موضوع: "عمومی"
ای که خون کردید دل سید علی را
نوشته شده توسطرحیمی 29ام بهمن, 1391
هستی ما ولایتِ
آرزومون شهادتِ
ای که خون کردید دل سید علی را
برگرد و تا سربند یا زهرا نبستیم
آقا جان ، فرمودی و آمدیم…..
ولی!
راه رفتن در خیابان انتهای عشق نیست!
جان طلب کن
تا جان به قربانت کنیم
لبیک یا نائب المهدی
بن مایه ساخت فیلم موهن به ساحت پیامبر،شبهه دیرینه تعدد زوجات پیامبر است.
نوشته شده توسطرحیمی 29ام بهمن, 1391حجت الاسلام و المسلمین سعید نجفی بروجردی - موسس محترم حوزه محدثه بروجرد - در بیان سیر مظلومیت ها و اهانت ها به ساحت مقدس پیامبر اسلام فرمودند:
آخرین حلقه از سلسله اهانت ها به پیامبر ،ساخت فیلم موهن به شخصیت عظیم الشان ایشان است که با موضع گیری نسبتا خوبی از سوی مسلمانان مواجه شد.
ایشان در ادامه به دستمایه اصلی ساخت این فیلم اشاره کرده و فرمودند:در این فیلم شبهه “تعدد زوجات پیامبر"که همواره مورد توجه مغرضان و نادانان بوده است،تقویت شده و با سوء استفاده از این مساله، شخصیت عظیم پیامبر را شخصیتی خوش گذران و عیاش معرفی نموده که مدام به دنبال فرصت برای رابطه با زنان است و از نگاههای هرزه و آلوده ابایی ندارد.
حجت الاسلام بروجردی ضمن اشاره به وظیفه طلاب در قبال این شبهه گفتند:وظیفه ما طلبه ها در این شرایط ،پاسخ به این شبهه و رفع اتهام از شخصیت پیامبر است تا عوام ،فلسفه ازدواج های پیامبر را بدانند و این ازدواج ها را به عیاشی تعبیر نکنند.
ایشان همچنین در بیان دلایل و فلسفه ازدواج های پیامبر گفتند:با نگاهی عاقلانه و به دور از غرض ورزی کاملا معلوم می شود که هیچ کدام از ازدواج های پیامبر به منظور هوسرانی نبوده است؛ هرچند که مطابق فرمایش قرآن پیامبر هم مثل بقیه افراد بشر غریزه دارد و مانند سایر انسانها زنگی می کند.نکته مهم در ازدواج های پیامبر آن است که تمامی ازدواجهای ایشان به غیر از ازدواج با حضرت خدیجه در هفت سال دوم هجرت واقع شده اند .یعنی تقریبا سالهای آخرین زندگی ایشان که تقریبا پیری غالب شده است.دیگر آنکه طرف های ازدواج ایشان به غیر از یک مورد همه زنان مسن بوده اند.دیگر آنکه این ازدواج ها همگی در شرایط جنگ و به دور از آرامش لازم انجام گرفته که حکایت از ضرورت های دیگر آن دارد.
ایشان سه انگیزه مهم برای تعدد زوجات پیامبر را برشمردند:
1-انگیزه سیاسی و اجتماعی
2-انگیزه اخلاقی
3-انگیزه دینی
موسس محترم حوزه محدثه در ادامه افزودند:اقتضائات جامعه عرب در زمان پیامبر ،ایجاب می کرد که ایشان بعضی از قبایل را از طریق ازدواج و رابطه فامیلی با آنها، رام کنند چرا که عرب حرمت خاصی برای داماد قائل بودند.به عنوان مثال عایشه دختر ابوبکر،حفصه دختر عمر،ام حبیبه دختر ابوسفیان و… ملاحظه می شود که پدران این زنان همگی افراد مساله ساز برای حکومت اسلامی بوده اند.
حضور هميشگي در مدرسه خودشناسي
نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1391 هيچ لحظه اي نبايد از خودشناسي غفلت كرد؛ هم در خواب و هم در بيداري، زيرا مدرسه آن هميشه باز است. تنِ آدمي در بستر مي خوابد؛ ولي مدرسه روح شبانه روزي است. هر كه در بيداري مواظب خود باشد، در خواب نيز فطرت و دلش به سراغ دلمايه مي رود، و اگرنه مدرسه را به بازي مي گذراند، پس بعضي مي خوابند كه دَرِ كتابخانه را ببندند و خود، پيش و بيش از ديگران مطالعه كنند و رؤياهاي صادق اينان در حالت مناميه، كمتر از مدرسههاي روزانه نيست.
وجود مبارك رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم در هر بامداد از صحابه مي پرسيد:
«هل منمبشّرات»(1)
؛ ديشب در مدرسه رؤيا چند مطلب ياد گرفتيد؟
گرچه ما نظير حضرت خليل رحمان(عليهالسلام) نيستيم كه در عالم رؤيا با تأكيد و تحقيق، مأموريت ذبح فرزند به وي داده شد: ﴿اِنّي اَري فِي المَنامِ اَنّي اَذبَحُكَ﴾(2)؛ ولي فرزند معنوي ابراهيم خليل هستيم: ﴿مِلَّةَ اَبيكُم اِبرهيمَ هُوَ سَمّكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ﴾(3)، پس ميتوانيم همان راه ايشان را بپيماييم.
بعضي هنگام خواب هم در مدرسه هستند؛ ولي برخي بيداريشان هم خواب است؛ يعني ميخوابند كه آن خواب پيشينشان دوچندان شود. سبك و روش آنها خواب در خواب است؛ نظير سبك مجاز در مجاز، چنانكه حضرت رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «الناس نيام؛ فإذا ماتوا انتبهوا».(4) غافل براي ابد در خواب نميماند و كور، كر و گنگ هميشه به همان حال نيست، بلكه يقيناً خوابيده را بيدار و نابينا را بينا ميكنند و حقايق را به او نشان ميدهند؛ امّا اين علاج توانفرساست و تحمّل پذير نيست. برخي فشار احتضار و قبر و برزخ را هرگز نميتوانند تحمّل كنند.
برخي خواب هشتاد ساله يا صد ساله دارند: «الناس نيام؛ فإذا ماتوا انتبهوا»(5)؛ امّا سرانجام هنگام مرگ بيدارشان ميكنند، در حالي كه بايد خودشان معارف جهان را ميديدند و چشم بر آنها نميبستند؛ نه آنكه نشانشان دهند و به آنان بگويند: ﴿هذِهِ النّارُ الَّتي كُنتُم بِها تُكَذِّبون ٭ اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لاتُبصِرون﴾(6)؛ اين همان آتشي است كه شما تكذيبش ميكرديد.
دين آمده است تا جامعه بشري هميشه بيدار باشد؛ بيدارياي شبانهروزي. در بيداري، بيدار باشد و در خواب هم بيدارتر از بيداري؛ نظير حضرت ابراهيم (پدر معنوي امّت اسلامي) كه در بيداري بيدار بود و در خواب هم بيدار و گاهي بيدارتر از بيداري. بايد مانند پدرمان حضرت ابراهيم(عليهالسلام) در خواب و بيداري، بيدار باشيم: ﴿مِلَّةَ اَبيكُم اِبرهيمَ هُوَ سَمّكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ﴾.(7) ﴿مِلَّةَ اَبيكُم﴾ منصوب به اغراء است؛يعني «خذوا ملّة أبيكم إبراهيم».
1. الكافي، ج8، ص90.
2. سوره صافّات، آيه 102.
3. سوره حج، آيه 78.
4. بحار الأنوار، ج50، ص134.
5. بحار الأنوار، ج50، ص134.
6. سوره طور، آيات 15 ـ 14.
7. سوره حج، آيه 78.
تفسير انسان به انسان، ص116
کرامت حضرت عبدالعظیم(ع) به آیتالله مرعشی نجفی
نوشته شده توسطرحیمی 27ام بهمن, 1391آیت الله العظمی مرعشی نجفی، پس از آنکه مقطعی از درسش را در نجف به پایان میبرد به تهران میآید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم میشود. پدر دختر، شرطی را برای ایشان مطرح میکند تا پس از تحقّق آن، دختر به خانه بخت برود.
شرط پدر دختر، تهیه این اقلام بود: یک جفت گوشواره، چهار عدد النگو، دو عدد پیراهن، دو قواره چادری و دو جفت کفش.
اگر چه درخواست خانواده عروس، چندان سخت و چشمگیر نبود، ولی برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود.
ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم میشود امّا قبل از حرکت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسّلام در شهر ری توقف می کند.
آن عالم بزرگوار قبل از آنکه به حرم مشرف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان میایستد و تمام حواسش به شروطی است که از عهده انجام آن بر نیامده است. در این لحظه کاملا متوجه آن حضرت میشود و مشکل را با عبدالعظیم حسنی در میان میگذارد.
چند لحظه بعد، کسی دست روی شانهاش میگذارد و آرام به گوشش میخواند که: آقا، بستهتان را بردارید تا خدای نکرده کسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینکه او را از چنین حالی بیرون آوردهاند، مکثی میکند و بعد میبیند، بستهای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمیکند، اما بلافاصله طنین صدایی را که لحظاتی قبل او را متوجه این بسته کرده بود در ذهنش مینشیند. نگاه جستجوگرش کسی را نمییابد، بسته را میگشاید و میبیند درون بسته، این اشیاء وجود دارد؛ دو جفت کفش زنانه، دو قواره چادری، دو عدد پیراهن، چهار عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره!
ایشان پس از این کرامت «خادم افتخاری» آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علیهالسلام شده و تا آخر عمر شریفشان این مدال خادمی را به سینه داشتند.
منبع : ادیان نیوز
اساس تالیف کتاب آیات شیطانی،پرورش و نوپردازی افسانه "غرانیق" است.
نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1391حجت الاسلام و المسلمین سعید نجفی بروجردی -موسس محترم حوزه علمیه محدثه - در سالروز صدور حکم قاطع و تاریخی امام مبنی بر ارتداد و وجوب اعدام سلمان رشدی - نویسنده کتاب” آیات شیطانی” فرمودند:
آنچه اصل و محور در تالیف این کتاب است همان افسانه “غرانیق"است .
طبق داستان این افسانه موهوم و اهانت آمیز به ساحت پیامبر، پیامبر با وجود نزول سوره کافرون از وجود اختلاف میان قریش و تازه مسلمانان بسیار آزرده بودند .روزی در کنار خانه کعبه ایستاده بودند و با صوت بسیار زیبا سوره نجم را تلاوت می نمودند تا آنکه به این آیه رسیدند:افرایتم اللات و العزی و مناه الثالثه الاخری (مرا از لات و عزی و منات خبر دهید).در این هنگام شیطان به قلب پیامبر رخنه کرد و این دو جمله را بر زبانش جاری ساخت:تلک الغرانیق العلی منها الشفاعه ترتجی:اینها غرانیق عالی مقامند که شفاعت آنها مورد رضایت است (غرانیق جمع غرنوق و به معنای یک نوع مرغ آبی یا جوان خوشرو است).سپس باقی آیات سوره را خواند و هنگامی که به آیه سجده رسید خود پیامبر و تمام حاضران اعم از مسلمان و مشرک در برابر بت ها سجده کردند.(نعوذ بالله).پس از رسیدن این خبر به حبشه ،گروهی از مهاجرین از اقامتگاه خود برگشتند؛ اما دیدند که وضع دو مرتبه برگشته و فرشته وحی نازل گشته و به پیامبر گفته است که آن آیات را شیطان بر زبان پیامبر جاری ساخته و مکلف به نبرد با مشرکان است.
ملاحظه می شود داستانی که کوچکترین مبنای عقلی ندارد و اصل آن نشات گرفته از تفکر جاهلی عرب است در قرن چهاردهم هجری دوباره زنده می شود و نویسنده کتاب آیات شیطانی مصرّانه ،وجود آیه های شیطانی القا شده به پیامبر را می پذیرد و البته این تنها حلقه ای از سلسله اهانت ها و توهین ها به پیامبر عظیم الشان اسلام در طول تاریخ اسلام بوده است و جدیدترین آنها که با موضع گیری نسبتا خوب مسلمانان مواجه شد ساخت فیلم موهن علیه پیامبر بود و این مظلومیت ها قطعا ادامه خواهد داشت .
همچنین حجت الاسلام بروجردی در این جلسه در پاسخ به شبهه “چرایی تعدد زوجات پیامبر"دلایلی را بیان فرمودند.
روش برخورد با مردم
نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1391مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .
اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.
چهل داستان و چهل حديث از امام رضا عليه السلام/ عبداللّه صالحى
بهشت ولايت، حصن الهی
نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1391يك جامعه در صورتى داراى ولايت است كه در آن ولى مشخص بوده و عملا مصدر و الهام بخش همه نشاطها و فعاليتهاى زندگى باشد.
و يك فرد در صورتى داراى ولايت است كه شناخت درستى از ولى داشته و براى هر چه بيشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او - كه مظهر ولايت خدا است - دائما در تلاش و كوشش بسر برد.
از آنجا كه تدبر در آيات زير، آفاق وسيعى از بهشت ولايت را در پيش چشم ما مى گشايد و از اين سخن آگاهى بخش را كه: هيچ يك از فرمان هاى دين به اهميت ولايت نيست آشكار مى سازد:
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيمَ کافران بني اسرائيل، بر زبان داوود و عيسي بن مريم، لعن (و نفرين) شدند!
ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يعْتَدُونَ اين بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز مينمودند.
كَانُوا لَا يتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ آنها از اعمال زشتي که انجام ميدادند، يکديگر را نهي نميکردند؛
لَبِئْسَ مَا كَانُوا يفْعَلُونَ چه بدکاري انجام ميدادند!
تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بسياري از آنها را ميبيني که کافران (و بتپرستان) را دوست ميدارند (و با آنها طرح دوستي ميريزند)؛
لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيهِمْ نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالي از پيش براي (معاد) آنها فرستاد! که نتيجه آن، خشم خداوند بود؛
وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ و در عذاب (الهي) جاودانه خواهند ماند.
وَلَوْ كَانُوا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِي وَمَا أُنْزِلَ إِلَيهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ و اگر به خدا و پيامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ايمان ميآوردند، (هرگز) آنان [= کافران] را به دوستي اختيار نميکردند؛
وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ولي بسياري از آنها فاسقند.
(مائده / 78 - 81)
صفحات: 1· 2
راه شاد کردن ديگران (اخلاق خانواده)
نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1391اى کميل خانواده ات را فرمان ده
که روزها در به دست آوردن بزرگوارى،
و شبها در رفع نياز خفتگان بکوشند.
سوگند به خدايى که تمام صداها را مى شنود،
هر کس دلى را شاد کند،
خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد
که به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته
و تلخى مصيبت را بزدايد چنان که شتر غريبه را از چراگاه دور سازند.
و قال ع لکميل بن زياد النخعي- يا کميل مر أهلک أن يروحوا في کسب المکارم- و يدلجوا في حاجة من هو نائم- فوالذي وسع سمعه الأصوات- ما من أحد أودع قلباً سروراً- إلا و خلق الله له من ذلک السرور لطفاً- فإذا نزلت به نائبة جرى إليها کالماء في انحداره- حتى يطردها عنه کما تطرد غريبة الإبل.
نهج البلاغه/حکمت257
شاخص هاي مکتب سياسي امام خمینی (ره)
نوشته شده توسطرحیمی 9ام بهمن, 1391من مى خواهم روى مکتب سياسى امام تکيه کنم. مکتب سياسى امام نمى تواند از شخصيت پُرجاذبه ى امام جدا شود.
راز موفقيت امام در مکتبى است که عرضه کرد و توانست آن را به طور مجسم و به صورت يک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظيم اسلامى ما به دست مردم به پيروزى رسيد و ملت ايران عمق توانايى ها و ظرفيت فراوان خود را نشان داد؛ اما اين ملت بدون امام و مکتب سياسى او قادر به چنين کار بزرگى نبود.
مکتب سياسى امام ميدانى را باز مى کند که گسترهى آن حتّى از تشکيل نظام اسلامى هم وسيعتر است. مکتب سياسى يى که امام آن را مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عينيت بخشيد، براى بشريت و براى دنيا حرف تازه دارد و راه تازه پيشنهاد مى کند. چيزهايى در اين مکتب وجود دارد که بشريت تشنه ى آنهاست؛ لذا کهنه نمى شود. کسانى که سعى مى کنند امام بزرگوار ما را به عنوان يک شخصيت متعلق به تاريخ و متعلق به گذشته معرفى کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سياسى خود زنده است، و تا اين مکتب سياسى زنده است، حضور و وجود امام در ميان امت اسلامى، بلکه در ميان بشريت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
مکتب سياسى امام داراى شاخص هايى است. من امروز چند خط از خطوط برجسته ى اين مکتب را در اينجا بيان مى کنم.
يکى از اين خطوط اين است که در مکتب سياسى امام، معنويت با سياست در هم تنيده است. در مکتب سياسى امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سياسىِ خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال مى کرد؛ حتّى در مبارزات سياسى، کانون اصلى در رفتار امام، معنويت او بود. همه ى رفتارها و همه ى مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مى زد. امام به اراده ى تشريعى پروردگار اعتقاد و به اراده ى تکوينىِ او اعتماد داشت و مى دانست کسى که در راه تحقق شريعت الهى حرکت مى کند، قوانين و سنت هاى آفرينش کمک کار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزيزاً حکيما». امام قوانين شريعت را بستر حرکت خود مى دانست و علائم راهنماى حرکت خود به شمار مى آورد. حرکت امام براى سعادت کشور و ملت، بر مبناى هدايت شريعت اسلامى بود؛ لذا «تکليف الهى» براى امام کليد سعادت به حساب مى آمد و او را به هدفهاى بزرگِ آرمانى خود مى رساند…
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعيين کننده بودن اراده ى انسان. در مکتب سياسى امام، هويت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتيجه ى ارزشمندى و کرامت داشتن اين است که در اداره ى سرنوشت بشر و يک جامعه، آراء مردم بايد نقش اساسى ايفا کند. لذا مردم سالارى در مکتب سياسى امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردم سالارىِ حقيقى است؛ مثل مردم سالارى امريکايى و امثال آن، شعار و فريب و اغواگرىِ ذهن هاى مردم نيست.
صفحات: 1· 2
...شب عشق است و غزلی خوانی باران
نوشته شده توسطرحیمی 9ام بهمن, 1391
امشب،شب عشق است و غزل خوانی باران
امشب خدای هستی بخش به یمن میلاد دردانه اش بساط عشق را بر پا نموده و باران رحمتش را سرازیر؛ تا به گنجایش ظرف دلمان آن را پر کنیم.
الها!
چگونه شکرگزار کرامت این نعمتت باشیم که حقیقت وجودش را جز ذات پاک ربوبیتت و فرزندان پاکش،کسی نشناخت،
پروردگارم تو را سپاس بی حدو اندازه می گویم،که عشق و ارادتِ رسول رحمت را نصیب مان کردی!
مولودی را که هنگام ولادتش، نور وجودش مابین مغرب و مشرق را فرا گرفته و عطر حضورش، بهار را به ارمغان آورد،
فرستاده ای که نور خلقتش قبل از آسمان ها و زمین، عرش و دریا خلق شد!
آفریده ای که مایه آرامش زمین شد، همو که از تولدش، شیطان لعین مأیوس شد و ناله زد!
به راستی که چقدر خوشوقتیم که بهانه، خلقتمان آفریده ای است از جنس درخشنده گی نور خدا!
سلام و درود بر او و سلاله پاکش.
…. اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
رقیه رحیمی