موضوع: "عمومی"

حسین ، مقلب القلوب و الابصار من ....

نوشته شده توسطرحیمی 19ام دی, 1391

ای حسین !!

من به دنبال تو آمده ام تا تو عنانم را بگیری تا سر به بارگاه تو بسایم بلکه به زنجیر تذبذب گرفتار نیایم….

  آنچه تو در گوش زهیر خواندی ، در گوش من هم بخوان ؛ بگذار این دل خفته ام نهیبی بخورد تا بند دل به تو بسپارد و با چشمانی اشک بار با تو همراه شود ؛ با شیرینی انار بر لبانم و شوری اشک مژگان . خاک وجودم هنوز به دیم شبنم عشق تو محتاج است ، تو که تمام حجت مسلمانی منی !

مرا در کاروانت بپذیر که برای رسیدن به شهد لقاء در کوی عشق بیتوته کرده ام و برای زیارت تو ، معتکف سرای دل شده ام تا حدیث غربتت را بشنوم .

فاطمه ارجمندی(پایه اول)

http://farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/12-11/29/15668-60369.jpg

 

داستانک:سفر قطره باران

نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391

قطره ی باران با دل پاک و زلالش در اوج آسمان دلش گرفته، گویا می خواهد کوچ کند … با خود فکری می کند؛ اگر قطره ای اشک شود که از چشم غمگین ابری بچکد هم خود کوچیده و هم اندکی از غصه های ابر کاهیده و دلش را سبک کرده است.

حس فداکاری در دریای دلش تلاطمی به پا کرده است. با خود می گوید: سقوط  می کنم تا قطره ای اشک شوم از چشمان اشکبار  ابر مهربان!… و ناگاه خود را در آسمان رها می کند، خودش می داند راهی را که انتخاب کرده است راهی است پر خطر که شاید هیچ گاه به سر منزل عشق خویش نرسد، راستی که چه سفر عجیبی است ! گاه فرشته ای از کنارش می گذرد و لبخند زنان راه را به او نشان می دهد.

شور عجیبی در دلش به پاست ؛ با خود می گوید: چه سرمایی است، هر چه به زمین نزدیک تر می  می شوم اشتیاقم برای زندگی کمتر می شود، به راستی که زندگی ، آن بالاترها چقدر می ارزد..

از سرما به خود می لرزد، حس سرما آنقدر در وجودش رخنه کرده که چشمانش همه جا را تار می بیند، از شدّت سرما بدنش بی حس شده است ، ناگهان همه چیز را تاریک و سیاه می بیند،چشمانش را که می گشاید خود را با لباس سپید و بسیار لطیفی می بیند که بر گونه تب دار گل سرخی زیبا نشسته است. گل بیمار نگاهی به او می کند و به او می گوید:

تو در آخرین لحظات زندگی من ،اندکی از تب من کاستی…

برف زیبا به اطراف نگاه می کند؛ بچه هایی را می بیند که خندان سر به آسمان کرده ، تا باز هم امسال برف بخورند ، حس زیبایی در درونش موج می زند، چشمانش را می بندد، گرمای ایثاری که از دلش شعله می کشد وجودش را آرام آرام ذوب می کند .

او نمی خواهد شاهد پلیدی های زمین باشد.

رقیه رحیمی

کاش باز هم کودک بودیم!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391


امروز که صحنه بازی بچه های خردسال را می دیدم با خود اندیشیدم که راستی تماشای یک بچه معصوم ،تماشای یک فطرت پاک انسانی است که سنگینی و تجربه هیچ گناهی را به دوش نمی کشد و این همه لطافت که در جسم و جان بچه هاست، به خاطر آن است که نوری از معصومیت در وجود شان تلؤتلؤ می کند و مانند چراغی در درونشان می سوزد و جسمشان را روشنی و صفا می بخشد .

یکی از آنها بی هیچ قصد و غرضی دست دیگری را می گیرد و با زبان اشاره او را به بازی دعوت می کند ، مدتی با هم بازی می کنند، خوب که نگاه می کنم ، می بینم هیچ بویی از خودخواهی های معمول که در بین بزرگترها رایج است، به مشام نمی رسد . برای هیچ کدام از آنها فرقی نمی کند که کدام یک اول بازی را شروع کنند، با کدام اسباب بازی وقت خود را صرف کنند و هر وقت یکی از آنها، اسباب بازی را از دیگری می خواهد، او بدون هیچ چشم داشتی وسیله اش را به دیگری می دهد تا او هم بازی کند، حتّی دعوایشان با کینه ها و اختلافات ماهم فرق می کند ، وقتی موضوعی پیش می آید که بین آنها اختلاف می افتد به چند دقیقه نمی کشد که دوباره جمع آنها را می بینم در حالیکه هیچ یک از آنها ذره ای کینه و نفرت به دیگری در دل خود احساس نمی کند.
چشمان کوچکشان مانند دریایی است که صداقت در آن موج می زند و وقتی که می خندند حس زیبای پاکی و صفا را به ما منتقل می کنند.
من نمی توانم این حس را آن طور که می خواهم توصیف کنم چرا که آمیزه ای از همه زیباییهای معنوی است.

رقیه رحیمی

 

حسین ، مقلب القلوب و الابصار من ....

نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391

حسین جان ، تو مفتاح فلاح منی ، من ، همان صغیری هستم که پروردی ، فرودستی که رفیعم کردی ، ترسانی که آسایشم دادی ! من بنده ی بی ریای توام ، تو که قلبم در قبضه توست ، تو که جز باب بیت تو ، با دیگرم انس نیست !

می دانم چشمه فیض الهی ، بی حضور اشک ، محرم رواق سینه نخواهد بود ؛

می دانم اشک ، قوت سفره عشق ، شکوه عروج بشر و غسل زیارت آسمان در اقیانوس بی کران رحمت الهی است …

و من با قطرات اشک آمده ام . مرا سرگردان صحرای خسران مپسند و به سایبان تسلیم ببر !

                           

فاطمه ارجمندی(طلبه پایه اول)

تنها یاری رسان

نوشته شده توسطرحیمی 16ام دی, 1391

شب است و تنها

ستاره های خاموش

پچ پچ های خود را     آرام، آرام در گوش ماه نجوا می کنند

و من هق هق کنان

                         گریه های سرد خود را

                         بر سرود تنهایی ام  مویه می کنم

و در این تنهایی خاموش به دنبال تو می گردم

در این موج پر تلاطم نفس و هوس

                             که بدین سو و آن سو می برندم

 تویی که تنها

می توانی

           یاری ام کنی

 در این شعله های سیاه دریابی گونه ام 

                               ای مهربانتر از مادر


                                                                                  
رقیه رحیمی

مروری کوتاه بر زندگی نامه پر برکت حضرت آيت الله العظمی حاج آقا مجتبي تهراني(قدس سره)

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1391

     آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آيت الله العظمی حاج آقا مجتبي تهراني(قدس سره)
     حضرت استاد در سال 1316 ه.ش در خانواده اي از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم آيت‏الله ميرزا عبدالعلي تهراني، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت.
     حضرت آيت‏الله حاج آقا مجتبي تهراني، طبق رسم تمامی خاندان های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق العاده ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایة الطاف حضرت علی بن موسی الرّضا8 مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزة نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به سوی خود جذب می کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
     حضرت استاد با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به ‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به اندازه ای بود که حضرت امام به طلبة خوش فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته جات درس بیعشان را جمع آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.
     با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضة این طلبة فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رسالة عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست رس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره‏گیری از دست نوشته های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم بحث شد و رساله ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق ترین رساله های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همة این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می گذشت.
     ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آنکه جرقّه های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعة دردناک، حضرت آیت الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایة فیوضات امیر المؤمنین و دیگر ائمة هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.
     حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامة جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیة تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت های معظّم له پیش از انقلاب بود. حضور عادّی حضرت استاد در تهران و فعالیّت های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن قدر مفید و مؤثّر بود ­هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمة جهان تشیّع بماند و نعمتی بی بدیل برای اهل این دیار باشد.
     بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرمودة خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسؤولیت های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنة نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.
     لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن قدر مفید و کم نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود. بدیهی است که درس خارجِ فقیه متتبّعی که به فرمودة خویش، بیش از سی مرتبه کتب اربعه را مرور کرده و اغلب عبارات آن را در ذهن حاضر دارد، پُر از نکات دقیق و بدیعی خواهد بود که کمتر نصیب اهل علم شده است.
     از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به‏طور منظّم و هفتگی دائر می گردید، مأمن بی نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی صبرانه و مشتاقانه به دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

منبع:

حسین ، مقلب القلوب و الابصار من ....

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1391


” السَّلام عَلیکَ ، سَلامَ مَن قَلُبُه بِمُصابِکَ مَقروحٌ وَ دَمعُهُ عِندَ ذِکرُکَ مَفسوحً، سَلامَ المَفجُوعَ الحزینِ الوالِه المُستَکین ….”
سلام بر تو ، سلام بر کسی که دلش از مصیبت تو مجروح است و اشکش هنگام یاد تو سرازیر ، سلام کسی که مصیبت زده و اندهگین و متحیر و بیچاره است ….. ( زیارت ناحیه مقدسه ).
کربلا کجاست ؟ بیابانی از رمل و ملال ؟ صحرایی از سنگ و مصیبت ؟ ساحت محک زدن محبت ؟ میزان با غیرت زیستن ؟ و …. و حسینی بودن ، تنها به گفتار نیست که اگر می خواهی حسینی شوی ، باید حرمت را بشناسی و اخلاص در ولایت را ، تولی و تبری را .
نگاه کن ، بصیرانه نگاه کن !اين قلب ، زمینی است که باروری اش با اشک آگاهی است و قلب تو زمانی جریحه دار می شود و چشمت به اشک می نشیند که در پی معرفت ، ولایت را یافته باشی و محبت و بیزاری از دشمن را ….
….و تو ای حسین ، ضیفک حیث کنتُ من البلاد؛ در هر سرزمین که باشم ، میهمان توام ! من این عبد به لکنت افتاده در فضای ذنوب ، آمده ام و به حریم عشقت پناه آورده ام که محتاج گردی از تربت قدمت هستم . به تو پناه آورده ام که مقلب القلوب و الابصار من باشی تا از کور دلی نجات یابم !

فاطمه ارجمندی(طلبه پایه اول)

خمس از دیدگاه قرآن و سنت

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1391

 

استاد راهنما: سرکارخانم افسانه مهدیان

استاد داور: حجت الاسلام شیخ حسین گودرزی

پژوهشگر: سیده منظر پیریایی

   چکیده:

     با توجه به اینکه خمس یکی از واجبات دین اسلام و حکم شارع مقدس می باشد، هدف از انجام این تحقیق نشان دادن اهمیت مسأله و بررسی آیات و روایاتی است که در این مورد به ما رسیده است.

     پرداخت خمس سابقه قبل از اسلام را ندارد و بعد از ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر - صلی علیه و آله و سلم-  طبق آیات و روایات پرداخت خمس واجب شد .

     کلمه خمس در لغت به معنای پنج و یک پنجم و در اصطلاح فقهی یک پنجم مال است که هر مسلمانی طبق شرایط مقرره ازمال خویش به مصرف می رساند.

     از ویژگی های خمس موارد مشمول بسیار گسترده و محدود نبودن آن است و دیگر این که خمس متعلق به حکومت اسلامی ولی زکات تعلق به جامعه اسلامی دارد.

نیمی از خمس سهم سادات نیازمند بنی هاشم از ایتام، مساکین و ابناءسبیل می باشد و سادات حق برداشت از صندوق زکات را ندارند.

     و ادله شیعه بر وجوب خمس یک وجود آیه شریفه « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ

وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يوْمَ

الْفُرْقَانِ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ»(الأنفال/41) است و دیگری احادیث و روایاتی که از پیامبر و ائمه - علیهم السلام - به ما رسیده است و دیگری اجماع فقهای شیعه.

     در زمان حیات پیامبر - صلی علیه و آله و سلم- خمس به طور عادلانه تقسیم می شد امّا بعد از حیات ایشان ، خلفا خمس را به درخواست خود مصرف می کردند تا اینکه در زمان حضرت علی - علیه السلام- دوباره تقسیم عادلانه ای از خمس می شد.

     علمای اهل تسنن خمس را فقط در غنائم جنگی می دانند و دلایلی بر تصدیق این مدعا بیان نموده اندو فلسفه خمس را نیز تشریح نموده اند.

     ولی علمای شیعه معتقدند هر فردی مبدأ محاسبه سال خمس خود را مشخص نموده و با گذشت و کسر مؤونه یک سال زندگی، یک پنجم سود درآمد خود را پرداخت می کند و این مقدار به شش قسم تقسیم می شود، سه سهم از آن خداوند و پیامبر و امام معصوم - علیه السلام- می باشد و سه سهم دیگر متعلق به سادات نیازمند است.

    باتوجه به ادله علما منظور از ذی القربی امامان معصوم -علیهم السلام- می باشند و منظور از یتیمان و مساکین و ابناء سبیل ، سادات بنی هاشم می باشند با قرار دادن سهمی برای سادات، آنها را به خاطر مصالح عموم و این که هیچ گونه سوء ظنی به وجود نیاید آنها را کنار زده و از زکات محروم کرده است.

     در زمان حضور امام معصوم علیه السلام ایشان خود ، خمس را دریافت نموده و به مصرف می رسانند. ولی در زمان غیبت ، ولی فقیه و مراجع معظم تقلید مقدار خمس را دریافت و طبق مصلحت جامعه مسلمین آنرا به مصرف می رسانند.

     در این بستر آثار اخلاقی پرداخت خمس و عدم پرداخت آن با ذکر برخی روایات و سهم هر کدام از مالکین خمس بیان شده و شرایط استحقاق خمس به سادات و آداب پرداخت و گرفتن و عدم جواز تصرف در آن توضیح داده شده است، و این که سن تکلیف برای فرد پرداخت کننده شرط می باشد و در غیر این صورت ولی او خمس را پرداخت می کند به جز دو مورد که مورد بررسی قرار گرفته است. در نتیجه اگر مسلمین به امور واجب خود بپردازند و حقوق اسلام را رعایت کنند تا حدودی تناسب طبقاتی اقتصاد در جامعه رعایت می شود و فقر و گرسنگی از بین می رود.

     ازمنابع دست اول قرآن کریم و منابع دست دوم از قبیل کتب اعتقادی در این نوشتار استفاده شده و روش انجام این تحقیق به صورت فیش برداری و کتابخانه ای بوده است.

 

اسباب و علل ورود به جهنم

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1391
  1. گناه و کفر
  2. منصرف کردن از راه خدا
  3. عواملی که سبب خشم خدا می شوند
  4.  دشمنی کردن با خدا و رسولش
  5. دنیا طلبی
  6. تکذیب آیات الهی و تکبر
  7. ظلم و ستم
  8. آرزو های دور و دراز 
  9. غفلت زدگی و عیب جویی
  10. کفر نعمت
  11. فراموشی قیامت
  12. ربا خواری
  13. کم فروشی
  14. اسراف و تبذیر 
  15. زیانکاری

پیش زمینه های امر تبلیغ

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1391

در جلسه ای که با حضور دانش آموختگان حوزه محدثه با هدف"بررسی شیوه های تبلیغ"برگزار گردید،خانم تجلی - استاد حوزه و دانشگاه- در باره” پیش زمینه های امر تبلیغ” سخنرانی کردند.

ایشان پیش زمینه های اصلی تبلیغ را شامل دو امر مهم معرفی کردند:

1- اطلاع از تبلیغ و ویژگیها و ظرافتهای خاص آن که خود مبحثی گسترده است و در جلسات آینده به آن پرداخته خواهد شد.

2-اطلاعات عمومی و تخصصی خود فرد مبلغ که باعث توانمند شدن مبلغ و اداره جلسه درهنگام بروز  مسائل آسیب زا است.

این دو مساله مهم باعث می شود که شخص مبلغ خود به خود به سوی تبلیغ روانه شود به طوری که حتی کار نکردن در این مسیر برای وی نوعی عذاب وجدان و احساس بی ثمری تلقی شود.