روشهای تهیه و حفظ لقمه حلال
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
برای ثبات و پایداری در راه کسب حلال و تهیه لقمه پاک، راهکار هائی را از کلمات معصومین (علیهم السلام) بیان می کنیم:
سفر برای کسب حلال
علاء بن کامل یکی از یاران حضرت صادق علیه السلام روزی به محضرش شتافت و التماس دعا گفت، و اضافه نمود که:
ای پسر پیامبر صلی الله علیه و آله
از خداوند متعال بخواه که زندگی راحت و مرفهی داشته باشم!
امام علیه السلام پاسخ داد:
لَا أَدْعُو لَک اطْلُبْ کمَا أَمَرَک اللَّهُ عَزَّ وَ جَل؛[1]
من برایت دعا نمی کنم، تو زندگی مرفه و راحت را از همان راهی بخواه که خداوند متعال به تو فرمان داده است. یعنی از راه تلاش و کوشش بهبود بخشیدن به وضع زندگی و تدارک برخی از برنامه های اقتصادی در جامعه نه تنها نقص و عیبی برای یک انسان مسلمان به حساب نمی آید، بلکه ناشی از قوت ایمان و اراده استوار او در راه رسیدن به اهداف والای معنوی است. رئیس مذهب جعفری علیه السلام بر این اندیشه پای می فشرد که:
ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یرَی ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیرِ ذَاتِ مُحَرَّم؛[2]
کوچیدن برای یک مسلمان عاقل شایسته نیست مگر در سه مورد: بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی (سفرهای تجارتی و..).، کسب توشه آخرت (سفرهای زیارتی)، رسیدن به لذتهای حلال (سفرهای تفریحی).
برگی از دفتر اشرف کائنات
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396پیامبران پیشین نه تنها ویژگی های عمومی پیامبر خاتم را برشمرده، بلکه ویژگی های دیگری مانند: زادگاه، محل هجرت و خصوصیات روزگار بعثت و ویژگی های جسمی و رفتاری و شریعت آن حضرت را بیان داشته اند تا از این راه مخاطبان مژده ظهور آن حضرت، به صورتی دقیق ایشان را بشناسند. به همین دلیل قرآن در مورد بنی اسرائیل فرموده است: آنان شخصیت پیامبر گرامی اسلام را که در کتب عهد قدیم و جدید به ظهورش مژده داده شده بود، نظیر فرزندان خود می شناختند.
خاتم پیامبران و سرور فرستادگان الهی، حضرت محمد بن عبد اللّه بن عبد المطلب صلّی اللّه علیه و اله و سلم در هفدهم ربیع الاوّل عام الفیل دیده به جهان گشود. وی قبل از تولد، پدر را از دست داده بود. دوران شیرخوارگی حضرت در قبیله سعد سپری گشت. در چهار یا پنج سالگی به مادرش بازگردانده شد. در شش سالگی مادر بزرگوارش دنیا را وداع گفت و جدش وی را تحت سرپرستی و مراقبت ویژه خود قرار داد. دو سال در کنار او حضور داشت و جدش هنگام وفات، امر سرپرستی وی را به عموی مهربانش ابو طالب سپرد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا زمان ازدواج خویش هم چنان در کنار عمویش باقی ماند.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در دوازده سالگی به اتفاق عمویش به شام سفر کرد و در مسیر راه به بحیرای راهب برخورد. بحیرا وی را شناخت و در جهت مراقبت از وی به ابو طالب هشدار داد و از حوادث ناگواری که از جانب یهود در انتظار پیامبر بود، برای عمویش پرده برداشت.
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در بیست سالگی در حلف الفضول (پیمان جوانمردان) شرکت جست و بعدها به آن افتخار می کرد. وی برای تجارت با اموال خدیجه به شام سفر کرد و در بیست و پنج سالگی و عنفوان جوانی، که به راستگوی امانت دار معروف بود، با خدیجه ازدواج کرد و قبایلی که برای نصب حجر الأسود با یکدیگر در کشاکش بودند، وی را برای حلّ نزاع خود برگزیدند و حضرت با دست زدن به ابتکاری بسیار جالب به گونه ای عمل کرد که همه طرف های درگیر از آن خرسند شدند.
آذرخشی در ظلمت (ویژه نامه شهادت شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام)
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
نوّاب صفوی بنیانگذار اولین سازمان انقلابی مکتبی به نام «فدائیان اسلام» بود. این سازمان مکتبی راهگشای مبارزات مسلّحانه اسلامی به شمار می رفت و هدف از تشکیل آن استقرار حکومت اسلامی در ایران بود. شهید نوّاب به همراه شهید سیدّ محمّد واحدی، شهید مظفّر ذوالقدر و شهید خلیل طهماسبی در سپیده دم 27 دی ماه سال 1334 در حالی که هر چهار تن غسل شهادت کرده بودند به جوخه اعدام سپرده شدند و روحشان از قفس در فضای باز و بی کران ملکوت اعلی به پرواز درآمد.
زندگینامه شهید نواب صفوی
در سال 1303 هجری شمسی سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی، در محله خانی آباد تهران، در خانواده ای متدین به دنیا آمد. پدرش، سید جواد، از خاندان میرلوحی و خود در کسوت روحانیون بود و مادرش را از دودمان صفوی دانسته اند. سید مجتبی هنوز کودک بود که پدرش، به دنبال فرمان رضاشاه مبنی بر ممنوعیت لباس روحانیت به منظور کاستن نفوذ و اقتدار علما لباس روحانی را رها کرده و به وکالت در عدلیه پرداخت و به هنگام اشتغال به همین شغل بود که گفته می شود روزی با علی اکبر داور وزیر وقت عدلیه درگیر شد و در نتیجه به دستگیر شده به تحمل سه سال زندان محکوم گردید.
وی کوته زمانی پس از انقضای مدت محکومیت و آزادی از دنیا رفت و سرپرستی سید مجتبی که در این زمان نه سال داشت بر عهده دایی او سید محمود نواب صفوی قرار گرفت که او نیز در عدلیه کار می کرد و از همین زمان است که احتمالا برای درامان ماندن مجتبی از تبعات فرزندی یک محکوم، نام خانوادگی مادرش را بر او نهاد و او با عنوان نواب صفوی شهره شد.
سید مجتبی نوّاب صفوی روحانی ظلم ستیز
شهید نواب صفوی؛ تجلی غیرت دینی و ملی
به بهانه سالروز شهادت نواب صفوی
مهاجرت های شهید سید مجتبی نواب صفوی
ویژگیهای مؤمن
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
امام صادق علیه السلام
مؤمن کسی است که کسب و کارش پاک و پاکیزه، اخلاقش خوب، و درون، نیت و باطنش درست است، اگر اضافه ای بر نیاز زندگی دارد، انفاق می کند و اضافات سخن را حذف می کند.[1]
پی نوشت
[1] اصول كافى، ج 2، ص 235.
ادّعای ایمان بسیار ساده ولی رسیدن به حقیقت آن بسیار مشکل است. در این روایت امام علیه السلام پنج صفت برای مؤمن بیان می کند:
1- پاکیزگی در کسب و کار
انسان باید بداند در آمدش از کجاست؟ آیا حلال است یا حرام؟
بسیارنویژگیهای مؤمن د کسانی که ادّعای ایمان می کنند ولی در امور مالی مشکل دارند.
در زمان ما جمعیتی هستند که ادّعای ایمان می کنند ولی در آخر سال بازار سیاه درست می کنند و مردم را به زحمت می اندازند تا در آمد بیشتری بدست آورند، که این طیب مکسب نیست؛ و یا در امور مربوط به ارثیه ها، دختران یا مادر را از ارث محروم می کنند که این برنامه زمان جاهلیت است؛ و یا صندوقهایی به نام قرض الحسنه با سود 28% و یا 30% به نام کارمزد درست کرده اند، آیا این کارمزد است؟! کار مزد حداکثر 2% می شود و بیشتر از آن ربا است.
و یا مؤسّساتی مانند گلدکوئیست و امثال آن یک کلاهبرداری آشکار است.
2- خوش خلقی
اخلاق مؤمن خوب است و با همسر، فرزند، همسایه، دوست و دشمن و. .. خوش اخلاق و خوش برخورد است و اگر امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد جاهل هم می کند، با زبان خوب است.
روشهای تهیه و حفظ لقمه حلال
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396سفر برای کسب حلال
علاء بن کامل یکی از یاران حضرت صادق (ع) روزی به محضرش شتافت و التماس دعا گفت، و اضافه نمود که: ای پسر پیامبر (ص) از خداوند متعال بخواه که زندگی راحت و مرفهی داشته باشم! امام (ع) پاسخ داد:
لَا أَدْعُو لَک اطْلُبْ کمَا أَمَرَک اللَّهُ عَزَّ وَ جَل؛[1]
من برایت دعا نمی کنم، تو زندگی مرفه و راحت را از همان راهی بخواه که خداوند متعال به تو فرمان داده است. یعنی از راه تلاش و کوشش بهبود بخشیدن به وضع زندگی و تدارک برخی از برنامه های اقتصادی در جامعه نه تنها نقص و عیبی برای یک انسان مسلمان به حساب نمی آید، بلکه ناشی از قوت ایمان و اراده استوار او در راه رسیدن به اهداف والای معنوی است. رئیس مذهب جعفری (ع) بر این اندیشه پای می فشرد که:
ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یرَی ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیرِ ذَاتِ مُحَرَّم؛[2]
کوچیدن برای یک مسلمان عاقل شایسته نیست مگر در سه مورد: بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی (سفرهای تجارتی و..).، کسب توشه آخرت (سفرهای زیارتی)، رسیدن به لذتهای حلال (سفرهای تفریحی).
زمان شناسی
پیشوای ششم (ع) از افرادی که در ظاهر زهد فروشی کرده، مردم مسلمان را به بهانه تقوا و ترک دنیا از فعالیتهای اقتصادی منع می کردند انتقاد می نمود وشیوه غلط آنان را تخطئه می کرد. سفیان ثوری از عالمان زهد فروش و ظاهر سازی بود که علاوه بر مردم عادی، امام صادق (ع) را نیز از مظاهر دنیوی منع کرد. او زمانی مشاهده کرد که امام صادق (ع) لباس نو و مناسبی پوشیده است، به امام (ع) گفت: تو نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی! برای تو زهد و تقوا و دوری از دنیا و مظاهر آن شایسته است!
امام صادق (ع) با پاسخهای منطقی خویش وی را به اشتباهات خود واقف ساخت و از تفکرات صوفی مآبانه و انحرافی وی به شدت انتقاد نمود و فرمود: می خواهم به تو سخنی بگویم، خوب توجه کن، سخن من به دنیا و آخرتت مفید خواهد بود. ای سفیان! رسول گرامی اسلام در زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از نظر اقتصادی در مضیقه بودند و پیامبر (ص) خود را با آنان در زندگی ساده و فقیرانه هماهنگ می کرد، اما اگر روزگاری وضع معیشتی مردم بهتر شد اهل ایمان و نیکان و خوبان روزگار به بهره گیری از آن سزاوارترند نه انسانهای فاجر و منافق و کافر. ای ثوری! به خدا سوگند! در عین حالی که وضع معیشتی خوبی دارم و از نعمتها و موهبتهای خداوند متعال کمال بهره را می برم، اما از روزی که خود را شناخته ام شب و روزی بر من نمی گذرد مگر آنکه حقوق مالی خود را بر طبق فرمان خداوند متعال که بر من واجب کرده است، ادا می کنم و به مصرف مناسبش می رسانم.[3]
قلمرو و گستره حکم حکومتی
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
مقصود از قلمرو موضوعی این است که چه موضوعاتی می تواند مورد حکم حاکم اسلامی و ولی فقیه قرار گیرد؛ آیا موضوع حکم وی منحصراً احکام شرعی است یا می تواند خارج از آنها نیز باشد؟ آیا حاکم اسلامی حق دارد در غیر موارد منصوص نیز حکمی صادر کند یا خیر؟ آیا حاکم اسلامی می تواند امور مربوط به حکومت و اداره کشور - اعم از قانون گذاری، اجرایی و قضایی - احکامی صادر کند، یا این که تنها در بخشی از آنها از چنین اختیاری برخوردار است؟
تفاوت حکم حکومتی با احکام اولیه و ثانویه، در این است که حکم حکومتی، همیشه نسبت به حکم اولی یا ثانوی مافوق خود جزیی تر است. فرق دیگر حکم حکومتی با حکم شرعی در مدت زمان اعتبار آن است؛ زیرا احکام اولیه، که به موضوعات در حالت طبیعی تعلق گرفته اند، دائمی اند و احکام ثانویه دائر مدار عناوین خود، از قبیل ضرورت ها اضطرار، ضرر، حرج، حفظ نظام و مصلحت اهم می باشند؛ یعنی تا یکی از این عناوین و نظایر آنها باقی است، حکم ثانوی نیز باقی است و با رفع آنهاست که حکم ثانوی مرتفع می شود، اما حکم حکومتی دائر مدار مصلحت و عناوینی است که حاکم اسلامی با درنظر گرفتن آنها اقدام به صدور حکم مزبور می نماید.
جایگاه حکم حکومتی در نظام دینی (اسلامی)
حکم حکومتی، در طول حکم اولی و حکم ثانوی است، نه در عرض آن و همواره دستور به اجرای یک حکم اولی یا ثانوی پس از تطبیق آن بر موضوعی معین می باشد. این خصوصیت ناشی از آن است که دین اسلام، دین کاملی است و برای هر واقعه ای حکمی دارد، که یا به طور خاص بیان شده و یا از اطلاق و عموم ادله شرعی قابل استنباط می باشد. لذا در این صورت مجتهد هیچ گاه با فقدان نص و نبود قانون مواجه نخواهد شد و حکومت نیز همواره راه خود را در پرتو احکام شرعی ادامه می دهد و اصولاً قوامِ اسلامی بودن و اسلامی ماندنِ حکومت هم در همین نکته نهفته است؛ [1] چرا که در اسلام، حدود اختیارات فقیه را فقه و حقوق اسلام تعیین می کند، نه خود فقیه[2]فقیه جامع الشرایط، حکمش در حوزه ولایت امت اسلامی و صدور احکام ولایی و عمل به این احکام، بر مردم و بر خودِ والی و بر فقیهان و مجتهدان دیگر واجب است و هیچ کس، [حتی] خود والی هم حق نقض این حکم را ندارد. [3]
فرزندتان را برای زمان خودش تربیت کنید
نوشته شده توسطرحیمی 26ام دی, 1396
فرزندانتان را به انجام آداب خودتان وا ندارید؛ زیرا آنان برای زمانی، غیر از زمان شما آفریده شده اند.
در یک نگاه کلّی آسیب های اجتماعی در ایران اسلامی را می توان از نظر پدیداری بر پایه یک از دو نظریه زیر دانست.
نظریه اول: اینکه فشار قدرت رسانه ای فرهنگ های بیگانه باعث تضعیف سیستم ایمنی خانواده ها شده و بالأخره آسیب های اجتماعی را ایجاد می کند. در این نظریه، خانواده، مورد هجوم است و کارکرد تهاجمی برای آن در درجه دوم قرار دارد.
نظریه دوم: ابتدا، خانواده ها دچار آسیب و انحطاط فرهنگی شده و از مجموع آنها، آسیب های اجتماعی ظهور می یابد. در این نظریه خانواده به عنوان مهاجم، اجتماع را در می نوردد و آن را دچار آسیب می کند؛ لذا قدرت ابتدایی با خانواده است نه با اجتماع.
گرچه هر کدام از این دو نظریه دارای ویژگی های خاصی هستند امّا در یک ویژگی با یکدیگر مشترکند و آن، نقش کلیدی خانواده در فرآیند آسیب های اجتماعی است. از همین رو است که غرب و استکبار جهانی، برای مسلّط شدن بر دولت ها و ملّت ها از جمله ایران اسلامی، بیشترین تمرکز هجوم خود را بر روی نهاد خانواده گذارده اند.
امام علی (علیه السلام) در مورد لزوم تطبیق تربیت فرزندان با زمان خویش می فرمایند: فرزندانتان را به انجام آداب خودتان وا ندارید؛ زیرا آنان برای زمانی، غیر از زمان شما آفریده شده اند. |
6دلیل برای همیشه خسته بودن
نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1396بیشتر افراد دلیل خستگی بیش از حد و یا طولانی مدت را کار و یا یک روز پر مشغله میدانند. اما خستگی دائمی میتواند دلایل مختلف دیگری داشته باشد.
خستگی ناشی از کار معمولا باید با یک استراحت چند ساعته از بین برود و شادابی و سرحالی دوباره به انسان بازگردد. همچنین اگر یک دورهی سخت و پر تلاشی را پشت سر گذاشتید، شاید کمی بیشتر از چند ساعت استراحت کردن نیاز داشته باشید.
برای از بین بردن اینگونه خستگیها میتوان در حدود 2 تا 3 هفته اقداماتی انجام داد که انرژیهای از دست رفته را جایگزین کرد. در این 2 یا 3 هفته باید بیشتر استراحت کنیم، بیشتر با دوستان و خانواده خود وقت بگذرانیم و روابط اجتماعی را گسترش دهیم، غذاهای سالمتر و مقویتر بخوریم، مایعات بیشتر بنوشیم، از ویتامینهای مختلف و یا مولتیویتامین استفاده کنیم (البته نه سرخود) و کارهای دیگری که میتوانند باعث جایگزینی انرژی و مواد از دست رفته بدن شوند.
گلبولهای قرمز اکسیژن را از ریهها به سایر نقاط بدن منتقل میکنند و کمبود این گلبولها مشکلساز خواهد بود.
|
اما اگر فردی بهصورت مداوم، تمام طول روز احساس خستگی و بیحالی داشت و با استراحت کردن و انجام موارد بالا هم خستگی او رفع نشد، احتمالا مشکل از جای دیگری است و دکتر ساندرا آدامسون در این مورد میگوید: نیاز به مشاوره گرفتن و یافتن منشا این خستگی است. خستگی بیش از حد و مداوم میتواند نشانهی یک بیماری و یا یک مشکل جدی باشد و نباید از کنار آن به راحتی گذشت. ما در این مقاله تبیان 6 دلیل برای احساس خستگی مداوم را معرفی خواهیم کرد.
صبر و بردباری
نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1396خداوند متعال زندگی دنیا را چنان مقرر فرموده است که لذت آن همواره با رنج و کوشش همراه باشد. در این دنیا کامیابی بدون رنج، سلامتی بدون بیماری، شادمانی بدون اندوه، رفاه بدون دردسر، دیدار بدون فراق، وصل بدون هجران و آرامش بدون هراس وجود ندارد. اگر جز این باشد، با طبیعت زندگی دنیا و نقش انسان در جهان ناسازگار است. جالب این که واژه «شدت» با تمام مشتقاتش 102 بار و به همین تعداد واژه صبر و مشتقاتش در قرآن آمده است. می توان این طور برداشت کرد که خداوند به همان اندازه که شدت می دهد، صبرش را هم می دهد. |
تعریف صبر
زندگی انسان در دنیا آمیخته با مشکلات عجیبی است که اگر در مقابل آن بایستد و شکیبایی و مقاومت به خرج دهد، به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر حوادث زانو زند، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید.
منظور از صبر همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطه مقابل آن «جزع» و بی تابی است که به معنای از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.
در قرآن نزدیک صد آیه از صبر سخن به میان آمده، در حالی که هیچ یک از فضایل انسانی به این اندازه مورد تأکید قرار نگرفته است. این نشان می دهد که قرآن برای صبر اهمیت ویژه و برای صابران اجر فراوانی قائل شده است و می فرماید:
إِنَّما یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ[1]
و کلید ورود به بهشت صبر و استقامت شمرده شده است؛ آنجا که می فرماید: فرشتگان بر در بهشت به استقبال صابران می آیند و به آنها می گویند:
سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ[2]
سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، که سرانجام چه نیکو منزلگاهی یافتید.
خلوت دل
نوشته شده توسطرحیمی 25ام دی, 1396گمان کنم که زمانش رسیده برگردی
به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی
هزار بیت فرج نذر میکنم شاید
به دفتر غزلم ای قصیده برگردی
زمان آن نرسیده کرامتی بکنی
قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟
مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی
به شهر سبز ترین آفریده برگردی
گمان کنم که زمانش…گمان کنم حالا
که پلک شاعری من پریده برگردی
نگاه کن! به خدا بی تو زندگی تنهاست
قبول کن که زمانش رسیده برگردی