موضوع: "عمومی"

در محضر استاد : حضرت آیت الله علامه سید مرتضی عسکری

نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1391

 

   

 موضوع سخنرانی سوم:
  • درگیری پیامبر با كفار قریش در ابتدای بعثت،
  • شأن نزول سوره كوثر، آیه تطهیر و شأن نزول آن،
  • محبت پیامبر به حضرت زهرا و لقب ام ابیها،
  • رفتار پیامبر بعد از نزول آیه تطهیر

 



بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب ‌العالمین و الصلاة و السلام علی خاتم ا‌لانبیاء و افضل ا‌لمرسلین محمد وآ‌له ا‌لطاهرین.

برنامه ما اگر مناسبت دینی باشد از آن صحبت می‌كنیم بعد از آنچه مقتضی است در جامعه چیزی باشد روشنگری باید بشود در آخر هم سوال و جواب.درباره وفات حضرت زهرا(ع) مفصل سخنرانی شد. امروز از ولادت حضرت زهرا(ع) سخن می‌گوییم.

«بسم الله الرحمن الرحیم *انا اعطیناك الكوثر* فصل لربك و انحر* ان شانك هو الابتر»

پس از آنكه خداوند تبارك و تعالی خاتم پیامبران را در مكه مبعوث فرمود «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة» رسالت پیامبر متوقف بود بر اینكه بتهائی كه آنها می‌پرستیدند شریك خدا می‌دانستند درست هم مثل اینكه روشن نبودند بعضی‌ها می‌گفتند اینها اشكال ملائكه هستند صورت ملائكه‌اند، ملائكه بنات الله هستند، لات، عزی، منات اسلام نمی‌شود تبلیغ بشود مگر در صورتی كه ثبت شكسته شود تائب هست، عقیدة به بُت هست خدای واحد و اَحد پرستیده نمی‌شود، لذا پیامبر با آنها سخت درگیر بود در این جهت حرف آنها هم منطقی نبود، ایمان نمی‌آوریم تا بروی به آسمان و خدا و ملائكه را بیاوری، چیزهای محال و نشدنی، به هیچ وجه پیامبر خواسته آنها را نمی‌داد، نمی‌توانست بدهد، یكبار بزرگان قریش آمدند خدمت پیامبر گفتند: بیا مصالحه كنیم یك سال شما خدایان را بپرست، ما هم یكسال خدای شما را، سوره نازل شد: «بسم الله الرحمن الرحیم* قل یا ایها ا‌لكافرون* لا اعبد ما تعبدون* ولا انتم عابدون ما اعبد* ولا انا عابد ما عبدتم* ولا انتم عابدون ما اعبد* لكم دینكم ولی دین» اینها آنچه می‌توانستند عیب‌جویی می‌كردند بر پیامبر، چه عیبی از پیامبر بگیرند؟ معروف بود الصادق الامین همان‌هائی كه قصد كشتن پیامبر را داشتند اموالشان را نزد پیامبر گذاشته بودند به همدیگر اطمینان نداشتند طلا و نقره‌ای را كه داشتند نسب پیامبر عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، همه خدمت كرده به عرب، به قریش، مهمانداری حجاج و…..پس در نسب پیامبر نمی‌توانستند چیزی بگویند، یگانه فرزند پسر حضرت وفات كرد در عرب قاعده است حالا در شاهنشاهی هم همین طور است. در عرب هم همین طور بود جای هر كس را فرزندش می‌گرفت جای هاشم را عبدالمطلب جای عبدالمطلب را ابوطالب گرفت این قاعده بود اینها از روی نفهمی پیامبری را هم اینطور حساب می‌كردند و می‌گفتند این نسل ندارد پیامبر وارد خانه خدا شد آنوقت عرب قبائل قریش گروه گروه می‌نشستند یعنی قبیله قبیله در خانه خدا گفتگو شد عاص بن وائل (پدر عمروعاص) گفت: رهایش كنید او ابتر است (دم بریده) نسل ندارد، عمرش تمام می‌شود از دستش راحت می‌شویم، خب این حرف در قریش جا می‌افتاد، چه عیب‌جویی از پیامبر بكنند بلاغت، فصاحت، جود و… عیبی نبود، حالا این عیب را برایش پیدا كردند این سوره در جواب آنها آمده است. «بسم الله الرحمن الرحیم*انا اعطیناك الكوثر* فصل لربك و انحر* ان شانئك هو الابتر» كوثر بمعنای اكثر است نسل زیادتر، انحر یعنی نحر خودت را به خدا بگیر یا قنوت كردن است. قنوت رو به خدا و دعا كن در نماز یا بطور كلی به نماز بایست نحر خودت را مقابله قبله بگیر «ان شانئك هو الابتر» عیب‌جوی شما خودش دم بریده است، نسلش قطع می‌شود عاص پدر عمروعاص بود انواع كتاب انساب داریم پسر عمروعاص عبدالله است بعد نسل او قطع شد.

صفحات: 1· 2

لقمه حلال

نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1391

ملا احمد نراقی (ره) :


     لقمه حلال را رعایت کنید


     من رویت حضرت حجت (عجل الله)


                             را تضمین می کنم.

محبت خدا به بندگان

نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 1391

      محبت یک رابطۀ وجودی است و یکی از مهم ترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد و از این جهت به خود عشق می ورزد و خود را دوست دارد. همچنان که آفریده های خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریده ها از افعالی است که از ذات او نشأت می گیرد.
     محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آن رو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آن رو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.
     پس همۀ موجودات جهان، محبوب خداوند متعال اند، لکن آنچه در این جا ما در پی آنیم، محبوب بودن انسان‏هاست به معنای خاص آن، که در ادامۀ بحث خواهد آمد.
     برای آن که روشن شود، چگونه می توان محبوب خداوند واقع شد و راه رسیدن به مقام بلند حب چیست؟ ضروری است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان راه های رسیدن به آن مقام را بپیماید و در سلک محبوبان خداوند درآید.
     در قرآن کریم گروهایی معرفی شده اند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان می شود.
1. صابران، “… والله یحب الصابرین”؛ خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
2. پرهیزکاران، “… فان الله یحب المتقین”؛ خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
3. توکل کنندگان، “… ان الله یحب المتوکلین”؛ خداوند متوکلان را دوست دارد.
4. توبه کنندگان و پاکان، “… ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین”؛خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را (نیز) دوست دارد.
5. نیکوکاران، “… ان الله یحب المحسنین”؛ خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.
6. مجاهدان، “ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله…"؛ خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند.
7. مجریان قسط و عدالت، “… ان الله یحب المقسطین”؛ خدا عادلان را دوست دارد.

     اینها گروهی از انسان ها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.
     معنای محبت خداوند به بنده این است که خداوند حجاب ها را از قلبش پاک می کند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الاهی توان می بخشد، همین ارادۀ خدا نسبت به بنده محبت اوست. به بیان دیگر، محبت خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و خدایش حایل و فاصله می شود.
     عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است.
1. محبت ابتدایی یا امتنانی، که همان عنایت و توفیق اوّلیه ای است که از جانب خداوند به برخی از بندگان تعلق می گیرد که سبب توان مندی های بنده بر طاعت است.
2. محبت ثانوی یا استحقاقی که ثمرۀ طاعت و اتصاف به صفاتی است که خداوند می پسندد و این به دو طریق حاصل می شود.
أ- از راه قرب نوافل،
ب- قرب فرایض.
     بدیهی است که یکی از نشانه های محبت خدا به بنده توفیق در اطاعت اوامر و ترک نواهی اوست و ظهور و بروز محبت خدا به بندگانش، همان بروز رحمت و کرامت حضرتش به بندگان است.

منبع:

  • حوزه نیوز

شکر گزاری از خدا یعنی ...

نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 1391

     اینکه ما چطور بتوانیم در زندگی نسبت به تمام وقایع به ظاهر منفی در اطراف خود دید مثبت و خوش بینانه ای داشته باشیم، در ابتدای امر مشکل به نظر می رسد. اما حقیقت آن است که معنویت وایمان سرشار که این همه در روایات ومعارف دینی بر آن تاکید شده است ،ارمغان آرامش قلب وسکینه را به انسان هدیه می دهد واین آرامش همان چیزی است که انسان ماشینی این عصر اینقدر به دنبال آن میگردد غافل از آنکه هرچه تکاپو و تلاش بیشتری برای دستیابی به آرامش می کند به همان میزان آن را بیشتر از دست می دهد!!!

الا بذکر الله تطمئن القلوب

     یکی از جلوه های ایمان ،حس قناعت وبی نیازی است که البته شکل رفتاری آن که آرامش بسیار به انسان میبخشد ،همان شکر گزاری به درگاه الهی است.متن زیر به زبان ساده شکرگزاریهای خانمی را نشان میدهد که به خاطر بسیاری از نداشته های خود ،خدا را سپاس می گوید:

     خدايا به خاطر خروپف شوهرم كه نميذاره راحت بخوابم سپاسگزارم چراكه نشون ميده من یه مرد قوي تو خونم دارم كه مي تونم بهش تكيه كنم.

    خدايا به خاطر گريه هاي بچه ام كه همون يه ذره خوابم رو هم زهر مارم مي كنه سپاسگزارم چرا كه اين يعني من بچه دارم چيزي كه خيلي از زن و شوهرها آرزوي داشتن يكيش رو دارن و سالها منتظرن

     خدايا  به خاطر اينهمه لباس چرك و اتاقهاي در هم و كثيف و كارهاي تكراري ممنونم اين يعني من خونه و زندگي دارم

     خدايا  به خاطر اينكه موقع پارك كردن یه آقا كلي بهم خنديد و مسخره كرد ممنونم چرا كه اين يعني ماشين دارم و مي تونم رانندگي كنم.

    خدايا  بخاطر مشاجراتمون سپاسگزارم اين يعني هنوز همديگر رو داريم وهمديگر و ميبينيم وتحويل ميگيريم

   خدايا  بابت اشكهايي كه براي مردن پدرم ريختم سپاسگزارم اين يعني پدرم رو دوست داشتم و  مهم اينه كه مادري رو كه بهم دادي برام نگه داشتي ؛ اره اين يعني من مامان دارم.

    خدايا بخاطر نگرانيم بابت اينكه شوهرم يه كليه بيشتر نداره ممنونم اين يعني بقيه بدنش سالم هستن و سالهاي سال ميتونم روي سايه اش حساب كنم.

    خدايا  بخاطر خونه اجاره اي مون سپاسگزارم اين يعني ما خيلي چيزها داريم كه براي رسيدن بهشون باید با هم تلاش كنيم. اين يعني تا اخر راه خيلي مونده وغیر از اون من هر سال توی یه خونه جدید زندگی میکنم واین یعنی آخر تنوع برا یه زن خونه دار!

    خدايا  بخاطر خرابكاريها و بدگويي هاي ديگرون تو زندگيمون سپاسگزارم .اين يعني شوهر خوبي به من دادي كه بدبین نيست و هيچ كس نمي تونه تحت تاثير قرارش بده و قدر زندگيمون رو ميدونه و براي حفظش تلاش ميكنه وغیر از اون این یعنی اینکه زندگی من اونقدر خوبه که دیگرون به من حسابی حسادت می کنن ونمی تونن حسادتشون رو ابراز نکنن.

    خدايا  بخاطر كتك كاريها و دعواهاي پسرم با بچه همسايه سپاسگزارم . براي گازي كه پسر همسایه از دست پسرم گرفته بود به طوری که خون از جای گازش جاری شده بود؛ اين يعني پسرم تنها نيست و يه همبازي داره كه وقتش رو باهاش مي گذرونه.

    خدايا  بابت توپ بازي پسر بچه هاي طبقه بالايي كه وقت و بي وقت بازيشون مي گيره و بابت اعصابي كه از ما با سرو صداشون خرد مي كنن سپاسگزارم اين يعني با ما راحتن و ما رو از خودشون ميدونن.

    خدايا  بابت كيسه زباله همسايه كه امروز دم خونه ما گربه ها پارش كرده بودن و زباله هاش جلوي در خونه ما  رو پر كرده بود اون هم طبق معمول سپاسگزارم اين يعني حالشون خوبه و خونه هستن و ما تنها نیستیم.

    خدايا  آخرش رو بگم:به خاطر همه چیزایی که به من ندادی از تو سپاسگزارم این یعنی اینکه موقع مرگ با یه بار سبکتر پیش تو برمی گردم ومجبور نیستم بابت خیلی چیزا مواخذه بشم.

مثبت اندیشی وشکر گزاری از خدا یعنی این!!!!


سرباز امام زمان بودن یعنی ... .

نوشته شده توسطرحیمی 2ام بهمن, 1391

حضرت صاحب الزمان مهدی موعود عجل االه تعالی فرجه الشریف :

سرباز ما باید مثل شیخ محمد کوهستانی باشد.

حضرت آیت الله کوهستانی (ره):

اگر علم ملاک باشد شیطان از همه عالم تر است، عمل مهم است…

من حرف بیهوده زدن را کمتر از غذای حرام نمی دانم.

زندگینامه آیت الله محمد کوهستانی بهشهری (ره)

     در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 ه.ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود که سیمای ملکوتی اش آینده ای بس درخشان را نوید می داد. نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم « محمد » نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد. پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیت الله  محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل به شمار می آمد. طبق مدارک و اسناد موجود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بوده اند که قریب به یک قرن و نیم قبل به مازندران هجرت کردند و نسب معظم له به « ملا محمد شریف کاشانی » که عالمی برجسته و فاضل بوده می رسد به این ترتیب: محمد مهدی فرزند محمد علی فرزند مهدی فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود.ملا محمد شریف از علمای زمان خود بشمار می آمد او را بعنوان قاضی به قریه «رستمکلا» ـ از توابع شهرستان بهشهر ـ دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان سکنی گزید و فرزندان او نیز در همان کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند.

صفحات: 1· 2

آغاز امامتش درود و صلوات...

نوشته شده توسطرحیمی 2ام بهمن, 1391

صد شاخه گل محمدی با صلوات

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifتقدیم امام عسگری در عتباتhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif


جز حضرت مهددی نبود نائب او

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

آغاز امامتش درود و صلوات

مصاحبه ای با مادر پرجمعیت ترین خانواده جوان ایرانی+ عکس

نوشته شده توسطرحیمی 30ام دی, 1391

قبل نوشت:

1-یادمون نره که یکی از توصیه ها و دستورات رهبر عزیزمون  زیاد شدن جمعیت خانواده ها ست.

2-یادمون باشه روزی رسان حقیقی و یاور حقیقی فقط خداست.

3-فقط به پیشرفت خودمون فکر نکنیم ؛ما در مقابل نسل آینده مسئولیم.با این روالی که خانواده های ما پیش گرفته اند حتما تنهایی درد بزرگ بچه های آینده ماست.

آنچه می خوانید مصاحبه با یه مادر 29 ساله و صاحب 8 فرزنده:

http://www.afkarnews.ir/images/docs/000185/n00185310-b.jpg

در مورد خودتان بفرمایید؛ متولد چه سالی هستید؟ چه تحصیلاتی دارید؟ و چند فرزند دارید؟
حداد هستم؛ ۲۸ ساله، متولد سال 62 تا سال دوم دبیرستان درس خواندم و بعد ازدواج کردم و بعد از ازدواج وارد حوزه شدم؛ ۴ سال حوزه درس خواندم. الان هم مادر ۸ فرزند هستم.

- در چه سنی ازدواج کردید؟
حدود ۱۴ سالگی ازدواج کردم.

- همسرتان چند سال داشتند؟
همسرم ۱۶ سال داشتند.

- از ابتدای ازدواج مستقل زندگی کردید؟ همسرتان از همان ابتدای زندگی منبع درآمد داشتند؟
درآمد همان شهریه طلبگی بود؛ ۲ سال و نیم منزل پدرشوهرم رندگی کردیم و بعد برای طرح هجرت به یکی از روستاهای رفسنجان به نام امین شهر انار رفتیم. ۳ سال آنجا بودیم پسر سومم آنجا به دنیا آمد. برگشتیم قم؛ یک خانه اجاره کردیم. چند سال قم بودیم و بعد ۲ سال رفتیم بابل. در بابل همسرم ۲ سال تدریس داشتند و کارهای تبلیغ می کردند و بعد مجدد برگشتیم قم و الان هم قم زندگی می کنیم.

- اولین فرزند شما چند سال بعد از ازدواجتان به دنیا آمد؟
من ۵ ماه بعد از ازدواج باردار شدم.

- آن زمان با خواست خودتان باردار شدید؟ آمادگی روحی داشتید؟
بله، من خودم سبزواری هستم و در قم تنها بودم، به خاطر تنهایی خودم بچه آوردم؛ بعد دیدم بچه آوردن خیلی خوب و شیرین است.

- فاصله سنی فرزندانتان چقدر است؟
بچه اولم متولد سال ۷۷، بچه دوم ۷۹ و باقی فرزندانم ،به جز فرزند چهارم و پنجم که یکسال فاصله سنی دارند، باقی همه دو سال تفاوت سنی دارند.

- اشاره کردید خانواده خودتان پیش شما نیستند. اوایل ازدواج در بزرگ کردن بچه ها کسی به شما کمک می کرد؟
پدرشوهر و مادرشوهرم هم بودند. شوهرم هم کمک می کردند؛ البته الان به خاطر مشغله کاری و فعالیت در یکی از گروه های جهادی اصلاً خانه نیستند، اما اوایل وقت آزاد بیشتری زیاد داشتند و کمک می کردند.

- یکی از دغدغه های خانواده ها برای فرزندآوری بحث معیشت است. می گویند وقتی درآمد کافی نداریم و به سختی معیشت خودمان را تأمین می کنیم، چگونه چند فرزند داشته باشیم؟ درآمد شما به چه صورت است؟ آیا نگران معیشت فرزندانتان نیستید؟ تاکنون به مشکلی در این زمینه برخوردید؟
به عقیده من روزی دست ما نیست و روزی دهنده خداست. و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایاهم تا به حال هم درآمد ما از طلبگی بوده است. شکر خدا تاکنون شوهرم نه از جایی قرض گرفته، نه وامی گرفته، حتی همه از ما قرض می گیرند، نه اینکه خیلی پول داشته باشیم، ولی خدا در همین درآمد کممان برکت قرار داده است. خدا را شکر تاکنون محتاج کسی نبودیم. البته بچه های ساده و قانعی هم داریم.داستانی تعریف کنم، یکی از تاجران تهرانی بود که یک مدتی خانه نشین می شود. از او سئوال می کنند چرا خانه نشین شدی؟ می گوید من زمین های کشاورزی زیاد دارم یک بار سر زمین بودم زنبوری می آمد مرتب گندم بر می داشت و می برد. تعجب کردم زنبور که گندم نمی خورد؟ دنبالش رفتم دیدم زنبور گندم را می برد داخل خرابه ای. در این خرابه گنجشک کوری زندگی می کند که وقتی صدای بال زدن زنبور را می شنود، دهانش را باز می کند و زنبور، گندم را می اندازد داخل دهان گنجشک.
خداوند بارها در قرآن فرموده به خاطر روزی بچه هایتان را نکشید. همان هدایی که به بچه در رحم مادر با بند ناف غذا می رساند، بعد از تولدش هم روزی اش را فراهم می کند.

- شما در زندگی خودتان با شهریه طلبگی چطور معیشت را مدیریت می کنید؟ چون فکر نمی کنم این شهریه خیلی بالا باشد، با ۸ فرزند و اجاره خانه، خوراک و پوشاک و ….؟
این بحث در فکر ما نمی گنجد که خداوند چگونه برکت به مال می دهد. یک ریاضی دان می رود پیش یکی از علما و به او می گوید: «چرا شما می گویید اگر خمس بدهید مالتان ۲ برابر می شود؟ هر عاقلی می داند اگر از ۵ تا ۱ دانه برداریم می شود ۴ ولی شما می گویید می شود۱۰ تا.» آن عالم می گوید: سگ زاد و ولدش زیاد است و در هر نوبت زایمان توله های زیادی به دنیا می آورد ولی گوسفند سالی یک زایمان دارد. ازطرفی انسان ها از سگ تغذیه نمی کنند و گوشتش را نمی خورند، ولی گوشت گوسفند را می خورند. بیماری، گوسفند را بیشتر از سگ از پا در می آورد و می کشد و… بر طبق این موارد، الان دنیا باید پر از گله سگ باشد، ولی پر از گوسفند است.» این برکت خدا برای ما غیرقابل فهم است.

- یعنی شما از ابتدا اصلاً دغدغه معیشتی نداشتید؟ و همه چیز راحت بوده است؟
نه، آسان نبوده است. یا یک بار همسرم رفته بودند تبریز. قم هوا خیلی سرد بود و آن زمان ۵ بچه داشتم، همه بچه ها مریض شدند. من ۲ تا ۲ تا می بردمشان دکتر. کسی هم نبود کمکم کند. تنها بودم. تا اینکه یک شب دو تا از بچه ها تب ۴۰ درجه کردند و من خیلی سعی کردم تبشان را پایین بیاورم ولی نشد. بردمشان دکتر، دکتر گفت یکی از بچه ها باید بستری شود. من دیدم نمی توانم بچه ها را در خانه تنها بگذارم یا این بچه را در بیمارستان بگذارم، ازطرفی وضعیت مالی ام هم خیلی جور نبود. به دکتر گفتم هر کاری لازم است بگویید در خانه انجام می دهم.

- شما گفتید بارداری سختی دارید. ازطرفی زمان بارداری تان هم ممکن است همسرتان به خاطر نوع کاری که دارند کنارتان نباشند تا حداقل در امورات خانه کمکی به شما بکنند. چه چیزی باعث شده از همان ابتد تصمیم بگیرید فرزندان بیشتری بیاورید و این دوران سخت بارداریتان را تکرار کنید؟
آدم وقتی در راه سختی می رود، وقتی هدفش مشخص شده باشد، وقتی بداند به چه چیزی می خواهد برسد، در این مسیر سختی ها برایش شیرین می شود. ولی وقتی آدم فکر کند یک مادر از زمان شروع بارداری تا زمان زایمان، اجر هزاران شهید را دارد، برایش این سختی ها آسان می شود. وقتی پیامبر می گوید وقتی بچه ای در امتم به دنیا می آید، از انچه که خورشید بر آن می تابد برای من با ارزش تر است، و لولود فی امتی احب مما طلعت علیه الشمس، معلوم است که آدم باز هم بچه می آورد. پیش آمده بعد از زایمانم، زمانی که فرزندم را شیر می دهم، دوستانم از من پرسیده اند باز هم می خواهی بچه بیاوری؟ می گویم: شاید به خاطر درد جسمی ام گاهی با خودم فکر کنم نه، ولی بعد به خودم می گویم خدایا من نمی توانم خود را از تمام این ثواب ها محروم کنم. حیف است.

- خانواده شما و همسرتان چقدر حمایت روحی و معنوی از شما می کنند؟ با فرزندآوری متعدد شما موافقند یا مخالف؟
خانواده شوهرم معتقد به بچه زیاد هستند، اما خانواده خودم یک مقدار به خاطر شرایط جسمی خودم نگرانند مخصوصاً مادرم. ایشان فکر می کنند فقط همسرم دوست دارند و من مجبورم و من می گویم خودم هم راضی هستم. ایشان هم راضی می شوند.

- خانم ها اغلب بعد از بارداری دچار افسردگی و بی حوصلگی می شوند و به سختی می توانند به امورات خانه و حتی فرزندشان برسند. خب شما تقریباً پشت سر هم تجربه بارداری دارید. از لحاظ روحی در چه شرایطی هستید؟
این بحث بر می گردد به همان صحبت قبلی ام؛ وقتی آدم هدفش را مشخص کرده باشد، در راه رسیدن به آن هدف با هر سختی مقابله می کند. با یک کسی صحبت می کردم گفتم: شما درس می خوانید گفت بله درس خواندن را خیلی دوست دارم، حتی بچه هایم را می گذارم منزل مادرم و می روم درس می خوانم. گفتم: شما چون درس خواندن را دوست دارید، در راهش هر سختی را تحمل می کنید. من با افرادی که می خواهند مثل من چند فرزند داشته باشند صحبت می کنم و می گویم باید از نظر روحی و باوری با خودتان کنار بیایید. وقتی آدم خودش نخواهد، کوچکترین مشکلی او را از پا درمی آورد. به خصوص بحث افسردگی بعد از زایمان که برای همه خانم ها هست. البته بستگی به شوهرشان هم دارد که چقدر به خانم رسیدگی کند. البته باز هم تأکید می کنم اگر هدف مشخص باشد، انسان ضربه نمی بیند.

- شما از همان ابتدا خودآگاه و با هدف مشخص اقدام به این کار کردید؟
بله، کاملاً.

- یک مقدار از وضعیت منزلتان برایمان بگویید؛ اینکه منرلتان چند اتاق دارد؟ بچه ها اتاق مستقل دارند؟ چه امکاناتی برای بچه ها در منزل دارید؟
فضای مفید خانه ما ۲ تا اتاق است؛ یک اتاق اتاق نشیمن است و یک اتاق دیگر هم اختصاص به کارها و مراجعات همسرم دارد. البته دو اتاق کوچک هم در انتهای حیاط داریم که وسایلمان را در آنجا گذاشته ایم.

- چه امکاناتی برای بچه ها فراهم کرده اید؛ پلی استیشن، بازی های جدید، کامپیوتر و…؟
بچه هایی که با هم بازی می کنند احتیاجی به اسباب بازی ندارند. من خودم شخصاً عقیده دارم بچه هایی که با عروسک، بازی می کنند، خودخواه می شود. من تا به حال به جز یک بار که رفته بودم کربلا و برای بچه هایم دو تا عروسک آوردم، برایشان عروسک و اسباب بازی نخریده ام. بچه هایم با هم بازی می کنند، با هم دعوا می کنند، از حق خودشان دفاع می کنند و… وقتی بچه هایم با هم دعوا می کنند، من طرفداری هیچکدام را نمی کنم. می گویم خودتان مشکلتان را حل کنید. این بچه ها یاد می گیرند که باید از خودشان دفاع کنند و ناز نازی بار نمی آیند.

- شما زایمان هایتان طبیعی بوده است؟ الان بیشتر خانم ها تمایل به سزارین دارند.
بله. بچه هایی که طبیعی به دنیا می آیند، چند درصد با هوش تر هستند از بچه هایی که سزارین می شوند. سلامتی خانم ها در زایمان طبیعی است.

- برای تربیت بچه ها از چه روش تربیتی استفاده می کنید؟ مطالعه می کنید؟
مشکل ما این است که فکر می کنیم بچه که به دنیا آمد، باید او را تربیت کرد؛ در حالیکه اشتباه است. اسلام می گوید از قبل از ازدواج باید به فکر تربیت بچه باشی. می گوید وقتی می روی خواستگاری دقت کن آن دختر یا پسر می تواند مادر یا پدر خوبی برای بچه ات باشد یا نه؟ اما الان این نگاه عوض شده است. فطرت انسان گرایش به خوبی ها دارد.
یکی از معصومین می فرمایند شما سعی کنید بچه را بد تربیت نکنید. اگر بگذاریم از همان ابتدا بچه از کانال کانالی که خدا گفته بزرگ شود، خوب تربیت می شود.
روان شناسی اسلامی اگر بخواهیم بدانیم باید نامه حضرت علی به امام حسن را بخوانیم. البته من کتاب مسئولیت و سازندگی آقای صفایی حائری را هم برای بحث تربیت فرزند پیشنهاد می کنم.

- بچه های شما تاکنون اعتراضی نسبت به امکانات کمترشان در مقایسه با دوستانشان نداشته اند؟
مشخص است که بچه ها گاهی از این دست حرف ها می زنند. اما باز هم این بر می کردد به بحث تربیت که فرزند جوری بار بیاید که این مسائل خیلی برایش مهم نباشد. در این گونه موارد با بچه ها حرف می زنیم و را و روش درست زندگی کردن را بهش می گوییم و بچه می فهمد که دنیا چقدر بی ارزش است. همسرم در این خصوص خیلی با بچه ها با زبان خودشان صحبت می کند. تمام بچه ها بچه های خوبی هستند ما پدر و مادر بچه ها را بد می کنیم. اگر مادری بعد از یک مهمانی خودش از تجملات و زندگی میزبان با حسرت تعریف کند، بچه هم اینگونه بار می آید. اگر بچه بی ارزشی دنیا را در نگاه پدر و مادرش ببیند، برای او هم این مسائل بی ارزش می شود. اما متاسفانه درد دین در جامعه ما کم شده است. خانواده ها ازینکه نکند بچه به خاطر برخی نداشته ها ناراحت شود، یا به قولی عقده ای شود، هر چیزی که بچه بخواهد بلافاصله برایش تهیه می کنند ولی غافل از اینکه سختی ها انسان های بزرگ تحویل جامعه می دهد.

- من متوجه شدم همسرتان خیلی کم منزل هستند و ولی حضور پررنگ و مؤثری دارند. ایشان چه رابطه ای با شما دارند؟ چه اخلاقیات خوبی دارند که می توانید به آقایان توصیه کنید؟
همسرم کم منزل هستند ولی وقتی هستند حضور پررنگی دارند؛ با بچه ها صحبت می کنند. من تربیت خوب بچه ها و احترامی که به ما می گذارند را مدیون شوهرم هستم که با بچه ها رابطه صمیمی دارد. اغلب آقایان وقتی خسته با منزل می آیند و بچه ها سر و صدا می کنند ناراحت می شوند و به خانم می گویند بچه را ساکت کن ولی همسر من اینطوری نیستند.آقایان باید رعایت خانم هایشان را بکنند. نه اینکه مدام در منزل باشند و کار کنند، بلکه الان اغلب خانم ها گله دارند که همسرانشان کارهای بیرون از منزل را می آورند خانه؛ پای کامپیوتر و لب تاب می نشینند. در حالیکه باید سعی کنند اوقاتشان را با بچه ها و خانواده بگذرانند؛ با بچه ها بیرون بروند، بازی کنند و… ما الان مسافرت های زیادی می رویم. هرچند بیشتر به خاطر کار تبلیغ است. ولی حتی در آنجا هم همسرم بعضی از بچه ها را با خودشان می برند تا به من کمک کنند.

- از بچه هایتان هم برایمان بگویید؛ سن و سالشان، خصوصیات اخلاقی و خوبشان؟
خدا رو شکر یک صفت مشترک بین همه بچه هایم، خصلت دلسوزیست؛ هم نسبت به یکدیگر و هم نسبت به من و پدرشان.
دختر بزرگم، مطهره، اول دبیرستان است؛ رشته معارف در جامعه الزهرا می خواند. دختر دومم محدثه، دوم راهنمایی و فرزند سومم مهدی کلاس پنجم، بچه چهارم مهدیه کلاس سوم و بچه پنجم کوثر کلاس اول، بچه ششم ابوالفضل پیش دبستانی، بچه هفتم فاطمه ۳ ساله و بچه هشتم عباس که ۴ ماهش است.

به نقل از :افکار نیوز

یادی از استاد گرانقدر "فاطمه طاهایی"

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1391

 

فرهنگ غنی و قهرمان پرور ایرانی- اسلامی مشحون از اختران تابناکی است که در ماجراهاي پر معناي حیاتشان، همواره قلب های تیره را به آسمان فرا می‌خوانند. استاد فاطمه خاموشی(طاهایی) یکی از آن هاست.
وی در سال 1309 در خانواده ای متدین در تهران چشم به جهان گشود؛ پدرش حاج سیدعبدالله خاموشی از تجار خوش‌نام تهران و مادرش حاجیه‌شوکت ترخانی، خواهر مرحوم آیت‌ا… میرزا‌جوادآقا تهرانی بودند که هر دو در تعلیم و تربیت دینی و معنوی ایشان از هیچ تلاشی فروگذاري نکردند.
استاد طاهایی پس از ازدواج با حجت‌الاسلام والمسلمين سیدجلال‌الدین طاهایی در سال 1325 به مشهد مقدس مهاجرت كرد و این هجرت با برکت نقطه آغاز رسمی فعالیت‌های دینی، سیاسی، فرهنگي و اجتماعی ایشان قبل و بعد از انقلاب محسوب می‌شود.
از مهم‌ترین اقدامات ایشان می‌توان به تأسیس حوزه علمیه نرجس(س) و شعبات آن در نقاط مختلف ایران و مدیریت بهینه و رو به رشد این مرکز ، برگزاری جلسات پرسش و پاسخ مذهبی و سخنرانی های افشاگرانه و سازماندهی حرکات انقلابی بر ضد رژیم پهلوی، حضور فعال در سمینارها و کنگره‌های داخلی و خارجی به ویژه در موضوعات مربوط به چالش‌های فراروی زنان مسلمان، ارتباط و همکاری مداوم و موثر با نهادهای انقلابی و فرهنگی کشور، حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی و سازماندهی فعالیت‌های فرهنگی در پشت جبهه‌ها و…اشاره نمود.
استقبال گرم و مادرانه‌اش در منزلي ساده و بي‌آلايش و مملو از كتاب، حرارت بیشتر ماندن و احساس پرسیدن را در من پرشورتر می ساخت و اكنون  اين گفتگوی گرم با ایشان را سالها پس از رحلت ایشان تقدیم شما می کنیم:
شما به عنوان موسس اولین مدرسه علمیه برای بانوان شناخته شده اید، لطفا انگیزه خود را از تأسیس مدرسه بیان کنید؟
من مهاجرت به مشهد را بزرگ ترین توفیق و همین‌طور بزرگ ترین آزمون زندگی‌ام می‌دانم. به شکرانه مجاورت با امام رضا (ع)، تصمیم گرفتم آموخته‌ها و تجربیات معنوی و دینی خود را با سایر خواهران ایمانی‌ام در مشهد در میان بگذارم و به همین منظور جلسات درسی را در منزلم ترتیب دادم. به تدریج تعداد مخاطبان رو به افزایش نهاد به‌طوری که فضای منزل برای برگزاری کلاس کافی نبود. به پیشنهاد و اصرار خواهران و نیز حمایت‌های مردمی و تلاش خود آن‌ها این مدرسه تأسیس شد. طبیعی است که شور و شوق خواهران برای من بزرگ‌ترین انگیزه بود تا تلاش کنم به هدفشان برسند.
مشوقان و حامیان دیگری هم داشتید؟
افراد زیادی از تأسیس مدرسه به عنوان یک طرح مهم حمایت کردند که تقریبا همه جزو استادان من بوده‌اند و در محضر آن‌ها شاگردي كرده‌ام و برای همگی علو درجات را آرزومندم مانند حجج الاسلام: قمی، موسویان، غلام حسین تبریزی(عبد خدایی)، شهیدهاشمی‌نژاد و دیگران. اما کمک‌های مرحوم آیت‌ا… میلانی ملموس‌تر بود ایشان نقش عمده‌ای در تهیه‌ زمین این مدرسه که در واقع از طرف یکی از شهروندان برای ایجاد یک بنای خیریه به ایشان واگذار شده بود، داشتند و نیز اسم این مدرسه نیز ابتکار و پیشنهاد ایشان بود.
از فراز و نشیب‌های کارتان بگویید.
من ازسخن خداوند در قرآ ن کمک می‌گیرم: «ان تنصرواا… ینصرکم و یثبت اقدامکم» بدیهی است خداوند بی‌نیازتر از آن است که بندگان یاری‌اش کنند. او خالق ما و همه موجودات است. دین خدا و پیام خداست که باید درک شود و از آن حمایت گردد. این یاری‌رساندن به دین خداوند و تثبیت و تقویت آن در جامعه پاداش بسیار ارزنده‌ای دارد که همانا ثبات قدم و خستگی‌ناپذیری در راه اعتلا و صیانت از دین است. تمامی فعالیت‌های من از ابتدا تاکنون از جمله کارهایم برای این حوزه علمیه به حکم و ظیفه الهی بوده است. من تقاضای پاداش نداشته‌ام اما خداوند ثبات قدم، خستگی‌ناپذیری و بلندپروازی در مسیر کارم را به من ارزانی داشته است، در مواقع زیادی احساس کرده‌ام که این خواسته پروردگار است و من فقط ابزاری هستم تا هدف خداوند محقق شود و او خود تمامی درها را به رویم گشوده است.
مجموعه درس‌های شما تحت عنوان‌هاي مختلفی از جمله؛ معیار شناخت شیعه ،شرح خطبه فدک، سیری در زیارت عاشورا و…. گردآوری شده ، عوامل اصلی برای انتخاب این موضوعات چيست؟
تا قبل از کلاس‌های من، کلاسی مذهبی برای بانوان وجود نداشت، لازم دیدم برای آموزش مبانی مذهبی به بانوان ابتدا از حضرت زهرا(س) که مادر ولایت است کمک بگیرم و ابعاد معنوی، سیاسی و اجتماعی شخصیت ایشان را به جامعه زنان معرفی كنم. زیارت عاشورا و تمام درس‌های دیگر زمینه‌ فکری تشیع است که من آن را جزو رسالت کاری خود قرار داده‌ام، زیرا عنصر ولایت همیشه برایم بسیار مهم بوده است.
در مدرسه‌ی شما طلاب غیر ایرانی هم حضور دارند که متعلق به فرهنگ‌های گوناگوني می‌باشند، این تنوع و تکثر چگونه به نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز تبدیل شده است؟
اولین دلیل وجود هدف مشترک بین آن هاست كه این جویندگان را به یک دیگر نزدیک می‌گرداند و چه‌بسا براي رسیدن به هدف سرعت مي‌بخشد. آن‌ها از جای‌جای دنیا آمده‌اند تا با مبانی اعتقادی و فرهنگی اسلام و به ویژه تشیع آشنا شوند. دومین علت این همزیستی خوب به اعتقاد من مدیریت عادلانه و کارآمد بوده است و این موضوع نیز به هدف مدرسه بر می‌گردد که همانا تقویت ایمان و اتحاد بین امت اسلام است. ما تلاش کرده‌ایم به استنباط‌های متفاوت از یک موضوع که از فرهنگ طلاب ناشی می‌شود، احترام بگذاریم و آن را در مسیری متعادل هدایت کنیم.
کلمه زن چه چیزی را به ذهن شما متبادر می‌کند؟
موجودی رشد دهنده و اصلاح گر. زن و مرد اگر در مسیر کمال حرکت کنند هر دو به عنوان مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات، موجودات کاملی هستند، اما در غیر این صورت« اولئک کالانعام بل هم اضل.»
به عنوان یک معلم مذهبی، سیمای یک زن مسلمان را صرف‌نظر از نژاد و ملیت و وابستگی به نحله های مختلف اسلامی، چگونه ترسیم می‌کنید؟
در مسیحیت، آیینی هست به نام غسل تعمید که مسیحیان معتقدند با انجام آن رنگ مسیحیت به خود می گیرند .این موضوع در سایر ادیان هم به نوعی وجود دارد. ما در قرآن مفهوم صبغه‌ا… را داریم: «صبغه‌ا… و من احسن من‌ا… صبغه». خداوند به ما رنگ اسلام زده. به اعتقاد من هر مسلمانی اعم از زن و مرد اگر رنگ اسلام را پذیرفته باشد، یعنی در چارچوب روحیات اسلام زندگی کند، این رنگ در زندگی او متجلی است: «سیماهم فی وجودهم من اثر السجود» یعنی در جبین او اثر انقیاد و اطاعت از خداوند هویداست و این چهره، چهره‌ای است مطلوب.
آینده زنان ایرانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مهم‌ترین سرمایه در زندگی هر فرد، ایمان اوست که به تمامی استعدادهای آدمی جهت می‌دهد. اما اگر مانعی سر راه ایمان قرار بگیرد استعدادها هدر می‌روند. زنان ایرانی باید به این موضوع هوشمندانه نگاه کنند. امروزه شبیخون فرهنگی دشمن که مصرف‌گرایی و تجمل‌پرستی نقطه اوج آن است، مهم‌ترین تهدید برای ایمان و به پیروی از آن رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی به حساب می‌آید. بانوان ایرانی و به طور کلی مسلمین قابلیت‌های فراوانی دارند که باید از آن‌ها برای ساختن آینده‌ای مطلوب استفاده كرد.
سخن آخر؟
آرزوی توفیق برای شما، برای همه‌ مسلمانان، برای آسایش مادی و معنوی بشریت و دعا برای سلامتی رهبر معظم انقلاب که از تلمذ در محضر ایشان برکات زیادی به دست آورده ام و پایداری نهاد ولایت و در پایان: «اللهم اهدنا من عندک».

به نقل از:پایگاه اطلاع رسانی بصیرت

 

نقش وقف در تزکیه انسان(به مناسبت هفته وقف)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1391

چنان که در آيـات و روايات متعدّد استفاده مي شود مطلـوب اسلام از توزيـع اموال و پرهیز از انباشت آنها در دست یک یا چند نفر معدود، مواسـات و ايثـار است. مقصـود از مواسات شرکت دادن ديگران در اموال خويش است، به گونه اي که همه، اعضاي يک خانواده مي باشند و تلاش مي کنند تا نيازهاي يکـديگر را بر طرف کـنند و مقصود از ايثار مقدّم داشتن ديگران بر خويشـتن مي باشد، يعني در مواردي  ديگران را بر خويش مقـدّم بدارند؛ و اين بالاتر از مواسات است. اسلام در نظـام توزيـع خويـش ،ایثار را هـدف عالـي خود قرار داده است. خداونـد در وصف انصار مي فرمايد: «و يؤثـرون علي انفسهم و لو کـان بهم خصاصه»؛ «ديگران را بر خويش مقدّم مي دارند، اگر چه خود مبتلا به فقر باشند.»(سوره حشر، آيه 9)

 عموماً فلسفه ي وجودي وقف ، تلاش براي رفع نياز ديگران است و در حقيقت واقف، فقرا و محرومين را در روزي و معاش خود شريک مي کند و قسمتي از اموالي را که خداوند به وي ارزاني داشته است در جهت مصالح آن ها قرار مي دهد ، بنابرين نقش وقف دراسلام از مهم ترين بحث هاست و در قرآن کريم نيز از اين موضوع به قشنگي ياد کرده است.

از طرف ديگر وقف يک نوع صدقه است و صدقات از اموري هستند که باعث ” تزکيّه ” مي شوند؛چه به صدقات واجب زکات گفته مي شود.زکات در قرآن گاهي به معني طهارت و پاکيزگي پامده است، مانند آيه 9 از سوره شمس: «و قد افلح من زکّها»؛ «نجات يافت ان کس که نفس را پاک کرد.»و نيز در جاي ديگري مي فرمائد: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکّهم بها و صلّ عليهم انّ صلواتک سکن لهم و الله سميع عليم»؛ «اي رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دريافت کن، تا بدان صدقات نفوس آن ها را پاک و پاکيزه سازي، و آن ها را به دعاي خير ياد کن که دعاي خير تو در حق آنان موجب تسلّي خاطر آن ها مي شود و خدا شنوا و داناست. (سوره توبه، آيه 105). در اين آيه خداوند به پيغمبر (ص) دستور مي دهد براي پاک کردن مؤمنان از آلودگي حب دنيا از آن ها صدقه بگيرد طبيعي است چون انسان علاقمند به اموال خود مي باشد و به آن دلبستگي دارد، لذا گذشتن و دل کندن از مال در راه خدا موجب تزکيّه ي وي خواهد شد.

بنابرين به طور خلاصه مي توان گفت: وقف هم  نوعي مواسات و ايثار در توزيع است که مورد سفارش ائمه (ع) و تأکيد آن ها قرار داشته و هم يک نوع صدقه است و صدقات طبق نصّ صريح قرآن باعث تزکيّه و تطهير صدقه دهنده مي شود.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی سازمان اوقاف و امور خیریه

http://aqr.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=464b3017-a45d-4ada-8da7-741abfad34b3&Width=300&Height=189

من فقط کلون باب تو را می کوبم یا حسین!!!

نوشته شده توسطرحیمی 23ام دی, 1391

 ای حسین!!

من به شوق آن به حضورت می آیم که مرا در من بمیرانی ، یک بار دیگر حجابهای میان من و خودت را از میان برداری که قسم به ساحت صبح و شوکت شب که زندگی با تو و همراه تو ، همه شبهایش لیله الرغائب است برایم .

و تو … دستم اگر خالی است از غله تقوا ، تو برایم پرکردی ؛ تنم اگر عریان است از قبای ایمان، تو برایم پوشاندی ؛ برهنه پایم اگر از نعلین ثبات ، تو بر پایم پوشاندی ، بی نوایم اگر از نان و نوای عنایت تو، نان و نوایم دادی ؛ اکنون محق بدار مرا ، اگر فقط کلون باب تو را می کوبم و بس .

سر شادم و دلخوش که در این افتضاح کُلُ حِزبٍ بِمالَدَیهِم فَرحون……….(سوره مومنون ،آیه 53)، من فقط کلون باب تو را می کوبم و به داشتن و بودن با تو مسرورم ؛ تو که دست راه گم کرده را میگیری و بی آنکه خود بفهمد ، می آوری اش به جاده ای که خود می پسندی…


فاطمه ارجمندی(طلبه پایه اول)