موضوع: "عمومی"

علم كتاب تماماً نزد اميرالمؤمنين است.

نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1391

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

 

خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

     «و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (الرعد/43) ؛ كافران مى گويند شما فرستاده خداوند نيستى ، بگو كافيست كه خداوند و كسى كه علم كتاب در نزد اوست ميان من و شما گواه باشد.»
      و پوشيده نيست كه قرآن مجيد، علم الكتاب را اقيانوسى از دانش مى داند كه اسرار هستى در آن نهان است ، مثلا در يك جا مى فرمايد:

      «و ما من غائبة فى السماء والارض الا فى كتاب مبين (النمل/75)؛ هيچ غيبى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب آشكار قرار دارد»

      و در جاى ديگر مى فرمايد: هيچ ذره اى در آسمان و زمين و يا كمتر و يا بيشتر نيست مگر اينكه خداوند آنرا مى داند و در كتاب مبين قرار دارد.

      و در جاى ديگر بطور واضح مى فرمايد: كليدهاى غيب نزد خداوند است ، به جز او كسى از آن آگاه نيست ، او مى داند آنچه در خشكى و درياست ، هيچ برگى بر زمين نمى افتد مگر اينكه مى داند، هيچ دانه اى در تاريكى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى واضح قرار دارد. «و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين »(الانعام/59)

     و بالاخره براى اينكه به عظمت اين علم الكتاب بيشتر آگاه شويم نگاهى مى اندازيم به داستان حضرت سليمان و بلقيس كه در قرآن مجيد آمده است .

     در اين جريان ، حضرت سليمان از اطرافيان خود پرسيد: كداميك از شما تخت بلقيس را قبل از اينكه او و افرادش بيايند نزد من حاضر مى كند؟ يكى از جنيان گفت : من آن تخت را قبل از اينكه شما از جاى خود برخيزى حاضر مى كنم !

صفحات: 1· 2

الگوی من

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

http://img4up.com/up2/03178567191346481266.jpgمرغابی کوچک پا به پای مادر شنا می کرد و تمام کارهایش را تقلید.


فهمیده بود که در این دنیای موّاج باید الگویی داشت تا جان سالم به در برد…


ولی من خیلی از او جلوترم؛ خیلی!


او مادرش را الگو قرار داد و من بهترین مادر دنیا را


کسی که از نابینا هم رو می گرفت

اين همه عقب ماندگى از كجاست؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1391

  * حق كشيهاى عجيبى كه درباره «شيعه» شده است.

 * دستهاى آلوده و گنهكارى كه در پشت اين پرده است.

 شايد كمتر جمعيّتى را در جهان بتوان پيدا كرد كه حقوقش مانند جمعيّت «شيعه» تضييع شده باشد; همان طور كه كمتر جمعيّتى را مى توان پيدا كرد كه در برابر چنين جريانى كه اساس موجوديت او را تهديد مى كند اين قدر خونسرد و بى اعتنا باشد!

 آيينى كه پاكترين و منطقى ترين آيين هاى دنياست بر اثر «تحريكات» مستقيم و غير مستقيم بيگانگان، و «تعصب و كينه توزى» بعضى از مخالفان و «نادانى و ناآگاهى» عدّه اى از موافقان، چنان بد معرفى شده است كه هر فرد با انصاف و حقيقت طلبى را به شدّت ناراحت مى سازد.

 كار به جايى رسيده است كه بعضى از مخالفان، ما را به صورت رسمى «بت  پرست!» يا «خارج از اسلام» معرفى كرده اند! در حالى كه عقيده شيعه در باب توحيد، و يگانگى ذات و صفات خداوند، چنان محكم و روشن است، كه هر گونه شبهه اى را كه بويى از شرك به خدا يا تعدد، و تركيب در ذات و صفات خداوند بدهد، برخلاف توحيد مى داند و ذات خدا را پاك و منزه مى شمارد.

 حتى عقيده به «معانى و صفات زائد بر ذات»(1) ـ را كه جمعى از برادران اهل سنّت از آن طرفدارى مى كنند ـ نوعى انحراف از اصل توحيد مى دانيم و با آن مخالفيم.

 به خصوص در ايّام حج نگاه هاى خشم آلود جمعى از مسلمانان غير شيعه كه توأم با خشم و نفرت به سوى شيعيان انداخته مى شود، خود حاكى از اين موج تبليغاتى ضد شيعه در ميان گروه هاى مختلف اسلامى است.

 برخلاف آنچه بعضى تصور مى كنند اين موج شديد تبليغاتى مسأله ساده اى نيست، و اگر آن را به دقت بررسى و تجزيه و تحليل كنيم خواهيم ديد چه دستهاى آلوده و خصم آلودى در پشت اين پرده بوده و هست، كه از اين رهگذر براى تحقق بخشيدن به مقاصد شوم و نامشروع خود حدّاكثر بهره بردارى را كرده و مى كنند.

 همان دستهاى آلوده اى كه ملت 500 ميليون نفرى هندوستان را از طريق ايجاد يا دامن زدن به اختلافات مذهبى ساليان دراز در زير يوغ استعمار خود نگه داشته بود و بى رحمانه بر آنها حكومت مى كرد.

 همان دستهاى گنهكارى كه بارها افراد ساده لوح و خودخواه، يا بيمار و ديوانه را تشويق به مذهب سازى كرده، و بعداً مانند مرغى كه جوجه هاى خود را زير بال و پر مى گيرد آنها را «زير حمايت» خود قرار داده، و به هنگام خطر قدم جلو گذارده، سران آنها را از چنگال زندان و مجازات رهايى بخشيده، و در پايان كار «لقب سِر!» به عنوان پاداش به آنها عنايت فرموده اند. تا از اين راه نيروى خرد كننده صف هاى فشرده مسلمانان را در هم بشكنند و هر گونه مانعى را از سر راه خود بردارند.

 واگر يك روز بويى از صفا و صميميت در ميان فرق مختلف اسلامى به مشام تيز و حساسشان برسد فوراً توطئه تازه اى به راه مى اندازند و نويسنده مزدورى را براى انجام اين مأموريت آماده كرده و وسايل لازم را از هر قبيل در اختيار او مى گذارند.

 يك روز كتاب «منهاج السنه» و روز ديگر «الصراع بين الاسلام والوثنيه» (نبرد اسلام و بت پرستى!!) و روزى ديگر «الوشيعه» كه مملوّ از انواع اكاذيب و جعليات و تهمت هاى ناروا و عجيب، و احياناً مضحك، نسبت به شيعه است، بوسيله آن نويسندگان مزدور يا تحريك شده انتشار مى دهند.(2)

 واز آن رسواتر مستشرقين دلسوزى! هستند كه با آنها هم صدا شده ومانند «رونلدس» كتاب «عقيده شيعه» را با آن همه دروغهاى جعلى و مجعولات مفتضح انتشار داده اند!

 تا آنجا كه شخص گمنام و مجهول الهويه اى به نام «ابراهيم جبهان» را از «كويت!» تحريك كردند تا در مجله «راية الاسلام» كه از «حجاز!» منتشر مى شود مقاله اى(3) بر ضد شيعه بنويسد و شرم آورترين اهانتها را نسبت به ساحت مقدس حضرت امام صادق(عليه السلام)در آن بنمايد; نسبت به همان بزرگوارى كه «مالك ابن انس» يكى از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنّت درباره او مى گويد: «بالاتر از جعفر بن محمد(عليه السلام) از جهت علم و فضل و عبادت نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به فكر كسى رسيده است».(4)

 و نيز كتاب مشروحى از همين شخص ناشناس كه پس از مقاله مزبور بر اثر تلگراف ها و اعتراض هاى فراوان شيعيان از نقاط مختلف جهان ظاهراً از كويت تبعيد گرديد، به چاپ رسيده كه برخلاف روش همه مطبوعات، نه نام چاپخانه روى آن نوشته شده و نه شهر و محل تأليف آن، و از صفحه اوّل تا آخر حملات تحريك آميز (و در عين حال كاملا بى منطق) نسبت به شيعه (به خصوص شيعيان عراق) است; حتى اهل سنّت را تشويق به كوتاه كردن دست شيعه از عراق نموده است، و به قدرى حملات آن به دور از حقيقت و منطق است كه هر فرد مسلمانى را (اعم از شيعه و سنى) ناراحت و متأثر مى سازد.

 استعمارگران و ايادى آنها از اين موج تبليغاتى ضد شيعه استفاده هاى سرشارى برده و مى برند. در كشور عراق كه اكثريت آن شيعه و اقليتى سنى هستند هرگز نمى گذارند آرامشى به وجود آيد، وضع كويت و پاكستان و ساير نقاط را هم كه مطلع هستيد; آنگاه آنها مى مانند و منابع سرشار اين كشورها!

 اين استعمارگران در همين سالهاى اخير در كشور اسلامى پاكستان كه جمعيّت عظيمى از شيعه در آنجا زندگى مى كنند روز عاشورا، در يكى از قصبات عدّه كثيرى از شيعيان را كه مشغول عزادارى بودند به دست وهابيّون افراطى به طرز فجيعى به قتل رساندند و به اين وسيله شكاف ميان شيعه و سنى را بيشتر ساختند.(5)

 بديهى است اين حوادث، ساده نيست و نيروى مرموزى از بيرون مرزهاى كشورهاى اسلامى آنها را رهبرى مى كند.

 

پاورقی:

 1.   اشاعره كه جمعى از اهل سنّت هستند براى خدا صفاتى زائد بر ذات و قائم به او قايل هستند كه آنها را «معانى» مى نامند، شرح بيشتر در كتاب «چگونه خدا را بشناسيم» بخوانيد.

 2.   كتاب «منهاج السنة النبوية فى نقض كلام الشيعة القدرية» تأليف «ابن تيميه» و كتاب «الصراع بين الاسلام والوثنيه» تأليف «عبدالله على القصيمى» و كتاب «الوشيعة فى نقد عقائد الشيعة» تأليف «موسى جارالله» است، كسانى كه مايل هستند از طرز بحثها، وهمچنين پاسخهاى لازم به آنها اطلاع پيدا كنند به كتاب نفيس الغدير، ج 3 مراجعه فرمايند.

 3.   از ابراهيم سليمان جبهان كتابى نيز به نام «تبديد الظلام وتنبيه النيام» در سال 1399 در جده به چاپ رسيد. كتاب قاطع البرهان فى الردّ على الجبهان اثر سيد احمد موسوى فالى، رد بر اين نويسنده است كه در مطبعه سفيان به چاپ رسيده است.


 

 4.   نقل از كتاب مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 372 ; نيز ر.ك: تهذيب التهذيب، ج 2، ص 104; بحارالانوار، ج 47، ص 28 .

 5.   شرح اين ماجراى اسف انگيز را در كتابى كه اخيراً به عنوان «شرح حال آية الله حكيم» انتشار يافته است مى توانيد مطالعه فرماييد.

 منبع:

 ·         آئین ما (اصل الشیعه)تألیف آیت الله العظمی محمد حسین آل کاشف الغطاء ترجمه و تحقيق: آیت الله ناصر مكارم شيرازى

 

عشق به مولا

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/7/23/225334_176.jpg

اخلاق جنسی ؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

     اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است. شامل آن عده از عادات و ملكات و روشهای بشری است كه با غريزه جنسی بستگی دارد .

     حياء زن از مرد ، غيرت ناموسی مرد ، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر ، ستر عورت ، ستر بدن زن از غير محارم ، منع زنا ، منع‏ تمتع نظری و لمسی از غير همسر قانونی ، منع ازدواج با محارم ، منع نزديكی‏ با زن در ايام عادت ، منع نشر صور قبيحه ، تقدس يا پليدی تجرد جزء اخلاق‏ و عادات جنسی بشمار می‏روند.

     اخلاق جنسی به حكم قوت و قدرت فوق العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق‏ بشری وابسته به آن است ، همواره مهمترين بخشهای اخلاق به شمار می‏رفته‏ است . ويل دورانت می‏گويد : ” سر و سامان بخشيدن به روابط جنسی هميشه‏ مهمترين وظيفه اخلاقی به شمار می‏رفته است ، زيرا غريزه توليد مثل ، نه‏ تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد آن نيز مشكلاتی فراهم می‏آورد . و در نتيجه شدت وحدت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی كه از جاده طبيعی پيدا می‏كند ، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای‏ اجتماعی توليد می‏شد “ ( 1 ) .

صفحات: 1· 2

پوشیدگان برهنه

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مهر, 1391

آنچه در پوشش مهم است، رعايت عفت، حيا، دورى از معاشرت‏ با مردان بيگانه و پرهيز از نگاه‏ چشم‏هاى نامحرم است؛ در غيراين‏صورت، اگر نوع دوخت و جنس پارچه، دختران وزنان را به پوشيدنِ لباس‏هاى نازك و چسبان سوق دهد و جلوه‏ گرى‏ و خودنمايى‏ را ترويج كند، با پدیده به‏نام “پوشيده ‏هاى برهنه” روبه ‏رو هستيم.

 گاه، در جامعه، دختران و زنانى ديده مى ‏شوند كه به ظاهر، با چادر يا مانتو، پوشيده‏ اند؛ ولى درواقع برهنه ‏اند! پيامبر (ص) چنين زنانى را «كاسيات عاريات» مى ‏نامند و در وصفشان مى ‏گويند: «آنان زنانی ‏اند كه پوشش دارند، اما برهنه‏ ند. آنان به‏ كج‏ راهه‏ مى ‏روند و ديگران را به‏ كج‏رَوى‏ تشويق مى ‏كنند.» «1»

 آری ، پوشش، منهاى عفت و حيا، همان پوشيدگىِ برهنه را به ‏دنبال دارد.

شهيد مطهرى در تبيين اين پديده چنين مى ‏گويد: «حركات و سَكنات انسان، گاهى زبان‏دار است: گاهى وضع لباس و راه‏ رفتن و سخن ‏گفتن زن، معنادار است و به‏ زبان بى‏ زبانى مى ‏گويد كه دلت را به من بده، در آرزوى من باش و مرا تعقيب كن.» «2»

___

(1). محمدى رى‏شهرى، ميزان الحكمه، ج، ص 994.

(2). مسئله حجاب، ص 163

___________________________

آيا مذهب زائيده جهل يا ترس ، يا عواملى از اين قبيل است؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

     جمعى از جامعه شناسان و روانكاوان مادّى غرب و شرق اصرار عجيبى دارند كه سرچشمه پيدايش مذهب و عقيده خداشناسى را جهل يا ترس يا عوامل ديگرى از اين قبيل شمارند، اين نظريه ها را عمدتاً مى توان در چهار فرضيّه خلاصه كرد:

1 ـ فرضيه جهل

     يكى از جامعه شناسان معروف مى گويد: «اگرچه علم و هنر بسيارى از عوامل اسرار آميز را روشن ساخته با اين همه بسيارى از اين عوامل همچنان از حيطه علم گريخته، و در لفافه اسرار باقيمانده است، لزوم پى بردن به اين عوامل موجب پيدايش مذهب گرديده است»!(1)

     يكى از فلاسفه مادى اضافه مى كند وقتى انسان به حوادث، از نظر تاريخى مى نگرد، علم و مذهب را به يك دليل بسيار روشن دو خصم آشتى ناپذير! تصور مى كند، زيرا كسى كه به گردش جهان از نظر قانون عليّت معتقد است براى يك آن هم نمى تواند در مغز خود چنين تصورى را راه دهد كه ممكن است موجودى در بستر حوادث سد و مانعى ايجاد كند.(2)

     دنيائى كه من مى بينم صفحه 58 ـ و چه مضحك است سخن «اگوست كنت» كه مى گويد علم، پدر كائنات را از شغل خود منفصل و او را به محل انزوا سوق داد! (يعنى با كشف علل طبيعى جائى براى ايمان به خدا باقى نمى ماند) (علل گرايش به ماديگرى صفحه 76).

     به تعبير ساده آنها مى خواهند چنين ادعا كنند كه ناآگاهى انسان از علل طبيعى سبب شده است كه تصور كند نيروئى ما فوق طبيعى وجود دارد كه اين عالم را ايجاد كرده واداره مى كند، ولذا هر قدر عوامل و علل طبيعى روشن تر گردد اعتقاد به خداپرستى و مذهب سست تر مى شود!

صفحات: 1· 2

شيطان و عابد ( اخلاص برای خدا )

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

       در بنى اسرائيل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش گذاشت تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت پير مردى در راه وى ظاهر شد و گفت : كجا مى روى ؟

     عابد گفت : مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم ، تا مردم خدا را بپرستند نه درخت را.(1)

     ابليس گفت : دست از قطع درخت بردار تا به تو سخنى گويم .

      گفت : بگو،

       گفت : خدا را رسولانى است. اگر قطع اين درخت لازم بود خدا آنان را مى فرستاد.

      عابد گفت : ناچار بايد اين كار انجام دهم .

     ابليس گفت : نمی گذارم و با وى گلاويز شد، عابد وى را بر زمين زد.

      ابليس ‍ گفت : مرا رها كن تا سخن ديگرى برايت گويم ، و آن اين است كه تو مردى مستمند هستى اگر مالى داشته  باشی كه به كارگيرى و بر عابدان انفاق كنى بهتر از قطع آن درخت است .دست از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالش تو گذارم .

     عابد گفت : راست مى گویى ، يك دينار صدقه مى دهم و يك دينار بكار خود می برم،بهتر از اين است كه درخت را قطع كنم ؛ مرا به اين كار امر نكرده اند و من پيامبر صلى الله عليه و آله نيستم كه غم بيهوده خورم ؛ و دست از شيطان برداشت .
     دو روز در زير بستر خود دو دينار ديد و خرج مى نمود، ولى روز سوم چيزى نديد و ناراحت شد و تبر برگرفت كه درخت را قطع كند.

     شيطان در راهش آمد و گفت : به كجا مى روى ؟ گفت : مى روم درخت را قطع كنم ، گفت : هرگز نمی توانى و با عابد گلاويز شد و عابد را روى زمين انداخت و گفت : بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا می كنم .

گفت : مرا رها كن تا بروم ؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نيرومندتر بودم و تو این بار نیرومندتر بودی؟؟؟

     ابليس گفت : تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى لذا خدا مرا مغلوبِ تو كرد و اين بار براى خود و دينار خشمگين شدى ، و من بر تو مسلط شدم .(2)

پی نوشت:

  1. ابليس يعنى نفس اماره و عابد كنايه از فطرت و نفس پاك است
  2. نمونه معارف 1/54 - احياء العلوم 4/380 - رياض الحكايات ص 140

دانلود عکس و پوستر سیمای رهبر ی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391

دانلود چند نماهنگ زیبای مذهبی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391

عنوان : کهکشان عشق     حجم فایل:13153 کیلو بایت   دریافت فايل

عنوان: نماز     حجم فايل: 10151 کیلوبایت     دریافت فايل

 در آغوش مهر     حجم فايل:2925 کیلوبایت  دریافت فايل

میلاد موعود   حجم فايل:4713 کیلوبایت       دریافت فايل

حج ابراهیمی   حجم فايل:239 کیلوبایت       دریافت فايل

اربعین حسینی   حجم فايل:528 کیلوبایت    دریافت فايل

بیست و هشتم صفر    حجم فايل:456 کیلوبایت   دریافت فايل

مولود کعبه   حجم فايل:1720 کیلوبایت         دریافت فايل

عید غدیر     حجم فايل:307 کیلوبایت       دریافت فايل

یاس کبود   حجم فايل:1077 کیلوبایت   دریافت فايل

میلاد نبی اکرم و امام صادق    حجم فايل:883 کیلوبایت    دریافت فايل

شهادت امام جواد     حجم فايل:262 کیلوبایت     دریافت فايل

میلاد امام رضا    حجم فايل:112 کیلوبایت    دریافت فايل

شهادت امام باقر          حجم فايل:277 کیلوبایت      دریافت فايل