هود/سوره۱۱،آیه۵۰.

۱۶.  تفسير نمونه، پيشين، ج۹، ص۱۲۸.

۱۷. احقاف/سوره۴۶،آیه۲۴.

۱۸.  الحاقه/سوره۶۹،آیه۶.

۱۹.  فصلت/سوره۵۱،آیه۱۶.

۲۰. ذاریات/سوره۵۱،آیه۴۱.

۲۱.  معاني الاخبار ،پيشين ،ج۱،ص۱۰۸.

۲۲. احقاف/سوره۴۶،آیه۲۴.

۲۳. ذاریات/سوره۵۱،آیه۴۲.

نظر از: مرادی [عضو] 

سلام

موفق و سربلند باشید

التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

1393/10/23 @ 12:56


فرم در حال بارگذاری ...

چهل حدیث والدین

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1393

قال الله تعالی:

«وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِياهُ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا إِمَّا يبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا»(الإسراء/23)

و خدای تو حکم فرموده که، هیچ کس را جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید اگر هر دو یا یکی از آنها به پیری برسند (که موجب رنج و زحمت باشند) زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگو و کمترین آزار به آنان مرسان و با ایشان با احترام و بزرگوارانه سخن بگو.

و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم رحمت و مهربانی فرما، آنگونه که آنان مرا در کوچکی تربیت کردند.

پیشگفتارگرچه هستی ما از خداست، لیکن سبب زندگی و وجود ما، پدر و مادر است و ما شاخه ای از وجود این دو عزیزیم و میوه ای از بوستان محبت و تربیت و مهر و عاطفه بی نظیر پدر و مادریم.

انسان فراموشکار، وقتی به قدرت و موقعیتی رسید، دوران عجز و کوچکی خویش را از یاد می برد و پدر و مادر و زحمات طاقت فرسای آنان را فراموش می کند، و چه ناسپاسی و کفرانی بدتر از این؟

انسانیت و اخلاق ایجاب می کند که پاسدار این دو گوهر باشیم و در حال حیاتشان از نیکی و احسان و پس از مرگشان از صدقات و یاد نیک غفلت نکنیم. ما امتداد وجودی والدین خودیم و فرزندان ما تداوم وجود مایند، چگونگی برخورد ما با پدر و مادر و احترام و نیکی ما به آنان سبب می شود: که فرزندان ما نیز در نسل آینده، حق شناس و قدردان و نیکوکار به بار آیند. فرزندان ما همانگونه خواهند بود که ما با والدین خویش رفتار می کنیم.

باری… ادای حق والدین و انجام سپاس زحمات آنان نیز مانند حق خدا و شکر نعمتهایش از عهده توانائی ما خارج است و تنها باید زبان به عجز بگشائیم و بال تواضع و فروتنی به زیر پای آندو فرشته بگستریم.

با اینحال، توجه به مقام پدر و مادر و شناخت قدر و منزلت آنان نزد خداوند، زمینه ادای بخشی از حق بزرگ آنان را فراهم می سازد.

روایاتی که در این مجموعه چهل حدیث والدین مطالعه می کنید، ما را با گوشه ای از وظایف خود در برابر والدین آشنا می کند.

توفیق الهی یارمان باد که از نیکوکاران به پدر و مادر خویش به حساب آئیم چرا که رضایت خدا در رضایت آنان است.

خدایا! ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.

خدایا! ما را به تربیت نسلی با ایمان و حق شناس و پاکدل و نیکوکار موفق بدار.

1. بزرگترین واجب

قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:

بر الوالدین اکبر فریضة.

امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود:

بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.

میزان الحکمة، ج 10، ص 709.

...

2. برترین اعمال

قال الصادق علیه السلام:

افضل الاعمال الصلاة لوقتها، و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله.

امام صادق علیه السلام فرمود:

برترین کارها عبارتست از: 1 - نماز در وقت 2 - نیکی به پدر و مادر 3 - جهاد در راه خدا.

بحار الانوار، ج 74، ص 85.

3. انس با پدر و مادر…

فقال رسول الله :

فقر مع والدیک فوالذی نفسی بیده لانسهما بک یوما و لیلة خیر من جهاد سنة.

مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت:

پدر و مادر پیری دارم که به خاطر انس با من مایل نیستند به جهاد بروم، رسول خدا(ص) فرمود:

پیش پدر و مادرت بمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست انس یکروز آنان با تو از جهاد یکسال بهتر است. (البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد).

بحار الانوار، ج 74، ص 52.

4. محبوبترین کارها

عن ابن مسعود قال: سئلت رسول الله(ص):

ای الاعمال احب الی الله عز و جل؟ قال:

الصلاة لوقتها، قلت ثم ای شی ء؟

قال: بر الوالدین، قلت: ثم ای شی ء؟ قال: الجهاد فی سبیل الله.

ابن مسعود می گوید: از پیامبر گرامی(ص) سؤال کردم محبوبترین کار پیش خدا کدام است؟

فرمود: نماز در وقت،گفتم: بعد از آن چه چیز؟

فرمود: نیکی به پدر و مادر،گفتم: بعد از آن چه چیز،فرمود: جهاد در راه خدا.

بحار الانوار، ج 74، ص 70.

5. نگاه به پدر و مادر

قال رسول الله(ص):

ما ولد بار نظر الی ابویه برحمة الا کان له بکل نظرة حجة مبرورة.

فقالوا: یا رسول الله و ان نظر فی کل یوم مائة نظرة؟

قال: نعم، الله اکبر و اطیب.

پیامبر خدا(ص) فرمود:

هر فرزند نیکو کاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول باو داده می شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟

فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.

بحار الانوار، ج 74، ص 73.

6. عظمت پدر و مادر

عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال:

ان الله عز و جل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری: امر بالصلاة و الزکاة، فمن صلی و لم یزک لم تقبل منه صلاته و امر بالشکر له و للوالدین، فمن لم یشکر والدیه لم یشکر الله، و امر باتقاء الله و صلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عز و جل.

امام رضا علیه السلام فرمود:

خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد:

1 - به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی شود.

2 - به سپاسگزاری از خودش و پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است.

3 - به تقوای الهی فرمان داده و به صله رحم، پس کسی که صله رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.

بحار الانوار، جلد 74، ص 77.

7. احترام پدر و مادر

قال الصادق علیه السلام:

بر الوالدین من حسن معرفة العبد بالله اذ لا عبادة اسرع بلوغا بصاحبها الی رضی الله من حرمة الوالدین المسلمین لوجه الله تعالی.

امام صادق علیه السلام فرمود:

نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند.

بحار الانوار، ج 74، ص 77.

8. اطاعت از والدین

قال رسول الله(ص):

من اصبح مطیعا لله فی الوالدین اصبح له بابان مفتوحان من الجنة و ان کان واحدا فواحدا.

پیامبر خدا(ص) فرمود:

کسی که دستور الهی را در مورد پدر و مادر اطاعت کند، دو درب از بهشت برویش باز خواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد یکی از آنها انجام دهد یک درب گشوده می شود.

کنز العمال، ج 16، ص 467.

9. ارزش اطاعت از پدر و مادر

قال رسول الله(ص):

العبد المطیع لوالدیه و لربه فی اعلی علیین.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

بنده ای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.

کنز العمال، ج 16، ص 467.

10. پرداخت بدهی والدین

عن رسول الله(ص):

من حج عن والدیه او قضی عنهما مغرما بعثه الله یوم القیامة مع الابرار.

رسول خدا(ص) فرمود:

کسی که به نیت پدر و مادرش حج انجام دهد یا بدهکاری آنها را بپردازد خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می انگیزد.

کنز العمال، ج 16، ص 468.

11. خشنودی پدر و مادر

قال رسول الله(ص):

من ارضی والدیه فقد ارضی الله و من اسخط والدیه فقد اسخط الله.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.

کنز العمال، ج 16، ص 470.

12. عاقبت نیکی به پدر و مادر

عن الصادق علیه السلام قال:

بینا موسی بن عمران یناجی ربه عز و جل اذ رای رجلا تحت عرش الله عز و جل فقال: یا رب من هذا الذی قد اظله عرشک؟

فقال: هذا کان بارا بوالدیه، و لم یمش بالنمیمة.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که حضرت موسی علیه السلام مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است، عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟

خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز سخن چینی نمی کرد.

بحار الانوار، ج 74، ص 65.

13. سفر برای نیکی به پدر و مادر

قال رسول الله(ص):

سر سنتین بر والدیک، سر سنة صل رحمک.

پیامبر خدا(ص) فرمود:

دو سال راه برو به پدر و مادرت نیکی کن، یکسال راه برو و صله رحم انجام بده، (یعنی اگر پدر و مادرت در فاصله دوری هستند که دو سال باید راه بروی تا به آنها برسی و نیکی کنی ارزش دارد).

بحار الانوار، ج 74، ص 83.

14. پدر و مادر و افزایش عمر و روزی

قال رسول الله(ص):

من احب ان یمد له فی عمره و ان یزاد فی رزقه فلیبر والدیه و لیصل رحمه.

پیامبر خدا(ص) فرمود:

کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد شود، نسبت به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم بجای آورد.

کنز العمال، ج 16، ص 475.

15. آثار نیکی به پدر و مادر

عن حنان بن سدیر قال: کنا عند ابی عبد الله علیه السلام و فینا میسر فذکروا صلة القرابة فقال ابو عبد الله علیه السلام:

یا میسر قد حضر اجلک غیر مرة و لا مرتین، کل ذلک یؤخر الله اجلک، لصلتک قرابتک، و ان کنت ترید ان یزاد فی عمرک فبر شیخیک یعنی ابویک.

حنان بن سدیر می گوید: در حضور امام صادق علیه السلام بودیم که میسر هم در میان ما بود، از رابطه خویشاوندی سخن به میان آمد، امام صادق علیه السلام فرمود:

ای میسر چند بار اجل و مرگ تو فرا رسیده و هر بار خداوند آن را به خاطر صله رحم با خویشاوندانت تاخیر انداخته است، اگر می خواهی خداوند عمر تو را زیاد کند به پدر و مادرت نیکی کن.

بحار الانوار، ج 74، ص 84.

16. اول نیکی به مادر

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:

جاء رجل الی النبی(ص) فقال:

یا رسول الله من ابر؟

قال(ص): امک،قال: ثم من؟

قال(ص): امک،قال: ثم من؟

قال(ص): امک،قال: ثم من؟

قال(ص): اباک.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم؟

فرمود: به مادرت، عرض کرد، بعد از او به چه کسی؟

فرمود: به مادرت، گفت: سپس به چه کسی؟

فرمود: به مادرت، سؤال کرد: سپس به چه کسی؟

فرمود: به پدرت؟

بحار الانوار، ج 74، ص 49.

17. نتیجه نیکی به پدر و مادر

عن رسول الله(ص) قال:

بروا اباءکم یبرکم ابناءکم، عفوا عن نساء الناس تعف نسائکم.

رسول خدا(ص) فرمود:

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند، از زنان مردم چشم پوشی کنید تا دیگران نسبت به زنهای شما چشم پوشی کنند.

کنز العمال، ج 16، ص 466.

18. حق پدر

عن ابی الحسن موسی علیه السلام قال:

سال رجل رسول الله(ص): ما حق الوالد علی ولده؟ قال: لا یسمیه باسمه، و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس قبله و لا یستسب له.

از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود:

مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: 1 - او را با نام صدا نکند 2 - در راه رفتن از او جلو نیفتند. 3 - قبل از او ننشیند. 4 - کاری انجام ندهد که مردم پدرش را فحش بدهند.

بحار الانوار، ج 74، ص 45.

19. عبادت در نگاه

قال رسول الله(ص):

نظر الولد الی والدیه حبا لهما عبادة.

رسول خدا(ص) فرمود:

نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.

بحار الانوار، ج 74، ص 80.

20. رفتار با والدین

عن ابی ولاد الحناط قال:

سالت ابا عبد الله علیه السلام عن قول الله:

«و بالوالدین احسانا» (1)

فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و لا تکلفهما ان یسالاک شیئا هما یحتاجان الیه.

ابی ولاد می گوید:

معنای آیه «و بالوالدین احسانا» را از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود:

احسان به پدر و مادر اینست که رفتارت را با آنها نیکو کنی و مجبورشان نکنی تا چیزی که نیاز دارند از تو بخواهند. «یعنی قبل از درخواست آنان » نیازشان را برطرف کنی ».

بحار الانوار، ج 74، ص 79.

21. وظیفه در برابر والدین

قال ابو عبد الله علیه السلام:

لا تملا عینیک من النظر الیهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتک فوق اصواتهما، و لا یدیک فوق ایدیهما و لا تتقدم قدامهما.

امام صادق علیه السلام فرمود:

چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از صدای آنها نکن دستهایت را بالای دستهای آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو.

بحار الانوار، ج 74، ص 79.

22. نیابت از پدر و مادر

قال ابو عبد الله علیه السلام:

ما یمنع الرجل منکم ان یبر والدیه حیین او میتین، یصلی عنهما و یتصدق عنهما و یحج عنهما و له مثل ذلک، فیزیده الله(عز و جل) ببره و صلاته خیراً کثیراً.

امام صادق علیه السلام فرمود:

چه چیز مانع شخص می شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده اند به آنها نیکی کند، باین صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج بجا بیاورد و روزه بگیرد، زیرا اگر چنین کند ثواب آنها به پدر و مادر می رسد و به خود شخص هم همانقدر ثواب داده می شود، به علاوه خداوند متعال به واسطه کارهای نیک و نماز او خیر زیادی به او عطا می کند.

بحار الانوار، ج 74، ص 46.

23. نیکی به والدین بد

عن ابی جعفر علیه السلام قال:

ثلاث لم یجعل الله (عز و جل) لاحد فیهن رخصة اداء الامانة الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا او فاجرین.

امام باقر علیه السلام فرمود:

در سه چیز خداوند متعال به احدی اجازه ترک آنها را نداده است.

1 - ادای امانت به مرد نیکوکار و فاسق.

2 - وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و فاسق.

3 - نیکی به پدر و مادر، نیکو کار باشند یا فاسق و لا ابالی.

بحار الانوار، ج 74، ص 56.

24. برخورد با پدر و مادر مشرک

فیما کتب الرضا علیه السلام للمامون:

بر الوالدین واجب، و ان کانا مشرکین و لا طاعة لهما فی معصیة الخالق.

در نوشته حضرت رضا علیه السلام به مامون آمده که:

نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگرچه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.

بحار الانوار، ج 74، ص 72.

25. زیارت قبر والدین

عن رسول الله(ص) قال:

من زار قبر والدیه او احدهما فی کل جمعة مرة غفر الله له و کتب برا.

رسول خدا(ص) فرمود:

کسی که قبر پدر و مادر یا یکی از آندو را در هر جمعه یکبار زیارت کند خداوند او را می بخشد و او را نیکوکار می نویسد.

کنز العمال، ج 16، ص 468.

26. بهشت و نیکی به والدین

عن ابی الحسن علیه السلام قال: قال رسول الله(ص):

کن بارا و اقتصر علی الجنة و ان کنت عاقا فاقتصر علی النار.

از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود:

رسول خدا(ص) فرمود:

نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاق آنها شوی جهنمی خواهی بود.

اصول کافی، ج 2، ص 348.

27. نگاه تیز به پدر و مادر

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:

لو علم الله شیئا ادنی من اف لنهی عنه، و هو من ادنی العقوق و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیهما.

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر خداوند چیزی کمتر از اف (اوه) گفتن سراغ داشت از آن نهی می کرد: و اف گفتن از کمترین مراتب عاق شدن است. نوعی از عاق شدن اینست که انسان به پدر و مادرش تیز نگاه کند. (خیره شود).

اصول کافی، ج 4، ص 50.

28. نگاه خشم آلود به پدر و مادر

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:

من نظر الی ابویه نظر ماقت، و هما ظالمان له، لم یقبل الله له صلاة.

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که از روی نفرت به پدر و مادرش که باو ستم کرده اند نگاه کند، نمازش در درگاه الهی پذیرفته نمی شود.

اصول کافی، ج 4، ص 50.

29. غمگین کردن پدر و مادر

قال امیرالمؤمنین علیه السلام:

من احزن والدیه فقد عقهما.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

کسی که پدر و مادر خویش را غمگین سازد عاق والدین شده است. (حق آنها را رعایت نکرده است.)

بحار الانوار، ج 74، ص 64.

30. نتیجه بی ادبی به والدین

عن ابی جعفر علیه السلام قال:

ان ابی نظر الی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متکی ء علی ذراع الاب، قال:

فما کلمه ابی مقتا له حتی فارق الدنیا.

امام صادق علیه السلام فرمود:

پدرم مردی را دید که پسرش همراهش راه می رفت و به بازوی پدر تکیه کرده بود، (وقتی این جریان را دید) تا زنده بود از روی ناراحتی و خشم با او صحبت نکرد.

بحار الانوار، ج 74، ص 64.

31. درگیری با پدر

قال ابو عبد الله علیه السلام:

ثلاثة من عازهم ذل:

الوالد و السلطان و الغریم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس با این سه نفر کشمکش کند خوار می گردد:

پدر، سلطان حق و شخص بدهکار.

بحار الانوار، ج 74، ص 71.

32. محرومیت عاق والدین

قال رسول الله(ص):

ایاکم و عقوق الوالدین، فان ریح الجنة توجد من مسیرة الف عام و لا یجدها عاق و لا قاطع رحم.

پیامبر خدا(ص) فرمود:

از عاق والدین شدن بپرهیزید، زیرا با اینکه بوی بهشت از مسافت هزار سال به مشام می رسد، عاق والدین و کسی که قطع رحم کند آن بو را احساس نخواهد کرد. (یعنی بیش از هزار سال از بهشت فاصله دارد.)

بحار الانوار، ج 74، ص 62.

33. بدبختی عاق والدین

عن الصادق علیه السلام قال:

لا یدخل الجنة العاق لوالدیه و المدمن الخمر و المنان بالفعال للخیر اذا عمله.

امام صادق علیه السلام فرمود:

عاق والدین و شرابخوار و انسان خیر منت گذار وارد بهشت نمی شوند.

بحار الانوار، ج 74، ص 74.

34. عاقبت عاق والدین

قال رسول الله(ص):

اربعة لا ینظر الله الیهم یوم القیامة، عاق و منان و مکذب بالقدر و مدمن خمر.رسول خدا(ص) فرمود:

در قیامت خدا به چهار گروه نظر رحمت نخواهد کرد:

1 - عاق والدین 2 - منت گذار3 - منکر قضاء و قدر4 - شرابخوار.

بحار الانوار، ج 74، ص 71.

35. مجازات عاق والدین

قال رسول الله(ص):

ثلاثة من الذنوب تعجل عقوبتها و لا تؤخر الی الاخرة:

عقوق الوالدین، و البغی علی الناس و کفر الاحسان.

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:

کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می شود.)

1 - عاق پدر و مادر2 - ظلم و تجاوز به مردم 3 - ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی.

بحار الانوار، ج 74، ص 74.

36. عاق والدین

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:

الذنوب التی تظلم الهواء عقوق الوالدین.

امام صادق علیه السلام فرمود:

از گناهانی که هوا را تیره و تار می کند عاق والدین شدن است.

بحار الانوار، ج 74، ص 74.

37. شقاوت عاق والدین

قال الصادق علیه السلام:

عقوق الوالدین من الکبائر لان الله (عز و جل) جعل العاق عصیا شقیا.

امام صادق علیه السلام فرمود:

عاق پدر و مادر شدن از گناهان کبیره است، زیرا خداوند متعال عاق والدین را گناهکار شقی شمرده است.

بحار الانوار، ج 74، ص 74.

38. هلاکت عاق والدین

عن ابی عبد الله علیه السلام:

ان رسول الله(ص) حضر شابا عند وفاته فقال(ص) له:

قل: لا اله الا الله،قال علیه السلام: فاعتقل لسانه مرارا فقال(ص) لامراة عند راسه: هل لهذا ام؟

قالت: نعم انا امه،قال(ص): افساخطة انت علیه؟

قالت: نعم ما کلمته منذ ست حجج،قال(ص) لها: ارضی عنه،قالت: رضی الله عنه برضاک یا رسول الله فقال له رسول الله(ص): قال: لا اله الا الله قال علیه السلام: فقالها… ثم طفی…

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگام مرگ جوانی، پیامبر اکرم(ص) کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر(ص) به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله بخاطر رضایت تو خدا از او راضی شود. (من از او راضی شدم) سپس پیامبر(ص) بجوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت: لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد.

بحار الانوار، ج 74، ص 75.

39. اعمال عاق والدین

قال رسول الله(ص):

یقال للعاق اعمل ما شئت فانی لا اغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک.

رسول خدا(ص) فرمود:

به عاق والدین از (طرف خدا) گفته می شود: هر کاری می خواهی انجام بده دیگر تو را نمی بخشم و به نیکوکار (نسبت به پدر و مادر) هم گفته می شود: هر چه می خواهی انجام ده تو را می بخشم.

بحار الانوار، ج 74، ص 80.

40. نیکی به والدین و آمرزش گناه

قال علی بن الحسین علیه السلام:

جاء رجل الی النبی(ص) فقال: یا رسول الله ما من عمل قبیح الا قد عملته فهل لی توبة؟

فقال له رسول الله(ص):

فهل من والدیک احد حی؟

قال: ابی قال: فاذهب فبره.

قال: فلما ولی قال رسول الله(ص):

لو کانت امه.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا می توانم توبه کنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آیا هیچیک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن (تا آمرزیده شوی). وقتی او راه افتاد پیامبر(ص) فرمود: کاش مادرش زنده بود. (یعنی اگر او زنده بود و به او نیکی می کرد، زودتر آمرزیده می شد.)

بحار الانوار، ج 74، ص 82.

پی نوشت ها:

1) سوره بقره، آیه 83.

منابع مقاله:

  • پایگاه حوزه
  • چهل حدیث والدین ، شریفی، محمود؛
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: قديري اناري [عضو] 
5 stars

سلام عزیز عالییییییی بود موفق باشی حق نگهدارت

1393/10/22 @ 23:44


فرم در حال بارگذاری ...

خوشرفتاري با همسر از نشانه هاي ايمان

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1393

امام صادق عليه‏ السلام :

مُجامَلَهُ النّاسِ ثُلثُ العَقلِ .

خوش برخوردى با مردم ، يك سوم خردمندى است .

منتخب ميزان الحكمة

خوشرفتاري با همسر از نشانه هاي ايمان

وقتي زن در خانه از شما راضي باشد، بدانيد که از جمله ي بهترين مسلمانها هستيد.

رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) بارها فرمودند:

«خَيرُکُم خَيرُکُم لأهلِه و أنا خيرُکُم لأهلِه» (1)

«بهترين شما آنهايي هستند که براي زنان خود بهترند و من بهترين شما هستم درباره ي همسران خودم.»

هرچه خوشرفتاري و محبت به همسر و فرزند بيشتر باشد مسلماني و ايمان هم بيشتر است. در خبر آمده است.

«کسي بر ما اهلبيت مهربانتر است که بر همسرخودش مهربانتر باشد» (2)

در حديثي ديگر مي خوانيم:

«هر کسي که محبتش به همسر خود بيشتر باشد ايمانش به خداوند زيادتر است» (3)


خوش رفتاري چيست؟

هسته مركزي خوش‌رفتاري عبارت است از: داشتن رفتاري در حد وسط كه هم وقار و متانت از دست نرود و هم شادي آفرين و لذت بخش باشد.

...

براي رسيدن به اين هدف بايد در دو زمينه و دو سطح برنامه ريزي كرد:

اول در سطح منش و شخصيت

دوم در سطح رفتار.
در سطح منش و شخصيت، لازم است انسان خود را به صفاتي مزين كند كه از فرد شخصيتي متين و باوقار و در عين حال خوش مشرب و دوست داشتني و محبوب بسازد. صفاتي مانند: تواضع، انسان دوستي، صداقت و يك رنگي، فداكاري، گذشت، مهرباني، جوانمردي، ايثار و ساير خلق و خوي هاي انساني.

در روايتي امام صادق (عليه السلام) فرمود: شيعيان ما مانند عسل شيرينند و اگر مردم آنها را بشناسند از شدت علاقه و محبت به آنها، نزديك است كه مانند عسل ايشان را بخورند.

اما در سطح رفتار نيز راهكارهايي وجود دارد. نكته اي كه قبل از پرداختن به اين راهكارها لازم است گفته شود، اين است كه عامل زيربنايي براي خوش‌رفتاري، همان عوامل شخصيتي است كه در بالا بيان شد؛ زيرا تنها چيزي كه اثري عميق بر روابط ما با ديگران مي گذارد، همين عوامل است. عوامل رفتاري بدون داشتن پشتوانه شخصيتي، فقط تأثير موقتي دارند. البته اين سخن بدان معنا نيست كه اين عوامل اهميتي ندارد، بلكه بسيار هم مهم است.
در اينجا راهكارهاي رفتاري را از دو منظر ديني و روان شناسي مطرح مي كنيم:

1. در آموزه‏هاى دينى راه‏هاى خوش‌رفتاري با مردم مطرح شده است:
يكم. خوشرويى در ديدار.
دوم. دلجويى در غياب.‏
سوّم. گشاده‏رويى در حضور.
چهارم. عفو و اغماض از خطاها و اشتباهات ديگران‏.
پنجم. ادب و نزاكت، اخلاص و وفادارى.‏
ششم. پرهيز از تندى و خشونت، كدورت و كينه، تمسخر و تحقير، خدعه و مكر، غرور و بى‏وفايى.‏
هفتم. پيوستن در برابر بريدن، كرامت در مقابل حقارت، بذل و بخشش به ازاى محروميت و تلافى غيبت با يادكرد نيك.

2. علم روانشناسي در مباحثي كه در آنها از روابط اجتماعى و مهارت‏هاى زندگى بحث مي كنند، هم‏سو با آموزه‏هاى مذهبى، به عواملى اشاره مى‏كنند كه در برقرارى ارتباط و خوش‌رفتاري با ديگران، مؤثر است. اين عوامل عبارتند از:
الف. مهارت در گوش‏دادن و فهميدن پيام‏هاى آشكار و نهفته كلام ديگران.‏
ب. دريافت پيام‏هاى غير كلامى از قبيل وضع بدن، حالت چهره، تماس چشمى، تن صدا و ساير نشانه‏هايى كه به همراه پيام كلامى منتقل مى‏شوند.
پ. پاسخ‏دهى و واكنش بى‏واسطه، صادقانه، دلسوزانه و همدلانه به پيام‏هاى كلامى و غيركلامى طرف مقابل‏.
ج. كار خود را با تحسين و قدردانى صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.
چ. با اندكى تفحص و جستجو، برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وى به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پى‏گيرى نمائيد.
خ. در صورتى كه اشتباه و لغزشى در وى مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.
د. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.
ذ. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطنى خود را اعلام كنيد.
ر. به ديگران اعتبار بدهيد و كارى كنيد كه احساس كنند مهم هستند.
ز. در طرف مقابل نسبت به كارى كه مى‏خواهد انجام دهد ميل شديدى ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائيد.
س. هر رفتارى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.
ش. سعى كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد.

در تكميل مباحث گذشته به مطالبي تحت عنوان فنون ارتباط موثر اشاره مي نماييم. بعضى از اين فنون عبارت است از:

1- برخورد شاد: سلام، احوالپرسى توأم با تبسّم، صميميت و احترام، اولين فن موثر ارتباطى با ديگران است. لحظه اول ملاقات از اهميّت فوق‏العاده‏اى برخوردار است. در فرهنگ دينى ما، نسبت به سلام‏كردن، مصافحه و تبسّم، احترام، محبّت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است.

عدى بن حاتم مى‏گويد: وارد مدينه شدم. پيامبر مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفته به خانه خود برد… من از فروتنى وى غرق حيرت شدم و از اخلاق پسنديده و ملكات فاضله، و از احترام فوق‏العاده‏اى كه نسبت به تمام افراد قائل بود دريافتم كه وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نيست.

حتّى وقتى كه انسان عميقاً غمگين و ناراحت است، بايد در برخورد با ديگران، خود را شاد نشان دهد و تبسّم نمايد؛ چنان كه امام على (عليه السلام) در توصيف مؤمن مى‏فرمايد: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است (المؤمنُ بِشرهُ فى وَجهه، و حُزنه فى قلبه)

يكي ديگر از موارد خوش‌رفتاري، داشتن روحيه شوخي و مزاح است. ولي بايد توجه داشت كه شوخي كردن رفتار بسيار ظريفي است كه اگر مناسب نباشد تأثير معكوس مي دهد. يعني به جاي شاد كردن، سبب ناراحتي فرد مي شود. پس بايد در شوخي ها به شخصيت فرد لطمه وارد نشود و احترام او كاملا حفظ شود.

2- گوش‏دادن فعّال‏: تمام مردم دوست دارند سكوت را شكسته، صحبت كنند. آنها مايلند احساسات و افكارشان را به ديگران منتقل سازند. پيامبر بلندمرتبه اسلام، شنونده بسيار خوبى بود. همين اخلاق نيك، او را مقبول و محبوب امّت مسلمان و حتّى غيرمسلمانان ساخت.

3. ابراز احساسات‏: يكى از عوامل مؤثر در برقرارى ارتباط با افراد جامعه، تشخيص دقيق احساسات طرف مقابل و برجسته‏كردن آنهاست. ما با بازگردانى احساسات، به گوينده القا مى‏كنيم كه سخنان او را فهميده‏ايم و براى او ارج و احترام ويژه‏اى قائليم.
به طور مثال: - حركت سر به نشانه تاييد گفتار طرف مقابل،‏ - لبخند كوتاه به دنبال خوشحالى گوينده،‏ - بازكردن چشم‏ها و كشيدگى صورت به موقع شگفت‏زندگى،‏ - جمع‏كردن پيشانى و انقباض عضلات صورت در زمان شنيدن يك خبر ناگوار، - تحسين زبانى و استفاده از بعضى تكيه‏كلام‏ها چون آفرين! چه جالب! - تصديق و تأييد با استفاده از كلماتى نظير خُب، درسته و…

4. اهتمام به امر وداع و خداحافظى در پايان صحبت و ابراز علاقه نسبت به ادامه ارتباط و شنيدن بيشتر سخنان طرف مقابل. به طور كلّى خوش‌رفتاري و برخورد صحيح با مردم يك مهارت است كه هميشه نياز به اصلاح و تقويت دارد و حتّى در مورد آن بايد آموزش ديد و آن را در موقعيت‏هاى مختلف تمرين كرد، تا اين كه به شكل نوعى تخصص و رفتار پايا درآيد.
سلامت و سعادت شما آرزوي ما است.

1. من لا يحضره الفقيه، ص 324، حديث 5.

2. وسايل الشيعه، جلد 14، ص 11، باب نکاح.

3. من لا يحضره الفقيه، ص 409.

منبع:پرسمان دانشجویی

نظر از: محمدهادی [بازدید کننده]
محمدهادی

سلام.خوبید شما؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم

1396/09/10 @ 10:48


فرم در حال بارگذاری ...

راحتی برای دنیا خلق نشده است!

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1393

در روایتی از زین ‏العابدین علیه السلام منقول است که حضرت فرمودند:

«مَنْ طَلَبَ الْغِنَی وَ الْاَمْوَالَ وَ السَّعَةَ فِی الدُّنْیَا…» کسانی‏ که در دنیا به دنبال مال اندوزی و تکثیر اموال و مسأله گشایش در امور مالی زندگی‏شان هستند، این‏ها دنبال چه هستند؟ دنبال راحتی هستند، «فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَةِ»، خیال می‏ کنند هر چه ثروتشان بیشتر و زندگی‏شان وسیع‏تر شود، راحتی‏شان بیشتر تأمین می‏شود.

بعد حضرت می فرماید: در حالی که دارند اشتباه می‏کنند، «فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَة»، اما «وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِاَهْلِ الدُّنْیَا»، حضرت می‏فرمایند: در دنیا، برای اهل دنیا راحتی خلق نشده است، این جمله ظرافتی دارد. حضرت می ‏فرمایند:

برای اهل دنیا راحتی خلق نشده، این روایت را خوب دقت کنید، روایت ظریفی است. «وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِاَهْلِ الدُّنْیَا إِنَّمَا خُلِقَتِ»، این است و جز این نیست که «خُلِقَتِ الرَّاحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَ لِاَهْلِ الْجَنَّةِ»، راحتی در بهشت و برای اهل بهشت خلق شده است.

این تعبیر حضرت اشاره به این معنا است: این‏ را بدانید! کسانی که برای راحتی در دنیا به دنبال دنیا هستند، به راحتی در دنیا نمی‏رسند. اما کسانی که در دنیا برای راحتی در دنیا نمی‏ دوند بلکه برای راحتی آخرت می ‏دوند‏، چه بسا اینها در دنیا هم به راحتی می‏رسند. ظرافت‏های این روایت، خیلی زیباست.

پندهای کوتاه اخلاقی حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)
پايگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

گناه اولاد آدم!

نوشته شده توسطرحیمی 21ام دی, 1393

 

حضرت سلیمان علیه السلام برای نماز استسقا حرکت کردند جمعیتی هم همراه با ایشان بودند.

حضرت مورچه ای را دیدند که با خدا در حال مناجات بود  و از خدا طلب باران می کرد.

مورچه با خدا نجوا می کرد:

خدایا ما را به گناه اولاد آدم مگیر!

باران رحمتت را نازل کن!

حضرت فرمودند به برکت دعای مورچه باران نازل شد.

خدایا ما را به گناه اولاد آدم مگیر!

دانلود با سه صلوات

یا کریم!

پروردگارا! ابرها را برای ما با گشودن درهایش برای ریزش آبهای بسیار فراوان و پی در پی به حرکت درآور.

ای بخشنده! برای ما باران فرو ریز، پی در پی فراگیر رویاننده، قفلهایش را بگشا، و موانعش را برطرف کن، و ریزش آنرا آسان گردان، و در آمدن آن برای نمناک ساختن دشتها به وسیله ریزش آب تسریع فرما.

ای تلاشگر برایمان باران فرو ریز، بارانی قطره قطره، فراوان و بسیار، پی در پی و فراگیر، نمناک کننده، وسیع و کافی، سریع و پاکیزه و رویاننده، گوارا و مبارک، عریض و گسترده که دشتها را نمناک سازد.

در کوه و دشتمان، و شهر و بیابانمان باران فرو ریز، تا قیمتهایمان را کاهش داده، و در کیل و وزنمان برکت عطا کنی، روزیمان را بما بنمایان، و قحطی را معدوم ساز، ای پروردگار جهانیان اجابت فرما.

نظر از: احمدي [عضو] 

سلام دوست عزیز
خدا قوت…
واقعا حکایت جالبی بود.
دوست خوبم شمابا تبادل لینک موافقید؟؟؟
در پناه حق

1393/10/22 @ 18:40
نظر از: یثربی [عضو] 

سلام مطلب زیبایی بود. منتظر انتقادات و پیشنهادات سازنده شما در وبلاگمان هستیم.یاعلی

1393/10/21 @ 14:43


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم